📖 #غزلهای_ناب
من گرفتار شبم در پی ماه آمده ام
سیب را دست تو دیدم به گناه آمده ام
سیب دندان زده از دست تو افتاد زمین
باغبانم که فقط محض نگاه آمده ام
چال اگر در دل آن صورت کنعانی هست
بی برادر همه شب در پی چاه آمده ام
شب و گیسوی تو تا باز به هم پیوستند
من به شبگردی این شهر سیاه آمده ام
این همه تند مرو شعر مرا خسته مکن
من که در هر غزلم سوی تو راه آمده ام
🔸#فریدون_مشیری
🔹#شب_بخیر
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔹@NasimeAdab 🔹
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #غزلهای_ناب
گُل در بر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماهِ رخِ دوست تمام است
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بیروی تو ای سرو گلاندام حرام است
گوشم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
چشمم همه بر لعلِ لب و گردش جام است
در مجلسِ ما عطر میامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
از چاشنی قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
زان رو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است
تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
مِیخواره و سرگشته و رندیم و نظرباز
وان کس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
با محتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
حافظ منشین بیمی و معشوق زمانی
کایّام گل و یاسمن و عید صیام است
🔸#حافظ
🔹#شکرانه
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔹@NasimeAdab 🔹
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 #نسیم_صبحگاهی
صبح است ساقیا، قدحی پرشراب کن دور فلک درنگ ندارد شتاب کن زان پیشتر که عالم فانی شود خراب ما را ز جام بادهی گلگون خراب کن خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن روزی که چرخ از گِل ما کوزهها کند زنهار کاسه سر ما پرشراب کن ما مرد زهد و توبه و طامات* نیستیم با ما به جام باده صافی خطاب کن کار صواب باده پرستیست حافظا برخیز و عزمِ جزم به کارِ صواب کن🔹#حافظ 🔸#صبح_بخیر 🔹+معنی طامات در این شعر: ادعاهای باطل، حرف های بیهوده، اراجیف ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ 🔸@NasimeAdab 🔸 ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #غزلهای_ناب
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن که به جان من و توست
🔺#هوشنگ_ابتهاج
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #اشعار_ناب
در چشم من
ـ این آرامگاه ابری ـ
بارانهای زیادی مردهاند…
برای تسلی که آمدی
شاخهای بوسه
آرام
بر سنگ گونهام بگذار
🔸#مینا_آقازاده
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #اشعار_ناب
تو از من تمام دلم را گرفتی
از این بیش باج و خراجی ندیدم
تو را با تپشهای قلبم سرودم
به این واژه ها احتیاجی ندیدم
🔸#قیصر_امین_پور
🔹#ارسالی_شما
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #دیالوگهای_ناب
قاضی : تو السالوادور چهکار می کردی؟
چهگوارا : آفتاب میگرفتم.
-پس چرا ساختمون دادگستری رو منفجر کردی؟
+جلو آفتاب رو گرفته بود!
🔹#ارنستو_چهگوارا
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #تک_بیتهای_ناب
دور از تو با سياهیِ شب های غم گذشت
اين مُردنی که زندگیاَش نام دادهايم
🔸#شفیعی_کدکنی
🔹#شب_بخیر
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔹@NasimeAdab 🔹
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 #نسیم_صبحگاهی
صبح یعنی تو بخندی دل من باز شود
پلک بگشایی و از نو غزل آغاز شود
صبح یعنی که دلم گرم نگاهت باشد
آسمان، عشق، زمین با تو هم آواز شود
🔹#صادق_علیزاده
🔸#صبح_بخیر
🔹#ارسالی_شما
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #غزلهای_ناب
فریاد مرا گرچه سرانجام شنیدی
ای دوست! به داد دل من دیر رسیدی
از یاد بِبَر قصهی ما را هم از امروز
دربارهی ما هرچه شنیدی نشنیدی
آرام بگیر ای دل و کم گریه کن ای چشم!
انگار نفهمیدی و انگار ندیدی
ای نی چه کشیدی مگر از خلق که هر دم
ما آه کشیدیم، تو فریاد کشیدی
گیرم که به دریا نرسیدی چه غم ای رود!
خوش باش که یک چند در این راه دویدی
🔸#فاضل_نظری
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
Mohsen-Chavoshi-Zakhme-Kari-320-ZeebInfo.mp3
9.21M
🎼 #ترانههای_ناب
اومدم مثل یه ببر کینه توز
حقمو بگیرمو شبانه روز
عقب شغال قاتل بودم ...
بی خبر از اینکه با دیدن تو
دیدن حالت خندیدن تو
خودمم قاتل این دل بودم ...
توی این جنگل قانون مرده
همه چی رنگ جنون داره جنون
ما چی بودیم و چی هستیم الا
دوتا قرقاول غلتیده به خون
تف به اون ذات تباهی که نخواست
بگذرم با تو از این سد سیاه
اوف به اون سق سیاهی که نذاشت
بگذری با من از این شهر تباه
بوی خون فرا گرفته قصه رو
طعم خون میده تمام کلمات
ای به جرم من مجازات شده
همه ی قافیه های من فدات
تف به اون ذات تباهی که نخواست
بگذرم با تو از این سد سیاه
اوف به اون سق سیاهی که نذاشت
بگذری با من از این شهر تباه
🔺#محسن_چاوشی
🔻#تیتراژ
🔺#سریال_زخم_کاری۲
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
📖 #حکایت
مرد ماهیگیری در ساحل زیبای رودخانه ای آرام لم داده بود و به امواج آرامش بخش خیره و از گرمای آفتاب غروب لذت می برد. او چوب ماهیگیری اش را محکم در شن های ساحل فرو کرده بود و منتظر بود قلاب تکانی بخورد تا بلند شود و ماهی به دام افتاده را صید کند. در همین موقع سر و کله مردی تاجری پیدا شد. او آمده بود از آرامش ساحل رودخانه استفاده کند و کمی گرفتاری هایش را فراموش کند.
مرد تاجر که متوجه ماهیگیر شده بود، از خود پرسید:" چرا این مرد اینقدر بی خیال لم داده و بلند نمی شود تلاش کند و ماهی بیشتری بگیرد ؟"
برای همین به ماهیگیر نزدیک شد و گفت: گمان نمی کنی بهتر نیست چوب را بیرون بکشی و بیش تر فعالیت کنی ؟"
مرد ماهیگیر لبخندی زد و گفت: " چوب را بیرون بکشم که چی؟"
مرد تاجر جواب داد:" می توانی با فروش ماهی زیاد، پول زیادتری کاسب شوی و یک قایق بخری تا با آن ماهی های بیشتری صید کنی.
ماهیگیر دوباره پرسید:" بالاخره که چی؟"
مرد تاجر باز گفت:" آخر چرا نمی فهمی؟ فکرش را بکن. اگر یک قایق بخری کم کم وضعت توپ می شود و می توانی چوب ها و قایق های بیشتری بخری و برای خودت کارگر استخدام کنی."
و آنقدر پولدار شوی که مجبور نشوی برای امرار معاش کار کنی. آن وقت می توانی بقیه عمرت را در یک ساحل زیبا لم بدهی و بی خیال دنیا ، غروب خورشید را تماشا کنی و تا دیر نشده، از زندگی لذت ببری!"
مرد ماهیگیر که هنوز لبخند می زد، گفت:
فکر می کنی الان دارم چه کار می کنم؟!
🔻#آسودگی_خاطر
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
🔸@NasimeAdab 🔸
✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾