eitaa logo
نسیم ادب
284 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
301 ویدیو
1 فایل
گلستانی از شعر و ادب و حکمت برای ساختن لحظاتی زیبا تفرجی برای روح و خلوتی برای آرامش پرسه ای در کوچه پس کوچه های ادب و هنر و حکمت و اندرز ارتباط با ادمین: @bigharar9
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 دمید صبح و نیاسود چشم راحت ما سپیده دم نمکی بود بر جراحت ما.. 🔹 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 به غیرِ ابروی جانان ندیده‌ام بیتی که هر دو مصرعش از یکدگر بُود بهتر 🔹 ‌ 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 ای یاد تو مایه و دواتِ قلمم با یاد تو، کلّ شهر ماتِ قلمم! ای موهبت سرودنت شعبده‌ی -پنهانِ میان حرکات قلمم از زلف و لب و چشمِ خمارت گفتن در مذهب ما هست زکاتِ قلمم یک روز اگر یاد تو ترکم بکند آن روز شود روز وفات قلمم در روز حساب، "باقیات"م همه توست وصف تو تمام "صالحات" قلمم گفتی قلمت چقدر "لفظِ قلم" است! وقتش برسد، برات لاتِ قلمم: من مخلصم و چاکر و خاطرخواتم سگ داره چشات و مبتلاتِ قلمم! تا هست نفس، خودم فداتم... حتّی تا آخرِ جوهرش فداتِ قلمم! 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔹@NasimeAdab🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 این همیشه‌ها و بیشه‌ها این‌همه بهار و این‌همه بهشت این‌همه بلوغ باغ و بذر و كشت در نگاه من، پُر نمی‌كنند جای خالی تو را 🔹 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر می‌کردیم از بهاری به بهار دیگر... 🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 گفتی که مسلمانم و ماه رمضان ست بوسی بده افطار کنم وقت اذان است در وصف تو بانوی تغزل چه  بگویم چیزی که عیان ست چه حاجت به بیان ست هم قامت سرو  از قد رعنات خمیده هم در طلبت غنچه چنین جامه‌دران ست پرسید چه حال است دلت از لب و چشمم هم زنده به این ست و هم کشته از آن ست ما زخمیِ زلفیم  به ابروی تو سوگند این غائله را خاتمه با تیر و کمان ست ای حادثه در حادثه  ای  زلزله ای عشق هر جا خبری هست تو پایت به میان ست هر شب دو برابر  شده دیوانگی من این شیوهء عشق ست شبیه سرطان ست برخاستی و رفتی و در پشت سر تو انگار نه  انگار   نگاهی نگران ست 🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 این کیست گشوده خوش تر از صبح، پیشانیِ بیکـرانه در من!؟ از شوقِ کدام گل شکفته ست!؟ این باغِ پر از جوانه در من...؟! 🔹 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 گفت در چشمان من غرق تماشایی چقدر گفتم آری، خود نمی‌دانی که زیبایی چقدر! در میان دوستداران تا غریبم دید گفت: دوره‌گرد آشنا! دور و بر مایی چقدر! ای دل عاشق که پای انتظارش سوختی هیچکس در انتظارت نیست، تنهایی چقدر عاشقی از داغ غیرت مرد و با خونش نوشت دل نمی‌بندی ولی محبوب دلهایی چقدر آتش دوری مرا سوزاند، ای روز وصال بیش از این طاقت ندارم، دیر می‌آیی چقدر... ‌ 🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻋﻴﺪ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﺍﺳﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﻳﻦ ﺩم‌است ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﺍﻥ ﻣﺎﻩ ﻧﻮ ﺑﻴﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﺎ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﺩﻭﺳﺖ 🔺 🔻 🔸 💐 پیشاپیش بر شما اعضای خوب کانال مبارک باد. و شما قبول 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔹@NasimeAdab🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 شاه منی لایق سودای من قند منی لایق دندان من 🔹 💐 بر شما اعضای خوب کانال مبارک باد. و شما قبول 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 گفتی که «ز ما یاد نکردی»، هیهات! من خود به تو زنده‌ام، فراموشی چیست؟! 🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 شادمان گفتی از آن عاشق تنها چه‌خبر خبری نیست، بپرس از غم دنیا چه خبر؟! خاطرم هست رقیبان پر از کینه من همنشینان تو بودند، از آن‌ها چه خبر؟! همه لب‌تشنه، تو دریایی و من ماهی تنگ از کنار آمدگان با لب دریا چه‌خبر؟! زاهدی دست به گیسوی رهای تو رساند عاشقی گفت که از عالم بالا چه‌خبر؟! باز دیروز به من وعده فردا دادی آه پیمان‌شکن از وعده فردا چه خبر؟! 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔹@NasimeAdab🔹
📖 مــــــــادرم گفت که عاشق نشوی گفتم: چشــــم چشــــم های تو مــــــرا بی خبر از چشمم کرد... 🔹 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 وَتَبَسَّمَتْ فَبَدَا هِلالٌ لامعٌ لو شَافَهُ أهْلُ الصِّيامِ لَعَيَّدُوا خندید پس آن‌گاه هلالی درخشان پدیدار شد که اگر روز‌ه‌داران آن را دیده بودند، عید می‌گرفتند! 🔹 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان به چه کار آیدت آن دل که به جانان نسپاری...؟! 🔺 🔻 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 شاید از صبح، یک زن تنها بالشش را گرفته در آغوش شاید از صبح، گریه می‌کرده یک نفر پشت گوشی خاموش شاید از صبح گریه می‌کرده توی یک واگن سریع‌السیر اوّلین روزهای بی‌خبری آخرین انتظارِ صبح‌به‌خیر 🔹 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 جانا ز فراق تو، اين محنت جان تا كی؟! دل در غم عشق تو، رسوای جهان تا كی؟! چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو بر بوي وصال تو، دل بر سر جان تا كی؟! 🔸🔷🔸 ای هجرِ تو وصلِ جاودانی اندوهِ تو عيش و شادمانی در عشق تو نيم ذره حسرت خوشتر ز وصال جاودانی 🔹🔶🔹 🔸 🔹 ۲۵ فروردين روز گرامی باد. 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ با آنان پیکار کنید تا خداوند آنان را به دست شما عذاب کند و خوار و رسوا سازد و شما را بر ایشان پیروز گرداند و دل گروه مؤمنان را خنک کند. 🔹 سوره توبه آیه ۱۴ 🔸 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 چراغ از خنده‌ات گيرم كه راهِ صبح بگشايم... 🔹 🔸 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 ‌تا بفهمم چیست صدبار از خودم پرسیدمش عشق آسان بود، اما من نمی‌فهمیدمش دست او در دست من بود و دلش با این و آن باز اگر یک جو پشیمان بود، می‌بخشیدمش از تب غیرت ندیدم آتشی جانسوزتر در کنارم بود و من با دیگران می‌دیدمش هیچ عشقی از خیانت نیست ایمن، این بلا تا نیامد بر سرم افسانه می‌نامیدمش با دلم گفتم ببوسش تا فراموشش کنی گفت اگر می‌خواستم آن روز می‌بوسیدمش 🔹 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 تو که تنها امیدِ انقلابی‌هایِ تاریخی تو که صد یاغیِ دلداده در کوه و کمر داری تو که سربازهایِ عاشقت در جنگ‌ها مُردند ولی در لشکرت سربازهایی بیشتر داری تو که در انتظارِ فتحِ یک آینده‌ی خوبی بگو از حالِ من در روزهایِ بد خبر داری؟! ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ خبر داری که ماهی‌ْقرمزِ غمگین‌مان دق کرد؟! خبر داری که سرما زد، درخت سیب‌مان افتاد؟! خبر داری تنم مثل اجاقِ مرده‌ای یخ کرد؟! تمامِ بوسه‌هایم بی تو سُر خورد از دهان افتاد خبر داری که بعد از رفتنت پرواز یادم رفت؟! دلم گنجشکِ ترسویی شد و از آشیان افتاد... ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ نگاهم کن... منم! تنها درختِ "باغِ بی‌برگی" که با لطفِ تبرها، دوستانِ مُرده‌ای دارم منم سربازِ پیرِ "پادشاهِ فصل‌ها، پاییز" که در جنگِ زمستان "گوشِ سرما بُرده"ای دارم صدایت می‌کنم با "پوستینی کهنه بر دوشم" دلِ اندوهناکی "سنگِ تیپاخورده"ای دارم ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ نمی‌خواهم ببینم زخم‌هایِ سرزمینم را دلم خون است زیرِ چکمه‌هایِ روس و عثمانی زمستان می‌رسد با لشکری از برف ، از طوفان کجا مخفی شوم در این جهانِ رو به ویرانی؟! کجایِ سینه‌ام پنهان کنم عشقِ بزرگت را که قلبِ کوچکی دارند شاعرهای آبانی... ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ برایِ من بگو خوابِ کسی را باز می‌بینی؟! کسی آیا کنارت هست در رویایِ بعد از من؟! بگو آیا برایِ کشفِ یک لبخند می‌میرند؟! چگونه دوستت دارند آدم‌هایِ بعد از من؟! چگونه گریه‌ی دیروز را از یاد خواهی برد؟! به آغوشِ که عادت می‌کنی فردایِ بعد از من؟! ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ کلاغِ فربه از شاخِ هزارم یادمان انداخت که بالایِ درختان جایِ گنجشکانِ لاغر نیست کفِ پاهایمان در ردّ پایِ ترکه‌ها گم بود بدونِ مشق فهمیدیم یک با یک برابر نیست ازین تکرارِ در تکرارِ در تکرار غمگینم اگرچه زندگی خوب است،اما مرگ بهتر نیست؟! ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ 🔹 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 جهان روشن به ماه و آفتاب‌ است جهانِ ما به دیدار تو روشن... 🔺 🔻 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 یک‌بار میان من و تو فاصله انداخت! بسیار میان من و تو فاصله انداخت رفتن نتوانست جدامان کند از هم رفتار، میان من و تو فاصله انداخت جای منِ تو، اینکه نوشتند من و تو انگار میان من و تو فاصله انداخت درباره‌ی حِسم به تو پرسیدی و گفتم: اقرار میان من و تو فاصله انداخت اصرار میان من و تو واسطه می شد انکار میان من و تو فاصله انداخت ما مثل دو کاجیم که در تاب و تب وصل نجار میان من و تو فاصله انداخت 🔹 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
28.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📖 شعری که حمیدرضا برقعی امسال در دیدار شاعران با رهبر انقلاب خواند: ...جبر آن زمان که پشت در خانه‌اش نشست برخاست آن قیامت عظمی به اختیار رفت آنچنان که از نفس افتاد جبرئیل گویی پیمبر است به معراج رهسپار شد عرصه گاه تنگ، ولی ماند پشت در چون ماندن علی به اُحد ماند، استوار برگشت زخم خورده، ولی فاتح نبرد چون بازگشت حمزه از آشوب کارزار در خون خضاب شد تن یارانِ بعد از او آنها که نام "فاطمه" را می‌زنند جار من از کدام یک بنویسم که بوده‌اند حجّاج‌ها به ورطه‌ی تاریخ بی‌شمار آنها که با غرور نوشتند ساختیم دریاچه‌های احمری از خونِ این تبار از کربلا به واقعه‌ی فَخ رسیده‌ایم از عمق ناگوارترین‌ها به ناگوار محمود غزنوی به عداوت مگر نساخت از استخوان فاطمیان چوبه‌های دار بوسهل زوزنی به شرارت هنوز هم محکوم میکند حسنک را به سنگسار در لمعة الدمشقیه جاریست همچنان خون شهید اوّل و ثانی چون آبشار عثمانیان به مذهب ما بس که تاختند در سبزه‌زار چالدران سرخ شد غبار امّا هنوز هم به تأسّیِ فاطمه نام علیست روی لبِ شیعه آشکار بیت از هلالی جُغتایی نشسته است از آن شهید شیعه به ذهنم به یادگار: "جان خواهم از خدا نه یکی، بلکه صد هزار تا صد هزار بار بمیرم برای یار" فرق است، فرق فاحشی از حرف تا عمل راه است، راه بی‌حدی از شعر تا شعار ما را چنان مباد که آیندگان ما ما را رقم زنند مسلمان بی‌بخار اینک مدافعان حرم شعله‌ پرورند تا در بیاورند از آن دودمان دمار 🔹 🔸 🔸🔷🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸
📖 خانه ام ابریست اما، در خیالِ روزهای روشنم ... 🔹 🔸 📝 برای پیوستن به گروه چت اینجا را لمس کنید. 🔸@NasimeAdab🔸