eitaa logo
یـِـکـ مـاہ مـانـدِه..!🇵🇸
110 دنبال‌کننده
2هزار عکس
830 ویدیو
7 فایل
_هَرڪه‌پُرسید‌چہ‌دارَد‌مَگَر‌اَز‌دارِجهآن _هَمہ‌یِ‌دارو‌نَدارَم‌بِنِویسید‌"حُسِین"😌❤️ تولد کانالمون: ۱۴۰۱/۳/۱۸🙂♥ شرایط👇🏻😉 https://eitaa.com/joinchat/681050625C8a6d8f6ea0
مشاهده در ایتا
دانلود
عرض کنم خدمت اون براندازهایی که از مهمونی ده کیلومتری دارن میسوزن، ‏یه هشتاد کیلومتری تو راهه... :))
بچـه‌بـودیـم‌یـه‌زمانـۍمـادرمون ‌دستـمونومیـگـرفت‌میبــرد مزارشهدا، سنـشون‌نگاه‌مـیکردیم میگفتیم‌این‌شـهیدانقدرازمـن‌بـزرگتره حالامـیریم‌مـیبینیم‌شهیداچقدر ازماکــوچیــك‌ترن... بـیاین‌قـبول‌کنیــم‌جامـوندیم...! 💔 [حاج‌مهدی‌رسولــی] @One_month_left
قرآن‌باعث‌میشودکہ‌ وقت‌هاۍانسان‌برکت‌پیدا کند، ازدست‌نرودو‌تلف‌نشود؛ ویکۍازمعانۍبرکت‌دروقت همین‌است💚 [ - شیخ‌جعفرناصرۍ🎙-] 𝐣𝐨𝐢𝐧 ↴ @One_month_left
گدا اومد دم خونه امام حسین ع. گفت به من لطف کن… امام گفت:رفتی دم خونه داداشم امام حسن ع؟!💚 گفت نه آقا… فرمودند من پیشدستی نمیکنم پیش دادا‌شم امام حسن ع.اول برو دم خونه امام حسن ع💚 رفت دم خونه امام حسن ع💚،گفت آقا به من لطف کن…آقا بیست دینار بهش داد… بعد اومد دم خونه امام حسین ع و گفت آقا شماهم به ما لطف کن،آقا گفت داداشم چقدر بهت داد؟!گفت بیست دینار… امام حسین ع نوزده دینار بهش داد… گدا گفت چرا شما کمتر دادی؟! امام حسین ع فرمود،من هیچوقت رو دست دادشم نمیزنم.برادر بزرگترمه احترامشو دارم همه جوره… هر چی میخوای از دم خونه امام حسین ع بگیری اول باید بری دم خونه امام حسن ع…💚 @One_month_left
•😍❤️• بـه‌امیدروزی‌که‌حضـرت‌اقاروازنزدیک‌ ببینیم🌿
آقا محسن تولدتون مبارک ✨🥲🌿 مارو هم دعا کنید 🥺♥️ /4/21
به نیت تولد شهید محسن حججی می خوایم نذر صلوات بزاریم هر کسی هر چقدر که می تونه برای این شهید صلوات بفرسته تو پی ویم اعلام کنه حتما داخل کانال قرار میگیره اگه دوست داشتید می تونید این پیام نشر بدید تا بقیه هم در این امر خیر سهیم باشند نذرتون هم قبول باشه انشاالله✨🌿 آیدی:@Zahra_909 کانال: https://eitaa.com/One_month_left
خب ؛ 30 تاییمون مبارک 😍😍😍😍 حالا نوبت عمل به قول ماست شب منتظر باشید تا اولین پارت رمان مجنون تر از من رو بخوانید😍😍
قبول بـٰاشہ ✨🌿
قبول بـٰاشہ✨🌿
قبول بـٰاشہ ✨🌿
قبول بـٰاشہ ✨🌿
سخنی از رمان : سلام خدمت اعضای کانال صحبتی داشتم ممنون میشم چند دقیقه وقتتون رو برای خوندن این متن بزارید رمان مجنون تر از من زندگی نامه کسی نیست و تمام این رویداد ها زاده ذهن نویسنده هست و واقعیت نداره❗️❗️❗ یه نکته دیگه لطفا لطفا لطفا این رمان رو نشر ندید و کپی، فوروارد نکنید! و اگر خواستید شخصی حتی مادرتون رمان بخونه دعوتشون کنید به کانال و خواهشا رمان جایی جز کانال نشر پیدا نکنه و پیگیری الهی دارد!!!
⛔️⛔️⛔️ ازر مان در یک روز دو پارت 20 خطی فرار میگیره و اگر هم دوست دارید پارت بیشتری بخوانید می تونید مارو به40 ، 3 پارت بخوانید. به 50 نفر برسونید 4پارت بخوانید
💞﷽💞 🌿 🌿 رسیدم جلوی در دانشگاه گوشیم روشن کردم و به سجاد پیامک دادم : داداش رسیدم چند دقیقه گذشت و جواب داد: داداش بیا تو دانشگاه دم بوفه باشه ای براش نوشتم و ماشین خاموش کردم و وارد دانشگاه شدم اینجا با مدیر ودانشگاه دوست بودم و برای کار و سر زدن میومدم اینجا پیشش اما دانشگاه خودم اینجا نبود البته من تا فوق لیسانس درسم تموم کردم تا نزدیک های بوفه رسیدم که سجاد اومد پیشم سجاد: سلام داداش خوبی ؟ - سلااام آقا سجاد گل الحمدلله برادر تو چطوری ؟ خسته نباشید سجاد : الحمدالله ، سلامت باشید شما هم خسته نباشید با صدای دادی سرمون برگرداندیم و دیدم دوست های سجاد ، اسم داد می زنن دارن میان سمتش رسیدن بهش و سلام کردن سجاد: علیککک سلام چه خبره اینجا رو گذاشتین رو سرتون ، بچه ها این رفیق گلم آقا رضاست ، رضا جان اینام دوستای خل من و زد زیر خنده با همشون سلام و علیک کردم که یکی از دوستاش گفت : آقا سجاد نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار آره؟ سجاد: اتفاقا ، اتفاقا شما دوستای جدیدید آقا رضا رفیق قدیمیمه ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ... ▪️کپی حرام است و پیگیری الهی دارد▪️
💞﷽💞 🌿 لبخندی زدم و زدم پشت کمر سجاد و گفتم : من میرم رو نیمکت میشینم تا بیای سجاد: باشه داداش زود میام سری تکون دادم و با دوستاش خدا حافظی کردم و رفتم سمت نمیکت و نشستم و به اطراف نگاه می کردم که دختری رو دیدم چادرش داشت از سرش می افتاد و مغنه اش عقب رفته بود و باعث دیده شدن مو هاش می شد ، اصلا حواسش نبود و با دوستاش می خندید نگاهم رو ازش گرفتم و سرم به پایین انداختم ای خدا عجب غلطی کردماا خدا منو ببخشه نفس عمیقی کشیدم و ذهنم از فکر کردن به اون دختر گرفتم که سجاد آمد پیشم سجاد: شرمنده داداش معطل شدی - دشمنت شرمنده برادر بریم؟ سجاد: بریم قفل ماشین رو زدم و نشستیم و ماشین روشن کردم که ضبط هم روشن شد و مداحی پخش شد رو به سجاد گفتم : خب چه خبر همه چی رو به راهه؟ سجاد: آره الحمدالله یه اتفاق خوب هم برام افتاده - عهه به سلامتی خب چی شده؟ سجاد: اممم خب چطور بگم - چرا ادا دخترا در میاری؟ و خندیدم که سجاد هم خنده اش گرفت و گفت سجاد: عاشق شدم ✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨🌿 ▪️کپی حرام است و پیگیری الهی دارد▪️
سلام🌺 خب قبول باشه انشاالله از کسانی که صلوات برای این شهید فرستادن یه بار دیگه آمار چک می کنیم وتمام.🌺
خودم: 600 صلوات ✨
قبول بـٰاشہ ✨🌿
قبول بـٰاشہ ✨🌿
قبول بـٰاشہ✨🌿
قبول بـٰاشہ ✨🌿