eitaa logo
آرشیو پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
2.2هزار دنبال‌کننده
11 عکس
2 ویدیو
10 فایل
کانال اصلی ؛ @Rahnamye_Behesht #سایت ipasookh.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔چرا در زمانی پیامبر که نوبت زنانش را رعایت نمی کند و زنانش ابراز نارضایتی می کنند. آیه نازل می شود که لازم نیست نوبت زنانت را رعایت کنی ❗️ چرا این قدر قرآن به پیامبر رفتار کرده است❕ 💠💠 👌خداوند خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛ « (موعد) هر يك از همسرانت را بخواهى مى توانى به تاخير اندازى و هر كدام را بخواهى نزد خود جاى دهى، و هر گاه بعضى از آنها را كه بر كنار ساخته اى بخواهى نزد خود جاى دهى بر تو نيست... » 🔰احزاب 51 👌همسران پیامبر در چگونگى تقسيم اوقات زندگى پيامبر ،با هم رقابتهايى داشتند كه پيغمبر را با آن همه گرفتارى و اشتغالات مهم در مضيقه قرار مى داد، هر چند پيامبر كوشش لازم را در زمينه عدالت در ميان آنها رعايت مى كرد ولى باز گفتگوهاى آنها ادامه داشت، آيه فوق نازل شد و پيامبر را در تقسيم اوقاتش در ميان آنها كاملا آزاد گذاشت، و ضمنا به آنها اعلام كرد كه اين حكم الهى است تا هيچگونه و سوء برداشتى براى آنها حاصل نشود. 📚مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث ❕يك رهبر بزرگ الهى همچون پيامبر گرامی آن هم در زمانى كه در كوره حوادث سخت گرفتار است، و توطئه هاى خطرناكى از داخل و خارج براى او مى چينند، نمى تواند فكر خود را زياد مشغول زندگى شخصى و خصوصيش كند، بايد در زندگى داخلى خود داراى آرامش نسبى باشد تا بتواند به حل انبوه مشكلاتى كه از هر سو او را كرده است با فراغت خاطر بپردازد. 👌آشفتگى زندگى شخصى و دل مشغول بودن او به وضع خانوادگى در اين لحظات بحرانى و طوفانى سخت خطرناك است. ❕با اينكه ازدواجهاى متعدد پيامبر غالبا جنبه هاى و و داشته، و در حقيقت جزئى از برنامه انجام رسالت الهى او بوده، ولى در عين حال گاه اختلاف ميان همسران و رقابتهاى زنانه متداول آنها، طوفانى در درون خانه پيامبر برمى انگيخته، و فكر او را به خود مشغول مى داشته است. 👌اينجا است كه خداوند يكى ديگر از ويژگيها را براى پيامبرش قائل شده، و براى هميشه به اين ماجراها و پايان داد، و پيامبر گرامی را از اين نظر آسوده خاطر و فارغ البال كرد. ❕مى دانيم يكى از احكام اسلام در مورد همسران متعدد آن است كه شوهر اوقات خود را در ميان آنها به طور عادلانه تقسيم كند، اگر يك شب نزد يكى از آنها است، شب ديگر نزد ديگرى باشد تفاوتى در ميان زنان از اين نظر وجود ندارد، و اين موضوع را در كتب اسلامى به عنوان" حق قسم" تعبير مى كنند. 👌يكى از خصايص پيامبر اين بود كه به خاطر شرائط خاص زندگى طوفانى و بحرانيش مخصوصا در زمانى كه در مدينه بود و در هر ماه تقريبا يك جنگ بر او تحميل مى شد و در همين زمان متعدد داشت، رعايت حق قسم به حكم آيه فوق از او ساقط بود، و مى توانست هر گونه اوقات خود را تقسيم كند هر چند او با اين حال حتى الامكان مساوات و عدالت را- چنان كه در تواريخ اسلامى صريحا آمده است- رعايت مى كرد ، ولى وجود همين حكم الهى آرامشى به همسران پيامبر و محيط زندگى داخلى او مى داد. ❕بنابراین آیه مذکور معنا و فلسفه روشنی دارد و محل ایراد و اشکال نمیباشد . 📚تفسیر نمونه ج17 ص385 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
❔پرسش ❓از انجایی که استفاده ابزاری از زن برای تبلیغ جایز نیست پس چرا خدا برای تبلبغ بهشت از زن (حوری)استفاده کرده؟ 🗯پاسخ: ❗️توجه به نکاتی چند لازم است؛ 1⃣ما معتقد به معاد جسمانی هستیم و این که انسان در قیامت با جسم و روح حاضر می شود و طبعا باید در هر دو جنبه غرق مواهب و برکات الهی گردد.اساسا جسم و روح دو همزاد به هم پیوسته هستند همان گونه که در این جهان جدا از یکدیگر نمی توانستند به تکامل برسند در آن جهان نیز برای بهره گیری از مواهب الهی جدای از یکدیگر نمی توانند باشند. 🔷نعمت های جسمانی بهشت مانند نعمت های معنوی آن بسیار متنوع و گسترده و جالب است و قرآن روی آن بسیار تاکید کرده است تا از این طریق توجه همه انسان ها را به اعمال و صفات و فضایلی که سرچشمه این مواهب است جلب کند زیرا نوع بشر بیش از آنکه به نعمت های روحانی بیندیشند توجه به مواهب جسمانی دارند. 📚پیام قران،ج6 ص175 2⃣نعمت های بهشتی اختصاص به نعمت های جسمانی ندارد بلکه قران از یک سری نعمت های روحانی نیز برای بهشتیان سخنان می گوید از جمله: 🔷احترام مخصوص ( زمر73)-🔷محیطی سرشار از صلح و صفا ( 137انعام-47 حجر) -🔷امنیت و زوال خوف ( دخان 51) -🔷دوستان موافق و رفیقان با وفا ( 69؛70 نسائ)-🔷نشاط فوق العاده درونی ( 24 مطففین)-🔷احساس خشنودی خداوند( 15 ال عمران)-🔷نظر خدا به انها ( قیامت 22-23)-🔷انچه بخواهند به انها داده می شوند( 22 شوری) 3⃣حوریان بهشتی اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز می توانند از آن بهره مند شوند. ❗️واژه حور بر مذکر ومونث هر دو اطلاق میشود ومفهوم گسترده ای دارد که همه همسران بهشتی را شامل میشود، همسران زن برای مردان با ایمان وهمسران مرد برای زنان مومن 📚پیام قرآن،ج6 ص202 ❗امیر مومنان فرمود: "در بهشت بازاری است که درآن خرید وفروش نیست، تنها در آن جا تصویر مردان وزنان وجود دارد، هرکس که تمایلی به آنان پیدا کند از همان جا بر او وارد میشود" 📚بحار الانوار،ج8 ص148 4⃣استفاده ابزاری از زن به این است که زن وسیله شود برای دست یابی به کالای پست و بی ارزش مثلا امروز برای تبلیغ انواع کالاها از زنان استفاده میشود تا آنان با چهره و اندام زیبایشان مشتریان را جذب کنند و یا برای فروش اجناس گوناگون فروشنده زن درخواست می شود تا مشتریان جذب زیبایی زن شده و اجناس به واسطه زنان فروخته شود. 👌این میشود نگاه ابزاری به زن و اسلام با این عمل مخالف است زیرا شان و مقام زن بیش از این ها است که بازیچه دست افراد گوناگون واقع شود تا یکسری افراد به سود بیشتر دست پیدا کنند. 5⃣اسلام به زن مقام و ارزشی بس والا داده است تا آنجایی که امام صادق فرمود: «یک زن صالحه از هزار مرد ناصالح ارزش و مقامش بیشتر است» 📚وسائل الشیعه ج20 ص172 6⃣مساله وعده دادن خداوند به حوریان بهشتی با نگاه ابزاری به زن از سه جهت دارای تفاوت است؛ 🔷1- حوریان بهشتی هدف هستند اما در نگاه ابزاری به زن بانوان هدف نیستند بلکه هدف فروش جنس و کالا است و زن ابزار واقع میشود برای فروش جنس و کالا و این قبیح و زشت است . ❗️اما در نگاه دینی حوریان بهشتی خودشان هدف هستند زیرا جزو نعمات بهشتی محسوب میشوند واگر خداوند از انان به عنوان نعمات بهشتی وعده داده است فلسفه روشنی دارد که در نکته اول به آن اشاره شد. بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نیست . 🔶2- در نگاه ابزاری به زن ،زن وسیله واقع میشود برای دست یابی به یک جنس پست و بی ارزش که شان زن بسیار برتر از آن می باشد اما در وعده های الهی خداوند به حوریان ،هدف نعمات بی نظیر بهشتی است که همانند انان هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده است . 🔶3- غرض خداوند از وعده دادن به نعمات بهشتی و حوریان توجه دادن مردم به صفات و افعال شایسته ای است که نتیجه آن بهره مندی از نعمات بهشتی است و این سبب تربیت و سازندگی خود مردم است اما چنین مطلبی در نگاه ابزاری به زن وجود ندارد. 👌بنابراین مقایسه این دو با یکدیگر صحیح نمی باشد. 7⃣این که فردی برای رسیدن به حوریان وهمسران بهشتی وسایر نعمات بهشت خدا را پرستش کند اگر چه عملش مقبول ومشروع است اما در روایات این نوع عبادت کردن ،عبادت کامل وبرتر شمرده نشده است. 🗯حضرت علی فرمود: «گروهی خدا را از روی رغبت ومیل به نعمت های بهشت پرستش کردند این عبادت تاجران است وعده ای اورا از روی ترس پرستیدند واین عبادت بردگان است وجمعی دیگر خدارا برای شکر نعمت ها « واین که شایسته عبادت است»پرستیدند این عبادت آزادگان است» 📚نهج البلاغه،حکمت 237 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔اگر فرض بر این بگیریم که قرآن کلام خدا باشد حال یک سوال اساسی در ذهنمه که چرا خداوند با اینهمه برای مقابله با کفار بجای تهدید به آتش جهنم ، از منطق استفاده نمیکنه؟مگه قرآن برای تمام ادوار نیست؟ چرا خدا با این همه خداییش منطقش فقط بهشت وجهنمه؟ آیا شما باورتون میشه که خدا با اینهمه بخشندگی و رحمتش ،آدمی رو ببره جهنم وایسته نگاه کنه ❗️❗️ 💠💠 👌روش قرآن در طرح مسائل روشی کاملا استدلالی و برهانی و اقناعی بوده است چنان که می فرماید ؛ « کتابی است که آیات آن یافته سپس از جانب حکیمی آگاه به روشنی بیان شده است» (هود 1) 👌سخنان پست و بی ارزش و باطل در آن راه ندارد چنان که می فرماید ؛ « هیچ گونه نه از پیش روی و نه از پشت سر به سراغ قرآن نمی آید» (فصلت 42) ❗️در عین آن که دارای محتوای عالی است فهم آن برای همگان آسان است چنان که می فرماید: « قطعا قرآن را برای پند آموزی کردیم پس آیا پند گیرنده ای است» 🔶قمر 17 👌بر همین اساس همگان را دعوت به تدبر و در آن کرده و می فرماید ؛ « ( قرآن ) کتاب مبارک است که به سوی تو نازل کردیم تا درباره آیات آن بیندیشند و خردمندان پند گیرند» (ص 29 ) 👌ومی فرماید: « آیا به آیات قرآن نمی اندیشند ؟ یا ( مگر ) بر دلهایشان قفلهایی نهاده شده است» (محمد 24 ) ❔حال پرسش این است که وقتی قرآن در عین اتقان و استحکام معارف را مطرح می کند چه نیازی چه نيازى به وجود و آن كانون مجازات و قهر و غضب مى باشد؟ 👌در برابر اين سؤال بايد به دو نكته توجه داشت ؛ 1⃣ بارها گفته ايم كه بسيارى از الهى، چه در اين جهان و چه در جهان ديگر در حقيقت نتيجه اعمال خود انسانهاست كه به عنوان مسبب الأسباب بودن خداوند به او نسبت داده مى شود بسيارى از مواهب بهشتى تجسّم اعمال نيك آدمى، و بسيارى از عذابهاى دوزخى تجسّم اعمال سوء اوست و مى دانيم نتيجه و آثار عمل چيزى نيست كه بتوان بر آن خرده گرفت. 🔸مثلًا به كسى كه سراغ موادّ مخدّر و مشروبات الكلى مى رود تا به پندار خويش لحظاتى آسوده خاطر در پناه اين دو مادّه مخدر بگذراند و از لذّت بى خبرى حاصل از اين عوامل تخدير بهره گيرد، داده مى شود كه اين دو عامل فساد سرانجام وجود تو را به تباهى مى كشد، الكل بيمارىهاى قلب و عروق و اعصاب و كبد را به دنبال دارد، و مواد مخدّر تمام اعصاب بلكه تمام هستى تو را در هم مى كوبد. 🔹حال اگر كسى گوش به اين هشدار نداد و به دنبال اين امور رفت، به عذاب و كيفر و مجازاتش مبتلًا خواهد شد، اين چيزى نيست كه نياز به فلسفه و دليلى جز قانون عليّت داشته باشد، نتيجه عمل خود انسان است و از آن گريزى نيست. ❕گناهان غالباً چنين هستند و پى آمدهايى در اين زندگى، و زندگى جهان ديگر دارند كه به صورت عذابهاى دوزخى نمايان مى شوند. 👌لذا در بسيارى از آيات قرآن، اين تعبير ديده مى شود كه مى فرمايد: «جزاى شما همان اعمال شما است» در آيه 90 سوره نمل مى خوانيم ؛ «آنها كه اعمال بد با خود بياورند به رو در افكنده مى شوند، آيا جزايى جز آنچه عمل مى كرديد خواهيد داشت»؟ يعنى اين همان اعمال شماست كه دامانتان را گرفته، نه غير آن. 🔸و در آيه 7 تحريم مى خوانيم ؛ «اى كسانى كه كافر شده ايد امروز عذر خواهى نكنيد چرا كه جزاى شما همان اعمالى است كه انجام مى داديد!. ❕عذر خواهى جايى سود مى بخشد كه علّت و معلول و نتيجه طبيعى اعمال مطرح نباشد. 👌آياتى كه سخن از تجسّم اعمال مى گويد، و مثلًا خوردن مال يتيم را به عنوان خوردن آتش معرّفى مى نمايد همه گواه بر اين معنا است و همچنين رواياتى كه مى گويد خلق و خوى حيوانى انسانها، در قيامت از دورن به برون كشيده مى شود، و چهره هاى اشخاص شبيه حيواناتى مى گردد كه به اين خلق و خو معروفند. 📚بحار الانوار ج 8 ص 222 باب 24 🔸اين دنيا است و سراى آخرت هنگام درو كردن است، اگر انسان تخم گل بكارد محصولش شاخه هاى با طراوت و زيبا و عطر آگين گل است، و اگر بذر خار بيفشاند چيزى جز خار درو نخواهد كرد. 👌در حديثى مى خوانيم مردى خدمت پيامبر آمد و از حضرتش تقاضا كرد نصيحتى به او بفرمايد، فرمود: «زبانت را حفظ كن» او به اين مسأله زياد اهميّت نداد، باز تقاضاى خود را تكرار كرد، در مرتبه دوّم و سوّم نيز همين پاسخ را از پيامبر شنيد، سپس حضرت براى اينكه اهميت اين موضوع را به خوبى نشان دهد در مرتبه سوّم افزود ؛ «آيا جز اين است كه مردم را به صورت در آتش دوزخ مى افكند آنچه محصول و درو شده زبانهاى آنهاست». 📚الکافی ج 2 ص 115 🔸ادامه 👇 @Rahnamye_Behesht 🔸 👇 2⃣ شك نيست كه بشارت و انذار هر دو مهمّى براى پياده كردن برنامه هاى تربيتى محسوب مى شوند، همان گونه كه بشارت به آن پاداشهاى عظيم بهشتى تأثير نيرومندى در دعوت به
اطاعت خدا و ترك گناه دارد، تهديد به مجازاتهاى دردناك دوزخى نيز از عامل نيرومندى است، بلكه تجربه نشان داده كه مجازاتها تأثير قوى ترى دارند. ❕به همين دليل تمام قوانين كه از سوى مراكز گزارى دنيا وضع مى شود در كنار خود، مجازاتهايى براى متخلفان دارد كه در اصطلاح حقوق دانان از آن به ضمانت اجرايى تعبير مى شود، مسأله ضمانت اجرا به قدرى مهم است كه يكى از عناصر اصلى تشكيل دهنده قانون است، به گونه اى كه اگر قانونى وضع شود و براى متخلفان هيچگونه مجازاتى (نه زندان نه شلاق نه جريمه مالى نه پاره اى از محروميتهاى اجتماعى) در بر نداشته باشد نام قانون نمى توان بر آن نهاد. ❔با اين حال چگونه ممكن است قوانين الهى خالى از اجرا باشد؟ زيرا در اين صورت ارزش قانونى خود را از دست مى دهد، و متخلّفان دليلى بر اطاعت نمى بيند، و طبعاً هدف قانون عقيم مى ماند. 🔸درست است كه آثار وضعى و طبيعى تخلّف از قوانين الهى مى تواند عامل باز دارنده اى در برابر تخلّفها باشد، ولى مسلّماً به تنهايى كافى نيست، و لذا خداوند علاوه بر اين آثار، يك سلسله و مجازاتها براى متخلّفان قرار داده، و همان گونه كه اقوامى را تهديد به مجازاتهاى دنيا مى كند (و نمونه هاى زيادى از آن نيز در خارج واقع شده كه در شرح حال اقوام پيشين در قرآن مجيد آمده است) كيفرهايى در جهان ديگر براى متخلّفان مقرّر فرموده است. 👌اين نكته نيز روشن است كه هر قدر تشويق و تهديدى قوى تر و شديدتر باشد تأثير آن نيز بيشتر است. اين امر يكى از فلسفه هاى وجود و دوزخ را روشن مى سازد. ❔در اينجا ممكن است گفته شود تمام اين آثار كه گفته شد بر وعده كيفر و مجازات مترتّب مى شود، بنابراين چه مانعى دارد كه اين تهديدها و انذارها از سوى خداوند مطرح شود ولى در قيامت نيابد، چون ضرورتى براى آن نيست، زيرا در آنجا نه عبرت ديگران مطرح است و نه عدم تكرار گناه از سوى گناهكاران. 👌ولى لازمه اين سخن اين است كه خداوند حكيم مرتكب قبيح گردد، و العياذ باللَّه سخن به دروغ بگويد، و تخلف از خويش بنمايد، سخن از كيفر بدكاران بگويد و حتى سوگند بر انجام آن ياد كند، ولى در عمل خبرى نباشد، مسلّماً اين كار زشتى است كه نه تنها لايق ذات پاك خداوند نيست بلكه هيچ فرد مهذّب و حكيمى نمى تواند مرتكب آن گردد. 👌نتيجه اينكه از يكسو تهديد و انذار به كيفرها به عنوان ضمانت اجرايى لازم است، و از سوى ديگر عمل به اين وعده ها براى دفع هرگونه از ذات خداوند ضرورى است. اين است فلسفه تحقّق دوزخ و كيفرهايش. ❕و لذا در آيه 47 سوره ابراهيم مى خوانيم ؛ «گمان مبر كه خداوند وعده اى را كه به پيامبرانش داده تخلّف كند، چرا كه خداوند و داراى مجازات است» (سپس به دنبال اين آيه بخشى از عذابهاى روز قيامت را شرح مى دهد). 📚پیام قرآن ج 6 ص 310 ❕يكسان نگرى به مجرم ومطيع نیز خود، يك نوع و ستم است، و اگر گنهكاران كه در اين دنيا مجازات نمى شوند در آخرت نيز كيفر نبينند نتيجه آن يكسان بودن عاصى و مطيع است. 🔶قرآن مجيد مى فرمايد: «آيا مؤمنان را همچون مجرمان قرار مى دهيم، شما را چه مى شود؟ چگونه داورى مى كنيد؟» (قلم 35-36 ) ❔ممكن است گفته شود در رفع اين محذور است كه تنها مطيعان زنده شوند و مجرمان برانگيخته نگردند ولى يك چنين پيشنهاد از يك انديشه خامى سرچشمه مى گيرد، زيرا مفاد آن اين است كه آفرينش مجرمان بى هدف باشد در حالى كه حيات اخروى غايت فعل خدا است و فعل پيراسته از غايت و هدف، جز لغو و عبث چيزى نيست و ساحت قدس الهى از آن مبرا مى باشد. چنانكه مى فرمايد: «آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده ايم، و به سوى ما باز نمى گرديد؟». ( مؤمنون115 ) 📚منشور جاوید ، سبحانی، ج8 ص97 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❓پرسش ❔ببخشید کانال های ضد دین می گویند شیعیان غیر خودشان را حرام زاده می دانند .چگونه میشود به این عقیده احترام گذاشت.کلینی در کافی نقل می کند که امام باقر فرمود:« به خدا سوگند جز شیعیان ما همه مردم زنا زاده اند»( الکافی ج8 ص286) 💠پاسخ💠 ❗️بر مبنای فقه شیعه بر طبق قاعده « لکل قوم نکاح» تمام کسانی که پیوند زناشویی و ازدواج آنان بر طبق مذهب و آیین خودشان صورت گرفته حلال زاده هستند حتی اگر موحد و خدا پرست نباشند. 👌در روایتی آمده است که برای امام صادق دوستی بود که پیوسته با امام بود . ❗️روزی دوست امام به غلامش گفت ای فرزند زن بد کاره کجا بودی . 👌امام از این سخن او ناراحت شد و گفت سبحان الله چرا مادرش را به زنا نسبت می دهی .من گمان کردم که تو اهل ورع و تقوی هستی اما دیدم که چنین نیست . 🔶او گفت فدایتان شوم مادرش سندیه مشرکه است . 👌امام فرمود: «آیا نمی دانی که هر قومی نکاحی دارند .از نزد من دور شو» 👌امام تا اخر عمر دیگر با آن مرد رفت و آمد نکرد. 📚الکافی ج2 ص324 ❗️در روایت دیگر فرمود: «هر قومی نکاحی دارند که خود را با آن نکاح از زنا باز می دارند» 📚وسائل الشیعه ج16 ص36 👌عبدالله بن سنان می گوید: «امام صادق از نسبت دادن زنا به غیر مسلمین نهی می کرد (زیرا انان برای خود نکاح دارند)» 📚الکافی ج7 ص240 👌در روایت دیگر آمده است که فردی نزد امام صادق به یک فرد مجوسی گفت او فرزند زن بدکاره است . 🔶امام به او بد نگاه کرد . ❗️او گفت فدایت شوم او مجوسی است مادر و خواهرش یکی هستند . 👌امام فرمود: «مگر همین عمل در دینشان نکاح نمی باشد .تو حق نسبت زنازادگی به آنان را نداری» 📚الکافی ج7 ص240 👌به این مضمون روایات متعدد دیگری نیز وارد شده است؛ 📚وسائل الشیعه ج28 ص173 🔴اما آن روایتی که شما از کافی آوردید علاوه بر این که با روایات بالا در تعارض است از لحاظ سندی نیز دو مشکل عمده دارد؛ 1⃣یکی از راویان آن حسن بن عبدالرحمان است که مجهول است و در هیچ یک از کتب رجالی شرح حال او نیامده است لذا روایت او معتبر نیست. 2⃣یکی دیگر از راویان آن علی بن عباس است که از غلات بوده است. 🔶مرحوم نجاشی درمورد او می نویسد: «او شخص بسیار ضعیفی است که به خاطر غلو از روایات او رو گردانده شده است » 📚رجال نجاشی ص255 🔶ابن داود می نویسد: «ضعیف و غالی است» 📚رجال ابن داود ص261 ❗️بنابراین آن روایت مورد استدلال نیست. 👌بله در روایات شیعه و سنی آمده است که جز کسی که نطفه اش از حرام بسته شده است اهل بیت را دشمن نمی دارد و با آنان دشمنی نمی کند. 🔶حضرت علی فرمود: «دروغ می گوید کسی که فکر می کند حلال زاده است در حالی که با من و امامان از فرزندانم دشمنی می کند و بغض آنان را در دل دارد» 📚بحار الانوار ج27 ص145 👌علمای اهل سنت از عباده بن صامت نقل می کنند که می گوید: «فرزندان ما هر گاه بغض علی را به دل داشتند می دانستیم از ما نیستند» 📚مختصر تاریخ دمشق ج17 ص370 📚ینابیع الموده ج2 ص272 👌روشن است که کسی که با اهل بیت پیامبر دشمنی کند و بغض انان را به دل داشته باشد ناصبی بوده و از دین خارج است اما حساب این گونه افراد از سایر مردم جهان که یا با اهل بیت آشنایی ندارند و یا محبت اهل بیت را به دل دارند اگر چه شیعه نیستند جدا است و ما طبق روایات بالا حکم به حلال زادگی سایر مردم می کنیم . 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔پرسش ❓ می خواستم در مورد این روایت توضیح بدید: در ، از مهم‌ترین و مفصل‌ترین منبع فقهی شیعه و یکی از چهار کتاب عمده حدیث و فقه شیعه نوشته شیخ الطائفه، ، مشهور به شیخ طوسی روایتی ست بدین شرح: 21 وَرَوَى الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ الطَّعَّارِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ عَارِيَّةِ الْفَرْجِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ قُلْتُ فَإِنْ كَانَ مِنْهُ وَلَدٌ فَقَالَ لِصَاحِبِ الْجَارِيَةِ إِلَّا أَنْ يَشْتَرِطَ عَلَيْهِ. از ابا_عبدالله در مورد قرض_دادن_واژن_کنیز پرسیده شد؛ گفت: ایرادی ندارد، گفتم: اگر از او صاحب فرزند شد؟ گفت: متعلق به صاحب کنیز است مگر اینکه قبلا شرط گذاشته باشند منبع:تهذیب الاحکام شیخ الطائفه(طوسی)_جلد ۷،صفحه ی:۲۴۶ 💠پاسخ💠 1⃣باید توجه داشت که در صدر اسلام کنیزانی بودند که از نظر اجتماعی و مالی توانایی اداره زندگی خود را نداشتند .این افراد به عنوان کنیز در اختیار افرادی قرار می گرفتند که سر پرستی آنها را بر عهده گیرند . ❗️ اگر سرپرست مرد بود می توانست کنیز را به عنوان همسر خود انتخاب کند و با او روابط زناشویی برقرار کند. 2⃣صورت دیگر آن بود که سرپرست کنیز می توانست کنیز را به عنوان همسر خود انتخاب نکند و او را به فرد دیگری هبه کند و به همسری و ملکیت دیگری در آورد یا استفاده جنسی از آن کنیز را برای او حلال کند که در این صورت دیگر خودش حق روابط جنسی با کنیز را نخواهد داشت و فرد سوم به منزله همسر کنیز محسوب می شد. ❗️روایت مورد استناد شما و سایر روایاتی که به همان معنا آمده است متذکر همین نکته هستند که مالک کنیز می تواند استمتاع از کنیز را به حسب مصلحتی که مد نظر قرار دارد به ملکیت فرد دیگری در آورد و دیگر خودش حق استمتاع از آن کنیز را نخواهد داشت چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: « مرد می تواند استمتاع از کنیزش را به ملکیت دیگری در آورد ( و دیگر خودش حق استمتاع ندارد)» 📚الکافی ج5 ص470 👌در روایتی امام رضا علیه السلام نیز تصریح کرده اند که اگر منفعت های کنیز به فرد دیگری تحلیل شود مالک در مدت تحلیل حق استمتاع از کنیز را نخواهد داشت. 📚مستدرک الوسائل ج15 ص18 🗯صاحب جواهر نیز این فتوا را می آورد که در صورت تحلیل کنیز برای دیگری، مالک دیگر حق استمتاع از کنیز را نخواهد داشت و کنیز به منزله همسر برای فرد سوم در می آید. 📚جواهر الکلام ج30 ص312 3⃣این که در روایت مورد استناد شما آمده است که اگر از آن کنیز که به دیگری تحلیل شده است فرزندی به دنیا بیاید آن فرزند مال صاحب کنیز است نه شوهر آن کنیز مگر اینکه شرط کرده باشد می خواهد این را بگوید: ❗️آن ولد ملحق می شود به شوهر کنیز و فرزند او محسوب می شود اما حکم بردگی بر او نیز بار می شود و مالک آن فرزند ، صاحب کنیز است نه شوهر مگر آنکه در هنگام تحلیل ، مالک کنیز شرط کرده باشد که اگر فرزندی به دنیا بیاید او برده نبوده و من حکم آزادی او را صادر می کنم . 🔷چنان که در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمود: « اگر فرزندی از این تحلیل به وجود آید مالک آن فرزند مولی کنیز است مگر آنکه مولی در هنگام تحلیل شرط کند که اگر فرزندی به دنیا بیاید او آزاد است و الا شوهر کنیز می تواند با پرداخت قیمت ولد ، فرزندش را از ملکیت مولی کنیز خارج کند» 📚التهذیب ج7 ص248 ❗️جهت آگاهی بیشتر در مورد کنیزان و بردگی در اسلام به نمایه زیر رجوع فرمایید: https://t.me/Rahnamye_Behesht/5193 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔داستان ازدواج پیامبر با زینب همسر زید چی بوده ❕آیا حقیقت دارد که پیامبر زینب رو در حال کردن دید و عاشقش شد و کاری کرد تا زید زینب رو طلاق بده و خودش زینب رو بگیرد ❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « (به خاطر بياور) زمانى را كه به آن كس كه خداوند به او نعمت داده بود و تو نيزبه او نعمت داده بودى (به فرزند خوانده ات «زيد») مى گفتى: «همسرت را براى خود نگاه دار و از خدا بپرهيز». و در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خداوند آن را آشكار مى كند؛ و از مردم مى ترسيدى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى. هنگامى كه زيد نيازش را از آن زن به سر آورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسرى تو درآورديم تا مشكلى براى مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هايشان- هنگامى كه از آنها بى نياز شدند (و آنها را طلاق دادند)- نباشد؛ و فرمان خدا انجام شدنى است (و سنّت غلط تحريم اين زنان بايد شكسته شود)» ( احزاب 37) ❕اين آيه با صراحت مى گويد هنگامى كه اختلاف زيد و همسرش پيدا شد، پيامبر كراراً او را از طلاق دادن بازداشت، ولى هنگامى كه اين توصيفها مؤثر واقع نشد و او همسرش را طلاق داد، پيامبر او را به همسرى خود درآورد تا از يكسو يك سنت غلط جاهلى را كه مى گفت همسر پسر خوانده انسان همانند همسر پسر واقعى او بر انسان حرام است درهم بشكند، و از سوى ديگر شكست زينب همسر زيد را جبران نمايد؛ زيرا او دخترزاده عبدالمطلب و دختر عمه پيامبر و از يك خانواده بزرگ بود كه به توصيه پيامبر تن به ازدواج زيد كه برده آزاد شده اى بود داده بود، و مسلّماً آن ازدواج براى او گران بود و اين جدائى گرانتر. 👌آنچه در اينجا براى ما است و بايد به توضيح آن پرداخت دو جمله اى است كه در آيه فوق آمده، وگرنه افسانه هاى خرافى كه اثرى از آن در آيات قرآن وجود ندارد چيزى نيست كه ما بخواهيم مورد بررسى قرار دهيم و از آن دفاع كنيم. ❕در يك جمله مى فرمايد وَ تُخْفى فى نَفْسِكَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ «در دل خود چيزى را پنهان مى داشتى كه خدا آن را آشكار مى سازد». 👌و در جمله دوّم مى خوانيم: وَ تَخْشَى الْناسَ وَ اللَّهُ احَقُّ انْ تَخْشهُ»: «از مردم بيم داشتى در حالى كه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسى». آيا اين دو جمله با مقام پيامبر منافات ندارد؟ ❕جمله اوّل مفهومى ظاهراً سربسته دارد، ولى افسانه پردازان مطالب زيادى به آن بسته اند و خوراك مناسبى به دست دشمنان اسلام داده تا پيامبر را- العياذ باللَّه- متهم كنند كه او نسبت به همسر زيد عشق و علاقه داشت. 👌در حالى كه اين مسأله را خود آيه تكذيب مى كند؛ زيرا مى گويد: «تو بارها به زيد توصيه مى كردى كه همسرت را طلاق مده » توجه داشته باشيد كه جمله «اذْ تَقُولُ» به صورت فعل مضارع است و دليل بر استمرار مى باشد و اگر مسأله آنگونه كه دشمنان پنداشته اند بوده باشد، بايد پيامبر از طرح مسأله طلاق استقبال كند، يا لااقل سكوت اختيار كند؛ نه اينكه به طور مكرر از آن نهى نمايد. 👌در مورد جمله دوم نيز توجه به این نکته لازم است که خداوند به «زيد» كه پسر خوانده پيامبر اسلام بود نعمت ايمان را بخشيده بود، و پیامبر نيز او را مشمول نعمت خود قرار داد و آزادش ساخت و حتى او را همچون فرزند خود پذيرفت، و دختر عمه اش را كه از يك خانواده سرشناس و با شخصيت بود به همسرى او درآورد. 👌پيامبر در ميان دو قرار گرفته بود از يكسو فكر مى كرد اگر صلح ميان دو همسر حاصل نشود و كارشان به طلاق و جدايى بيانجامد بايد براى جبران شكستى كه دامنگير دختر عمه اش زينب شده كه حتى برده آزاد شده اى او را طلاق داده، وى را به همسرى خود برگزيند، و از سوى ديگر از اين بيم داشت كه مردم مخصوصاً منافقان كه منتظر بهانه بودند اين امر را از دو جهت بر او خرده گيرند: 1⃣ يك سنت ريشه دار جاهلى عرب را درهم مىشكست كه همسر پسر خوانده را همچون همسر فرزند حقيقى مى دانستند و ازدواج با او را همچون ازدواج با عروس خود مى كردند. 2⃣ازدواج با همسر مطلقه يك برده آزاد شده را دون شأن پيامبر فكر مى كردند و بر او عيب مى شمردند. 👌ولى اراده خداوند بر اين تعلق گرفته بود كه بعد از آن جدايى، اين ازدواج صورت گيرد، و اين غلط درهم كوبيده شود، و همانگونه كه ذيل آيه مى گويد: «مؤمنان در ازدواج با همسران مطلقه پسر خوانده خود هيچ محذورى نبينند» ❕بنابراين آنچه پيامبر در دل مخفى مى داشت و سرانجام خداوند آن را آشكار ساخت همان ازدواج با همسر زيد بود، در صورتى كه زيد اصرار به طلاق او داشته باشد. 💠ادامه پاسخ 👇
❕ادامه 👇👇👇 👌و چيزى كه پيامبر از آن بيم داشت عكس العملهايى بود كه انتظار مى رفت در مقابل شكستن اين سنت جاهلى و همچنين ازدواج با زنى كه در شأن پيامبر نبود نشان دهند؛ ترس تا زمانى بود كه فرمان قطعى الهى صادر نشده بود؛ ولى هنگامى كه فرمان قطعى صادر شد كه تو وظيفه دارى با آن زن مطلقه ازدواج كنى و هر دو سنت غلط را درهم بشكنى و حتى صيغه اين عقد را خداوند جارى كرد همانگونه كه در متن قرآن آمده است زوَّجْنَاكَها از آن پس پيامبر هيچگونه ترس و ترديدى در اين مسأله به خود راه نداد. 📚پیام قرآن ج7 ص152 ❕داستان ازدواج پيامبر اسلام با زينب با تمام صراحتى كه قرآن در اين مساله و هدف اين ازدواج به خرج داده و آن را شكستن يك سنت جاهلى در ارتباط با ازدواج با همسر مطلقه فرزند خوانده معرفى كرده باز مورد بهره بردارى سوء جمعى از اسلام گرديده است، آنها خواسته اند از آن يك داستان عشقى بسازند كه ساحت قدس پيامبر را با آن آلوده كنند و احاديث مشكوك و يا مجعولى را در اين زمينه دستاويز قرار داده اند. 👌از جمله اينكه نوشته اند هنگامى كه پيامبر براى حالپرسى زيد به خانه او آمد همين كه در را گشود به جمال زينب افتاد، و گفت: " سبحان اللَّه خالق النور تبارك اللَّه احسن الخالقين"!:" منزه است خداوندى كه خالق نور است و جاويد و پر بركت است خدايى كه احسن الخالقين مىباشد"! و اين جمله را دليلى بر علاقه پيامبر به زينب گرفته اند. 👌در حالى كه شواهد روشنى قطع نظر از مساله نبوت و عصمت در دست است كه اين ها را تكذيب مى كند. 1⃣زينب دختر عمه پيامبر بود و در محيط خانوادگى تقريبا با او بزرگ شده بود، پيامبر شخصا او را براى زيد خواستگارى كرد، و اگر زينب جمال فوق العاده اى داشت و فرضا جمال او جلب توجه حضرت را كرده بود نه جمالش امر مخفى بود و نه ازدواج با او قبل از اين ماجرا مشكلى داشت، بلكه با توجه به اينكه زينب هيچگونه تمايلى براى ازدواج با زيد نشان نمى داد بلكه مخالفت خود را صريحا، بيان كرد، و ترجيح مى داد همسر پيامبر شود بطورى كه وقتى پيامبر به خواستگارى او براى زيد رفت خوشحال شد زيرا تصور مى كرد پيامبر او را براى خود خواستگارى مى كند، اما بعدا با نزول آيه قرآن و امر به تسليم در برابر فرمان خدا و پيامبر تن به ازدواج با زيد داد. ❕با اين مقدمات چه جاى اين توهم كه او از چگونگى زينب با خبر نباشد؟ و چه جاى اين توهم كه ازدواج با او را داشته باشد و نتواند اقدام كند؟ 2⃣ هنگامى كه زيد براى طلاق دادن همسرش زينب به پيامبر مراجعه مى نمايد حضرت بارها او را نصيحت مى كند و مانع اين طلاق مى شود، اين خود شاهد ديگرى بر آن افسانه ها است. 3⃣ قرآن با صراحت هدف اين ازدواج را بيان كرده تا جايى براى گفتگوهاى ديگر نباشد. ❕آرى اگر پيامبر هرگز زينب را نديده بود و نشناخته بود و هرگز زينب تمايل با ازدواج او نداشت و زيد نيز حاضر به طلاق دادن او نبود (قطع نظر از مسئله نبوت و عصمت) جاى اين گفتگو و بود، ولى با توجه به نفى همه اين شرائط، ساختگى بودن اين افسانه ها روشن مى شود. 👌به علاوه تاريخ زندگى پيامبر به هيچ وجه نشان نمى دهد كه او علاقه و تمايل خاصى نسبت به زينب داشت، بلكه همچون ساير همسران بلكه شايد از جهاتى كمتر از بعضى پيامبر بوده، و اين خود شاهد تاريخى ديگرى بر نفى آن افسانه ها است. ❕ آخرين سخنى كه در اينجا اشاره به آن را لازم مى دانيم اينكه ممكن است كسى بگويد شكستن چنين سنت غلطى لازم بود اما چه ضرورتى داشت كه شخص پيامبر اقدام به سنت شكنى كند، مى توانست مساله را به صورت يك قانون بيان نمايد و ديگران را تشويق به گرفتن همسر مطلقه پسر خوانده خود كند. 👌ولى بايد توجه داشت گاهى يك جاهلى و غلط مخصوصا مربوط به ازدواج با افرادى كه دون شان انسان از نظر ظاهرى هستند با سخن امكان پذير نيست، و مردم مى گويند اگر اين كار خوب بود چرا خود او انجام نداد،؟ چرا او با همسر برده آزاد شدهاى ازدواج نكرد؟! چرا او با همسر مطلقه فرزندخواندهاش عقد همسرى نبست؟ ❕در اينگونه موارد يك نمونه عملى به همه اين چراها پايان مى دهد. و بطور قاطع آن سنت غلط شكسته مى شود. گذشته از اينكه نفس اين عمل يك نوع ايثار و فداكارى بود. 📚تفسیر نمونه ج17 ص325 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔لطفا به متن زیر پاسخ دهید ❗️ ❔امام_حسن_عسكرى: كردها را فقط با شمشير تنبيه كنيد در معتبرترين كتاب روائى شيعيان روايت صحيح السندى آمده كه در آن از در مورد رفتار با سئوال ميشود كه ايشان دستور قتل عام كردها را صادر ميكند. روایت در الکافی: عن أحمد بن أبي عبد الله وغيره أنه كتب إليه يسأله عن الأكراد فكتب إليه لا تنبهوهم إلا بحد السيف. : از احمد بن ابى عبدالله نقل شده كه به امام حسن عسكرى نامه نوشته و در مورد كردها از ايشان كسب تكليف كرده و امام حسن عسكرى در پاسخ مينويسد كه: كردها را بايد فقط با تنبيه كرد. : فروع كافى جلد ٧ صفحه ٢٩٧ 💠💠 👌شیخ کلینی روایت مذکور را در باب کشتن می آورد ، یعنی کشتن با شمشیر برای کردهایی است که دزدی می کنند . 💠توضیح ؛ ❕منظور روایت تمام کردها نیستند ، بلکه با توجه به «ال » « الاکراد » که برای عهد است ، کسانی از کردها مورد سوال قرار گرفته اند که برای راوی و امام مشخص بودند و آنان هم کردهایی بوده اند که در آن زمان اقدام به دستبرد و دزدی و زور گیری و ارعاب مردم می کردند ، امام علیه السلام حدی که بر آنها جاری می شود را کشتن با بیان می کند . 👌علامه مجلسی می نویسد ؛ « منظور از کردها در روایت ، دزد های کرد می باشد نه تمام آنان ، زیرا در زمان ائمه غالب کردها ، به واسطه تربیت نا صحیح دزدی و زور گیری می کردند ، شیخ کلینی نیز تصریح کرده اند که منظور کردهای دزد می باشد نه کردها » 📚مراه العقول ج24 ص57 👌شیخ حر عاملی نیز روایت را در باب جایز بودن کشتن راهزنان و دزدان راه نقل می کند ، یعنی منظور روایت کردهایی هستند که اقدام به ارعاب و زورگیری و دستبرد و راهزنی می کردند که برای انسان جایز است جهت دفاع از خود ، آنها را بکشد . 📚وسائل الشیعه ج28 ص382 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
سوال چرا تو قران یه سری ایات همچنین پاره ای از داستان ها تکرار میشه ایا این مخل به فصاحت قران نیست ✅پاسخ در قرآن به دو نوع تکرار برمى خوریم: 1⃣تکرار پاره اى از تاریخ ها. 2⃣تکرار پاره اى از آیاتى که بیان کننده «واقعیّت خاصّى» است. ❗️در مورد داستان هاى تاریخى باید توجّه کنید که هدف اساسى قرآن از ذکر تاریخ گذشتگان، توجّه دادن مردم به قوانین مسلّم زندگى است که بر زندگى انسان هاى پیشین حکومت داشته است. 👌قرآن مى خواهد مردم را با این قوانین آشنا کند و آنها را توجّه دهد که علل ترقّى و پیشرفت و یا انحطاط جوامع و ملل گذشته چه بوده است خوددارى آنها از قبول دعوت پیامبران چه نتایج خطرناکى به بار آورده و رواج ظلم و ستم با آنها چه کرده و کدام عامل بود که آنها را به انقراض و سقوط کشانید و بالاخره نقاط ضعف و قوّتشان چه بوده است قرآن در داستان ها مردم را به این قوانین و حقایق متوجّه ساخته و همچنین عاقبت نافرمانى افراد گردنکش و جبّار را نشان داده است. همین حقیقت ایجاب نموده که قرآن سرگذشت جوامع گذشته را زیر و رو کند و جنبه هاى مختلف آن را نشان دهد. ❗️ بنابراین، اگر قرآن در موارد مختلفى مثلا از «بنى اسراییل» و یا «آفرینش آدم» سخن مى گوید، در هر مورد به قسمت و فراز خاصّى از این موضوع اشاره مى کند و مى خواهد در هر مورد، مردم را به نکته خاصّى توجّه دهد که در مورد دیگر به آنان توجّه نداده است. 👌این حقیقتى است که با دقّت در داستانهاى قرآن به دست مى آید. ❕در موارد دیگرى که پاره اى از آیات قرآن تکرار شده، مثلا تکرار آیه شریفه «فَبِاَىَّ آلاَءِ رَبَّکُمَا تُکَذِّبَانِ» در «سوره الرّحمن» باید توجّه داشت این تکرارى براى نتیجه گیرى از تاثیر خاصّ روانى در روحیّه خوانندگان و شنوندگان قرآن است. خداوقتى براى بیدار ساختن روح و فکر یک جمعیّت سخن مى گوید گاهى بر روى موضوعاتى که جنبه روانى و عاطفى خاصّى دارد تکیه مى کند و آن را تکرار مى نماید; مثلا، در همین سوره«الرّحمن» خداوند در مقام شمردن نعمت هاى مهمّى است که در آفرینش انسان و تشکیل جامعه و تمدّن انسانى و ادامه آن، نقش اساسى دارد; و همچنین در این سوره نعمت هاى بزرگى بیان مى شود که در زندگى جهان دیگر براى انسان فراهم شده است، خداوند در خلال شمردن این نعمت ها که به منظور تحریک عواطف بشر است، آیه«فَبِاَىَّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ» را تکرار مى کند و از این راه در خلال شمردن این نعمت ها حسّ حق شناسى انسان را بیدار مى کند و او را به خضوع در برابر حقیقت وامى دارد و وجدان و عواطفش را تحریک مى کند. ❗️ بنابراین، این نوع تکرار هم در جاى خود از نظر ارشاد و هدایت لازم است و مخلّ به فصاحت و بلاغت قرآن نیست، بلکه از محسّنات کلام نیز به شمار مى رود; زیرا موجب تاکید و تاثیر بیشتر مى گردد. این قبیل تکرار در ادبیّات فارسى و عربى فراوان است و شواهد بسیارى از قصاید عرب در دست است که مشتمل بر تکرار یک «بیت» و یا یک «مصراع» و یا یک «جمله» مى باشد. از جمله در قصیده اى که «عدَّىّ بن ربیعه» دایى «امْرء القِیس» در مرثیه برادرش «کُلیبْ» سروده است، جمله «عَلى انْ لَیْسَ عِدْلا مِنْ کَلیبْ» بیست مرتبه تکرار شده است. در اشعار ادباى بزرگ فارسى زبان نیز نمونه هاى زیادى دارد. ❗️پاسخ شما از کتاب پاسخ به پرسش های مذهبی اثر ایت الله مکارم و سبحانی ص541 نقل شد 🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات @poorseman 📢کانال ما در تلگرام https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
❓پرسش ❔آیا جن شیعه هم داریم❕یعنی اجنه از امامان هم تبعیت می کردند❓ 💠پاسخ💠 👌امامان بزرگوار ما علیهم السلام نه تنها حجت و امام برای انسان ها بوده اند بلکه آنان حجت و امام برای اجنه نیز می باشند و برخی از اجنه به آنها ایمان داشته و معالم دینی خود را از آنها فرا می گرفتند. 🔶علامه گرامی مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار بابی را می گشاید تحت این عنوان: « اجنه خدام و نوکران امامان هستند و برای امامان ظاهر شده و سوالات دینی خود را از آنها می پرسیدند» 📚بحار الانوار ج27 ص13 باب 11 🔶شیخ بزرگوار کلینی روایت می کند که امام باقر فرمود: « در این میان که امیر المومنین علی بر منبر بود اژدهایی از طرف یکی از درهای مسجد پیش آمد و مردم قصد کشتن او را کردند .امیر مومنان کسی را فرستاد و مانع آنها شد .آن اژدها خود را به منبر علی رساند و به ایشان درود گفت .حضرت به او گفت منتظر باش تا سخنرانی ام تمام شود و چون سخنرانی را به پایان رساند به او گفت تو کیستی. ❗️گفت من عمرو پسر عثمانم که کارگزار شما بر جن بود .پدرم مرده است و وصیت کرده که خدمت شما برسم . 👌حضرت علی به او عرضه داشت: « من تو را سفارش به تقوای از خدا کرده و این که برگردی به جای پدرت در میان جن کارگزار من باشی که تو بر جنیان از طرف من نیابت داری . 🔷راوی به امام باقر گفت آیا عمرو به واجب خود عمل کرد و خدمت شما می رسد؟ 🔶امام فرمود: آری 📚الکافی ج1 ص396 🔶در روایت دیگر نقل می کند که سعد اسکافی می گفت: « می خواستم به خدمت امام باقر برسم .به ناگاه دیدم شتران با جهازی بر در خانه صف کشیده و ناگهان آواز برخاست و سپس مردمی عمامه به سر مانند سودانی ها و هندی ها از درخانه بیرون شدند .من خدمت امام رسیدم و گفتم قربانت گردم امروز دیر به من اجازه دادید و مردمی را دیدم که آنها را نشناختم . 🔷فرمود:« اینها برادران جن شما هستند که نزد ما می آیند و از حلال و حرام و معالم دین خود سوال می کنند» 📚همان مدرک ص395 👌حکیمه دختر امام کاظم می گوید امام رضا را دیدم که در انبار هیزم ایستاده و به آرامی سخن می گوید و من دیگری را نمی بینم .گفتم ای آقایم با چه کسی سخن می گویی؟ 🔶فرمود: این عامر زهرایی از اجنه است که آمده و از من پرسش کند و شکایتش را نزد من آورده است ‌. 👌می گوید گفتم ای آقایم می خواهم کلام او را بشنوم. 🔷به من فرمود که اگر سخن او را بشنوی یک سال دچار تب می شوی اما گفتم باز هم دوست دارم بشنوم. ❗️به من فرمود گوش ده گوش دادم و چیزی مانند سوت زدن شنیدم و تا یک سال دچار تب شدم 📚همان مدرک ص395 🔷امام باقر فرمود: « ما خدمتکارانی از جن داریم وقتی کار فوری داریم آنها را می فرستیم» 📚بصائر الدرجات ج1 ص96 📚مناقب ال ابی طالب ج4 ص190 🔶ثمالی می گوید: « در خدمت امام صادق بودم در بین مکه و مدینه ناگاه متوجه طرف چپ خود شد سگی سیاه بود .فرمود تو را چه شده است چقدر عجله داری یک مرتبه دیدم شبیه پرنده شد . 🔷گفتم فدایت شوم این چیست . 🔶فرمود: « این عثم پیک جن است هشام از دنیا رفته است هم اکنون او پرواز می کند و در هر شهر خبر مرگ او را منتشر می کند» 📚بصائر الدرجات ج1 ص96 📚الکافی ج6 ص553 ❗️به این مضمون روایات متعدد دیگری نیز می باشد که جهت آگاهی به آدرس داده شده از کتاب شریف بحار الانوار رجوع فرمایید. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔خداوند در آیاتی فرعون را ملامت می کند که دست و پای عده ای را می کرد ، آن وقت خودش در سوره مائده دستور به قطع دست و پای افراد می دهد ❗️این تناقض رفتاری چه توجیهی دارد ❕❕ 💠💠 👌قرآنی نقل می کند ساحرانی که مامور بودند تا موسی علیه السلام را شکست دهند ، پس از دیدن معجزه علیه السلام از فرعون و فرعونیان بریدند و به موسی و خدای او ایمان آوردند ؛ «ساحران نزد فرعون آمدند و گفتند: آيا اگر ما پيروز گرديم اجر و پاداش مهمى خواهيم داشت؟_ گفت: آرى، و شما از مقربان خواهيد بود! (ساحران) گفتند اى موسى يا تو بيفكن يا ما مى افكنيم! گفت شما بيفكنيد، و هنگامى كه (وسايل سحر خود را) افكندند مردم را چشم بندى كردند و و سحر عظيمى به وجود آوردند! _ و به موسى وحى كرديم كه عصاى خود را بيفكن، ناگهان (به صورت مار عظيمى درآمد و) وسائل دروغين آنها را به سرعت برگرفت! _(در اين موقع) حق آشكار گرديد و آنچه آنها ساخته بودند باطل شد.- در آنجا مغلوب شدند و خوار و كوچك گشتند.- و ساحران (همگى) به سجده افتادند._ و گفتند ما به پروردگار جهانيان ايمان آورديم. - پروردگار موسى و هارون.» 🔹اعراف 113_122 👌هنگامى كه ضربه تازه اى با پيروزى موسى بر ساحران و ايمان آوردن آنها به موسى بر اركان قدرت فرود آمد، فرعون بسيار متوحش و دستپاچه شد، زيرا مى بيند اگر عكس العمل شديدى در برابر اين صحنه نشان ندهد، همه يا بيشتر مردم به موسى ايمان خواهند آورد، و ديگر مسلط شدن بر اوضاع غير ممكن خواهد بود لذا خطاب به ساحران چنین گفت ؛ « فرعون گفت آيا به او ايمان آورديد پيش از آنكه به شما اجازه دهم، حتما اين توطئه اى است كه در اين شهر (و ديار) چيده ايد تا اهلش را از آن بيرون كنيد ولى به زودى خواهيد دانست - سوگند مى خورم كه و پاهاى شما را به طور مخالف (دست راست با پاى چپ يا دست چپ با پاى راست) قطع مى کنم سپس همگى شما را به دار مى آويزم.- (ساحران) گفتند (مهم نيست) ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم.- تنها ايراد تو، به ما اين است كه ما به آيات پروردگار خويش هنگامى كه براى ما آمد ايمان آورده ايم، بار الها! پيمانه صبر (و استقامت) را تا آخر بر ما بريز و ما را مسلمان بميران (و تا پايان عمر با اخلاص و ايمان بدار). 🔹اعراف 123_126 ❕برنامه اى را كه فرعون در اينجا براى مبارزه با ساحرانى كه به موسى ايمان آورده بودند در پيش گرفت، يك برنامه در مبارزات ناجوانمردانه جباران با طرفداران حق است كه از يك سو از حربه تهمت استفاده مى كنند، تا موقعيت حق طلبان را در افكار عمومى تضعيف كنند و از سوى ديگر تكيه بر زور و قدرت و تهديد به قتل و نابودى مى نمايند تا اراده آنها را درهم بشكنند ، سرانجام فرعون، تهديد خود را عملى ساخت، و بدنهاى شده آنان را در كنار رود نيل بر شاخه هاى درختان بلند نخل آويزان نمود، و نام پرافتخار آنها در دفتر آزاد مردان جهان ثبت شد، و به گفته مفسر بزرگ مرحوم طبرسى« كانوا اول النهار كفارا سحرة و آخر النهار شهداء بررة » صبحگاهان كافر بودند و ساحر، شامگاهان شهيدان نيكوكار راه خدا 📚بحار الانوار ج 13 ص 80 ❔آیا براستی این عمل فرعون در برابر ساحران هدایت یافته قلب هر انسان آزاده ای را به درد نمی آورد ❕ 💠ادامه پاسخ 👇 @Rahnamye_Behesht 💠ادامه پاسخ 👇 👌اما مقایسه آیات سوره مائده با جریان فوق ، مقایسه ای و وهن آلود است . 🔹خداوند می فرماید ؛ « كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر مى خيزند و در روى زمين دست به فساد مى زنند. (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند) اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند، اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت مجازات بزرگى دارند.- مگر آنها كه قبل از دست يافتن شما بر آنان توبه كنند، بدانيد (خدا توبه آنها را مى پذيرد) آمرزنده و مهربان است.» 🔹مائده 33_34 👌منظور از محاربه با خدا و پيامبر آن چنان كه در احاديث اهل بيت وارد شده و شان نزول آيه نيز به آن گواهى مى دهد اين است كه كسى با تهديد به اسلحه به جان يا مال مردم كند، اعم از اينكه به صورت دزدان گردنه ها در بيرون شهرها چنين كارى كند و يا در داخل شهر، بنا بر اين افراد چاقوكشى كه حمله به جان و مال و نواميس مردم مى كنند نيز مشمول آن هستند. 📚البرهان فی تفسیر القرآن ج 2 ص 284 ❕محاربه و ستيز با بندگان خدا در اين آيه به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و اين تاكيد فوق العاده اسلام را در باره انسانها و رعايت امنيت آنان ثابت مى كند.ناگفته پيدا است شدت عمل فوق العاده اى كه اسلام در مورد محاربان به خرج داده براى حفظ خونهاى بى گناهان و جلوگيرى از حملات
و تجاوزهاى افراد قلدر و زورمند و جانى و چاقوكش و آدمكش به جان و مال و نواميس مردم بى گناه است. 📚تفسیر نمونه ج 4 ص 361 ❕آیا عملی که فرعون در برابر ساحران بیگناه انجام داد با آیه و دستور فوق در مورد مجازات جانیان و فی الارض و محاربان قابل مقایسه و برابری است و اساسا هیچ عاقلی این دو جریان را با هم برابر می شمارد ❗️ https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
🤔 ❔در رابطه با جریان حضرت آدم این پرسش پیش آمده که چرا خداوند از ابتدا آدم را روی زمین و در بهشت قرار داد ❗️چرا آدم رو کاملا آزاد نگذاشت و به او گفت حق نداری به درخت ممنوعه نزدیک شوی ❕ خداوند از این امر و نهی چه بوده است ❕ 💠💠 👌چنان که در گذشته توضیح داده ایم از آيات قرآن استفاده مى شود كه آدم براى زندگى در روى زمين، همين زمين آفريده شده بود، ولى در آغاز خداوند او را ساكن بهشت كه يكى از باغهاى سرسبز پر نعمت همین جهان بود ساخت، محيطى كه در آن براى آدم هيچ گونه ناراحتى وجود نداشت. 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/2286 ❕شاید علت اين جريان آن بوده كه آدم با كردن روى زمين هيچگونه آشنايى نداشت، و زحمتهاى آن بدون مقدمه براى او مشكل بود، و از چگونگى كردار و رفتار در زمين بايد اطلاعات بيشترى پيدا كند، بنا بر اين مى بايست مدتى كوتاه تعليمات لازم را در محيط بهشت ببيند و بداند زندگى روى زمين توام با برنامه ها و تكاليف و مسئوليتها است كه انجام صحيح آنها باعث و تكامل و بقاى نعمت است، و سرباز زدن از آن سبب رنج و ناراحتى. 👌و نيز بداند هر چند او آزاد آفريده شده، اما اين آزادى بطور مطلق و نامحدود نيست كه هر چه انجام دهد او مى بايست از پاره اى از اشياء روى زمين چشم بپوشد. ❕و نيز لازم بود بداند چنان نيست كه اگر خطا و لغزشى دامنگيرش شود درهاى سعادت براى هميشه به روى او مى شود، نه مى تواند بازگشت كند و پيمان به بندد كه بر خلاف دستور خدا عملى انجام نخواهد داد تا دوباره به نعمتهاى الهى باز گردد. 👌او در اين محيط مى بايست تا حدى پخته شود، دوست و دشمن خويش را بشناسد، و نسبت به ابلیس که قسم خورده او است آگاهی های لازم را به دست آورد و چگونگى زندگى در زمين را ياد گيرد، آرى اين خود يك سلسله تعليمات لازم بود كه مى بايست فرا گيرد، و با داشتن اين آمادگى به روى قدم بگذارد. ❕اينها مطالبى بود كه هم آدم و هم فرزندان او در زندگى آينده خود به آن احتياج داشتند، بنا بر اين شايد علت اينكه آدم در عين اينكه براى خلافت زمين آفريده شده بود مدتى در درنگ مى كند و دستورهايى به او داده مى شود جنبه و آموزش داشته باشد. 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 184 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❓پرسش ❔ما معتقد هستیم که حضرت آدم از پیامبران می باشد و هر پیامبری معصوم است.(معصوم کیست؟ کسی که از ظلم به خدا و ظلم به مردم و ظلم به نفس اجتناب کند) ❗️حال با این وجود ما آیه قرآن داریم که می فرماید: وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ(بقره35) ❕در این آیه خداوند می گوید اگر آدم از درخت بخوری از جمله ظالمان خواهی بود ❓اینکه از پیامبر ظلمی سر بزند دیگر بر وی لفظ معصوم مترتب نمی شود چون جزء ظالمین شده (طبق آیه شریفه ذکر شده)ما نمی توانیم با الفاظی چون ترک اولی ظلم را بر وی بپوشانیم از جهت دیگر پیامبری آن حضرت نیز زیر سوال می رود ❓حال با این موضوع ما چه کنیم؟ 💠پاسخ💠 1⃣امر و نهی ای که خطاب به آدم از جانب خداوند شد امر و نهی ارشادی بوده است که مخالفت با آن معصیت تلقی نمی شود تا بگوییم آدم از جمله معصیت کاران بوده است . ⭕️توضیح اینکه؛ 👌اوامر و نواهيى كه از صاحبان امر و نهى صادر مى گردد بر دو نوع است: 🔶الف. امر و نهى مولوى: مقصود از آن اين است كه آمر بر منصبى كه از طرف خدا، يا اجتماع به او داده شده، تكيه نمايد، و امر و نهى كند و به اصطلاح از موضع قدرت سخن بگويد و از آن نظر كه او بزرگ و فرمانده است و طرف مقابل، كوچك و فرمانبر است امر و نهى صادر كند و در واقع امر و نهى بر محور مولويت و عبوديت دور بزند. 🔶ب. امر ونهى ارشادى: و مقصود از آن اين است كه آمر، برترى و مقام و فرماندهى خود را به رخ طرف نكشد و در دستورهايى كه به زيردست خود مى دهد، قيافه پند و اندرز بگيرد و همانند افراد بى طرف ولى خيرخواه، دلسوز و نيك انديش، لوازم و عكس العمل كردار او را گوشزد نمايد، در اين صورت امر و نهى وى بر محور ارشاد و هدايت دور مى زند. ❗️براى روشن شدن موضوع خوب است مثالى بزنيم: 👌 طبيبى به بيمار خود دستور مى دهد كه از غذاهايى بپرهيزد و داروهايى را نيز بخورد او اگر چه دستور مى دهد كه بيمار هر روز چنين و چنان كند، ولى در عين حال مخالفت بيمار با دستور و فرمان او از نقطه نظر اينكه مخالفت با امر طبيب است تأثيرى در خارج ندارد نتيجه آن فقط ضررى است كه بر اثر مخالفت با دستورهاى طبيب، متوجه خود بيمار مى شود و اين ضرر، خواه او فرمان دهد، يا اصلا فرمان ندهد متوجه بيمار مى شود و مخالفت با خود طبيب هيچ گونه عكس العمل خارجى ندارد. ❗️و به ديگر سخن كسى كه خربزه براى او ضرر دارد و موجب تب و لرز او میشود اگر پزشک نهی کنید و او گوش نکند فقط یک اثر دارد و آن اینکه باید پای تب و لرز بنشیند ولی از آن نظر که سخن پزشک را گوش نداده کیفری متوجه او نمیشود. 👌اكنون بايد بررسى شود كه ؛ ❓ آيا نهى از خوردن ميوه درخت معهود، نهى مولوى بوده و بر اساس «مولويت» صادر شده بود؟ در اين صورت طبعا علاوه بر لوازم طبيعى و آثار خارجى آن یعنی خروج از بهشت و ريختن لباسها، هبوط به د نيا و ابتلا به زحمات و مشقات و... كيفرى نيز همراه داشته است. ❓و يا اينكه منظور از اين نهى، فقط ارشاد به لوازم طبيعى عمل بوده؟ همانند كسى كه دوست خود را از كشيدن ترياك كه ملازم با مرگ تدريجى است باز دارد. در اين صورت، نهى از اكل شجره، از آن نظر نبود كه خداوند مولى است و آدم و حوا بندگان وى هستند وبنده بايد از دستورى كه به او داده مى شود، بدون چون و چرا اطاعت كند، بلكه از اين نظر بوده كه خوردن ميوه درخت معهود، پيامدهاى ناگوارى دارد و روى علاقه به بنده خود، او را نهى كرده است. 👌بررسى آيات وارده در اين موضوع به خوبى، ارشادى بودن نهى مورد بحث را ثابت مى نمايد و مى رساند كه فرمان خدا از آن نظر نبوده كه من مولايم و شما بنده من، تا مخالفت آن، نافرمانى (معصيت اصطلاحى) به شمار برود، بلكه محيط ارشاد بوده و خدا مانند يك ناصح مشفق به آدم و حوا فرمود: «هرگاه از اين شجره نخوريد، همواره در بهشت باقى مى مانيد و در نتيجه، گرسنگى و تشنگى، آفتاب زدگى و عريانى نخواهيد ديد واگر بخوريد دچار عكس آنها خواهيد شد» چنانكه مى فرمايد: «گفتيم اى آدم اين (شيطان) دشمن تو و همسر تو هست، شما را از بهشت بيرون نكند كه تيره بخت مى شويد، اكنون در پرتو نعمت بهشت نه گرسنه مى شوى و نه برهنه و نه در آنجا تشنه و آفتاب زده مى شوى» 🔶طه 117-119 👌ادامه پاسخ 👇👇👇 👌ادامه پاسخ 👇👇👇 🔴اينك قرائنى كه ارشادى بودن نهى را تأييد مى كند: 1⃣از اينكه جمله « فتشقی» « تیره بخت می شوید»را با «فاء» نتيجه آورده است، بهترين گواه بر اين است كه نتيجه مخالفت اين نهى و به اصطلاح غرض از نهى اين بود كه آدم و همسر وى «شقاوت» پيدا نكنند، سپس آيه بعد « اکنون در پرتو نعمت بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه»بيانگر اين شقاء است و اينكه تفاوت خوردن و نخوردن از ميوه اين شجره اين است كه در صورت نخوردن، برهنگى و تشنگى و گرسنگى نيست در حالى
كه در صورت مخالفت همه اينها هست و هرگز در صدد بيان مؤاخذه نيست كه در تمام نواهىِ مولوىِ الزامى وجود دارد بلكه در صدد بيان عكس العمل طبيعى اين عمل است، خواه خدا از آن نهى بكند يا نكند. ❗️روشن تر بگوييم اين نهى تبعات معنوى كه دورى از درگاه الهى است، نداشته بلكه تمام تبعات آن مربوط به وضع زندگى شخصى آدم و همسر او بوده است. 2⃣ گواه ديگر بر اينكه آفريدگار جهان در مقام اعمال مولويت نبوده بلكه با لحن خيرخواهى و اندرزگويى با آنها سخن مى گفت اين است كه شيطان به هنگام سخن گفتن خود را «ناصح» قلمداد كرده و گفت: «شيطان براى آدم و حوا قسم خورد وگفت: من براى شما از پند دهندگانم». 🔷اعراف21 👌اين خود قرينه بر اين است كه سخن خدا نيز به عنوان خيرخواهى و نصيحت بوده و شيطان اين تعبير را از خدا اقتباس نموده و خود را به جاى ناصح واقعى قالب زده است. 3⃣وقتى آدم و حوا نتيجه مخالفت خود را با ديدگان خود ديدند، يعنى بلا فاصله پس از خوردن ميوه آن درخت، لباس هاى آنها ريخت، و با ندامت مخصوص «عورت» خود را به وسيله برگها پوشانيدند، ناگهان ندايى را شنيد ند كه محتواى يادآورى نصيحت پيشين است چنان كه مى فرمايد: «آيا من شما را از اين درخت نهى نكردم و به شما نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است». 🔷اعراف22 👌اين جمله همانند گفتار يك ناصح مشفق و مهربانى است كه وقتى طرف از اندرز او سرپيچى كرد، و گرفتار عاقبت كار خويشتن گرديد، يك مرتبه به ملامت او بر مى خيزد و مى گويد:«من به تو نگفتم كه اين كار را انجام مده؟ اين غذا را مخور، يا در آنجا قدم مزن، حالا كه كردى جزاى خود را ببين». ❗️و نتيجه مخالفت آدم، همان ريختن لباس و خروج از بهشت بود كه آن را به «رأى العين» ديد. 4⃣ هرگاه نهى خدا مولوى بود، بايد تبعات و لوازم آن به وسيله توبه از بين برود، در صورتى كه مى بينيم كه آدم و حوا توبه كردند ولى تبعات آن (خروج از بهشت و... ) از بين نرفت. 👌هرگاه اين قراين به طور جمع ملاحظه شوند براى هر انسان غير پيشداور مفيد اطمينان مى باشد كه اين نهى، يك نهى ارشادى، به منظور بازدارى آدم و همسر او از يك سلسله تبعات و لوازم اعمال خود بوده وبس، نه نهى مولوى كه رنگ نافرمانى داشته باشد. 📚منشور جاوید ؛ سبحانی ج4 ص112 2⃣در اين جا پاسخ ديگرى نيز هست كه برخى از مفسران به آن تكيه كرده اند و آن اينكه مخالفت آدم مخالفت با فرمان قطعى خداوند نبوده است، بلكه ترك اولايى بوده كه وى مرتكب شد و پيامبران از گناه و مخالفت با فرمان قطعى خداوند، مصون هستند، نه از ترك اولى. 👌و به تعبير ديگر پيامبران از گناه مطلق مصونيت دارند نه از «گناه نسبى»مقصود از گناه مطلق اين است كه آن عمل از هر كسى سر بزند گناه محسوب مى شود مانند دروغ و غيبت در حالى كه گناه نسبى عبارت از آن اعمال جايز است كه شأن و عظمت پيامبران ايجاب مى كند كه آن را هم انجام ندهند، چه بسا صدور برخى از كارها از گروهى بدون اشكال باشد ولى صدورآنها از پيامبران مورد عيب شمرده شود.مثل نمازى كه با غفلت از خدا خوانده شود از يك فرد عادى پذيرفته مى شود، ولى مطلوب از اولياء الهى مانند پيامبران، غير آن است، كمك صد ريالى يك فرد عادى و متوسط به جامعه اسلامى قابل ستايش است ولى همان كمك از يك فرد ثروتمند و مرفه بد و ناشايست به شمار مى رود. 👌نهی آدم از شجره ممنوعه نیز یک نهی تحریمی نبود بلکه یک ترک اولی بود ولی با توجه به موقعیت آدم با اهمیت تلقی شد و ارتکاب مخالفت با این نهی چون با شان آدم مخالفت داشت موجب چنان مجازات و مواخذه از جانب خدا گردید 📚تفسیر نمونه ج6 ص122 👌ادامه پاسخ 👇👇👇 👌ادامه پاسخ 👇👇👇 3⃣در اين جا مطلب يا پاسخ سومى نيز هست كه توجه به آن نيز لازم است و آن اينكه محور بحث در عصمت مخالفت با تشريع الهى است يعنى آنجا كه محيط، محيط تكليف باشد و تشريع الهى به وسيله پيامبران اعلام گردد، در چنين صورتى مسأله عصمت براى انبيا و اوليا مطرح مى گردد. 👌ولى محيطى كه آدم و حوا در آنجا زندگى مى كردند، هرگز محيط تكليف، به صورت ياد شده در بالا، نبود نه پيامبرى آمده بود و نه شريعتى تصويب شده بود و نه افرادى زير بار تكليف رفته بودند، بلكه تنها خطابى متوجه به فردى شده بود كه نتايج اطاعت و مخالفت تكليف را لمس نكرده و كاملاً آشنا نگشته بود، آيا در اين صورت از مخالفت با تكليف الهى آن هم با باورى خاص كه از سوگند شيطان به آدم دست داد، خلاف عصمت استنباط مى شود؟ 📚عصمة الانبیائ ص101 ❓حال اشکال شما این است که اگر آدم مخالفت با امر مولوی الهی نکرد و گرفتار معصیت خداوند نشد چرا خداوند به خاطر این نافرمانی او را از جمله ظالمان محسوب می کند❕آیا ظالمان بودن مترادف معصیت کار بودن نمی باشد❗️ 👌ولی باید توجه کرد که هر « ظلمی» جرم و گناه نمی باشد زیرا ظلم در لغت عرب به معنی تجاوز از حد و کار بی مورد است 🔶ابن منظور می نویسد: «ظلم در لغت به معنی شیئ را د
ر غیر محل خود قرار دادن است و به معنی عدول از خط و تجاوز از حد نیز به کار می رود» 📚لسان العرب ج12 ص373 📚الصحاح ج5 ص1977 👌آن کسی که سخن ناصح خود را نشنود و کاری را صورت دهد که بر خلاف مصالح او باشد طبعا از حد تجاوز کرده و کاری بی مورد انجام داده است .آدم نیز با مخالفت با امر ارشادی خداوند کاری بی مورد انجام داد و از حد تجاوز کرد اما این کارش مصداق جرم و گناه اصطلاحی نبود تا با عصمتش منافات داشته باشد. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
⁉️سوال آیا با انجام هر گناهی اعمال نیک انسان ازبین میروند؟ پس عدل خدا چه میشود؟چون انسان جایز الخطاست 🗯پاسخ: ❗️در تفسیر نمونه چنین امده است: 🔴«حَبْط» در اصل به گفته «راغب» در «مفردات» به معنى این است: چهارپائى آن قدر بخورد که شکمش باد کند و چون این حالت سبب فساد غذا و بى اثر بودن آن مى گردد، این واژه به معنى باطل و بى خاصیت شدن، به کار مى رود، لذا «معجم مقائیس اللغة» معنى آن را «بطلان» ذکر کرده است و به همین دلیل، در آیه 16 سوره «هود» هم ردیف باطل ذکر شده، مى فرماید: «دنیاپرستان کسانى هستند که در آخرت جز آتش بهره اى ندارند و آنچه را در دنیا انجام داده اند بر باد مى رود و اعمالشان باطل مى شود». 🗯و اما «اِحباط» در اصطلاح متکلمان و علماء عقائد، عبارت از این است که ثواب اعمال پیشین بر اثر گناهان، از بین برود، نقطه مقابل تکفیر که به معنى از بین رفتن کیفر و آثار گناهان پیشین، به خاطر اعمال نیک آینده است. ❗️در این که آیا احباط و تکفیر در مورد ثواب اعمال صالح و کیفر گناهان صحیح است، یا نه؟ در میان علماء عقائد بحث و گفتگو است. 🗯به گفته مرحوم «علامه مجلسى» مشهور میان متکلمان امامیه بطلان احباط و تکفیر است، آنها فقط مى گویند: ثواب مشروط به آن است که انسان با ایمان از دنیا برود، و عقاب مشروط به این است که به هنگام مرگ با اسلام و توبه از دنیا نرود. 📚بحار الانوار ج5 ص332 ❗️ولى علماء معتزله نظر به ظواهر بعضى از آیات و روایات، معتقد به صحت احباط و تکفیرند. 📚همان مدرک ❗️«خواجه نصیر الدین طوسى» در کتاب «تجرید العقائد» احباط را باطل شمرده و با دلیل عقل و نقل بر آن استدلال کرده است، 🗯دلیل عقلى او این است که: احباط مستلزم ظلم است (زیرا کسى که ثواب کمترى داشته و گناه بیشترى، پس از احباط به منزله کسى خواهد بود که اصلاً کار نیک نکرده است و این یک نوع ستم در حق او خواهد بود) ❗️و اما دلیل نقلى، این است که قرآن با صراحت مى گوید: «هر کس به مقدار سنگینى ذره اى کار خیر کند آن را مى بیند * و هر کس به مقدار سنگینى ذره اى کار شرّ کند آن را مى بیند». 📓زلزال 7-8 ❗️در میان دانشمندان معتزله «ابو هاشم» احباط و تکفیر را به هم آمیخته و عنوان موازنه را به وجود آورده است به این معنى که گناه و ثواب را با هم مى سنجد و از یکدیگر کسر مى کند. 🗯ولى حق این است که: ❗️احباط و تکفیر امرى ممکن مى باشد و هیچ گونه ظلمى از آن حاصل نمى گردد، و آیات و روایاتى صریحاً بر آن دلالت دارد و به نظر مى رسد مخالفتِ منکران، به یک نوع «نزاع لفظى» مى کند. ❗️توضیح این که: 🗯گاه، مى شود انسان سالیان دراز زحمت مى کشد و با مشقت فراوان سرمایه اى مى اندوزد، ولى با یک ندانم کارى و یا یک هوسبازى آن را از دست مى دهد، یعنى «حسنات» سابق «حَبط» مى شود. ❗️و یا به عکس، مرتکب اشتباهات و خسارت هاى زیادى شده و با یک عمل عاقلانه و حساب شده همه را جبران مى کند، این یک نوع «تکفیر» است (تکفیر یک نوع پوشانیدن و جبران کردن است) 🗯در مسائل معنوى نیز همین اصل، صادق مى باشد. 📚تفسیر نمونه ج2 ص113 https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
سوال به متن زیر که هم اکنون در کانال ضد دین « التماس تفکر» موجود است پاسخ دهید در زیر به نمونه هایی چند از توهین الله می پردازیم 1- آيه 5 سوره الجمعة "یهودیان مانند خری هستند که کتاب حمل می کند!" 2- آيه 28 سوره التوبة "غیر یکتاپرستان نجس هستند" 3- آيه 55 سوره الانفال "دگراندیشان بدترین جنبندگان هستند!" 4- آيه 30 سوره التوبة "خدا بکشد یهودیان و مسیحیان را" 5- آيه 161 سوره البقرة "لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر ناباوران" 6- آيه 171 سوره البقرة "ناباوران مثل حیوانی هستند که کسی در گوش آن آواز بخواند" 7- آيه 22 سوره الانفال "بدترین حیوانات همین ناباوران هستند" 8- آيه 59 سوره المائدة "ای اهل کتاب اکثر شما فاسق هستید" 9- آيه 12 سوره محمد "ناباوران مانند چهارپایان می خورند و می خوابند !" 10- آيه 50 سوره المدثر "ناباوران مانند خرهای گریزان هستند" 11- آيه 13 سوره القلم "دشمنان محمد زنازاده هستند" 12- آيه 67 سوره الانبياء "اوف بر شما و بر هر چه که غیر از الله عربستان می پرستید" 13- آيه 10 سوره البقرة "در قلبهای آنها مرضی است و الله هم بر مرضشان می افزاید" 14- آيه 13 سوره البقرة "غیر مسلمانان سفیه و بی خرد هستند" 15- آیه 176 سوره الاعراف "ناباوران مانند سگی هستند که له له می زنند" 👈همچنین لفظ "لا یشعرون" در مورد نامسلمانان در آیه های زیر آمده است👇 النحل: ٢٦، النمل: ١٨، الأعراف: ٩٥، يوسف: ١٥، القصص: ٩،الأنعام: ١٢٣، النحل: ٤٥، العنكبوت: ٥٣، يوسف: ١٠٧، النمل: ٦٥، آلعمران: ٦٩، الأنعام: ٢٦،البقرة: ٩، الزمر: ٢٥، الزخرف: ٦٦، القصص: ١١، النحل: ٢١، البقرة: ١٢، النمل: ٥٠، المؤمنون: ٥٦، الشعراء: ٢٠٢ لطفاً اگر در آینده خواستید با یک مسلمان در مورد احترام به عقاید ایشان بحث کنید ابتدا کمی قران تلاوت بفرمایید ✅پاسخ خلاصه اشکالات بالا چند چیز است 1⃣خداوند کافران و لجوجان و منحرفان را تشبیه به حیوانات کرده است ایا این توهین به انان نیست؟ 2⃣خداوند کفار را نجس خوانده است ایا این توهین به انان نیست؟ 3⃣خداوند منحرفین از کافران یا منحرفین از اهل کتاب را لعنت کرده است و گفته است اکثر اهل کتاب فاسق هستند یا دشمنان محمد زنا زاده هستند 4⃣در ایات متعددی از ایات قران نسبت به کفار و غیر مسلمانان تعبیر لا یشعرون بکار رفته است ✅پاسخ اشکالات برای پاسخ توجه به چند نکته لازم است 1⃣نویسنده متن بالا سعی می کند تا چنین تلقین کند که مخاطب ایات بالا کلیه غیر مسلمانان هستند در حالی که این سخن صحیح نیست .مخاطب ایات بالا کفار لجوج و منحرف و فتنه گر و مفسد هستند نه کلیه کفار ❗️خداوند درباره دسته ای از کفار که جزو موارد فوق الذکر نیستند می فرماید: « خداوند شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد» 📓ممتحنه 8 2⃣اما در مورد تشبیه کافران لجوج و منحرف به حیوانات : ❗️ اقای قرائتی در یکی از کتبشان چنین می اورند: " با نگاهی به منافع حیوانات وعملکرد بعضی انسان ها تشبیه اوئک کالانعام بل هم اضل را حق و منطقی می یابیم ❗️گران ترین لباس انسان، ابریشم از حیوانات است ❗️ مهم ترین ۼذای انسان شیر وعسل و گوشت وماست از حیوانات است ❗️حیوانات وسیله بارکشی و شخم زدن و منبع در امد و اشتۼال هستند ❗️تمام کارخانه های پشم ریسی ، چرم سازی لبنیاتی و مرۼداریدو دامداری کارشان به حیوانات وابسته است ❗️حیوانات بعضی معلم بشر هستند کلاۼ دفن مرده را به فرزند ادم ونسل او اموخت ❗️بعضی گزارشگر انبیا می شوند هدهد گزارش انحراف مردم سبا را نزد سلیمان اورد ❗️بعضی محافظ انبیا می شوند تار عنکبوت پیامبر اسلام را در ۼار حفظ کرد ❗️حیوانات قابل تربیت و اموزش هستند و لذا شکار سگی که اموزش دیده حلال است ❗️حتی حیوانات ازار دهنده مثل مار تنها کسانی را می گزند که به انها نزدیک شده باشند ❗️با توجه به مطالب فوق ایا انسان هایی که از دور مردم ازاری می کنند و مناطق دوردست را بمباران وت موشک باران می کنند از مار بدتر نیستند؟ افرادی که شبانه روز برای مردم حیله و خدعه می کنند و بخاطر رسیدن به هوس های بی انتهای خود نسل انسان را به تباهی می کشند از حیوانات بدتر نیستند ادم هایی که یک تنه صدها جرم وجنایت دارند از درنده ترین حیوانات پست تر نیستند؟ 📚 پرسش های مهم ، قرائتی ، ص 20 ❗️ ایت الله مکارم چنین می اورد: " بارها در قران غافلان بی خبر به چهار پایان وحیوانات بی شعور دیگر تشبیه شده اند ولی نکته تشبیه انها به چهار پایان شاید این باشد که انها تنها به خواب وخور وشهوت می پردازند درست همانند چهار پایان در حالی که چهار پایان دارای استعداد ها و امکانات انسان ها نیستن ولی انسان های غافل با داشتن عقل سالم و چشم بینا و گوش شنوا که امکان همه گونه ترقی و تکام
ل را دارتد اما بر اثر هوا پرستی و گرایش به پستی ها این استعداد ها را بلا استفاده می گذارند 📚تفسیر نمونه ج7 ص21 ❗️ روشن شد که این سخن قران مطلبی خلاف واقع و توهین نیست بلکه یک تشبیه حقیقی بین حیوانات و انسان های منحرف است 3⃣در مورد نجس دانستن کفار باید گفت که اسلام با نجس دانستن انان این فایده را مد نظر قرار داده است تا با پرهیز از انان عقاید و اخلاق بسیاری از مردم حفظ شود چرا که ممکن است با امیزش و معاشرت با افراد گمراه و منحرف تحت تاثیر قرار گرفته و منحرف شوند 👌در تمام جوامع مصلحین و دلسوزان به افراد معمولی سفارش می کنند که از معاشرت با افراد گمراه و منحرف دوری کنند تا از انحراف و گمراهی محفوظ باشند که این موضوع در اسلام به صورت حکم نجاست بیان شده است ❗️ لذا روشن می شود ♦️ اولا:دلیل حکم اسلام به نجاست کفار را می توان امری سیاسی دانست و گفت: هدف از این حکم آن است که در حد امکان، مانعی برای معاشرت مسلمانان با آنها ایجاد شود تا از نفوذ افکار مخرب آنها در بین افرادی از مسلمانان که توانایی های علمی کمتری در بحث با آنان دارند، جلوگیری به عمل آید . ♦️ثانیا: این یک کیفر و مجازات برای انان است و بدیهی است که ممکن است شخص اجرای کیفر و مجازات را توهین به خود تلقی کند اما عامل این توهین خود شخص است نه قانونگذار که به جهت مصالحی به وضع حکم اقدام کرده است. 4⃣این که خداوند منحرفان را لعنت کرده است مطلبی توهین امیز نیست چرا که لعنت یعنی دوری از رحمت پروردگار یا اگر گفته است اکثر اهل کتاب در زمان پیامبر فاسق هستند به این خاطر بوده که الوده به گناهان بوده اند .انسان فاسق یعنی کسی که به دنبال فسق و فجور وگناه و فساد است و این توهینی به افراد نیست . ❗️همچنین خداوند یکی از صفات دشمنان پیامبر را بدنام بودن ذکر می کند:( بعد ذالک زنیم) 👌زنیم کسی است که اصل و نسب روشنی ندارد و اورا به قومی نسبت می دهند در حالی که از انها نیست 📚تفسیر نمونه،ج24 ص386 ❗️خداوند کسانی را با پیامبر دشمنی می کردند چنین معرفی می کند که افرادی دروغگو،پست،عیبجو،سخن چین،متجاوز،گنهکار و بی اصل و نسب بودند( ایات سوره قلم 10 تا 13) 👌ایا از غیر چنین افرادی مخالفت با چنان مصلح بزرگی انتظار می رود ❗️خداوند خبر می دهد از صفات و وضعیتی که دشمنان پیامبر داشته اند و این توهین به کسی نیست 5⃣خداوند در قران غافلان بی خبرو مفسد را که با داشتن عقل سالم به دنبال هوی پرستی رفته و بر روی زمین فساد کرده و بزرگترین مانع در راه خداپرستی بوده اند تعبیر می کند که انان « لا یشعرون» یعنی انان نمی فهمند وتوانایی درک مسیر صحیح را ندارند در مقابل افراد با شعور یعنی افراد اگاه و هوشیار که طریق صحیح را فهمیده و می پیمایند و این نوعی خبر دادن از حال این لجوجان و منحرفان است و توهین محسوب نمی شود 🆔ایدی ما در تلگرام برای طرح سوالات @poorseman 📢کانال ما در تلگرام https://telegram.me/Rahnamye_Behesht
🤔 ❔آیا حقیقت دارد که در هنگام هجوم به خانه حضرت زهرا ، ایشان یقه و گریبان عمر را گرفتند ❗️ضد دینان معاذ الله می گویند این عمل از بی حیایی دارد ❕ 💠💠 👌روایتی است که شیخ کلینی در کافی شریف نقل می کند که امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند ؛ « انَّ فَاطِمَةَ ع لَمَّا أَنْ كَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ أَخَذَتْ بِتَلَابِيبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إِلَيْهَا ثُمَّ قَالَتْ أَمَا وَ اللَّهِ يَا ابْنَ الْخَطَّابِ لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُصِيبَ الْبَلَاءُ مَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أَنِّي سَأُقْسِمُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ أَجِدُهُ سَرِيعَ الْإِجَابَةِ » « زمانی که وقائع پس از پیامبر اتفاق افتاد ( غصب خلافت و هجوم به خانه وحی و اهانت به اهل بیت ) فاطمه عمر را گرفت و به سوی خود کشاند و فرمود ای فرزند خطاب آگاه باش که اگر من وارد آمدن بلا بر بیگناهان را ناپسند نمی دانستم ، چنان نفرینی شما را می کردم ( که همه را گرفتار می کرد ) و خداوند را سریع الاجابه می یافتم » 📚الکافی ج 1 ص 460 👌مراد از کشیده شدن تلابیب عمر توسط حضرت زهرا سلام الله علیها که در روایت آمده است ، گرفتن و پیچاندن لباس عمر به دور است نه آنکه معاذ الله تماس صورت گرفته باشد . ❕ابن اثير درباره لفظ معنای لغوی ملبيا می گويد ؛ « من او را گرفتنم و کشيدم به اين معنا گفته ميشود که کسي را با لباسش گرفته و لباس را در سينه و گردنش جمع کنند و او را گرفته و بکشند و يا آنکه در گردنش طناب و يا لباسی بيندازند و او را بکشند و در حقيقت متلبب به جای قالده استفاده می‌شود . 📚 النهاية في غريب الحديث ، ابن الأثير ، ج 1 ص 193 👌 می نویسد ؛ « تلیبب او را گرفتم یعنی در هنگام خصومت لباس او را دور سینه و گردنش جمع کردم و به سوی خود کشیدم ، این که در روایتی آمده است که فاطمه سلام الله علیها تلابیب عمر را گرفت و به سوی خود کشاند ، به همین معنا است » 📚مجمع البحرین ج 2 ص 164 ❕علامه مجلسی در توضیح روایت می نویسد ؛ « زمانی که عمر به دستور ابوبکر به همراه یارانشان به زور وارد خانه فاطمه سلام الله علیها شدند تا علی را به زور برای بیعت خارج کنند ، فاطمه از روی ضرورت و برای نجات علی از دست آنان تلابیب عمر را گرفت ، ( و از علی دفاع کرد ) که این دفاع بر جمیع خلق واجب بود ، یعنی لباس عمر را به گردنش پیچید و به سوی خود کشاند ...» 📚مراه العقول ج 5 ص 343 👌بنابراین روایت فوق گواه دیگری بر مصائب وارده به اهل بیت علیهم السلام توسط دستگاه خلافت است و همچنین بیان کننده عظمت و بزرگی آن مصائب است به گونه ای که امام باقر و امام صادق علیهما السلام همزمان از آن سخن گفتند ، و از سوی دیگر بیان کننده و ایستادگی مثال زدنی حضرت زهرا سلام الله علیها در برابر ظلم دستگاه خلافت است که با این که خودش مورد حمله و قرار گرفته بود ، باز هم از دفاع کردن عقب نشینی نکرد . 👌این که چرا علی علیه السلام در برابر حمله به خانه اش اقدام عملی انجام نداد و با آنان نبرد نکرد و یا چرا بنی هاشم اقدامی نکردند و .... سوالاتی است که ما در گذشته مفصلا به آن پرداخته ایم و حدود 60 پرسش و شبهه را پیرامون این موضوع پاسخ داده ایم که جهت آگاهی نمایه زیر را مطالعه فرمایید ؛ 💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/8310 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA http://eitaa.com/joinchat/304152577C9f840da185 https://sapp.ir/poorseman
❓پرسش ❔خدا ثروتمندان را به فساد وا می دارد و بعد کل جامعه را نابود می کند.👇👇👇 سوره الإسراء 16 وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا چون اراده کنیم شهری را هلاك كنيم به ثروتمندانش امر می کنیم تا در آن به انحراف بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن لازم گردد پس آن را زیر و زبر کنیم. ⁉️آیا خداوند به ثروتمندان امر کرده تا فساد کنند و در نتیجه آن شهر را هلاک کند؟؟ اگر چنین باشد طبعا در یک شهر کودکان و زنان و افراد زیادی کشته می شوند ؛ چرا خدای شما به چنین چیز سخیفی امر می کند و دستور میدهد؟؟؟ 👌پاسخ: ❗️آنچه مایه اشکال و شبهه برای شما شده است ترجمه اشتباه آیه است. 1⃣👌معنای آیه این است : 🔷خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بیان دستوراتش کسی را مواخذه و مجازات نمی کند .بلکه نخست به بیان فرمانهایش می پردازد اگر مردم از در اطاعت وارد شدند و آنها را پذیرا گشتند چه بهتر که سعادت دنیا و آخرتتشان در آن است و اگر به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زیر پا گذاشتند اینجا است که فرمان عذاب درباره آنها تحقق می پذیرد و به دنبال آن هلاکت است. 2⃣بنابراین جمله « امرنا مترفیها »«ثرواتمندان بی بند و بار را امر می کنیم» به این معناست که اوامر خود را از طریق انبیا به آنان می رسانیم این مرحله اول است . 🔶در مرحله دوم آنان در برابر اوامر و نواهی ما سر به فسق و مخالفت بلند می کنند. 🔶در مرحله سوم آنان مستحق مجازات می شوند. 🔶ودر مرحله چهارم هلاکت است. 👌وهمه این مراحل با فائ تفریع به هم عطف شده است. 3⃣خداوند هیچ قوم و گروهی را بدون اتمام حجت هلاک نمی کند چنان که می فرماید: «ما هرگز مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه برای مردم پیامبری مبعوث کنیم» 🔶اسرائ 15 🔷امام رضا فرمود: «خداوند انسان بی گناه را عذاب نمی کند» 📚علل الشرایع ج1 ص30 👌وفرمود: «خداوند چهل سال به قوم نوح فرزندی عطا نکرد تا نسل آنان منقطع شد سپس آنان را غرق کرد در حالی که هیچ طفلی بین آنان نبود» 📚بحار الانوار ج5 ص283 4⃣بنابراین اگر خداوند تمام اهالی شهری را که ثروتمندان مست و مغرور در آن هستند هلاک می کند از این جهت است که حجت را بر همه آنان تمام کرده است. ❓اما چرا خداوند در آیه می گوید آنانی که مورد امر و نهی ما قرار گرفتند ثروتمندان آنان بودند در حالی که خداوند همه مردم شهر را مورد امر و نهی و ارسال پیامبران قرار میدهد❕ 👌پاسخ روشن است .این تعبیر خداوند بدان جهت است که در هر جامعه ای ثروتمندان و صاحبان قدرت آن جامعه نقش بسزایی برای هدایت افراد ایفامی کنند زیرا آنان سردمداران اجتماع هستند و دیگران تابع و پیرو آنان لذا امر و نهی آنان دارای اهمیت است . ❕گذشته از آنکه سرچشمه غالب مفاسد اجتماعی ثروتمندان از خدا بی خبری هستند که در ناز و نعمت و عیش و نوش و هوس غرق هستند و هر نغمه اصلاحی و انسانی و اخلاقی در گوش آنها ناهنجار است به همین دلیل همیشه در صف اول در مقابل پیامبران ایستاده بودند و دعوت آنها را که به نفع عدل و داد و حمایت از مستضعفان بوده همیشه بر ضد خود می دیدند. 👌روی این جهت از آنها بالخصوص یاد شده است چرا که ریشه اصلی فساد همین گروهند. 📚تفسیر نمونه ج12 ص59 🔴با توجه به این نکات اشکالات شما بر آیه وارد نمی شود. 📝پرسمان اعتقادی https://telegram.me/joinchat/BRb8LDwfNBiQIByOu36zjw
🤔 ❔آیا این مطلب حقیقت دارد ؛ مولای متقیان امام اول شیعیان: النساء عی و عوره فاستروا عيهن بالسكوت و استروا عوراتهن بالبيوت. 🔁ترجمه: زنان نفهم و  هستند، نفهمی‌شان را با سکوت و عورت بودنش را با نگه داشتن آنان در خانه پنهان کنید. 👈الکافی/ ج۵/ص۵۳۵ 💠💠 👌روایتی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود ؛ « إِنَّمَا النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَةَ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوتِ » 📚وسائل الشیعه ج20 ص66 👌 واژه ( ) به معنای ناتوان است . 📚معجم الوسیط ، ماده عی ❕واژه هم به معنای چیزی است که پوشاندن آن لازم است ، به آلت تناسلی هم از آن جهت عورت گفته می شود ، که چون پوشاندن آن لازم است . 📚لغات در تفسیر نمونه ص390 📚لسان العرب ج4 ص617 👌بنابراین معنای چنین می شود ؛ « زنان موجوداتی لطیف و هستند که استتار و پوشاندن آنها لازم است ، پس پوشاندن آنها را با اختصاص دادن آنها به منزل فراهم کنید و ناتوانی آن ها را با سکوت ( و عدم اجبار آنها به امور دشوار ) بپوشانید » ❕لطافت و زنان اشاره به این گفتار علی علیه السلام است که فرمود ؛ «و به زن بيش از كارهاى را وا مگذار، زيرا او همچون شاخه گل است نه قهرمان و مسلط بر امور » 📚نهج البلاغه نامه 31 بخش پایانی ❕این جملات اشاره به اين است که زنان به علت داشتن جنبه هاى عاطفى و لطافت نمى توانند عهده دار امور خشن شوند و مديريتهاى سخت را بر عهده گيرند، بنابراين آنها در محدوده امور مربوط به خويش بايد فعاليت كنند نه امور مربوط به ديگران مخصوصاً پستهاى حساس و سنگين. ❕علتى را كه امام علی عليه السلام براى اين دستور و دستورات مشابه آن بيان فرموده، علت بسيار حساب شده اى است كه با ساختمان روح و جسم زنان سازگار است، هر چند بعضى از غربزده ها در سخن، حاضر به پذيرش اين معنا نيستند؛ ولى در عمل، سعى دارند آن را پياده كنند. حتى در مغرب زمين كه سالهاى طولانى است شعار مساوات زنان با مردان را مى دهند در عمل طور ديگرى رفتار مى كنند به گونهاى كه كمتر زنى مى تواند به پستهاى حساس دست يابد و نسبت آنها كه توفيق بر اين كار پيدا مى كنند به كسانى كه نمى توانند شايد به پنج درصد هم نرسد. 👌کوتاه سخن اينكه رعايت عدالت در ميان زنان و مردان و رفع تبعيض ناروا گر چه يك واقعيّت است؛ اما نمى توان قوانين را طورى تنظيم كرد كه با واقعيّتهاى عامل تكوين در تضاد باشد و شعارهايى كه اين تضاد را پرورش مى دهد شعارهايى است رياكارانه و كه هرگز به واقعيّت نمى رسد. 📚پیام امام امیر المومنین ج9 ص691 ❕در مورد اختصاص دادن زنان به منزل هم در گذشته توضیح داده ایم که اسلام است ، تا ضرورتی مانند کسب علوم لازم برای زنان و اشتغال به مشاغلی که از غیر بانوان بر نمی آید و ...پیش نیاید بهتر است که بانوان کمتر در اجتماع ظاهر شوند و بیشتر به وظائف خود که تربیت نسلی پاک و مستعد برای اداره جامعه است بپردازند. 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1831 https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔پرسش ❓آیا راست است که اسلام می گوید نماز خواندن در خانه برای زن بهتر از نماز خواندن او در مسجد است و مسجد زن خانه اوست❕❕ 💠پاسخ💠 👌به این نکته در روایاتی اشاره شده است. 🔶امام صادق علیه السلام فرمود: « برترین مساجد زنان شما خانه های آنان است » 📚الفقیه ج1 ص238 🔷پیامبر گرامی فرمود: « نماز زن به تنهایی در خانه مانند فضیلت نماز وی در جماعت است با بیست و پنج درجه برتری» 🗯یعنی نه تنها زن با نماز خواندن در خانه ثواب نماز جماعت را در مسجد می برد بلکه خداوند ثوابی افزون بر آن برایش در نظر گرفته است. 🔶پیامبر گرامی فرمود: « بر زنان جمعه و جماعت فرض و لازم نیست » 📚وسائل الشیعه ج20 ص220 👌البته اگر بانوان با رعایت پوشش اسلامی در مسجد و جماعت حاضر شوند هیچ منعی ندارد و از ثواب و برکات آن بهره مند می شوند. ❗️ولی توجه به این نکته لازم است که اسلام برای ترتیب دادن جامعه ای اسلامی و به دور از فساد و فحشاء به حجاب و پوشش بانوان و عدم اختلاط آنان با مردان در جامعه اهمیت داده است تا جایی که ؛ 🔶امیر مومنان به فرزندش امام حسن چنین فرمود‌: «تا می توانی کاری کن که زن تو با مردان بیگانه معاشرت نداشته باشد زیرا هیچ چیز بهتر از خانه زن را حفظ نمیکند اگر بتوانی کاری کنی که جز تو مرد دیگری را نشناسد چنین کن» 📚نهج البلاۼه نامه 31 🔷امام باقر فرمود‌: « زنان از جمله چیزهایی هستند که حفظ وپوشاندن انان لازم است پس انان را با در خانه بودن حفظ کنید ومستتر دارید» 📚الفقیه ج3 ص390 🔶حضرت زهرا فرمود‌: «برترین زنان کسانی هستند که نه انان مردان را ببینند و نه مردان انان را ببینند» 📚کشف الغمه ج1 ص466 📚وسائل الشیعه ج20 ص67 👌بر پایه این روایات است که می گوییم تا ضرورتی مانند کسب علوم لازم برای زنان و اشتغال به مشاغلی که از غیر بانوان بر نمی آید مانند درمان بیماری های زنانه و ...پیش نیاید بهتر است که بانوان کمتر در اجتماع ظاهر شوند و بیشتر به وظائف خود که تربیت نسلی پاک و مستعد برای اداره جامعه است بپردازند. ❕آنچه امروزه به عنوان رفع محدودیت از زنان و حاضر ساختن و اختلاط زنان با مردان در جامعه و ... از طرف برخی با اغراض دنیوی صادر می شود مبنای دینی و شرعی نخواهد داشت. 📝پرسمان اعتقادی https://t.me/joinchat/AAAAADwfNBg2bGR7EMl2NA
🤔 ❔آیا این جریان واقعیت دارد که برخی ملحدین می گویند پیامبر در خانه حفصه با نزدیکی کرد و به حفصه گفت به کسی چیزی نگوید او هم راز پیامبر رو بر ملا کرد پیامبر هم قسم خود نزدیک نشود بعد خدا هم دخالت کرد و در این رابطه آیات ابتدایی سوره تحریم را نازل کرد ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ «به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخته؟ فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت ، اگر از كار خود توبه كنيد (به نفع شما است) زيرا دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضد او دست به دست هم دهيد (كارى از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور او است، و همچنين جبرئيل و صالح، و فرشتگان بعد از آنها پشتيبان او هستند» 🔰تحریم 3_4 👌در شان نزول آيات فوق روايات متعددی در كتب تفسير و حديث و تاريخ شيعه و اهل سنت نقل شده است كه ما از ميان آنها آنچه مشهورتر و مناسبتر به نظر مى رسد انتخاب كرده ايم و آن اينكه: ❕«پيامبر گاه كه نزد" زينب بنت جحش" (يكى از همسرانش) مى رفت زينب او را نگاه مىداشت و از عسلى كه تهيه كرده بود خدمت پيامبر مى آورد، اين سخن به گوش" عايشه" رسيد، و بر او گران آمد، مىگويد: من با" حفصه" (يكى ديگر از همسران پيامبر ) قرار گذاشتيم كه هر وقت پيامبر نزد يكى از ما آمد فورا بگوئيم آيا صمغ" مغافير" خورده اى؟! (" مغافير" صمغى بود كه يكى از درختان حجاز به نام" عرفط" (بر وزن هرمز) تراوش مى كرد و بوى نامناسبى داشت) و پيامبر مقيد بود كه هرگز بوى نامناسبى از دهان يا لباسش شنيده نشود بلكه به عكس اصرار داشت هميشه خوشبو و معطر باشد. به اين ترتيب روزى پيامبر ص نزد" حفصه" آمد، او اين سخن را به پيامبر گفت، حضرت فرمود: من" مغافير" نخورده ام، بلكه عسلى نزد زينب بنت جحش نوشيدم، و من ياد مى كنم كه ديگر از آن عسل ننوشم (نكند زنبور آن عسل روى گياه نامناسبى و احتمالا مغافير نشسته باشد) ولى اين سخن را به كسى مگو (مبادا به گوش مردم برسد، و به گويند چرا پيامبر غذاى حلالى را بر خود تحريم كرده؟ و يا از كار پيامبر در اين مورد و يا مشابه آن تبعيت كنند، و يا به گوش زينب برسد و او دلشكسته شود). 👌ولى سرانجام او اين راز را افشا كرد، و بعدا معلوم شد اصل اين قضيه توطئه اى بوده است، پيامبر سخت ناراحت شد و آيات فوق نازل گشت و ماجرا را چنان پايان داد كه ديگر اين گونه كارها در درون خانه پيامبر تكرار نشود) . در بعضى از روايات نيز آمده است كه پيامبر بعد از اين ماجرا يك ماه از همسران خود كناره گيرى كرد و حتى تصميم آن حضرت نسبت به طلاق آنها منتشر شد، به طورى كه سخت به وحشت افتادند و از كار خود پشيمان شدند. 📚بحار الانوار ج22 ص228 📚در المنثور ج6 ص239 📚صحیح بخاری ج6 ص194 📚تفسیر فی ظلال ج8 ص163 👌بدون شك مرد بزرگى همچون پيغمبر اسلام تنها به خودش تعلق ندارد، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشريت متعلق است، بنا بر اين اگر در داخل خانه او توطئه هايى بر ضد وى، هر چند به ظاهر كوچك و ناچيز، انجام گيرد نبايد به از كنار آن گذشت، حيثيت او نبايد نعوذ باللَّه بازيچه دست اين و آن گردد، و اگر چنين برنامه اى پيش آيد بايد با قاطعيت با آن برخورد كرد. 👌آیات فوق در حقيقت است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه اى، و براى حفظ حيثيت پيامبرش. 📚تفسیر نمونه ج24 ص273 ❕در کنار این شان نزول مشهور شان نزول دیگری نیز برای آیات فوق ذکر شده است . 👌شیخ در کتاب امالی خود از ابن عباس نقل می کند ؛ « حفصه رسول خدا را به همراه ماریه دید ، در حالی که آن روز ، نوبت عایشه بود ، حفصه گفت می روم به عایشه خبر می دهم ، پیامبر به او گفت از این قضیه به عایشه چیزی نگو از این پس ماریه را بر خود حرام می کنم و نزدیک او نمی روم ، اما حفصه رفت و عایشه را از این جریان کرد ، خداوند پیامبرش را از افشاء سری که توسط حفصه صورت گرفته بود آگاه کرد ...» 📚امالی طوسی ص151 👌این شان نزول در کتاب تفسیر قمی هم ذکر شده است ، و بقیه کتب شیعه این شان را به نقل از این دو کتاب نقل کرده اند ؛ 📚تفسیر قمی ج2 ص375 ❕اما سند هر دو نقل ضعیف است و قابل اعتنا نیست . 👌در سند روایت شیخ طوسی عبد الله بن شبیب قرار دارد که است . 📚مستدرکات رجال الحدیث ، ج5 ص33 👌و محمد بن محمد بن وجود دارد که او نیز مجهول است . 📚همان مدرک ج7 ص311 👌و عبیدالله بن عبدالله وجود دارد که او نیز است . 📚رجال نجاشی ص231 👌ادامه پاسخ 👇👇👇 @Rahnamye_Behesht