eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.8هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔پرسش ❔آیا معجزاتِ غیر قرآن از پیامبر و معصومین، به صورتِ متواتر به ما رسیده یا همه اینها با اخبار واحد برای ما نقل شده ❗️ ❔ابن شهر آشوب معجزات زیادی برای پیامبر نقل میکند اما سند قوی ارائه نمی دهد پس ما چگونه به معجزات پیامبر قطع و یقین پیدا کنیم حال آنکه ما در بحث معجزه نیاز به یقین داریم ❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌معجزات پیامبر گرامی و امامان طاهر ، به صورت متواتر و قطعی برای ما نقل شده است و جای هیچ گونه شکی در صحت و قطعی بودن آن ها نیست . این معجزات که همراه با ادعای نبوت و امامت می باشد دلیل روشنی و واضحی بر اثبات پیامبری و امامت ،آن هادیان الهی می باشد . 🗯برای اثبات تواتر این معجزات باید توجه کنید ؛ 🔶روایت متواتر روایتی است که شمار راویان آن به حدی باشد که عادتا تبانی آنها بر کذب محال باشد . در روایت متواتر وثاقت راوی شرط نیست بلکه باید تعداد راویان به قدری باشند که عادتا تبانی آنان بر کذب را ممتنع سازد . 📚مقباس الهدایه ج1 ص89 🔴محدث بزرگوار شیخ حر عاملی در کتاب شریف « اثباه الهداه بالنصوص و المعجزات » مفصلا به اثبات نبوت پیامبر گرامی و امامت ائمه اطهار از طریق نص های متواتر و معجزات قطعی می پردازد . 🗯ایشان بیش از 720 معجزه از معجزات پیامبر گرامی را که در کتب معتبر شیعه نقل شده است ، در کتابش ذکر می کند که این مقدار فوق حد تواتر است . 📚اثباه الهداه ج1 ص242 تا ص446 👌و بیش از 500 معجزه از معجزات حضرت علی علیه السلام را از کتب معتبر نقل می کند . 📚همان مدرک ج3 ص430 تا ص563 👌و بیش از 50 معجزه از معجزات قطعی امام حسن مجتبی را در اثبات امامتشان نقل می کنند . 📚همان مدرک ج4 ص20 الی 51 👌و بیش از 86 معجزه از معجزات امام حسین علیه السلام را نقل می کند . 📚همان مدرک ج4 ص36 تا ص57 👌و بیش از هفتاد و سه معجزه از معجزات امام سجاد و نود و سه معجزه از معجزات امام باقر و 268 معجزه از معجزات امام صادق و شصت و هشت معجزه از معجزات امام کاظم و حدود دویست معجزه از معجزات امام رضا و هشتاد و سه معجزه از معجزات امام جواد و هفت معجزه از معجزات امام هادی و نود و نه معجزه از معجزات امام حسن عسکری و صد و هفتاد معجزه از معجزات امام مهدی علیهم السلام را نقل می کند . ❕این مقدار معجزه از پیامبر گرامی و امامان اطهار متواتر و بلکه فوق حد تواتر است. 👌همینطور علامه گرانقدر مجلسی نیز در مجلدات مختلف بحار مفصلا روایات فراوانی در معجزات پیامبر گرامی و ائمه اطهار نقل می کند . ج17 ص225 به بعد ، ج18 ص1 تا ص 143 - ج41 ص166 به بعد و ج42 تا ص 50 و ج43 ص323 به بعد و ج44 ص180 به بعد و ج46 ص20 به بعد تا ج 51 ص293 ❕توجه به این نکته نیز لازم است که معجزه یکی از طرق پی بردن به صحت ادعای نبوت و امامت است که برای پیامبر گرامی و امامان به صورت متواتر معجزات فراوانی نقل شده است . 🗯بیش از هزاران هزار روایت نیز در اثبات امامت هادیان الهی نقل شده است که برای منصفان جای هیچ شکی باقی نماند که جهت آگاهی به نمایه زیر رجوع فرمایید ؛ 🗯 https://t.me/Rahnamye_Behesht/5429 👌اگر از تواتر معجزات نیز چشم بپوشیم باید توجه داشت که ملاک ، اطمینان یافتن به صدور معجزه از پیامبر گرامی و ائمه است و این اطمینان با خبر واحدی که یقین به صحت آن داشته باشیم نیز حاصل می شود و ما در گذشته اثبات کرده ایم که بیشتر روایاتی که در کتب روایی معتبر ما نقل شده است صحیح و قابل اطمینان هستند اگر چه ممکن است سند برخی از آنها ضعیف باشد زیرا مبنای صحیح در روایات اعتماد به روایت است نه 🗯 https://t.me/Rahnamye_Behesht/5043 ❕بنابراین حتی اگر معجزات به صورت خبر واحد یا با سند ضعیف نیز نقل شود باز هم در صحت و قطعیت آنها شکی وارد نمی شود. https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔یکی از موضوعاتی که در تاریخ زندگی علی بن ابی طالب وجود دارد مسئله "شراب خواری" ایشان است که نشان می دهد آنچه که امروزه توسط اسلامگرایان و بالخصوص شیعیان درباره ی علی بیان می شود صرفا ساخته ذهنشان است و مبنای تاریخی ندارد. ⚡️بزرگان اسلام با اسناد فراوان پرده از شرابخواری علی بن ابی طالب برداشته اند و در نقل کرده اند : «: از علی بن ابی طالب نقل شده است که گفت : عبدالرحمن بن عوف برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبدالرحمن من را مقدم کرده و من در نماز سوره کافرون را اینگونه خواندم لا اعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون پس خداوند این آیه را نازل نمود که : ای کسانی که ایمان آوردید مبادا در حال مستی به سراغ نماز بروید تا زمانی که بدانید چه می گویید.» ( سنن ترمذی ج 5 88) 💠پاسخ💠 👌اسلام از روش تحريم و آماده ساختن افكار و اذهان براى ريشه كن كردن ميگسارى كه به صورت يك عادت ثانوى در رگ و پوست جامعه نفوذ كرده بود، استفاده كرد، به اين ترتيب كه نخست در بعضى از سوره هاى مكى اشاراتى به زشتى اين كار نمود، چنان كه در آيه 67 سوره نحل مى خوانيم وَ مِنْ ثَمَراتِ النَّخِيلِ وَ الْأَعْنابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَراً وَ رِزْقاً حَسَناً" از ميوه هاى درخت نخل و انگور، مسكرات و روزيهاى پاكيزه فراهم مى كنيد". 👌در اينجا" سكر" يعنى و شرابى را كه از انگور و خرما مى گرفتند، درست در مقابل رزق حسن قرار داده است، و آن را يك نوشيدنى ناپاك و آلوده شمرده است. ❕ولى عادت زشت شرابخورى از آن ريشه دارتر بود، كه با اين اشاره ها ريشه كن شود، بعلاوه شراب بخشى از درآمدهاى اقتصادى آنها را نيز تامين مى كرد لذا هنگامى كه مسلمانان به مدينه منتقل شدند و نخستين حكومت اسلامى تشكيل شد، دومين دستور در زمينه منع شرابخوارى به صورت قاطعترى نازل گشت، تا افكار را براى تحريم نهايى آماده تر سازد، در اين موقع بود كه آيه 219 سوره بقره نازل گرديد يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما- در اين آيه ضمن اشاره به منافع اقتصادى مشروبات الكلى براى بعضى از جوامع همانند جامعه ، اهميت خطرات و زيانهاى بزرگ آن را كه به درجات از منافع اقتصادى آن بيشتر است يادآورى مى شود. 👌به دنبال آن در آيه 43 سوره نساء يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ به مسلمانان صريحا دستور داده شد كه در حال مستى هرگز نماز نخوانند تا بدانند با خداى خود چه مى گويند. ❕آشنايى مسلمانان به احكام اسلام و آمادگى فكرى آنها براى ريشه كن ساختن اين مفسده بزرگ اجتماعى كه در اعماق وجود آنها نفوذ كرده بود، سبب شد كه دستور نهايى با كامل و بيان قاطع كه حتى بهانه جويان نيز نتوانند به آن ايراد گيرند نازل گرديد، لذا فرمود ؛ « اى كسانى كه ايمان آورده ايد شراب و قمار و بتها و از لام (كه يك نوع بخت آزمايى بوده) پليدند و از عمل شيطانند از آنها دورى كنيد تا رستگار شويد. شيطان مى خواهد در ميان شما بوسيله شراب و قمار عداوت ايجاد كند، و شما را از ذكر خدا و از نماز باز دارد آيا (با اينهمه زيان و فساد و با اين نهى اكيد) خوددارى خواهيد كرد » ( مائده 90_92) 📚تفسیر نمونه ج 5 ص 68 ❕از جمله کسانی که تا آخرین بیان حرمت شراب خواری ، دست از شراب خواری بر نداشت عمر بن الخطاب بوده است چنان که ابن عمر از قول پدرش نقل می کند که عمر می گفت ؛ «به درستیکه من شراب خوار ترین مردم بودم در » 📚سنن کبری،ج10 ص214 _ سیره عمر،ابن جوزی، ص68 _کنزالعمال،ج3 ص107 ❕علمای اهل سنت نقل می کنند ؛ « عمر علاقه شديد به شراب داشت ، دعا مى كرد، و مى گفت خدايا بيان روشنى در مورد خمر براى ما بفرما، هنگامى كه آيه سوره بقره (يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ ...) (بقره- 219) نازل شد پيامبر آيه را براى او قرائت كرد ولى او باز به دعاى خود ادامه مى داد، و مى گفت خدايا بيان روشنترى در اين زمينه بفرما، تا اينكه آيه سوره نساء (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى) (نساء 43) نازل شد، پيامبر ص آن را نيز بر او خواند، باز به دعاى خود ادامه مى داد!، تا اينكه سوره مائده كه صراحت فوق العاده اى در اين موضوع دارد، نازل گرديد، هنگامى كه پيامبر آيه را بر او خواند، گفت: انتهينا انتهينا!" از نوشيدن شراب خوددارى مى کنيم، مى كنيم » 📚المستدرک علی الصحیحین ، ج 4 ص 159_ سنن ترمذی ج 5 ص 236 _ مسند احمد ج 1 ص 53 👌ادامه 👇 @Rahnamye_Behesht
❕ادامه 👇 👌علمای اهل سنت جهت پرده بوشی بر این ننگ عمر در شراب خواری در صدد بر آمده اند تا ساحت علی علیه السلام را نیز آلوده کنند و با نقل روایاتی جعلی بگویند علی علیه السلام نیز تا قبل از نزول حکم تحریم کلی شراب ، معاذ الله شراب می خورده است ، لذا جریان و روایت مورد استناد کانال ضد دین را در این باره کرده اند . 👌یکی از نشانه های کذب بودن جریان فوق تناقض های شدیدی است که اهل سنت در هنگام نقل آن جریان گرفتار آن شده اند ، گاهی می گویند اشخاص حاضر در آن مجلس سه نفر بودند ، گاهی می گویند پنج نفر بودند ، گاهی می گویند عبد الرحمان عوف شراب را تهیه کرد ، گاهی می گویند خود علی علیه السلام تهیه کرد و گاهی می گویند مردی از انصار تهیه کرد ، و تناقض های دیگر که جهت آگاهی رجوع شود ؛ 📚الصحیح من سیره الامام علی علیه السلام ، سید جعفر ، ج 3 ص 53 ❕در روایات ما آمده است که علی علیه السلام از آن مجلس شراب خواری برخاست و ؛ « خداوند خمر و شراب را لعنت کرده است ، به خداوند سوگند حتی جرعه ای از آن را نمی خورم ، چرا که شراب خواری عقل را زائل کرده و انسان را دیگران قرار می دهد » ❕در ادامه روایت حسن بصری می گوید ؛ « علی علیه السلام از میان آنها خارج شد و به سوی مسجد رفت ، پس از آن جبرئیل حکم قطعی شراب را آورد ، به خدا سوگند علی علیه السلام قبل از تحریم شراب نیز حتی برای یک لحظه شراب نخورد » 📚بحار الانوار ج 38 ص 64_ تفسیر البرهان ج 1 ص 500 👌حاکم نیشابوری از علمای اهل سنت می نویسد ؛ « جریان شراب خواری علی علیه السلام ساخته دست خوارج است ، خداوند علی علیه السلام را از این نسبت ها منزه ساخته است » 📚مستدرک الحاکم ج 2 ص 307 👌این نسبت های ناروا را چگونه می توان به علی علیه السلام داد در حالی که پیامبر گرامی فرمود ؛ « جبرئیل به من خبر داده است که ملائکه ثبت اعمال علی بر دیگر فرشتگان فخر می فروشند که با علی هستند زیرا از زمانی که با او هستند هیچ گاه مطلبی ناشایست را در علی ننوشته اند » 📚مناقب آل ابی طالب ج 1 ص 360 👌و یا فرمود ؛ « فرشتگان موکل اعمال علی ، هیچ گاه عملی که خشم خداوند را در پی داشته باشند را به سوی خدا نبرده اند » 📚علل الشرایع یک جلدی ، ص 14_ الطرائف ابن المغازلی ص 20 ❕آری همه این موارد شاهدی روشن و قطعی بر جعلی بودن جریان فوق مبنی بر شراب خواری علی علیه السلام می باشد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
⁉️سوال 🙄آیا قرآن سخنی از قانون جاذبه عمومی به میان آورده است یعنی پیش از آنکه نیوتن این قانون را کشف کند❗️ 🗯پاسخ: ❗️شک نیست که وجود نیروی مرموزی در درون زمین که همه اجسام را به سوی خود می کشد همه پیش از نیوتن احساس کرده بودند اما اینکه این قانون یک قانون عمومی در سر تا سر جهان آفرینش و در تمام کرات و سیارات و کواکب و کهکشانهای عظیم و حتی میان دو ذره بسیار کوچک و ناچیز می باشد کسی پیش از نیوتن از آن آگاهی نداشت و تنها او بود که برای نخستین بار در قرن ۱۷میلادی با الهام گرفتن از سقوط یک سیب پرده از روی این قانون بزرگ بر داشت. ❗️او این جمله را اثبات کرد که« هر دو جسم یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها جذب می کنند» 👌ولی بیش از هزار سال قبل نیوتن و کشف عظیم او این آیه در قرآن نازل شده بود: «خدایی که آسمانها (وکرات آسمانی)را با ستون نامرئی و ستونی که بتوانید آن را ببینید بر افراشت سپس بر عرش استیلا یافت و آفتاب و ماه را مسخر (شما) ساخت » 🔷رعد2 🗯قابل توجه این که قرآن نمی گوید آسمان بی ستون است بلکه می گوید«بدون ستونهایی که بتوانید آنها را ببینید» 🗯این تعبیر به خوبی می رساند که ستون مرئی وجود ندارد بلکه ستون نامرئی آسمانها را به پا داشته است . 🔷امام رضا فرمود: «ستونی وجود دارد اما دیده نمی شود» 📚تفسیر برهان ج2 ص278 ❗️آنچه واقعیت دارد این است که کرات آسمان هر کدام در مدار و جایگاه خود معلق و ثابت اند بی آنکه تکیه گاهی داشته باشند و تنها چیزی که آنها را در جای خود ثابت می دارد تعادل قوه جاذبه و دافعه است که یکی ارتباط با جرم این کرات است و دیگری مربوط به حرکت آنها است. 👌این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامرئی کرات آسمان را در جای خود نگه داشته است . 🔷امام علی فرمود: «این ستارگانی که در آسمان هستند شهرهایی هستند روی زمین که هر شهری با شهر دیگر (ستاره ای با ستاره دیگر)با ستونی از نور مربوط است» 📚سفینه البحار ج2 ص574 ⁉️آیا تعبیری روشنتر و رساتر از ستون نامرئی یا ستونی از نور در افق ادبیات آن روز برای ذکر امواج جاذبه و تعادل آن با نیروی دافعه پیدا می شد. ⁉️آیا ستون نامرئی که در آیه ذکر شده و آسمانها را نگه داشته است و از پراکندگی کرات آسمانی جلوگیری می کند چیزی جز نیروی حاذبه است. 🗯اگر این نیرو نبود آسمانها به هم می ریختند و هر ستاره ای به گوشه ای پرتاب می شد و در یک ظلمت ابدی فرو می رفت و بدون نیروی جاذبه هیچ سیاره ای در مدار خود گردش نمی کند و این نیرو است که آنها را به این حال نگه داشته است همانطور که ستون عمارت را بر پا و به وضع خاص خود نگه می دارد 📚قرآن و آخرین پیامبر ص166 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
⚫️ویژه نامه کانال پیرامون فرا رسیدن سالروز شهادت امام علیه السلام ؛ 💠دیدگاه و علمای اهل سنت و شیعه در مورد امام هادی علیه السلام ؛ 1⃣متوکل ؛ ❕در نامه اى كه متوكّل عبّاسى به امام هادى عليه السّلام نوشته است چنين آمده: « بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، امّا بعد امير المؤمنين متوكّل قدر تو را مى شناسد و رعايت خويشاوندى تو را نموده و حقّ تو را بر خود واجب مىداند وى همواره و در همه كارها در رابطه با تو و اهل بيت تو آن مى كند كه به صلاح حال تو و اهل بيت تو بوده، سربلندى تو و خاندانت در آن تثبيت گردد و امنيت و بركت بر تو و آنان گردد، او همه اين كارها را براى جلب رضايت خداوند و به جاى آوردن آنچه را كه خداوند در رابطه تو و خاندانت بر او واجب كرده است به انجام مى رساند. 👌آنگاه در پايان نامه اينگونه آمده است : امير المؤمنين مشتاق ديدن تو مى باشد و خوش مى دارد كه از با تو ديدارى تازه كند و با نگاه كردن به چهره ميمون و مباركت تيمّن بجويد . 📚الکافی ج1 ص502 2⃣يحيى بن همان كسى كه متوكّل او را براى بردن امام عليه السّلام از مدينه به سامرا فرستاده بود می گويد: من براى انجام اين مأموريت به شهر مدينه رفتم ، هنگامى كه وارد شهر مدينه شدم مردم شهر كه متوجه مأموريّت من در رابطه با امام هادى عليه السّلام شده بودند و مىترسيدند در اين سفر چشم زخم و گزندى به آن حضرت برسد، ضجّه و ناله عظيمى سر دادند، بدانسان كه تا آنزمان مردم چنين ضجّه و ناله اى در شهر نشنيده بودند تو گويى كه همه دنيا به جوش و خروش آمده بود. چراكه آن حضرت همواره ملازم مسجد و بوده هميشه به اهل شهر مدينه نيكويى روا مى داشت و هيچگاه به سمت دنيا و زخارف آن ميل و رغبت از خود نشان نمى داد، من منزل آن حضرت را بازرسى كردم. امّا جز كتابهاى قرآن، دعا، و كتابهاى علمى چيزى در آن نيافتم. اينجا بود كه آن حضرت در نظرم بسيار بزرگ آمد و از آن پس خود شخصا خدمتگزارى آن حضرت را به عهده گرفتم و با او بسيار خوب برخورد نمودم، هنگامى كه به بغداد وارد شديم ابتدا به نزد اسحاق طاهرى كه والى بغداد بود رفتم. وى به من گفت: اى يحيى، اين مرد فرزند رسول خدا مىباشد، و تو خود متوكّل را خوب مىشناسى، و مىدانى كه اگر متوكّل را بر ضدّ اين مرد كنى او را خواهد كشت، و در اين صورت رسول خدا در روز قيامت دشمن تو خواهد بود، در پاسخ او گفتم: به خدا سوگند كه من در برخورد با اين مرد جز نيكويى از او چيزى نديده ام» 📚تذکره الخواص ص202 3⃣ابو عبد اللّه گويد : به خداوند متعال سوگند كه امام هادى عليه السّلام بهترين فرد از ميان مردمان روى زمين و بافضيلتترين مخلوق خداوند متعال است. 📚ماثر الکبری ج3 ص96 4⃣ابن شهر گويد: امام هادى عليه السّلام خوشروترين و راستگوترين مردم بود. هنگامى كه آن حضرت را از نزديك مى ديدى ملاحت او در ميان مردم بى نظير و هنگامى كه از دور با او معاشرت مى كردى، فضل و كمالش در ميان جامعه بى بديل بود، چون سكوت مى كرد هيبت و وقار از وى مى باريد و چون زبان به سخن مى گشود، شكوه و جلالش نمودار مى گرديد، وى از خاندان رسالت و امامت و محلّ استقرار وصايت و جانشينى پيامبر بود. وى شاخه اى از درخت نبوّت بود، برافراشته و پسنديده، و ميوهاى از درخت رسالت چيده و برگزيده » 📚مناقب ج4 ص432 5⃣كمال الدّين محمّد بن طلحه گويد: از ميان مناقب بى شمار آن حضرت منقبتى است كه همچون درّ و گوشواره در گوش مردمان جاى گرفته و گوش جان مردمان همچون درّى گرانبها در صدف آن را دربرگرفته است، كه خود شاهدى است بر اين مطلب كه حضرت ابو الحسن امام هادى عليه السّلام موصوف به اوصاف، بوده و از باشرافتترين شاخه هاى درخت نبوّت نازل گرديده است» 📚مطالب السوول ص88 6⃣ احمد بن محمّد بن ابى بكر بن خلّكان گويد: ابو الحسن علىّ هادى فرزند محمّد جواد فرزند علىّ رضا عليهم السّلام يكى از ائمّه دوازده گانه است، كسانى در نزد متوكّل عبّاسى از او بدگويى كرده، گفتند شيعيان وى برايش اسلحه، نامه، و اسناد ديگرى مىفرستند كه در خانه او موجود است و او را برانگيخته اند تا در طلب حكومت برآيد. متوكّل نيز عدّه اى از مأموران ترك تبار خود را به سمت آن حضرت فرستاد. آنان شبانه و ناگهانى به منزل آن حضرت حمله كردند. امّا تنها صحنه اى كه با آن روبرو شدند اين بود: آنان امام هادى را در اتاقى دربسته يافتند درحالى كه جبّه اى بر تن و پارچه اى پشمين بر سر داشته، رو به قبله آياتى از قرآن كريم را كه متضمّن وعده و وعيد الهى است زير لب ترنّم مىكرد. و در زير پايش فرشى جز سنگريزه و شن نبود » 📚وفیات الاعیان ج2 ص435 👌 👇👇👇 @Rahnamye_Behesht
7⃣عبد اللّه بن اسعد گويد:« ابو الحسن علىّ هادى فرزند محمّد الجواد فرزند علىّ رضا فرزند موسى كاظم فرزند جعفر صادق، علوى حسينى، چهل سال زندگى كرد. وى مردى متعبّد و پيشوا بود» 📚مراه الجنان ج2 ص160 8⃣حافظ عماد الدّين اسماعيل بن عمر بن كثير گويد ؛« و امّا ابو الحسن علىّ هادى او مردى عابد و زاهد بود كه متوكّل وى را به سامرا منتقل كرد. او بيش از بيست سال و چند ماه در آن شهر گزيد ودر همان شهر از دنيا رفت. گفته اند كه بدگويان به متوكّل عبّاسى خبر دادند كه در منزل آن حضرت نامه هاى بسيارى از مردم و سلاحهاى زيادى وجود دارد، متوكّل گروهى از سربازان خود را به سمت آن حضرت فرستاد. آنان وى را اين گونه يافتند كه روبروى قبله نشسته، جبّه اى از پشم بر تن دارد و بر روى فرشى از خاك نشسته است. سربازان، آن حضرت را با همين حالت دستگير كرده و به نزد متوكّل عبّاسى بردند ... » 📚البدایه و النهایه ج11 ص15 9⃣احمد بن حجر گويد: « علىّ عسكرى ملقب به هادی به اين دليل عسكرى ناميده شد كه گروهى از جانب حكومت وقت مأمور شدند تا او را از مدينه پيامبر به سامرا آورده در آنجا ساكن كنند منطقه اى كه در آنزمان عسكر ناميده مى شد و بدين جهت امام هادى عليه السّلام به لقب عسكرى ملقّب گرديد. وى از نظر و سخاوت ميراث دار پدر بزرگوار خويش بود» 📚الصواعق المحرقه ص205 0⃣1⃣. احمد بن يوسف بن احمد دمشقى قرمانى گويد: فصل نهم از كتاب من درباره خاندان بردبارى، دانش و است، امام علىّ بن محمّد هادى- رضى اللّه عنه- در مدينه زاده شد و مادرش كنيزى امّ ولد بود، كنيه مباركش ابو الحسن و لقبش هادى و متوكّل بود. رنگ چهره اش گندمگون و نقش انگشترى او «اللّه ربّى و عصمتى من خلقه» بود. و امّا مناقب او بسيار گرانبها و اوصافش بسيار شريف است» 📚اخبار الدول ص117 1⃣1⃣عبد اللّه شبراوى گويد: دهمين امام از پيشوايان علىّ هادى است، وى در ماه رجب سال 214 در مدينه زاده شد و داراى كرامات بسيار مى باشد» 📚الاتحاف بحب الاشراف ص176 2⃣1⃣فضل اللّه بن روزبهان گويد: خداوندا سلام و درود بفرست بر امام دهم، مقتداى زندگان و مردگان، سرور حاضران و غايبان، آن كس كه از مقدّمات علوم به نتيجه وصايت و امامت رسيده است، شمشير خشمگين و خروشان بر گردن هر مخالف و دشمن، پناهگاه همه پناه آورندگان در مصائب و دشمنى ها، برطرف كننده از جگرهاى سوخته، آنكس كه دوستان و دشمنان به كمال فضيلتش شهادت داده و در روز ندا دادن منادى يعنى روز قيامت پناهگاه دوستان و مواليان خويش مى باشد، ابو الحسن علىّ نقىّ هادى، فرزند محمّد شهيد، آنكس كه با مكر دشمنان به شهادت رسيد و در «سرّ من رأى» به خاك سپرده گرديد. 📚وسيلة الخادم الى المخدوم/ صلوات الامام الهادى عليه السّلام. 3⃣1⃣خير الدّين گويد: ابو الحسن عسكرى على، ملقّب به هادى دهمين امام از پيشوايان دوازده گانه و يكى از پرهيزگاران و صلحا زمان بوده است. وى در شهر مدينه به دنيا آمد. كسانى در نزد متوكّل عبّاسى از او بدگوئى كردند و وى آن حضرت را به احضار كرده، سپس در سامرا تبعيد نمود» 📚الاعلام ج5 ص140 4⃣1⃣ محمّد امين غالب طويل گويد: «وى خوش اخلاق بود. تا جايى كه هيچكس شكّى در مقام عصمت او نداشت» 📚تاریخ العلویین ص167 5⃣1⃣سيّد عبد الوهاب گويد: « امام هادى عليه السّلام در شهر سامرا در مجالس مردم مى گشت و همواره مصيبت ديدگان را دلدارى داده، نيازمندان را يارى رسانده به گدايان و مساكين ترحّم مى نمود. وى با يتيمان مهربانى كرده، شبانگاهان به در خانه بيوه گان و ناتوانان رفته، كيسه هاى درهم و دينار را كه در دامن جامه خود حمل مى كرد به آنان مى داد و مىگفت پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم. آن حضرت روزها به كار و فعّاليت مشغول مى شد. وى در زير اشعه سوزان آفتاب ايستاده در مزرعه خود به كار كشاورزى مشغول مى گشت تا آنجا كه عرق تمام بدن آن حضرت را تر مىكرد و چون سياهى شب آشكار مى شد به سمت پروردگار خود توجّه كرده، در حال ركوع و سجود و خشوع براى پروردگار خويش درمىآمد و پيشانى تابناك خود را بر روى سنگ و شن زمين قرار مىداد، و دعاى مشهور خود را زير لب زمزمه می کرد؛ پروردگارا گامهايى كه به سوى تو برداشته نااميد نگردان، بر وى رحمت آور ...» 📚سیره الامام علی الهادی علیه السلام ص59 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❔پرسش ❓در کانال معاندین مطلبی از کتاب علل الشرائع مرحوم صدوق مطلبی مطرح شده مبنی بر اینکه یک نفر خدمت حضرت زهرا سلام الله علیها میرسد و میگوید حضرت علی علیه السلام از دختر ابوجهل خواستگاری کرده و ایشان بخاطر حسادت زنانه ناراحت شدند وبا فرزندان خود به قهر منزل پدر رفتند ایا این مطلب درست است ❓ 💠پاسخ؛ ❗️شیخ صدوق در علل الشرایع از امام صادق نقل می کند؛ « شقی از اشقیای به نزد فاطمه آمد و به او گفت می دانی که علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است .فاطمه گفت حقیقت را می گویی ؟ ❕مرد گفت آری پس غیرت فاطمه تحریک شد به طوری که نتوانست خود را کنترل کند و پیوسته اندوهگین بود...تا به نزد پیامبر رفت و پیامبر را از موضوع آگاه کرد. ❗️پیامبر به علی گفت آیا نمی دانی که فاطمه پاره تن من است و هرکس او را اذیت کند مرا اذیت کرده است... 🔶علی گفت آری می دانم .پیامبر از او پرسید پس چرا چنین کاری را کردی ❗️ 🔷حضرت علی گفت به خدا سوگند چنین نکرده ام و حتی فکر آن را هم به خود راه نداده ام .پیامبر گفت راست گفتی پس فاطمه خوشحال شد و تبسم کرد...» 📚علل الشرایع ج1 ص185 🔷این روایت تنها در علل الشرایع نقل شده است و علامه مجلسی نیز این روایت را از علل الشرایع نقل میکند 📚بحار الانوار ج43 ص201 👌این روایت از چند جهت دارای اشکال است؛ 1⃣از حیث سندی با اشکالات عدیده ای روبه رو است.شیخ صدوق روایت را از افراد زیر نقل می کند؛ 🔶1- احمد بن محمد بن یحیی 🔶2- عمروبن ابی المقدام 🔶3- زیاد بن عبدالله 👌احمد بن محمد بن یحیی مجهول است و روایتش از اعتبار ساقط است. 📚معجم رجال الحدیث ،ایت الله خویی ج3 ص122 👌عمروبن ابی المقدام نیز دارای اعتبار قاطع نیست.علامه حلی از برخی از علما نقل می کند که او را تضعیف کرده اند 📚رجال علامه حلی ص120 ❗️واگر از این تضعیف نیز بگذریم در طریق شیخ صدوق به او حکم بن مسکین قرار دارد که مجهول است وطریقه صدوق به عمروبن مقدام ضعیف است 📚معجم رجال الحدیث ج14 ص82 👌زیاد بن عبدالله نیز در هیچ کتاب رجالی عنوان نشده است و مجهول است . ❕حدیثی که سندش چنین باشد از درجه اعتبار ساقط است. 2⃣پیامبر گرامی در مورد حضرت زهرا فرمود: « خداوند با غضب فاطمه به غضب می آید» 📚امالی طوسی ص95 📚معانی الاخبار ص303 📚بحار الانوار ج43 ص19 ❗️این حدیث شریف می رساند که زهرای مرضیه بدون جهت و به ناحق غضبناک و ناراحت نمی شود و هر موقع غضبناک شود چون بحق بوده خداوند نیز غضبناک می شود. ⁉️چگونه قابل قبول است که زهرای اطهر بی جهت بر حضرت علی غضبناک شده و ناراحت شود.این با عصمت ایشان منافات دارد. 3⃣پیامبر گرامی نسبت به حضرت علی فرمود: «حق با علی است هر کجا که باشد» 📚امالی طوسی ص479 ⁉️چگونه ممکن است زهرای اطهر به این مساله توجه نکرده باشد و گمان کند که علی از حق و حقیقت جدا شده باشد❓ ❓چگونه ممکن است پیامبر گرامی به این مساله توجه نداشته باشد و به علی مرتضی سوئ ظن ببرد در حالی که خداوند می فرماید: « از بسیاری از گمانها بپرهیزید زیرا بعضی از گمانها گناه است» 🔰حجرات 12 🗯با توجه به این نکات کذب و جعلی بودن این روایت روشن میشود. https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔پرسش ❓خواستم ببینم شیعه چه دلیل عقلی دارد که خداوند باید بعد از پیامبر امامی را برای مردم معین کند❕❕دلیل عقلی بر لزوم امامت چیست❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌در این رابطه دلائل متعددی اقامه شده است که ما به برخی اشاره می کنیم ؛ 1⃣ امامت جانشینی از نبوت است ؛ 🗯پیامبر گرامی در زمان حیات شریفشان چهار وظیفه حساس و مهم را بر عهده داشت ؛ 🔶1- قرآن را تفسیر کرده و مقاصد و اهداف و رموز و اسرار آن را برای مردم بیان می کرد چنان که می فرماید: « قرآن را بر تو نازل کردیم تا تو آیات آن را برای مردم تبیین کنی » 🔶نحل 44 🔶2- احکام الهی را به مردم می رساند و آن ها را با حلال و حرام و واجبات و محرمات آشنا می ساختند . 🔶3- به شبهات و اشکالات وارده بر تعالیم اسلامی پاسخ می گفت . 🔶4- دین و آیین الهی را از تحریف و زیاده و کم حفظ می کرد . 👌پس از پیامبر اگر خداوند جانشینی برای او معرفی نکند که همانند پیامبر دارای علم و عصمت الهی باشد این وظائف به سر انجام نمی رسد . 👌مردم چون مفسر الهی در میان آنها نمی باشد تا آیات قرآن را تفسیر کند و مقاصد آن را بیان کند در فهم این کتاب شریف گرفتار سر درگمی شده و از هدایت آن بهره نمی گیرند . 🔷پیامبر گرامی فرصت نکردند تا تمام احکام مورد نیاز مردم را به آنها برساند ، زیرا در مکه گرفتار آزار و اذیت مشرکین و در مدینه هم درگیر نبرد با آنان بودند و بسیاری از احکام در زمان پیامبر مورد ابتلاء نبود تا پیامبر حکم آنها را بیان کند و بعد ها هم با گسترش روابط اجتماعی مسائل تازه ای پیش می آمد که نیازمند شناخت حکم الهی بود ، گذشته از آنکه در همان مقدار احکامی هم که پیامبر به مردم رسانید اختلاف شده و مردمان دچار چند دستگی شدند . اگر رهبران الهی در میان مردم نباشند تا بر اساس علوم پیامبر ، مردم را با احکام الهی آشنا نسازند مردم دیگر راهی به دستیابی به احکام الهی نخواهند داشت . ❕از سوی دیگر با نبود پیامبر این احتمال بود که آیین او دچار تحریف و کم و زیاد شود و در تعالیم و روایات پیامبر تغییر و تبدیل صورت گیرد . 🔷 و با فرض نبودن امام ، پس از پیامبر دیگر کسی نمی باشد که دارای علم الهی و عصمت الهی باشد تا بتواند به شبهات و سوالات مردمان پاسخ دهد . 👌همه این نیازها بر خداوند لازم و واجب می کند تا پس از پیامبر امامانی قرار دهد تا بر اساس تعالیم و علوم پیامبر که به آنها رسیده ظائف پیامبر را ادامه داده و بندگان در سایه تعالیم آنان مسیر کمال را در پیش بگیرند . 📚الالهیات ، سبحانی تبریزی ، ج4 ص26 ❗️❗️❗️❗️👌ادامه پاسخ 👇👇👇👇
❗️❗️❗️ادامه پاسخ 👇👇👇 2⃣دلیل دیگر استدلال هایی است که علامه حلی در بیان لزوم وجود رهبران الهی در جامعه می آورد ؛   🔶1. وجود پیامبر و امام ضروری است تا شناخت عقلی بشر، به واسطه ی بیان نقلی تقویت شود؛ زیرا اگر چه انسان با نیروی عقل بسیاری از حقایق از اصول و فروع دین را درک می کند، ولی گاهی در اعماق وجودش وسوسه ها و تزلزل هایی وجود دارد که مانع از اعتماد بر آن و انجام آنها می گردد، اما هنگامی که این احکام عقلی با بیان پیشوای الاهی تقویت گردد، هر گونه تزلزل و شک و دودلی زدوده خواهد شد و انسان با قوت قلب به سوی یافته های عقلی خود خواهد رفت.   🔶2. بسیاری از امور وجود دارد که عقل، حسن و قبح آن را درک نمی کند و باید دست به دامان پیشوایان الاهی گردد، تا بتواند خوبی و بدی آنها را دریابد.   🔶3. بسیاری از اشیا مفید و برخی دیگر زیان بارند و انسان تنها با فکر خود قادر به درک سود و زیان همه ی آنها نیست. این جاست که احساس نیاز می کند، تا کسی سود و زیان اشیا را برای او بیان نماید و این کار تنها از عهده ی پیشوایان الاهی که با منبع وحی در ارتباط هستند بر می آید.   🔶4. انسان موجود اجتماعی است و اجتماع بدون داشتن قوانینی که حقوق همه ی افراد را حفظ کند و آنها را در مسیر صحیح پیش ببرد؛ سامان نخواهد یافت و به کمال مطلوب نخواهد رسید، تشخیص این قوانین به طور صحیح و اجرای آنها جز به وسیله ی رهبران آگاه، پاک و معصوم صورت نخواهد گرفت.   🔶5. انسان ها در درک کمالات و تحصیل علوم و معارف و کسب فضایل متفاوت اند، بعضی از آنها توانایی حرکت در این مسیر را دارند و برخی عاجز و ناتوانند. رهبران الاهی گروه اوّل را تقویت و گروه دوم را یاری می کنند،تا هر دو گروه به کمال ممکن برسند.   🔶6.با توجه به تفاوت مراتب اخلاق در انسان ها، تنها راه برای پرورش این فضایل، رهبران پاک و معصوم هستند.   🔶7. پیشوایان الاهی از ثواب و عقاب و پاداش و کیفر الاهی در برابر طاعت و گناه آگاهی کامل دارند و هنگامی که دیگران را از این امور آگاه کنند، انگیزه نیرومندی برای انجام وظیفه در آنان پیدا می شود. 📚شرح تجرید ص271   3⃣خداوندی که نوع بشر را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده است، همان گونه که باید برای هدایت او پیامبرانی را که متکی بر نیروی وحی و دارای مقام عصمت باشند مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی قرار دهد تا جامعه ی انسانی را در رسیدن به سر منزل مقصود کمک کنند و به یقین بدون آن این هدف ناتمام خواهد ماند؛ زیرا؛ 🔶 اولاً: عقول انسانی به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیش رفت و کمال، قطعاً کافی نیست و گاهی حتی یک دهم آن را نیز تشخیص نمی دهد.   🔶ثانیاً: آیین انبیا بعد از رحلت آنان، ممکن است دست خوش انواع تحریفات گردد. برای جلوگیری از تحریف لازم است پاسدارانی معصوم و الاهی باشند، تا از آن پاسداری کنند و آیین خدا را از تحریف باطل گرایان و دخالت های جاهلان و تفسیر های صاحبان هوی و هوس بر کنار دارند . 🔶ثالثاً: تشکیل حکومت الاهی و برقراری عدل و قسط و رسانیدن انسان به اهدافی که برای آن آفریده شده است، جز از طریق انسان های معصوم ممکن نیست؛ زیرا به گواهی تاریخ حکومت های انسانی همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروه های خاصی سیر کرده و تمام تلاش آنها در همین راستا بوده است و همان گونه که بارها آزموده ایم عناوینی مثل دموکراسی و حکومت بر مردم یا حقوق بشر و مانند آن پوششی است برای رسیدن به اهداف شیطانی قدرت ها و آنها با استفاده از همین ابزار مقاصدشان را به شکل مرموزی بر مردم تحمیل کرده اند. 👌 این سه اصل یعنی ارائه طریق در آنجا که عقل از تشخیص آن عاجز است و حفظ نیراثهای انبیاء و اقامه حکومت عدل در واقع پایه های اصلی وجود امام معصوم را تشکیل می دهد . 📚پیام قرآن ، مکارم شیرازی ج9 ص40 📝پرسمان اعتقادی https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
⁉️سوال آیا حضور امیرالمومنین در شورای شش نفره بیانگر قبول نظام شورایی در امامت و خلافت نیست؟ 🗯پاسخ: ❗️شرکت امام در این شورا حتما نشانه تایید آن نیست؛ آنچه از تاریخ و گفتار امیرالمومنین بر می آید اضطرار ایشان برای شرکت در این شورا است، در توضیح باید گفت: 1⃣این راه می توانست راهی برای احقاق حق باشد و با وجود اندک احتمالی شایسته بود که ایشان در این شورا شرکت کند؛ یعنی حضرت نه برای تایید شورا بلکه برای احقاق حق و اتمام حجّت در آن شورا شرکت کرد . 2⃣روشن نیست که ورود امام به شوراى شش نفره، از روى اختیار بوده باشد، زیرا تهدیدهاى خلیفه دوّم درباره اعضاى شورا حاکى از یک استبداد عجیب و شگفت آور است و هنگامى که عمر هر شش نفر را احضار کرد و مساله خلافت را مطرح نمود، رو به محمد بن مسلمه کرد و گفت: ❗️هنگامى که از مراسم دفن من بازگشتید، با پنجاه مرد مسلّح این شش نفر را براى امر خلافت دعوت کن و همه را در خانه اى گِرد آور و با آن گروه مسلح بر در خانه توقف کن تا آنان یک نفر را از میان خود براى خلافت برگزینند. 🗯 اگر پنج نفر از آنان اتّفاق نظر کردند و یک نفر مخالفت کرد، او را گردن بزن و اگر چهار نفر متحد شدند و دو نفر مخالفت کردند آن دو مخالف را بکُش و اگر این شش نفر به دو دسته مساوى تقسیم شدند، حق با آن گروه خواهد بود که عبد الرحمان در میان آنها باشد. ❗️آنگاه آن سه نفر را براى موافقت با این گروه دعوت کن. اگر توافق حاصل نشد، گروه دوم را از بین ببر. واگر سه روز گذشت و در میان اعضاى شورا اتحاد نظرى پدید نیامد، هر شش نفر را اعدام کن و مسلمانان را آزاد بگذار تا فردى را براى زعامت خود برگزینند. 🗯چون مردم از مراسم دفن عمر باز گشتند، محمّد بن مسلمه با پنجاه تن شمشیر به دست، اعضاى شورا را در خانه اى گِرد آورد و آنان را از دستور عمر آگاه ساخت 📚شرح نهج البلاغه،ابن ابی الحدید،ج1 ص185 ⁉️آیا با این ارعاب و تهدید مى توان تصور کرد که امام از روى میل باطنى در شورا شرکت کرده باشد؟ 🗯گفتار امام در خطبه شقشقیه حاکى از نارضایتى وى در این مشارکت است. ایشان در این مورد چنین مى فرماید: « آن گاه که عمر در گذشت امر خلافت را در قلمرو شورایى قرار داد که تصوّر می کرد من نیز همانند اعضاى آن هستم. خدایا از تو یارى مى طلبم در باره آن شورا. ❗️ کى حقانیت من مورد شک بود آن گاه که با ابوبکربودم، تا آنجا که امروز با این افراد همردیف شده ام؟ولى ناچار در فراز و نشیب با آنان موافقت کردم و در شورا شرکت جستم. ولى یکى از اعضا به سبب کینه اى که با من داشت (مقصود طلحه یا سعد و قّاص است)از من چهره برتافت و به نفع رقیب من کنار رفت و دیگرى (عبد الرحمان) به خاطر پیوند خویشاوندى با خلیفه به نفع او راى داد). 📚خطبه3 3⃣مشارکت امام در شوراى شش نفره از یک اصل کلى سرچشمه مى گرفت و آن این که: ❗️ اکنون که حق از محور خود بیرون رفته، باید کوشش کرد لااقل مصالح اسلام و مسلمین در حد امکان محفوظ بماند، شکاف کمتر شود و فساد مستولى نگردد. 🗯امام در حالى که خود را خلیفه شرعى مى دانست و حق خویش را مغصوب و به غارت رفته مى دید، ولى آنگاه که خلافت خلفا تثبیت گردید، مصلحت را در این دید که تا آنجا که مصالح اسلام و مسلمانان ایجاب کند با آنان همکارى نماید، و لذا خلفا در کارهاى مهم با او مشورت مى کردند، او نیز کمک فکرى مى کرد. 📚نهج البلاغه خطبه146 ❗️هییت هاى علمى و تحقیقى از یهود و نصارا وارد مدینه مى شدند تا از برنامه آیین جدید آگاه گردند و یگانه کسى که پاسخگوى مشکلات آنان بود، شخص امام بود. 🗯او احساس کرد که زمزمه الحاد و دعوت به جاهلیت از گوشه و کنار شبه جزیره بلند شده و چه بسا اگر خلافت را یارى نکند، اصلو اساس به خطر بیفتد، چنان که در یکى از نامه هاى خود مى نویسد: «تا این که با چشم خود دیدم گروهى از اسلام بازگشته و مى خواهند دین محمد را نابود سازند. (در اینجا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یارى نکنم باید شاهد نابودى و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن براى من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود چرا که این بهره دوران کوتاه زندگى دنیا است، که زایل و تمام مى شود. همان طور که «سراب» تمام مى شود و یا همچون ابرهایى که از هم مى پاشند. پس براى دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید» 📚نهج البلاغه،نامه62 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔آیا حقیقت دارد که حضرت علی افرادی را با سوزاند ❕آیا این عمل ، کاری ناپسند تلقی نمی شود ❗️ 💠💠 👌در طول تاریخ اسلام و تشیع همواره افرادی بودند که نسبت به شان و جایگاه علی علیه السلام و سایر امامان کرده و معتقد بودند که امامان علیهم السلام اله و رب هستند ، امامان همواره با این افراد برخورد داشتند تا جایی که امام صادق علیه السلام فرمود ؛ «جوانان خود را از نزدیک شدن به غلات بر حذر دارید زیرا غلات بدترین مخلوقات هستند.عظمت خداوند را کوچک شمرده و ادعای ربوبیت برای بندگان خدا می کنند و به خدا سوگند غلات از یهود و نصاری و مجوس و مشرکین هستند » 📚امالی طوسی ص650 ❕این غلات در زمان حضرت علی علیه السلام نیز تحرکات خاص خود را داشتند که از جمله آنها عبد الله بن سبا بوده است . 👌مرحوم کشی از امام علیه السلام نقل می کند ؛ « عبدالله سبأ ادعای نبوت می کرد و گمان می کرد که امیرالمؤمنین همان خداست ، این خبر به امیرالمؤمنین رسید و حضرت او را خواست و در مورد خبر رسیده از او پرسید و او هم اقرار کرد به ادعای نبوت و الوهیت و گفت: آری، اینچنین در ذهن من القا شده است که تو خدا هستی و من هم پیغمبر خدایم. امیرالمؤمنین به او فرمود: وای بر تو ، شیطان تو را تسخیر کرده است، برگرد و توبه کن ، مادرت به عزایت بنشیند! ولی عبدالله سبأ قبول نکرد، لذا حضرت او را زندانی کرد و سه بار او را توبه داد ولی او توبه نکرد. سپس حضرت او را با سوزاند.» 📚اختیار معرفه الرجال ج1 ص323 📚وسائل الشیعه ج28 ص336 👌در نقل دیگری امام علیه السلام فرمود ؛ « گروهی به نزد امیر مومنان آمدند و گفتند سلام بر تو ای پرودگار ما ، امیر مومنان آنها را توبه داد اما آنها توبه نکردند ، علی علیه السلام چاهی حفر کرد ، و در آن ، آتش قرار داد و چاهی دیگر نیز در کنار آن حفر کرد و بین آنها را خالی گذاشت ، زمانی که توبه نکردند ، آنها را در انداخت و چاه دیگر را نیز بر افروخت تا آنکه مردند » 📚الکافی ج7 ص257 📚التهذیب ج10 ص138 ❕این شدت عمل آن هم پس از توبه دادن ، حاکی از عظمت و بزرگی این دارد و علی علیه السلام برای ریشه کن کردن این اعتقاد با شدت عمل با صاحبان آن برخورد کرد ، چنان که امام سجاد علیه السلام فرمود ؛ « خدا کند کسی را که بر ما دروغ ببندد، من یاد عبدالله بن سبا افتادم، تمام موهای بدنم سیخ شد ، او ادعای بزرگی کرده بود، او را چه شده بود؟ خدا او را لعنت کند. به خدا قسم که علی بنده صالح خدا بود، برادر پیغمبر بود، به هیچ کرامتی از ناحیه خداوند نرسید، مگر با بندگی و اطاعت خداوند و اطاعت از پیامبر، و پیامبر هم به هیچ کرامتی از ناحیه خداوند نرسید، مگر از طریق بندگی و اطاعت خداوند.» 📚رجال کشی، اختیار معرفة الرجال، ج1،ص 324 ❕آری آتش زدن افراد بی گناه با دلایل واهی و امری قبیح نزد همگان محسوب می شود ، اما در جایی که پای حدود الهی در میان است و بحث بندگان خداوند مطرح است ، باید با تمام توان حدود الهی را اجرا کرد ، چنان که می فرماید ؛ « هرگز در دين خدا (و اجرای حدود ) رافت (و محبت كاذب) شما را نگيرد اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد»( نور 2) 👌در روایتی از پیامبر گرامی آمده است که فرمود ؛ « روز قيامت بعضى از زمامداران را كه يك تازيانه از حد الهى كم كرده اند در صحنه محشر مى آورند و به او گفته مى شود چرا چنين كردى؟ مى گويد: براى به بندگان تو ، پروردگار به او مى گويدآيا تو نسبت به آنها از من مهربانتر بودى! و دستور داده مىشود او را به آتش بيفكنيد! ديگرى را مىآورند كه يك تازيانه بر حد الهى افزوده، به او گفته مىشود چرا چنين كردى؟ در پاسخ مىگويد: تا بندگانت از معصيت تو خوددارى كنند ، خداوند مىفرمايد: تو از من آگاهتر و حكيمتر بودى؟! سپس دستور داده مىشود او را هم به آتش دوزخ ببرند» 📚تفسیر کبیر ج23 ص148 ❕بنابراین در جایی که بحث حدود الهی مطرح است ، باید با شدت عمل و بدون گرفتار شدن در دام ، حد الهی را جاری کرد تا گناه وانحراف به تمام جامعه نکند ، و به خاطر همین اهمیت موضوع است که در روایات متعددی می خوانیم ؛ « حدّى كه در زمين اجرا شود پر بارتر از شبانه روز باران است» 📚وسائل الشیعه ج28 ص12 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔در روایتی آمده است «کسی به حضرت علی هدیه داد. روزی حضرت زهرا وارد منزل شد و مشاهده کرد که علی سر بر پای کنیز گذاشته و خوابیده‌ است. حضرت زهرا به نشانه اعتراض پیش پیامبر اکرم رفتند که نازل شد و گفت: حضرت فاطمه حق ندارد که اعتراض کند و باید برگردد»❕آیا چنین رفتاری از حضرت زهرا که دارای بوده اند صحیح است ❕❕ 💠💠 👌روایتی است که شیخ صدوق در الشرایع خود نقل می کند از ابوذر غفاری که می گوید؛ « همراه جعفر بن ابی‌طالب به حبشه مهاجرت کردیم، در آن‌جا کنیزى به ارزش چهارهزار دهم به هدیه داده شد که بعد از بازگشت به مدینه، او آن کنیز را به برادرش على هدیه داد تا در خدمت آن‌حضرت باشد. على کنیز را در خانه گذاشت. روزى فاطمه وارد منزل شد و دید سر على در دامن آن است، پرسید: «یا ابا الحسن با او تماس برقرار کرده‌اى؟» على فرمود: «به خدا سوگند نه، اى دختر پیامبر ...؛ منظور تو از این سؤال چیست؟» فاطمه گفت: «اجازه می‌دهى به منزل پدرم رسول خدا بروم؟» على فرمود: «می‌توانی بروی». فاطمه چادر به سر نمود، روبند و انداخت و به سمت منزل پیامبر اکرم رفت. 🔷قبل از این‌که فاطمه به منزل پدرش برسد جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد خداوند به تو می‌رساند و می‌فرماید: «فاطمه نزدت خواهد آمد و از على شکایت خواهد کرد، از او درباره على چیزى قبول مکن»، در این هنگام فاطمه داخل شد، پیامبر به او فرمود: «آمده‌اى از على کنى؟» فاطمه : به خداى کعبه قسم که برای چنین کاری آمده‌ام. پیامبر : «به سوى علی بازگرد و به او بگو: هر طور که تو بخواهی مطیعت خواهم بود». فاطمه بازگشت و به آن‌حضرت سه بار گفت: یا ابا الحسن و خشنودى تو را می‌خواهم. على فرمود: «شکایتم را نزد دوستم رسول خدا بردى، آبرویم پیش ایشان رفت اى فاطمه خدا را شاهد می‌گیرم که کنیز را در راه آزاد کرده و چهارصد درهمى که از غنیمت نصیب من شده را به فقرای مدینه صدقه دهم». سپس لباس و کفش پوشیده به طرف پیامبر حرکت کرد، جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمّد خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «به علی بگو: در مقابل آزادی این کنیز و تحصیل رضایت فاطمه، بهشت را و در مقابل چهار صد درهم دوزخ را در اختیارت گذاردم. پس هر کس را که خواهى به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور»، در این‌جا بود که على فرمود: «من به اذن خدا مردم را بین بهشت و تقسیم می‌کنم» 📚 الشرایع ج1 ص163 ❕این روایت از حیث سند و مردود است و قابل اعتنا نیست . 🔷یکی از راویان حدیث بن عرفه است که مجهول است . 📚 ج2 ص430 👌و احتمال است که حسن بن عرفه باشد که سنی بوده و روایتش مردود است . 📚 مدرک ج2 ص430 ❕راوی دیگر آن و راوی دیگر و راوی دیگر هستند که هر سه و ضعیف هستند . 📚 رجال الحدیث ج6 ص455 ❕مرحوم نیز این روایت را با سندی ضعیف در کتاب بشاره المصطفی خودش نقل کرده است . 📚 المصطفی ص101 👌راوی روایت است که توثیقی ندارد . 📚 نجاشی ص446 🔷راوی دیگر المرادی است که و ضعیف است . 📚 رجال الحدیث ج4 ص211 🔷راوی دیگر بن اسماعیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 📚 مدرک ج3 ص270 🔷و راوی دیگر بن خلیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 👌مرحوم ابن شهر آشوب نیز این روایت را بدون ذکر سند از کتاب و الریحان نقل می کند که چون روایت بدون سند است مردود و قابل قبول نیست. 📚 ال ابی طالب ج3 ص342 🔶سایر منابع نیز این روایت را از این سه کتاب نقل کرده اند که روشن شد سند این روایت در این سه کتاب است و این روایت مردود و غیر قابل توجه است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA