eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.4هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
229 ویدیو
55 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔آخوندها قرآن را حساب نميكنند و مهم برايشان چرنديات مجلسى و باقى عمامه به سران است! ابعنوان مثال: ▪️در آيه ١٠١ سوره توبه الله ميگويد: محمد در اطرافت منافقين زيادى هستند اما تو آنها را نمى شناسي چون علم غيب ندارى! مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ. (سوره توبه آيه ١٠١ ) : و برخى از اعرابى كه پيرامون شما هستند منافقند و از ساكنان مدينه [نيز عده‏ اى] بر نفاق خو گرفته‏ اند تو آنان را نمى ‏شناسى ما آنان را مى ‏شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى ‏كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى ‏شوند حالا ببينيد آخوندها چگونه الله را به پشمك هم حساب نميكنند. آخوند هاى شيعه: الله بيخود كرده محمد منافقهارو ميشناخت چون علم غيب داشت(تصوير بالا) ❕❕ 💠💠 ❕ما در گذشته مفصلا علم غیب پیامبر گرامی را بر اساس قرآن ثابت کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3268 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3254 ❕حال معاند به آیه ای از قرآن برای نفی علم غیب پیامبر گرامی استناد کرده است که می فرماید ؛ « و از (ميان) اعراب باديه‏ نشينى كه اطراف شما هستند جمعى از منافقانند و از اهل (خود) مدينه (نيز) گروهى سخت به نفاق پاى بندند كه آنها را نمى‏ شناسى و ما آنها را مى‏ شناسيم، به زودى آنها را دو باره مجازات مى ‏كنيم (مجازاتى به وسيله رسوايى اجتماعى، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مى‏ شوند. » ( توبه 101 ) 👌می گوید در این آیه تصریح شده است که پیامبر گرامی علم غیب ندارد و منافقین را نمی شناسد ، حال چگونه شما می گویید پیامبر علم غیب داشته و منافقین را می شناخته است ❗️ ✔️معاند سطحی نگر این قدر توجه ندارد که مقصود آیه شریفه آن است که پیامبر به خودی خود نسبت به منافقین اطلاع ندارد ، اما هیچ مانعی ندارد که با تعلیم الهی نسبت به آنان اطلاع داشته باشد ، چرا که ما معتقدیم علم غیب پیامبر گرامی و امامان علیهم السلام استقلالی و از نزد خودشان نیست و همه به تعلیم الهی است ، لذا می بینیم که در تفسیر نمونه در مورد آیه مذکور می نویسد ؛ « اين اشاره به علم عادى و معمولى پيغمبر است، ولى هيچ منافات ندارد كه او از طريق وحى و تعليم الهى به اسرار آنان ( منافقان ) كاملا واقف گردد. » 📚تفسیر نمونه ج 8 ص 113 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕پیامبر گرامی مطابق تعلیم الهی نسبت به احوالات منافقین اطلاع داشت چنان که خداوند می فرماید ؛ « هنگامى كه به سوى آنها (منافقینی كه از جهاد تخلف كردند) بازگرديد از شما عذر خواهى مى ‏كنند، بگو عذر خواهى مكنيد، ما هرگز به شما ايمان نخواهيم آورد، چرا كه 👈خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته، و خدا و رسولش اعمال شما را مى ‏بينند ، 👉 سپس به سوى كسى كه آگاه از پنهان و آشكار است بازمى ‏گرديد و او شما را به آنچه انجام مى ‏داديد آگاه مى ‏كند (و جزا مى ‏دهد). » ( توبه 94 ) ❕می بینیم در این آیه صراحتا تصریح می کند که خداوند ، پیامبرش را نسبت به احوالات منافقین مطلع کرده بود و پیامبر گرامی شاهد اعمال آنان بوده است ، چنان که در آیه دیگر به این نکته تصریح کرده و می فرماید ؛ « بگو عمل كنيد،👈خداوند و فرستاده او و مؤمنان ( یعنی امامان ) اعمال شما را مى ‏بينند 👉 و به زودى به سوى كسى باز مى‏ گرديد كه پنهان و آشكار را مى‏ داند و شما را به آنچه عمل مى ‏كرديد خبر مى‏ دهد. » ( توبه 105 ) ❕و در آیه دیگر ، خداوند پیامبرش را نسبت به احوال دو تن از همسران منافقش مطلع کرد ، چنان که می فرماید ؛ « به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و 👈خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخته؟ فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت 👉» ( تحریم 3 ) ❕همه این آگاهی ها به تعلیم الهی است و پیامبر از نزد خودش چیزی از غیب را نمی داند چنان که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود ؛ «👈 اينها از خبرهاى غيب است كه به تو (اى پيامبر) وحى مى‏ کنيم، نه تو و نه قوم تو اينها را قبل از اين نمى‏ دانستيد 👉» ( هود 49 ) 👌بنابراین مطابق این آیات ، پیامبر گرامی نسبت به تمام منافقین اطلاع داشت چنان که در نقلی آمده است که پیامبر گرامی فرمود ؛ «اگر از اين اتّهام نمى‏ ترسيدم كه بگويند: «محمّد در آغاز نبوّتش عدّه‏ اى را به كمك طلبيد و با كمك و يارى آن‏ها پيروز شد و پس از استحكام پايه‏ هاى حكومت، آنان را كشت ، گردن عدّه زيادى از منافقين را مى‏ زدم (و اسلام را از شرّ آن‏ها راحت مى‏ كردم.) » « لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُقَالَ إِنَّ مُحَمَّداً اسْتَعَانَ بِقَوْمٍ حَتَّى إِذَا ظَفِرَ بِعَدُوِّهِ قَتَلَهُمْ لَضَرَبْتُ أَعْنَاقَ قَوْمٍ كَثِيرٍ » 📚الکافی ج 8 ص 345 ❕ولى با توجّه به اين اتّهام، كه در واقع موجب تزلزل مردم در پايه ‏هاى نبوّت مى‏ شد، و براى جلوگيرى از چنين توهّمى، آن حضرت با منافقين كارى نداشت و كارشكنى‏ هاى آن‏ها را تحمّل نمود. 👌بر همین اساس می بینیم ، مطابق نقلهای شیعه و سنی ، پیامبر گرامی حذیفه را نسبت به اسامی منافقین مطلع کرده بود و به خاطر همین حذیفه به صاحب سر پیامبر گرامی مشهور شده بود ؛ 📚 بحار الانوار ج 10 ص 123 _ اسد الغابه ج 1 ص 468 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔وهابی ها اشکال می کنند که آیا در قرآن آیه ای وجود دارد که به عزاداری توصیه کرده باشد ❗️❗️ 💠💠 👌ما معتقدیم در کنار قرآن ، سنت پیامبر گرامی نیز راهنما است و ماموریم که به سنت و سیره پیامبر تمسک کنیم ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « آنچه را رسول خدا براى‏ شما آورده بگيريد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده خوددارى نمائيد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديد العقاب است. » (حشر 7) ❕پیامبر گرامی در موارد فراوانی برای مردگان ، گریه و عزاداری می کردند که روشن است که اگر گریه و عزاداری ممنوع بود ، پیامبر چنین عملی را مرتکب نمی شد ، و ما ماموریم به سیره پیامبر گرامی اقتدا کنیم ، چرا که سیره او برگرفته از وحی الهی است ؛ « هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد ، آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است. » ( نجم 3_ 4) ❕« براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مى‏ کنند » ( احزاب 21) 👌مواردی که پیامبر گرامی برای مردگان گریه و عزاداری می کردند را در ذیل بخوانید ؛ ⚫️https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1350 ⚫️https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2686 👌با این حال در قرآن نیز آیاتی وجود دارد که می توان مشروعیت عزاداری را از آن استفاده کرد ؛ 1⃣عزاداری کردن بر اولیاء ، مصداق تعظیم شعائر است . ❕قرآن مجيد تعظيم شعائر الهى را، نشانه تقواى قلوب و تسلط پرهيزكارى بر دلها مى‏ داند، آنجا كه مى ‏فرمايد ؛ « وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (سوره حج آيه 32) «هر كس شعائر الهى را تعظيم و تكريم كند، آن نشانه تقواى دلها است». ❕مقصود از بزرگداشت شعائر الهى چيست؟ «شعائر» جمع «شعيره» به معنى علامت و نشانه است. 📚تهذیب اللغه ج 1 ص 266 ❕ مقصود در آيه، نشانه ‏هاى وجود خدا نيست زيرا همه عالم نشانه وجود او است. و هيچ كس هم نگفته است كه تعظيم آنچه در عالم هستى است نشانه تقوى است. بلكه مقصود، نشانه ‏هاى دين او است و لذا مفسران آيه را چنين تفسير مى‏ كنند: «معالم دين اللّه» نشانه‏ هاى دين خدا » 📚مجمع البیان ج 4 ص 83 ❕اگر در قرآن، صفا و مروه ( بقره 158 ) ، و شترى كه براى ذبح در منى‏ سوق داده مى ‏شود ( حج 36 ) از شعائر الهى شمرده شده است به خاطر اين است كه اين‏ها نشانه ‏هاى دين حنيف و آئين إبراهيم است، اگر به «مزدلفه» «مشعر» مى‏ گويند به خاطر اين است كه آن نشانه دين الهى است. و وقوف در آن نشانه عمل به دين و اطاعت خدا است. اگر مجموع مناسك «حج» را شعائر مى ‏نامند، بخاطر اين است كه اين اعمال نشانه‏ هاى دين توحيد و دين حنيف مى‏ باشد. ❕خلاصه، هر چيزى كه شعار و نشانه دين الهى باشد، بزرگداشت آن مايه تقرب به درگاه الهى است ، چنان که قرطبی از مفسران اهلسنت می گوید ؛ «شعائر خدا عبارت است از عَلَم‏ها و نشانه‏ هاى دين خدا، خصوصاً امورى كه مربوط به مناسك است.» 📚تفسیر قرطبی ج 12 ص 56 ❕ بطور مسلم انبياء و اولياء الهى از بزرگترين و بارزترين نشانه ‏هاى دين الهى هستند كه وسيله ابلاغ دين و مايه گسترش آن در ميان مردم بوده‏ اند، هيچ مرد با انصافى نمى‏ تواند منكر اين مطلب گردد كه وجود پيامبر و ائمه اهل بيت از دلائل اسلام و نشانه ‏هاى اين آئين مقدس مى ‏باشند و يكى از طرق بزرگداشت آنها، عزاداری کردن و محزون بودن در هنگام مصائب و شهادت آنان است . ❕آیا جشن و عروسی گرفتن در روز شهادت آن بزرگواران نشانه تعظیم و تکریمشان است یا محزون بودن به سبب حزن و مصیبتشان ❗️روشن است که گریه و عزاداری در ایام مصیبت نشانه های دین الهی ، از مصادیق بارز تعظیم شعائر و عمل به آیه شریفه است ، لذا می بینیم در روایات تعددی تصریح شده است که باید حرمت و احترام اهلبیت علیهم السلام نگه داشته شود و آنان مورد تکریم و تعظیم قرار بگیرند ، چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ «هر کس مراعات حرمات سه گانه الهی را نکند خداوند به هیچ عنوان حرمت او را نگه نمی دارد .آن حرمات سه گانه عبارت است از حرمت اسلام و حرمت پیامبر اسلام و حرمت عترت و اهل بیت» 📚الخصال ج1 ص71 2⃣قرآن مجيد، به روشنى به ما دستور مى‏ دهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامى، مهر ورزيم آنجا كه مى ‏فرمايد ؛ قُلْ لا اسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اجْراً الاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُرْبى‏ (سوره شورى آيه 23) «بگو من بر رسالت مزد و اجرى جز ابراز علاقه و دوستى به خويشاوندانم نمى‏ خواهم». ❕احمد بن حنبل نقل می کند زمانی که این آیه نازل شد مردم سوال کردند نزدیکان شما که مودت و محبت آنها بر ما واجب است چه کسانی هستند ❕ 👌پیامبر گرامی پاسخ دادند ؛ « علی و فاطمه و دو پسر آنها ( حسن و حسین علیهم السلام )» 📚فضائل_الصحابه ص218 _ در_المنثور ج6 ص7 _ تفسیر_کشاف ج3 ص402 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❔آیا از نظر جهانیان که مورد خطاب این آیه هستند ، یكى از طرق ابراز علاقه به خاندان رسالت و امام حسین علیهم السلام عزاداری و محزون بودن به سبب حزن و اندوه و شهادت آن بزرگواران نمی باشد ❕آیا اگر انسان مجلسى بر پا نمايد كه در آن محفل تاريخ زندگى و فداكارى ‏هاى آنان را بازگو كند و يا مظلوميت و محروميت آنان را از حقوق حقه خويش بيان نمايد آيا يك چنين فرد جز ابراز علاقه و اظهار مودت به ذوى القربى كار ديگرى انجام داده است؟ 👌لذا می بینیم که علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از میان زمینیان شیعیان ما را برگزیده است که ما را یاری می کنند و در شادی ما شاد و در مصیبت ما ، مصیبت زده و محزون هستند » 📚الخصال ج 2 ص 635 👌امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « اگر می خواهی در روز قیامت هم درجه ما باشی با حزن و مصیبت ما ، محزون و مصیبت زده و با فرح و شادی ما ، شاد باش » 📚وسائل الشیعه ج14 ص501 3⃣قرآن می فرماید ؛ « خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بديها را اظهار كند مگر آن كسى كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است » ( نساء 148 ) 👌ما مورد ستم واقع شده ایم و امامان هدایتگر ما و ذریه پیامبرمان ، به ناحق کشته شده اند و امام حسین علیه السلام ، امام سوم ما مورد ظلم یزید و یزیدیان قرار گرفت و مظلومانه به شهادت رسید . ❕حال آیا اگر ما به خاطر این ظلم فریاد بلند کنیم و با برگزاری مجالس عزاداری ، آنچه بر امام حسین علیه السلام وارد شده است را بیان کنیم ، جز مطابق امر آیه شریفه عمل کرده ایم ❗️ 4⃣ما می بینیم که یعقوب علیه السلام در فراق یوسف به قدری گریه کرد که چشمانش کور شد ؛ « و از آنها روى برگرداند و گفت وا اسفا بر يوسف!، و چشمان او از اندوه سفيد شد اما او خشم خود را فرو مى ‏برد (و هرگز كفران نمى‏ كرد)- گفتند بخدا تو آن قدر ياد يوسف مى‏ كنى تا مشرف به مرگ شوى يا هلاك گردى! گفت من تنها غم و اندوهم را به خدا مى‏ گويم (و شكايت نزد او مى‏ برم) و از خدا چيزهايى مى‏ دانم كه شما نمى‏ دانيد. » ( یوسف 84 _ 86) ❕طبری در تفسیرش نقل می کند ؛ « یعقوب مدت هشتاد سال برای یوسف گریه کرد تا این که دو چشمش از شدت اندوه و گریه سفید گشت » 📚جامع البیان ج 13 ص 71 ❕«وهابیون» كه با تأسيس هر نوع مجلس سوگوارى براى شهيدان راه خدا مخالفند، درباره سرگذشت حضرت يعقوب چه مى‏ گويند؟ 👌اگر اين پيامبر بزرگوار، امروز در ميان نجديها و پيروان «محمد بن عبد الوهاب» زندگى مى‏ نمود درباره او چگونه داورى مى ‏كردند؟ او شب و روز در فراق يوسف مى ‏گريست و در هر حال از همه كس جستجوى فرزند دلبند خود را مى‏ نمود و در فراق و اندوه‏ جدائى او، آنقدر سوخت كه بينائى خود را از دست داد . ❕بيمارى و فقدان بينائى يعقوب، مايه فراموشى يوسف نگرديد، بلكه هر چه وعده وصل نزديكتر مى ‏شد، آتش عشق او به فرزند دلبندش در دل او شعله‏ ورتر مى‏ گرديد و لذا از فرسنگها دور، بوى يوسف را استثمام مى‏ كرد ( یوسف 94) ❔چرا چنين اظهار علاقه در حال حيات فرد مورد علاقه (يوسف) صحيح و عين توحيد است ولى پس از مرگ او كه دل انسان سوز و گداز بيشتر و پيچ و تابى زيادتر پيدا مى‏ كند، حرام و شرك مى‏ باشد؟ ❕حالا اگر يعقوب ‏هاى زمان ما، در هر سال در روز وفات يوسف‏ها خود دور هم گرد آيند و در ارزش‏هاى اخلاقى و ملكات نفسانى يوسف‏ها سخن بگويند و بر اثر تأثر، قدرى اشك بريزند، آيا به اين عمل فرزندان خود را پرستش كرده‏ اند و کار حرامی انجام داده اند ❗️❗️ 5⃣اسلام آیین فطرت است چنان که خداوند می فرماید ؛ « روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن ، اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محكم و استوار ولى اكثر مردم نمى‏ دانند. » ( روم 30) 👌گریه کردن در فراق عزیزان ، امری فطری و غریزی و مطابق طبع و آفرینش است و هیچگاه اسلام عزیز که مطابق با فطرت و غریزه است ، از یک چنین امر فطری نهی نمی کند و آن را حرام اعلام نمی کند . ❕قلب انسان كانون عواطف است و اين عواطف مخصوصا هنگامى كه شديد باشد، در همه وجود انسان اثر مى ‏گذارد. هنگامى كه عزيزى از دست رود، قلب متلاطم مى ‏گردد و اشك جارى مى ‏شود، بغض گلوى انسان را مى‏ گيرد و زبان به اظهار اشتياق به عزيز از دست رفته مى‏ پردازد. اينها هيچ‏كدام ممنوع نيست، بلكه ممدوح است و مطابق با فطرت و آفرینش انسان لذا می بینیم در حديث معروف آمده است که پيامبر گرامی به هنگام وفات فرزندش ابراهيم اشك در چشمان حضرت حلقه زد و سرازير شد. شايد بعضى به آن حضرت ايراد كردند، فرمود ؛ « چشم مى ‏گريد و قلب محزون مى ‏شود اما چيزى كه موجب خشم خدا شود نمى‏ گويم» 📚الکافی ج 3 ص 262 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔در قرن ٢١ و در عصر ورود روباتها به زندگى انسان عده اى هنوز باور دارند كه شخصى از ٣٠٠ مترى با اين تير گلوى يك طفل ٦ ماهه را هدف قرار داده است تشيع = چند روحانى شياد، مردم خرافاتى و افسانه هاى مضحك ❗️❗️ 💠💠 👌در رابطه با شهادت فرزند خردسال امام حسین علیه السلام به نام علی اصغر ، توسط تیری که از سوی سپاه دشمن به وسیله فردی به نام حرمله شلیک شد ، و مستندات تاریخی و کیفیت این واقعه ، پاسخ گذشته ما را مطالعه فرمایید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1400 ❕حال معاند اشکال کرده است که چگونه قابل قبول است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شود و علی اصغر را نشانه بگیرد ، در حالی که برد تیر این مقدار و این فاصله نیست ❗️ ❔باید از معاند پرسید که چه کسی گفته است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شده است ❗️ 👌آنچه از مستندات تاریخی استفاده می شود آن است که سپاه دشمن ، محاصره را تنگ کرده بودند و خود را به سپاه امام حسین علیه السلام و خیمه بانوان نزدیک کرده بود ، به صورتی که با یکدیگر می توانستند تکلم کنند و بانوان حرم در خیمه ها نیز ، صدای آنان را بشنوند و مطابق برخی نقلها که در ادامه می آید، حتی حضرت زینب سلام الله علیها نیز از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . ❕روشن است که وقتی فاصله به قدری کم است که صدای دو طرف به یکدیگر می رسد ، پرتاب تیر و اصابت به علی اصغر علیه السلام ، از یک چنین فاصله کمی هیچ بعد و امتناعی ندارد . 👌چنان که گفتیم ، فاصله به قدری کم بود که حضرت زینب سلام الله علیها از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . از عبدالله بن عمار و حمید بن مسلم نقل می کنند ؛ « زينب ، دختر فاطمه وخواهر حسين ، بيرون آمد ... و اين گونه مى ‏گفت: كاش آسمان، خراب مى‏ شد و بر زمين مى‏ افتاد! عمر بن سعد، به حسين عليه السلام نزديك شده بود. زينب عليها السلام به او گفت: اى عمر بن سعد! آيا ابا عبد اللّه را مى ‏كُشند و تو، نگاه مى ‏كنى؟!گويى اشك‏هاى عمر را مى‏ بينم كه بر گونه ‏ها و محاسنش روان است. آن گاه، عمر از او روى گردانْد. » 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 452 _ مقتل الحسين خوارزمي _ ج 2 ص 35، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 572، البداية والنهاية: ج 8 ص 187 _ بحار الأنوار: ج 45 ص 55. ❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛ « خواهر امام، زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو، اى عمر! آيا ابا عبد اللّه را مى ‏كُشند و تو نگاه مى‏ كنى؟! عمر، پاسخش را نداد. زينب عليها السلام بانگ زد: واى بر شما! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد » 📚الإرشاد ج 2 ص 112 _ أنساب الأشراف ، ج 3 ص 409 ❕یا در نقل دیگری آمده است که حمید بن مسلم می گوید ؛ « هنگامى كه حسين عليه السلام ديد كه از خاندان و يارانش، جز اندكى باقى نمانده است، برخاست و ندا داد: «آيا كسى مدافع حرم پيامبر هست؟ آيا يكتاپرستى هست؟ آيا فريادرسى هست؟ آيا ياورى هست؟» ، مردم ( سپاه دشمن ) با صداى بلند، گريه كردند ( اما حسین را اجابت نکردند زیرا او را واجب القتل می دانستند ) » 📚مثير الأحزان ص 70 ❕یا می بینیم که شیخ صدوق از امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام، در ياد كردِ حوادث روز عاشورا و مکالمه امام حسین با سپاه دشمن ، چنین می فرماید ؛ « حسين عليه السلام، با تكيه دادن بر شمشيرش برخاست و با بلندترين صدايش، ندا داد و گفت: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا مرا مى‏ شناسيد؟». گفتند: آرى. تو فرزند پيامبر خدا و نوه او هستى. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا جدّ من، پيامبر خدا نيست؟!». گفتند: چرا. به يقين هست. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا مادر من، فاطمه دختر محمّد نيست؟». گفتند: چرا. به يقين هست....گفتند: ما همه اينها را مى ‏دانيم؛ امّا تو را آسوده نمى‏ گذاريم تا تشنه بميرى » 📚امالي صدوق ، ص 222 ح 239، الملهوف: ص 145 158، روضة الواعظين: ص 205 _ بحار الأنوار: ج 44 ص 318. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕یا باز نقل می کنند ؛ « با حسين عليه السلام، اسبى به نام لاحِق بود كه فرزندش امام زين العابدين عليه السلام، بر آن سوار مى ‏شد. هنگامى كه دشمن به حسين عليه السلام نزديك شد، به نزد مَركبش [لاحق‏] باز گشت و بر آن اسب، سوار شد و با بلندترين صدايش، چنين ندا داد كه به گوش همه مردم رسيد: «اى مردم! سخنم را بشنويد و عجله نكنيد تا بر پايه حقّى كه بر من داريد، اندرزتان دهم و دليل در آمدنم بر شما را بگويم. اگر پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من انصاف ورزيديد، سعادتمند مى‏ شويد و راهى بر من نداريد، و اگر دليل و عذرم را نپذيرفتيد و انصاف نورزيديد، «ساز و برگ خويش و شريكانتان (بتان) را گرد آوريد و هيچ چيز از كارى كه مى‏ كنيد، بر شما پوشيده نباشد. به دشمنى من، گام پيش نهيد و به من، مهلت ندهيد». «ولى من، خداست كه اين كتاب راى نازل كرده است؛ و او، سرپرست صالحان است». ❕هنگامى كه خواهرانش اين سخن را شنيدند، صيحه زدند و گريستند. دخترانش نيز گريه كردند و گريه ‏شان، بالا گرفت. حسين عليه السلام، برادرش عبّاس بن على عليه السلام و پسرش على [اكبر] عليه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود: «آنها را ساكت كنيد ... ❕هنگامى كه زنان، ساكت شدند، خداوند را مدح و ثنا گفت و آنچه را شايسته بود، برايش بر شمرد و بر محمّد و فرشتگان و پيامبران خدا، درود فرستاد و آن قدر از اين‏گونه سخن گفت كه خدا مى ‏داند و نمى‏ توان ذكر كرد. به خدا سوگند، هيچ گاه، نه پيش از او و نه پس از او، سخنرانى را نديدم كه بليغ‏تر از او سخن بگويد ....شمر بن ذى الجوشن، [به طعنه‏] در باره حسين عليه السلام گفت كه: او، خدا را [تنها] به زبان، مى‏ پرستد، اگر بداند كه چه مى‏ گويد! حبيب بن مُظاهر به شمر گفت: به خدا سوگند، چنين مى‏ بينم كه تو نيستى كه خدا را با هفتاد زبان (با ترديد و بدون ايمان قلبى) مى ‏پرستى. من، گواهى مى‏ دهم كه تو، راست مى‏ گويى و نمى ‏دانى [حسين‏] چه مى ‏گويد. خداوند، بر دلت مُهر زده است ...جماعت، شنيدند و هيچ نگفتند. حسين عليه السلام، ندا برآورد: «اى شَبَث بن رِبعى، اى حَجّار بن ابجَر، اى قيس بن اشعث، اى يزيد بن حارث! آيا به من ننوشتيد كه: " ميوه ‏ها رسيده و همه جا، سبز شده و جويبارها، پُر و لبريز شده‏اند. بيا كه بر لشكرى مجهّز و آراسته، در مى ‏آيى"؟!». آنان گفتند: نه. ما چنين نكرده‏ ايم! حسين عليه السلام فرمود: «سبحان اللّه! به خدا سوگند كه چنين كرده ‏ايد ...» 📚تاريخ الطبري ، ج 5 ص 424، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 561، البداية والنهاية: ج 8 ص 178؛ الإرشاد: ج 2 ص 97، إعلام الوری ج 1 ص 458 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 6 _ أنساب الأشراف: ج 3 ص 396 والمنتظم: ج 5 ص 339 وتذكرة الخواصّ: ص 251 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ « حسين عليه السلام به يارانش فرمان جنگ داد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص كه خدايش لعنت كند گفت: اى ابا عبد اللّه! چرا به حكم امير عبيد اللّه بن زياد، گردن نمى‏ نهى؟حسين عليه السلام به او فرمود: «اى بدبخت! تو پس از من، جز اندكى از گندم عراق، نخواهى خورد. پس به فكر آنچه براى خود برگزيده ‏اى، باش». 📚إثبات الوصيّة ص 177 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ « آن گاه كه لشكر، حسين عليه السلام را احاطه كردند، بر اسبش سوار شد و از آنان خواست كه ساكت شوند. آنان، ساكت شدند. آن گاه، پس از حمد و ثناى الهى و ياد خدا و درود فرستادن بر محمّد، چنين فرمود: «مرگ و اندوهتان باد، اى جماعت! حيران و سرگردان، ما را به فريادرسى خوانديد و ما، به سرعت، به فريادتان رسيديم؛ [امّا] شما، شمشيرى را كه در دستان ما بود، به روىِ خود ما بر كشيديد و آتشى را كه بر دشمن مشترك ما و شما افروخته بوديم، بر ضدّ خود ما افروختيد و همدستِ دشمنانتان، عليه دوستانتان شديد، بى آن كه عدالت را ميان شما بگسترنَد و اميدى به آنها داشته باشيد، و بدون آن كه كارى از ما سر زده باشد و يا انديشه ناصوابى داشته باشيم » 📚تاريخ دمشق ، ج 14 ص 218، بغية الطلب في تاريخ حلب: ج 6 ص 2587 _ الفتوح: ج 5 ص 116 ومطالب السؤول: ص 72. ❕بنابراین ؛ 👌سپاه عمر سعد عرصه را بر امام حسین علیه السلام تنگ کرده بودند و به سپاه امام و خیمه ها، نزدیک شده بودند به نحوی که به راحتی با یکدیگر سخن می گفتند و بانوان حرم در خیمه ها ، صدای گفتگوی آنان را می شنیدند و حضرت زینب سلام الله علیها نیز در مواردی از نزدیکی خیمه ها با سپاه مقابل سخن گفت . ❕پرتاب تیر به سوی علی اصغر علیه السلام از یک چنین فاصله اندکی که به راحتی با یکدیگر تکلم می کنند و بانوان در خیمه ها نیز صدای آنان را می شنوند ، کار پیچیده ای نمی باشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❕برخی از دوستان سوال کردند در مورد حدیثی که این روزها پخش می شود که امام صادق علیه السلام فرمودند هرکس بر سر در خانه خویش برای عزای امام حسین علیه السلام پرچم سیاه نصب کند ، حضرت زهرا سلام الله علیها برای او و اهل خانه دعا می کنند ❗️ 👌مستندی که برای این حدیث ارائه می شود کتابی است که در دوره معاصر نوشته شده است به نام « مبکی العیون » که استاد قزوینی نیز در کلیپ فوق به این حدیث و کتاب مذکور استناد می کنند . ❕به هر حال روایت مذکور در کتب متقدم نیامده است و در کتب متاخرین نیز شهرت چندانی ندارد تا جایی که می بینیم در کتاب « موسوعه الامام الحسین علیه السلام » که جامع کتب و مقاتل متقدم و متاخر در مورد امام حسین علیه السلام است و در 24 جلد توسط نویسندگان معاصر تنظیم شده است نیز نقل مذکور نیامده است . ❕البته سیاهپوشی در عزای امام حسین علیه السلام و استفاده از پرچمهای سیاه به صورت کلی مستحب است و در ذیل پیرامون آن بحث مفصلی داشته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2661
❕ملحد اشکال کرده است که شما در جایی به نقل طبری استناد می کنید و در جایی نقل او را زیر سوال می برید و رد می کنید این چه شیوه ای است ❗️ 👌او توجه ندارد که استنادات ما به منابع اهلسنت و مثلا تاریخ طبری از باب قاعده الزام است چرا که مخاطب پاسخ ما ، یا اهلسنت هستند که کتابهای خویش را قبول دارند و یا ملحدین هستند که با استناد به منابع اهلسنت برای ما شبهه تراشی می کنند و به منابع اهل سنت استدلال می کنند . ❕در این دو صورت ما بر اساس قاعده الزام به همان منابع اهلسنت استناد می کنیم تا هر دو گروه را مجاب کنیم ، چنان که امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ « الزموهم بما الزموا به انفسهم » « مخالفین را بر اساس آنچه خودشان به آن پایبند هستند و قبول دارند ملزم کنید » ( وسائل الشیعه ج 26 ص 320 ) ❕روشن است که وقتی اهلسنت و مورخین آنان مطلبی خلاف مسلمات قرآنی و روایات اهلبیت علیهم السلام نقل می کنند ، آن را قبول نمی کنیم ، و صرف این که از باب قاعده الزام به منابع اهلسنت استناد کرده ایم ، دلیل نمی شود که مطالب خلاف واقع آنان را نیز قبول کنیم .
🤔 ❔گفته شده در اثر غارت های ملعونین که لباس و شمشیر امام حسین رو به غارت بردن بدن امام برهنه شدند ❗️ آیا صحیح است که بدن امام حسین ع برهنه شد ❕❕ 💠💠 ❕مقتل نویسان نقل می کنند ؛ « امام حسين عليه السلام فرمود ؛ «برايم لباسى بياوريد كه كسى به آن، رغبت نكند تا زيرِ لباس‏هايم بپوشم و مرا برهنه نكنند».براى امام عليه السلام، شلواركى آوردند. امام عليه السلام نپذيرفت و فرمود: «اين، لباس خوارى است».سپس، خود امام عليه السلام لباس كهنه ‏اى را برداشت و آن را پاره كرد و زير لباسش پوشيد؛ امّا هنگامى كه شهيد شد، آن را نيز بردند و امام عليه السلام را برهنه، رها كردند. آن گاه امام عليه السلام، شلوارهايى پنبه‏ اى را كه بافتِ يمن بود، خواست و آن را پاره كرد و پوشيد و از آن رو پاره كرد تا آن را نبرَند؛ امّا هنگامى كه كشته شد، بحر بن كعب كه خداوند، لعنتش كند، آن را هم بُرد و حسين عليه السلام را برهنه، رها كرد. دستان بحر، پس از اين كار، در تابستان، مانند چوبِ خشك مى‏ شد و در زمستان، از آنها چرك و خون، تراوش مى ‏كرد تا آن كه خداى متعال، او را هلاك كرد. » 📚الملهوف ، ص 174، بحار الأنوار: ج 45 ص 54 _ تاريخ طبري ، ج 5 ص 389 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « آن گاه امام حسين عليه السلام فرمود ، «لباسى برايم بياوريد كه كسى به آن رغبت نكند و زيرِ لباس‏هايم بپوشم تا برهنه ‏ام نكنند؛ چرا كه من كشته مى ‏شوم و لباس و سلاحم را مى‏ بَرند». براى امام عليه السلام، شلواركى آوردند؛ امّا نپذيرفت و فرمود: «اين، لباس اهل ذِمّه است». سپس، لباسى بلندتر را كه از شلوار، كوتاه‏ تر و از شلوارك، بلندتر بود، آوردند و امام عليه السلام، آن را پوشيد. » 📚المناقب لابن شهرآشوب ، ج 4 ص 109. ❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛ «پيادگان لشكر ابن سعد، از چپ و راست، به باقى‏ ماندگان همراه حسين عليه السلام حمله كردند و آنان را كُشتند تا آن كه جز سه يا چهار نفر، با آنان نمانْد. هنگامى كه حسين عليه السلام چنين ديد، شلوارِ يَمانى محكمش را كه چشم را خيره مى‏ كرد،خواست تا زير لباسش بپوشد. همچنين، آن را پاره پاره كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند؛ امّا هنگامى كه به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن‏] امام عليه السلام در آورد و ايشان را بى‏لباس، رها كرد. به همين خاطر، هر دو دست بحر بن كعب در تابستان، مانند چوبِ خشك مى‏ شد و در زمستان، مرطوب مى‏ شد و خون و چرك، از آنها ترشّح مى ‏كرد تا آن كه خداوند متعال، او را هلاك كرد. » 📚الإرشاد ، ج 2 ص 111، إعلام الورى: ج 1 ص 468 ❕در کتاب عاشوراء ، استاد مکارم شیرازی نیز چنین آمده است ؛ « امام عليه السلام با دقّت تمام در جاى جاى داستان كربلا، چهره واقعى ياران خود و دشمنانش را ترسيم كرد و براى ثبت در تاريخ به يادگار گذاشت! امام عليه السلام در صحنه ‏هايى كه با ياران فداكار و پاكبازش در شب و روز عاشورا داشت نشان داد كه آنها از ارزنده‏ ترين انسانهاى تاريخ بشر بودند، همان گونه كه نشان داد دشمنانش از پست ‏ترين و فرومايه‏ ترين انسانها بودند. بلكه درندگان و شياطينى بودند در لباس انسان! ❕يك پيراهن كهنه كه چندين جاى آن را پاره كرده باشند، چه ارزشى دارد كه از تن مبارك امام عليه السلام بعد از شهادت بدر آورند و بدن مبارك او را برهنه زير آفتاب سوزان بگذارند، اين نشانه چيست؟ ❕ لباس كهنه بپوشيد زير پيرهنش از آن كه بر نكند خصم بد گهر ز تنش‏ لباس كهنه چه حاجت كه زير سمّ ستور تنى نماند كه پوشند جامه يا كفنش‏ ؛ 📚عاشوراء ... ، مکارم شیرازی ، ص 507 👌البته با توجه به آنکه در برخی نقلها آمده است که در لحظات آخر شهادت ، نوری عجیب امام علیه السلام را احاطه کرده بود ؛ « ... انور وجها ، و لقد شغلنی نور وجهه و جمال هیاته عن الفکر فی قتله » 📚الملهوف ص 174 _ مثیر الاحزان ص 75 _ بحار الانوار ج 45 ص 57 ❕ممکن است که بگوییم همین نور مانع شده بود که اندام درونی امام علیه السلام در نظر انظار جلوه کند . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕ملحد بیسواد که گویی کارش شده است کپی کردن شبهاتی که وهابیت در کانالها و سایتهایشان مطرح می کنند و اندک سواد تاریخی ندارد مدعی شده است که عباس برای امام حسین علیه السلام آب آورد ، بنابراین تشنگی روز عاشوراء و شهادت عباس ع برای رسیدن به آب همه جعلی است ❗️ 👌در حالی که آب آوردن ابوالفضل العباس علیه السلام پس از بستن آب در روز هفتم محرم بود که مجددا با تمام شدن آبی که ایشان آورد ، علی اکبر ع در شب عاشوراء مقداری آب تهیه کرد و باز در روز عاشوراء ، بی آبی بر قافله امام علیه السلام حاکم شد و عباس ع برای به دست آوردن آب رفت که شهید شد و خود امام ع نیز بارها برای به دست آوردن آب اقدام کرد اما موفق نشد و نهایتا لب تشنه به شهادت رسید . مستندات تاریخی آنچه گفته شد را در ذیل بخوانید ؛ ⚫️ https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1279 ⚫️ https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1787 ❕مستندات شهید شدن عباس ع و سعی ایشان برای رسیدن به آب را نیز در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2541 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2542
❕ملحد می گوید جوامع حدیثی اهلسنت حد اقل 150 سال پس از امام کاظم علیه السلام تدوین شده اند ❗️وفات امام کاظم ع در سال 183 هجری بوده است 📚الکافی ج 1 ص 476 _ عیون الاخبار ج 1 ص 99 👌150 سال بعد از تاریخ شهادت امام کاظم ع یعنی سال 333 هجری قمری که طبق بیان ملحد بیسواد جوامع حدیثی اهلسنت از آن سال به بعد به وجود آمده است ❕در حالی که صاحبان صحاح سته اهلسنت همه قبل از سال 333 از دنیا رفته اند ❗️یعنی طبق بیان ملحد آنان پس از وفاتشان کتابهایشان را نوشته اند ❕ ❕وفات بخاری در سال 256 _ وفات مسلم در سال 261 _ وفات ابن ماجه در سال 273 _ وفات ابوداود در سال 275 _ وفات ترمذی در سال 279 _ وفات نسائی در سال 303 📚تاریخ مدینه دمشق ج 52 ص 56 _ تاریخ بغداد ج 13 ص 261 _ البدایه و النهایه ج 11 ص 64 _ سیر اعلام النبلاء ج 13 ص 270 _ تذکره الحفاظ ج 2 ص 701 👌ادامه 👇
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ملحد می گوید جوامع حدیثی اهلسنت حد اقل 150 سال پس از امام کاظم علیه السلام تدوین شده اند ❗️وفات اما
❕ملحد می گوید جوامع حدیثی اهلسنت حد اقل 150 سال پس از امام کاظم علیه السلام تدوین شده اند ❗️وفات امام کاظم ع در سال 183 هجری بوده است 📚الکافی ج 1 ص 476 _ عیون الاخبار ج 1 ص 99 👌150 سال بعد از تاریخ شهادت امام کاظم ع یعنی سال 333 هجری قمری که طبق بیان ملحد بیسواد جوامع حدیثی اهلسنت از آن سال به بعد به وجود آمده است ❕در حالی که صاحبان صحاح سته اهلسنت همه قبل از سال 333 از دنیا رفته اند ❗️یعنی طبق بیان ملحد آنان پس از وفاتشان کتابهایشان را نوشته اند ❕ ❕وفات بخاری در سال 256 _ وفات مسلم در سال 261 _ وفات ابن ماجه در سال 273 _ وفات ابوداود در سال 275 _ وفات ترمذی در سال 279 _ وفات نسائی در سال 303 📚تاریخ مدینه دمشق ج 52 ص 56 _ تاریخ بغداد ج 13 ص 261 _ البدایه و النهایه ج 11 ص 64 _ سیر اعلام النبلاء ج 13 ص 270 _ تذکره الحفاظ ج 2 ص 701 👌همینطور تاریخ وفات احمد مولف مسند احمد در سال 241 و تاریخ وفات ابن ابی شیبه مولف کتاب المصنف 235 بوده است ، یعنی اینها نیز کتب خود را قبل از سال 333 تالیف کرده اند ؛ 📚سیراعلام النبلاء ج 11 ص 180_ مصنف ابن ابی شیبه ، مقدمه ناشر ، ج 1 ص 5 ❕از این گذشته کتاب « موطا مالک » قبل از شهادت امام کاظم ع به سال 148 قمری به درخواست منصور عباسی شروع به نوشتن شد . 📚مقدمه موطأ ج 1 ص 75 _ اضواء علی السنه المحمدیه ص 313 ❕ملحدین فضای مجازی اندک سوادی برای نقد اسلام و تشیع ندارند ، آن وقت خود را منتقد اسلام می دانند و صبح تا شام مطالب تکراری و خسته کننده را بازنشر می کنند ❗️ ❕در مورد استناد به منابع اهلسنت و تاریخ طبری ما گفتیم شما ملحدین در موارد متعددی ( نه یک مورد خاص مثلا ) به این کتب استناد می کنید ، طبیعتا ما نیز از باب قاعده الزام به همین کتب استناد می کنیم و شما نیز باید قبول کنید .