✅ #ابن_سینا در مقام وارث آثار فلاسفه یونان، به تحقیق و تعمیق مباحث مربوط به نفس پرداخت و علاوه بر مباحث مربوط به نفس در کتب معروف خود یعنی شفا و اشارات، رسالههای متعدّدی در باب #نفس و ماهیّت آن نگاشته است.
شاید یکی از دلایل این توجّه خاص، پیشهی طبابت بود که او را هرچه بیشتر در مورد رابطه نفس و بدن به تأمّل وامیداشت.
✅ برخی ادلّه و براهین شیخالرّئیس بر وجود نفس و #تجرّد آن، تا قرنها پس از وی، حتّی در متون فلسفی غرب – و بویژه فیلسوفان #اسکولاستیک - نیز راه یافت که همچنان در میان صاحبنظران #فلسفه_اسلامی، نفوذ و اعتبار دارد.
پوشیده نیست که بسیاری از براهینی که بعدها توسّط #صدرالمتألهین اقامه گردید، برگرفته از مکتوبات شیخ است.
❇️ نفس در نگاه ابنسینا، #حدوث_روحانی دارد و پس از حدوث با حفظ تجرّد خویش، از طریق قوای مختلف به بدن مرتبط میشود و ضمن تدبیر آن، از آن برای تکامل خود بهره میجوید.
❇️ رابطه نفس و بدن از سوی شیخالرئیس به نسبت ناخدا و کشتی تشبیه میشود؛ روح مجرّد فی حدّ ذاته، حالت تدبیر و سیاست بدن را ندارد؛ بلکه این حالت بر آن عارض شده است. مانند نسبت ناخدا با کشتی که تدبیر کشتی توسّط ناخدا، امری عروضیافته بر ناخداست؛ و نه در ذات وی.
در واقع نفسیّت برای #روح مجرّد، پس از برقراری نسبت با بدن، حاصل شده و فارغ از آن، #روح_مجرّد، خصلت نفسبودن ندارد. (ابنسینا، المبدا و المعاد، ص۱۰۵)
❇️ شیخ در نهایت برای تصحیح کیفیت ارتباط بدن با #حدوث_نفس میگوید بدن، شرط حدوث نفس مجرّد از سوی علّت فاعلی مجرّد (عقل فعّال) است.
بوعلی این شرط را فقط شرط حدوث میداند تا با این محذور مواجه نشود که عدم شرط (بدن)، موجب عدم مشروط (نفس) گردد. چه اینکه بوضوح با بقاء نفس پس از زوال بدن، منافات خواهد داشت. (فخر رازی، المباحث المشرقیه، ص۴۰۰)
❌ اما صدرا بر چنین تقریری از رابطه نفس و بدن اشکال میگیرد که اگر نفس طبق تعریف بوعلی، صورت کمالیّه و کمال اوّل برای بدن است، باید داخل در ذات نوع واحد حاصل از آن دو باشد. حال چگونه رابطه علّی بین این دو، نفی شده است؟ (صدرالمتألهین، الاسفار الاربعه، ج8، ص382)
این ریشه و اساس اشکال معروف #علیت_ذهنی از سوی #فیزیکالیسم علیه #دوئالیسم است.
❌ او در ادامه این نکته را هم میافزاید که معنا ندارد امری مادّی، واجد استعداد و شرط حدوث امری مجرّد باشد؛ چه اینکه آن امر مجرّد در نزد مشّائیّین، جوهری مفارق الذّات و مستغنی از مادّه است.
بلکه اساساً باید گفت همانطور که شیخالرئیس هم قبول دارد، مفارقت از مادّه، امری ذاتی برای جوهر روحانی است و امر ذاتی، همانطور که عارض نمیشود، زایل هم نمیشود. پس چگونه با یک امر عارضی (ارتباط با بدن) از بین میرود؟ (همان، ص۳۸۵)
@PhilMind
💠 میر سید شریف در حواشی حکمۀ العین به این نکته توجّه میداد که هر یک از نفس و بدن در دیدگاه #دوئالیسم کلاسیک، تحت یک جنس جداگانه قرار میگیرند (یکی جوهر مجرّد و دیگری جوهر مادی) و در نتیجه وقوع ترکیب و اتحاد حقیقی بین آنها امکان ندارد.
💠 #صدرالمتألهین در پاسخ به اشکال فوق، بر این نکته خاص خویش تأکید میکند که نفس را نمیتوان از ابتدا و در حین پیدایش، مجرّد محض دانست؛ بلکه از آنجا که صورت جسم طبیعی است و همراه با بدن، یک نوع مادّی تشکیل میدهد، حدوثی مادّی و ابتدائاً وجودی مادّی دارد.
💠 طبق دیدگاه صدرا تعلّق و تصرّف در بدن، امری ذاتی برای نفس است (چرا که نحوه وجود نفس اینچنین است) و نه امری عارضی برای آن.
حال آنکه طبق نظر بوعلی، تعلّق به بدن و تصرّف در آن، امری عارض بر ذات نفس مجرد بود. مؤسس #حکمت_متعالیه تأکید دارد که عرضی دانستن این صفت، با تعریف و تصویر ارسطویی نفس بعنوان صورت جسم طبیعی، منافات جدّی دارد.
💠 ضمن اینکه جوهر مجرد الذّات، ابتدائاً و ذاتاً تعلّقی به مادّه و بدن ندارد و محال است که «امر ذاتی» بعداً (در اثر ارتباط با بدن) زائل شود و چیزی که در ذات جوهر مجرد نبوده، بر آن عارض گردد.
💠 به بیان ملاصدرا:
« #بدن [و نه جسد] در تحقّق خویش، محتاج وجود مطلق نفس است و #نفس نیز از حیث تعیّن وجود شخصی و شکلگیری هویّت نفسیاش، محتاج بدن میباشد.» (اسفار اربعه، ج8، ص382)
💠 حال آنکه به تعبیر او، نظر بوعلی به این میانجامد که نسبت #نفس_مجرد با بدن مادّی، همانند نسبت سنگ در کنار انسان (بدون هیچگونه ارتباط ذاتی و الزامی) باشد. صدرالمتألّهین تأکید دارد که ابزاریّت بدن برای نفس، مانند ابزاریّت ارّه برای نجّار و کشتی برای ناخدا نیست که اگر بخواهد، آن را بهکار گیرد و اگر نخواهد، واگذارد. (ن.ک: همان، صص384-383)
💠 در نتیجه #ملاصدرا برای نفس انسانی در بدو پیدایش، حقیقتی صرفاً مادّی قائل شد که البته در میانه راه، به نوعی #تجرّد ناقص (#تجرد_مثالی) میانجامد.
روشن است که این تصویر از #نفس_ناطقه، کاملاً بر خلاف نظر #بوعلی میباشد. دوئالیسم سینوی، #تجرد_نفس را در همان لحظه #حدوث_نفس، تامّ و کامل میدانست و نفس را در زمره عقول مفارق قرار میداد.
شأن و رتبتی که طبق دیدگاه صدرایی، پس از #حرکت_جوهری و کسب کمالات وجودی، در حیات پس از #مرگ برای نفس حاصل میشود.
💠 در این دیدگاه، نفس دارای درجاتی است که ابتدا از مادّیترین مرتبه شروع میشود و تکوّن مییابد. به بیان دیگر حدوث نفس، صرفاً مادّی و جسمانی است که تدریجاً و در طول زمان با حرکت جوهری خویش، واجد جنبه مجرّد و کمالات ذومراتب آن میشود.
@PhilMind
📚 #معرفی_کتاب
📗کتاب علمالنفس فلسفی که تقریر درسگفتارهای آیتالله فیاضی است، از سوی انتشارات مؤسسه امام خمینی در ۶۰۸ صفحه بچاپ رسیده است.
📕درس ۱ و ۲ به تعریف نفس (از منظر افلاطون، ارسطو، بوعلی، و متأخران مسلمان) و تعریف #علم_النفس اختصاص یافته است.
درس ۳ تا ۱۱ تحت عنوان کلی انواع نفس، به مباحثی همچون تمییز نفوس نباتی و حیوانی و انسانی، کثرت و تشریح قوای نفس، وحدت نفس با قوا، کثرت و اختلاف نوعی نفوس، و ... میپردازد.
در دروس ۱۲ تا ۱۵، مبحث #تجرد_نفس و انواع تجرد و ادله تجرد نفس و بررسی دیدگاههای مادیانگار محوریت دارد.
حرکت و تغیر نفس در درس ۱۶ و دیدگاه #حرکت_جوهری در درس ۱۷ بررسی میشود.
دروس ۱۸ تا ۲۳، ادله عقلی و نقلی قدم یا #حدوث_نفس را موضوع بحث قرار داده و دروس ۲۴ تا ۲۷ به بحث تناسخ پرداخته است.
دروس انتهایی (تا درس ۳۲) نیز به جاودانگی و سعادت نفس اختصاص دارد.
📒 از مزایای کتاب اینست که توسط یکی از اساتید شناختهشده #فلسفه_اسلامی ارائه و در قالب درسنامه (همراه با پرسشها و چکیده و منابع مطالعات بیشتر برای هر درس) تدوین شده است.
📘 البته این کتاب نیز - همچون بسیاری دیگر از تألیفات فلسفه اسلامی در این حوزه - با تصویر بسندگی و تمامیت تبیینها و براهین قدیمی برای پاسخگویی به مسائل معاصر رابطه نفس بدن و مباحث ماتریالیستی ذهن و علوم شناختی تقریر شده است.
اما به هرحال بمنظور آشنایی با اصول و مبانی مباحث رایج نفس در فلسفه اسلامی و استفاده در پژوهشهای بازسازی و بهروزرسانی، جزو منابع قابل ارجاع بشمار میرود.
@PhilMind
💥طبق نظر صدرالمتألهین، #حدوث_نفس باید جسمانی باشد که در مسیر تحریکات جزئی و ادراکات جزئی، به استکمال میرسد و اشتداد در وجود مییابد. در واقع نفس در #حرکت_جوهری از ادنی مراتب وجودش آغاز میکند و اولین صورتی که پس از صورت جسمانی مییابد، صورت نباتی است. پس از آن نفس به صورت حیوانی میرسد و توانایی حرکات ارادی و درک جزئیات را پیدا میکند. پس از صورت حیوانی نیز صورت انسانی قرار دارد که درک عقلانی، نشانه حضور این ساحت جدید از وجود است و به حسب ذات خود، مجرّد و غیر مادّی است. (ر.ک: اسفار، ج8، صص80-78)
💥علیرغم برخی تفاوتهای مهم، ولی در عین حال دیدگاه فوق را میتوان در چارچوب #نوظهورگرایی_قوی قرار داد. چراکه در هرحال طبق #علم_النفس صدرایی، سطوحی از حالات ذهنی و ویژگیهای پیچیده از سطح مادون جهش کرده و ظهور مییابد تا اینکه به سطحی فرامادّی میرسد. این سطح غیرفیزیکی براساس پیچیدگی و ترکیب خاصی که در سطح فیزیکی وجود داشته برآمده و در واقع ظرفیت و پتانسیل پیدایش سطح نوظهوریافته، در سطح مادون فراهم و زمینهسازی شده است.
💥این چارچوب کلی دیدگاهی است که در قالب #نوظهورگرایی و نیز #حدوث_جسمانی تبلور یافته است. بلکه میتوان گفت کلیت رویکرد #هایلومورفیسم مستلزم وجود قوه و پتانسیل ظهور صورت نفسانی از سطح مادون است که طرفداران نفس غیرفیزیکی، آن را در قالب نوظهوریافتگی قوی تبیین خواهند کرد. این همان کاری است که صدرا انجام داد و انحراف بوعلی و فیلسوفان مشاء از این اقتضای هایلومورفیستی را گوشزد کرد. وجود قوه و استعداد در ماده، اقتضای پیدایش صورت از همان ماده پیشین (حدوث جسمانی) را دارد؛ نه اینکه سطح غیرفیزیکی نفس از جایی دیگر به بدن ملحق شود.
💥در پست قبل دیدیم که هرچند #پنسایکیزم بعنوان بدیل و جایگزین برای نوظهورگرایی مطرح شد، اما نسخههای مقبولتر آن به چارچوب نوظهورگرایی بازگشت میکنند. در اینجا نیز اشاره کردیم که دیدگاه #ملاصدرا قابلیت بازخوانی در چارچوب نوظهورگرایی قوی را داراست. این بدان معناست که اشکالات فیزیکالیستی علیه نوظهورگرایی – بویژه نوظهورگرایی قوی – امکان بازسازی در برابر پنسایکیزم و نیز در مقابل #حکمت_متعالیه را دارد.
بنابراین ضروری بنظر میرسد که برای حل ابهامات و چالشهای پیش روی نوظهورگرایی، تلاش جدیتری از سوی حامیان پنسایکیزم و نیز طرفداران #حدوث_جسمانی_نفس صورت گیرد.
@PhilMind
بمناسبت یکم شهریور؛ زادروز #ابن_سینا
⛳️ توسعه مباحث مربوط به نفس در آثار ابنسینا تا حدی است که او را در اینباره رکورددار کرده است. وی علاوه بر ابواب مرتبط با نفس در کتب مبسوط و معروف خود (شفا و اشارات)، رسالههای متعدد اختصاصی در باب نفس و ماهیّت آن نگاشته است.
شاید یکی از دلایل این توجّه خاص، پیشهی طبابت #بوعلی بود که او را هرچه بیشتر در مورد رابطه نفس و بدن به تأمّل وامیداشت.
⛳️ برخی ادلّه و براهین شیخالرئیس بر وجود نفس و تجرد آن، تا قرنها پس از وی، حتّی در متون فلسفی غرب – و بویژه فیلسوفان اسکولاستیک - نیز راه یافت و همچنان نیز در پارادایم #فلسفه_اسلامی، نفوذ و اعتبار دارد. پوشیده نیست که بسیاری از براهینی که بعدها توسّط فیلسوفان بزرگی از جمله صدرالمتألهین اقامه گردید، برگرفته از مکتوبات ابنسیناست.
⛳️ غالب متکلمان و فقیهان مسلمان همعصر بوعلی و سدههای پیشین او، نفس را دارای هویتی جسمانی میدانستند (برخی جسم لطیف و برخی هم جسم عنصری مادی) و بر این اعتقاد، ادله عقلی و نقلی اقامه میکردند. شیخالرئیس اما با طرح استدلالهایی، نفس را مجرد - با حدوث و بقای غیرمادی - معرفی کرد. البته نفس نباتی و حیوانی از نگاه وی، مادی هستند؛ اما نفس ناطقه انسانی در عین تجرّد، حادث است.
⛳️ طبق دیدگاه سینوی آنگاه که ترکیب عناصر طبیعی جنین به حدّی از اعتدال برسد، نفس هم بدان تعلّق میگیرد. چه اینکه – مطابق طبیعیات قدیم - عناصر مادی (که تشکیلدهنده بدن هستند)، در غایت تضاد با هماند. کیفیت غالب در هریک از عناصر مادّی چهارگانه با هم متنافرند و بالطبع از یکدیگر میگریزند و قبول حیات نمیکنند. مگر آنکه به سبب اختلاط، از شدّت همدیگر بکاهند و در ترکیب حاصل، به حدّی از اعتدال برسند و همه اجزاء بنحوی یکسانتر در محصول ممتزَج که «مزاج» نام دارد، ترکیب شوند و زمینه برای #حدوث_نفس متناسب با آن، از منشاء روحانی (عقل فعّال) فراهم آید.
⛳️ به بیان امروزی، سطحی از پیچیدگی در ترکیب مادی جنین/ بدن، سبب پیدایش جوهر ذهنی غیرفیزیکی از منشائی غیرفیزیکی میشود که با آن بدن فیزیکی در ارتباط است. این اتفاق البته بعدها در نظر #ملاصدرا، به #حدوث_جسمانی تغییر کرد؛ یعنی سطحی از پیچیدگی در ترکیب جنین، سبب پیدایش سطح ذهنی غیرفیزیکی از همان سطح فیزیکی میشود.
این که – همانند ابنسینا - نفس غیرفیزیکی را دارای جوهری مستقل و منشاء مستقل بدانند و نقش بدن صرفاً زمینه پیدایش آن باشد، چارچوب کلاسیک #دوئالیسم را شکل میدهد. و این که – همچون ملاصدرا – نفس غیرفیزیکی را دارای جوهر یکپارچه با بدن و دارای منشاء فیزیکی (برخاسته و جهشیافته از سطح فیزیولوژیک) بدانند، به چارچوب نودوئالیستی #نوظهورگرایی_قوی نزدیک میشود.
@PhilMind
☀️#فلسفه_اشراق در مورد رابطه نفس- بدن، دیدگاه #فلسفه_مشاء را با تغییراتی بازسازی کرده است. وجه مشترک #سهروردی و #ابن_سینا اینست که هر دو قائل به #تجرد_نفس هستند که با پیدایش بدن و استعداد آن، حادث میشود. این #حدوث_نفس به تعبیر سینوی از عقل فعال و به تعبیر اشراقی از نور قاهر عرضی انجام میشود.
☀️طبق دیدگاه بوعلی بدن ازآنرو که جسم آلی و دارای قوای حساسه و نامیه است، بعد از تعلّق تدبیری نفس در دسترس آن قرار میگیرد و قوههای حیوانی و گیاهی بدن توسط نفس بکار میافتد. بکار انداختن این قوهها در راستای تدبیر بدن، فعل ذاتی #نفس_ناطقه است. اما پیش از تعلّق نفس به بدن، جسم کانی از طریق قوۀ مولّده لقاح پیدا کرده و تبدیل به جسم گیاهی شده و قوههای مختلف نامیه در جسم گیاهی تکمیل شدهاند. سپس این جسم گیاهی با قوای حساسه حیوانی به جسم حیوانی تبدیل شده و مستعد دریافت نفس مجرد میشوند.
☀️قوای گیاهی و حیوانی که پیش از تعلّق نفس بصورت گیاهی و حیوانی عمل میکردند، بعد از تعلق نفس به بدن در دسترس نفس قرار میگیرند و تحت تدبیر نفس قرار میگیرند و قوای نامیه و حساسه بصورت قوای بشری در میآیند.
☀️ولی در دیدگاه اشراقی همۀ قوا - چه قوۀ نامیه گیاهی، چه قوۀ حساسۀ حیوانی - مثل قوۀ ناطقه به نفس ناطقه (که به نور اسفهبد در #حکمت_اشراق موسوم است) اختصاص دارد. نور اسفهبدی همۀ این قوهها را داراست و از همان ابتدا تحت سلطۀ آنست.
آنچه در بدن (صیصیه) در اجزا و عضوها پدید میآید، سازههایی هستند که بمنزلۀ ابزار نسبت به قوههای مختلف در نور اسفهبد عمل میکنند. بعد از اینکه نور اسفهبد به بدن تعلّق گرفت، این سازهها را بعنوان ابزار بر حسب یکی از قوای نفس مجرد یا نور اسفهبدی بکار میگیرد.
☀️بدینجهت هر گاه در یکی از سازهها (مثلاً در شبکیه چشم یا پرده گوش یا ...) ناهنجاری رخ دهد، عمل قوهای که به آن سازه تعلق دارد تعطیل میشود یا به اختلال میافتد. به همین منوال هرگاه دگرگونی یا ناهنجاری در یکی از قوای نور اسفهبد روی دهد، کارکرد بدنی در سازه متناظر آن دچار اشکال یا تغییر میشود.
☀️اما صیصیهای (بدنی) که پیش از حدوث نور اسفهبد (نفس مجرد) رشد یافته و برای حدوث نور اسفهبد آماده گشته، چگونه و از چه طریقی اداره شده است؟
اگر طبق نگرش سینوی این قوای گیاهی و حیوانی قبل از تعلق نفس مجرد در بدن بودهاند، پس مدبر مدبر این قوا چه نفسی بوده و این مراحل گیاهی و حیوانی چگونه در بدن اداره شده است؟ و اگر طبق نگرش اشراقی این قوای نامیه (نباتی) و حاسه (حیوانی) در خود نفس مجرد است، پس منشاء رشد گیاهی و حیات حیوانی بدن قبل از تعلق نفس بدان چیست؟ این از مشکلات درونپارادیمی فلسفه مشائی و اشراقی است که در آثار نظریهپردازان این دو دیدگاه به چالش و بحث گذاشته شده است.
و البته از منظر فیزیکالیستی، عمده اشکالات علیه #دوئالیسم در برابر دیدگاه اشراق هم قابل بازسازی است.
@PhilMind
🌕 #ابن_سینا قائل به #تجرد_نفس بعنوان جوهری مستقل از بدن است که تقریباً همراه با بدن حادث شده و به وجود میآید. او برای ترجیح یافتن این پیدایش و #حدوث_نفس، آمادگی بدن (جنین) را شرط میداند. این وجه ترجیح از آنجا لازم است که جواهر غیر فیزیکی (ارواح) نسبت به عالم مادی و بطور خاص نسبت به بدنها، حالت یکسانی دارند. در نتیجه به عامل تعیین کننده ای نیاز داریم که نفس الف را به بدن ب مربوط سازد.
🌕 بوعلی در اینجا از توضیحات برگرفته از طبیعیات قدیم مدد میجوید تا براساس آنچه «مزاج» مینامیدهاند، این عامل تعیینکننده را تبیین کند. طبق دیدگاه طب قدیم، عناصر اربعه در تضاد کامل با یکدیگرند و باید در هر بدن به حدی از اعتدال برسند تا مزاج آن بدن شکل گرفته و آماده تعلق نفس مجرد گردد. البته مزاج بدنها در این دیدگاه، از لحاظ درجه اعتدال و کیفیت) با همدیگر متفاوتاند و بدین ترتیب، هر بدن، نفس خاصی را طلب می کند.
🌕 با توجه به آنچه گفته شد، بدن از منظر #دوئالیسم سینوی تا قبل از نیل به مزاجی خاص که آماده و مستحق/مستلزم ارتباط با نفس غیر فیزیکی است، دارای #روح و #آگاهی نیست. البته بلافاصله پس از حاصلشدن این مزاج در بدن، نفس مجرد نیز حادث می گردد و تدبیر بدن را در اختیار می گیرد.
🌕 براساس نگرش مرسوم در تراث اسلامی، نفس مجرد در حدود چهارماهگی جنین به وجود می آید. مشکلی که مطابق دیدگاه سینوی خودنمایی میکرده، این بوده که بدن را تا رسیدن به آستانه حدوث نفس (حوالی چهارماهگی)، چه چیزی / چه نفسی اداره میکند؟
🌕 فخر رازی (شارح بوعلی) در پاسخ به این پرسش، نفس مادر را مدبّر جنین می داند. ولی بلافاصله این ابهام پیش آمده که پس از حدوث نفس جنین که تدبیر آن را بر عهده می گیرد، انتقال تدبیر بدن از نفس مادر (یا هر تدبیرکننده دیگر) به نفس فرزند، چگونه اتفاق میافتد؟ به نحو کلاسیک این اشکال با این پرسش مشهور آغاز می شود که «حافظ و مدبّر بدن قبل از حدوث نفس، چه بوده است»؟
🌕 طرفداران نفس مجرد در #فلسفه_اسلامی که عموماً – به جز #ملاصدرا و تابعینش - از دوگانه انگاران محسوب می شوند، در تبیین لحظه پیدایش نفس دچار مشکلاتی شده اند و توضیحات ایشان نیز چشمانداز روشنی را پیش روی مخاطب نگذاشته است.
🌕 در واقع عدم سنخیت نفس غیر فیزیکی با بدن فیزیکی، معضل ارتباط و اثرگذاری این دو را فقط از بالا به پایین (از نفس به بدن) مطرح نمیکند؛ بلکه چگونگی تأثیر بدن بر نفس نیز مورد سؤال و اشکال قرار گرفته است. از جمله همین ابهام که بدن چگونه توانسته موجب حدوث نفس شود و اگر قادر به ایجاد چنین اثری در نفس شده، چرا نتواند موجب ابطال آن گردد؟
@PhilMind