eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
219 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔نمونه‌ای از جایگاه والای زن در اسلام: اگر زن از مرد نافرمانی کرد ← مرد حق دارد بعد از کارساز نشدن موعظه، از همخوابگی با وی دوری کند و او را کتک بزند! اما اگر مرد از زن نافرمانی کرد ← زن نهایتاً فقط حق موعظه کردن دارد! و حق ندارد در بستر از دوری کند یا او را بزند! بلکه جایز است که زن از بخشی از حقوق خود در همبستری و نفقه چشمپوشی کرده و آن را به مرد ببخشد! 📚منبع: تحریر الوسیله خمینی ٫ ج۲ ٫ ص۵۴۵ ❗️❗️ 💠💠 ❕متاسفانه باز شاهدیم معاندین دروغگو و دغل باز ، با تقطیعات و تدلیساتی که در بیان مطالب دارند ، عوام فریبی می کنند تا افراد ساده لوحی را که به مطالبشان اعتماد می کنند ، فریب داده و نسبت به اسلام و احکام آن بدبین کنند . 👌اگر زنی عنوان « ناشزه » را به خود بگیرد و تکالیف واجبه خود را در زندگی مشترک اجرایی نکند ، شوهرش او را موعظه و امر به معروف می کند و نهایت امر ، اگر زوجه به هیچ طریقی حاضر به اصلاح نشد ، شوهرش می تواند او را با چیزی شبیه به چوب مسواک و مانند آن که هیچ درد و اذیت و سرخی و کبودی ایجاد نمی کند ، تنبیه کند ، تنبیهی که بیشتر جنبه روانی دارد ، تا ضرب و شتم بدنی ، چنان که در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2234 ❕اگر مرد هم به وظائف واجبه خود در قبال زن عمل نکند ، زن نیز او را موعظه و امر به معروف می کند ، و نهایت امر ، اگر شوهر قابل اصلاح نبود ، شکایت او را به نزد حاکم شرع می برد و حاکم شرع ، با تنبیه شوهر ، او را ملزم به عمل به وظائف می کند ، که اگر باز شوهر اصلاح نشد ، حاکم شرع حکم طلاق زوجه را از زوج نافرمان ، صادر می کند . 👌روشن است که زدن مرد توسط زن ، ممکن و مقدور نیست ، و تنها راه ، ارجاع مساله به حاکم شرع است تا اگر تنبیهی هم باشد ، از مجرای حاکمیت و حاکم شرع باشد . ❕علی ع فرمود ؛ « مرد مجبور می شود ( که حقوق واجبه خود را ادا کند ) و نفقه زن را پرداخت کند » « يُجْبَرُ الرَّجُلُ عَلَى النَّفَقَةِ عَلَى امْرَأَتِه‏ » 📚مستدرک الوسائل ، ج 15 ص 217 ❕برخی از علما نقل می کنند ؛ « مردى به همسر خود اجحاف كرده بود و به هيچ قيمت حاضر به تسليم در برابر حق نبود و على علیه السلام او را با شدت عمل و حتى با تهديد به شمشير وادار به تسليم كرد » « اجحف فی حق زوجته و رفض الخضوع للحق ، فعمد الامام علی ع الی تهدیده بالسیف و حمله علی الخضوع » 📚الامثل فی تفسیر کتاب الله المنزل ، ج 3 ص 221 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌اگر این جبر و تنبیه موثر واقع نشد و مرد اصلاح نشد ، حاکم شرع حکم طلاق زن را صادر می کند و بین مرد و زن جدایی می اندازد ، تا حق زن پایمال نشود . 👌امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « کسی که همسری در نزد اوست ، اما پوشش و خوراک او را مهیا نمی کند ( و از ادای وظائف خود سرپیچی می کند ) ، بر امام لازم است که میان آن دو جدایی اندازد » « مَنْ كَانَتْ عِنْدَهُ امْرَأَةٌ فَلَمْ يَكْسُهَا مَا يُوَارِي عَوْرَتَهَا وَ يُطْعِمْهَا مَا يُقِيمُ صُلْبَهَا كَانَ حَقّاً عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا » 📚الفقیه : ج 3 ص 441 _ وسائل الشیعه ، ج 21 ص 509 ❕بنابراین ، بر خلاف ادعای شبهه افکن که مدعی بود زن در قبال شوهری که به وظائفش عمل نمی کند ، تنها حق موعظه دارد ، و این قول را به مرحوم امام خمینی داده بود ، از اساس کذب و دروغ است ، زیرا امام خمینی نیز ، تصریح می کند که اگر موعظه در شوهر موثر واقع نشد ، زن به حاکم شرع رجوع می کند و از آن طریق حقوق خود را استیفاء می کند . مرحوم امام خمینی چنین می گوید ؛ « همان طور كه نشوز از طرف زوجه محقق مى ‏شود همچنين از طرف شوهر هم با تعدّى بر زن و قيام نكردن به حقوق واجب زن، نشوز تحقق مى‏ يابد؛ پس اگر نشوز از شوهر به سبب جلوگيرى از حقوق زن از قبيل تقسيم همخوابگى و نفقه و مانند اين‏ها آشكار شود، پس او حق مطالبه از شوهر را دارد، و او را موعظه مى ‏نمايد پس اگر مؤثر نشود مرافعه را پيش حاكم شرع مى‏ برد و او را به آن ملزم مى‏ كند » 📚ترجمه فارسی تحریر الوسیله ، ج 2 ص 326 ❕آنجایی که زن از بخشی از حق و حقوق خود کوتاه می آید ، زمانی است که شوهر به وظائف واجبه خود عمل می کند ، اما زن هراسان است که در آینده شاید شوهر به حسب دلائلی که دارد ، تصمیم به طلاق او بگیرد و از او اعراض کند و سر به سرکشی بلند کند که در نتیجه زندگی مشترک از هم بپاشد ، زن می تواند قبل از آنکه کار به این مرحله برسد و مثلا شوهر تصمیم به طلاقش بگیرد ، با شوهر صلح کند و از برخی از حقوق خود کوتاه بیاید ، و شوهر نیز شرط و شروط خود را بگذارد و هر دو با هم صلح کنند ، تا زندگی مشترکشان از هم نپاشد و کار به موعظه و تنبیه شوهر و دخالت حاکم شرع نکشد ، چنان که خداوند می فرماید ؛ « وَ إِنِ امْرَأَةٌ خافَتْ مِنْ بَعْلِها نُشُوزاً أَوْ إِعْراضاً فَلا جُناحَ عَلَيْهِما أَنْ يُصْلِحا بَيْنَهُما صُلْحاً وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً » « و اگر زنى از طغيان و سركشى يا اعراض شوهرش، بيم داشته باشد ، مانعى ندارد با هم صلح كنند (و زن يا مرد از پاره ‏اى از حقوق به خاطر صلح صرف نظر كنند) و صلح بهتر است، اگر چه مردم (طبق غريزه حب ذات در اينگونه موارد) بخل مى ‏ورزند، و اگر نيكى كنيد و پرهيزگارى پيشه سازيد (و بخاطر صلح، گذشت نمائيد) خداوند به آنچه انجام مى ‏دهيد آگاه است (و پاداش شايسته به شما خواهد داد). » ( نساء 128 ) @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕ما در گذشته ، مفصلا اسناد متواتر تولد امام مهدی علیه السلام را مورد نقل قرار داده ایم و این مساله را ثابت کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2616 ❕حال معاندین دروغگو مدعی شده اند که آقای کمال حیدری ، معتقد است که روایات تولد امام مهدی ع ضعیف است و این مساله قابل اثبات نیست ❗️ 👌در حالی که کمال حیدری در کلیپ ذیل ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3776 🔸صراحتا اعتراف می کند که امام مهدی ع به دنیا آمده است و در این باره روایات معتبری است . ❕کمال حیدری در ابتدای سخنانش ، طرح بحث می کند و اشکالاتی را مطرح می کند تا در ادامه پاسخ گوید ، اما معاندین دروغگو ، کلامش را تقطیع می کنند و قسمت طرح بحث و اشکالاتش را به عنوان عقیده قطعی خود کمال حیدری معرفی می کنند تا مخاطبین ساده لوح خود را فریب دهند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❕اعتراف کمال حیدری به این که امام مهدی علیه السلام به دنیا آمده است و در این باره روایات معتبری است .
👌در رابطه با این که آیا امام مهدی علیه السلام کرونا می گیرند یا خیر و شبهات ملحدین دروغگو در این رابطه ، در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2073
👌ملحدین دروغگو ، با جعل و تزویر و دروغگویی مدعی شده اند که اصحاب ائمه علیهم السلام ، روایات را سانسور می کرده اند ، در ذیل پاسخ دروغگویی او را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3120
👌ملحد دروغگو اشکال کرده است که چرا امامان شما معجزه نمی کنند و شما را از شر ویروس کرونا نجات نمی دهند و این ویروس را از بین نمی برند ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1995 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2071
🤔 ❔انقلاب اسلامی و حکومتی دینی و اسلامی در کشور ما حاکم است فلذا باید تمام قوانین آن مبتنی بر شریعت اسلام باشد. یکی از قوانین کشور ما قانون نظام وظیفه عمومی است این قانون چه جایگاهی در قران و سنت و سیره اهل بیت علیهم السلام دارد؟ اینکه باید عده ای باشند تا از مرز ها و قلمرو محافظت کنند ضروری است و کسی با آن مخالفت نیست اما اینکه تمام مردان یک کشور حتما باید مدتی از عمرشان را در نظام بگذرانند و گرنه از برخی خدمات عمومی محروم میشوند چه جایگاهی در قران و سنت دارد؟ آیا پیامبر اسلام یا امیرالمومنین در طول مدت حکومتشان جوانان را مجبور به حضور در ارتش میکردند و اگر نمی آمدند آنها را از خدمات اجتماعی محروم میکردند؟ آیا در قران یا احادیث اهل ببت علیهم السلام مدرکی دال بر اجباری بودن خدمت نظامی برای همه افراد داریم ❗️❗️ 💠💠 👌جهاد و لزوم آمادگی در برابر دشمن و مهاجم ، امری لازم و ضروری بر همه مسلمین است که مورد تاکید قرآن واقع شده و می فرماید ؛ «در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانايى داريد از نيرو آماده سازيد (و همچنين) اسبهاى ورزيده (براى ميدان نبرد) تا به وسيله آن دشمن خدا و دشمن خويش را بترسانيد و (همچنين) گروه ديگرى غير از اينها را كه شما نمى‏ شناسيد و خدا مى‏ شناسد » ( انفال 60 ) ❕در روایات اسلامی نیز ، آمادگی در برابر دشمن و جهاد در برابر آنان مورد تاکید قرار گرفته است و به عنوان یک وظیفه ثابت مسلمین ، مورد بیان قرار گرفته است . 👌 امیر مومنان علی ع ، جهاد و مقابله با دشمن را وظیفه همه مسلمین می دانست و می فرمود ؛ « جهاد درى از درهاى بهشت است كه خداوند آن را به روى دوستان (خاص خود) گشوده است، و آن لباس تقوى، زره محكم خداوند و سپر مطمئن او است. هر كس آن را از روى بى ‏اعتنايى ترك كند خدا لباس ذلّت و خوارى در اندام او مى‏ پوشاند، بلا از هر سو او را احاطه مى ‏كند و گرفتار حقارت و پستى مى‏ شود، عقل و فهم او تباه مى‏ گردد و به خاطر تضييع جهاد حق از او گرفته مى‏ شود، در راه نابودى پيش مى‏ رود و از عدالت محروم مى ‏گردد » 📚نهج البلاغه ، خطبه 27 👌و باز فرمود ؛ « و الجهاد عزّا للاسلام » « خداوند، جهاد را، سبب عزت و سربلندى اسلام و (مسلمانان) قرار داده است. » 📚نهج البلاغه ، كلمات قصار، كلمه 252. ❕دليل این بیان علی ع روشن است ، اگر مسلمانان در برابر حيله ‏ها و حملات و تهاجمات دشمنان خاموش بنشينند و به جهاد برنخيزند چيزى نمى‏ گذرد كه عظمت آن‏ها پايمال دشمنان مى ‏شود و عزت و سربلندى تبديل به ذلت و سر به‏ زيرى مى ‏گردد. 📚پیام امام امیر المومنین ، ج 14 ص 88 👌و باز در نقل دیگری ، علی ع فرمود ؛ « كَتَبَ اللَّهُ الْجِهَادَ عَلَى الرِّجَالِ ... فَجِهَادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مَالِهِ وَ نَفْسِهِ حَتَّى يُقْتَلَ فِي سَبِيلِ اللَّه‏ » « خداوند جهاد را بر مردان واجب کرده است ، جهاد مرد ، بذل مال و جانش است تا آنکه در راه خدا کشته شود » 📚الکافی ج 5 ص 9 ❕در نقل دیگری ، امام صادق ع فرمود ؛ « مجاهده و برخورد با دشمن ، بر جمیع امت واجب است ، که اگر جهاد را ترک کنند ، گرفتار عذاب می شوند » «فَإِنَّ مُجَاهَدَةَ الْعَدُوِّ فَرْضٌ عَلَى جَمِيعِ الْأُمَّةِ وَ لَوْ تَرَكُوا الْجِهَادَ لَأَتَاهُمُ الْعَذَاب‏ » 📚تحف العقول ، ص 243 _ تهذیب الاحکام ، ج 6 ص 124 👌بنابراین ، نبرد و جهاد و مقابله با دشمن و تامین امنیت مملکت اسلامی ، وظیفه همه مسلمین است ، اما از آنجایی که این مقابله و جهاد ، باید تحت نظر امام و رهبر مسلمین باشد ، چنان که امام رضا ع فرمود ؛ « جهاد واجب است ، با امام عادل » « الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ الْإِمَامِ الْعَدْل‏ » 📚عیون الاخبار ج 2 ص 124 👌امام و رهبر مسلمین خط و خطوط و چگونگی جهاد و مقابله با دشمن را ترسیم می کند ، گاه حکم می کند که همگان باید در میدان نبرد حاضر شوند ، چون دشمن حمله کرده است ، و گاه حکم می کند که دشمن اگر چه الان حمله نکرده است ، اما منتظر فرصت است تا در زمان مناسب ، ضربه خود را بزند ، لذا علاوه بر آنکه افرادی باید به صورت دائمی ، مشغول مقابله با دشمن باشند ، افرادی هم واجب است در برهه ای از عمر خود ( مثلا دو سال خدمت سربازی ) ، وارد عرصه مستقیم مقابله با دشمن شوند ، تا هم با خلاء نیرو در برابر دشمن مواجه نشویم و هم افراد مذکور در این مدت دو سال ، آموزشهای لازم را ببینند تا اگر زمانی دشمن به مرزهای مسلمین حمله همه جانبه کرد ، آنان بتوانند در برابر دشمن ، امدادهای لازم را برسانند . ❕بر همین اساس ، چون خدمت سربازی ، مصداق جهاد فی سبیل الله و عمل به فرامین الهی است ، مرحوم امام خمینی می فرمود ؛ « خدمت سربازی از عبادات است » 📚صحیفه امام ، ج 10 ص 240 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌ما در ذیل توضیح داده ایم که جهاد در اسلام دفاعی است یعنی جهاد در برابر دشمنانی است که با اسلام و مسلمین سر جنگ دارند و کار شکنی می کنند و مصداق کافر حربی هستند ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2377 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3421 👌روایتی هم که می گوید خیر و خوبی در شمشیر است ، مقصود شمشیر کشیدن در برابر دشمنان و زورگویانی است که با اسلام و مسلمین دشمنی می کنند ، در برابر چنین دشمنان خونخواری نباید تسلیم شد ، در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1915 👌معاندین به سخنان آقای رحیم پور ازغدی استناد کرده اند که سخن از جهاد بین المللی به میان آورده است ، در حالی که ایشان عینا در سخنانش می آورد که مقصود از جهاد بین المللی ، مقابله کردن با دشمنان و ظالمین حربی و دفاع از مظلومین مسلمان در سراسر عالم است ، یعنی جهاد دفاعی در برابر کفار حربی و ظالمی که مسلمین را تحت فشار و اذیت و کشتار دارند .
👌وهابی مدعی شده است که « صاحب الزمان » خداوند است و شیعیان که به امام مهدی ع ، صاحب الزمان می گویند ، مشرک هستند ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2640
🤔 ❔نسخه ی امام صادق برای درمان همجنسگرایی: «زنده زنده پوست کوهان شتر را بکن و تا داغ است روی آن بنشین! » ❗️❗️ 💠💠 👌روایتی که معاند به آن استناد کرده است ، نقل ذیل از کتاب شریف کافی است که مطابق آن ، عمر بن یزید روایت می کند ؛ « نزد امام ششم عليه السّلام بودم و در بر ایشان مردى بود و به آن حضرت گفت: قربانت: من بچه‏ ها را دوست دارم، امام ع فرمود: با آنها چه كنى؟ گفت به پشتم سوار كنم، امام دست بر پيشانى خود نهاد و رو برگرداند از او و آن مرد گريست، و امام نگاه مهربانى به او نمود و فرمود ؛ « چون به شهر خود رفتى يك شتر فربه بخر، و سخت زانوهايش را ببند، و تيغ بكش و بر كوهانش بزن كه پوستش پاره شود و تا گرم است بر آن بنشين. ❕عمر گفت: آن مرد گفت به شهرم آمدم و شترى خريدم و آن را بستم و شمشير بر كوهانش زدم و پوستش شكافت و گرماگرم بر آن نشستم و از من به پشت شتر ، چيزى مانند خزنده ای ( مانند قورباغه یا مارمولک ) ، كه از آن کوچکتر بود افتاد و دردم آرام شد » « كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي أُحِبُّ الصِّبْيَانَ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَتَصْنَعُ مَا ذَا قَالَ أَحْمِلُهُمْ عَلَى ظَهْرِي فَوَضَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ عَلَى جَبْهَتِهِ وَ وَلَّى وَجْهَهُ عَنْهُ فَبَكَى الرَّجُلُ فَنَظَرَ إِلَيْهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كَأَنَّهُ رَحِمَهُ فَقَالَ إِذَا أَتَيْتَ بَلَدَكَ فَاشْتَرِ جَزُوراً سَمِيناً وَ اعْقِلْهُ عِقَالًا شَدِيداً وَ خُذِ السَّيْفَ فَاضْرِبِ السَّنَامَ ضَرْبَةً تَقْشِرُ عَنْهُ الْجِلْدَةَ وَ اجْلِسْ عَلَيْهِ بِحَرَارَتِهِ فَقَالَ عُمَرُ فَقَالَ الرَّجُلُ فَأَتَيْتُ بَلَدِي فَاشْتَرَيْتُ جَزُوراً فَعَقَلْتُهُ عِقَالًا شَدِيداً وَ أَخَذْتُ السَّيْفَ فَضَرَبْتُ بِهِ السَّنَامَ ضَرْبَةً وَ قَشَرْتُ عَنْهُ الْجِلْدَ وَ جَلَسْتُ عَلَيْهِ بِحَرَارَتِهِ فَسَقَطَ مِنِّي عَلَى ظَهْرِ الْبَعِيرِ شِبْهُ الْوَزَغِ أَصْغَرُ مِنَ الْوَزَغِ وَ سَكَنَ مَا بِي. » 📚الکافی ج 5 ص 550 👌این روایت سند محکمی ندارد و در سند آن تعبیر « عده من اصحابنا » وجود دارد که معلوم نیست آنان چه کسانی اند ، لذا سند روایت از نظر رجالی عنوان « مجهول » را به خود می گیرد ، چنان که علامه مجلسی ، متذکر این نکته می شود ؛ 📚مراه العقول ج 20 ص 398 ❕مطابق این روایت ، خزنده ای به مقعد فرد سوال کننده نفوذ کرده بود و به واسطه آن ، تمایل به مفعول واقع شدن در او ایجاد شده بود ، امام ع از این جریان مطلع بود و با راهکاری که ارائه داد ، این مشکل سوال کننده را برطرف کردند و آن خزنده از او خارج شد ، این روایت بیان کننده یکی از کرامات امام صادق ع است ، که با علم غیب الهی از مشکل سوال کننده و روش حل آن مطلع بود ، لذا برخی از علما ، این روایت را در باب معجزات امام صادق ع بیان کرده اند ؛ 📚مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر ، ج 6 ص 8 ❕ممکن است برخی بخواهند از این روایت ، حکمی عام برای درمان کسانی که متمایل به مفعول واقع شدن هستند ، استنباط کنند ، در حالی که ظاهر روایت گواه بر آن است که حکم مذکور اختصاص به فرد سوال کننده داشته است ، یعنی امام ع با علم غیب ، از مشکل او مطلع بود و راهکار مذکور را داد تا خزنده ای که در او نفوذ کرده بود ، خارج شود و مشکلش برطرف شود ، بنابراین نمی توان حکم عامی از این روایت استنباط کرد . ❕در ذیل بیان شیخ صدوق را توضیح داده ایم که روایات طبی ما ، گاها مطابق با طبع و وضعیت سوال کنندگان و اطلاع امام ع از احوال آنها صادر شده است ، و به کار گیری آن برای دیگران ، مشکل است ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3142 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔آنگاه که امام جعفر صادق به تبعیت از پدرش امام محمد باقر، عقیده‌ی اهل‌سنت وجماعت را آموزش می‌دهند ✍🏻 امام صادق فرمود : از جمله آنچه که خدا به حضرت موسى وحى فرمود و در تورات بر او نازل شد اين بود كه : همانا منم خدایی كه جز من شايسته پرستشى نيست. مخلوق را آفريدم و خیر را آفريدم و آن را به دست هرکس که دوست داشتم جارى ساختم. خوشا به حال آنكه خیر را به دست او جارى ساختم. منم خدا و شايان پرستشى جز من نيست؛ مخلوق را آفريدم و شر را آفريدم و آن‌را به دست هرکس که اراده كردم جارى ساختم. وای بر حال کسی که شر را به دست او جاری سازم. 📚 اصول کافی 154/1 اهل سنت وجماعت، معتقد اند که خداوند متعال، خالق تمام موجودات و نیز خالق همه‌ی افعالِ آنهاست. ﴿وَٱللَّهُ خَلَقَكُمۡ وَمَا تَعۡمَلُونَ﴾ : و خداوند، شما را خلق کرد و نیز هرآنچه که عمل می‌کنید را. [صافات ٩٦] خدا خالق افعال است، اما انسان‌ها با اختیار خود، آن افعال را اراده و کسب می‌کنند : ﴿أُو۟لَـٰۤىِٕكَ مَأۡوَىٰهُمُ ٱلنَّارُ بِمَا كَانُوا۟ یَكۡسِبُونَ﴾ : جایگاه آنان، آتش است بخاطر آن (اعمالی) که کسب کردند. [يونس ٨] نظریه‌ی کسب (که نظریه‌ای میان جبریّه و قدریّه است) از عقاید جمهور اهل‌سنت به‌شمار می‌رود که سایر فرقه‌ها [از جهمیه، قدریه، جبریه، معتزله، شیعه و.. و..] با آن مخالف اند ❗️❗️ 💠💠 👌شیعه نیز معتقد است که خداوند خالق تمام اشیاء است و افعال انسان نیز تحت اراده خداوند و بر اساس « امر بین الامرین » که از عقاید اختصاصی شیعه است ، از انسان صادر می شود به گونه ای که نه موجب محدودیت خالقیت خداوند می شود و نه مستلزم هیچ گونه جبری است ، در ذیل مفصل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2280 👌متاسفانه اهل سنت ، توحید در خالقیت را به گونه بیان می کنند که مستلزم جبر می شود و می گویند خداوند حتی خالق افعال انسان هم است و انسانها اختیاری از خود ندارند ، در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3418 👌اهلسنت در اصول دین ، اشعری مسلک هستند و از پیروان ابوالحسن اشعری محسوب می شود . ❕شيخ اشعرى، روزى در مسجد «بصره» روى منبر قرار گرفت و ضمن اعلام بازگشت خود از مكتب اعتزال، چنين گفت ؛ « هركس مرا شناخته كه شناخته است، من كسى بودم كه مى‌گفتم: قرآن مخلوق خدا است و خدا با اين چشم‌ها ديده نمى‌شود و كارهاى بد را، من انجام مى‌دهم، ولى من از اين عقيده توبه مى‌كنم و بر معتزله رد مى‌نمايم . » 📚فهرست ابن ندیم ، ص 257 _ وفیات الاعیان ج 3 ص 25 👌در اینجا شیخ اشعری می گوید من توبه می کنم از این که در گذشته معتقد بودم که کارهای بد از انسانها صادر می شود ، یعنی خالق کارهای بد انسان نیز خداوند است . 👌شیخ اشعری در كتاب «ابانه» در باب دوم چنين مى‌گويد ؛ «آفريدگارى جز خدا نيست، و كارهاى بنده، آفريدۀ خداست، چنان كه مى‌فرمايد: وَ اللّٰهُ خَلَقَكُمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ (صافات/ 96).: (خدا شما و آنچه را كه مى‌سازيد؛ آفريده است.) و بندگان نمى‌توانند چيزى را بيافرينند، در حالى‌كه خود، آفريده شده هستند، چنان كه مى‌گويد: هَلْ مِنْ خٰالِقٍ غَيْرُ اللّٰهِ (فاطر/ 3) آيا آفريننده‌اى جز خدا هست‌؟ » 📚ابانه ، ص 20 ❕ در كتاب «مقالات الاسلاميين»، در بخش تبيين عقائد اهل حديث، مى‌گويد: «آنان مى‌گويند، آفريننده‌اى جز خدا نيست و گناهان بندگان را خدا مى آفريند و كارهاى بندگان، آفريدۀ اوست و هيچ چيزى را بنده‌اى نمى‌تواند بيافريند» 📚مقالات الاسلامیین ج 1 ص 321 ❕نظريۀ اشعرى در مسألۀ توحيد در خالقيت، پيامد عجيبى دربر دارد كه هيچ متكلم و يا حكيمى نمى‌تواند به آن ملتزم شود و آن اينكه اگر آفرينندۀ افعال انسان، خود خداست و قدرت بشر در آن كوچك‌ترين تأثيرى ندارد، پس چرا او مسؤل كارهاى زشت و زيباى خود باشد؟! اگر واقعا رابطۀ انسان با فعل او رابطۀ ظرف و مظروف و حالّ و محلّ است و اينكه خدا در چنين محلى، مثلا فعلى را به نام نماز و روزه و دزدى و رشوه مى‌آفريند، پس چرا بندۀ خود را مسؤل آن مى‌داند؟ و براى او كيفر و پاداشى قائل مى‌شود، چگونه مى‌توان گفت: كار را خدا صورت مى‌دهد ولى بندۀ او مسئوليت آن را به دوش مى‌كشد؟ اين يك معادلۀ غير صحيح است كه هيچ‌كس بدان ملتزم نمى‌گردد، و واقعيت اين نظر، مجبور بودن انسان در انجام اعمال، و بيهوده بودن نظامات و شرايع الهى است. اعتقاد به جبر، معلول برداشت ناصحيح او از توحيد در خالقيت است و اگر او اين اصل را صحيح تفسير مى‌كرد، در چنين گردابى فرو نمى‌رفت. در اينجا، شيخ اشعرى و احيانا افرادى پيش از او، به اين اشكال متوجه شده و براى دفاع از خود، نظريه‌اى به نام «نظريۀ كسب» را مطرح كرده‌اند و مى‌گويند: خدا خالق افعال ماست و بندگان خدا كاسب آن هستند. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌یعنی می گویند خلقت از خداست و كسب از بندگان خدا، و پاداش و كيفر و مسئوليت، زائيدۀ «كاسب» بودن انسان است، نه خالق بودن خدا. 📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ، سبحانی ، ج 2 ص 94 ❕در حالی که طرح نظریه کسب نیز مشکلی را حل نمی کند ، و تنها اهلسنت با طرح این نظریه با الفاظ بازی می کنند و عوام خود را گول می زنند ، زیرا وقتی خداوند خالق دزدی و زنایی است که بنده انجام می دهد ، و افعال بنده را مستقیما خداوند ایجاد می کند ، دیگر جایی برای کسب و اختیار بنده باقی نمی ماند ، کسب و اختیار در جایی است که خالق مستقیم زنا و دزدی ، خداوند نباشد . ❕مجوسیان و زرتشیان موجودات عالم را به دو گروه خير و شر تقسيم كرده، براى هر كدام خالقى قائل‏ اند. آنها معتقداند خالق خير و خوبى‏ ها نمى‏ تواند خالق شرّ باشد، و همچنين عكس آن، به همين دليل قائل به دوگانگى مبداء شده ‏اند و خداى نيكى‏ ها را يزدان و اهوره مزدا می دانند و خداى شرور را اهريمن مى‏ دانند . 👌در اوستا در جاهای مختلف ، این عقیده تکرار شده است ، در جایی آمده است ؛ « همه نیکی ها را سزاوار اهوره مزدا می دانم » 📚ترجمه اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج 1 ص 157 ❕و باز می گوید ؛ « اهورا مزدا ، دادار آفرینش نیک را می ستاییم » 📚همان ، ص 165 👌و در جای دیگر تصریح می کند : « بیماری و مرگ ، ساخته اهوره مزدا نیست » 📚ترجمه اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج 2 ص 666 ❕اما شیعه معتقد است که خیر و شر ، همه مخلوق خداوند است ، چنان که امام صادق ع می فرمود ؛ « خیر و شر ، شیرین و تلخش ، کوچک و بزرگش ، همه از جانب خداوند است » 📚المحاسن ج 1 ص 283 👌این که ما می گوییم ، خیر و شر از خداوند است ، به معنای جبر و سلب اختیار از بندگان نیست ، بر خلاف آنچه که وهابی در اشکال ، تصور کرده بود ، خیر و شر مذکور ، همان خیر و شری است که خداوند در مورد آن می فرماید ؛ «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُون‏ » « ما شما را با شر و خیر آزمايش مى‏ كنيم، و سرانجام به سوى ما باز مى‏ گرديد. » ( انبیاء 35 ) ❕امیر مومنان ع فرمود ؛ « خداوند متعال مى‏ گويد ما شما را با شر و خير آزمايش مى‏ كنيم، خير تندرستى است و بى‏ نيازى و شر بيمارى و فقر است » « «... فالخير الصحة و الغناء و الشر المرض و الفقر » 📚مجمع البیان ، ج 7 ص 74 _ البرهان فی تفسیر القرآن ، ج 3 ص 819 👌بنابراین ، مقصود از خیر ، نعمات خداوند است و مقصود از شر ، بلاها و مصیبت هایی است که به بشر می رسد و خالق هر دو خداوند است ؛ « المراد بالخير و الشر النعم و البلايا » 📚بحار الأنوار ، ج ‏5 ص: 161 👌البته گاه درد و مصیبتی به فرد مومن می رسد تا او امتحان شود و مقامش بالا رود ، این درد و مصیبت اگرچه در نگاه اول شر است ، یعنی شر ابتدایی است ، اما چون در نهایت به نفع بنده است و بر ثواب او می افزاید، خیر نهایی محسوب می شود ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/322 ❕و گاه نعمت و خیر ابتدایی به بنده می رسد اما چون عملکرد بنده ناشایست است ، این خیر ابتدایی به نفعش نیست ، یعنی این خیر ابتدایی برایش تبدیل می شود به شر نهایی و کوله بار گناهان او را سنگین تر می کند ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1535 👌لذا علی ع فرمود ؛ « مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ، وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّة » « آن خیر و نعمتى كه به‏ دنبالش جهنم باشد خیر نيست و آن شر و بدى كه بعد از آن بهشت باشد شر و بدى نيست » 📚نهج البلاغه ، کلمات قصار ، کلمه 387 👌و بر همین اساس ، خداوند می فرماید ؛ « جهاد در راه خدا، بر شما مقرر شده، در حالى كه برايتان ناخوشايند است. چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد، حال آنكه خير شما در آن است. و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شر شما در آن است. و خدا مى ‏داند، و شما نمى ‏دانيد. » ( بقره 216 ) 👌بنابراین ، اگر در روایت مورد استناد وهابی آمده است که خوشا به حال کسی که خیر به دست او جاری شود ، مقصود خیرات نهایی است که راه ورود انسان به بهشت را هموار می کند و اگر می گوید وای به بنده ای که شرور به دست او جاری می شود ، مقصود شرور نهایی است که راه ورود انسان به جهنم را هموار می کند . ❕یا می تواند مقصود از خیر و شر مذکور ، خیری و شری باشد که به اذن الهی و بر اساس « امر بین الامرین » ، از انسان صادر می شود که چون به اذن تکوینی الهی است ، خالقش خداوند محسوب می شود که در نمایه فوق الذکر در مورد « امر بین الامرین » توضیح داده ایم . ( هر دو معنا در مورد خیر و شر می تواند با هم صحیح باشند ) . ❕ در هر صورت ، این که خداوند خالق خیر و شر است ، این مساله هیچ ارتباطی با جبر و سلب اختیار از انسان ندارد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
؟؟؟؟ 🤔 ❔امامان شیعه برای خدا تعیین تکلیف می‌کنند ❗️❗️ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : لَيْسَ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ أَنْ يَعْرِفُوا وَ لِلْخَلْقِ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ وَ لِلَّهِ عَلَى الْخَلْقِ إِذَا عَرَّفَهُمْ أَنْ يَقْبَلُوا. ✍🏻 بُرَید می‌گوید : امام صادق فرمود : بر گردن مردم، واجب نیست که (خدا را) بشناسند. بلکه به گردن خداست که (خود را) به تمام آنها بشناسانَد. آنگاه وقتی شناختند، لازم است که قبول کنند. 📚 اصول کافی 164/1 از نظر اهل‌سنت وجماعت، چیزی بر خدا واجب نیست. بلکه او هرکار که بخواهد، می‌کند. [زیرا صاحب و مالک کل است]. هرکه را بخواهد، هدایت کرده و هرکه را بخواهد، هدایت نمی‌کند. 🕌 ﴿وَلَوۡ شَاۤءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةࣰ وَ ٰ⁠حِدَةࣰ وَلَـٰكِن یُضِلُّ مَن یَشَاۤءُ وَیَهۡدِي مَن یَشَاۤءُۚ وَلَتُسۡـَٔلُنَّ عَمَّا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ﴾ [نحل ٩٣] ﴿لَا یُسۡـَٔلُ عَمَّا یَفۡعَلُ وَهُمۡ یُسۡـَٔلُونَ﴾ [انبياء ٢٣] خدا هرکه را بخواهد، گمراه می‌کند و هرکه را بخواهد، هدایت می‌بخشد. و قطعاً درباره اعمال خود، سؤال خواهید شد. خدا در برابر هيچيک از كارهايى كه مى‌كند، بازخواست نمى‌شود. ولى مردم بازخواست خواهند شد ❗️❗️ 💠💠 👌در حدیث مورد استناد وهابی آمده است که امام صادق ع متذکر می شود بر خداوند لازم است که خود را به مردم با ارسال پیامبران و اتمام حجت بر آنان بشناسند و وقتی اتمام حجت و ارسال رسل صورت گرفت ، مردم وظیفه دارند که خداوند را بشناسند . ❕وهابی اشکال کرده است که چیزی بر خدا واجب نیست ، حال چگونه امام ع می گوید که بر خدا لازم است که خود را به مردم بشناساند و برای خداوند تعیین تکلیف می کند❗️ 👌وهابی توجه ندارد که خود خداوند بر خود لازم و واجب کرده است که خود را به مردمان بشناساند و پیامبران را به سویشان ارسال کند و حجت را بر آنان تمام کند و تا حجت بر آنان تمام نشده است ، آنان را عذاب نکند ، امام صادق ع هم بر اساس سخن خداوند در قرآن است که می گوید بر خدا لازم است که خود را به مردم بشناساند و حجت را بر آنان تمام کند ، و از نزد خود برای خداوند تعیین تکلیف نمی کند❗️ ❕خداوند می فرماید ؛ « قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ » « بگو براى خدا دليل رسا (و قاطع) است (بطورى كه بهانه ‏اى براى هيچكس باقى نمى‏ گذارد) » ( انعام 149 ) 👌و می فرماید ؛ «ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً » « ما هرگز (شخص يا قومى را) مجازات نخواهيم كرد مگر آنكه پيامبرى مبعوث مى‏ كنيم (تا وظائفشان را بيان كند). » ( اسراء 15 ) ❕و می فرماید ؛ «رُسُلًا مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةً بَعْدَ الرُّسُل‏ » « پيامبرانى كه بشارت دهنده و بيم دهنده بودند، تا براى مردم بعد از اين پيامبران بر خدا حجتى باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود). » ( سوره نساء، آيه 165، نظير همين معنا در آيه 134 سوره «طه‏» و 47 سوره «قصص» آمده است. ) ❕بنابراین اگر امام صادق ع فرمود که هدایت مردم بر خدا واجب است و تا هدایتی از جانب خداوند صورت نگیرد و اتمام حجت نشود ، بر مردم چیزی واجب نیست ، برگرفته از کلام خداوند است که اتمام حجت و هدایت مردم را بر خود لازم و واجب کرده است و امام صادق ع از نزد خود چیزی را بر خداوند واجب نکرده است تا شما اشکالی کنید که کسی نمی تواند بر خداوند چیزی را واجب کند و برای او تعیین تکلیف کند . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 👌به فرض که خداوند در قرآن ، هدایت را بر خود واجب نمی کرد و امام صادق ع بر اساس « قاعده حسن و قبح عقلی » سخن فوق را ایراد کرده بود ، باز هم اشکالی بر سخن امام ع وارد نمی شد . ❕عقل می گوید خداوند حکیم باید پیامبران را برای هدایت مردمان بفرستد و این امر بر خداوند لازم است ، پس از آن ، وظیفه مردمان است که از انبیاء تبعیت کنند و خداوند را بشناسند ، و اگر بدون فرستادن پیامبران و اتمام حجت ، مردمان به خاطر ترک شناخت خداوند مواخذه شوند ، این عمل قبیح است ، و خداوند حکیم آن را مرتکب نمی شود ، این سخن چه اشکالی دارد و چه تعیین و تکلیفی بر خدا صورت گرفته است❗️ 👌متاسفانه اهلسنت و وهابیت ، منکر حسن و قبح عقلی اند و می گویند عقل ما خوبی و بدی را درک نمی کند و ملاک برای شناخت خوبی و بدی ، تنها شرع است ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1656 ❕براساس نظريۀ حسن و قبح عقلى، پاره‌اى از افعال قبح ذاتى دارد و قبح اين افعال را عقل درك مى‌كند. از طرفى، عقل حكم مى‌كند كه افعال قبيح از خداوند صادر نمى‌شود. 👌اهل سنت می گویند معناى اين سخن، چيزى جز تعيين تكليف و محدود كردن قدرت خداوند نيست . ابن تيميه در اين مورد مى‌گويد: «فجعلوا يوجبون على اللّه سبحانه ما يوجبون على العبد و يحرّمون عليه من جنس ما يحرّمون على العبد و يسمون ذلك، العدل و الحكمة مع قصور عقلهم عن معرفة حكمتهم» بر خدا لازم مى‌كنند، آنچه را كه بر عبد لازم مى‌دانند و بر او تحريم مى‌نمايند آنچه را كه بر بندۀ او تحريم مى‌كنند و نام آن را «عدل» و «حكمت» مى‌نامند درحالى‌كه خرد آنان از شناخت حكمت او ناتوان است. » 📚مجموعة الرسائل الكبرى، ج 1، ص 333 «رساله هشتم» _ التبصير فى الدين، اسفراینی ص 153 ❕در حالی که كار خرد كشف واقعيت است نه حكم بر خدا و اهل سنت ميان كشف حقيقت در نزد شارع و حكم بر او فرقى قائل نشده اند . 👌 اگر ما دربارۀ انسانى كه از علم و حكمت و عدل برخوردار است، به قضاوت بنشينيم و بگوييم به مقتضاى آن دو وصف، او مبدأ چنين كارى نمى‌شود، آيا ما براى او تكليفى معين كرديم، يا اين كه با توجه به اوصاف موجود در او، واقعيتى را كشف كرديم. اين سخن دربارۀ خدا نيز صادق است، زيرا آنگاه كه خدا را حكيم و عادل دانسته‌ایم ، از وجود اين دو صفت شيوۀ فعل او را كشف مى‌كنيم و مى‌گوييم: محال است كار غير حكيمانه و بر خلاف عدل از او سر بزند. ❕مسألۀ كشف غير از مسألۀ تعيين تكليف است، مهندس به حكم قوانين هندسى ثابت مى‌كند كه سه زاويه مثلث مساوى با دو زاويه قائمه است در اين‌جا مهندس كاشف يك قانون است نه تحميل كنندۀ حكم خود بر زوايا. 👌متكلم نيز دربارۀ خدا مقام كاشفى دارد نه مقام حكم و تحميل، او پس از وصف الهى به حكمت و عدل، مقتضاى آن دو وصف را كشف مى‌كند و مى‌گويد: با توجه به اين دو اصل (حكمت و عدل) محال است معجزه را كه مايۀ جذب مردم به دارندۀ آن است، در اختيار مدعى نبوت دروغگو بگذارد و يا طفل بى‌گناهى را در آتش بسوزاند، و يا وعده دهد و به وعدۀ خود عمل نكند، یا بدون فرستادن پیامبران آنان را عذاب نمی کند ، زيرا همۀ آنها بر خلاف مقتضاى حكمت و عدل اوست. 📚منشور جاوید ج 8 ص 15 ❕بر همین اساس ، در کتاب پیام قرآن می خوانیم ؛ «اين سخن كه بعضى مى ‏گويند: خدا مقهور حكم عقل نيست و عقل نمى ‏تواند براى او تعيين وظيفه كند نيز مغالطه كودكانه‏ اى است؛ زيرا كار عقل درك كردن است، نه تعيين وظيفه، انديشيدن و فهميدن است نه قانون‏گذارى و تشريع. 👌عقل مى‏ گويد: من اين نكته را مى ‏فهمم كه شخص حكيم كارهاى ضد و نقيض انجام نمى ‏دهد، مى ‏فهمم كه خداوند نقض غرض نمى ‏نمايد، و مى‏ فهمم يك وجود كامل از هرجهت مرتكب ظلم يعنى قرار دادن چيزى در غير محل لايق خود نمى‏ شود. ❕اينها همه ادراكات و فهم عقل است نه تعيين تكليف و وظيفه براى خدا؛ بنابراين همان‏گونه كه عقل درك مى‏ كند عدد 2 به اضافه 2 مساوى با 4 است، همچنين درك مى‏ كند كه حيكم بودن با نقض غرض منافات دارد؛ خداوند حكيم جهانى را كه براى صلاح و كمال آفريده است به سوى تباهى و فساد نمى‏ برد، عقل هرگز قانونى وضع نكرده كه 2 به اضافه 2 مساوى با چهار است، اين فقط درك عقلى است. در مسائل حسن و قبح كه ريشه آن به مسائل تكوينى باز مى‏ گردد نيز مسأله همين گونه است كار عقل در آنجا نيز درك حسن و قبح است، نه وضح قانون (دقّت كنيد). » 📚پیام قرآن ، ج 4 ص 498 ❕بنابراین سخن امام صادق ع هم تعیین تکلیف بر خداوند نیست ، بلکه تنها کشف واقعیتی است که مقتضی صفات کمالی خداوند حکیم است . 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕وهابی مدعی شد که از نظر اهل سنت و جماعت ، چیزی بر خداوند واجب نیست ، در حالی که در آیات قرآن و روایات خودشان ، چیزهایی بر خداوند لازم و واجب شمرده شده است . 👌 خداوند می فرماید ؛ « وَ كٰانَ حَقًّا عَلَيْنٰا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ‌ » . «و يارى مؤمنان، همواره حق و واجبی است بر عهدۀ ما». ❕« وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرٰاةِ وَ الْإِنْجِيلِ‌ » ، «اين وعدۀ حق و واجبی است بر او [خداوند] كه در تورات و انجيل ذكر فرموده». ( توبه 111 ) ❕« كَذٰلِكَ حَقًّا عَلَيْنٰا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ‌ » . «همين گونه بر ما حق و واجب است كه مؤمنان را رهائى بخشيم». ( یونس 103 ) 👌« إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّٰهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهٰالَةٍ‌ » «پذيرش توبه از سوى خدا تنها براى كسانى لازم است كه كار بدى را از روى جهالت انجام دهند». ( نساء 17 ) ❕در روایات اهلسنت هم تصریح شده است ، چیزهایی بر خداوند واجب و حق است ، نقل می کنند که پیامبر گرامی فرمود ؛ «حقٌ على اللّه عون من نكح التماس العفاف ممّا حرم اللّه». «بر خداوند حق و واجب است، آن كس را كه براى عفاف و خوددارى از محرّمات الهى ازدواج كند، يارى نمايد». 📚جامع الصغیر ، سیوطی ، ج 2 ص 32 👌و فرمود ؛ «ثلاثة حق على اللّه عونهم: الغازى فى سبيل اللّه، و المكاتب الذى يريد الاداء، و الناكح الذى يريد التعفف» «يارى سه گروه بر عهدۀ خداوند واجب است: مجاهدى كه در راه خدا مى‌جنگد؛ برده‌اى كه در ازاء پرداخت پولى به دنبال آزاد سازى خويش است و كسى كه‌براى عفيف ماندن، ازدواج كند». 📚سنن ابن ماجه ، ج 2 ص 841 👌همینطور تعبیر « حق علی الله » یا « حقا علی الله » که به معنای وجوب و امر لازم بر خداوند است ، در روایات متعددی از منابع اهلسنت آمده است ؛ 📚صحیح بخاری ، طبع مصر ( یازده جلدی ) ، ج 5 ص 40 _ ج 10 ص 164 _ ج 5 ص 80 _ سنن ابی داود ، ج 3 ص 1593 _ ج 4 ص 2052 _ سنن نسائی ، ج 3 ص، 15 _ مسند احمد ج 38 ص 196 ❕سندی عالم مشهور اهلسنت تصریح می کند که تعبیر « حق علی الله » به معنای « وجوب بر خداوند است » « قوله حق علی الله ای واجب بمقتضی وعده » 📚حاشیه السندی علی النسائی ، ج 6 ص 16 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌وهابی اشکال کرده است که امامان شیعه علیهم السلام بر خداوند ، تعیین تکلیف می کردند ، پاسخش را در سه قسمت در ذیل بخوانید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3786
🤔 ❔آنگاه که مهم‌ترین شیعیان امام‌ها، دروغ شاخدار به امام می‌بندند... ٢٧٨. أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ : قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ [عَلَيْهِ السَّلَامُ] سَمِعْتُ هِشَامَ بْنَ الْحَكَمِ يَرْوِي عَنْكُمْ أَنَّ اللَّهَ جِسْمٌ صَمَدِيٌّ نُورِيٌّ، مَعْرِفَتُهُ ضَرُورَةٌ يَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ خَلْقِهِ. فَقَالَ [عَلَيْهِ السَّلَامُ] سُبْحَانَ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَحَدٌ كَيْفَ هُوَ إِلاَّ هُوَ {لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ} لَا يُحَدُّ وَلَا يُحَسُّ وَلَا يُجَسُّ وَ {لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ} وَلَا الْحَوَاسُّ وَلَا يُحِيطُ بِهِ شَيْءٌ وَلَا جِسْمٌ وَلَا صُورَةٌ وَلَا تَخْطِيطٌ وَلَا تَحْدِيدٌ. على بن أبى حمزه مى‌گويد : به امام صادق گفتم : من از هشام بن حكم شنيدم كه از شما روايت می‌کرد که : خدا جسم است، توپُر و نورانى. و شناختن او ضرورى است و به هركدام از بندگانش كه بخواهد منت مى‌نهد. امام فرمود : منزه باد خدایی كه کسی جز خود او، نداند که او چگونه است.. خداوند جسم و صورت نیست و هیچ چیز مانند او نیست و حس نمی شود و محدود نمی شود » 📚 اصول کافی 104/1 🔆 هشام بن حکم صدها روایت در فرقه تشیع دارد ❗️❗️ 💠💠 👌هشام بن حکم از بزرگان اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام بوده است و از بزرگان متکلمین شیعه امامیه محسوب می شود ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ، ج 8 ص 151 👌امام صادق ع در وصف او فرمود ؛ « او یاری کننده ما است ، با قلب و زبان و دستش » « هذا ناصرنا بقلبه و لسانه و يده » 📚معالم العلماء ص 128 👌در نقل دیگری ، امام ع ، تبعیت از هشام را تبعیت از خود می دانست و مخالفت با او را مخالفت با خود می دانست ؛ « من تبعه و تبع أثره تبعنا و من خالفه و ألحد فيه فقد عادانا و ألحد فينا » 📚معجم رجال الحدیث ، ج 20 ص 300 ❕ابو هاشم جعفرى خدمت حضرت جواد عليه السّلام عرضه مى‏ كند كه: چه مى ‏فرماييد در هشام بن حكم؟ 👌فرمود ؛ « رحمت كند خدا او را ، چه بسيار اهتمام مى ‏نمود در رفع شبهات مخالفان از اين ناحيه يعنى فرقه ناجيه » « ما كان اذبّه عن هذه النّاحية » 📚بحار الأنوار، ج 48، ص 197. ❕ابن نديم در مورد هشام مى‌گويد ؛ « او از متكلمان شيعه و آگاه از اسرار و عقايد آنهاست، و او كسى است كه امام صادق عليه السلام در حق او دعا فرموده و همان جمله را گفته كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در مورد حسان بن ثابت گفته است، و آن جمله اين است: «لا تزال مؤيّداً بروح القدس ما نصرتنا بلسانك» ، «روح القدس تو را كمك كند تا زمانى كه با زبانت ما را يارى مى‌كنى». او نخستين كسى است كه مسألۀ امامت را در علم كلام شكافت و راه استدلال را آسان ساخت. و فردى حاذق و حاضر جواب در علم كلام بود. » 📚فهرست ابن ندیم ، ص 257 👌شهرستانى از علمای اهلسنت مى‌گويد ؛ « هشام بن حكم در اصول عقايد بسيار دقيق و ماهر بود و نبايد از مناظرات و الزامات او بر ضد معتزله غفلت كرد. » 📚الملل و النحل ، ج 1 ص 185 👌نجاشى مى‌گويد ؛ « او در اواخر، از كوفه به بغداد منتقل شد و در سال 199 ه‍ درگذشت و اسامى كتابهاى او را كه فزون از سى كتاب است يادآور مى‌شود كه بيشتر آنها در علم كلام است. » 📚رجال نجاشی ، شماره 1165 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕هشام بن حكم در آغاز جوانى، از ابوشاكر ديصانى كه داراى انديشه‌هاى نادرست در معارف بود پيروى مى‌كرد، آنگاه از او بريد و به جهم بن صفوان جبرى پيوست. او هم در سال 128 ه‍ در «ترمذ» كشته شد. آنگاه دست تقدير او را به سوى امام صادق عليه السلام هدايت كرد و به آيين اماميه گرويد و مكتب حق را از حضرتش آموخت ، او با راهنمایی امام صادق ع ، مذاهب باطلی را که پیروی می کرد را ترک گفت ؛ 📚اختيار معرفة الرجال، ج 2، ص 527؛ بحار الأنوار، ج 48، ص 193، ح 2؛ 👌اگر آراى نادرستى در مورد جسمانی بودن خداوند و ... از هشام بن حكم نقل مى‌شود، مربوط به دوران جوانى اوست كه با ابوشاكر و يا صفوان گذرانده است، امّا پس از آن كه به امام صادق عليه السلام پيوست، فكر و انديشۀ او دگرگون گشت و به صورت يكى از مدافعان عقايد اماميه درآمد. 📚فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی ، سبحانی ، ج 6 ص 548 ❕از سوی دیگر ، دشمنان و مخالفین هشام بن حکم ، و همینطور مثلا کسانی که هشام در گذشته هم مذهب آنها بود ، یا مثلا افرادی که به ظاهر از اصحاب هشام تلقی می شدند ، پس از هدایت هشام بن حکم و جایگاه والایی که در نزد امام صادق ع پیدا کرد ، به او حسادت می کردند و روایاتی را جعل کرده و به او در مورد جسمانیت خداوند نسبت می دادند ، چنان که امام رضا ع متذکر این نکته شدند . 👌راوی از امام رضا ع در مورد هشام بن حکم سوال کرد ، امام ع فرمود ؛ « خداوند او را رحمت کند ، بنده خیرخواه خداوند بود ، اما از ناحیه اصحابش مورد اذیت واقع شد ، به خاطر حسادتی که نسبت به او داشتند » « فَقَالَ لِي: رَحِمَهُ اللَّهُ كَانَ عَبْداً نَاصِحاً أُوذِيَ مِنْ قِبَلِ أَصْحَابِهِ حَسَداً مِنْهُمْ لَهُ. » 📚رجال کشی ، ص 270 _ عوالم العلوم ، ج 21 ص 405 ❕روایتی هم که وهابی در مورد هشام نقل کرد که جسمانی بودن خداوند را به امام صادق ع نسبت می داده است ، توسط جاعلین حدیث و بر پایه حسدی که به هشام داشتند ، جعل شده است ، و هیچگاه هشام چنین سخنانی را به ائمه ع ، نسبت نمی داد ، شاهد روشن این قضیه آن است که راوی نقل مورد استناد وهابی ؛ « علی بن ابی حمزه » است که از ارکان واقفیه و دشمنان امام رضا ع بوده است و متهم به جعل حدیث بوده است و علمای رجالی او را لعن کرده اند و نقل حتی یک روایت از او را صحیح نشمرده اند ؛ « هو أحد عمد الواقفة ... علي بن أبي حمزة كذاب واقفي متهم ملعون ... أني لا أستحل أن أروي عنه حديثا واحدا ... قال ابن الغضائري علي بن أبي حمزة لعنه الله أصل الوقف و أشد الخلق عداوة للوالي من بعد أبي إبراهيم عليه السلام » 📚رجال علامه حلی ، ص 232 👌بنابراین نتیجه گرفته می شود که ابن ابی حمزه به دروغ مدعی شده بود که هشام بن حکم سخن مذکور را گفته است ، بر همین اساس ، مولی صالح مازندرانی تصریح می کند که قول ابن ابی حمزه هیچ خللی به مقام هشام بن حکم وارد نمی کند ، زیرا قولش ضعیف است ؛ « فقوله ضعيف لا يقدح في جلالة قدر هشام بن الحكم » 📚شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج ‏3، ص: 288 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌عبدالفتاح خدمتی مدیر جاهل شبکه وهابی کلمه ، مدعی شده است که هر کس قائل به تحریف قرآن باشد ، کافر است در حالی که مطابق روایات خودشان ، عمر بن خطاب و عایشه معتقد بودند که آیاتی از قرآن حذف شده است ، یعنی معتقد به تحریف قرآن بودند ❗️❗️ ❕در نمایه ذیل ، در ذیل پاسخی ، اسناد کافی را ارائه داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2736
🤔 ❔تفسیر به رأی جناب رائفی پور 🔹ایشان در تفسیر آیات: ﴿ رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْن ﴾ الرحمن: آیه ۱۷ ﴿ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ ﴾ المعارج: آیه ۴۰ ❗️👈می‌گوید کره زمین گِردِ ، پس همه جای کره زمین مغربه! به همین راحتی 🌷اما تفسیر اهل بیت علیهم السلام درباره آیات بالا: 🔹امام صادق علیه السلام در مورد آیه اول فرمودند: 👈منظور از «المشرقین» رسول خدا و امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم اجمعین هستند ، و منظور از «المغربین» حسنین علیهما السلام هستند. 🔸قالَ الْمَشْرِقَیْنِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ الْمَغْرِبَیْنِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیها السلام. 📗تفسیر القمی، ج۲، ص۳۴۴ 🔹و امام در مورد آیه دوم فرمود: 👈و منظور از «المشارق» پیامبران و «المغارب» اوصیاء علیهم السلام هستند. 🔸المَشَارِقُ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْمَغَارِبُ الْأَوْصِیَاءُ (علیهم السلام). 📗تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۳، ص۴۴۶ ❗️❗️ 💠💠 👌ما کاری به تفسیر جناب رائفی پور نداریم ، اما به صورت کلی ، نکاتی را در پاسخ عرض می کنیم ؛ 1⃣نو اخباریون فضای مجازی ، مدعی اند که نمی توان به هیچ آیه ای از قرآن استناد کرد ، جز آنکه تفسیرش از معصومین علیهم السلام رسیده باشد ، یعنی ما توان درک و فهم هیچ آیه ای از قرآن را نداریم ، مگر آنکه تفسیر اهل بیت ع را داشته باشم . 👌این سخن در نهایت ضعف و سستی است . همگان متوجه مفهوم ابتدایی و بدوی و ظاهری آیات قرآن می شوند ، مثلا همگان درک می کنند که مفهوم آیه « اقیموا الصلاه _ آتوا الزکاه _ الله الصمد _ بالوالدین احسانا و ... » چیست . ❕اگر قرار باشد که هیچ کس متوجه هیچ آیه ای از قرآن نشود ، جز با تفسیر اهل بیت ع ، پس چگونه خداوند کفار را دعوت به تدبر در قرآن و آوردن مانند قرآن می کند در حالی که آنان به سخن و تفسیر اهل بیت ع کاری ندارند ❗️آیا معقول است که کفار متوجه مفهوم قرآن نشوند ، آنگاه مامور به مبارزه با قرآن شوند ❗️ 👌خداوند می فرماید ؛ « وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى‏ عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ _ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكافِرِينَ » « اگر در باره آنچه بر بنده خود (پيامبر) نازل كرده ‏ايم شك و ترديد داريد (لا اقل) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را غير از خدا بر اين كار دعوت كنيد اگر راست مى ‏گوئيد _ اگر اين كار نكرديد- و هرگز نخواهيد كرد- از آتشى بترسيد كه هيزم آن بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگهاى است كه براى كافران مهيا شده است. » ( بقره 24 ) ❕یا قرآن در آيه 82 سوره نساء مى‏ فرمايد ؛ « افَلا يَتَدَبَّرونَ الْقُرآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِندِ غَيْر اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً » «آيا درباره قرآن نمى ‏انديشند در حالى كه اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى ‏يافتند». 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕نصوص تاریخی نیز به روشنی شهادت می دهد که مشرکین مکه متوجه آیات قرآن می شدند و در برابر عظمت قرآن اظهار عجز و ناتوانی می کردند . 👌نقل می کنند : « هنگامى كه آيات سوره غافر نازل شد؛ پيامبر اسلام در مسجد الحرام به نماز ايستاده بود، وليد بن مغيره مخزومى- مرد معروف و سرشناس مكه كه سران قريش به عقل و درايت او اعتقاد داشتند و در مسائل مهم با او به شور مى ‏پرداختند- نزديك حضرت بود و تلاوت آيات را گوش مى ‏داد. هنگامى كه پيامبر متوجه اين معنا شد، آيات را تكرار كرد، اين آيات سخت وليد بن مغيره را تكان داد و هنگامى كه به مجلس قومش (طايفه بنى مخزوم) بازگشت؛ گفت: «به خدا قسم! هم اكنون كلامى از محمد شنيدم كه نه شباهت به سخن انسان‏ها دارد؛ و نه به سخنان پريان»، «گفتار او شيرينى و زيبايى و طراوت فوق العاده‏ اى دارد؛ شاخه‏ هايش پر ميوه و ريشه هايش پر مايه؛ و سخنى است كه از هر سخن ديگر بالاتر مى‏ رود و هيچ سخنى بر آن برترى نمى ‏يابد. اين را گفت و به منزلش بازگشت » 📚مجمع البیان ج 6 ص 587 _ مفاتیح الغیب ج 20 ص 259 ❕در سيره ابن هشام مى‏ خوانيم كه سه نفر از سران قريش (ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن شريق) شبى از شب‏ها براى شنيدن آيات قرآن به صورت مخفيانه نزد خانه پيامبر آمدند در حالى كه حضرت نماز مى‏ خواند و آيات قرآن را تلاوت مى‏ كرد هر كدام در گوشه‏ اى پنهان شدند، بى آنكه ديگرى با خبر شود و تا صبح گوش به تلاوت قرآن سپردند و هنگام طلوع فجر متفرق شدند؛ ولى به زودى در جاده، يكديگر را ديدند و هر كدام به نحوى، ديگرى را سرزنش كرد ديگر اين كار را تكرار نكنيد كه اگر بعضى از سفيهان شما اين منظره را ببينند؛ افكارى براى آنها پيدا مى‏ شود»! شب ديگر همين كار را تكرار كردند و صبح هنگامى كه يكديگر را مشاهده كردند همان سخنان شب قبل و همان سرزنش‏ها و قرارداد عدم تكرار چنين كارى را مطرح كردند، و به خانه ‏هاى خود رفتند؛ اتفاقاً شب سوم نيز همين مسأله دقيقاً تكرار شد، و صبح هنگامى كه يكديگر را بار ديگر ملاقات كردند، بعضى گفتند: «ما از اينجا تكان نمى‏ خوريم تا عهد و پيمان ببنديم و براى هميشه اين كار را ترك كنيم»، سرانجام پيمان بستند و متفرق شدند » 📚سيره ابن هشام، ج 1 ص 337. ❕ما برای فهم عمیق آیات قرآن و نیز فهم بطون آیات و نیز فهم « آیات الاحکام » و آیاتی که « مبانی نظری و استدلالی » را بیان می کند ، نیازمند تفسیر و راهنمایی های اهل بیت ع هستیم ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/3675 اما چنین نیست که بگوییم اگر تفسیر اهل بیت نباشد ، ما متوجه هیچ آیه ای از قرآن نمی شویم، در ذیل بخوانید: 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1315 2⃣در آيات قرآن مجيد گاهى تعبير « مشرق » و « مغرب » شده است یعنی این واژه به صورت مفرد آمده است ، مانند آيه 115 بقره « و لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ » « مشرق و مغرب از آن خدا است » و گاه به صورت « تثنيه » آمده است، مانند آيه 17 سوره رحمن رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ‏ « پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب » و گاه به صورت جمع « المشارق و المغارب » ( معارج 40 ) 👌این آیات یک تفسیر ظاهری دارد که همه متوجه آن می توانند بشوند و اهل بیت ع هم آیات مذکور را تفسیر ظاهری کرده اند و یک تفسیر باطنی دارد که تنها با راهنمایی اهل بیت ع می توانیم به آن برسیم و آن بزرگواران پرده از این مطلب نیز برداشته اند ‌. 👌بعضى كوته‏ نظران اين تعبيرات را متضاد پنداشته ‏اند، در حالى كه همگى هماهنگ، و هر يك اشاره به نكته ‏اى است ، توضيح اينكه ؛ ❕خورشيد هر روز از نقطه تازه ‏اى طلوع، و در نقطه تازه ‏اى غروب مى‏ كند، بنا بر اين به تعداد روزهاى سال مشرق و مغرب داريم، و از سوى ديگر در ميان اينهمه مشرق و مغرب دو مشرق و دو مغرب در ميان آنها ممتاز است كه يكى در آغاز تابستان، يعنى حد اكثر اوج خورشيد در مدار شمالى، و يكى در آغاز زمستان يعنى حد اقل پائين آمدن خورشيد در مدار جنوبى است (كه از يكى تعبير به مدار رأس السرطان و از ديگرى تعبير به مدار رأس الجدى مى‏ كنند) و چون اين دو كاملا مشخص است روى آن مخصوصا تكيه شده است . 👌اما آنجا كه به صورت « مفرد » ذكر شده معنى جنس را دارد كه توجه تنها روى اصل مشرق و مغرب است بى‏ آنكه نظر به افراد داشته باشد ، ( یعنی منظور از مشرق و مغرب در آيه مذکور ، اشاره به دو سمت خاص نيست بلكه اين تعبير كنايه از تمام جهات است، همانگونه كه مثلا مى‏ گوئيم: دشمنان على به خاطر عداوت و دوستانش از ترس، فضائل او را پوشاندند، اما با اين حال فضائلش شرق و غرب عالم را گرفت (يعنى همه دنيا) » 👌و به اين ترتيب تعبيرات مختلف بالا هر يك نكته‏ اى دارد و انسان را متوجه تغييرات مختلف طلوع و غروب آفتاب و تغيير منظم مدارات شمس مى‏ كند. 📚تفسیر نمونه ج 1 ص 414 _ ج 25 ص 45 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕امیر مومنان ع نیز متذکر این تفسیر ظاهری از آیات شریفه شدند ، آنجایی که ابن الکواء خطاب به ایشان عرضه داشت ؛ « اى امير مؤمنان! در كتاب خدا، چيزهايى پيدا كردم كه همديگر را نقض مى‏ كنند. امام ع فرمود: « ... كتاب خدا، بخشى‏هايى از آن، بخش‏هاى ديگر را تأييد مى‏ كنند، و همديگر را نقض نمى‏ كنند. هر چه مى ‏خواهى، بپرس». 👌گفت: اى امير مؤمنان! شنيده ‏ام كه قرآن مى‏ گويد: «سوگند به پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها» و در آيه ديگرى مى ‏گويد: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب» و در آيه‏ ديگر گفته است: «پروردگار مشرق و مغرب». ❕امام ع فرمود: « .... اى ابن كوّا ، اين، مشرق و اين، مغرب است. ( یعنی اصل مشرق و مغرب که مجموعه جهان هستی منظور است ، مراد آیه است ، آنجایی که مشرق و مغرب مفرد آمده است ) . 👌امّا اين سخن خداوند: «پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب» چون مشرق زمستان، جدا و مشرق تابستان، جداست. آيا اين را از دور و نزديك شدن خورشيد نمى ‏فهمى؟ ❕امّا اين سخن خداوند: «پروردگار مشرق‏ها و مغرب‏ها»، چون خورشيد، سيصد و شصت برج دارد كه خورشيد هر روز، از يك برج طلوع مى ‏كند و در برج ديگرى غروب مى‏ كند، و ديگر به آن بر نمى‏ گردد، مگر در آينده در همان روز». « ... هذَا المَشرِقُ وهذَا المَغرِبُ، وأمّا قَولُهُ: رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ فَإِنَّ مَشرِقَ الشِّتاءِ عَلى‏ حِدَةٍ، ومَشرِقَ الصَّيفِ عَلى‏ حِدَةٍ، أما تَعرِفُ ذلِكَ مِن قُربِ الشَّمسِ وبُعدِها. وأمّا قَولُهُ: رَبُّ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ فَإِنَّ لَها ثَلاثَمِئَةٍ وسِتّينَ بُرجاً تَطلُعُ كُلُّ يَومٍ مِن بُرجٍ وتَغيبُ في آخَرَ، ولا تَعودُ إلَيهِ إلّا مِن قابِلٍ في ذلِكَ اليَومِ .... » 📚الاحتجاج ، ج 1 ص 259 _ بحار الانوار ج 10 ص 122 👌از آنجایی که آیات قرآن ، دارای بطون گسترده ای است ( که در نمایه فوق الذکر توضیح داده ایم ) ، اهل بیت ع ، پرده از بطون آیات فوق نیز برداشته اند ، و فرموده اند که مقصود از مشارق ، انبیاء ع هستند و مقصود از مغارب ، اوصیاء ع هستند ، یا مقصود از دو مشرق ، پیامبر گرامی ص و علی ع هستند و مقصود از دو مشرق ، امام حسن ع و امام حسین ع ؛ 📚تاویل الایات ، ص 700 _ تفسیر قمی ، ج 2 ص 344 ❕علامه مجلسی این روایات را به زیبایی شرح می دهد که اگر از انبياء به مشارق تعبير شده است ، زيرا پرتو هدايت آنها بر اهل دنيا ميدرخشد و اگر از اوصياء به مغارب تشبيه گرديده ‏اند از این جهت است که بعد از وفات انبياء ، دانش آنها در دل اوصياء غروب مى‏ كند، از دل آنها مردم استفاده ميبرند ، به اندازه قابليت و استعداد خودشان ؛ « عبر عن الأنبياء بالمشارق لأن أنوار هدايتهم تشرق على أهل الدنيا و عن الأوصياء بالمغارب لأن بعد وفاة الأنبياء تغرب أسرار علومهم في صدور الأوصياء ثم تفيض عنهم على الخلق بحسب قابلياتهم و استعدادهم » 📚بحار الانوار ، ج 24 ص 77 ❕همین سخن در مورد مشرق بودن پیامبر گرامی ص و علی ع و مغرب بودن امام حسن و امام حسین ع که دو وصی پیامبر و علی علیهم السلام بودند ، صدق می کند . 👌علی ع از این جنبه که وارث علوم انبیاء است ، و علوم انبیاء در قلب او غروب کرده است مصداق « مغرب » است و از این جنبه که علوم انبیاء از شعاع وجودی او به عالم سرازیر می شود ، مصداق « مشرق » است . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
👌در رابطه با این که چرا اهل سنت به شیعیان می گویند « رافضی » و دیدگاه اهل بیت علیهم السلام در این رابطه چه بوده است ، در ذیل پاسخ مفصلی داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1082
🤔 ❔متقدّمین شیعه، نخستین «شاب‌أمرد» پرستان! خزاز و محمد بن حسين می‌گويند : خدمت امام رضا رسیدیم و براى آنحضرت بیان كرديم كه : پیغمبرﷺ پروردگارش را به صورت جوان آراسته سى‌ساله ديده؛ و گفتيم : هشام بن سالم و صاحب طاق و ميثمى [از بزرگان شیعه] می‌گويند : خدا تا ناف ميان خالى بود و باقى تنش تو پُر! حضرت براى خدا به سجده افتاد وگفت : منزّهى تو! تو را نشناختند و يگانه‌ات ندانستند! [سپس حقيقت ماجرا را برای آنان شرح داد] 📚 اصول کافی 100/1 👳🏽‍♂ چنانکه شیخ صدوق، با نقل می‌کند که يعقوب سرّاج گفت : به امام صادق عرض كردم : بعضى از یاران ما [شیعیان] ، گمان مى‌كنند كه صورت خداوند مانند صورت انسان است و بعضی دیگر مى‌گويند : صورت او مانند صورت جوانی است كه داراى موهاى پيچ در پيچ وكوتاه است! امام به سجده افتاد وگفت : منزّه است خدایی که چیزی مانند او نیست. 📚 التوحید شیخ صدوق 103/1 ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ حدیث مذکور، از همان ابتدا مورد انکار جمهور اهل‌سنت وجماعت بوده است. نخستین منبع حدیثی اهل‌سنت که «شاب‌أمرد» در آن ذکر شده، در جهت انکار آن بود ❗️❗️ 💠💠 👌اعتقاد اهلسنت از ابتدای امر بر آن بوده است که خداوند جوانی بی ریش و پر مو یا موفرفری بوده است و در این رابطه روایات متعددی نقل کرده اند و بزرگان آنان این روایات را تصحیح کرده اند . ❕از ابن عباس نقل می کنند که گفت ؛ « پیامبر ص ، پروردگارش را در شمائل جوانی با صورتی بی مو و با پوششی از لولو و با قدمها و پاهای سبزه و گندمگون مشاهده کرد » « رای ربه فی صوره شاب امرد ... » 📚میزان الاعتدال ، ذهبی ، ج 2 ص 363 ❕سیوطی سه روایت به این مضمون نقل می کند که پیامبر فرمود ؛ « پروردگارم را در قالب جوانی با موهای پر پشت تا سر شانه دیدم » « ... فی صوره شاب له وفره » ❕یا فرمود ؛ « با موهای پر پشت تا سر شانه دیدم » « فی صوره شاب موفر فی الخضر » 📚جامع الاحادیث ، ج 4 ص 396 ❕سیوطی تصریح می کند که این احادیث صحیح هستند ؛ « هو حدیث صحیح ... و کلتا الحدیث السابق کالاتی » 📚همان منبع ❕ذهبی نیز تصریح می کند این احادیث صحیح هستند و رجالش افراد عادل و معروف اند ؛ « قلت بلا ریب فقد حدث به ابن وهب و شیخه و ابن ابی هلال و هم معروفون عدول » 📚سیر اعلام النبلاء ج 10 ص 602 ❕آلبانی ، بخاری زمان اهلسنت هم ، این حدیث را صحیح دانسته و در پاورقی بر کتاب « السنه » ابن ابی عاصم ، شماره 471 می نویسد ؛ « ام طفیل شنید که پیامبر خدا فرمود : خدا را در خواب دیدم بسیار زیبا ، جوانی بود دارای موهای بلند ، در سبزه زاری ایستاده ، نعلینی از طلا به پا و توری از طلا به صورت داشت » « ... فی احسن صوره ، شابا موفرا ، رجلاه فی خضره ، علیه نعلان من ذهب ، علی وجهه فراش من ذهب » ❕ابن تیمیه ، به زیبایی ، اعتقاد اهلسنت به خدای جسمانی را به تصویر می کشد و می گوید ؛ « در جایی از کتاب خدا و سنت رسول خدا و سخنان امت سلف ، و پیشوایان دینی ، نیامده است که خداوند جسم نبوده و از جسمانیت و عرض بودن ، منزه است ، از این رو ، انکار معنایی که شرع و عقل آن را نفی نکرده ، نوعی نادانی و گمراهی است » « لیس فی کتاب الله و لا سنه رسوله .... انه لیس بجسم ... » 📚التاسیس فی رد اسس التقدیس ، ج 1 ص 101 👌بر همین اساس ، ابو یعلی ، استاد ابن تیمیه می گوید ؛ « از قول من نقل کنید که من به جز ریش و عورت ، هر عضوی را برای خداوند قائل می شوم » « الزمونی ما شئتم فانی التزمه الا اللحیه و العوره » 📚العواصم من القواصم ، ج 2 ص 283 ( الطبعه الحدیثه ) ❕بنابراین ، جمهور اهلسنت ، اعتقاد به جسمانیت خداوند داشته اند و این که خداوند جوانی بی ریش و مو بلند است . ❕در ذیل بیشتر در مورد اعتقاد اهلسنت به خداوندی که جسم است و صفات بشری را دارا است ، توضیح داده ایم و روایات آنان را نقل کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3346 🔸ادامه 👇