نارَوایی استعاره و مجاز در تاریخ نگاری
نقدی بر رهیافت غلو آمیز مبارکفوری درباره بخاری
✍️ علی راد
کاربرد استعاره , تشبیه و ایهام در کتاب های سیره و تاریخ رَوا نیست , یک اثر تاریخی بایستی پیراسته از فنون و صنایع بلاغی باشد زیرا کاربرد آنها به اختلاف و کژتابی متون تاریخی می انجامد, درک و فهم مقصود تاریخ نگار را دشوار می نماید , اصالت و اعتبار تحلیل و داوری تاریخی را مخدوش می سازد , نفوذ اغراق و غلو در تاریخ را تسهیل می کند, تاریخ را از واقع نمایی به سوی اسطوره سازی سوق می دهد , به انقلاب و وارونگی در روایت تاریخی و ظهور تناقضات در واقعیت های تاریخی می انجامد.
اهمیت و لزوم رعایت این اصل زمانی دو چندان می شود که تاریخ نگار در مقام روایت و تحلیل , واقعه مهم از حیات و اندیشه یک شخصیت باشد ؛ واقعه ای چون مدرسه بخاری که با جایگاه اجتماعی و تراز علمی بخاری در گفتمان اهل حدیث اهمیت زیادی دارد , نفی و اثبات وجود چنین مدرسه ای می تواند مسیر سیره نگاری بخاری را دگرگون کند.
مبارکفوری نباید در چنین موضوع مهم از حیات بخاری , به استعاره و مجاز روی می آورد و اگر به هر دلیلی ناگزیر از آن بود باید به اصول آن التزام داشت . استعاره مبارکفوری با مولفه های استعاره ادبی نیز انطباق ندارد زیرا الگوی ذهنی او از حلقه علمی با مصداق تاریخی حلقات مشاهیر علوم اسلامی تفاوت دارد و شرط تشابه میان معنای حقیقی و مجازی از اصول استعاره ادبی است که در استعاره مبارکفوری از مدرسه و حلقه علمی وجود ندارد.
مبارکفوری از واژگان حلقه و مدرسه در عبارت استعاری خود معنایی را اراده کرده است که با معنای اصطلاحی و حقیقی ایندو در تاریخ علم مسلمین پیوندی ندارد . مبارکفوری با مجاز گرایی افراطی مدرسه بخاری را از لحاظ حدود جغرافیایی چنان گسترده و بزرگ تصویر کرده است که به خانه ها اعیانی بزرگان و پادشاهان مانند است که درب های متعددی برای ورود و خروج داشتند حال اینکه قصر پادشاهان نیز از چنین تعدد و تکثری در درب ها برخوردار نبودند , مدارس بزرگ جهان اسلام نیز بیش از دو یا سه درب نداشتند .
در معنای استعاری مبارکفوری از مدرسه بخاری , این مدرسه از چنان تنوع در ارائه دروس برخوردار بود که در نوع خود شگفت انگیز بود زیرا فقط یک استاد به شکل موازی و هم زمان ( که محال است ) یا به شکل متوالی و نا متوازن به دانش پژوهان بسیار فراوان آن تدریس می کرد یا اینکه در هر یک از حلقات آن شاگردان برجسته استاد به نمایندگی از وی , آثار و افکار او را تدریس می کردند و استاد بر روند تدریس ایشان نظارت علمی داشت!
چنین تصویری از این مدرسه و استاد آن در تاریخ علم وجود ندارد , فقط به مدد استعاره شاعرانه است که می توان آن را در ذهن خیال انگیز شاعر تصویر نمود . چنین مدرسه ای در واقعیت تاریخی نه به واقعیت پیوسته است و نه در منابع تاریخی چنین مدرسه ای برای بخاری ادعا شده است! استعاره و مجاز هر چند می تواند در نمایاندن برخی از ناگفته ها و ابعاد پنهان کارآمد باشد لکن نباید به انقلاب واقعیت و وارونگی تاریخ بینجامد لکن استعاره مبارکفوری از مدرسه چند درب بخاری به این آسیب اغراق و غلو دچار است.
حلقات علمی معاصر و پیش از روزگار بخاری بر مدار و محور استاد تشکیل می شدند , دارای چندین درب ورودی نبودند , هیچ درب مشخص و معینی برای آنها وجود نداشت , غالباً در مساجد جامع و بزرگ تشکیل می شدند , مدارس علمی ساختاری متمایز از حلقات علمی داشتند , عطف یا ادغام حلقه در مدرسه با تاریخ حلقات علمی و پیشینه تاسیس مدارس علمی در تاریخ و فرهنگ مسلمانان ناسازگار است
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️سخنان عجیب و تکان دهنده آیت الله جوادی آملی به نقل از علامه طباطبایی :
در حوزه های علمیه
از منابع اربعه استنباط احکام
نه قرآن ملاک است
نه سنت ملاک است
نه عقل ملاک است
و نه اجماع
فقط قول مشهور و فهم فقها ملاک است و بس!
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
سیطره قداست بر اندیشه
✍️ علی راد
این واقعیت در تجارب زیسته انسانی انکار ناپذیر است که گاهی پژوهشگران به دلیل سیطره شهرت علمی و سلطه قداست شخصیتی , ناآگاهانه حق پرسیدن و ارزیابی اندیشه های وی را از خود سلب نموده , تقلید را به جای تحقیق نشانده و حقیقت را در مسلخ قداست و شهرت سر بُریدند . متاسفانه این رویه از گذشته تا کنون در میان برخی از دانشوران علوم اسلامی رایج بوده و هست . عبد القاهر جرجانی ( 417 ق ) اعجاز پژوه نامدار قرن پنجم هجری در این که چگونه شهرت و قداست افراد موجب انسداد بحث , گفتگو , نقد و نظر از اصالت و اعتبار آرای باطل ایشان می¬شود , سخنی نغز و تامل برانگیری دارد :
« و اعلم أن القول الفاسد و الرأى المدخول ، إذا كان صدره عن قوم لهم نباهة ، و صيت و علو منزلة فى أنواع من العلوم غير العلم الذى قالوا ذلك القول فيه ، ثم وقع فى الألسن فتداولته و نشرته ، و فشا و ظهر ، و كثر الناقلون له و المشيدون بذكره ، صار ترك النظر فيه سنة، و التقليد دينا ... و كم من خطأ ظاهر و رأى فاسد حظى بهذا السبب عند الناس، حتى بوّءوه فى أخص موضع من قلوبهم، و منحوه المحبة الصادقة من نفوسهم » (جرجانی, الدلائل, ص 464).
آری , راستی که جرجانی درست گفته است که شهرت کاذب و قداست پوشالی , بزرگ نمایی بدون دلیل افراد , خطاهای ایشان را از دید ناقدان پنهان میسازد , سراب را جایگزین واقعیت میکند , آثار و اندیشه¬های این افراد را چنان استوار و مقبول می نمایاند که هر گونه اقدام نقد ایشان را امری ناروا و مردود میشمرد .
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از طومار نقد
لزوم نقد پارادایم های منتقله در میراث حدیثی - تفسیری امامیه
✍️علی راد
پارادایم های تفسیری, اجتهاد و خوانش انسانی از قرآن است, بنابراین قداست ذاتی و اعتبار ابدی ندارند و نقد پذیرند. سلطه و سیطره یک پارادایم زمانی مقبول و توجیه پذیر است که ضمن داشتن اصالت و اعتبار علمی از فرایند نقد علمی و تاریخی به سلامت عبور کرده و خلوص و وزانت علمی خود را اثبات نماید. بنابراین پارادایم¬هایی که فاقد این ویژگی باشند و صرفاً متکی بر پشتوانه¬های اجتماعی, سیاسی و تعصبات مذهبی سلطه و سیطره خود را توسعه و تثبیت نموده باشند, فاقد عیار لازم در تفسیر قرآن هستند. از جمله اینها, پارادایم¬های منتقله از سایر مذاهب و جریان¬های فکری در میراث و منابع فکری شیعه هستند که در ابتدا در قالب احادیث و طی فرایندی خاص به میراث امامیه منتقل یا وارد شدند و سپس مبنای نظریه یا آموزه قرار گرفتند. محققان امامیه این احادیث را اخبار دخیله یا منتقله نامیده و در اعتبار و انتساب آنان به معصومان تردید جدی دارند؛ گاهی نیز از تعبیر الروایة الواردة برای بیان تضعیف متون نقل شده از طریق غیر امامی بهره بردند . انتقال این احادیث و آموزه¬ها در عصر حضور معصومان به دلیل سیطره و سلطه فرهنگی- سیاسی سلطه پارادایم¬های غیر شیعی در جامعه علمی آن روزگار بود که ائمه با آگاهی کامل و با استفاده از ظرفیت آموزه تقیه به هم گرایی ظاهری با پارادایم غالب پرداختند لکن تشخیص آنان بر اصحاب اهل نظر و دقت ایشان میسور بود و فقیهان امامیه نیز با تکیه بر قواعدی خاص به تمییز گزاره¬های تقیه آلود پرداختند که البته میان فقهای قدماء و متاخر امامیه در تشخیص و حمل روایت بر تقیه اختلاف مبنا نیز وجود داشت و این در تکثیر شمارگان روایات موصوف به تقیه اثر گذاشت . بر خلاف آنچه برخی می پندارند همه مذاهب اسلامی اعم از مالکی, حنبلی, شافعی, حنبلی, ظاهری, طبری, زیدی, خوارج, ظاهری, وهّابی بر مشروعیت تقیه اتفاق نظر دارند و بر صحّـت آن از قرآن, سنّت و اجماع استدلال کردند لکن شیعه اثنی عشریه به دلیل شرایط خاص تاریخی که رنج و ستم بر امامان, اصحاب و پیروان ایشان تحمیل شد و شیعه بودن نوعی گناه تلقی شد, در عمل به تقیه بیش از سایر مذاهب اسلامی شهرت یافت .
فرایند دیگری که زمینه را برای انتقال پارادایم های غیر شیعی در میراث امامیه فراهم کرد ارتباطات فرهنگی و حدیثی راویان و مشایخ حدیثی امامی با راویان و مشایخ حدیثی سایر مذاهب بود که از برایند آن بخشی از احادیث و آموزه¬های آنان در میراث شیعی نقل شد. گزارش این احادیث نه به معنای تایید یا انتساب آنها به معصومان بلکه فقط به عنوان فعالیت حدیثی مرسوم میان محدثان بود؛ نمونه روشن آن ارتباط و تعامل حدیثی شیخ صدوق از محدثان بزرگ امامیه با برخی از مشایخ عامه است که زمینه راهیابی برخی از احادیث عامه در تصانیف حدیثی این محدّث را فراهم آورد و سپس از طریق آثار وی در سایر میراث روایی انعکاس یافت. به همین سان شیخ طوسی نیز از برخی محدثان غیر امامی روایاتی را در آثار خود گزارش کرده است که هم سوی با نگره زیدیان است . البته گزارش این احادیث از سوی محدثان و فقیهان شیعه نه به عنوان اعتقاد و تایید مضمون آنها بلکه فقط به عنوان یک سنّت و رسم رایج میان محدثان است؛ از این رو محققان امامیه توجه به این مهم را یکی از اصول مهم در رفع تعارض میان احادیث موجود در آثار این محدثان با فتاوای آنان دانسته¬اند . افزون بر شرایط تقیه, تعامل حدیثی امامیه با مشایخ عامه, عوامل دیگری چون اختلاط راویان در انتساب حدیث, دس و وضع جریانهای انحرافی در میراث حدیثی شیعه نیز انتقال احادیث غیر امامی در منابع شیعه نیز موثر بود.
بنابراین احادیثی که از طریق این عوامل در منابع حدیثی و تفسیری شیعه ظهور یافتند, فاقد اصالت و مرجعیت تفسیری هستند و نباید عیار در تفسیر قرآن قرار بگیرند لکن گاه کشف ویژگی منتقله بودن این پارادایم ها ممکن است مغفول مانده باشد. آموزه تقیه در اندیشه شیعه بر این مهم تاکید دارد که زمینه¬ها و شرایط سیاسی- فرهنگی عصر معصومان به دلیل سلطه و سیطره فکری در صدور احادیث امامان شیعه اثرگذار بودند و به ادوار بعدی نیز منتقل شده است؛ بر تفسیر پژوه بایسته است که پارادایم اصیل شیعی را از پارادایم¬های منتقله از سایر جریان¬ها و مذاهب تفکیک نماید و از استناد و ارجاع به پارادایم منتقله در تفسیر آیات خودداری نماید.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 معنای مجتهد در بیان آیتالله جوادی آملی
«...مجتهد آن عالمی نيست که اقوال ديگران، آراء ديگران را خوب بداند، درس گفته باشد و حفظ کرده باشد، مجتهد کسی است که در دلش چشمه باشد که اين حرفها از قلبش بجوشد. اين معنای اجتهاد است...»
🗓درس خارج فقه قضا و شهادت جلسه ۱۱۵
🆔 https://eitaa.com/ijtihad
مسکوت در منابع تاریخ نگاری محلی
نقدی بر انگاره مدرسه بخاری (01)
✍️ علی راد
فقدان شواهد تاریخی و سکوت معنا دار منابع تاریخ نگاری محلی , سیره نویسان , گزارشهای شاگردان بخاری در اشاره به وجود اصل چنین مدرسه¬ای , خود دلیلی است بر اینکه بر خلاف ادعای مبارکفوری بخاری اساساً چنین حلقه علمی و مدرسه¬ای نداشت. برهان سکوت تاریخی ( لو کان لبان/ لشاع ) در نفی وجود تاریخی مدرسه بخاری بسیار کارآمد است و بر اساس معیارهای نقد تاریخی اعتبار استدلال به آن در این مسئله موّجه و مقبول است . بر پایه برهان سکوت که اگر انگاره حلقه و مدرسه بخاری واقعیت تاریخی داشت , نشان , خبر و اثری از آن در منابع تاریخی باقی می ماند , حال که چنین نیست پس از اصل و اساس چنین چیزی وجود نداشت لذا رهیافت نفی وجود تاریخی این مدرسه از کفایت و اقناع علمی لازم برخوردار است تا زمانی که خلاف آن اثبات شود و تا کنون خلاف آن بر اساس شواهد تاریخی معتبر اثبات نشده است.
ممکن است در رد یا تضعیف استدلال به برهان سکوت در نفی وجود تاریخی حلقه علمی و مدرسه بخاری چنین گفته شود که استدلال به برهان سکوت از مغالطات است زیرا این احتمال وجود دارد که مدرسه بخاری وجود تاریخی داشت لکن اسناد و مدارک تاریخی آن در اثر علل یا حوادثی از بین رفت و به منابع تاریخی قرن چهارم انتقال نیافت یا جریان مخالفان و منتقدان اهل حدیث به ویژه بخاری همه آن اسناد و مدارک تاریخی را از بین بردند لذا نباید وجود آن را انکار کرد زیرا فقدان سند تاریخی درباره این مدرسه به معنای عدم یا نفی وجود تاریخی آن نیست.
در پاسخ به این اشکال و رد این احتمال کافی است به این نکته توجه نشان داد که تاریخ نگاران , به کوچکترین حوادث زندگی علمی و شخصی بخاری در طول بیش از پنج دهه پرداخته اند , از یادکرد جزئیات زندگی خصوصی بخاری فرو گذار نبودند , از خرید کنیز , چند وچون غذا خوردن , بیماری , حمام رفتن , نماز شب , نیش زدن زنبور هنگام نماز , زهد , خانه ساختن , تیر اندازی , دعاها و نفرین ها , چگونگی مرگ , برکات قبر بخاری , روایت ها و داستان هایی نقل کردند که اهمیت آنها در مقایسه با اهمیت توجه به جزئیات کرسی و حلقه علمی بخاری در مدراس او ناچیز است. برخی از حوادث چون خرید کنیز یا نیش زدن زنبور هنگام نماز بیش از یکبار در زندگی بخاری اتفاق نیفتاد لکن شواهد و مدارک تاریخی آنها از دید شاگردان و معاصران بخاری مغفول نماند و مستندات و اخبار آنها به مصادر تاریخی راه یافت. آن گونه که ابن حجر عسقلانی (در دو کتاب مقدمه فتح الباری و تغلیق التعلیق) و ذهبی در آثار رجالی و تاریخی خود با استناد به کتاب شمائل البخاری ابوجعفر ورّاق به ذکر جزئیات این داستانها پرداخت.
محمد بن ابی حاتم معروف به ابوجعفر ورّاق از جمله جمله اشخاص بسیار نزدیک به بخاری بود . او کتابدار , ناسخ و ورّاق ویژه کتاب های بخاری و هم چنین از ملازمان بخاری در سَفر و حَضر او پس از بازگشت از بغداد بود . لقب نحوی از شهرت و تخصص او در ادب عرب حکایت دارد . گزارش های متعددی از وی درباره دوران تالیف آثار بخاری در منابع تاریخ , تراجم و رجال وجود دارد . ابوجعفر از دوران کودکی تا مرگ بخاری با او همراه بود و مهمترین وظیفه او کتابت و استنساخ بود . او بر پایه املای بخاری احادیث را کتابت می نمود , در قالب ساختار کتاب تنظیم می¬کرد و از روی آن نیز استنساخ می نمود لذا به دلیل کتابت و استنساخ نگاشته های حدیثی بخاری به وراق البخاری نیز شهرت یافت . ابن حجر در بیان رابطه او با بخاری چنین می نویسد : « وأبو جعفر كان يورق للبخاري أن ينسخ له وكان من الملازمين له والعارفين به و المكثرين عنه » .
کتاب شمائل البخاری یا مناقب البخاری تالیف ابوجعفر ورّاق است . موضوع این کتاب شرح و حال محمد بن اسماعیل بخاری است و حجم بزرگی در حد دو کراسه داشت . عمده گزارش¬های تاریخی از جزئیات سفرهای حدیثی بخاری از او نقل شده است. خطیب بغدادی و ذهبی از این اثر در نگارش شرح و حال بخاری فراوان بهره جسته اند . این کتاب نقش بسیار مهم و پر رنگی در تصویر پردازی از شخصیت بخاری در کتاب های شرح و حال نگاری بخاری گذاشت . کتاب الشمائل البخاری اخیراً بر پایه روایات کتاب تاریخ بغداد خطیب بغدادی و آثار شمس الدین ذهبی بازیابی و منتشر شده است .👇👇 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
مسکوت در منابع تاریخ نگاری محلی
نقدی بر انگاره مدرسه بخاری (02)
✍️ علی راد
حال چگونه ممکن است تدریس روزمره بخاری در حلقات علمی او در فرا دید چند صد نفر از شاگردان و مردمان عادی برگزار بشود ولی اخبار آن به مصادر تاریخی راه نیافته باشد! مخالفان بخاری از جریان های عقلگرا , رأی گرا , حدیث ستیز , ... چگونه توانستند تاریخ شفاهی حضور بخاری در این شهرها را از حافظه ها و سینه ها و خاطرات مردمان این شهرها حذف کنند؟ چرا پس از افول قدرت مخالفان بخاری , طرفداران او دوباره به ثبت و روایت شواهد تاریخی مدرسه بخاری اهتمام نورزیدند؟ چرا سانسور مخالفان از سوی طرفداران بخاری به عنوان یک اقدام غیر اخلاقی در منابع تاریخی بازتاب نیافت؟ چرا ابن حجر عسقلانی که عُمر خود را وقف احیای شخصیت بخاری و شرح کتاب الجامع الصحیح او نمود به این تحریف بزرگ در تاریخ بخاری آگاهی نیافت؟
چگونه ممکن است مخالفان بخاری از میان اسناد و مدارک تاریخی زندگانی بخاری , فقط اسناد مدرسه و حلقه علمی بخاری را حذف کردند و بخش های دیگر را وانهادند؟ فارغ از امکان چنین چیزی , انگیزه ایشان از حدف این اسناد چه بود؟ آیا ایشان احتمال ندادند که این تحریف تاریخ به سود بخاری و ضرر ایشان بینجامد؟ این گمانه ها ذهنی و انتزاعی هستند , با رویه های شناخته شده در دانش تاریخ , با سبک و رویکرد مورخان مسلمان ناسازگارند, با اصول و روش استناد در تاریخ تعارض دارند, لذا در توصیف , تحلیل و داوری تاریخی ارزش علمی ندارند.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هُدْبة بن خالد بن أسود بن هُدبة، أبو خالد القيسي الثَّوْباني البصري ويقال له: هداب. من أئمة الرواة الثقات، ولد بعد الأربعين ومائة بقليل، وهو أخو الحافظ أمية بن خالد، وكان مسند وقته. وكان من العلماء العاملين.
أقوال العلماء فيه
أبو أحمد بن عدي الجرجاني: لا أعرف له حديثا منكرا، وهو صدوق لا بأس به.
أبو حاتم الرازي: صدوق.
أبو حاتم بن حبان البستي: ذكره في الثقات.
أبو يعلى الموصلي: سئل عن هدبة وشيبان أيهما أفضل فقال: هدبة افضلهما واوثقهما واكثرهما حديثا.
أحمد بن شعيب النسائي: ضعيف، ومرة: قواه.
ابن حجر العسقلاني: ضعفه النسائي بلا حجة.
الذهبي: الحافظ المسند، صدوق.
عبد الباقي بن قانع البغدادي: صالح.
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@OstadRad
هدایت شده از پژوهشهای تاریخ اسلام
📜روایتی با قدمتِ حدودا چهل و شش سال
🔹️جدای از درستى يا نادرستی مضمون متن متداول "نحن حجج الله وفاطمة حجة الله علينا"، این متن در منابع حدیثی و تاریخی موجود نیامده است، جز آنکه سید عبدالحسین طیّب، که در سال 1370 شمسی از دنیا رفته، در کتاب تفسیری خود، شبیه متن عربی یادشده را به عنوان حدیثی منسوب به امام عسکری معرفی کرده است.
🏷وشاهد بر این معنی، حدیث شریف منسوب به حضرت عسکری است که فرمود: نحن حجج الله علی خلقه وجدّتنا فاطمة حجة الله علينا.
📚 أطيب البيان في تفسيرالقرآن: 13، 226.
🔺️مرحوم طیّب در مصاحبه اش با مجله حوزه، شروع نگارش تفسیرش را سال ۱۳۴۱ شمسی گفته که سال به سال، این تفسیر چاپ می شده و در سال ۱۳۵۹ آخرین جلد آن به اتمام رسیده و چاپ شده است. بنابر این، می توان احتمال داد، جلد سیزدهم این کتاب حدودا در سال ۱۳۵۷ به اتمام رسیده و از این رو، نتیجه گرفت که متن عربی فوق، قدمتی حدودا چهل و شش ساله دارد.
🏷نگارش تفسیر را تقریبا از سال 1341 به صورت مداوم شروع کردم. علت نگارش هم سفارش حضرت حجت بود که در عالم رویا به حقیر داشتند و به بنده امر فرمودند که این تفسیر را بنگارم. که آن زمان من بدون وقفه به نگارش آن مشغول شدم با پایان گرفتن هر یک از جلدها همان را منتشر مى ساختم. به این ترتیب کار تالیف وانتشار تقریبا همزمان به پیش مى رفت. آخرین جلد کتاب یعنى جلد چهاردهم آن در سال 1359 منتشر گردید که به این ترتیب تالیف این دوره تفسیر 18 سال به طول انجامید.
📚 مجله حوزه، شماره ۳۳.
🏠 @chsiqs