#کینه_ایرانیان_از_عمر_به_خاطر_فتح_ایران_یا_هتک_فاطمه_س
🤔#پرسش
❔خلیفه دوم دروازه خانه فاطمه را نشکست،بلکه دروازه امپراطوری ها را بااقتدار شکست و پرچم لااله الاالله را در اقصی نقاط جهان برافراشته ساخت.
➕خلیفه دوم پهلوی فاطمه را نشکست بلکه پهلوی حکومت و دولت اتش پرستان را شکست.
اری پهلوی فاطمه نشکسته پهلوی بازار مجوسیت شکسته وامروز انها از این داغ است که میسوزند نه از پهلوی نشکسته فاطمه رضی الله عنها ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌مریدان عمر چشم خود را بر دهها نص تاریخی در مورد شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها و جنایت عمر در حق او بسته اند و مدعی شده اند که ایرانیان چون از عمر در فتح ایران ضربه خوردند ، کینه او را به سینه گرفتند و مساله شهادت فاطمه س را مطرح می کنند .
❕ایرانیان اگر قرار باشد در این زمینه کینه ای به دل بگیرند ، باید کینه لشگریانی را به دل بگیرند که آمدند و جنگیدند ، نه عمر را ، زیرا عمر در جنگ ها و نبردها ، نهایت ترس و بزدلی را داشته است و از ایرانیان نیز نهایت ترس را داشت ( چنان که در ادامه اسناد را ارائه می دهیم ) و در صحنه نبرد حاضر نمی شد و از میادین جنگ فرار می کرد ، بنابراین ، اگر فتح ایران ، فضیلتی هم در بر داشته باشد ، آن فضیلت برای لشگریان است نه عمر بن خطاب .
👌این ترس و بزدلی عمر ، از دوره پیامبر گرامی بوده است طبق نصوص مسلم تاریخی و حدیثی اهلسنت ؛
1⃣در جنگ بدر ، از ابوسفیان و افراد او ، ترسیده بود و سعی داشت که پیامبر را از نبرد با آنها منصرف کند ، که پیامبر به مشورت او توجهی نکرد ؛ « شاور حین بلغه اقبال ابی سفیان ... ثم تکلم عمر فاعرض عنه »
📚صحیح مسلم ج 5 ص 170
❕در میدان بدر نیز از حضور مستقیم در میدان نبرد ، امتناع ورزید ؛ « الی این یا ابن الخطاب »
📚سیره ابن هشام ج 2 ص 464
2⃣در میدان احد نیز از صحنه نبرد گریخت ، چنان که خودش ، بر روی منبر چنین می گفت ؛
«روز احد از میدان نبرد فرار کردم و به بالای کوه رفتم چنان که همانند بز کوهی فرار میکردم «فلقد رایتنی انزو کاننی اروی »
📚جامع البیان، ج4 ص 193 _ کنزالعمال ج2 ص 376
❕خداوند نیز فرار او و دیگران را از میدان احد ، چنین به تصویر می کشد ؛
« (به خاطر بياوريد) هنگامى كه از كوه بالا مى رفتيد و (جمعى در وسط بيابان پراكنده مى شديد و) به عقب ماندگان نگاه نمى كرديد، و پيامبر از پشت سر شما را صدا مى زد » ( آل عمران 153)»
3⃣در جنگ خندق نیز جرات مقابله با عمرو بن عبدود را پیدا نکرد و پس از آنکه عمرو بن عبدود ، بارها مسلمین را دعوت به مبارزه می کرد ، جز علی علیه السلام ، کسی درخواست او را اجابت نکرد ؛
📚السنن الکبری ج 9 ص 223
4⃣در جنگ خیبر نیز از یهودیان ترسید و شکست خود و فرار کرد ، چنان که علمای اهل سنت از ابن عباس نقل می کنند ؛
«پيامبر خدا، ابو بكر را به خيبر فرستاد. پس با همراهانش شكست خورده، بازگشت. چون فردا شد، عمر را فرستاد و او هم در هم شكسته بازگشت، در حالى كه 👈او يارانش را ترسو مى خوانْد و يارانش هم او را.👉 پيامبر خدا فرمود ؛
❕ «فردا پرچم را به دست مردى مى سپارم كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش هم او را دوست دارند. باز نمى گردد تا خداوند، پيروزش كند». مردم به جنب و جوش در آمدند و پيامبر فرمود: «على كجاست؟». در اين ميان، او از دردِ چشمانش ناراحت بود. پيامبر خدا، آب دهان خود را بر چشمان او ماليد و پرچم را بدو سپرد. على عليه السلام، پرچم را به اهتزاز در آورد و خداوند، پيروزش كرد. »
📚مجمع الزوائد: ج 9 ص 165 ح 14717 _ سنن نسائی ج 5 ص 108 _ مصنف ابن ابی شیبه ج 8 ص 522 _ معجم الکبیر ، ج 7 ص 35 _ تفسیر ثعلبی ج 9 ص 50
5⃣در جنگ حنین نیز پا به فرار گذاشت ، چنان که واقدی از زنی به نام ام حارث نقل می کند که ؛
« در نبرد حنین دیدم عمر بن خطاب پا به فرار گذاشته است و از میدان می گریزد . به او گفتم این کار چیست گفت تقدیر الهی است ( و من در فرار کردن اختیاری ندارم) »
📚مغازی واقدی ج 3 ص 904
❕بخاری از ابوقتاده نقل می کند ؛
« عمر را ( میان فراریان دیدم ) ، گفتم چرا مردم فرار می کنند ، گفت امر خداست ( و اختیاری از خود نداریم ) » « فلحقت عمر بن الخطاب فقلت ما بال الناس ، قال امر الله »
📚صحیح بخاری ج 4 ص 57
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕فاطمه صدیقه سلام الله علیها ، در خطبه معروف خود ، فرار عمر از صحنه های نبرد را یاد آور شده و می گوید ؛
« هر گاه شاخ شيطان نمايان مى گشت و يا مشركى دهان به ياوه گويى مى گشود، پیامبر ، برادرش على عليه السّلام را در كام آن مى افكند. على هم در مقابل تا آن زمان كه بر مغز و سر مخالفان نمى كوبيد و بينى آنها را به خاك مذلّت نمى ماليد، ترك امر نمى نمود. او در راه خداوند كوشا، به رسول خدا نزديك، و مهتر اولياى نصيحتگر، تلاشگر و كوشنده بود، و شما در آن هنگام در آسايش مى زيستيد و از امنيت برخوردار بوديد. مترصّد تغيير جهت چرخ گردون عليه ما و گوش به زنگ اخبار بوديد. 👈به هنگام كارزار عقب گرد مى كرديد و در ميدان نبرد فرار را بر قرار ترجيح مى داديد. 👉
📚الاحتجاج ، ج 1 ص 100
❕پس از پیامبر نیز ، ترس و بزدلی عمر از میادین نبرد و از مقابله با ایرانیان ، مورد نقل مورخین و محدثین قرار گرفته است ؛
6⃣عمر از قتال با مرتدین می ترسید و سعی داشت که ابوبکر را از قتال با آنها منصرف کند که ابوبکر گفت من امید به نصرت تو دارم ، در حالی که تو با خواری و خذلان نزد ما آمدی ؛ « ارفق بهم فانهم بمنزله الوحش ، فقال رجوت نصرک و جئتنی بخذلانک »
📚کنزالعمال ج 6 ص 527
7⃣در جنگ نهاوند ، وقتی خبر لشگر ایرانیان و پیشروی آنان را شنید ، لرزه بر اندامش افتاد چنان که از شدت ترس و ناراحتی صدای بر هم خوردن دندانهایش را مسلمین می شنیدند ؛ « وقعت علیه الرعده و النفضه حتی سمع المسلمون اطیط اضراسه »
📚الفتوح ج 2 ص 290
❕و آرزو می کرد که میان او و ایرانیان ، کوهی از آتش باشد تا مبادا ایرانیان به او نزدیک شوند « وددت ان بیننا و بین فارس ، جبلا من نار لا یصلون الینا منه و لا نصل الیهم »
📚تاریخ طبری ج 3 ص 176
❕آری شجاعت عمر در همین خلاصه شد که ناجوانمردانه لشگری مهیا کند و به در خانه علی علیه السلام برود و یک بانوی بی دفاع را مورد ضرب و شتم و هتک قرار دهد ❗️❗️
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
هدایت شده از پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
👌پاسخ معاند را که مدعی است مکان قبر فاطمه سلام الله علیها مشخص است و شیعه اسناد آن را پنهان می کند را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2779
#اسناد_شهادت_فاطمه_س_در_کتاب_اختصاص_مفید
🤔#پرسش
❔در کتاب «الاختصاص» منسوب به شیخ مفید روایتی آمده که از ضرب و جرح حضرت زهرا توسط عمر هنگام گرفتن قباله فدک در میان کوچه خبر میدهد. در این روایت نیز از سقط محسن در اثر لگد عمر سخن گفته شده اما نسبت کتاب به شیخ مفید اثبات نشدهاست ، لذا روایت اختصاص قابل قبول نیست ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌شیخ مفید ( رحمه الله ) در مواضع متعددی از کتاب شریف « اختصاص » خود ، روایاتی در شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها را نقل می کند و مظلومیت ایشان را به تصویر می کشد .
❕او در كتاب اختصاص از عبد اللّه بن سنان از امام صادق عليه السّلام روايت مى كند كه آن حضرت فرمود ؛
« ابو بكر نوشته اى در ردّ فدك براى زهرا عليها السّلام نوشت. زهرا عليها السّلام در حالى كه نوشته را در دست داشت، از نزد ابو بكر بيرون آمد. عمر در راه به او رسيد. گفت: دختر محمّد! اين نوشته چيست كه در دست توست؟ فرمود: نوشته اى است كه ابو بكر در ردّ فدك برايم نوشته است. گفت: بده به من. زهرا عليها السّلام حاضر نشد نوشته را به او بدهد. عمر لگدى به زهرا عليها السّلام كه فرزند پسرى به نام محسن در شكم داشت، كوبيد. در اثر اين ضربه، زهرا عليها السّلام محسن را سقط كرد. سپس عمر، او را سيلى زد. گويى هم اكنون به گوشواره هاى گوشش مى نگرم كه در اثر آن سيلى شكست. سپس نوشته را برداشت و پاره كرد. زهرا عليها السّلام به خانه رفت و هفتاد و پنج روز در اثر ضربتى كه عمر به او زد، مريض بود تا اينكه از دنيا رفت».
📚الاختصاص ص 185
❕در همان كتاب، روايت ديگرى آورده كه مى گويد ؛
« خليفه دوم، لگدى به در خانه كوبيد و آن را شكست. او لگدى به زهرا عليها السّلام زد. فاطمه عليها السّلام در اثر اين ضربه، فرزندش محسن را سقط كرد.»
📚الاختصاص ص 344
❕ در حديث ديگرى در همان كتاب آمده است ؛
« امام صادق عليه السّلام فرمود: «و قاتل امير المؤمنين و👈 قاتل فاطمة 👉و قاتل المحسّن و قاتل الحسن و الحسين».
📚الاختصاص ص 344
❕عده ای در صحت انتساب کتاب اختصاص به شیخ مفید تشکیک می کنند در حالی که کتاب شناس معروف شیعه ، مرحوم آقا تهرانی کتاب « الاختصاص » را از آثار شیخ مفید می داند .
📚الذریعه الی تصانیف الشیعه ، ج 1 ص 358
👌مرحوم علامه مجلسی و شیخ حر عاملی ، دو محدث بزرگ شیعه نیز معتقدند که کتاب اختصاص برای شیخ مفید است ؛
📚بحار الانوار ج 1 ص 7 _ وسائل الشیعه ج 30 ص 158
❕در کتب ذیل نیز تصریح شده است که کتاب « اختصاص » برای شیخ مفید است ؛
💠ریاض العلماء ج 5 ص 178 _ کشف الحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الاسفار ، ص 30 _ مراه الکتب ، ج 3 ص 328 _ تنقیح المقال ج 29 ص 67 _ مستدرکات رجال الحدیث ج 1 ص 30 _ قاموس الرجال ج 2 ص 78 _ معجم رجال الحدیث ج 14 ص 278 _ فهرس التراث ج 1 ص 470 _ تعلیقه امل الآمل ، ص 306 _ مستدرکات اعیان الشیعه ج 7 ص 290 _ اعیان الشیعه ج 1 ص 99
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
❕ملحد وهابی که در این ایام نتوانست دفاع جانانه ای از عمر بن خطاب داشته باشد ، در آخرین دست و پا زدن های خود ، تصاویری از پاسخ های کانال ما ارایه داده و شبهه پوسیده و کهنه هزار بار پاسخ گفته شده را مطرح می کند که قبلا پاسخ گفته ایم ، شبهه مذکور می گوید ؛
« شهادت محسن با سخن پیامبر که به فاطمه فرمود تو اولین کس از اهل بیتم هستی که به من ملحق میشوی در تعارض است .فاطمه نخستین فرد از اهل بیت بوده که به پیامبر ملحق شده است یا محسن.آیا پیامبر اشتباه گفته است یا اصلا محسنی در کار نبوده »❓
👌پاسخ را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1444
❕در مورد علم غیب پیامبر و این که قرآن علم غیب را از پیامبر نفی می کند ،در گذشته پاسخهای مفصلی داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3038
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3268
#دشمنی_عایشه_با_فاطمه_خوشحالی_از_شهادت_فاطمه_س
🤔#پرسش
❔رابطه عایشه با حضرت زهرا چگونه بوده است ❗️این که عایشه از مردن حضرت زهرا خوشحال شده بود چقدر واقعیت دارد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌عایشه کینه خدیجه سلام الله علیها را به دل داشت و بارها نسبت به خدیجه اظهار خشم و انزجار می کرد .
❕بخاری در صحیح روایت می کند که عایشه می گفت ؛
« من آنقدر که نسبت به خدیجه حسادت می ورزیدم نسبت به هیچ یک از زنان پیامبر چنین حسادتی نمی کردم»
📚صحیح بخاری ج 8 ص 195
❕مسلم روایت می کند که عایشه به پیامبر چنین گفت ؛
« چقدر از خدیجه یاد می کنی او پیرزنی بود از پیر زن های قریش که از پیری دندان در دهان نداشت . هلاک شد و خدا بهتر از او را به تو داد»
📚صحیح مسلم، ج 7 ص 134
❕دنباله روایت را احمد در مسند می آورد که پیامبر گرامی ، در جواب عایشه فرمود ؛
« خداوند بهتر از او را نصیبم نساخته است .آنگاه که مردم مرا قبول نداشتند او به من ایمان اورد و آنگاه که مرا تکذیب می نمودند او تصدیقم کرد و آنگاه که دیگران مرا محروم کرده بودند او به مالش مرا یاری کرد »
📚مسند احمد ج9 ص429 _ المعجم الکبیر، ج 23 ص13
❕کینه عایشه از خدیجه س ، موجب شده بود که کینه فاطمه س را نیز به دل بگیرد ، چنان که امام صادق ع فرمود ؛
« پيامبر خدا وارد منزل خود شد و ديد كه عايشه رو به فاطمه كرده و با فرياد به او مى گويد: اى دختر خديجه، تو گمان مى كنى كه مادرت بر ما برترى دارد، او چه برترى بر ما دارد، او هم مانند يكى از ما بود و فاطمه سخن او را مى شنيد و چون پيامبر خدا را ديد گريه كرد، پيامبر به او فرمود: اى دختر محمد براى چه گريه مى كنى؟ گفت: او از مادر من ياد كرد و او را كوچك شمرد و من گريه كردم، پيامبر خشمناك شد و فرمود: ساكت باش اى حميرا ... »
📚الخصال ج 2 ص 405
❕او به قدری فاطمه س را می آزرد که مطابق برخی نقلها ، در هنگامه رجعت ، امام زمان ع ، انتقام فاطمه س را از عایشه می گیرد ، چنان که امام باقر ع فرمود ؛
« گر قائم ما قيام كند حميراء را به دستش مى سپارند تا بر او حدّ جارى كند و 👈انتقام دختر رسول اللَّه فاطمه را از او بگيرد. 👉عرض كردم: فدايت شوم، براى چه بر او حدّ جارى نمايد؟حضرت فرمودند: براى افتراء و بهتانى كه به مادر ابراهيم زد »
📚علل الشرایع ج 2 ص 580
❕ابی داود از صاحبان صحاح سته اهلسنت ، نقل می کند که عایشه نسبت به فاطمه س ، فحاشی می کرد و او را دشنام می داد ؛ « ان عائشه وقعت بکم و فعلت »
📚سنن ابی داود ج 4 ص 2088
❕و بدگویی های او نسبت به فاطمه س ، به قدری زیاد بود که زنان مدینه خبر بدگویی های او را به فاطمه س می رساندند و فاطمه س خیلی از عایشه شکایت داشت ؛ « کانت تکثر الشکوی من عائشه و یغشاها نساء المدینه و جیران بیتها فینقلن الیها کلمات عن عائشه »
📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 9 ص 193
❕پیامبر با عایشه برخورد کرد و گفت که تو دست از سر آزار و اذیت دخترم بر نمی داری ؛ « ما انت بمنتهیه یا حمیراء عن ابنتی »
📚فتح الباری ، ج 9 ص 222
👌ابویعلی نقل می کند که بین فاطمه و عایشه کدورت هایی بود ؛ « کان بینهما شی ء »
📚مسند ابی یعلی ج 8 ص 153 _ مجمع الزوائد ج 9 ص 201
❕و مطابق نقل علمای اهلسنت ، نسبت به جایگاه فاطمه س در نزد پیامبر حسادت می کرد و بر سر پیامبر فریاد می کشید ، تا جایی که ابوبکر قصد داشت عایشه را بزند ❗️
👌نعمان بن بشیر می گوید ؛
« ابوبکر اجازه گرفت که وارد منزل پیامبر شود ، به ناگاه شنید که عایشه فریاد می زند و می گوید به خدا سوگند می دانی که فاطمه و علی در نزد تو محبوبتر از من و پدرم می باشند و این جمله را دو الی سه بار تکرار کرد ، ابوبکر ( دستش ) را به سویش دراز کرد ( و قصد زدنش را داشت ) ، و گفت ای دختر فلانه ، نشنوم که بر سر پیامبر فریاد می زنی » «عن النعمان بن بشير قال استأذن أبو بكر على رسول الله صلى الله عليه وسلم فسمع صوتا عائشة عاليا وهي تقول والله لقد عرفت ان عليا وفاطمة أحب اليك منى ومن أبى مرتين أو ثلاثا فاستأذن أبو بكر فأهوى إليها فقال يا بنت فلانة لا أسمعك ترفعين صوتك على رسول الله صلى الله عليه وسلم »
📚محمع الزوائد ، هیثمی ، ج 9 ص 201 _ الخصائص ، نسائی ، ص 108
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕کینه و دشمنی عایشه با فاطمه س تا جایی بود که حتی نسبت به فرزندان فاطمه س ، یعنی حسن و حسین ع ، کینه ورزید و با این که آن دو محرمش بودند ، اما در برابر حسنین ع حجاب می گرفت و ابن عباس به او به خاطر این عملکرد اعتراض می کرد ؛ « تحتجب من حسن و حسین فقال ابن عباس ان دخلوهما علیها لحل »
📚طبقات ابن سعد ج 8 ص 73
❕او در حالی از حسنین حجاب می گرفت که مطابق نقل بخاری ، به مردان نامحرم ، آموزش طریقه غسل کردن می داد ؛ « فدعت باناء نحو من صاع فاغتسلت و افاضت علی راسها »
📚صحیح بخاری ج 1 ص 68
👌او در حالی از حسنین ( به خاطر کینه فاطمه س ) حجاب می گرفت که برخلاف احکام اسلام ، معتقد بود که می توان مردان نامحرم را با شیر دادن به خود محرم کرد ، چنان که علمای اهلسنت نقل می کنند ؛
« عایشه به خواهرانش دستور می داد به مردانی که او دوست دارد آنها را ببیند و بر او وارد شوند پنج بار شیر دهد اگر چه مردان بزرگ باشند سپس بر او وارد شوند اما ام سلمه و سایر زنان پیامبر با این کار عایشه مخالف بودند که با این نوع شیر خوردن کسی بر آنها وارد شود مگر این که در گهواره شیر خورده باشد»
📚مسند احمد ج6 ص270 _ سنن ابی داود ج 2 ص 223
❕فاطمه س ، نیز به تنبیه تمام این رفتارهای ناشایست ، عایشه ، به اسماء بنت عمیس وصیت کرد که نگذارد عایشه پس از مرگش بر بالین او حاضر شود ، چنان که علمای اهلسنت نقل می کنند که خطاب به اسماء فرمود ؛
« هنگامى كه از دنيا وفات كردم، تو و على بدن مرا غسل بدهيد و هيچ كسى هم در آن حال حق ورود به آنجا را ندارد. به مجردي كه زهرا دار فانى را وداع گفت، «عايشه» اجازه ورود خواست. «اسماء» به او اجازه ورود نداد. «عايشه» ناراحت شد و به پدرش شكايت كرد و اظهار داشت اين زن «خثعميّه» ( نوعی سب و ناسزا ) ، ميان ما و دختر پيغمبر حائل و مانع شده است و اجازه نمى دهد در غسل دادن بدن او شركت نمائيم. به علاوه براى حمل جنازه او وسيله اى مانند حجله عروسان ترتيب داده است. «ابو بكر» پس از شنيدن سخنان دخترش بلافاصله به در خانه زهرا آمد و گفت: اى اسماء! چرا نمى گذارى همسران پيغمبر اكرم نزد دختر او بروند؟ چرا چنين وسيله اى همچو حجله عروسان برايش ساخته اى؟ «اسماء» در پاسخ گفت: خود زهرا به من وصيت كرده است كسى بر او وارد نشود و وسيله اى را كه به آن اعتراض دارى، پيشنهادى بود از طرف من كه مورد پسند واقع شد و در حال حياتش دستور ساختن آن را داد. «ابو بكر» گفت: پس اگر مسئله از اين قرار است، هر چه به تو دستور داده است، اجراء كن. آنگاه بازگشت و على و «اسماء» بدن شريف آن حضرت را غسل دادند. »
📚السنن الکبری ، بیهقی ، ج 4 ص 34 _ الاستیعاب ج 4 ص 1897 _ کنزالعمال ج 13 ص 687 _ اسد الغابه ج 5 ص 524
❕عایشه پس از شهادت فاطمه س نیز اظهار خوشحالی و شادمانی می کرد ، چنان که ابن ابی الحدید معتزلی سنی نقل می کند ؛
« پس از درگذشت فاطمه س ، تمام زنان پیامبر به نزد بنی هاشم رفتند و تعزیت گفتند ، اما عایشه چنین نکرد و خودش را به مریضی زد و به علی ع خبری رسید که حاکی از خوشحالی و سرور عایشه بود » « اظهرت مرضا و نقل الی علی کلام ، یدل علی السرور »
📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 9 ص 198
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در پاسخ ذیل گفته ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1444
« عنوان اهل بیت در زمان پیامبر تنها بر کسانی اطلاق می شود که خداوند آنان را از رجس و پلیدی پاک ساخته و پیامبر با کشیدن عبا بر سر آنان ، آنها را به عنوان اهل بیت معرفی ساخته است »
❕یعنی عنوان اهل بیت بر زنان پیامبر تطبیق داده نمی شود و همینطور بر حضرت زینب س و محسن ع ، عنوان اهل بیت معصوم ، تطبیق پیدا نمی کند .
❔حال ملحد اشکال کرده است که اگر چنین است ، پس 9 تن از امامان جزء اهل بیت نیستند و عصمت آنان مردود است ❗️
👌در حالی که روشن است که مقصود ما آن بود که در زمان پیامبر ، اهل بیت معصوم تنها پنج تن آل عبا بوده است نه غیر آنها از همسران پیامبر یا فرزندان غیر معصوم علی و فاطمه علیهما السلام ، و حصر در کلام ما به اصطلاح بلاغی ( که ملحد بیسواد از این اصطلاحات بی خبر است ) ، « حصر اضافی » بوده است ، و بقیه امامان ع در آن زمان نبودند ، بلکه آنها در زمان های بعد به دنیا آمدند اما پیامبر تصریح کرده بود که آنان نیز جزء اهل بیت مطهر بوده و پاک و معصوم هستند ، در ذیل در مورد عصمت بقیه امامان غیر از پنج تن آل عبا ، توضیحات کافی را داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2927
❕آموزش به ملحد ؛
👌در حصر اضافی ، حصر نسبت به برخی افراد است ، مانند مثال ما که حصر کردیم اهل بیت ع را در پنج تن تا برخی افراد یعنی همسران پیامبر و فرزندان غیر معصوم علی و فاطمه علیهما السلام را خارج کنیم ، اما در حصر حقیقی ، حصر نسبت به تمام افراد است ، مانند « ما فی الدار الا زید »
📚شرح مختصر المعانی ، آیین بلاغت ، ص 38
#ملحد_وهابی_بیسواد
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
#پاسخی_به_وهابیون_در_مورد_اعتبار_سندی_روایات_شهادت_فاطمه_س
❕برخی از جوجه وهابی ها ، رگ غیرتشان ورم کرده است و در صدد بر آمده اند تا از عمر بن خطاب دفاع کنند و دامان ناپاک او را از اتهام قتل دخت گرامی پیامبر ، پاک کنند ، لذا کانالی زده اند و صد نفری از دوستانشان هم عضو کانال شده اند و به خیال خام خود افسانه شهادت فاطمه س را اثبات کرده اند .
👌اینان آمده اند و دهها سندی که شیعه در این رابطه از کتب خودشان ارایه می دهد را تضعیف سندی کرده و می گویند ضعیف است ، با این که علمای رجالی خودشان راویان آن را توثیق کرده اند ، اما اینان قول یک عالم را که مثلا یک راوی را تضعیف کرده است ، مستمسک قرار می دهند و می گویند تضعیف بر توثیق مقدم است و کلام علمایی که توثیق کرده اند حجت نیست چون فلان راوی تضعیف هم دارد و جرح بر تعدیل مقدم است . ❗️
👌خطاب به این جوجه وهابی ها می گوییم که شما هیچ روایت صحیحی ندارید و مذهب جعلی شما از مشتی نقل قول های راویان مجهول و ضعیف شکل گرفته است و حتی صحاح سته شما و صحیح بخاری و مسلم ، همگان از راویان مجهول و ضعیف نقل روایت کرده اند و علمای خودتان گفته اند که روایات صحیح ما انگشت شمار است ، در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2884
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2728
❕بنابراین از ما نخواهید که روایت صحیح از کتبتان در این زمینه ارایه دهیم ، زیرا شما اصلا روایت صحیحی ندارید ، تنها راه این است که تعدد و کثرت یک نقل را مد نظر قرار دهیم و تواتر معنوی آن را ثابت کنیم ، چنان که روایات شهادت فاطمه صدیقه س ، از کتب خودتان ، متعدد و متکاثر است و در حد تواتر معنوی است ، حدیث متواتر هم یقینی است ( در گذشته این روایات را مورد بررسی تفصیلی قرار داده ایم ) ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2302
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2301
❕ابن تیمیه بزرگ شما ، پاسخ شما را به زیبایی داده است و می گوید ؛
«زیادی و تعدد راه های نقل حدیث ، برخی از آنها ، برخی دیگر را تقویت می کند که خود زمینه یقین و اطمینان به آن حدیث را فراهم می کند ، اگر چه راویان آن گروهی از فاسقان و فاجران باشند »
📚کتب و رسائل و فتاوی ابن تیمیه ، ج 18 ص 26
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕یکی از دلائل روشن هتک حرمت فاطمه س و شهادت ایشان ، پشیمانی ابوبکر در پایان عمر است که می گفت ؛
« آرزو می کنم حرمت خانه فاطمه را زیر پا نمی نهادم و آن را به حال خود واگذار می کردم»
📚المعجم الکبیر ج1 ص62
❕این روایت را دهها تن از علمای اهلسنت نقل کرده اند که در ذیل آورده ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5859
❕حال جوجه وهابی ها مدعی شده اند که در سند روایت ، علوان بن داود بجلی است که بخاری گفته است منکر الحدیث است ❗️در حالی که ابن حبان این راوی را توثیق کرده و در کتاب ثقات خود آورده است ؛
📚الثقات ج 8 ص 526
👌توثیقات ابن حبان هم در درجه بالایی قرار دارد ، چرا که ذهبی در مورد او می گوید ؛
« چشمه معرفت ثقات ... ابن حبان است »
📚الموقظه فی علم مصطلح الحدیث ص 79
❕جوجه وهابیون گفته اند که علوان منکر الحدیث بوده و روایتش صحیح نیست در حالی که منکر الحدیث بودن ، دلالت بر عدم اعتبار روایات راوی نمی کند ، چنان که ابن حجر می گوید ؛
« اگر بنا باشد که هر کس را به صرف این که روایت منکر نقل می کند ، در زمره ضعفاء قرار دهیم ، در آن صورت روایت هیچ کس سالم نخواهد ماند »
📚لسان المیزان ، ج 2 ص 307
❕از این گذشته روایت پشیمانی ابوبکر با چندین سند نقل شده که تنها در یکی از آنها علوان بن داود وجود دارد ، چنان که ذهبی می گوید ؛
« این حدیث را ابن وهب و ابن عائظ از لیث بن سعید از صالح بن کیسان به شکل کاملتر روایت کرده اند »
📚تاریخ الاسلام ج 3 ص 118
👌ابن عساکر و بلاذری و ... این روایت را با اسناد دیگری ارائه داده اند که در نمایه فوق الذکر به آن اشاره کرده ایم ، بنابراین روایت تعدد نقل و سند دارد و طبق کلام ابن تیمیه حجت است ، در کتاب عمده القاری نیز می خوانیم ؛
« اگر روایتی با سندهای گوناگون نقل شود ، ولی برخی از راویان آن ضعیف باشد ، باز هم به آن احتجاج می شود ... تعدادی حدیث از صحابه و از راههای گوناگون نقل شده که برخی از آنها برخی دیگر را تقویت می کنند ، اگر چه هر یک از آن احادیث ضعیف باشند »
📚عمده القاری ج 3 ص 307
❕البانی ، بخاری زمان شما هم می گوید ؛
« از مسائل ثابت شده در علم رجال آن است که چون فرد متهمی در سندهای متعدد در سلسله سند ، نباشد ، یکدیگر را تقویت می کند »
📚ارواء الغلیل ، ج 1 ص 160
👌مقدسی نیز تصریح به اعتبار روایت پشیمانی ابوبکر می کند و می گوید ؛
« این حدیث از ابوبکر در رتبه روایات حسن قرار دارد »
📚الاحادیث المختاره ، ج 1 ص 90
👌مقدسی نیز از استوانه های علمی اهلسنت است ، چنان که بخاری در مورد او می گوید ؛
« او عالم ، حافظ ، حجت و محدث شام و شیخ اهل سنت ... است »
📚تذکره الحفاظ ج 4 ص 1129
❕روایت حسن نیز مانند روایت صحیح است ، چنان که نووی می گوید ؛
« روایت حسن در احتجاج همانند روایت صحیح است ... گروهی روایت حسن را در زمره روایت صحیح آورده اند »
📚التقریب ج 1 ص 2
❕ابن تیمیه نیز می گوید ؛
« نوع دوم از روایات ، روایت حسن است ، از دیدگاه جمهور علما ، این روایت در احتجاج ، همانند روایت حسن است »
📚الباعث الحثیث ، ج 1 ص 129
👌سیوطی نیز حسن بودن روایت پشیمانی ابوبکر را نقل می کند ؛
📚جامع الاحادیث ، ج 13 ص 101 _ ج 17 ص 48
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#شهادت_فاطمه_در_تقویم_نظر_شیخ_فضل_الله
🤔#پرسش
❔تا قبل از سال ١٣٧٤ در تقويم های رسمی ایران نامى از #شهادت فاطمة الزهرا رضی الله عنها برده نشده بود بلکه از كلمه #وفات براى روز درگذشت ايشان استفاده شده بود؛ و حتی روز تعطیل در تقویم برای آن منظور نشده بود. البته لازم به ذکر است که تعدادی از علمای معروف مذهب شیعه مانند شیخ مفید و علامه حسین فضل الله و قبانجی و ... این داستان افسانه ای را منکر شده و آن را از اصل جعلی میدانند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
1⃣مگر تقویم ملاک شرعی است که بگوییم که چون تا قبل سال 74 مثلا در تقویم در مورد فاطمه صدیقه سلام الله علیها از واژه وفات استفاده شده است ، پس فاطمه س وفات کرده یعنی به مرگ طبیعی از دنیا رفته است ❗️
👌در همین تقویم ، روز نهم ربیع که سالروز هلاکت خلیفه دوم و فرحه الزهراء است ، به عنوان روز به امامت رسیدن امام زمان ثبت کرده اند ، تا درگذشت خلیفه دوم در این روز و شادی شیعیان را تحت الشعاع قرار دهند که در گذشته مفصلا مورد نقد و رد ما قرار گرفته است ❗️❗️
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3034
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2596
❕آیا ما باید بپذیریم که چون در تقویم نهم ربیع ، سالروز به امامت رسیدن امام زمان ع ثبت شده است ، نه سالروز هلاکت عمر ، دیگر آن روز حق شادی در مورد هلاکت عمر را نداریم و باید به خاطر امام زمان ع شاد باشیم در حالی که هیچ مستند شرعی در این مساله نیست ❗️آیا این معقول است که ما به خاطر تقویم از مسلمات تاریخی و حدیثی چشم بپوشیم ❕❕
👌یا مثلا در تقویم روز میلاد امام کاظم ع ، در ماه ذی الحجه ثبت شده است در حالی که ایشان در ماه صفر به دنیا آمدند ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1455
2⃣اگر در تقویم از واژه « وفات » استفاده شده است ، باز این واژه قابل دفاع است ، زیرا این واژه هم در مورد مرگ طبیعی به کار می رود و هم در مورد شهادت ، در ذیل مفصل این قضیه را طبق اسناد شیعه و سنی بررسی کرده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2376
3⃣حتی خود امام خمینی ( ره ) ، در زمان حیات خود و قبل از سال هفتاد شمسی ، در مورد فاطمه صدیقه س ، از واژه شهادت استفاده می کرده اند .
❕ایشان در مورخه 18 اسفند سال 1360 ، در سخنرانی خود ، چنین فرمودند ؛
« من هم « شهادت » بانوی بزرگ اسلام را بر همه مسلمین و بر شما برادران عزیز ارتشی ، سپاهی ، بسیج و بر حضرت بقیه الله _ ارواحناه فداه _ تسلیت عرض می کنم »
📚صحیفه نور ج 16 ص 87
4⃣علما و بزرگان شیعه در طول تاریخ قائل به شهادت فاطمه صدیقه سلام الله علیها بوده اند که در ذیل به برخی از آنها اشاره داشته ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2386
❕و برخلاف دروغگویی وهابی ، شیخ مفید نیز قائل به شهادت فاطمه س ، بوده اند چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2945
❕با این تصریحات و نصوص صریح در شهادت فاطمه ، مخالفت های عده ای چون فضل الله و قبانچی و ... که در برابر بزرگان شیعه ، عددی محسوب نمی شوند ، به اصل ماجرا لطمه ای وارد نمی کند .
👌البته سید فضل الله در سخنرانی دیگر تصریح کرد و گفت ؛
❕ « به من دروغ بسته اند و من قضیه شهادت فاطمه س ، را به صورت قطعی منکر نشده ام و تنها گفته ام که باید در این زمینه تحقیقات و بررسی های بیشتری صورت گیرد ، و من کسانی را که به خانه علی ع هجوم آوردند و قصد آتش زدن آن را داشتند ، تبرئه نمی کنم و روایات زیادی در کتابهای اهلسنت و شیعه وجود دارد که زهرا س محسن را سقط کردند ، قضیه غصب فدک از فاطمه س ، از واضح ترین قضایا در مظلومیت زهرا س است ، قضیه فدک را شیعه و اهل سنت روایت کرده اند ، این امر قطعی است که هیزم آوردند و می خواستند خانه زهرا را آتش بزنند . »
❕کلیپ صحبت های او را در ذیل ببینید ؛
🌐https://youtu.be/qZO1h8zVXtA
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#درب_خانه_فاطمه_شکسته_شدن_و_آتش_گرفتن_پاسخی_به_یاوه_گویی_معاند
🤔#پرسش
❔تودهنى امام على به آخوندها و اعتراف به اينكه خانه اش نه درب دارد و نه سقف و آنرا با شاخ و برگ درخت خرما پوشانده است
در يك روايت بسيار معتبر كه در بسيارى از كتب علماى شيعه آمده است، على امام اول شيعيان ميگويد كه خانه اش نه سقف دارد و نه درب، و سقف خانه و درب آنرا با شاخ و برگهاى درخت خرما پوشانده است.
در ادامه متن عربى و ترجمه روايت و همچنين تعدادى از منابع اين روايت به همراه لينكشان را خدمتتان ارائه ميكنم.
#متن_عربی:
ونحن أهل بيت محمد لا سقوف لبيوتنا ولا أبواب ولا ستور إلا الجرائد وما أشبهها
#ترجمه: خانه های ما اهل بیت نه سقف دارد و نه درب، جز اجزایی از برگ های درخت خرما.
▪️حالا برو بزن تو سرت و زار بزن كه ميخ در رفته تو پهلوى فاطمه!
▪️منابع:
١) بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج ٣٨ - الصفحة ١٧٥
٢) الاختصاص - شيخ مفيد ص ١٣٢
٣) الخصال - شيخ صدوق ج ١ ص ٣٧٣
٤) حيات اميرالمؤمنين عن لسانه ج٢ ص٢٤٢
٥) كتاب ماساة الزهراء ج ٢
٦) كتاب ارشاد القلوب ج ٢ ص ٣٤٣
💠#پاسخ💠
👌روایت مورد استناد معاند این نقل است که فرمود ؛
« پيامبر خدا آنان را گاهى با ملايمت و گاهى با شدّت و گاهى با بخشش و گاهى با شمشير گرد هم آورده بود و به جهت گرد آمدن آنها چون در حال آمدن و فرار كردن بودند، آنان را سير و سيراب مى كرد و لباس و فرش و روانداز مى داد و اين در حالى بود كه خانه هاى ما خاندان محمد (ص)، سقف و در و پيكرى جز شاخه هاى خرما و مانند آن نداشت 👉 و ما فرش و رواندازى نداشتيم و بيشتر ما در نماز از يك لباس استفاده مىكرديم و همه ما شبها و روزها گرسنه مى مانديم »
📚الخصال ج 2 ص 364
❕این روایت نمی گوید که منزل اهلبیت ع ، سقف و درب نداشته است ، بلکه می گوید سقف و درب منزل آنها از چوب درخت خرما بوده است ؛ « الا الجرائد و ما اشباهها »
👌به شاخه درخت خرما که برگهای آن را کنده باشند ، جریده گویند ؛
📚فرهنگ ابجدی ص 295
❕بنابراین منزل علی و فاطمه علیهما السلام نیز درب داشته است ، اما دربی که از چوب درخت خرما تهیه شده بود و این گواه بر ساده زیستی آن بزرگواران بوده است ، و همین درب ساده در هنگام هجوم ، آتش گرفت و شکسته شد ، چنان که در روایت مرحوم عیاشی آمده است ؛
« فاطمه آنها را ديد، در را به رويشان بست. او شك نداشت كه بدون اجازه اش كسى وارد نخواهد شد. عمر لگدى به در زد و 👈آن را كه از شاخه خرما بود، شكست.👉 سپس وارد خانه شدند و على را ريسمان به گردن بيرون بردند».
📚تفسير عياشى، ج 2، ص 68؛ بحار الانوار، ج 28، ص 227
❕بنابراین منزل علی و فاطمه درب داشته است اما دربی که از جنس درخت خرما بوده است ، به خلاف عایشه که مثلا درب خانه اش از چوب عرعر و ساج بوده است چنان که نقل می کنند ؛
« در خانه عايشه يك لنگه داشت و از چوب عرعر يا ساج بود »
📚وفاء الوفاء ج 2 ص 452
❕در نقلهای فراوانی تصریح شده است که خانه علی و فاطمه درب داشته است که ذکر همه آن روایات ، بحث را طولانی می کند ، اما به برخی اشاره می کنیم ؛
1⃣در حديث ازدواج فاطمه عليها السّلام آمده كه رسول خد على و فاطمه عليها السّلام را فرمود كه به خانه شان بروند. سپس برايشان دعا كرد. آنگاه برخاست و درب را به رويش بست. در متن ديگرى آمده: «درب را به روى آن دو بست.»
📚بحار الانوار ج 43 ص 122
2⃣امام كاظم ع فرمود ؛
«رسول خدا ، على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام را جمع كرد و در خانه را بر روى خود و آنان بست و فرمود: اى خانواده من! ... تا جائى كه فرمود: آنگاه اين آيه نازل شد وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً.»
📚کنز الفوائد ص 190
3⃣زهرا عليها السّلام به سلمان گفت ؛
«ديشب در اينجا نشسته بودم و درب خانه بسته بود، من در انديشه انقطاع وحى از ما و انصراف ملائكه از خانه مان بودم كه ناگهان درب خانه خود به خود بازشد ...»
📚بحار الانوار، ج 43، ص 66.
4⃣سلمان فارسى روايت كرده كه فاطمه عليها السّلام به او فرمود ؛
«ديشب در صحن حجره با اندوهى شديد در فراق پيغمبر نشسته بودم و مى گريستم. درب حجره را با دست خودم پيش كرده بودم كه درب بازشد و سه كنيز بر من وارد شدند »
📚بحار الانوار ج 91 ص 227
5⃣باز سلمان می گوید ؛
«به خانه فاطمه عليها السّلام رفتم. در زدم و اجازه ورود خواستم. به من اجازه داد ...».
📚همان ج 91 ص 227
6⃣ پس از آنكه على عليه السّلام دينارى صدقه داد، و پیامبر از فرط گرسنگى، سنگى به شكمش بسته بود او و على آمدند تا درب خانه فاطمه را زد. چون فاطمه نگريست ... »
📚همان ج 35 ص 251
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
7⃣ وقتى امير المؤمنين، فاطمه عليها السّلام را به خانه برد، «رسول خدا چهل روز صبح به درب خانه زهرا عليها السّلام مى رفت، در مىزد، و مى گفت: السّلام عليكم يا اهل بيت النبوة و معدن الرسالة و مختلف الملائكة! وقت نماز، است خداوند شما را رحمت كند: إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً.
سپس درب را محكمتر مى زد و مى گفت: انا سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم».
📚تفسیر فرات کوفی ج 1 ص 339
8⃣سلمان براى فراهم كردن توشه براى شكارچى، به خانه فاطمه عليها السّلام آمد. «درب زد. فاطمه از پشت درب جواب داد ...». تا اينكه مى گويد: «پيغمبر بپاخاست و به حجره فاطمه آمد. در زد هرگاه پيغمبر در مى زد، فقط فاطمه در را برايش باز مى كرد. چون فاطمه در را باز كرد، ...»
📚مقتل خوارزمى، ج 1، ص 74؛ بحار الانوار، ج 43، ص 72.
9⃣در حديث يهوديانى كه به مدينه آمدند، ديدند كه پيامبر وفات كرده است به سراغ ابو بكر رفتند اما آنچه مى خواستند نزد او نيافتند. پس به منزل فاطمه عليها السّلام آمدند و در زدند.
📚بحار الانوار، ج 41، ص 270؛ فضائل ابن شاذان، ص 130
🔟در حديث ديگر ؛ «پس پيغمبر برجست تا به حجره فاطمه آمد. در زد. هرگاه پيغمبر در مى زد، كسى جز فاطمه در را باز نمى كرد. چون در را بازكرد، پيغمبر به زردى صورتش نگاه كرد».
📚عوالم العلوم ج 11 ص 169
❕چنان که اشاره کردیم ، همین درب خانه شکسته و آتش گرفته شد و فاطمه صدیقه سلام الله علیها مجروح گشت ؛
1⃣مفضّل حديثى از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه از امام حجّت- عجل اللّه تعالى فرجه الشريف- و رجعت برخى مردگان سخن مى گويد. از جمله در اين روايت آمده ؛
«زدن سلمان فارسى، آتش زدن در خانه امير المؤمنين، فاطمه، حسن و حسين عليهم السّلام بر رويشان و تازيانه زدن به دستان صديقه كبرى فاطمه عليها السّلام و شكم او و سقط محسن ... و جمع هيزم، انباشت آن كنار در براى آتش زدن خانه امير المؤمنين، فاطمه، حسن، حسين و زينب، ام كلثوم، فضّه، آتش زدن در، و خروج فاطمه و خطاب او به آنان از پشت در، و سخن او گفت: واى بر تو عمر! اين چه جسارتى است كه به خدا و رسول مى كنى؟ مى خواهى نسل رسول خدا را از دنيا قطع كنى و از بين ببرى، و نور خدا را خاموش كنى ... عمر گفت: خودت انتخاب كن يا بيرون آمدن على براى بيعت با ابو بكر را و يا آتش زدن همه شما؟!». «قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا درب را باز كند و عمر با تازيانه چنان به بازوى زهرا عليها السّلام زد كه همچون بازوبند روى بازويش حلقه زد و لگدى به در كوبيد كه به شكم فاطمه عليها السّلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن وليد، سيلى زدن به زهرا عليها السّلام چنان كه گوشواره اش شكست، فاطمه عليها السّلام بلند بلند مى گريست، مى گفت: پدر! وا رسول اللّه! دخترت فاطمه را تكذيب مى كنند، او را مىزنند و فرزندش را در شكمش مى كشند»... در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زايمان گرفت و محسن را سقط كرد. »
📚بحار الانوار ج 53 ص 14
2⃣ سليم بن قيس اين قضيه را از سلمان و عبد اللّه بن عباس روايت مى كند كه گفتند ؛
«پس از بيعت با ابو بكر، بارها به دنبال على فرستادند اما على حاضر نشد نزدشان بيايد. عمر غضبناك برجست و خالد بن وليد، و قنفذ را صدا زد و دستور داد كه هيزم و آتش بياورند. سپس راه افتاد تا به در خانه على رسيد. فاطمه عليها السّلام پشت در نشسته بود. پس از وفات رسول خدا سرش را مى بست و جسمش نحيف و لاغر شده بود. عمر در زد، سپس ندا داد: پسر ابى طالب! در را باز كن. فاطمه گفت: عمر! تو را با ما چه كار، ما را به حال خودمان رها نمى كنى؟! گفت: در را باز كن و الّا خانه را به رويتان آتش مى زنيم. فاطمه گفت: عمر! از خداوند عزّ و جل پروا ندارى، در خانه ام بر من وارد مى شوى و بر من هجوم مى آورى؟! عمر حاضر نشد برگردد. آتش خواست و در را آتش زد. در سوخت. پس عمر آن را به داخل راند. فاطمه به سوى او آمد و فرياد كشيد: پدر! يا رسول اللّه ، او شمشير خود را همان طور كه در غلاف بود، بلند كرد و به پهلوى فاطمه عليها السّلام زد، وقتى ناله آن بانو بلند شد با تازيانه به نحوى به ساق دست آن حضرت نواخت كه صيحه اى زد و پدر خود رسول خدا را به فرياد طلبيد. »
📚کتاب سلیم ج 2 ص 250
3⃣ فاطمه عليها السّلام آنها را ديد، در را به رويشان بست. او شك نداشت كه بدون اجازه اش كسى وارد نخواهد شد. عمر لگدى به در زد و آن را كه از شاخه خرما بود، شكست. سپس وارد خانه شدند و على را ريسمان به گردن بيرون بردند».
📚بحار الانوار، ج 28، ص 227؛ تفسير عياشى، ج 2، ص 47؛ الاختصاص، ص 185- 186؛ تفسير البرهان، ج 2، ص 93.
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
4⃣پيامبر در وصيت خود به على عليه السّلام درباره فاطمه عليها السّلام فرمود ؛
«... واى بر كسى كه حرمت او را هتك كند، واى بر كسى كه خانه اش را آتش بزند، واى بر كسى كه خليل او را اذيت كند، و واى بر كسى كه او را به زحمت اندازد و با او بجنگد ...».
📚بحار الانوار، ج 12، ص 458؛ خصائص الائمه، ص 72.
5⃣زهرا عليها السّلام فرمود ؛
«هيزم زيادى بر در خانه ما جمع كردند و آتش آوردند كه خانه ما را آتش بزنند. پشت در ايستادم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم كه دست از ما بردارند و منصرف شوند. عمر تازيانه را از دست قنفذ غلام ابو بكر گرفت، و به بازويم زد چنان كه همچون بازوبند به دور بازويم حلقه زد. پس لگدى به در زد و آن را به طرف من راند. من كه آبستن بودم، به رويم در افتادم. آتش شعله مى کشيد و صورتم را مى گداخت. سپس چنان مرا سيلى زد كه گوشواره ام از گوشم كنده شد و مرا درد زايمان گرفت و محسن بى گناه را كشته سقط كردم».
📚بحار الانوار، ج 30، ص 348.
6⃣مسعودى می نویسد ؛
«پس راه خانه على را در پيش گرفتند و به او يورش بردند. در خانه اش را آتش زدند، و او را به زور بيرون كشيدند. »
📚اثباه الوصیه ص 143
7⃣خود عمر نیز اعتراف به جنایت خود می کرد و می گفت ؛
« گفتم اگر على نيايد، هيزم مى آورم و خانه را به روى ساكنانش آتش مى زنم، و آنان را به آتش مى كشم يا على را براى بيعت مى بريم. تازيانه قنفذ را گرفتم و زدم. به خالد بن وليد گفتم: تو با مردان هيزم فراهم كنيد. خودم خانه را آتش مى زنم. فاطمه گفت: اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن امير المؤمنين. فاطمه دستهاى خود را پشت در گذاشت تا مرا از باز كردن در بازدارد خواستم در را باز كنم. نتوانستم. پس با تازيانه به دستهايش زدم چنان كه دردش گرفت و من صداى ناله و گريه اش را مى شنيدم. نزديك بود كه نرم شوم و از دم در بازگردم، اما كينه هاى على و حرص او به خون دليران عرب را به ياد آوردم ... پس لگدى به در زدم كه فاطمه شكمش را به آن چسبانده بود و پشت آن پنهان شده بود. چنان فرياد زد كه گمان كردم كه فريادش مدينه را زير و رو كرد شنيدم كه گفت: پدر! يا رسول اللّه! اينگونه با حبيبه و دخترت رفتار مى شود؟! آه: فضّه! مرا بگير كه به خدا قسم جنين داخل شكمم كشته شد. و شنيدم كه او را درد زايمان گرفته است. او به ديوار تكيه داده بود. در را به داخل راندم و داخل شدم. به گونه اى در مقابلم ايستاد كه جلوى ديدم را گرفت. از روى مقنعه چنان به گونه اش سيلى زدم كه گوشواره اش كنده شد و روى زمين افتاد. »
📚بحار الانوار، ج 30، ص 293- 295؛
8⃣ابن عطیه در کتاب الامامه و الخلافه خودش می آورد ؛
« ابوبکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آن چنان حضرت فاطمه را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که از دنیا رفت »
📚موتمر علماء البغداد فی الامامه والخلافه ص181
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#علم_فاطمه_س_به_سرنوشت_امام_حسین_ع
🤔#پرسش
❔علم غیب فاطمه٬ واقعیت یا دروغی شاخدار؟
آخوندها و دکانداران دین یک عمر از علم غیب داشتن فاطمه دختر پیامبر سخنها گفتند و کاغذها سیاه کردند! حال آنکه با نگاهی به کتب روایی در مییابیم فاطمه حتی در روز قیامت هم که گفته میشود تمام رازها برملا میشود هنوز نمیداند بعد از مرگش چه بر سر فرزندش حسین آمده! ↓↓↓
از رسول خدا روایت است که فرمود: چون روز قیامت شود فاطمه همراه جمعی از زنانش میآید. به او گفته میشود به بهشت داخل شو. پاسخ میدهد: داخل نمیشوم تا بدانم پس از من با فرزندم چه کردند؟ به او گفته میشود به وسط صحرای محشر نگاه کن. چون نگاه میکند٬ حسین را میبیند که بیسر ایستادهاست. آنچنان فریاد میزند که من نیز با او فریاد میکشم٬ فرشتگان نیز به فریاد او فریاد میکشند!
📚منبع: اللهوف - تألیف ابن طاووس - ترجمه سید احمد فهری زنجانی - انتشارات دلیل ما ، قم ٫ ۱۳۸۰ - صفحه ۱۵۷ ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌روایتی که معاند به آن استناد کرد ،نقل ذیل است که مطابق آن پیامبر گرامی فرمود ؛
« إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَاءَتْ فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا فِي لُمَةٍ مِنْ نِسَائِهَا فَيُقَالُ لَهَا ادْخُلِي الْجَنَّةَ فَتَقُولُ لَا أَدْخُلُ حَتَّى أَعْلَمَ مَا صُنِعَ بِوَلَدِي مِنْ بَعْدِي فَيُقَالُ لَهَا انْظُرِي فِي قَلْبِ الْقِيَامَةِ فَتَنْظُرُ إِلَى الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ قَائِماً وَ لَيْسَ عَلَيْهِ رَأْسٌ فَتَصْرُخُ صَرْخَةً وَ أَصْرُخُ لِصُرَاخِهَا وَ تَصْرُخُ الْمَلَائِكَةُ لِصُرَاخِنَا فَيَغْضَبُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنَا عِنْدَ ذَلِكَ فَيَأْمُرُ نَاراً يُقَالُ لَهَا هَبْهَبُ قَدْ أُوقِدَ عَلَيْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّى اسْوَدَّتْ لَا يَدْخُلُهَا رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهَا غَمٌّ أَبَداً فَيُقَالُ لَهَا الْتَقِطِي قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْه » « هنگامى كه قيامت بر پا مى شود فاطمه زهرا در حالى وارد صحراى محشر مى شود كه گروهى از زنان شيعيان در اطراف آن بانو خواهند بود. و به حضرت زهرا گفته مى شود: داخل بهشت شو! وى مى فرمايد:👈 وارد بهشت نمى شوم تا بدانم👉 بعد از من با فرزندم چه عملى انجام داده اند. به آن حضرت مى گويند: در ميان جمعيت قيامت نگاه كن. وقتى نظر مى كند امام حسين عليه السّلام را خواهد ديد كه با بدن بى سر ايستاده است! زهرا فريادى مى زند كه من به واسطه فرياد او فرياد خواهم زد و عموم ملائكه نيز به فرياد مى آيند. در چنين حالى است كه خداوند قهار به خاطر ما غضب مى كند و آتشى را كه مدت هزار سال افروخته اند تا سياه شده و آن را هبهب مى گويند و هرگز نسيمى داخل آن نشده دستور مى دهد تا قاتلين امام حسين ع را برباید »
📚ثواب الاعمال ص 217 _ بحار الانوار ج 7 ص 127
❕مطابق این روایت ، فاطمه س ، به واسطه تعلیم پیامبر گرامی ، از غیب و سرنوشت نهایی امام حسین ع مطلع بود . بنابراین این روایت کاملا خلاف ادعای معاند را ثابت می کند که فاطمه س ، علم غیب نداشت .
👌این که در این روایت تعبیر « حتی اعلم » « تا بدانم » به کار رفته است ، به آن معنا نیست که فاطمه س ، چیزی را نمی داند و درخواست دانستن دارد ، بلکه معنای جمله مذکور « تحقق معلوم و علم فعلی » است .
❕مثلا در این شکی نیست که خداوند عالم به همه چیز است ، چنان که می فرماید ؛
« هيچ چيز در زمين و آسمان، از پروردگار تو مخفى نمى ماند؛ حتّى به اندازه سنگينى ذرّه اى؛ و نه كوچكتر و نه بزرگتر از آن نيست، مگر اين كه (همه آنها) در كتابِ آشكار (و لوح محفوظ علم خداوند) ثبت است». ( یونس 61)
👌بنابراین خداوند علام الغیوب است ، اما با این وجود در مورد خداوند در قرآن تعبیری چون « دانست » ، « تا بداند » ، « هنوز ندانسته است » آمده است .
❕می فرماید ؛
« أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جاهَدُوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابِرِين »
« آيا چنين پنداشتيد كه شما (تنها با ادعاى ايمان) وارد بهشت خواهيد شد در حالى كه هنوز خداوند مجاهدان از شما و صابران را ندانسته است » ( آل عمران 142 ) ، « يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْراً يُؤْتِكُمْ خَيْراً مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ » « اى پيامبر! به اسيرانى كه در دست شما هستند بگو اگر خداوند خيرى در دلهاى شما بداند بهتر از آنچه از شما گرفته به شما مى دهد، و شما را مى بخشد، و خداوند آمرزنده و مهربان است. » ( انفال 70 ) ، « الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفا » « هم اكنون خداوند از شما تخفيف داد و دانست كه در شما ضعفى وجود دارد » ( انفال 66 )
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
« عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ احَداً _ الَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَانَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً* لِيَعْلَمَ انْ قَدْ ابْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهمْ وَ احَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَ احْصى كُلَّ شَىْءٍ عَدَدا » « عالم الغيب اوست، و هيچكس را بر اسرار غيبش آگاه نمى سازد- مگر رسولانى كه آنها را برگزيده است و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى دهد- تا بداند پيامبرانش رسالتهاى پروردگارشان را ابلاغ كرده اند و او به آنچه نزد آنها است احاطه دارد و هرچيزى را احصا كرده است. » ( جن 26_28 )
❕در گذشته توضیح دادیم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1203
👌تعابیری چون « دانست » ، « تا بداند » و مانند آن در مورد خداوند ، به معنای دیدن و تحقق علم فعلی خداوند است ، یعنی علم الهی در خارج تحقق یابد یا صورت عینی به خود گرفت و معلوم الهی در عالم خارج محقق شد و خداوند آن را در خارج ببیند ، اینگونه تعابیر در موارد تاکید به کار می رود ، چنانکه در استعمالات عرفی نیز ، چنین تعابیری به کار می رود .
❕بنابراین منظور همان تحقق عینی مسائل و وجود_خارجی آنها است و به تعبیر دیگر ظهور آثار و شواهد عملی است ، مثلا در آیه « علم ان فیکم ضعفا » ، علم خداوند در مورد ضعف عده ای از مسلمین در خارج پیاده شد و تحقق عینی یافت ، این است معنی علم هنگامی که در اینگونه موارد در مورد خداوند به کار می رود ؛
📚تفسیر نمونه ج 16 ص 205
❕لذا در کتاب پیام قرآن و تفسیر نمونه می خوانیم ؛
« منظور از جمله لِيَعْلَمَ (تا خداوند بداند) اين نيست كه چيزى را نمى دانسته و آگاه شده است، بلكه منظور تحقق عينى علم خداوند است كه از آن تعبير به علم فعلى مى شود، يعنى هدف اين بود كه علم خداوند درباره ابلاغ رسالت عينيت خارجى پيدا كند و حاصل گردد. » ، جمله « لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ » (در حالى كه خدا هنوز ندانسته) كه نظير آن در ساير آيات قرآن نيز ديده مى شود، در واقع به معنى « هنوز تحقق نيافته »است (به تعبير ديگر نفى" علم" به معنى نفى" معلوم" است و اين گونه تعبير معمولا در موارد تاكيد به كار مى رود) .
📚پیام قرآن ج 7 ص 225 _ تفسير نمونه، ج7، ص 312
❕لذا در تفسیر قمی می خوانیم ؛
« مقصود از دانستن خداوند ، همان دیدن خداست ( و تحقق پیدا کردن علم خدا در خارج ) چرا که خداوند از ابتدا مجاهد را از غیر مجاهد می داند ... اما مردم را به فعلشان ( که در خارج دیده میشود ) معاقبه می کند نه به علمش » « لما یری لانه قد علم قبل ذلک من یجاهد و من لا یجاهد »
📚تفسیر قمی ج 1 ص 119
❕بنابراین جمله فاطمه س که می گوید ؛ « داخل بهشت نمی شوم تا بدانم » « لا ادخل حتی اعلم » ، به معنای آن است که علم من جنبه عینی به خود بگیرد و معلوم به من نشان داده شود ، و من ببینم ، لذا امام حسین ع ، با سر بریده به ایشان نشان داده شد .
👌چنان که گفتیم فاطمه س ، به تعلیم پیامبر ، آگاه از سرنوشت ، امام حسین ع بود ، چنان که در روایت دیگری ، پیامبر گرامی ، فاطمه را از وقائع قیامت آگاه می کرد و فرمود ؛
« هنگامى كه بر فراز منبر بروى، جبرئيل از طرف خداوند سبحان نزد تو مى آيد و مى گويد: اى فاطمه! حاجت خويشتن را بخواه! تو خواهى گفت: پروردگارا! حسن و حسينم را به من نشان بده! حسنين در حالى نزد تو مى آيند كه خون از رگهاى گردن حسين فرو مى ريزد. حسين مى گويد: بار خدايا! امروز حق مرا از آن افرادى كه به من ظلم و ستم كردند بگير. در همين زمان است كه درياى غضب حضرت پروردگار به جوش مى آيد، براى غضب خداوند است كه ملائكه و جهنّم نيز به خروش مى آيند. جهنّم نعره مى زند و زبانه مى كشد و به صحراى محشر مى ايد. آنگاه قاتلين حسين را با فرزندان و فرزندان فرزندان آنان مى ربايد. »
📚تفسیر فرات کوفی ، ص 445 _ بحار الانوار ج 43 ص 225
❕همینطور فاطمه س ، به واسطه تعلیم جبرئیل ، آگاه به سرنوشت فرزندان خود تا روز قیامت بود ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2666
👌و به خاطر همین علم و آگاهی ، ایشان در عالم برزخ برای مصائب امام حسین ع ، گریه می کنند ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2784
❕با توجه به این نکات روشن می شود که مقصود از تعبیر « حتی اعلم » ، عینیت یافتن علم فاطمه س ، به سرنوشت امام حسین ع و دیدن ایشان است ، لذا دیگر به ایشان سرنوشت امام حسین ع را بازگو نکردند ، زیرا ایشان از قبل می دانست ، بلکه خود امام حسین ع را با سر بریده حاضر کردند تا علم ایشان نسبت به امام حسین ، جنبه عینی و فعلی بگیرد و دیگر ، قاتلین امام حسین ع در عذاب شدن ، و این که مورد شفاعت فاطمه س ، واقع نمی شوند ، عذری نداشته باشند .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
#نفع_مظلوم_از_مجازات_ظالم
🤔#پرسش
❔برخی شبهه می کنند که سوختن ظالم در دوزخ چه سودی به حال مظلوم در این دنیا دارد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
1⃣چنان که در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2763
❕هدف از خلقت انسان آن است که با اختیار خود ، مسیر تکامل را طی کند .
👌اساس زندگی بشر بر آزادی اراده است تا همگی آزمایش شوند نه اجبار و اکراه و گرنه تکاملی صورت نخواهد گرفت . اگر کسانی که قصد ظلم و ستمگری را دارند ببینند تا اقدام به ظلم می کنند ، سنگی از آسمان نازل شده و هلاک می شوند دیگر کسی جرات ظلم کردن را به خود نمی دهد و همگان بالاجبار مسیر صلاح و اطاعت را در پیش می گیرند که روشن است که این هدایت اجباری فایده ای ندارد زیرا تکامل اختیاری است که ارزشمند است.
❕بدین گونه لغویت در تکلیف حاصل می شود و همگان بالاجبار مسیر درست را در پیش می گیرند یعنی تکامل اجباری اما تکامل اختیاری است که ارزش دارد نه تکامل اجباری.
2⃣از سوی دیگر ، اگر هر ظالمی در هنگام ظلم در همین دنیا عذاب شود ، این عذاب چه سودی به حال مظلوم دارد ❗️عذاب و عقاب ظالم در دنیا نیز حقوق از دست رفته مظلوم را به او پس نمی دهد ، و نهایت آن است که ظالم عقاب می شود و می میرد یا قدرت و دارایی خود را از دست می دهد ، اما حقوق پایمال شده مظلوم جبران نمی شود ، بنابراین مجازات ظالم باید به گونه ای باشد که حقوق مظلوم جبران شود .
3⃣اگر به خاطر فلسفه ای که در شماره اول گفتیم ، عذاب ظالمان در دنیا کلیت ندارد ، این به آن معنا نیست که ظالم از چنگال عدالت الهی گریخته باشد ، چنان که علی ع فرمود ؛
« اگر [خدا] ستمگر را مهلت دهد، از دستش نرسته است، بلكه در جاى غم و اندوه بر سر راهش و در گلوگاه او، آنجا كه آب دهان فرو برده مى شود در كمين اوست. »
📚نهج البلاغه ، خطبه 97
👌و فرمود ؛
« خداوند سبحان ستمِ ستمديدگان را مهلت مى دهد، اما ناديده نمى گيرد. »
📚غرر الحکم ح 6078
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
4⃣مظلوم اگر در دنیا توان مقابله با ظالم را نداشته باشد و بر ظلم و اذیت او شکیبایی کند ، در همین دنیا از نفع و سود ، بی بهره نیست و به حسب روایات متعددی ، با صبر و شکیبایی بر ظلم ظالم ، پاداش و اجر الهی را جلب می کند ؛
📚وسائل الشیعه ج 12 ص 121 باب 85
❕لذا امام عسکری ع فرمود ؛
« کسی که در دنیا ( در برابر ظلم ظالم ) امتحان شود ، ( و شکیبایی کند ) ، ثوابش در آخرت برایش ذخیره شده است »
📚تفسیر الامام العسکری ، ص 577 _ بحار الانوار ج 64 ص 234
5⃣چنان که گفتیم ، صرف عذاب شدن ظالم در دنیا ، نفعی به حال مظلوم ندارد ، همینطور صرف سوختن ظالم در آتش ، تمام ظلم وارد شده بر مظلوم را جبران نمی کند ، مجازات باید به گونه ای باشد که حقوق پایمال شده مظلوم ، جبران شود .
❕در روایات اهلبیت ع به روشنی نحوه بهره گیری مظلوم از ظالم و جبران حقوق مظلوم ، ترسیم شده است که با توجه به آن فلسفه مجازات ظالم در آخرت و ارتباط آن با حقوق ظلوم روشن می شود .
❕پيامبر خدا فرمود ؛
« روز قيامت بنده خوشحال از حسنات خود وارد محشر مى شود. مردى مى آيد و مى گويد: پروردگارا! اين مرد به من ظلم كرده است. پس، از حسنات او برداشته و در حسنات آن مرد دادخواه گذاشته مى شود. به همين ترتيب افرادى كه در حق آنها ستم كرده است مى آيند تا جايى كه حتى يك حسنه براى او باقى نمى ماند. از آن پس اگر كسى بيايد و حق خود را از او بخواهد از گناهان آن مرد برداشته و به گناهان او افزوده مى شود. بدين سان همچنان داد مردم از او گرفته مى شود، تا آن كه به آتش درآيد. »
📚میزان الحکمه ج 6 ص 535
❕در روایت دیگر فرمودند ؛
«روز قيامت بدهكار ( و ظالم ) ، را در حالى كه از همّ و حزن شكايت مى كند مى آورند، در صورتى كه اعمال حسنه داشته باشد آنها را براى طلبكارش ( و مظلوم ) ، منظور مى كنند و اگر افعال و اعمال نيك نداشته باشد سيّئات و قبايح طلبكار را براى وى حساب مى نمايند. »
📚علل الشرایع ، ج 2 ص 528
❕این مساله در روایت امام سجاد ع با وضوح بیشتری بیان شده و ایشان در بیان اوضاع محشر فرمود ؛
« ( خداوند ندا می دهد ) ، منم خدايى كه جز من خدايى نيست و داور دادگرى هستم كه ستم نمى كند، امروز با عدل و قسط خود ميان شما داورى مى كنم و به كسى ستمى نرود، امروز حقّ ضعيف را از قوى بستانم و از بدهكار حق بستانكار بگيرم و با حسنات و سيئات، تقاص بدهكارى ها را بنمايم و ثواب بخششها را بپردازم. امروز هيچ ستمگرى در برابر من از اين گردنه عبور نكند در حالى كه مظلمه اى از كسى به گردن او باشد مگر آنكه صاحب حق آن را به وى ببخشد و من پاداش او را بدهم و هنگام حساب حق او را بستانم.
❕اى خلايق! به يك ديگر بچسبيد و هر حقى به گردن كسى داريد كه در دنيا به ستم از شما ستانده شده از او بطلبيد و من خود عليه او گواه شما هستم و گواهى همچون من بس....
❕در اين هنگام مردى قرشى به ايشان عرض كرد ؛ اى فرزند رسول خدا! اگر مرد مؤمنى حقّى بر گردن كافرى دارد از آن كافر كه خود اهل دوزخ است چه بستاند؟ امام على بن الحسين عليه السّلام فرمود ؛
« از گناهان آن مرد مسلمان به اندازه حقى كه به گردن آن كافر دارد كم مى شود و آن كافر به اندازه آنها با عذاب كفر خود عذاب مى شود. آن مرد قرشى گفت: اگر مسلمانى به گردن مسلمانى حقى دارد چگونه از آن مسلمان حقش را دريافت كند؟
امام عليه السّلام فرمود ؛ براى آن مسلمان بستانكار از حسنات بدهكار ظالم بگيرند و بر حسنات آن ستمديده اضافه كنند. مرد قرشى گفت: اگر ظالم حسناتى نداشته باشد چه؟ امام عليه السّلام فرمود ؛ اگر ظالم حسناتى نداشته باشد ستمديده بستانكار گناهى دارد و از گناهان آن ستمديده بستانكار بگيرند و به گناهان ستمگر بدهكار اضافه كنند تا حساب او پاك شود. »
📚الکافی ج 8 ص 105 _ بحار الانوار ج 7 ص 268
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
❕ما در پاسخی بر اساس آیات و روایات، گفته ایم که در اسلام تنها نبرد با کفاری حربی ، یعنی کفاری که دشمن مسلمین هستند و قصد نابودی مسلمین را دارند جایز است ، نه سایر کفار که دشمن مسلمین نیستند ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2377
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2302
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/777
❕حال یکی از معاندین در پاسخ ما گفته است که علمای شیعه سخن از جهاد ابتدایی به میان آورده اند ، یعنی جواز حمله به کفار بدون آنکه مسلمین مورد حمله و هجوم واقع شده باشند .
👌ما در پاسخ این معاند نو رسیده می گوییم که باید کلام علما را جوری توجیه کنید که با ادله شرعی از آیات و روایات تضاد نداشته نباشد ، به این که جهاد ابتدایی می گوید می توانی به کفاری که دشمن هستند حمله کنی ، اگر چه آنها تاکنون حمله نکرده اند ، اما در صدد توطئه چینی و ضربه زدن به مسلمین هستند ، با این توجیه ، جهاد ابتدایی بازگشت می کند به جهاد دفاعی .
❕اگر کلام علما محل این توجیه نبود ، کلامشان برای ما حجت نیست ، زیرا بر خلاف آیات و روایات فراوان معصومین است ، در جایی که اگر کلام منقول از یک امام معصوم ، در صورتی که خلاف قرآن و روایات مشهور باشد ، برای ما قابل قبول نیست کلام علما که جای خود دارد ، چنان که در ذیل گفته ایم ؛
💠 https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2346
👌در سه پاسخ اول گفته ایم که به حسب آیات و روایات ، کفار به چهار نوع تقسیم می شود که تنها نبرد با یک نوع یعنی کفار حربی و دشمن جایز است ، حال معاند می گوید که برخی از علما گفته اند که کفار دو قسم اند ، ذمی و حربی ، اگر ذمی نباشد ، حربی است .
❕گفتیم که کلام علما وقتی خلاف آیات و روایات باشد ، صحیح نیست و آنان در اجتهادشان به خطا رفته اند ، زیرا معصوم نیستند .
👌در مورد جواز برده داری در عصر کنونی نیز در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم و گفته ایم که امام مسلمین می تواند اسیران را از روی منت با فدیه آزاد کند ، یا در زندان نگه داری کند و حکم الزامی در برده گیری در اسلام وجود ندارد .
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1008
❕در مورد برده گرفتن زنان ایزدی که معاند به خیال خام خود به مطلب ما ردیه زده است و به روایتی استناد کرده است ، پاسخ ذیل را بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2580
👌ملحد وهابی دروغگو برای فریب مخاطبین و خوش رقصی در برابر اربابان وهابی ، دست به جعل و فتوشاپ زده و با تزویر و دروغگویی ، مدعی شده است که مرحوم مصباح و مراجع تقلید ، واکسن آمریکایی تزریق کرده اند . فرزند مرحوم مصباح این ادعا را تکذیب می کند چنان که در خبر رسانه ها امد ؛
«فرزند آیتالله مصباحیزدی: درگذشت پدرم پس از تزریق واکسن فایزر، دروغ است . فرزند آیت الله مصباح یزدی شایعه مطرح شده در فضای مجازی مبنی بر درگذشت مرحوم آیت الله مصباح یزدی بعد از تزریق واکسن فایزر به ایشان را شایعهای دروغین خواند. او گفت: این شایعهای است که تصویر آن را با ترفندهای فتوشاپ و امثال آن درست کردهاند. »
https://t.me/akhbarefori/269745
#پاسخ_به_اشکالات_آمده_در_کلام_کمال_حیدری_در_مورد_قرآن
🤔#پرسش
❔آيت الله حيدرى: قرآنى كه با قرائت حفص است داراى ايرادات ادبى و گرامرى است
اين كليپ در ادامه ويديو قبلى ميباشد كه هم در كانال سنجاق شده و هم از روى این لينك ميتوانيد ببينيد، كه آيت الله حيدرى به برخى از اشكالات ادبى قرآن قرائت حفص پرداخته و به چند مورد اشاره ميكند.
در اين ويديو ميبينيد كه ايرادت ادبى قرآن به گونه اى واضح است كه هركسى كوچكترين اطلاعى از ادبيات عرب داشته باشد آنها را متوجه ميشود.
اما نكته جالب اينكه خود ملاهاى مسلمان همين ايرادات را با وقاحت تمام توجيه كرده و صدها دليل عجيب و غريب براى فريب مخاطب ارائه ميكنند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌چنان که در خود قرآن تصریح شده است ، قرآن به لسان و زبان عربی نازل شده است ، چنان که می فرماید ؛
« آن را به زبان عربى آشكار نازل كرد. » ( شعراء 192 _ 195)
👌و می فرماید ؛
« در حالى كه به زبان عربى و فصيح و گوياست تا ظالمان را انذار كند و نيكوكاران را بشارت دهد. » ( احقاف 12)
❕وقتی می گوییم قرآن به زبان عربی است ، یعنی مطابق با قواعد صرفی و نحوی و استعمالی عرب زبانان نازل شده است ، بر این اساس و با توجه به این نکته ، اشکالات آمده در کلام کمال حیدری را بررسی می کنیم ؛
1⃣می گوید چرا ادبیات قرآن مردانه است و در بسیاری از موارد ، از ضمایر و موصولاتی استفاده شده است که برای مردان و مذکران به کار می رود ، نه برای بانوان ، مثلا در آیه شریفه ذیل از ضمائر مذکر استفاده شده است ؛
« إِنَّما جَزاءُ الَّذِينَ يُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِيمٌ _ إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ » « كيفر آنها كه با خدا و پيامبر به جنگ بر مى خيزند و در روى زمين دست به فساد مى زنند. (و با تهديد به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى برند) اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست راست و پاى چپ آنها بريده شود و يا از سرزمين خود تبعيد گردند، اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت مجازات بزرگى دارند. - مگر آنها كه قبل از دست يافتن شما بر آنان توبه كنند، بدانيد (خدا توبه آنها را مى پذيرد) خداوند آمرزنده و مهربان است. » ( مائده 33 _ 34 )
❕در حالی که قرآن به لغت عربی است و عرب زبانان در مواردی که مخاطبشان تنها مردان هستند ، از موصولات و ضمایر مذکر استفاده می کنند و در مواردی که مخاطب آنها تنها زنان هستند ، از ضمایر مونث استفاده می کنند ، و در مواردی که مخاطب آنها مردان و زنان به صورت مشترک هستند ، از ضمایر و موصولات مذکر استفاده می کنند و در خطاب ، ضمایر مذکر را بر مونث از باب تغلیب ، ترجیح می دهند و مجموع مردان و زنان را با ضمایر و موصولات مذکر خطاب می کنند ، چنان که در تفسیر نمونه می خوانیم ؛
« در بسيارى از موارد جمع مذكر را به عنوان تغليب بر هر دو گروه ( مردان و زنان ) اطلاق مى كنند »
📚تفسیر نمونه ج 9 ص 387
❕«تغليب» آن است يكى از دو چيز را بر چيز ديگر برترى بخشيم و لفظ آن را بر ديگرى نيز به كار گيريم ، مثلا مردان را بر زنان غلبه داده و ضمائر مذکر را برای مجموع آنها استفاده کنیم ؛ « كتغليب المذكر على المؤنث »
📚ترجمه و شرح جواهر البلاغة، ج1، ص: 440
❕بنابراین عرب زبانان با صيغه هاى مذكر خطابهاى عموميشان نسبت به تمام مردان و زنان را بيان مى كنند و قرآن هم چون مطابق با زبان عربی است ، از این قاعده بهره گرفته است و خطاب های عمومی خود را با استفاده از صیغه های مذکر بیان کرده است .
👌مثلاً یک عرب زبان هنگام سلام مى گويد ؛ «سلام عليكم» در حالى كه ممكن است در مجلس چند مرد و چند زن حاضر باشند و گفته نمى شود «سلام عليكم و سلامٌ عليكُنَّ» ، او در خطاب عام خود ، از صیغه مذکر استفاده می کند .
❕قرآن نیز حکم محارب را شامل مرد و زن می داند ، و چون مخاطب حکم او عموم مردم اعم از مردان و زنان هستند ، مطابق قواعد عربی از صیغه های مذکر برای افاده مطلب خود بهره گرفته است .
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
2⃣کمال حیدری در ادامه اشکال قبلی طرح می کند ،که خداوند نعمت های بهشتی و تزویج با حور العین را با صیغه های مذکر بیان کرده است ، این یعنی نعمت های بهشتی ، اختصاص به مردان دارد ❗️
👌در حالی که قرآن به روشنی پاسخ او را داده و زنان را کنار مردان مشمول نعمتهای بهشتی دانسته و می فرماید ؛
« من عمل هيچ عمل كننده اى از شما را، خواه زن باشد يا مرد ضايع نخواهم كرد » ( آل عمران 195 ) ، «هر كس از مرد و زن عمل شايسته انجام دهد و ايمان داشته باشد داخل بهشت خواهد شد و بدون حساب، روزى داده ميشود (و از مواهب روحانى و جسمانى آن جهان برخوردار ميگردد) ( غافر 40 ) ، « هر كس از مرد و زن عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد به او حيات و زندگى پاكيزه اى مى بخشيم و پاداش آنها را به نحو احسن خواهيم داد » ( نحل 97 )
❕بنابراین مرد و زن هر دو از نعمتهای بهشتی بهره مند هستند .
👌حیدری مطرح می کند که اگر چنین است ، پس چرا خداوند با صیغه های مذکر گفته است که بهشتیان در بهشت هرچه بخواهند ، برایشان است ؛ « لَهُمْ ما يَشاؤُنَ فِيها وَ لَدَيْنا مَزِيدٌ » « هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست و نزد ما نعمتهاى اضافى ديگرى است » ( ق 35 )
❕ما پاسخش را در شماره اول دادیم که این خطابات عام است و شامل مرد و زن می شود ، اما چون عرب در خطابات عام از صیغه های مذکر استفاده می کند ، خداوند هم در آیه مذکور از صیغه های مذکر استفاده کرده است .
❗️همینطور او اشکال مطرح کرده ، خداوند با صیغه های مذکر از همسران بهشتی ، سخن به میان آورده است ، یعنی حوریان بهشتی اختصاص به مردان دارد ؛
« كَذلِكَ وَ زَوَّجْناهُمْ بِحُورٍ عِينٍ » « اين چنينند بهشتيان، و آنها را با « حور العين » تزويج مى كنيم. » ( دخان 54 )
❕که پاسخش را دادیم که این خطاب هم عام است و مرد و زن بهشتی ، هر دو از همسران بهشتی و حور العین بهره می برند ، خداوند مطابق با قواعد عربی ، برای خطاب عمومی مردان و زنان از صیغه های مذکر استفاده کرده است .
👌خصوصا آنکه مطابق آنچه لغت شناسان فرموده اند ؛
«حور» جمع «حوراء» و «احور» به كسى گفته مى شود كه سياهى چشمش كاملًا مشكى، و سفيدى آن كاملًا شفاف باشد، و يا به طور كلى كنايه از جمال و زيبايى كامل است؛ چرا كه زيبايى، بيش از همه در چشمان، تجلى مى كند، و به اين ترتيب، كلمه «حور» بر مذكر و مؤنث هر دو اطلاق مى شود، و مفهوم گسترده اى دارد كه همه همسران بهشتى را شامل مى شود؛ همسران زن براى مردان با ايمان و همسران مرد براى زنان مؤمن (دقت كنيد) »
📚لغات در تفسیر نمونه ، ص 198
❕در روایات نیز تصریح شده است که زنان نیز از همسران بهشتی و حور العین می توانند بهره مند شوند ، چنان که در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4183
3⃣او در ادامه اشکالات ادبی ، به دو آیه ذیل اشکال کرده است که می فرماید ؛
« وَ انَّ لَكُمْ فى اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيْكُم مِمّا👈 فى بُطُوْنِها 👉وَ لَكُمْ فِيْها مَنافِعُ كَثِيْرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُوْنَ- وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُوْنَ » « وَ انَّ لَكُمْ فِى اْلأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيْكُم👈ْ مِمّا فى بُطُونِه👉ِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشّارِبِيْنَ »
🔸سوره مؤمنون، آيات 21 و 22 _ سوره نحل، آيه 66
❕در آیه اول به انعام ضمیر مونث برگردانده است و در آیه دوم به انعام ضمیر مذکر ، و این مورد طرح اشکال کمال حیدری قرار گرفته است ، در حالی که مطابق لغت عرب ، انعام در معنا ، جمع است و با آن معامله مفرد مونث می کنند ؛
📚بدائه النحو ، ص 50
❕بر این اساس می گوییم ، ضمير كلمه (بُطُونِهِ) به اعتبار لفظ انعام است ، زیرا در لفظ مفرد و مذكر است و ضمیر کلمه « بطونها» ، به اعتبار معنای آن است زیرا در معنا جمع است و گفتیم که در لغت عرب به جمع مکسری چون انعام که از نظر معنایی جمع است ، ضمیر مفرد مونث بر می گردانند .
📚تفسير آسان، ج 9، ص 221
❕لذا مرحوم طبرسی می گوید ؛
« كلمه «أنعام» كه (با توجه به ضمير فى بطونه) مذكّر حساب شده، به عنوان اسم مفرد به معناى جمع به كار رفته است، مثل كلمه «نعم» كه در قول شاعر عرب چنين است.
« فى كل عام نعم تحونه يلحقه قوم و تنتجونه »
« در هر سال شما دزدان و غارتگران چارپايانى را به دست مى آوريد كه ديگران آنها را آبستن ساخته اند و شما (در قبيله خود) از آنها استفاده مى بريد.»
👌 شاعر عرب ، نعم را ( که جمع است ) بكار برده و ضماير آن را مفرد آورده است ( به اعتبار لفظ نعم ، که مفرد و مذکر است )»
❕و آن جا كه ضمير انعام مؤنّث آورده شده ، به اين دليل است كه آن را جمع مكسّر نعم گرفته شده است ( که در جمع مکسر ، ضمیر مفرد مونث بازگشت می کند )»
📚ترجمه تفسیر جوامع الجامع ، ج 3 ص 397
🔸#ادامه 👇