eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.7هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔در روایتی آمده است «کسی به حضرت علی هدیه داد. روزی حضرت زهرا وارد منزل شد و مشاهده کرد که علی سر بر پای کنیز گذاشته و خوابیده‌ است. حضرت زهرا به نشانه اعتراض پیش پیامبر اکرم رفتند که نازل شد و گفت: حضرت فاطمه حق ندارد که اعتراض کند و باید برگردد»❕آیا چنین رفتاری از حضرت زهرا که دارای بوده اند صحیح است ❕❕ 💠💠 👌روایتی است که شیخ صدوق در الشرایع خود نقل می کند از ابوذر غفاری که می گوید؛ « همراه جعفر بن ابی‌طالب به حبشه مهاجرت کردیم، در آن‌جا کنیزى به ارزش چهارهزار دهم به هدیه داده شد که بعد از بازگشت به مدینه، او آن کنیز را به برادرش على هدیه داد تا در خدمت آن‌حضرت باشد. على کنیز را در خانه گذاشت. روزى فاطمه وارد منزل شد و دید سر على در دامن آن است، پرسید: «یا ابا الحسن با او تماس برقرار کرده‌اى؟» على فرمود: «به خدا سوگند نه، اى دختر پیامبر ...؛ منظور تو از این سؤال چیست؟» فاطمه گفت: «اجازه می‌دهى به منزل پدرم رسول خدا بروم؟» على فرمود: «می‌توانی بروی». فاطمه چادر به سر نمود، روبند و انداخت و به سمت منزل پیامبر اکرم رفت. 🔷قبل از این‌که فاطمه به منزل پدرش برسد جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد خداوند به تو می‌رساند و می‌فرماید: «فاطمه نزدت خواهد آمد و از على شکایت خواهد کرد، از او درباره على چیزى قبول مکن»، در این هنگام فاطمه داخل شد، پیامبر به او فرمود: «آمده‌اى از على کنى؟» فاطمه : به خداى کعبه قسم که برای چنین کاری آمده‌ام. پیامبر : «به سوى علی بازگرد و به او بگو: هر طور که تو بخواهی مطیعت خواهم بود». فاطمه بازگشت و به آن‌حضرت سه بار گفت: یا ابا الحسن و خشنودى تو را می‌خواهم. على فرمود: «شکایتم را نزد دوستم رسول خدا بردى، آبرویم پیش ایشان رفت اى فاطمه خدا را شاهد می‌گیرم که کنیز را در راه آزاد کرده و چهارصد درهمى که از غنیمت نصیب من شده را به فقرای مدینه صدقه دهم». سپس لباس و کفش پوشیده به طرف پیامبر حرکت کرد، جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمّد خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «به علی بگو: در مقابل آزادی این کنیز و تحصیل رضایت فاطمه، بهشت را و در مقابل چهار صد درهم دوزخ را در اختیارت گذاردم. پس هر کس را که خواهى به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور»، در این‌جا بود که على فرمود: «من به اذن خدا مردم را بین بهشت و تقسیم می‌کنم» 📚 الشرایع ج1 ص163 ❕این روایت از حیث سند و مردود است و قابل اعتنا نیست . 🔷یکی از راویان حدیث بن عرفه است که مجهول است . 📚 ج2 ص430 👌و احتمال است که حسن بن عرفه باشد که سنی بوده و روایتش مردود است . 📚 مدرک ج2 ص430 ❕راوی دیگر آن و راوی دیگر و راوی دیگر هستند که هر سه و ضعیف هستند . 📚 رجال الحدیث ج6 ص455 ❕مرحوم نیز این روایت را با سندی ضعیف در کتاب بشاره المصطفی خودش نقل کرده است . 📚 المصطفی ص101 👌راوی روایت است که توثیقی ندارد . 📚 نجاشی ص446 🔷راوی دیگر المرادی است که و ضعیف است . 📚 رجال الحدیث ج4 ص211 🔷راوی دیگر بن اسماعیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 📚 مدرک ج3 ص270 🔷و راوی دیگر بن خلیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 👌مرحوم ابن شهر آشوب نیز این روایت را بدون ذکر سند از کتاب و الریحان نقل می کند که چون روایت بدون سند است مردود و قابل قبول نیست. 📚 ال ابی طالب ج3 ص342 🔶سایر منابع نیز این روایت را از این سه کتاب نقل کرده اند که روشن شد سند این روایت در این سه کتاب است و این روایت مردود و غیر قابل توجه است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔در روایتی آمده است «کسی به حضرت علی هدیه داد. روزی حضرت زهرا وارد منزل شد و مشاهده کرد که علی سر بر پای کنیز گذاشته و خوابیده‌ است. حضرت زهرا به نشانه اعتراض پیش پیامبر اکرم رفتند که نازل شد و گفت: حضرت فاطمه حق ندارد که اعتراض کند و باید برگردد»❕آیا چنین رفتاری از حضرت زهرا که دارای بوده اند صحیح است ❕❕ 💠💠 👌روایتی است که شیخ صدوق در الشرایع خود نقل می کند از ابوذر غفاری که می گوید؛ « همراه جعفر بن ابی‌طالب به حبشه مهاجرت کردیم، در آن‌جا کنیزى به ارزش چهارهزار دهم به هدیه داده شد که بعد از بازگشت به مدینه، او آن کنیز را به برادرش على هدیه داد تا در خدمت آن‌حضرت باشد. على کنیز را در خانه گذاشت. روزى فاطمه وارد منزل شد و دید سر على در دامن آن است، پرسید: «یا ابا الحسن با او تماس برقرار کرده‌اى؟» على فرمود: «به خدا سوگند نه، اى دختر پیامبر ...؛ منظور تو از این سؤال چیست؟» فاطمه گفت: «اجازه می‌دهى به منزل پدرم رسول خدا بروم؟» على فرمود: «می‌توانی بروی». فاطمه چادر به سر نمود، روبند و انداخت و به سمت منزل پیامبر اکرم رفت. 🔷قبل از این‌که فاطمه به منزل پدرش برسد جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد خداوند به تو می‌رساند و می‌فرماید: «فاطمه نزدت خواهد آمد و از على شکایت خواهد کرد، از او درباره على چیزى قبول مکن»، در این هنگام فاطمه داخل شد، پیامبر به او فرمود: «آمده‌اى از على کنى؟» فاطمه : به خداى کعبه قسم که برای چنین کاری آمده‌ام. پیامبر : «به سوى علی بازگرد و به او بگو: هر طور که تو بخواهی مطیعت خواهم بود». فاطمه بازگشت و به آن‌حضرت سه بار گفت: یا ابا الحسن و خشنودى تو را می‌خواهم. على فرمود: «شکایتم را نزد دوستم رسول خدا بردى، آبرویم پیش ایشان رفت اى فاطمه خدا را شاهد می‌گیرم که کنیز را در راه آزاد کرده و چهارصد درهمى که از غنیمت نصیب من شده را به فقرای مدینه صدقه دهم». سپس لباس و کفش پوشیده به طرف پیامبر حرکت کرد، جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمّد خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «به علی بگو: در مقابل آزادی این کنیز و تحصیل رضایت فاطمه، بهشت را و در مقابل چهار صد درهم دوزخ را در اختیارت گذاردم. پس هر کس را که خواهى به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور»، در این‌جا بود که على فرمود: «من به اذن خدا مردم را بین بهشت و تقسیم می‌کنم» 📚 الشرایع ج1 ص163 ❕این روایت از حیث سند و مردود است و قابل اعتنا نیست . 🔷یکی از راویان حدیث بن عرفه است که مجهول است . 📚 ج2 ص430 👌و احتمال است که حسن بن عرفه باشد که سنی بوده و روایتش مردود است . 📚 مدرک ج2 ص430 ❕راوی دیگر آن و راوی دیگر و راوی دیگر هستند که هر سه و ضعیف هستند . 📚 رجال الحدیث ج6 ص455 ❕مرحوم نیز این روایت را با سندی ضعیف در کتاب بشاره المصطفی خودش نقل کرده است . 📚 المصطفی ص101 👌راوی روایت است که توثیقی ندارد . 📚 نجاشی ص446 🔷راوی دیگر المرادی است که و ضعیف است . 📚 رجال الحدیث ج4 ص211 🔷راوی دیگر بن اسماعیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 📚 مدرک ج3 ص270 🔷و راوی دیگر بن خلیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 👌مرحوم ابن شهر آشوب نیز این روایت را بدون ذکر سند از کتاب و الریحان نقل می کند که چون روایت بدون سند است مردود و قابل قبول نیست. 📚 ال ابی طالب ج3 ص342 🔶سایر منابع نیز این روایت را از این سه کتاب نقل کرده اند که روشن شد سند این روایت در این سه کتاب است و این روایت مردود و غیر قابل توجه است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔در یادداشتهای شهید و سخنان برخی علمای دیگر آمده است که اصلا رقیه ای در کربلا وجود نداشته است و حسین دختری به این نام نداشته است و داستان رقیه از تحریفات عاشورا است ❕نظر شما در این رابطه چیست ❗️❗️ 💠پاسخ💠 👌تشکیک در وجود مبارک حضرت سلام الله علیها ظلم بزرگی است که به ایشان روا داشته می شود و این تشکیک از هر کسی باشد ، مردود و غیر قابل قبول است. ⚫️علمای متعددی تصریح به وجود تاریخی این بزرگوار کرده اند از جمله ؛ 1⃣مرحوم عماد الدین ؛ 👌در رابطه با ایشان گفته شده است ؛ « عالم جلیل قدر و بسیار اهل روایت بود » 📚فهرس الثراث ج1 ص569 👌و نیز گفته شده است ؛ « او امام و فقیه و محدث بود ، به روایات تسلط داشت و جلیل القدر بود » 📚موسوعه طبقات الفقهاء ج6 ص292 ❕ایشان نقل می کنند ؛ « دخترک کوچکی بود از حسین علیه السلام ، شبی از خواب بیدار شد و گفت پدر من حسین کجاست ، این ساعت او را به خواب سخت دیدم ، زنان و کودکان شروع به گریه کردن ، کردند ، یزید با صدای آنان از خواب بر خاست ، و از علت این سر و صدا تفحص کرد ، گفت بروید و سر پدر او را بیاورید و در کنار آن دخترک قرار دهید ، آنان چنین کردند ، دختر گفت این چیست ، گفتند سر پدر تو است ، او بترسید و فریاد کشید و رنجور شد و از دنیا رفت » 📚کامل بهایی ج2 ص179 2⃣عالم دیگری که داستان دخترک خردسال امام حسین علیه السلام را نقل می کند ، فخر الدین است . 👌در باره او گفته شده است ؛ « محدث ، فقیه و لغوی و رجالی مشهوری بوده است » 📚فهرس التراث ج 1 ص880 👌و نیز گفته شده است ؛ « فقیه ، امامی ، اصولی ، وشاعر بوده است ، و علمای بزرگی از جمله حسن بن محمد بن حسن معروف به صاحب جواهر از شاگردان او بوده اند » 📚موسوعه طبقات الفقهاء ج13 ص330 👌ایشان نقل می کنند؛ « وقتی آل الله و آل رسول را در شهر بر یزید وازد شدند او خانه ای به آنها اختصاص داد ، و در آن به سوگواری می پرداختند ، مولای ما حسین دختری سه ساله داشت ، سر شریف امام را با دستمالی دیبقی پوشیده و در برابرش نهادند ، و پرده از آن برداشتند و گفتند این سر پدر تو است ، دخترک سر را به آغوش گرفت و می گفت پدر جان چه کسی تو را با خونت خضاب کرده است ....آن گاه دهانش را بر دهان شریف امام گذاشت و گریه سختی کرد تا از هوش رفت ، وقتی تکانش دادند ، دیدند که روحش از دنیا جدا شده است » 📚المنتخب طریحی ، ص136 3⃣عالم دیگر، محمد حسین است که از علمای نامی تشیع و صاحب است ؛ 📚الذریعه الی تصانیف الشیعه ج2 ص439 📚فهرس التراث ج2 ص211 👌او می نویسد ؛ « از غریبان خرابه شام به خاطرم رسید ، مگر سکینه و رقیه طفل حسین نبودند ، ...اهل بیت رسول خدا در آن شب ها نه شمعی و نه چراغی و نه آب و نه طعامی و نه فرش و نه لباسی داشتند و غمگین نشسته بودند و شغل ایشان تعزیه داری بر شهیدان کربلا بود ، تا آنجا که دختر سه ساله سید الشهداء شبی از پدر بزرگوار بسیار گریه کرد ...» 📚انوار المجالس ص161 4⃣نقل دیگر برای شیخ محمد جواد است . 👌او می نویسد ؛ « منقول است که طفلی از امام حسین در خرابه شام از دیدن سر پدر بزرگوارش از دنیا رفت لیکن در نام او اختلاف است که زبیده یا رقیه یا زینب و یا سکینه بوده است » 📚شعشعه الحسینیه ج2 ص171 5⃣ناقل دیگر این جریان ، عالم بزرگوار سید محمد علی شاه عبد است . 👌در باره او گفته شده است ؛ « او فقیه و امامی و عالم و بزرگ و آگاه به علم حدیث و رجال بوده است » 📚موسوعه طبقات الفقهاء ج14 قسم 2 ص772 👌در کتاب اعیان الشیعه در باره او چنین گفته شده است ؛ « او عالم و فاضل و و اهل ورع و زاهد و عابد بوده است ، نشانه خداوند در حسن اخلاق و سعه صدر و محدث بوده است » 📚اعیان الشیعه ج9 ص442 👌و نیز گفته شده است ؛ « او علامه و فقیه و زاهد و اهل ورع و عالم جلیل القدر با اخلاقی کامل بوده است » 📚فهرس التراث ج2 ص274 ❕ایشان می نویسند ؛ « حسین علیه السلام دختر کوچکی داشت که او را دوست می داشت ، و او هم امام را دوست می داشت ، گفته شده است که نام وی بوده است ، سه سال داشت و در شام در میان اسیران بود » 📚الایقاد ص179 6⃣علمای بزرگی مزاری که هم اکنون در است را متعلق به حضرت رقیه دختر امام حسین علیه السلام می دانند ؛ 📚تسلیه المجالس ج2 ص93 📚نور الابصار ص195 📚منتخب التواریخ ص388 👌 متعددی از این مزار نورانی دیده و گزارش شده است ؛ 📚دانش نامه امام حسین ج1 ص389 👌این کرامات نیز موید اعتبار مزار شریف و صحت وجود تاریخی حضرت رقیه سلام الله علیها می باشد . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔در روایتی آمده است «کسی به حضرت علی هدیه داد. روزی حضرت زهرا وارد منزل شد و مشاهده کرد که علی سر بر پای کنیز گذاشته و خوابیده‌ است. حضرت زهرا به نشانه اعتراض پیش پیامبر اکرم رفتند که نازل شد و گفت: حضرت فاطمه حق ندارد که اعتراض کند و باید برگردد»❕آیا چنین رفتاری از حضرت زهرا که دارای بوده اند صحیح است ❕❕ 💠💠 👌روایتی است که شیخ صدوق در الشرایع خود نقل می کند از ابوذر غفاری که می گوید؛ « همراه جعفر بن ابی‌طالب به حبشه مهاجرت کردیم، در آن‌جا کنیزى به ارزش چهارهزار دهم به هدیه داده شد که بعد از بازگشت به مدینه، او آن کنیز را به برادرش على هدیه داد تا در خدمت آن‌حضرت باشد. على کنیز را در خانه گذاشت. روزى فاطمه وارد منزل شد و دید سر على در دامن آن است، پرسید: «یا ابا الحسن با او تماس برقرار کرده‌اى؟» على فرمود: «به خدا سوگند نه، اى دختر پیامبر ...؛ منظور تو از این سؤال چیست؟» فاطمه گفت: «اجازه می‌دهى به منزل پدرم رسول خدا بروم؟» على فرمود: «می‌توانی بروی». فاطمه چادر به سر نمود، روبند و انداخت و به سمت منزل پیامبر اکرم رفت. 🔷قبل از این‌که فاطمه به منزل پدرش برسد جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمّد خداوند به تو می‌رساند و می‌فرماید: «فاطمه نزدت خواهد آمد و از على شکایت خواهد کرد، از او درباره على چیزى قبول مکن»، در این هنگام فاطمه داخل شد، پیامبر به او فرمود: «آمده‌اى از على کنى؟» فاطمه : به خداى کعبه قسم که برای چنین کاری آمده‌ام. پیامبر : «به سوى علی بازگرد و به او بگو: هر طور که تو بخواهی مطیعت خواهم بود». فاطمه بازگشت و به آن‌حضرت سه بار گفت: یا ابا الحسن و خشنودى تو را می‌خواهم. على فرمود: «شکایتم را نزد دوستم رسول خدا بردى، آبرویم پیش ایشان رفت اى فاطمه خدا را شاهد می‌گیرم که کنیز را در راه آزاد کرده و چهارصد درهمى که از غنیمت نصیب من شده را به فقرای مدینه صدقه دهم». سپس لباس و کفش پوشیده به طرف پیامبر حرکت کرد، جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمّد خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «به علی بگو: در مقابل آزادی این کنیز و تحصیل رضایت فاطمه، بهشت را و در مقابل چهار صد درهم دوزخ را در اختیارت گذاردم. پس هر کس را که خواهى به برکت رحمتم داخل بهشت نما و با عفو و بخششم از دوزخ بیرون آور»، در این‌جا بود که على فرمود: «من به اذن خدا مردم را بین بهشت و تقسیم می‌کنم» 📚 الشرایع ج1 ص163 ❕این روایت از حیث سند و مردود است و قابل اعتنا نیست . 🔷یکی از راویان حدیث بن عرفه است که مجهول است . 📚 ج2 ص430 👌و احتمال است که حسن بن عرفه باشد که سنی بوده و روایتش مردود است . 📚 مدرک ج2 ص430 ❕راوی دیگر آن و راوی دیگر و راوی دیگر هستند که هر سه و ضعیف هستند . 📚 رجال الحدیث ج6 ص455 ❕مرحوم نیز این روایت را با سندی ضعیف در کتاب بشاره المصطفی خودش نقل کرده است . 📚 المصطفی ص101 👌راوی روایت است که توثیقی ندارد . 📚 نجاشی ص446 🔷راوی دیگر المرادی است که و ضعیف است . 📚 رجال الحدیث ج4 ص211 🔷راوی دیگر بن اسماعیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 📚 مدرک ج3 ص270 🔷و راوی دیگر بن خلیل است که او نیز مجهول و ضعیف است . 👌مرحوم ابن شهر آشوب نیز این روایت را بدون ذکر سند از کتاب و الریحان نقل می کند که چون روایت بدون سند است مردود و قابل قبول نیست. 📚 ال ابی طالب ج3 ص342 🔶سایر منابع نیز این روایت را از این سه کتاب نقل کرده اند که روشن شد سند این روایت در این سه کتاب است و این روایت مردود و غیر قابل توجه است . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❓آیا راست است که حضرت زهرا در شکم مادر با خدیجه می کرد و وقتی به دنیا آمد سجده خداوند را کرد و چهار زن بهشتی او را به دنیا آوردند و نطفه او از میوه های شکل گرفته است ❗️آیا چنین مطالبی در کتب شیعه و سنی آمده است یا غلو است ؟ ایشان قبل از به دنیا آمدند یا بعد از آن❓ 💠💠 1⃣صحبت کردن حضرت زهرا سلام الله علیها در مادر؛ 👌علمای شیعه و سنی این را روایت کرده اند. ❗️شیخ صدوق و علامه روایت می کنند که امام صادق علیه السلام فرمود: « هنگامی که رسول خدا با خدیجه ازدواج کرد زنان مکه از خدیجه کناره گیری کردند و نزد وی نمی رفتند و به او سلام نمی کردند و به هیچ زنی اجازه نمی دادند که با او معاشرت و تماس داشته باشد .این برخورد زنان سبب ناراحتی و اندوه خدیجه شد ‌.وقتی خدیجه به فاطمه حامله شد فاطمه در رحم با مادر همدم بود و با مادرش سخن می گفت و او را به توصیه می کرد... » 📚امالی صدوق ص593 📚بحار الانوار ج6 ص247 و ج43 ص2 📚روضه الواعظین ج1 ص143 👌این مضمون را از علمای اهل سنت نیز نقل می کند. 📚ذخائر العقبی ص44 2⃣حاضر شدن چهار زن بر بالین خدیجه برای وضع حمل فاطمه مرضیه سلام الله علیها؛ ❗️در ادامه روایت بالا امام صادق علیه السلام فرمود: « زمانی که هنگام وضع حمل خدیجه شد ، او کسی را نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیاید و در امر تولد فرزند او را یاری کنند .آنان در جواب گفتند چون تو سخن ما را درباره ازدواج با محمد نادیده گرفتی و با آن مرد و یتیم ازدواج کردی پس ما نزد تو نخواهیم آمد و تو را یاری نخواهیم کرد .خدیجه از شنیدن این جواب غمگین شد در همان حال چهار زن گندمگون و بلند بالا که خدیجه فکر می کرد از زنان بنی هاشم هستند نزد او حاضر شدند .انان گفتند ما فرستاده خداییم تا تو را در امر زایمان کمک کنیم . ما خواهران تو هستیم .من ساره هستم و این بانو آسیه دختر مزاحم است و این مریم دختر عمران و آن دیگری کلثوم خواهر موسی بن عمران است..» 📚 همان از کتب شیعه و سنی 3⃣ کردن و اظهار شهادتین؛ ❗️طبری از علمای اهل سنت نقل می کند: « فاطمه وقتی به دنیا آمد بلافاصله روی زمین قرار گرفت و پیشانی به سجده قرار داد و انگشت را بالا برد» 📚ذخائر العقبی ص44 ❗️امام صادق علیه السلام فرمود: « فاطمه پس از تولد زبان گشود و فرمود شهادت می دهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و شهادت می دهم که پدرم رسول خدا و برترین پیامبران است و همسرم علی برترین اوصیاء و فرزندانم برترین بازماندگان و سرور هستند » 📚همان منابع سابق الذکر از کتب شیعه 4⃣شکل گرفتن حضرت زهرا سلام الله علیها از میوه های بهشتی؛ 👌پیامبر فرمود: « هنگامی که به آسمان عروج کردم جبرییل دستم را گرفته و وارد بهشت نمود و خرمایی بهشتی به من داد پس خرما را خوردم و در اثر آن نطفه ای در صلب من پدیدار گشت و فاطمه از آن نطفه ایجاد شد .پس فاطمه حوریه ای به شکل انسان است و من هرگاه مشتاق بوی بهشت می شوم بوی دخترم فاطمه را می کنم» 📚امالی صدوق ص461 📚عیون الاخبار ج1 ص116 📚مناقب ج3 ص335 📚الاحتجاج ج2 ص409 📚روضه الواعظین ج1 ص149 📚بحار الانوار ج43 ص4 ❗️این مضمون را علمای اهل هم نقل کرده اند؛ 📚مستدرک حاکم ج3 ص156 📚ذخائر العقبی ص36 📚تاریخ بغداد ج5 ص87 📚در المنثور ، ذیل آیه 1 سوره اسراء 5⃣تاریخ ایشان؛ 👌امام باقر علیه السلام فرمود: « فاطمه در سال بعد از بعثت پیامبر متولد شد» 📚الکافی ج1 ص457 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « فاطمه در بیستم جمادی الاخر سال پنجم بعثت گردید و در این هنگام پیامبر چهل و پنج ساله بود» 📚دلائل الامامه ص9 📚بحار الانوار ج43 ص9 https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
💠 ادامه 👇 👌و باز نقل می کند که فرمود ؛ «گروهى از اصحابم را از ورود به حوض كوثر باز مى ‏دارند. تا آنكه من آنان را بشناسم و نزد من آشفته مى‏ شوند. من مى‏ گويم: آيا مرا مانع مى‏ شوند؟ گويند: نمى‏ دانى پس از تو چه كردند» 📚همان مدرک ص228 👌و باز نقل می کند که فرمود: «من پيش از شما بر حوض وارد مى ‏شوم. هر كه بر من بگذرد مى‏ نوشد و هر كه نوشيد، هرگز تشنه نمى ‏شود گروهى را هم جلوگيرى مى‏ كنند كه آنان را مى‏ شناسم، آنان هم مرا مى ‏شناسند و ميان من و آنان مى ‏افكنند.» 📚همان مدرک 👌و باز نقل می کند که فرمود ؛ «گروهى از اصحابم روز قيامت‏ بر من‏ وارد مى‏ شوند وآنان را از حوض كوثر محروم مى ‏كنند و من مى‏ گويم: خدايا، اصحابم مى ‏گويد: تو نمى ‏دانى پس از تو چه كردند، آنان به و به عقب برگشتند.» 📚همان مدرک ❕بنابراین کینه این صحابه منافق را به دل داشتن از لوازم ایمان است، چنان که در روایات فراوانی ، دین مساوی دانسته شده است با دوست داشتن دوستان خدا و دشمنی و بغض داشتن خداوند به گونه ای که اگر کسی به این اصل توجه نداشته باشد دین ندارد ؛ 📚بحار الانوار ج 66 ص 237 باب 36 👌علت شیوع کرونا در ایران ، همان ابتلاء و آزمایش و ترفیع درجه مومنین است که در گذشته مفصلا حول آن بحث کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1991 👌اگر بدگویی از صحابه بد است و موجب نزول عذاب می شود ، چگونه معاویه دشنام گویی علی علیه السلام را باب کرد چنان که سیوطی در این باره می نویسد: 🗯« در زمان بنی امیه بر اساس سنتی که معاویه بنا نهاد بر فراز بیش از هفتاد هزار منبر،علی بن ابی طالب لعن قرار می گرفت» 📚النصائح الکافیه،ص105 ❕مسلم نیشابوری نقل می کند : « معاویه سعد را امر کرد و به او گفت چه چیز تو را از سب و دشنام به ابوتراب( علی) باز می دارد...» 📚صحیح مسلم،ج4 ص1871 _ سنن ترمذی،ج5 ص3724 🗯ابن ابی شیبه استاد بخاری نقل می کند: « سعد بن ابی وقاص گوید در یکی از سفرهای حج نزد معاویه رفتم و معاویه به آن حضرت داد» 📚المصنف ج6 ص366 🗯طبری می نویسد: ❗️هنگامی که معاویه مغیره را والی کوفه قرار داد به او چند توصیه کرد از جمله: « از فحش و ناسزا به علی مکن» 📚تاریخ طبری ج3 ص218 👌و چگونه عایشه نسبت به همسران پیامبر که صحابیه بودند ، بدگویی می کرد چنان که می نویسید ؛ « عایشه به ام سلمه و سایر همسران پیامبر فحش و می داد » 📚احادیث عائشه ج 1 ص 63 ❕بخاری جریان مفصل از گویی عایشه به همسران پیامبر را نقل می کند ؛ 📚صحیح بخاری ج 2 ص 911 👌و چگونه عمر بن خطاب فراتر از بدگویی ، صحابه پیامبر را می زد ، چنان که دارمی نقل می کند ؛ « عمر بن خطاب ابی بن کعب را به خاطر روایت کردن از رسول خدا زد » 📚سنن الدارمی ج 1 ص 132 🔸هیثمی می نویسد ؛ « عمر ابن مسعود و ابا مسعود انصاری و ابو الدرداء را کرد چون از رسول خدا روایت می کردند » 📚مجمع الزوائد ج 1 ص 372 👌و چگونه عایشه ، عثمان را نعثل یعنی پیرمرد نادان خطاب می کرد و می گفت ؛ « این نعثل را بکشید ، که کافر شده است» 📚تاریخ طبری ج4 ص 459 👌و همین عایشه هنگامی که خبر شهید شدن علی علیه السلام را شنید ، شروع به شادی کردن کرد ، چنان که ابوالفرج اصفهانی در خودش به نقل از ابو البختری می نویسد ؛ « چون خبر کشته شدن علی علیه السلام به عایشه رسید کرد » 📚 ص55 ❕طبری و دیگران از علمای اهل نیز می نویسند ؛ ❕« چون خبر کشته شدن علی علیه السلام به رسید این شعر را خواند ؛ « پس را افکند و آرزوها بدان آرام گرفت ، همان گونه که با آمدن ، دیده روشن می گردد » سپس پرسید چه کسی او را ؟ گفتند مردی از قبیله . گفت اگر چه دور بود ولی اشکالی ندارد ، کسی که خبر او را آورد پاینده باشد . 📚تاریخ ج5 ص150 _ فی التاریخ ج2 ص438 👌بنابراین اگر قرار باشد به خاطر بدگویی صحابه کسی عذاب شود ، باید امثال معاویه ها ، عمرها و عایشه ها ، عذاب شوند که حتی پا را فراتر از بدگویی ، به جنگ و جدال با صحابه کشاندند . 👌در پایان به عبد الحمید توصیه می کنیم که بیش از این ، دینش را به دنیای زودگذر نفروشد و چشمانش را به روی حقائق باز کند و به مسوولان هم توصیه می کنیم که اجازه ندهند این فرد هر روز گستاخ تر از گذشته شود و برخوردهای لازم را با او به خاطر نشر اکاذیب و به هم زدن وحدت مسلمین داشته باشند و او را بیش از آنچه است ، بزرگش نکنند ، او یک امام جماعت ساده مسجد مکی زاهدان است نه بیشتر ، بزرگ انگاشتن او ، موجب وقیح تر و گستاخ شدنش می شود . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔ببخشید من به دوست سنی ام گفتم که هیچ کس از صحابه به اندازه حضرت علی نبوده است او گفت دروغ می گویی ❗️آیا چنین مطلبی در کتب اهل سنت آمده است ❕❕ 💠💠 👌به این نکته در روایات اهل اشاراتی شده است. 🔶متقی از ابن عمر نقل می کند که می گفت ؛ « هرگاه آسمانها و زمین را در کفه ترازو بگذارند و ایمان علی را در دیگر آن ، ایمان علی بر آسمانها و زمین برتری خواهد یافت ، و سنگین تر از آنها خواهد بود » 📚کنزالعمال ج6 ص156 👌محب نیز از عمر بن الخطاب نقل می کند ؛ « وجود رسول خدا را شاهد می گیرم که از آن حضرت شنیدم که می فرمود هرگاه آسمانهای هفتگانه را در کفه ترازو بگذارند و ایمان علی را در کفه دیگر آن ، ایمان علی از آسمانها تر خواهد بود » 📚الریاض النضره ج2 ص226 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔آیا واقعیت دارد که وقتی خبر شهادت حضرت علی را شنید کرد ❕❕ 💠💠 👌ابوالفرج اصفهانی در خودش به نقل از ابو البختری می نویسد ؛ « چون خبر کشته شدن علی علیه السلام به عایشه رسید کرد » 📚 ص55 🔷شیخ نیز می نویسد ؛ « وقتی خبر شهادت علی علیه السلام به او رسید شکر بجا آورد » 📚 ص159 🔷ابن البر نیز از عایشه نقل می کند در آن هنگام گفت ؛ « اکنون هر چه می خواهد بکند ، کسی نیست که او را نهی کند » 📚 ج3 ص218 📚 العقبی ص201 📚 النضره ج3 ص237 🔶 و دیگران از علمای اهل نیز می نویسند ؛ « چون خبر کشته شدن علی علیه السلام به رسید این شعر را خواند ؛ « پس را افکند و آرزوها بدان آرام گرفت ، همان گونه که با آمدن ، دیده روشن می گردد » 🔷سپس پرسید چه کسی او را ؟ 🔶گفتند مردی از قبیله ❕گفت اگر چه دور بود ولی اشکالی ندارد ، کسی که خبر او را آورد پاینده باشد . 📚تاریخ ج5 ص150 📚 فی التاریخ ج2 ص438 📚 الکبری ج3 ص40 📚انساب ج3 ص263 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔ آیا عایشه پس از جنگ آزاد شد یا در حصر بود ❗️اگر علی علیه السلام آزادش کرد چرا او را نکرد و به سزای اعمالش نرساند ❕❕ 💠💠 👌علی علیه السلام بر اساس پیامبر گرامی ، پس از جنگ جمل با با رفق و مدارا رفتار کرد . 🗯احمد بن حنبل نقل می کند که پیامبر گرامی خطاب به حضرت عرضه داشت ؛ « به زودی میان تو و عایشه حادثه ای اتفاق می افتد ، وقتی چنین اتفاقی افتاد ، عایشه را به امنش بازگردان » 📚 احمد ، ج10 ص343 📚فتح ج13 ص55 👌و عایشه نیز در گفتگویی که با علی علیه السلام داشت تقاضای کرد و خطاب به ایشان چنین عرضه داشت ؛ « ای پسر ابوطالب قدرت یافتی پس به خرج ده » 📚تاریخ ج2 ص183 👌علی علیه السلام نیز عایشه را با چهل زن به سوی منزلش در مدینه روانه کرد . 🔷شیخ می نویسد ؛ « چون امیر مومنان تصمیم به حرکت به سوی کوفه گرفت ، کسی را نزد فرستاد که به وی دستور دهد به سوی مدینه کند ، وی برای حرکت مهیا شد ، سپس چهل را دستار و کلاه پوشانید و شمشیر در اختیارشان نهاد و به آنان فرمان داد از عایشه محافظت کنند .عایشه در طول راه می گفت خدایا با علی چنان کن که با من رفتار کرد . را به همراهم فرستاد و حرمت پیامبر خدا را نگه نداشت . وقتی زنان همراه با عایشه به مدینه رسیدند دستارها و شمشیرها را بر داشتند و با وی وارد مدینه شدند ، چون عایشه آنان را دید ، از دشنام گویی و نکوهش امیر مومنان پشیمان شد و گفت خدا به پسر ابی طالب پاداش نیکو دهد چرا که حرمت پیامبر خدا را درباره من داشت » 📚 ص415 📚 و السیاسه ج1 ص98 📚تاریخ ج4 ص544 👌عایشه پس از جنگ جمل ، گویی جایگاه و قباحت کار خود را در به و کشیدن مسلمین در جهان دیگر دیده بود و بارها اظهار پشیمانی می کرد تا آنجایی که پس از جنگ می گفت ؛ « به خدا سوگند دوست داشتم بیست سال پیش از این روز بودم » 📚 فی التاریخ ج2 ص345 📚 الارب ج20 ص79 🔶و می گفت ؛ « دوست داشتم در خانه می نشستم چنان که نشستند » 📚 الباری ج13 ص55 📚 الغابه ج3 ص429 👌ابن می نویسد ؛ « وقتی عایشه آیه « و در خانه هایتان بنشینید » را تلاوت می کرد چندان می گریست که روی سری اش می شد » 📚 الکبری ج8 ص81 📚 الاشراف ج3 ص60 🔷خطیب نیز می نویسد ؛ « هیچ گاه عایشه حضور در جنگ جمل را به یاد نمی آورد مگر آنکه گریه می کرد تا آنجا که روی سری اش خیس می شد و می گفت ای کاش از یاد رفته بودم و شده بودم » 📚 بغداد ج9 ص185 🗯این که علی علیه السلام عایشه را آزاد کرد و محاکمه نکرد روشنی داشت؛ 🔶 زیرا عایشه به دلیل نسبتش با پیامبر گرامی در میان مردم داشت و اگر علی علیه السلام با او مدارا نمی کرد اسباب آشوب و هرج و مرج در جامعه می شد و افراد از این زمینه برای رسیدن به مقاصد پلید خودشان استفاده می کردند . https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA