eitaa logo
نردبان فقاهت
5.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
50 ویدیو
93 فایل
رضاحسینی ارتباط با ادمین @Rezahosseini7575 انتشار مطالب حوزوی، دروس خارج فقها، ادبیات، اصول، فقه
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️ درس خارج اصول آیت الله سبحانی 99/09/23 🔹 مِن قدیم الایام قالوا اجتماع الأمر و النهی علی قسمین: الاجتماع الآمریّ و الاجتماع المأموری: 1⃣ اجتماع آمری: عبارت است که اجتماع برگردد به آمر؛ آمر بگوید: ای زید! در ساعت 8 قم و اقعد. آمر این امر و نهی را در زمان واحد جمع کرده که این از باب تکلیفِ محال است (خودِ تکلیف محال است) زیرا محال است که مولای عاقل تکلیف به دو شیء غیر قابل جمع داشته باشد علاوه بر اینکه تکلیف به محال است، خود تکلیف هم محال است. گاهی تکلیف، محال نیست امّا تکلیف به محال است مثل اینکه مولی امر کند دو نفر را یکجا نجات دهم. اینجا نفس تکلیف محال نیست زیرا به اعجاز و قدرت غیبی می توان هر دو را نجات داد امّا من عجز دارم! لذا خود تکلیف محال نیست، امّا تکلیف به محال است. 2⃣ اجتماع مأموری: مولیٰ می‌گوید: "صلِّ" و گفته "لا تغصب" و من در خارج بین آن دو جمع می‌کنم. اینجا اجتماع آمری نیست، زیرا من بودم که این اجتماع را صورت دادم، می‌توانستم در مکان غیر غصبی نماز بخوانم. 🔸 فالبحث هنا فی الاجتماع المأموری و اصلاً اجتماع آمری محلّ بحث نیست. @Nardebane_feghahat
✳️ (1) 🔹 برخی از رجالیین قائل به توثیقِ قاسم بن عروه هستند و برخی او را ضعیف دانسته‌اند. یکی از وجوهی که برای اثبات وثاقت ایشان بیان شده، این است که مرحوم شیخ مفید در «المسائل الصاغانیة» او را توثیق نموده‌. مرحوم خویی(ره) در پاسخ به این وجهی که مطرح شد، فرموده است: 🔸...نعم في كتاب المسائل الصاغانية المطبوعة المنسوبة إلى الشيخ المفيد (قدس سرّه) قد صرّح بوثاقته، إلا أن نسبة هذا الكتاب إليه غير معلومة، بل في الكتاب أمارات تدلّ على أنه موضوع عليه، و الشيخ المفيد و إن كان له كتاب يسمى بالمسائل الصاغانية، إلا أن الكلام في انطباقه على هذا المطبوع. 📚 معجم رجال الحديث، الخوئي، السيد أبوالقاسم ج15 ص32 @Nardebane_feghahat
✳️ تبيين نقش كاف در آيه ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ﴾ و اقوال سه‌گانه آن ✔️ درس تفسیر آیت الله جوادی آملی 94/02/30 ❓پرسش: احتمال دارد که کاف زائده باشد؟ 🔹 پاسخ: بله، اين احتمال اول است. ❓ پرسش: زائده نباشد چطور؟ 🔸 پاسخ: اگر زائده نباشد احتمال دوم و سوم است. احتمال دوم اين است که اين کاف زائده نيست؛، يعني کاف به معني «مثل» است: «ليس مثلُ مثلِ الله شيئا» وقتي مثلِ او مثل نداشت، خود او به طريق اوليٰ مثل ندارد. معني اول اين بود که کاف زائده است و معني دوم اين است که کاف زائده نيست و بهتر مطلب را می‌رساند، براي اينکه وقتي مثلِ خدا مثل نداشت، يقيناً خود خدا مثل ندارد؛ اين جهت مبالغه است، ما هم در تعبيرات فارسي مي گوييم: «مثل تو نظير ندارد» اينکه مي‌گوييم مثل تو نظير ندارد، يعني شما يقيناً نظير نداري، پس اين معناي دوم است. 🔹 معناي سومي که شيخ طوسي در تبيان ادعا می‌کند اين است که کاف زائده نيست به معناي مثل است؛ اما تالي فاسد اين است که اگر خدا يک مثل داشته باشد، بايد امثال فراوان داشته باشد، براي اينکه دليل بر انحصار نيست. 🔹 معروف اين است که اين کاف، «کاف زائده» است. چرا زائده است؟ «للتأکيد و المبالغة» اين معناي رايج بين اهل تفسير است. 🔸 معناي دوم اين است اين کاف زائده نيست، معناي خودش را دارد و براي مبالغه است و معنايش اين است که مثلِ خدا مثل ندارد؛ وقتي مثل خدا مانند نداشت، يقيناً خود خدا هم مانند ندارد. 🔹 راه سومي که مرحوم شيخ طوسي در تبيان ذکر می‌کند، اين است که‌ می‌گويد «کاف زائده» نيست. تالي فاسد آن اين است که اگر مثلِ خدا مثل می‌داشت، منحصر به يک مورد و دو مورد و امثال آنها نبود، آن وقت امثال فراوان می‌داشت، در حالي که ممکن نيست خدا داراي امثال فراوان باشد. 🔸...شيخ طوسي در تبيان ذيل همين آيه می‌گويد «جارانا فيه» با او {استادش- سید مرتضی} مباحثه می‌کرديم. و درگير می‌شديم، من يک پيشنهاد دادم «فاستحسنه» او قبول کرد که اين ﴿لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ﴾ معناي سومي هم دارد و آن اين است که اگر خدا يک دانه مثل می‌داشت، چندين مثل هم بايد می‌داشت، براي اينکه «حُكمُ الأمثالِ فيما يَجوزُ و فى ما لا يَجوزُ واحدٌ»؛ اگر يک مورد شريک می‌داشت، بايد جايز باشد كه چندين شريک هم می‌داشت، چون فرقي نمی‌کند؛ حالا که جايز است؛ گاهي تثنيه را پذيرفتند؛ نظير﴿وَ قَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌابْنُ اللَّهِ﴾ يا تثليث بعد از تثنيه يهودی‌ها؛ آن که ﴿عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّه﴾ گفت گرفتار تثنيه بود، اين که ﴿الْمَسيحُ ابْنُ اللَّه﴾ گفت گرفتار تثليث بود:﴿لَقَدْ كَفَرَ الَّذينَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ﴾ تا برسد به جايي که «انداد» فراواني را براي خدا ذکر کردند. شيخ طوسي فرمود من وقتي اين مطلب را با استادم در ميان گذاشتم که اگر خدا يک مثل داشته باشد، بايد چندين مثل و امثال فراوان داشته باشد، او «فاستحسنه». @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (38) ✔️ از جمله روایاتی که موافقینِ مکلّف‌بودن کفار به فروع به آنها استدلال کرده‌اند: 🔹 عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ صَالِحِ بْنِ السِّنْدِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَمِعْتُهُ يَسْأَلُ أَبَاعَبْدِاللَّهِ(ع) فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَخْبِرْنِي عَنِ الدِّينِ الَّذِي افْتَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ مَا لَا يَسَعُهُمْ جَهْلُهُ وَ لَا يُقْبَلُ مِنْهُمْ غَيْرُهُ مَا هُوَ فَقَالَ أَعِدْ عَلَيَّ فَأَعَادَ عَلَيْهِ فَقَالَ شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ وَ إِيتَاءُ الزَّكَاةِ وَ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ ثُمَّ سَكَتَ قَلِيلًا، ثُمَّ قَالَ: وَ الْوَلَايَةُ -مَرَّتَيْنِ- ... 📚 الكافي، الشيخ الكليني ج2 ص22 @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (39) ✔️ دلیل دیگرِ موافقینِ مکلّف‌بودن کفار به فروع، عقل است. 🔸 دلیل عقلی اوّل: استدلال فرموده‌اند به وجودِ مقتضی در تکلیفِ کفّار و عدمِ مانع. اگر معتقد به مبنای عدلیه باشیم و احکام را تابع مصالح و مفاسد واقعیه بدانیم، می‌گوییم که فرقی بین مسلم و کافر نیست. اگر معتقد به مبنای اشاعره باشیم و احکام را تابع مصالح و مفاسد واقعیه ندانیم، باز هم اطلاقات ادله در تکالیف، شامل جمیع انسان‌ها می‌شود. لذا مقتضی موجود است. 🔹 مانع هم مفقود است، زیرا کفر مانع متوجه‌شدنِ تکلیف (و وجوب) نمی‌شود. نهایتاً عبادتِ کافی قبول نیست، به جهت نداشتنِ قصد قربت. (ولی بر او واجب است) @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (40) ✔️ دلیل دیگرِ موافقینِ مکلّف‌بودن کفار به فروع، عقل است. 🔹 دلیل عقلی دوم: ما با دو گونه کفّار مواجهیم: کافری که بزرگ‌ترین جنایات را علیه مسلمانان انجام داده و کافری که حتی کمک به مسلمین نیز نموده یا پایه‌های دین را هم تقویت کرده. 🔸 اگر بگوییم کافر مطلقاً مکلف به فروع نیست، لازمه‌اش «تسویه بین کافر حربی و کافر غیر حربی» است، و هذا باطلٌ. @Nardebane_feghahat
نردبان فقاهت
✳️ #آیا_کفار_در_فروع_هم_مکلف_هستند؟ (39) ✔️ دلیل دیگرِ موافقینِ مکلّف‌بودن کفار به فروع، عقل است.
✳️ ؟ (41) 🔸 اما بزرگانی که قائل به عدم تکلیفِ کفّار به فروع هستند، معتقدند که مقتضی برای چنین تکلیفی وجود ندارد، زیرا هرچند اطلاق و عموم برای تکالیف وجود دارد، ولی به آیات و ادله‌ای که اختصاص به مؤمنین دارد (همان‌طور که اکثر آیات چنین است) تقیید و تخصیص خورده است. @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (42) ✔️ پاسخ مرحوم شیخ مرتضی حائری به صاحب حدائق 🔸...و قوله تعالى «مٰا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قٰالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ وَ كُنّٰا نَخُوضُ مَعَ الْخٰائِضِينَ وَ كُنّٰا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الدِّينِ»... 🔹...إلى غير ذلك من الآيات القرآنية ممّا يوجب القطع بأنّهم مسؤلون عن الفروع كما أنّهم مسؤلون عن الإيمان بالأصول. 🔸 و بعد ما ذكر فلا وقع لإيراد صاحب الحدائق بأنّ بعض الآيات الواردة في مقام التّكليف خاصّ بالمؤمنين، مثل قوله تعالى يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصٰاصُ فِي الْقَتْلىٰ و قوله تعال يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيٰامُ كَمٰا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ. الآية و قوله تعالى يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذٰا نُودِيَ لِلصَّلٰاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ. الآية و حينئذ يقيّد إطلاق سائر الآيات بذلك لوحدة الحكم قطعاً. 🔹 فإنّه قد اتّضح أوّلاً: أنّ بعض الآيات صريح في كونهم مسؤولين عن الفروع كما تقدّم. و ثانياً: أنّ الظّهور في التقيّد بالإيمان من حيث الوجوب ممنوع، بل لعلّ ذلك‌ من حيث إنّه لا يصحّ إلّا منهم أو من جهة عدم صلاحيّة الانبعاث إلى الفروع فيهم مع فرض عدم إيمانهم بالأصول. 📚 صلاة الجمعة، الشيخ مرتضى الحائري ج1 ص316 و 317 @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (43) 🔸 (الأول:) في أن الكافر هل هو مكلّف بالفروع كما انه مكلّف بالأصول أم لا، المشهور بين أصحابنا ان الإسلام و الايمان ليسا شرطاً في التكليف، بل الكفار و المخالفون مكلّفون بالفروع كتكليفهم بالأصول. بل قيل ان الظاهر من عبارة كثير من الأصحاب الإجماع على ذلك، بل كونه من ضروريات مذهب الإمامية لأنهم يعبرون بلفظ «عندنا» أو «عند علمائنا» الظاهرة في كونه كذلك عند الإمامية جميعاً. 🔹 و حكى الخلاف لبعض المحدثين كالكاشاني و الأمين الأسترابادي و صاحب الحدائق و سبقهم على ذلك الأردبيلي و صاحبي المدارك و الذخيرة من التأمل و الاشكال في دليل المسألة دون موافقتهم في الحكم. 🔸 و الأقوى ما عليه المشهور، و ذلك بالأدلة الأربعة، فمن الكتاب الكريم جميع آيات الأحكام العامة الشاملة لجميع الناس و المكلفين من غير اختصاص منها بخصوص المسلمين أو المؤمنين، و ذلك مثل قوله‌ تعالى «يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ اعْبُدُوا و لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ» و «مَنْ يَعْمَلْ مِثْقٰالَ ذَرَّةٍ» و «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ» «من قتل نفسا فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ»، و نظائرها و هي كثيرة، و ما ورد في عقاب الكفار بترك الفروع مثل قوله تعالى «مٰا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قٰالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ»، و قوله تعالى «وَ وَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ الَّذِينَ لٰا يُؤْتُونَ الزَّكٰاةَ»، و نحوهما و هي أيضاً كثيرة. 📚 مصباح الهدى في شرح العروة الوثقى، الآملي، الشيخ محمد تقى ج9 ص311 و 312 @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (44) 🔹 برخی از «مخالفین تکلیفِ کفار به فروع» از استدلال به این آیه چنین پاسخ داده‌اند که: احتمال دارد این آیه در مورد مسلمانان فاسق باشد (نه کفار) زیرا خداوند فرموده: «عَنِ الْمُجْرِمِینَ» (نه عن الکافرین) 🔸 مضافاً بر آنکه سؤال از حالِ کفار با عبارت «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ» لغو و بیهوده است، زیرا ورود کفار به دوزخ مستبعد و مورد تعجب نیست، لذا از عبارتِ مذکور مشخص می‌شود که مخاطب، مسلمانان مجرمی هستند که متصف به صفات چهارگانه در آیه مبارکه هستند: ✔️ قوله تعالى في سورة المدّثر (آية 43) (ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ و لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ) و فيه: انّ هذه الآية لعلَّها واردة في فساق المسلمين لا الكفّار كما يدلّ عليه قوله تعالى (عَنِ الْمُجْرِمِينَ) و لم يقل (عن الكافرين) مضافاً إلى أنّ السؤال عن حال الكفّار بقوله (ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ) لغو لأنّ ورود الكفار في سقر ليس بمستبعد و مورد تعجّب. فيعلم منه انّ المخاطب هم المجرمون من المسلمين المتّصفين بالصّفات الأربعة المذكورة في الآية الشريفة. 📚 براهين الحج للفقهاء والحجج، المدني الكاشاني ج1 ص214 @Nardebane_feghahat
✳️ ؟ (45) ✔️ مرحوم خویی(ره) نیز از فقهایی است که تکلیفِ کفّار به فروع را قبول ندارد. ایشان در جواب از استدلال مثبتین به این آیه چنین می‌فرماید: 🔹 الجواب عن الآيات الخاصّة: أمّا عن الآية الأُولى‌ فالمراد من قوله تعالى‌ «قََالُوا لَمْ نَكُ مِنَ اَلْمُصَلِّينَ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ اَلْمِسْكِينَ» أنّهم لم يكونوا من المسلمين؛ لكنّه لم يصرّح بذلك بل عبّر عن الإسلام بالصلاة والزكاة. و المعنى: لم نكن من المسلمين حتى ندخل في جماعتهم فنكون من المصلّين و من المطعمين للمسكين، أي: المزكّين. @Nardebane_feghahat
✳️ (1) | مهدی تدینی 🔹 در نگاه اول همه‌چیز آسان به نظر می‌رسد... جنگ را می‌گویم؛ به ویژه وقتی خوشی و غرور باعث می‌شود مردم نیز رنج و بیهودگی جنگ را فراموش کنند و دل به مارس، خدای جنگ، ببندند. هراکلیتوس، در روزگار باستان گفته بود «جنگ پدر همه‌چیز است». نوادگان جنگ‌پرست او حتی در قرن بیستم دست از تقدیس و پرستش جنگ نمی‌کشیدند. هراکلیتوس گفته بود: ▪️جنگ پدر همه‌چیز است، پادشاه همه‌چیز است. جنگ کسانی را به خدایان و دیگران را به انسان‌ها بدل می‌کند؛ کسانی را به بردگان و دیگران را به آزادان بدل می‌کند.▪️ 🔸 چه رازی در نهان دارد این رگبار فولاد که بخشی از اهل‌قلم و روشنفکران را در قرن بیستم شیفتۀ رنگ خونین خود کرده بود؟! این ارکستر مرگ‌پرستانه زمانی کامل می‌شد که نظامی‌گرایان و جنگ‌پرستان کنار هم جمع می‌شدند و ضیافت خون برپا می‌کردند. به پیش گوشت‌های دم توپ! به پیش خون‌های بی‌بها! به پیش جسدهای قهرمان! به پیش، به کام مرگ بتازید! 🔹 اما در زمانی که نظامی‌گرایان به فشنگ می‌اندیشیدند، جان انسان‌ها را شلغم نجات داد. زمستان ۱۹۱۶ و ۱۹۱۷ را می‌گویم (برابر با ۱۲۹۵ شمسی)، وقتی شعلۀ جنگ جهانی اول عالم را گرفته بود. شکم‌ها خالی بود و خشاب‌ها پر. جای نان گلوله بر شکم می‌نشست و زمانه سُرب داغ و رگ‌های تُرد را در صفحۀ سیاهی از تاریخ به هم رسانده بود. 🔸 پیش از هر چیز بگویم که هر نظاره‌گر منصفی می‌پذیرد قدرت آلمان در جنگ جهانی اول خیره‌کننده بود. برخلاف تصور عمومی که گمان می‌شود هیتلری آمد و آلمان را ناگهان قدرتمند کرد، ۱۹۱۴، وقتی هیتلر جوانکی آس‌وپاس و آسمان‌جل بود، قدرت آلمان شگفت‌انگیز بود. آلمان با یک دست در غرب با فرانسه و بریتانیا می‌جنگید و با دست دیگر در شرق با روسیه و ایتالیا و رومانی؛ جور متحدان ضعیفش را هم می‌کشید. در جبهۀ شرقی برتری آلمان بر روسیه تحقیرکننده بود. اما این هیولای صنعتی‌شده و نظامی‌گرا با ژنرال‌های آهنینش، ضعف‌های بزرگی هم داشت که بیشتر در توهمات و خوش‌خیالی‌های نظامی‌گرایان ریشه داشت. 🔹 فرماندهان هر چه در میدان نبرد می‌درخشیدند، با توهمات خردستیزانۀ خویش آتش به خرمن جوانان و سرنوشت آلمان می‌زدند. ستاد فرماندهی عالی ارتش عنان امپراتوری بزرگ آلمان را به دست گرفته بود و ارابۀ سرنوشت مردم را چهارنعل به باتلاق می‌راند. یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌های آلمان تأمین خوراک مردم بود و در این نوشتار به این مسئله می‌پردازیم. @Nardebane_feghahat