eitaa logo
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
6.2هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
220 ویدیو
52 فایل
❕بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی ! 🔶 پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!! طرح شبهه و سوال : @poorseman
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔عزادارى شيعيان، مخالف رفتار امامان ❕در ادامه روايات علماى شيعه در نهى عزادارى توسط پيامبر اسلام و ائمه شيعه، دو روايت را از معتبرترين كتب اين علما خدمتتان مينويسم. : ابن بابويه(شيخ صدوق) به سند معتبر از حبيب بن عمر روايت كرده است كه او گفت : به خدمت رفتم در مرضى كه آن حضرت از آن مرض از دنيا مفارقت نمود، پس جراحت سر خود را گشود، من گفتم: يا اميرالمؤمنين جراحت تو چيزى نيست و بر تو اين جراحت باكى نيست، حبيب گفت: من به گريه افتادم و ام كلثوم دختر حضرت گريان شد نزديك حضرت نشسته بود، فرمود: چرا گريه ميكنى اى دختر ؟ ام كلثوم گفت : چون گريه نكنم ؟ تو ما را خبر ميدهى در اين ساعت از ما مفارقت مينمائى، ايشان فرمود : اى دختر گرامى گريه مكن، بخدا سوگند كه اگر بينى آنچه پدر تو مى بيند هر آينه گريه نخواهى كرد. امالی صدوق ص ۳۹۶ ٨) روايت بعدی از كتاب از شيخ صدوق: خلاصه : لا تبک یا أصبغ، فإنّها واللَّه‏ الجنة : علی بن ابيطالب در هنگام ضربت خوردن به اصبغ از اصحاب خود دستور میدهد گریه نکند: در قسمتی از روایتی طولانى از قول امام على چنین امده است: ای اصبغ، گریه نکن، به خدا قسم راه بهشت را می‏پیمایم. اين روايت در منابع زير نيز آمده است: ١). الامالی؛ شیخ طائفه؛ صفحه ۱۲۳ 💠💠 ❕قلب انسان كانون عواطف است و اين عواطف مخصوصا هنگامى كه شديد باشد، در همه وجود انسان اثر مى ‏گذارد. هنگامى كه عزيزى از دست رود، قلب متلاطم مى ‏گردد و اشك جارى مى ‏شود، بغض گلوى انسان را مى‏ گيرد و زبان به اظهار اشتياق به عزيز از دست رفته مى‏ پردازد. اينها هيچ‏كدام ممنوع نيست، بلكه ممدوح است . ❕در حديثى مى‏ خوانيم ؛ «هنگامى كه خبر وفات جعفر بن ابى طالب و زيد بن حارثه (در جنگ موته) به پيغمبر رسيد، هنگامى كه وارد خانه مى‏ شد شديدا براى آنها گريه مى ‏كرد و مى ‏گفت: آنها براى من سخن مى‏ گفتند و با آنها انس مى‏ گرفتم، هردو باهم رفتند». 📚الفقیه ج 1 ص 177 ❕و نيز در داستان جنگ احد مى ‏خوانيم ؛ «هنگامى كه پيغمبر به مدينه بازگشت از هر خانه ‏اى صداى گريه و زارى براى شهيدى به گوش آن حضرت رسيد كه بازماندگان بر شهيدانشان مى‏ گريستند جز خانه عمويش حمزه، پيغمبر بسيار ناراحت شد و گفت: ولى حمزه گريه كنندگانى ندارد. اهل مدينه كه از اين سخن‏ باخبر شدند قسم ياد كردند كه هرگز بر عزيز از دست رفته‏ اى گريه نكنند مگر اينكه نخست براى حمزه نوحه‏ گرى كنند و بگريند» و اين سنّت همچنان تا امروز (زمانى كه امام باقر عليه السّلام اين حديث را بيان مى‏ فرمود ادامه دارد). 📚همان ص 183 ❕حديث معروف پيامبر گرامی كه به هنگام وفات فرزندش ابراهيم در كتب مختلف نقل شده نيز اشاره به همين معناست؛ هنگامى كه خبر وفات فرزند به او رسيد اشك در چشمان حضرت حلقه زد و سرازير شد. شايد بعضى به آن حضرت ايراد كردند، فرمود ؛ « چشم مى ‏گريد و قلب محزون مى ‏شود اما چيزى كه موجب خشم خدا شود نمى‏ گويم» 📚الکافی ج 3 ص 262 🔸امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « گریه کردن بر فراق عزیزان موجب تسکین و آرامش انسان می شود » 📚الفقیه ج 1 ص 187 👌در نقل دیگری آمده است ؛ « فاطمه عليها السلام براى پدر خود نوحه كرد و رسول خدا دستور داد براى حمزه نوحه‏ گرى كنند. » 📚بحار الانوار ج 82 ص 84 ❕در نقل دیگری آمده است ؛ « امام باقر به امام صادق علیهما السلام سفارش كرد که از مالم فلان مقدار را اختصاص بده تا نوحه گران برایم ( بعد از مرگم ) تا ده سال در منی و در ایام منی ، نوحه گری و عزاداری کنند ( تا آل پیامبر فراموش نشوند )» 📚الکافی ج 5 ص 117 _ الفقیه ج 1 ص 182 ❕در نقل دیگری آمده است ؛ « دخترى از امام صادق عليه السلام درگذشت، حضرت، يك سال بر او گريست، سپس فرزند ديگر او از دنيا رفت، باز حضرت يك سال نوحه‏ گرى كرد، آنگاه كه اسماعيل فوت كرد، ناله او شدت يافت، برخى به امام صادق عليه السلام گفتند ؛ چرا از خانه تو، صداى ناله شنيده مى‏ شود؟ در پاسخ فرمود ؛ « آنگاه كه حمزه درگذشت، پيامبر دستور داد زنان مدينه بر او نوحه سرايى كنند، چون او نوحه ‏گرى ندارد.» 📚کمال الدین ج 1 ص 73 _ وسائل الشیعه ج 3 ص 241 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕يكى از غلامان امام زين العابدين عليه السلام نقل می کند ؛ « امام سجاد عليه السلام روزى به بيابان رفت و من هم دنبال ايشان رفتم. ديدم روى سنگ سختى به سجده افتاد. ايستادم و شيون و گريه‏ اش را مى‏ شنيدم و شمردم كه هزار بار فرمود: «لا إله إلّااللَّه حقّاً حقّا، لا إله إلّااللَّه تعبّداً و رِقّا، لا إله إلّااللَّه إيماناً و تصديقا!». آن گاه سرش را از سجده برداشت، در حالى كه محاسن و صورتش را اشك، فرا گرفته بود. گفتم: اى مولاى من! آيا وقتِ آن نرسيده كه غمت پايان يابد و گريه‏ ات كمتر گردد؟به من فرمود ؛ «واى بر تو! يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم، پيامبر بود و پسر پيامبر. او دوازده پسر داشت. خداوند سبحان، يكى از آنان را ناپديد كرد و موى سر او از اندوه، سفيد شد و از غم و غصّه، كمرش خميد و چشمش از فرط گريه نابينا گشت، در حالى كه پسرش زنده بود؛ ولى من ديدم كه پدر و برادر و هفده تن از خانواده‏ ام، كُشته بر خاك افتاده ‏اند. پس چگونه غصّه ‏ام به پايان برسد و از گريه‏ ام كاسته شود؟!» 📚الملهوف ص 88 _ وسائل الشیعه ج 3 ص 282 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام بيست سال يا چهل سال بر حسين عليه السلام گريست و هيچ گاه غذايى در برابرش گذاشته نشد، مگر اين كه گريست. يكى از غلامانش به ايشان گفت: اى پسر پيامبر خدا! جانم به فدايت! من مى ‏ترسم كه تو از بين بروى. فرمود: «من غصه و اندوهم راى به خدا شكوه مى ‏كنم و از خدا چيزى راى مى ‏دانم كه شما بى‏ اطلاعيد». من، هيچگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به ياد نمى‏ آورم، جز اين كه گريه، راه گلويم را مى‏ گيرد». 📚کامل الزیارات ص 213 _ مکارم الاخلاق ج 2 ص 93 ❕در نقل های متعدد تاریخی آمده است که پیامبر گرامی در فراق عزیزان هم خود گریه می کردند و هم دیگران را توصیه به گریه کردن می کردند و اهلبیت علیهم السلام هم دستور به گریه و عزاداری برای امام حسین علیه السلام میدادند که تفصیل سخن را در ذیل بخوانید ؛ ⚫️https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3089 ⚫️https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3086 👌دو نقلی هم که معاند بر ممنوعیت گریه کردن به آن استناد کرد ، نمی تواند ادعای او را ثابت کند زیرا ؛ 1⃣هر دو نقل از جهت سند مخدوش است ، در سند روایت اول عمرو بن شمر وجود دارد که نجاشی در مورد او می گوید به جد ضعیف است و در احادیث جعل می کرده است ؛ 📚رجال نجاشی ص 287 ❕در سند روایت دوم نیز ، دو راوی به نامهای « محمد بن سلیمان المقری و عبدالصمد بن علی النوفلی » وجود دارند که هر دو مجهول هستند ؛ 📚مستدرکات رجال الحدیث ج 4 ص 436 _ ج 7 ص 120 2⃣اگر بگوییم دو روایت مذکور صحیح هم هستند باز هم روشن است که نهی علی علیه السلام نهی ارشادی بوده است نه تحریمی . ❕علی علیه السلام فرزند خود ام کلثوم یا برخی از صحابه خویش را از گریه و بی تابی کردن نهی کرد و به آنان دلداری داد تا مبادا آنان پس از شهادت علی علیه السلام همواره مشغول گریه و ناله و سوگواری باشند و از حمایت امام حسن علیه السلام غفلت کنند تا معاویه از این فرصت استفاده کرده و خلافت را از دستان امام حسن علیه السلام برباید ، چرا که معاویه در صدد بود که پس از شهادت علی علیه السلام کار خلافت خویش را یکسره کند و بر این امر برنامه ریزی نیز کرده بود ، چنان که می نویسند ؛ « چون خبر شهادت امير المؤمنين عليه السّلام و بيعت كردن مردم با حضرت امام حسن عليه السّلام به معاويه رسيد دو جاسوس فرستاد، يكى از مردم بنى القين به سوى بصره و ديگر از قبيله حمير به سوى كوفه كه آنچه واقع شود به او بنويسند و امر خلافت را بر امام حسن عليه السّلام فاسد گردانند. چون امام حسن عليه السّلام بر اين امر مطّلع شد جاسوس حميرى را طلبيد و گردن زد، و مكتوبى فرستاد به بصره كه آن جاسوس قينى را نيز پيدا نموده گردن زنند و نامه به معاويه نوشت و در آن نامه درج فرمود كه جواسيس مى‏ فرستى و مكرها و حيله ‏ها بر مى ‏انگيزى گمان دارم كه اراده جنگ دارى اگر چنين است من نيز مهيّاى آن هستم. چون نامه به معاويه رسيد جوابهاى ناملايم نوشت و به خدمت حضرت فرستاد، و پيوسته بين آن حضرت و معاويه كار به مكاتبه و مراسله مى‏ گذشت تا اینکه معاويه لشكر گرانى برداشت و متوجّه عراق شد ... » 📚الارشاد، مفید ج 2، ص 9 و 10 _ منتهی الامال ج 1 ص 537 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔اساس و بنياد داستان كربلا بر دروغ بنا شده است در سايت خبرگزارى برنا در مورد كشته شدن على اكبر نوشته است: امام حسین بر بالین حضرت علی‌اکبر آمد. صورت به صورت او گذاشت و فرمود: «خداوند بکشد کسانی که تو را کشتند! چقدر اینان نسبت به خداوند و هتک حرمت رسول خدا گستاخ شده‌اند. پسرم! بعد از تو خاک بر سر این دنیا. ▪️اينجا چند موضوع مهم وجود دارد: الف) راوى اين مكالمه چه كسى است؟ ب) على اكبر كه كشته شده و اصلا خبر نداشت! پ) حسين هم بعدش رفت و كشته شد و ايشان هم وسط اين بلبشو نمياد بگه من تازه رفتم به على اكبر اينو گفتم ج) فاصله جسد تا باقيماندگان را حتى اگر ٥٠ متر حساب كنيم بازهم كسى صداى حسين را نميشنيد د) طبق اين نوشته حسين دم گوش على اكبر اون حرف رو زده، كى شنيد و اومد تعريف كرد براى بقيه؟ ببينيد به همين راحتى دروغ و جعليات را وارد تاريخ ميكنند! ▪️آخه اين چه مذهبيه كه به جز دروغ و جعل و جهالت چيزى براى عرضه نداره 💠💠 1⃣از جمله راویان واقعه کربلا امامان معصوم علیهم السلام هستند که آن بزرگواران ، آنچه در جریان کربلا واقع شده است را روایت کرده اند . ❕گاهی امام معصوم مانند امام سجاد علیه السلام ، آنچه که در میدان کربلا دیده و شنیده است را روایت می کند ، گاهی نیز امام معصوم علیه السلام خبر از واقعه ای می دهد که عینا ندیده و نشنیده است ، اما با علم غیب الهی از آنچه در میدان کربلا واقع شده است خبر دارد و از آن اطلاع می دهد . 👌مرحوم کلینی در کافی شریف بابی را گشوده تحت عنوان ؛ « باب در مورد اینکه امامان می دانند جمیع آنچه در گذشته بوده و تا آینده خواهد بود و چیزی از آنان پنهان نیست » 📚الکافی، ج1 ص 260 ❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛ «خداوند بزرگتر از آن است که از طریق امام بر بنده ای احتجاج کند آنگاه چیزی از اخبار آسمان و زمین را از امام مخفی بدارد » 📚بحار الانوار، ج 26 ص 110 👌آنچه مورد اشکال معاند در مکالمه امام حسین علیه السلام با علی اکبر قرار گرفته است ، توسط امام مهدی علیه السلام به ما رسیده است ، آن امام همام با علم غیبی که خداوند در اختیارش قرار داده است ، از مکالمه امام حسین علیه السلام با علی اکبر در هنگام شهادت علی اکبر ، پرده برداشته است . ❕از امام مهدی علیه السلام در «زيارت ناحيه مقدّسه» خطاب به علی اکبر علیه السلام آمده است ؛ « سلام بر تو، اى نخستين كُشته از تبار بهترين بازمانده از نسلِ ابراهيم خليل! درود خدا بر تو و بر پدرت، آن گاه كه در باره ‏ات فرمود: «خدا، بكُشد آن گروهى را كه تو را كُشت. پسرم! چه جرئتى بر خداى مهربان كردند. و چه جسارتى در هتكِ حرمت پيامبر! پس از تو، خاك بر سرِ دنيا!». 📚المزار الکبیر ، ابن مشهدی ، ص 486 _ اقبال الاعمال ج 2 ص 573 _ بحار الانوار ج 98 ص 269 2⃣یکی از راویان واقعه کربلا ، حميد بن مسلم ازدى‏ است . او يكى از لشكريان عمر سعد بود که در میدان حضور داشت اما به نبرد مشغول نشد . در روز عاشورا پس از شهادت امام حسين علیه السلام با شمر، بر سر آتش زدن خيمه ‏ها مجادله داشت. از جمله گروهى بود كه‏ سر حسين علیه السلام را به كوفه بردند. در لشكر توّابين هم حضور داشته و به قولى از اصحاب امام سجاد ( پس از توبه ) گردیده بود . با مختار و ابراهيم بن مالك نيز همكارى داشته است. بيشتر وقايع كربلا در «تاريخ طبرى» و برخى منابع ديگر از قول او نقل شده است.» 📚فرهنگ عاشوراء ، جواد محدثی ، ص 154 _ مستدرکات رجال الحدیث ج 3 ص 289 ❕آنچه که از سخن گفتن امام حسین با علی اکبر علیهما السلام نقل شده است ، توسط حمید بن مسلم که در سپاه عمر سعد بوده و شاهد ماجرا بوده است ، بیان شده است . ❕طبری از ابومخنف از سليمان بن ابى راشد، از حُمَيد بن مسلم ازْدى نقل می کند که حمید بن مسلم ازدی در مورد شهادت علی اکبر علیه السلام می گوید ؛ « در روز عاشورا، به گوش خود شنيدم كه حسين عليه السلام مى‏ گويد: «خدا، بكشد كسانى را كه تو را كشتند، اى پسر عزيزم! چه گستاخ بودند در برابر [خداى‏] رحمان و بر هتك حرمتِ پيامبر! دنيا، پس از تو ويران باد » 📚تاريخ طبري ، ج 5 ص 446 _ الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 569 ❕ابوالفرج اصفهانی نیز به نقل از ابو مِخنَف، از سليمان بن ابى راشد، از حُمَيد بن مسلم نقل مى‏ كند كه حمید بن مسلم در مورد شهادت علی اکبر علیه السلام گفت ؛ « در روز عاشورا، به گوش خود شنيدم كه حسين عليه السلام فرمود: «خداوند، بكُشد كسانى كه تو را كُشتند، اى پسرم! چه قدر در برابر خدا و بر هتك حرمت پيامبر ، گستاخ بودند!». سپس فرمود: «دنيا، پس از تو، ويران باد!». 📚مقاتل الطالبيّين _ ص 115 _ بحار الأنوار ، ج 45 ص 45 _ مروج الذهب ج 3 ص 71 و سير أعلام النبلاء ج 3 ص 302 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕پاسخ شبهات تکراری معاند ؛ 👌معاند با استناد به کتاب « آصف محسنی » مدعی است که بزرگتر از مصیبت امام حسین علیه السلام هم در تاریخ بوده است که افرادی به طرز فجیع تری کشته شده اند ، چرا ما تنها مصیبت حسین علیه السلام را بزرگترین مصائب می دانیم ❗️در ذیل پاسخ این اشکال را داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1391
❕پاسخ شبهات تکراری معاند ؛ 👌در رابطه با وجود آب در کربلا و غسل و نوره کشیدن در شب عاشوراء توسط یاران امام حسین علیه السلام پاسخ ذیل را مطالعه کنید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1787 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/1279
🤔 ❔ بستن آب بر روى دشمن جنايت يا سنت پيامبر اسلام ؟؟ سرى به متون تاريخى خود مسلمانان ميزنيم. در كه هدف آن از پا درآوردن قلعه خيبر و بدست آوردن و رئيس قبيله بود نيز پيامبر اسلام ازين تاكتيك ناجوانمردانه استفاده كرده است. - پیامبر دستور داد: آب کاریز‌ها و منابع قطع شد و یهودیان به واسطه تشنگی از قلعه خارج شدند و جنگیدند و شکست خوردند. : المغازی، ج ٢ صفحه ٦٦٦ دلائل النبوة البیهقی، ج ٤ صفحه ٢٢٤ حال از و طرفدارانشان ميپرسيم اگر در مقابل و يارانش اين تاكتيك ناجوانمردانه را بكار بردند، فقط و فقط سنت پيامبر اسلام را به جا آورده است و بدعتى در كار نبوده است. 💠💠 👌انگیزه پیامبر گرامی از نبرد خیبر به دست آوردن طلا و جواهرات نبوده است و اساسا نبردهای پیامبر گرامی همه با انگیزه الهی بوده است نه انگیزه مادی ، چنان که از خود پیامبر گرامی نقل است که فرمود ؛ « جز اين نيست كه اعمال به نيّت‏هاست و براى هركس همان چيزى است كه نيّتش را دارد. پس هركه براى تحصيل آنچه نزد خداست بجنگد، بى‏ گمان اجرش با خداست و هركس براى رسيدن به متاع دنيا يا به نيّت (زانوبند شتر) بجنگد، او را [نصيب و پاداشى‏] جز همان چه برايش جنگيده است، نباشد. » 📚امالی طوسی ص 618 ❕جرم بزرگى كه يهوديان خيبر داشتند، اين بود كه تمام قبايل عرب را براى كوبيدن حكومت اسلام تشويق كردند و سپاه شرك با كمك مالى يهودان خيبر، در يك روز از نقاط مختلف عربستان حركت كرده، خود را به پشت مدينه رسانيدند. در نتيجه، جنگ احزاب رخ داد و سپاه مهاجم با تدابير پيامبر و جان‏فشانى يارانش پس از يك ماه توقف در پشت خندق، متفرق شدند و به وطن خود- از آن جمله يهودان خيبر به خيبر- بازگشتند و مركز اسلام آرامش خود را بازيافت. 👌ناجوانمردى يهود خيبر، پيامبر را بر آن داشت كه اين كانون خطر را برچيند و همه آنان را خلع سلاح كند، زيرا بيم آن مى‏ رفت كه اين ملت لجوج و ماجراجو، بار ديگر باصرف هزينه ‏هاى سنگين، بت ‏پرستان عرب را بر ضد مسلمانان برانگيزند و صحنه نبرد احزاب، بار ديگر تكرار شود. به خصوص كه تعصب يهود به آيين خود، بيش از علاقه مردم قريش به بت ‏پرستى بود و براى همين تعصب كور بود كه هزار مشرك اسلام مى‏ آوردند، ولى يك يهودى حاضر نبود دست از كيش خود بردارد . ❕عامل ديگرى كه پيامبر را مصمم ساخت، قدرت خيبريان را درهم شكند و همه آن‏ها را خلع سلاح كند و حركت‏هاى آنان را زير نظر افسران خويش قرار دهد، اين بود كه او با ملوك و سلاطين و رؤساى جهان مكاتبه كرده و همه آنان را با لحن قاطع به اسلام دعوت كرده بود. در اين صورت هيچ بعيد نبود كه ملت يهود آلت دست كسرى و قيصر شوند و با كمك اين دو امپراتور، براى گرفتن انتقام كمر ببندند و نهضت اسلامى را در نطفه خفه سازند و يا خود امپراتوران را بر ضد اسلام بشورانند، چنان كه مشركان را بر ضد اسلام جوان شورانيدند. خصوصا، در آن زمان ملت يهود در جنگ‏هاى ايران و روم، با يكى از دو امپراتور همكارى داشت. از اين‏رو، پيامبر لازم ديد كه هرچه زودتر اين آتش خطر را براى ابد خاموش سازد. 📚فروغ ابدیت ص 722 ❕آب بستن به روی دشمن در نبرد عملی ناصواب است که مردان الهی ، هیچ گاه به آن تن در نمی دهند ، چنان که علی علیه السلام که طبق بیان خودش ، شاگرد و تربیت شده پیامبر گرامی است و می فرمود ؛ « من عبدی از عبدهای محمد هستم » 📚الکافی ج1 ص90 ❕آب بستن به روی دشمن را صحیح نمیدانست و می فرمود ؛ « آب بستن به روی دشمن جایز و حلال نیست » 📚مراه العقول ج 18 ص 354 👌علی علیه السلام در نبرد صفین وقتی که سپاه معاویه آب را به روی سپاهش بست از مقابله به مثل و بستن آب به روی سپاه معاویه خود داری کرد ، چنان که ابن اثیر نقل می کند ؛ «[سپاه على عليه السلام‏] با سپاه شام جنگيدند تا ميان آب و آنان فاصله انداختند و آب در چنگ ياران على عليه السلام افتاد. پس گفتند: به خدا سوگند، شاميان را از آن نمى‏ نوشانيم! على عليه السلام به يارانش پيك فرستاد: «به قدر حاجت از آب برگيريد و اجازه دهيد كه ايشان [هم‏] برگيرند، كه همانا خداوند، پيروزىِ شما را از رهگذرِ سركشى و ستمِ آنان مقرّر فرمود [پس شما، خود، ستم مكنيد]». 📚الكامل في التاريخ ، ج 2 ص 365، تاريخ الطبري ، ج 4 ص 572 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕ابن ابی الحدید نقل می کند ؛ « ياران و هوادارانش به وى گفتند اى امير مؤمنان! همان گونه كه آنان آب را بر تو بستند، آب را بر آنها ببند و مگذار شاميان قطره ‏اى از آن را بياشامند و به شمشير تشنگى، هلاكشان ساز و [بدين سان‏] دستْ بسته بگيرشان، كه [اگر چنين كنى‏] تو را نيازى به جنگ نيست. امام عليه السلام فرمود: «نه. به خدا سوگند، با ايشان همچون خودشان مقابله نمى ‏كنم. قدرى از سرچشمه را براى آنان باز بگذاريد، كه لبه شمشير، براى رويارويى با آنان بس است». 📚شرح نهج البلاغة ج 1 ص 24 و ج 3 ص 331 _ ينابيع المودّة ، ج 1 ص 451؛ بحار الأنوار ، ج 32 ص 443 ❕نصر بن مزاحم» در كتاب «صفّين» چنين نقل مى ‏كند، بعد از آن كه لشكر امير مؤمنان على عليه السّلام شريعه فرات را از لشكر معاويه باز پس گرفتند، عمرو عاص به معاويه گفت: اى معاويه اگر آنها نيز مانند تو عمل كنند و آب را به روى تو و لشكريانت ببندند چه خواهى كرد و گمان تو چيست؟ آيا اين قدر در خود قدرت مى ‏بينى كه بتوانى ضربه‏ اى بر آنان وارد كنى و آب را باز پس بگيرى، همان گونه كه آنها بر تو وارد كردند؟ و اين در واقع سرزنشى بود به معاويه كه پيشنهاد او را در مورد خوددارى از بستن آب به روى لشكر على عليه السّلام رد كرده بود. معاويه گفت: گذشته را رها كن، اكنون بگو ببينم در باره على چه عقيده ‏اى دارى؟ عمرو عاص گفت: گمان من اين است كه او در باره تو مقابله به مثل نمى‏ كند، و آب را به روى تو و لشكرت نمى ‏بندد، يعنى او جوانمرد است و اين كار را با اصول جوانمردى هماهنگ نمى ‏بيند. سپس افزود چيزى كه او براى آن آمده است غير از اين است‏ ؛ 📚وقعة صفّين ص 186 _ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3 ص 330 👌پیامبر گرامی در نبرد خیبر از بستن آب به روی یهودیان خودداری کرد و آنگاه که شخصى از يهوديان شايد براى استخلاص جان خود بود شرف‏ياب خدمت پيامبر شد و چنين گفت ؛ « اگر يك ماه در اين محل توقف كنى، هرگز دست بر آن‏ها نخواهى يافت، ولى من مجراى آب اين قلعه را نشان مى‏ دهم و شما مى‏ توانيد آب را به روى آن‏ها ببنديد. پيامبر با بستن آب به روى دشمن موافقت نكرد و گفت من هرگز آب را بر روى كسى نمى‏ بندم تا از تشنگى بميرند » 📚ناسخ التواریخ ج 3 ص 1200 ❕آری علی علیه السلام سنت آب نبستن بر دشمن را از استاد خویش پیامبر گرامی آموخته بود ، پیامبری که هیچ گاه به چنین ابزارهایی برای تسلط بر دشمن دست نزد و از آن استفاده نکرد و به قدری در نبردها مقید به اصول اخلاقی و رعایت مکارم و فضائل اخلاقی و جوانمردی بود ، که خداوند در وصف او فرمود ؛ « تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) و فرمود ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 ) ❕آری چنین پیامبری هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد و آب را بر روی دشمن نمیبندد ، آنچه هم که معاند از دو کتاب « مغازی واقدی ، و دلائل النبوه بیهقی » نقل کرد که پیامبر گرامی آب را به روی یهودیان بست ، از جهت استدلال مخدوش است . ❕بیهقی مطلب را از واقدی نقل می کند و واقدی نیز در مغازی جریان مذکور را از فردی به نام « ابن ابی سبره » نقل می کند که علمای رجالی اهلسنت تصریح کرده اند که ابن ابی سبره ضعیف است و روایت و حدیث جعل می کرده است . 👌مزی در تهذیب الکمال در مورد او می نویسد ؛ « حدیث او حجت نیست . احمد بن حنبل می گفت او جعل حدیث می کرده است ، و دروغ می گفته است ، یحیی بن معین گفته است او ضعیف الحدیث است و به روایتش توجه نمی شود ، علی بن مدینی می گوید او در حدیث ضعیف است ، و او منکر الحدیث است ، ابراهیم بن یعقوب جوزجانی می گوید حدیث او ضعیف است و بخاری نیز گفته است که او ضعیف و منکر الحدیث بوده است و نسائی گفته است او متروک الحدیث است ، و ابوبکر بن احمد بن عدی گفته است از واضعان و جاعلان حدیث بوده است ...» 📚تهذیب الکمال ، مزی ، ج 33 ص 103 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕معاند مدعی است مطابق آنچه در کتاب الطبقات الکبری ابن سعد از کتب اهلسنت آمده است ، امام حسین علیه السلام به مروان فحاشی کرده است ، در حالی که روایت مذکور طبق مبانی رجالی خود اهلسنت ضعیف و جعلی است و محقق کتاب الطبقات الکبری ، آقای محمد بن صامل السلمی، در ذیل روایت مذکور تصریح به ضعف سندی روایت کرده و می گوید ؛ « اسناده ضعیف » 📚الطبقات الکبری ، الطبقه خامسه ج1 ص 399 ❕در رابطه با ناسزگویی و این که آیا مطلقا حرام است یا در مواردی استثناء وجود دارد ، پاسخ گذشته ما را مطالعه کنید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2711
🤔 ❔آیاشیر دادن ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب به امام حسین علیه السلام صحت دارد ❗️❗️ 💠💠 👌آنچه از نصوص روایی استفاده می شود ، آن است که امام حسین علیه السلام در ایام کودکی به طریق اعجاز گونه ای توسط پیامبر گرامی تغذیه می شد . 👌 امام صادق عليه السلام فرمود ؛ « حسين عليه السلام، نه از فاطمه عليها السلام و نه از هيچ زن ديگرى شير نخورد؛ بلكه او را نزد پيامبر مى ‏آوردند و ايشان انگشت شست خود را در دهان او مى‏ گذارد و حسين عليه السلام به اندازه ‏اى مى ‏مكيد كه دو سه روزش را كفايت مى‏ كرد. از اين رو، گوشت حسين عليه السلام از گوشت و خون پيامبر روييد.» 📚الکافی ج 1 ص 465 _ کامل الزیارات ص 124 👌و فرمود ؛ « پيامبر هر روز نزد حسين عليه السلام مى‏ آمد و زبانش را در دهان او مى ‏نهاد و حسين عليه السلام آن را مى ‏مكيد تا سير مى‏ شد. خداى متعال، گوشت حسين عليه السلام را از گوشت پيامبر رويانْد و او هيچ گاه، نه از فاطمه عليها السلام و نه از غير او، شير نخورد. » 📚علل الشرایع یک جلدی ص 206 _ بحار الانوار ج 43 ص 245 ❕ امام رضا عليه السلام فرمود ؛ «حسين عليه السلام را نزد پيامبر مى ‏آوردند و ايشان، زبانش را در دهان حسين عليه السلام مى‏ نهاد و او، آن را مى ‏مكيد و به همان، اكتفا مى‏ كرد و از هيچ زنى شير نخورد». 📚الکافی ج 1 ص 465 ❕در نقل دیگر آمده است ؛ « فاطمه عليها السلام هنگامى كه حسين عليه السلام را به دنيا آورد، بيمار شد و شيرش خشك گرديد. پيامبر زن شيردهى را جستجو كرد؛ امّا نيافت. پس خود نزد حسين عليه السلام مى ‏آمد و انگشت شَستش را در دهان او مى ‏نهاد و حسين عليه السلام آن را مى‏ مكيد. خداوند، روزى‏ اى در انگشت شست پيامبر نهاده بود كه حسين عليه السلام را با آن، تغذيه مى ‏كرد. » 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 50 _ بحار الانوار ج 43 ص 254 ❕و در نقل دیگر آمده است ؛ « مسلمانان، دچار بى ‏آبى شديدى شدند. فاطمه عليها السلام، حسن و حسين عليهما السلام را نزد پيامبر آورد و گفت: اى پيامبر خدا! اين دو، كوچك اند و تاب تشنگى ندارند. پيامبر، حسن عليه السلام را فرا خواند و زبانش را در اختيار او نهاد و حسن عليه السلام، آن را مكيد تا سيراب شد. سپس حسين عليه السلام را خواند و زبانش را در اختيار او نهاد و حسين عليه السلام، آن را مكيد تا سيراب شد. » 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 384 _ بحار الانوار ج 43 ص 283 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕بنابراین این احادیث چند دسته اند ؛ 1⃣ احاديثى كه بر تغذيه امام حسين عليه السلام از انگشت ابهام پيامبر دلالت دارند. 2⃣ احاديثى كه دلالت دارند پيامبر ، امام حسين عليه السلام را از زبان خود، تغذيه كرده است. 3⃣حديثى كه مى ‏گويد استفاده امام حسين عليه السلام از انگشت پيامبر ، به دليل خشك شدن شير مادرش فاطمه عليها السلام بوده است. 4⃣ حديثى كه مى ‏گويد امام حسن و امام حسين عليهما السلام، در شرايطى كه مردم با كمبود آب مواجه بودند، از زبان پيامبر سيراب شدند. 👌با تأمّل در مضمون اين احاديث، معلوم مى‏ شود كه مدلول آنها، قابل جمع است، بدين صورت كه اقدام پيامبر به دليل خشك شدن شير دخترش فاطمه عليها السلام بوده و ايشان، گاه با انگشت ابهام خود و گاه با زبان مباركش، فرزند دلبند خود را تغذيه كرده است. همچنين جدا از اين كار، در شرايطى كه مسلمانان با مشكل كم ‏آبى مواجه بوده ‏اند، نوادگان خود را از زبان خويش، سيراب نموده است و اين گونه معجزات و كرامات، از شخصى مانند خاتم انبياء بعيد نيست ، در گذشته پیرامون این اعجاز از پیامبر گرامی بیشتر توضیح داده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2530 ❕جالب آن است که تغذیه امام حسین از پیامبر گرامی مورد نقل اهلسنت هم قرار گرفته است . 👌از «ابو هريره» روايت می کنند که گفت ؛ «گواهى مى‏ دهم در يكى از اوقات، همراه رسول خدا حركت مى‏كرديم كه ناگهان رسول خدا صداى حسنين را شنيد كه مى‏ گريستند و مادر ايشان هم همراه آنها بود. پيغمبر با سرعت بسوى آنها شتافت و از زهرا عليها السّلام پرسيد: چرا اين دو فرزندم مى‏ گريند؟ فاطمه پاسخ داد: از شدّت تشنگى! رسول خدا به سراغ مشك كهنه‏ اى كه با آب آن وضو مى‏ گرفت، رفت. ولى آن روز آب بسيار كم بود و مردم همه دنبال به دست آوردن آب بودند. رسول خدا فرياد زد: آيا كسى از شما آب همراه دارد؟ همراه هيچكس قطره‏ اى آب يافت نمى‏ شد! آنگاه رسول خدا خطاب به فاطمه فرمود: يكى از آن دو فرزند را به من بده. فاطمه يكى از آنها را از زير چادرش بيرون آورد و پيغمبر اكرم او را در حاليكه‏ مى‏ گريست به سينه چسبانيد و زبان مباركش را در ميان دهان او فرو برد او زبان مبارك رسول خدا را مى‏ مكيد تا سيراب شد و از گريه باز ايستاد و همين رفتار را با فرزند ديگرش هم انجام داد. » 📚تهذیب التهذیب ابن حجر ج 2 ص 298 _ مجمع الزوائد ، هیثمی ، ج 9 ص 180 _ کنزالعمال ج 7 ص 105 _ المعجم الکبیر ج 3 ص 51 _ تاریخ مدینه دمشق ج 13 ص 222 _ تهذیب الکمال ، ج 6 ص 231 ❕در مقابل این نقلها ، در روایات اهلسنت نقلی از امّ فضل، همسر عباس بن عبدالمطّلب است که گفت ؛ « اى پيامبر خدا! من در خواب ديدم كه گويى عضوى از اعضاى تو، در خانه من است. فرمود: «خوابِ خيرى ديده‏ اى! فاطمه، پسرى به دنيا مى‏ آورد، و تو، او را با شير پسرت قُثَم، شير مى‏ دهى».فاطمه عليها السلام، حسين عليه السلام را به دنيا آورد و امّ الفضل، عهده‏ دار شير دادن به او شد. » 📚الطبقات الکبری ج 8 ص 278 _ مستدرک الصحیحین ج 3 ص 176 ❕اين نقل نادرست است؛ زيرا ؛ 🔸 اوّلًا، عبّاس و همسرش در اين ايّام، در مكّه زندگى مى ‏كردند و پس از فتح مكّه به مدينه آمدند. 📚الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 7 ص 47 🔸ثانياً ؛ مطابق آنچه علمای اهلسنت نقل کرده اند ، قُثَم بن عبّاس، پيامبر را درك نكرده است. بنا بر اين، نمى‏ تواند همسال امام حسين عليه السلام باشد . 📚الاصابه ج 5 ص 320 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
❕پاسخی به جوابیه کانال ملحد که مدعی است پیامبر گرامی نسبت به منافقین علم غیب نداشته است 👇
🤔 ❔آخوندها قرآن را حساب نميكنند و مهم برايشان چرنديات مجلسى و باقى عمامه به سران است! ابعنوان مثال: ▪️در آيه ١٠١ سوره توبه الله ميگويد: محمد در اطرافت منافقين زيادى هستند اما تو آنها را نمى شناسي چون علم غيب ندارى! مِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ. (سوره توبه آيه ١٠١ ) : و برخى از اعرابى كه پيرامون شما هستند منافقند و از ساكنان مدينه [نيز عده‏ اى] بر نفاق خو گرفته‏ اند تو آنان را نمى ‏شناسى ما آنان را مى ‏شناسيم به زودى آنان را دو بار عذاب مى ‏كنيم سپس به عذابى بزرگ بازگردانيده مى ‏شوند حالا ببينيد آخوندها چگونه الله را به پشمك هم حساب نميكنند. آخوند هاى شيعه: الله بيخود كرده محمد منافقهارو ميشناخت چون علم غيب داشت(تصوير بالا) ❕❕ 💠💠 ❕ما در گذشته مفصلا علم غیب پیامبر گرامی را بر اساس قرآن ثابت کرده ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3268 💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/3254 ❕حال معاند به آیه ای از قرآن برای نفی علم غیب پیامبر گرامی استناد کرده است که می فرماید ؛ « و از (ميان) اعراب باديه‏ نشينى كه اطراف شما هستند جمعى از منافقانند و از اهل (خود) مدينه (نيز) گروهى سخت به نفاق پاى بندند كه آنها را نمى‏ شناسى و ما آنها را مى‏ شناسيم، به زودى آنها را دو باره مجازات مى ‏كنيم (مجازاتى به وسيله رسوايى اجتماعى، و مجازاتى به هنگام مرگ) سپس به سوى مجازات بزرگى (در قيامت) فرستاده مى‏ شوند. » ( توبه 101 ) 👌می گوید در این آیه تصریح شده است که پیامبر گرامی علم غیب ندارد و منافقین را نمی شناسد ، حال چگونه شما می گویید پیامبر علم غیب داشته و منافقین را می شناخته است ❗️ ✔️معاند سطحی نگر این قدر توجه ندارد که مقصود آیه شریفه آن است که پیامبر به خودی خود نسبت به منافقین اطلاع ندارد ، اما هیچ مانعی ندارد که با تعلیم الهی نسبت به آنان اطلاع داشته باشد ، چرا که ما معتقدیم علم غیب پیامبر گرامی و امامان علیهم السلام استقلالی و از نزد خودشان نیست و همه به تعلیم الهی است ، لذا می بینیم که در تفسیر نمونه در مورد آیه مذکور می نویسد ؛ « اين اشاره به علم عادى و معمولى پيغمبر است، ولى هيچ منافات ندارد كه او از طريق وحى و تعليم الهى به اسرار آنان ( منافقان ) كاملا واقف گردد. » 📚تفسیر نمونه ج 8 ص 113 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕پیامبر گرامی مطابق تعلیم الهی نسبت به احوالات منافقین اطلاع داشت چنان که خداوند می فرماید ؛ « هنگامى كه به سوى آنها (منافقینی كه از جهاد تخلف كردند) بازگرديد از شما عذر خواهى مى ‏كنند، بگو عذر خواهى مكنيد، ما هرگز به شما ايمان نخواهيم آورد، چرا كه 👈خدا ما را از اخبارتان آگاه ساخته، و خدا و رسولش اعمال شما را مى ‏بينند ، 👉 سپس به سوى كسى كه آگاه از پنهان و آشكار است بازمى ‏گرديد و او شما را به آنچه انجام مى ‏داديد آگاه مى ‏كند (و جزا مى ‏دهد). » ( توبه 94 ) ❕می بینیم در این آیه صراحتا تصریح می کند که خداوند ، پیامبرش را نسبت به احوالات منافقین مطلع کرده بود و پیامبر گرامی شاهد اعمال آنان بوده است ، چنان که در آیه دیگر به این نکته تصریح کرده و می فرماید ؛ « بگو عمل كنيد،👈خداوند و فرستاده او و مؤمنان ( یعنی امامان ) اعمال شما را مى ‏بينند 👉 و به زودى به سوى كسى باز مى‏ گرديد كه پنهان و آشكار را مى‏ داند و شما را به آنچه عمل مى ‏كرديد خبر مى‏ دهد. » ( توبه 105 ) ❕و در آیه دیگر ، خداوند پیامبرش را نسبت به احوال دو تن از همسران منافقش مطلع کرد ، چنان که می فرماید ؛ « به خاطر بياوريد هنگامى را كه پيامبر يكى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت، ولى هنگامى كه وى آن را افشا كرد و 👈خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت قسمتى از آن را براى او بازگو كرد و از قسمت ديگر خوددارى نمود هنگامى كه پيامبر همسرش را از آن خبر داد گفت چه كسى تو را از اين راز آگاه ساخته؟ فرمود خداى عالم و آگاه مرا آگاه ساخت 👉» ( تحریم 3 ) ❕همه این آگاهی ها به تعلیم الهی است و پیامبر از نزد خودش چیزی از غیب را نمی داند چنان که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود ؛ «👈 اينها از خبرهاى غيب است كه به تو (اى پيامبر) وحى مى‏ کنيم، نه تو و نه قوم تو اينها را قبل از اين نمى‏ دانستيد 👉» ( هود 49 ) 👌بنابراین مطابق این آیات ، پیامبر گرامی نسبت به تمام منافقین اطلاع داشت چنان که در نقلی آمده است که پیامبر گرامی فرمود ؛ «اگر از اين اتّهام نمى‏ ترسيدم كه بگويند: «محمّد در آغاز نبوّتش عدّه‏ اى را به كمك طلبيد و با كمك و يارى آن‏ها پيروز شد و پس از استحكام پايه‏ هاى حكومت، آنان را كشت ، گردن عدّه زيادى از منافقين را مى‏ زدم (و اسلام را از شرّ آن‏ها راحت مى‏ كردم.) » « لَوْ لَا أَنِّي أَكْرَهُ أَنْ يُقَالَ إِنَّ مُحَمَّداً اسْتَعَانَ بِقَوْمٍ حَتَّى إِذَا ظَفِرَ بِعَدُوِّهِ قَتَلَهُمْ لَضَرَبْتُ أَعْنَاقَ قَوْمٍ كَثِيرٍ » 📚الکافی ج 8 ص 345 ❕ولى با توجّه به اين اتّهام، كه در واقع موجب تزلزل مردم در پايه ‏هاى نبوّت مى‏ شد، و براى جلوگيرى از چنين توهّمى، آن حضرت با منافقين كارى نداشت و كارشكنى‏ هاى آن‏ها را تحمّل نمود. 👌بر همین اساس می بینیم ، مطابق نقلهای شیعه و سنی ، پیامبر گرامی حذیفه را نسبت به اسامی منافقین مطلع کرده بود و به خاطر همین حذیفه به صاحب سر پیامبر گرامی مشهور شده بود ؛ 📚 بحار الانوار ج 10 ص 123 _ اسد الغابه ج 1 ص 468 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔وهابی ها اشکال می کنند که آیا در قرآن آیه ای وجود دارد که به عزاداری توصیه کرده باشد ❗️❗️ 💠💠 👌ما معتقدیم در کنار قرآن ، سنت پیامبر گرامی نیز راهنما است و ماموریم که به سنت و سیره پیامبر تمسک کنیم ، چنان که قرآن می فرماید ؛ « آنچه را رسول خدا براى‏ شما آورده بگيريد و اجرا كنيد، و آنچه را از آن نهى كرده خوددارى نمائيد، و از مخالفت خدا بپرهيزيد كه خداوند شديد العقاب است. » (حشر 7) ❕پیامبر گرامی در موارد فراوانی برای مردگان ، گریه و عزاداری می کردند که روشن است که اگر گریه و عزاداری ممنوع بود ، پیامبر چنین عملی را مرتکب نمی شد ، و ما ماموریم به سیره پیامبر گرامی اقتدا کنیم ، چرا که سیره او برگرفته از وحی الهی است ؛ « هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد ، آنچه آورده چيزى جز وحى نيست كه به او وحى شده است. » ( نجم 3_ 4) ❕« براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند، و خدا را بسيار ياد مى‏ کنند » ( احزاب 21) 👌مواردی که پیامبر گرامی برای مردگان گریه و عزاداری می کردند را در ذیل بخوانید ؛ ⚫️https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1350 ⚫️https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2686 👌با این حال در قرآن نیز آیاتی وجود دارد که می توان مشروعیت عزاداری را از آن استفاده کرد ؛ 1⃣عزاداری کردن بر اولیاء ، مصداق تعظیم شعائر است . ❕قرآن مجيد تعظيم شعائر الهى را، نشانه تقواى قلوب و تسلط پرهيزكارى بر دلها مى‏ داند، آنجا كه مى ‏فرمايد ؛ « وَ مَنْ يُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَانَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ (سوره حج آيه 32) «هر كس شعائر الهى را تعظيم و تكريم كند، آن نشانه تقواى دلها است». ❕مقصود از بزرگداشت شعائر الهى چيست؟ «شعائر» جمع «شعيره» به معنى علامت و نشانه است. 📚تهذیب اللغه ج 1 ص 266 ❕ مقصود در آيه، نشانه ‏هاى وجود خدا نيست زيرا همه عالم نشانه وجود او است. و هيچ كس هم نگفته است كه تعظيم آنچه در عالم هستى است نشانه تقوى است. بلكه مقصود، نشانه ‏هاى دين او است و لذا مفسران آيه را چنين تفسير مى‏ كنند: «معالم دين اللّه» نشانه‏ هاى دين خدا » 📚مجمع البیان ج 4 ص 83 ❕اگر در قرآن، صفا و مروه ( بقره 158 ) ، و شترى كه براى ذبح در منى‏ سوق داده مى ‏شود ( حج 36 ) از شعائر الهى شمرده شده است به خاطر اين است كه اين‏ها نشانه ‏هاى دين حنيف و آئين إبراهيم است، اگر به «مزدلفه» «مشعر» مى‏ گويند به خاطر اين است كه آن نشانه دين الهى است. و وقوف در آن نشانه عمل به دين و اطاعت خدا است. اگر مجموع مناسك «حج» را شعائر مى ‏نامند، بخاطر اين است كه اين اعمال نشانه‏ هاى دين توحيد و دين حنيف مى‏ باشد. ❕خلاصه، هر چيزى كه شعار و نشانه دين الهى باشد، بزرگداشت آن مايه تقرب به درگاه الهى است ، چنان که قرطبی از مفسران اهلسنت می گوید ؛ «شعائر خدا عبارت است از عَلَم‏ها و نشانه‏ هاى دين خدا، خصوصاً امورى كه مربوط به مناسك است.» 📚تفسیر قرطبی ج 12 ص 56 ❕ بطور مسلم انبياء و اولياء الهى از بزرگترين و بارزترين نشانه ‏هاى دين الهى هستند كه وسيله ابلاغ دين و مايه گسترش آن در ميان مردم بوده‏ اند، هيچ مرد با انصافى نمى‏ تواند منكر اين مطلب گردد كه وجود پيامبر و ائمه اهل بيت از دلائل اسلام و نشانه ‏هاى اين آئين مقدس مى ‏باشند و يكى از طرق بزرگداشت آنها، عزاداری کردن و محزون بودن در هنگام مصائب و شهادت آنان است . ❕آیا جشن و عروسی گرفتن در روز شهادت آن بزرگواران نشانه تعظیم و تکریمشان است یا محزون بودن به سبب حزن و مصیبتشان ❗️روشن است که گریه و عزاداری در ایام مصیبت نشانه های دین الهی ، از مصادیق بارز تعظیم شعائر و عمل به آیه شریفه است ، لذا می بینیم در روایات تعددی تصریح شده است که باید حرمت و احترام اهلبیت علیهم السلام نگه داشته شود و آنان مورد تکریم و تعظیم قرار بگیرند ، چنان که پیامبر گرامی فرمود ؛ «هر کس مراعات حرمات سه گانه الهی را نکند خداوند به هیچ عنوان حرمت او را نگه نمی دارد .آن حرمات سه گانه عبارت است از حرمت اسلام و حرمت پیامبر اسلام و حرمت عترت و اهل بیت» 📚الخصال ج1 ص71 2⃣قرآن مجيد، به روشنى به ما دستور مى‏ دهد كه به بستگان و خويشاوندان پيامبر گرامى، مهر ورزيم آنجا كه مى ‏فرمايد ؛ قُلْ لا اسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اجْراً الاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُرْبى‏ (سوره شورى آيه 23) «بگو من بر رسالت مزد و اجرى جز ابراز علاقه و دوستى به خويشاوندانم نمى‏ خواهم». ❕احمد بن حنبل نقل می کند زمانی که این آیه نازل شد مردم سوال کردند نزدیکان شما که مودت و محبت آنها بر ما واجب است چه کسانی هستند ❕ 👌پیامبر گرامی پاسخ دادند ؛ « علی و فاطمه و دو پسر آنها ( حسن و حسین علیهم السلام )» 📚فضائل_الصحابه ص218 _ در_المنثور ج6 ص7 _ تفسیر_کشاف ج3 ص402 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❔آیا از نظر جهانیان که مورد خطاب این آیه هستند ، یكى از طرق ابراز علاقه به خاندان رسالت و امام حسین علیهم السلام عزاداری و محزون بودن به سبب حزن و اندوه و شهادت آن بزرگواران نمی باشد ❕آیا اگر انسان مجلسى بر پا نمايد كه در آن محفل تاريخ زندگى و فداكارى ‏هاى آنان را بازگو كند و يا مظلوميت و محروميت آنان را از حقوق حقه خويش بيان نمايد آيا يك چنين فرد جز ابراز علاقه و اظهار مودت به ذوى القربى كار ديگرى انجام داده است؟ 👌لذا می بینیم که علی علیه السلام فرمود ؛ « خداوند از میان زمینیان شیعیان ما را برگزیده است که ما را یاری می کنند و در شادی ما شاد و در مصیبت ما ، مصیبت زده و محزون هستند » 📚الخصال ج 2 ص 635 👌امام رضا علیه السلام فرمود ؛ « اگر می خواهی در روز قیامت هم درجه ما باشی با حزن و مصیبت ما ، محزون و مصیبت زده و با فرح و شادی ما ، شاد باش » 📚وسائل الشیعه ج14 ص501 3⃣قرآن می فرماید ؛ « خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بديها را اظهار كند مگر آن كسى كه مورد ستم واقع شده باشد، خداوند شنوا و دانا است » ( نساء 148 ) 👌ما مورد ستم واقع شده ایم و امامان هدایتگر ما و ذریه پیامبرمان ، به ناحق کشته شده اند و امام حسین علیه السلام ، امام سوم ما مورد ظلم یزید و یزیدیان قرار گرفت و مظلومانه به شهادت رسید . ❕حال آیا اگر ما به خاطر این ظلم فریاد بلند کنیم و با برگزاری مجالس عزاداری ، آنچه بر امام حسین علیه السلام وارد شده است را بیان کنیم ، جز مطابق امر آیه شریفه عمل کرده ایم ❗️ 4⃣ما می بینیم که یعقوب علیه السلام در فراق یوسف به قدری گریه کرد که چشمانش کور شد ؛ « و از آنها روى برگرداند و گفت وا اسفا بر يوسف!، و چشمان او از اندوه سفيد شد اما او خشم خود را فرو مى ‏برد (و هرگز كفران نمى‏ كرد)- گفتند بخدا تو آن قدر ياد يوسف مى‏ كنى تا مشرف به مرگ شوى يا هلاك گردى! گفت من تنها غم و اندوهم را به خدا مى‏ گويم (و شكايت نزد او مى‏ برم) و از خدا چيزهايى مى‏ دانم كه شما نمى‏ دانيد. » ( یوسف 84 _ 86) ❕طبری در تفسیرش نقل می کند ؛ « یعقوب مدت هشتاد سال برای یوسف گریه کرد تا این که دو چشمش از شدت اندوه و گریه سفید گشت » 📚جامع البیان ج 13 ص 71 ❕«وهابیون» كه با تأسيس هر نوع مجلس سوگوارى براى شهيدان راه خدا مخالفند، درباره سرگذشت حضرت يعقوب چه مى‏ گويند؟ 👌اگر اين پيامبر بزرگوار، امروز در ميان نجديها و پيروان «محمد بن عبد الوهاب» زندگى مى‏ نمود درباره او چگونه داورى مى ‏كردند؟ او شب و روز در فراق يوسف مى ‏گريست و در هر حال از همه كس جستجوى فرزند دلبند خود را مى‏ نمود و در فراق و اندوه‏ جدائى او، آنقدر سوخت كه بينائى خود را از دست داد . ❕بيمارى و فقدان بينائى يعقوب، مايه فراموشى يوسف نگرديد، بلكه هر چه وعده وصل نزديكتر مى ‏شد، آتش عشق او به فرزند دلبندش در دل او شعله‏ ورتر مى‏ گرديد و لذا از فرسنگها دور، بوى يوسف را استثمام مى‏ كرد ( یوسف 94) ❔چرا چنين اظهار علاقه در حال حيات فرد مورد علاقه (يوسف) صحيح و عين توحيد است ولى پس از مرگ او كه دل انسان سوز و گداز بيشتر و پيچ و تابى زيادتر پيدا مى‏ كند، حرام و شرك مى‏ باشد؟ ❕حالا اگر يعقوب ‏هاى زمان ما، در هر سال در روز وفات يوسف‏ها خود دور هم گرد آيند و در ارزش‏هاى اخلاقى و ملكات نفسانى يوسف‏ها سخن بگويند و بر اثر تأثر، قدرى اشك بريزند، آيا به اين عمل فرزندان خود را پرستش كرده‏ اند و کار حرامی انجام داده اند ❗️❗️ 5⃣اسلام آیین فطرت است چنان که خداوند می فرماید ؛ « روى خود را متوجه آئين خالص پروردگار كن ، اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش خدا نيست اين است دين و آئين محكم و استوار ولى اكثر مردم نمى‏ دانند. » ( روم 30) 👌گریه کردن در فراق عزیزان ، امری فطری و غریزی و مطابق طبع و آفرینش است و هیچگاه اسلام عزیز که مطابق با فطرت و غریزه است ، از یک چنین امر فطری نهی نمی کند و آن را حرام اعلام نمی کند . ❕قلب انسان كانون عواطف است و اين عواطف مخصوصا هنگامى كه شديد باشد، در همه وجود انسان اثر مى ‏گذارد. هنگامى كه عزيزى از دست رود، قلب متلاطم مى ‏گردد و اشك جارى مى ‏شود، بغض گلوى انسان را مى‏ گيرد و زبان به اظهار اشتياق به عزيز از دست رفته مى‏ پردازد. اينها هيچ‏كدام ممنوع نيست، بلكه ممدوح است و مطابق با فطرت و آفرینش انسان لذا می بینیم در حديث معروف آمده است که پيامبر گرامی به هنگام وفات فرزندش ابراهيم اشك در چشمان حضرت حلقه زد و سرازير شد. شايد بعضى به آن حضرت ايراد كردند، فرمود ؛ « چشم مى ‏گريد و قلب محزون مى ‏شود اما چيزى كه موجب خشم خدا شود نمى‏ گويم» 📚الکافی ج 3 ص 262 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
🤔 ❔در قرن ٢١ و در عصر ورود روباتها به زندگى انسان عده اى هنوز باور دارند كه شخصى از ٣٠٠ مترى با اين تير گلوى يك طفل ٦ ماهه را هدف قرار داده است تشيع = چند روحانى شياد، مردم خرافاتى و افسانه هاى مضحك ❗️❗️ 💠💠 👌در رابطه با شهادت فرزند خردسال امام حسین علیه السلام به نام علی اصغر ، توسط تیری که از سوی سپاه دشمن به وسیله فردی به نام حرمله شلیک شد ، و مستندات تاریخی و کیفیت این واقعه ، پاسخ گذشته ما را مطالعه فرمایید ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1400 ❕حال معاند اشکال کرده است که چگونه قابل قبول است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شود و علی اصغر را نشانه بگیرد ، در حالی که برد تیر این مقدار و این فاصله نیست ❗️ ❔باید از معاند پرسید که چه کسی گفته است که تیر از ناحیه 300 متری پرتاب شده است ❗️ 👌آنچه از مستندات تاریخی استفاده می شود آن است که سپاه دشمن ، محاصره را تنگ کرده بودند و خود را به سپاه امام حسین علیه السلام و خیمه بانوان نزدیک کرده بود ، به صورتی که با یکدیگر می توانستند تکلم کنند و بانوان حرم در خیمه ها نیز ، صدای آنان را بشنوند و مطابق برخی نقلها که در ادامه می آید، حتی حضرت زینب سلام الله علیها نیز از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . ❕روشن است که وقتی فاصله به قدری کم است که صدای دو طرف به یکدیگر می رسد ، پرتاب تیر و اصابت به علی اصغر علیه السلام ، از یک چنین فاصله کمی هیچ بعد و امتناعی ندارد . 👌چنان که گفتیم ، فاصله به قدری کم بود که حضرت زینب سلام الله علیها از نزدیکی خیمه ها با سپاه دشمن تکلم می کرد . از عبدالله بن عمار و حمید بن مسلم نقل می کنند ؛ « زينب ، دختر فاطمه وخواهر حسين ، بيرون آمد ... و اين گونه مى ‏گفت: كاش آسمان، خراب مى‏ شد و بر زمين مى‏ افتاد! عمر بن سعد، به حسين عليه السلام نزديك شده بود. زينب عليها السلام به او گفت: اى عمر بن سعد! آيا ابا عبد اللّه را مى ‏كُشند و تو، نگاه مى ‏كنى؟!گويى اشك‏هاى عمر را مى‏ بينم كه بر گونه ‏ها و محاسنش روان است. آن گاه، عمر از او روى گردانْد. » 📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 452 _ مقتل الحسين خوارزمي _ ج 2 ص 35، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 572، البداية والنهاية: ج 8 ص 187 _ بحار الأنوار: ج 45 ص 55. ❕یا شیخ مفید نقل می کند ؛ « خواهر امام، زينب عليها السلام به درگاه خيمه آمد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص را ندا داد: واى بر تو، اى عمر! آيا ابا عبد اللّه را مى ‏كُشند و تو نگاه مى‏ كنى؟! عمر، پاسخش را نداد. زينب عليها السلام بانگ زد: واى بر شما! آيا مسلمانى ميان شما نيست؟! هيچ كس، پاسخى به او نداد » 📚الإرشاد ج 2 ص 112 _ أنساب الأشراف ، ج 3 ص 409 ❕یا در نقل دیگری آمده است که حمید بن مسلم می گوید ؛ « هنگامى كه حسين عليه السلام ديد كه از خاندان و يارانش، جز اندكى باقى نمانده است، برخاست و ندا داد: «آيا كسى مدافع حرم پيامبر هست؟ آيا يكتاپرستى هست؟ آيا فريادرسى هست؟ آيا ياورى هست؟» ، مردم ( سپاه دشمن ) با صداى بلند، گريه كردند ( اما حسین را اجابت نکردند زیرا او را واجب القتل می دانستند ) » 📚مثير الأحزان ص 70 ❕یا می بینیم که شیخ صدوق از امام صادق، از پدرش امام باقر، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام، در ياد كردِ حوادث روز عاشورا و مکالمه امام حسین با سپاه دشمن ، چنین می فرماید ؛ « حسين عليه السلام، با تكيه دادن بر شمشيرش برخاست و با بلندترين صدايش، ندا داد و گفت: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا مرا مى‏ شناسيد؟». گفتند: آرى. تو فرزند پيامبر خدا و نوه او هستى. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا جدّ من، پيامبر خدا نيست؟!». گفتند: چرا. به يقين هست. فرمود: «شما را به خدا سوگند مى‏ دهم، آيا مادر من، فاطمه دختر محمّد نيست؟». گفتند: چرا. به يقين هست....گفتند: ما همه اينها را مى ‏دانيم؛ امّا تو را آسوده نمى‏ گذاريم تا تشنه بميرى » 📚امالي صدوق ، ص 222 ح 239، الملهوف: ص 145 158، روضة الواعظين: ص 205 _ بحار الأنوار: ج 44 ص 318. 🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇 ❕یا باز نقل می کنند ؛ « با حسين عليه السلام، اسبى به نام لاحِق بود كه فرزندش امام زين العابدين عليه السلام، بر آن سوار مى ‏شد. هنگامى كه دشمن به حسين عليه السلام نزديك شد، به نزد مَركبش [لاحق‏] باز گشت و بر آن اسب، سوار شد و با بلندترين صدايش، چنين ندا داد كه به گوش همه مردم رسيد: «اى مردم! سخنم را بشنويد و عجله نكنيد تا بر پايه حقّى كه بر من داريد، اندرزتان دهم و دليل در آمدنم بر شما را بگويم. اگر پذيرفتيد و سخنم را تصديق كرديد و با من انصاف ورزيديد، سعادتمند مى‏ شويد و راهى بر من نداريد، و اگر دليل و عذرم را نپذيرفتيد و انصاف نورزيديد، «ساز و برگ خويش و شريكانتان (بتان) را گرد آوريد و هيچ چيز از كارى كه مى‏ كنيد، بر شما پوشيده نباشد. به دشمنى من، گام پيش نهيد و به من، مهلت ندهيد». «ولى من، خداست كه اين كتاب راى نازل كرده است؛ و او، سرپرست صالحان است». ❕هنگامى كه خواهرانش اين سخن را شنيدند، صيحه زدند و گريستند. دخترانش نيز گريه كردند و گريه ‏شان، بالا گرفت. حسين عليه السلام، برادرش عبّاس بن على عليه السلام و پسرش على [اكبر] عليه السلام را به سوى آنان فرستاد و به آن دو فرمود: «آنها را ساكت كنيد ... ❕هنگامى كه زنان، ساكت شدند، خداوند را مدح و ثنا گفت و آنچه را شايسته بود، برايش بر شمرد و بر محمّد و فرشتگان و پيامبران خدا، درود فرستاد و آن قدر از اين‏گونه سخن گفت كه خدا مى ‏داند و نمى‏ توان ذكر كرد. به خدا سوگند، هيچ گاه، نه پيش از او و نه پس از او، سخنرانى را نديدم كه بليغ‏تر از او سخن بگويد ....شمر بن ذى الجوشن، [به طعنه‏] در باره حسين عليه السلام گفت كه: او، خدا را [تنها] به زبان، مى‏ پرستد، اگر بداند كه چه مى‏ گويد! حبيب بن مُظاهر به شمر گفت: به خدا سوگند، چنين مى‏ بينم كه تو نيستى كه خدا را با هفتاد زبان (با ترديد و بدون ايمان قلبى) مى ‏پرستى. من، گواهى مى‏ دهم كه تو، راست مى‏ گويى و نمى ‏دانى [حسين‏] چه مى ‏گويد. خداوند، بر دلت مُهر زده است ...جماعت، شنيدند و هيچ نگفتند. حسين عليه السلام، ندا برآورد: «اى شَبَث بن رِبعى، اى حَجّار بن ابجَر، اى قيس بن اشعث، اى يزيد بن حارث! آيا به من ننوشتيد كه: " ميوه ‏ها رسيده و همه جا، سبز شده و جويبارها، پُر و لبريز شده‏اند. بيا كه بر لشكرى مجهّز و آراسته، در مى ‏آيى"؟!». آنان گفتند: نه. ما چنين نكرده‏ ايم! حسين عليه السلام فرمود: «سبحان اللّه! به خدا سوگند كه چنين كرده ‏ايد ...» 📚تاريخ الطبري ، ج 5 ص 424، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 561، البداية والنهاية: ج 8 ص 178؛ الإرشاد: ج 2 ص 97، إعلام الوری ج 1 ص 458 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 6 _ أنساب الأشراف: ج 3 ص 396 والمنتظم: ج 5 ص 339 وتذكرة الخواصّ: ص 251 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ « حسين عليه السلام به يارانش فرمان جنگ داد و عمر بن سعد بن ابى وقّاص كه خدايش لعنت كند گفت: اى ابا عبد اللّه! چرا به حكم امير عبيد اللّه بن زياد، گردن نمى‏ نهى؟حسين عليه السلام به او فرمود: «اى بدبخت! تو پس از من، جز اندكى از گندم عراق، نخواهى خورد. پس به فكر آنچه براى خود برگزيده ‏اى، باش». 📚إثبات الوصيّة ص 177 ❕یا در نقل دیگر آمده است ؛ « آن گاه كه لشكر، حسين عليه السلام را احاطه كردند، بر اسبش سوار شد و از آنان خواست كه ساكت شوند. آنان، ساكت شدند. آن گاه، پس از حمد و ثناى الهى و ياد خدا و درود فرستادن بر محمّد، چنين فرمود: «مرگ و اندوهتان باد، اى جماعت! حيران و سرگردان، ما را به فريادرسى خوانديد و ما، به سرعت، به فريادتان رسيديم؛ [امّا] شما، شمشيرى را كه در دستان ما بود، به روىِ خود ما بر كشيديد و آتشى را كه بر دشمن مشترك ما و شما افروخته بوديم، بر ضدّ خود ما افروختيد و همدستِ دشمنانتان، عليه دوستانتان شديد، بى آن كه عدالت را ميان شما بگسترنَد و اميدى به آنها داشته باشيد، و بدون آن كه كارى از ما سر زده باشد و يا انديشه ناصوابى داشته باشيم » 📚تاريخ دمشق ، ج 14 ص 218، بغية الطلب في تاريخ حلب: ج 6 ص 2587 _ الفتوح: ج 5 ص 116 ومطالب السؤول: ص 72. ❕بنابراین ؛ 👌سپاه عمر سعد عرصه را بر امام حسین علیه السلام تنگ کرده بودند و به سپاه امام و خیمه ها، نزدیک شده بودند به نحوی که به راحتی با یکدیگر سخن می گفتند و بانوان حرم در خیمه ها ، صدای گفتگوی آنان را می شنیدند و حضرت زینب سلام الله علیها نیز در مواردی از نزدیکی خیمه ها با سپاه مقابل سخن گفت . ❕پرتاب تیر به سوی علی اصغر علیه السلام از یک چنین فاصله اندکی که به راحتی با یکدیگر تکلم می کنند و بانوان در خیمه ها نیز صدای آنان را می شنوند ، کار پیچیده ای نمی باشد . @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❕برخی از دوستان سوال کردند در مورد حدیثی که این روزها پخش می شود که امام صادق علیه السلام فرمودند هرکس بر سر در خانه خویش برای عزای امام حسین علیه السلام پرچم سیاه نصب کند ، حضرت زهرا سلام الله علیها برای او و اهل خانه دعا می کنند ❗️ 👌مستندی که برای این حدیث ارائه می شود کتابی است که در دوره معاصر نوشته شده است به نام « مبکی العیون » که استاد قزوینی نیز در کلیپ فوق به این حدیث و کتاب مذکور استناد می کنند . ❕به هر حال روایت مذکور در کتب متقدم نیامده است و در کتب متاخرین نیز شهرت چندانی ندارد تا جایی که می بینیم در کتاب « موسوعه الامام الحسین علیه السلام » که جامع کتب و مقاتل متقدم و متاخر در مورد امام حسین علیه السلام است و در 24 جلد توسط نویسندگان معاصر تنظیم شده است نیز نقل مذکور نیامده است . ❕البته سیاهپوشی در عزای امام حسین علیه السلام و استفاده از پرچمهای سیاه به صورت کلی مستحب است و در ذیل پیرامون آن بحث مفصلی داشته ایم ؛ 💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/2661
❕ملحد اشکال کرده است که شما در جایی به نقل طبری استناد می کنید و در جایی نقل او را زیر سوال می برید و رد می کنید این چه شیوه ای است ❗️ 👌او توجه ندارد که استنادات ما به منابع اهلسنت و مثلا تاریخ طبری از باب قاعده الزام است چرا که مخاطب پاسخ ما ، یا اهلسنت هستند که کتابهای خویش را قبول دارند و یا ملحدین هستند که با استناد به منابع اهلسنت برای ما شبهه تراشی می کنند و به منابع اهل سنت استدلال می کنند . ❕در این دو صورت ما بر اساس قاعده الزام به همان منابع اهلسنت استناد می کنیم تا هر دو گروه را مجاب کنیم ، چنان که امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ « الزموهم بما الزموا به انفسهم » « مخالفین را بر اساس آنچه خودشان به آن پایبند هستند و قبول دارند ملزم کنید » ( وسائل الشیعه ج 26 ص 320 ) ❕روشن است که وقتی اهلسنت و مورخین آنان مطلبی خلاف مسلمات قرآنی و روایات اهلبیت علیهم السلام نقل می کنند ، آن را قبول نمی کنیم ، و صرف این که از باب قاعده الزام به منابع اهلسنت استناد کرده ایم ، دلیل نمی شود که مطالب خلاف واقع آنان را نیز قبول کنیم .