#ازدواج_با_زنان_اهل_کتاب
💢تناقضات معصومین
▪️علي بن رئاب، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السلام، قال: لا ينبغي نكاح أهل الكتاب،.....▫️امام میگوید:👈🏿ازدواج با اهل کتاب جایز نیست ....👉🏿
🔺در حدیث فوق معصوم شیعی در پرسشی که از وی به عمل آمده بود در مورد ازدواج با اهل کتاب میگوید ازدواج با ایشان جایز نیست اما در روایت دیگری این امام دچار فراموشی میشود و در این حدیث میگوید: [ابی مریم انصاری عن ابي جعفر قال سالته عن طعام اهل الکتاب و نکاحهم حلال هو؟ قال نعم...]▫️از معصوم سوال میشود:👈🏿ازدواج با اهل کتاب جايز است؟ امام میگوید:بله...👉🏿
💠#پاسخ💠
👌ازدواج دائم به صورت ابتدا و اقدام به ازدواج با زنان اهل کتاب جایز نیست چنان که در نقلی آمده است ؛
« علی علیه السلام از مناکحه با اهل کتاب نهی کرد »
📚الکافی ج 6 ص 239
🔸امام باقر علیه السلام هم فرمود ؛
« ازدواج با اهل کتاب شایسته نیست . راوی می گوید دلیل تحریم این ازدواج کجاست ، امام علیه السلام فرمود : آیه « لا تمسکوا بعصم الکوافر » ( ممتحنه 10)
📚الکافی ج 5 ص 358
👌امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« دوست ندارم که مسلمان با زن یهودی یا مسیحی ازدواج کند تا مبادا فرزندش یهودی یا مسیحی شود »
📚وسائل الشیعه ج 20 ص 534
🔸بنابراین حکم کلی و اولی حرمت ازدواج دائم ابتدایی با زنان اهل کتاب است ، از این حکم کلی حرمت مواردی استثناء شده است ؛
1⃣ازدواج از روی ضرورت ؛
❕فرمودند ؛
« شایسته نیست که مرد مسلمان با زنی از اهل کتاب ازدواج کند مگر در حال ضرورت و زمانی که زن مسلمان آزادی را نیابد »
📚الکافی ج 5 ص 360
2⃣ازدواج موقت ؛
❕فرمود ؛
« اشکالی ندارد که مرد مسلمان با زن یهودی یا مسیحی به صورت متعه و موقت ، ازدواج کند »
📚التهذیب ج 7 ص 256
3⃣ازدواج با زنان مستضعف اهل کتاب که از حق و حقیقت مطلع نیستند چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛
« ازدواج با زنان مستضعف اهل کتاب که دشمنی ندارند و از حقانیت ( اسلام ) که شما معتقد به آن هستید ، اطلاع ندارد اشکال ندارد و مانعی نیست »
📚الکافی ج 5 ص 349
4⃣اگر زن و مردی اهل کتاب باشند و مرد مسلمان شود ، می تواند زن کتابی را مطابق عقد سابق نگه دارد و لزومی به طلاق دادن نیست .
📚وسائل الشیعه ج 20 ص 540 باب 5
👌روایاتی که سخن از حلیت ازدواج با زنان اهل کتاب به میان می آورد ، یا ناظر به ازدواج موقت است یا ناظر به ازدواج از روی ضرورت است ، یا ناظر به ازدواج با زنان مستضعف کتابی است یا ناظر به صحت عقد نکاح با زن کتابی است که عقد در حال غیر اسلام بسته شده و مرد مسلمان شده است .
🔸روایت مورد استناد معاند حزء دسته چهارم می شود . ابی مریم انصاری می گوید ؛
« از امام باقر علیه السلام در مورد طعام اهل کتاب و نکاح آنان سوال کردم ، که آیا حلال است ، امام علیه السلام فرمود : آری همسر طلحه ( بن عبید الله ) یهودی بود ( اما پیامبر بین طلحه و آن زن یهودی جدایی نینداخت )»
📚التهذیب ج 7 ص 298
👌با توجه به جواب امام علیه السلام ، سوال راوی در مورد رابطه زناشویی و ازدواج بین مرد مسلمان و زن کتابی او بود که آیا نکاح و مناکحه مرد مسلمان و زن کتابی بعد از آنکه مرد به اسلام تشرف یافته ، حلال است یا خیر .امام علیه السلام پاسخ داد حلال است و به جریان طلحه بن عبید الله استناد کرد که پس از اسلام طلحه ، پیامبر بین او و زن کتابیش جدایی نینداخت .لذا علمای ما در کتب روایی خود بابی باز کرده اند تحت این عنوان ؛
« باب در جواز ادامه داشتن عقد ازدواج زن ذمی ( و کتابی ) زمانی که زوج مسلمان شود و عقد آنان باطل نمی شود »
📚وسائل الشیعه ج 20 ص 540 باب 5
📚مستدرک الوسائل ج 14 ص 435 باب 3
👌تناقض در جایی تحقق می یابد که موضوع واحد باشد ، اما در این جا موضوع واحد نیست ، موضوع حرمت ازدواج دائم بدون عذر و ضرورت و با زنان آگاه و غیر مستضعف است آن هم به صورت ابتدایی ، اما موضوع جواز ، ازدواج موقت یا از روی ضرورت ، یا با زنان مستضعف ، یا نه به صورت ابتدایی بلکه استمراری عقد سابق است .
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.
👌پاسخ شبهه پراکنی معاند در مورد غلمان و خدمتکاران بهشتیان را در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2111
👌خطاب به مولوی کوهی از علمای بلوچستان می گوییم ؛
1⃣اولا به مقتضای روایات خودتان « شد رحال » کردن و « بار سفر بستن » برای زیارت حرام نیست ؛ در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/607
2⃣عزاداری کردن و ابراز حزن و اندوه برای درگذشتگان سنت پیامبر اسلام بوده است که در روایات خودتان به آن تصریح شده است ، در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamye_Behesht/1350
3⃣در روایات خودتان آمده است که در مصیبت حسین علیه السلام عالم دگرگون شد و تمام عالم از مصیبت ایشان متاثر شدند . عزاداری اهل سنت برای امام حسین علیه السلام ، تاسی کردن به کائنات است .
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2113
4⃣خودتان نقل کرده اید که پیامبر اسلام برای مصیبت امام حسین گریه و عزاداری می کرده است ، اگر شما خود را اهل سنت می دانید ، باید به سنت پیامبر عمل کنید و با پیامبر اسلام در عزاداری کردن برای امام حسین علیه السلام همنوا شوید ، در ذیل بخوانید ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2114
❕جناب « کوهی » قدری « مطالعه »بیشتر و کنار گذاشتن « تعصبات » لازم است .
#پاسخی_به_معاند_جن_بودن_کردها
🤔#پرسش
❔چرا امام صادق كردها را نسلى از جن خطاب كرده است؟
پاسخ بسيار منطقى و قانع كننده يكى از اساتيد مجرب حوزه به نقل از دانشمندانى چون مجلسى:
امام صادق اصحابش را از معامله و معاشرت با كردها برحذر داشت بدليل اينكه كردها حيله گر و شياد هستند.
حالا سئوال اينجاست كه:
حيله گرى و شيادى چه ارتباطى با جن دارد؟
مگر جن نماد حيله گرى و شيادى است؟
كجاى روايت گفته است كه مانند جنها حيله گر هستند؟ درصورتى كه گفته است خودشان جن هستند!
در كدام سند تاريخى معتبر نوشته است تمامى كردها حيله گر و شياد هستند؟
آيا اين توهين به يك جمعيت ٧٠ ميليونى با تاريخ و فرهنگ كهن نيست؟
آيا بهانه و پاسخ احمقانه تر ازين در عمرتان ديده بوديد؟
كدام نادانى اين پاسخ ابلهانه را قبول ميكند ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌روایت مورد بحث از ابی الربیع الشامی است که خطاب به امام صادق علیه السلام عرضه داشت ؛
« در نزد ما گروهی از #کردها وجود دارند که به نزد ما می آید و #مختلط می شوند و ما با آن ها معامله می کنیم .
🔶امام علیه السلام #فرمود ؛
« با آنان مختلط نشوید ، زیرا #کردها گروهی از اجنه هستند که خداوند از آن ها پرده برداری کرده است پس با آنان #همنشین نشوید »
📚#الکافی ج5 ص158 _ #التهذیب ج7 ص11 _ #الفقیه ج3 ص164 _ علل الشرایع ج 2 ص 527
👌در رابطه با این روایت ، لازم دیدیم که پاسخ گذشته خود را تکمیل کرده و می گوییم ؛
1⃣سند روایت ضعیف است ، چرا که در سند آن ارسال بوده و تمام راویان آن ذکر نشده است . در سند روایت در تمام کتبی که روایت را ذکر کرده اند تعبیر « عمن حدثه » است که گواه بر ارسال روایت است . شیخ صدوق هم در « الفقیه » برای روایت اصلا سندی ارائه نمی دهد . لذا علامه مجلسی ذیل روایت می نویسد ؛
« این روایت مرسل است »
📚مراه العقول ج 19 ص 145
👌از سوی دیگر راوی روایت فردی به نام « ابو الربیع شامی » است که بزرگان رجالی ما توثیقی برای او ارائه نداده اند ، لذا از نظر وثاقت مجهول و ضعیف است .
📚رجال نجاشی ص 455_ رجال علامه حلی ص 270_ زبده الاقوال ص 432_ رجال حر عاملی ص 268
👌بنابراین هم در سند روایت ارسال است و هم راوی روایت مجهول است ، بنابراین روایت مذکور سندا « ضعیف » و «غیر قابل اعتماد است » ، مولف« ملاذ الاخیار » هم در ذیل روایت می نویسد ؛
« این روایت مجهول است »
📚ملاذ الاخیار ج 10 ص 474
2⃣این روایت با قرآن و سنت پیامبر گرامی اسلام همخوانی ندارد . قرآن و روایات ملاک برتری و #فضیلت را تنها ایمان و تقوا می شمرند و تصریح می کنند که #نژادهای مختلف نقشی در برتری و فضیلت ندارد.
❕#قرآن می فرماید:
« ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید ولی #گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شما است»
🔶#حجرات 13
🔷پیامبر #گرامی فرمود:
« خدای شما یکی است و پدرتان یکی ، نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب ، نه سیاه پوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سیاه پوست مگر به #تقوا»
📚#تفسیر نمونه ج22 ص201 _ #تفسیر قرطبی ج9 ص6162
❕امام صادق علیه السلام فرمود ؛
« حکم روایتی را که موافق قرآن و سنت بود را بگیر و ترک کن حکم روایتی را که مخالف با کتاب و سنت است »
📚الکافی ج 1 ص 67
👌و فرمود ؛
« روایتی که از ما نقل می شود ، اما موافق کتاب خداوند و سنت پیامبرش نیست را تصدیق نکن »
📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123
👌روایت فوق چون مخالف با کتاب و سنت است ، مردود و غیر قابل اعتماد است .
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
3⃣جن بودن به خودی خود ، دلیل بر بد بودن نیست ، زیرا همه اجنه بد نیستند و اجنه خوب و مومن هم می باشند . قرآن نقل می کند که گروهی از آنها مؤمن صالح و گروهی کافرند (و انا منا الصالحون و منا دون ذلک ) (جن 11) .
👌مومنین اجنه تحت امر امامان علیهم السلام بوده اند ، علامه گرامی مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار بابی را می گشاید تحت این عنوان:
« اجنه خدام و نوکران امامان هستند و برای امامان ظاهر شده و سوالات دینی خود را از آنها می پرسیدند»
📚بحار الانوار ج27 ص13 باب 11
👌بنابراین جن بودن به خودی ، خود دلیل بر بد بودن نیست اما در روایت مذکور از معاشرت با کردها نهی شده چون منسوب به جن هستند . این نحو از بیان گواه بر ضعف و جعلی بودن روایت مذکور است .
4⃣در پایان بنا بر صحت روایت مذکور ، و نادیده گرفتن اشکالات گفته شده ، گفتنی است که با توجه به آنکه در روایت تعبیر « الاکراد » آمده است و « ال » الاکراد ، برای عهد است ، یعنی کردهایی مورد سوال قرار گرفته که معهود و شناخته شده بوده و در آن مناطق زندگی می کرده اند و مطلق کردها منظور نیستند ، آنان افرادی بودند که به جهت دوری از #تعالیم اسلامی و اخلاق اهل بیت اهل غارت و حیله و #مکر بودند .
👌امام علیه السلام اصحاب خود را از معامله با این افراد بر حذر داشتند و آنان را به سبب #حقه بازی و حیله گری به اجنه حیله گر #تشبیه می کنند اگر چه از ادات تشبیه استفاده نمی شود ، یعنی مستقیما می گوید کردها جن هستند و نمی گوید مانند جن هستند . ( قابل توجه معاند بی سواد : حذف ادات تشبیه از فنون بلاغی بوده و به عنوان « استعاره » شناخته می شود : ترجمه و شرح جواهر البلاغه ج 2 ص 139)
👌تا افراد در معامله و همنشینی با آنها جوانب احتیاط را رعایت کنند ، چنان که در محاورات عرفی نیز افرادی به جن تشبیه می شوند که قرینه است منظور اجنه حیله گر و مضر است .
🗯این پاسخ در بیان علامه #مجلسی مورد اشاره قرار گرفته است و می نویسد؛
❕« از طایفه جن دانستن آنان ( کرد های آن زمان ) به جهت اخلاق #بدشان و بسیار #حیله گر بودنشان است »
📚#مراه العقول ج19 ص145
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.
#قلب_مرکز_ادراک
🤔#پرسش
❔سوالی درباره قلب در قرآن و روایات مدتی است ذهن بنده رو درگیر کرده...در سایت های مختلف و از اشخاص متفاوت اطلاع کسب کرده ام ولی به جوابی قطعی و همه جانبه که شبهه را باقی نگذارد نرسیده ام...
❕قرآن کریم که (فصلناه علی علم) و روایات تفکر و فهم و بینش و عقل را به قلوبی که در صدور است نسبت میدهد اکنون می دانیم که علم پزشکی فهم و درک و فکر و اینگونه امور را به مغز نسبت میدهد و شواهد بسیاری دارد مثلا ما شاهدیم غیر از مغز تک تک اعضای دیگر بدن من جمله قلب را از شخصی به شخصی پیوند میزنند در حالی که شخص همان شخصیت و طرز فکر گذشته را دارد... و این میتواند دلیلی باشد بر اینکه قلب جایگاه شخصیت و تفکر فرد نیست...
❗️ این شبهه وقتی تقویت میشود که می بینیم تفکر غالب در آن زمان همین مرکزیت قلب است... بر طبق نظر ارسطو و تاثیر پذیری قرآن را از علم زمان خود مطرح میکند....چه کنیم بزرگوار ❕❕
💠#پاسخ💠
👌چنان که مطرح کردید ، از جمله انتقاداتی که به قرآن وارد می کنند ، این است که می گویند قرآن مجيد تفكّر و تعقّل را به قلب نسبت مى دهد، چنانكه چشم و گوش را وسيله ديدن و شنيدن معرّفى مى كند؛ حتّى جايگاه قلب را در سينه معيّن نموده، آنجا كه مى فرمايد:
«... وَلكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فِى الصُّدُور؛ ... بلكه دلهايى كه در سينه هاست كور مى شود.» ( حج 46)و از طرفى «فيزيولوژيستها» پس از آزمايشهاى زيادى به اين نتيجه رسيده اند كه وسيله تفكّر مغز است و كار قلب تنها پخش خون به نقاط مختلف بدن مى باشد و قلب بسان تلمبه خودكارى است كه دائماً در حركت مى باشد.
👌ما در #پاسخ می گوییم ؛
❕آنچه دانشمندان در علوم مختلف از قبيل فيزيولوژى و روانشناسى- اثبات كرده اند اين است كه: اعصاب و مغز انسان مانند ساير اعضاى بدن وظيفه خاصّى دارند و اعصاب بدن بر اثر پيوستگى و ارتباط خاص با اعصاب مغز، آنچه را كه از خارج دريافت مى كنند به مغز مخابره مى نمايند؛ مثلًا، هنگامى كه دست ما در برابر عامل خارجى مانند آتش قرار مى گيرد، فوراً اثر انعكاسى آتش را به ستاد فرماندهى ظاهرى بدن گزارش مى دهد؛ و يا دستگاه چشم كه مانند يك دستگاه عكّاسى آفريده شده و داراى طبقات مختلف و آبهاى گوناگون است، نحوه كار آن ورود اشعّه بطور مستقيم از جسم به چشم مى باشد و پس از عبور از پرده هاى آن تصويرى در نقطه مخصوصى از چشم به نام نقطه زرد به وجود مى آيد و اعصاب بينايى آن را به مغز مى رساند و به اين ترتيب عمل ديدن محقّق مى گردد.
❕«فيزيولوژى» درباره فعّاليّتهاى مغزى چنين مى گويد: در موقع فكر كردن سلّولهاى مغزى فعّاليّتهاى زيادى انجام مى دهند؛ مغز بيشتر غذا مى گيرد و بيشتر موادّ فسفرى پس مى دهد ... و همچنين براى بقيّه اعصاب انسان كه هر كدام وسيله مخصوصى براى ادراك هستند، فعّاليّتهاى خاصّى وجود دارد، ولى نتيجه اى كه بسيارى از دانشمندان از اين آزمايشها گرفته اند و گمان كرده اند كه مركز فهم و شعور همان سلّولهاى مغزى است؛ و يا افكار و علوم انسانى همان آثار مادّى است كه روى اعصاب پس از تأثير عوامل خارجى، ظاهر مى شود، صحيح نيست؛ زيرا اين آزمايشها بيش از اين را اثبات نمى كند كه عوامل خارجى و فعّاليّتهاى عصبى در ادراك و احساس انسان دخالت دارد، و بدون اين فعل و انفعالات، انسان قادر به تفكّر و ادراك يا ديدن و شنيدن نيست، و امّااينكه درك كننده واقعى يا به تعبير واضح تر بيننده و شنونده همان مادّه مغزى، و تفكّر و ادراك همان آثارى مادّى است كه موقع تفكّر در سطح دماغ و روى اعصاب ديده مى شود، ابداً صحيح نيست.
👌از اين جهت، دانشمندان بزرگ جهان معتقدند كه فوق اين دستگاه مادّى بدن، دستگاه ديگرى است كه با اين ابزار مادّى يك نوع هماهنگى دارد و تدبير اين دستگاه ظاهرى به عهده اوست و با به كار انداختن وسايل مادّى- مانند چشم و اعصاب- مغز مى تواند اطّلاعاتى از خارج به دست آورد و در واقع درك كننده حقيقى اوست و تمام علوم و تفكّرات بشر در آن متمركز مى باشد و از يك چنين
قدرت پشت پرده به نامهاى گوناگون عقل، روح و قلب تعبير مى كنند.
🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇
❕شكّى نيست كه نوع مردم در استعمالات روزمره خود كلمه «قلب» را در همان معناى عقل و روح به كار مى برند و در مكالمات عرفى خود ابداً توجّهى به غير اين ندارند. ما هر روز مى گوييم «در دل آرزوهايى دارم»، «قلبم از ديدن اين جريان سياه شده» و «قلبم از شنيدن اين سرگذشت بى تاب گرديد»؛ همين دانشمند فيزيولوژيست در مكالمات معمولى خود چنين مى گويد: «دلم از دورى فرزندم تنگ شده است.»
❕ناگفته پيداست كه منظور از اين كلمه «قلب» و يا «دل» آن عضو بخصوص صنوبرى شكل نيست كه وظيفه مخصوصى در بدن دارد، بلكه در كتاب لغت و فرهنگنامه ها مىبينيم كه يكى از معانى «قلب» همان روح و نفس انسانى است كه مركز ادراك و شعور به شمار مى رود وبه اصطلاح دانشمندان، لفظ «قلب» به معناى عقل و روح است.
📚معجم الوسیط ماده قلب
❕ علّت اينكه در ميان اين همه الفاظ، لفظ «قلب» براى كنايه آوردن از روح انتخاب شده، اين است كه قلب صنوبرى در انظار مردم مظهر حيات و زندگى محسوب مى شود، زيرا آنان با كار كردن قلب و توقّف آن زنده و مرده را از هم تميز مىدهند. تعادل ضربان قلب و تندى آن در بيشتر اوقات نشانه صحّت و بيمارى است و اثرات روحى هر حادثه در نخستين مرحله در قلب ظاهر مى شود؛ از اين لحاظ كلمه اى را كه براى عضوى تعيين شده كه آثار ظاهرى حيات در آن بيشتر محسوس است درباره روح و نفس و عقل به كار مى برند.
❕قرآن مجيد نيز كه مفردات و تركيبات و جمله بندى آن بر طبق اصطلاح مردم است معمولًا هر موقع كلمه «قلب» را به كار مى برد، منظور همان عقل و روح و نيروهاى ادراكى است. علاوه بر اين، قراين زيادى از آيات قرآن گواهى مى دهند كه مراد از قلب همين معناست؛ اينك پاره اى از اين قراين ؛
1⃣قرآن مجيد پس از آن كه اوضاع روز رستاخيز را بيان مى كند چنين مى فرمايد:
«انَّ فى ذِلكَ لَذِكْرى لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْب ...؛ در اين تذكّرى است براى آن كه عقل دارد ...» ( ق 37)ناگفته پيداست كه قرآن مجيد جريان روز قيامت را براى اشخاصّى وسيله تذكّر دانسته است كه داراى قلب باشند. اگر مقصود از قلب همان عضو خاص باشد اين عبارت صحيح نخواهد بود، زيرا همه مردم داراى اين عضو خاص هستند، ناچار بايد گفت منظور همان عقل و قدرت تفكّر است.
2⃣قرآن شريف قلب را مركز يك رشته صفات و روحيات خاص مىداند كه بطور مسلّم مربوط به اين قلب مادّى نيست، بلكه از اوصاف همان روح انسانى است؛ مثلًا، بعضى از قلبها را «قسى» و بعضى ديگر را «بيمار» و گاهى «نابينا»، «مهر خورده» و «بسته شده» معرّفى مى نمايد. قرآن قلب را مركز طهارت، ايمان، تاريكى، كفر و وسيله كسب سعادت و شقاوت قلمداد مى كند و نجات و سعادت را به قلب سالم اختصاص مى دهد.
🔸سوره بقره آيات 7، 10، 74، 225؛ شعراء آيه 89؛ حج- آيه 46؛ احزاب- آيه 53 حجرات-/ آيه 14
❕ بديهى است اين اوصاف و حالات از صفات روح انسان است، زيرا قساوت، سنگدلى، بيمارى و نابينايى در اين قلب مادّى تصوّر ندارد، اينها نشانه خوبى است كه مراد از قلب همان روح است كه در عرف مردم نيز در اين معنا به كار برده مىشود.
👌از بيان گذشته، معناى آيه اى كه در اشکال تذكّر داده شده است روشن گرديد؛ زيرا اگر چه قرآن تعقّل را به قلب نسبت داده و جايگاه آن را در سينه معيّن كرده است، ولى چنانكه روشن گرديد قلبى كه در سينه قرار گرفته، در اصطلاح قرآن و تعبيرات معمولى كنايه از روح و عقل است (يكى از معانى" قلب"، عقل است و يكى از معانى" صدر"، ذات و سرشت انسان )و علّت اين تعبير همان ارتباط زياد قلب صنوبرى با روح و ظهور و انعكاس حالات روحى و حيات و مرگ در قلب مى باشد.
👌قرآن نه تنها «قلب» را كنايه از عقل و روح مى گيرد بلكه گاهى لفظ «صدر» (سنيه) را نيز در اين مورد به كار مى برد آنجا كه مى فرمايد: «آيا سينه تو را وسيع نساختيم» ( انشراح 1)يا «كسى را كه خدا بخواهد هدايت كند سينه اش را براى قبول اسلام وسيع مى سازد» ( انعام 125)بديهى است سينه معمولى انسان هرگز با قبول و عدم قبول اسلام گشاد و تنگ نمى شود، بلكه كنايه از همان توسعه و بزرگى روح است ولى از آنجا كه محيط سينه مركز ظهور انعكاسهاى حياتى است، از اين نظر با جمله ياد شده تعبير مى آورند.
📚پاسخ به پرسش های مذهبی ، شیخ جعفر سبحانی و شیخ ناصر مکارم شیرازی ، ص 637
👌در گذشته در این رابطه توضیحات بیشتری هم ارائه داده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2115
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.
#ترس_از_خدا_یا_شیطان
🤔#پرسش
❔استدلال منطقى از آيه ١٧٥ آل عمران
#برداشت اول: الله ميگويد: فقط شیطان شما را میترساند
#برداشت دوم: الله دوباره ميگويد بايد و فقط از من بترسید
#نتیجه منطقى: الله همان شیطان است
آيا غیر از این ميتوان برداشتى ازين آيه داشت؟
اگر اين برداشت را غير منطقى و درست نميدانيد، مطمئنا بايد معتقد باشيد كه در خود اين آيه يك تناقض گفتارى كودكانه نهفته است!
قضاوت با عاقلان ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در پايان جنگ احد، لشگر فاتح ابو سفيان، پس از پيروزى به سرعت راه مكه را پيش گرفتند، هنگامى كه به سرزمين" روحاء" رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند و تصميم به مراجعت به مدينه و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند، اين خبر به پيامبر رسيد فورا دستور داد كه لشكر احد خود را براى شركت در جنگ ديگرى آماده كنند، مخصوصا فرمان داد كه مجروحان جنگ احد به صفوف لشگر بپيوندند .
❕پيامبر ارتش اسلام در محلى بنام" حمراء الاسد" كه از آنجا به مدينه هشت ميل فاصله بود رسيدند و اردو زدند. ين خبر به لشكر قريش رسيد و مخصوصا از اين مقاومت عجيب و شركت مجروحان در ميدان نبرد وحشت كردند و شايد فكر ميكردند ارتش تازه نفسى نيز از مدينه به آنها پيوسته.
🔸در اين موقع جريانى پيش آمد كه روحيه آنها را ضعيفتر ساخت و مقاومت آنها را درهم كوبيد، و آن اين كه يكى از مشركان بنام" معبد الخزاعى" از مدينه بسوى مكه ميرفت و مشاهده وضع پيامبر و يارانش او را بسختى تكان داد، عواطف انسانى او تحريك شد و به پيامبر گفت: مشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است، اگر استراحت ميكرديد براى ما بهتر بود. اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين" روحاء" به لشكر ابو سفيان رسيد، ابو سفيان از او در باره پيامبر اسلام سؤال كرد، او در جواب گفت: محمد را ديدم با لشكرى انبوه كه تا كنون همانند آن را نديده بودم، در تعقيب شما هستند و بسرعت پيش مى آيند.
🔸ابو سفيان با نگرانى و اضطراب گفت: چه مى گويى؟ ما آنها را كشتيم و مجروح ساختيم و پراكنده نموديم، معبد الخزاعى گفت: من نمى دانم شما چه
کرديد؟ همين ميدانم كه لشكرى عظيم و انبوه، هم اكنون در تعقيب شما است!.
ابو سفيان و ياران او تصميم قطعى گرفتند كه بسرعت، عقب نشينى كرده و به مكه بازگردند و براى اينكه مسلمانان آنها را تعقيب نكنند، و آنها فرصت كافى براى عقب نشينى داشته باشند از جمعى از قبيله عبد القيس ( یا نعیم بن مسعود ) كه از آنجا ميگذشتند و قصد رفتن به مدينه براى خريد گندم داشتند خواهش كردند كه به پيامبر اسلام و مسلمانان اين خبر را برسانند كه ابو سفيان و بت پرستان قريش با لشكر انبوهى بسرعت بسوى مدينه ميايند تا بقيه ياران پيامبر ص را از پاى در آورند.
❕هنگامى كه اين خبر، به پيامبر و مسلمانان رسيد، گفتند: حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ:" خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است" اما هر چه انتظار كشيدند خبرى از لشكر دشمن نشد، لذا پس از سه روز توقف، به مدينه بازگشتند .
📚الطبقات الکبری ، ابن سعد ج 2 ص 49 _ تاریخ طبری ج 2 ص 534
🔸#ادامه 👇
🔸ادامه 👇
👌خداوند در همین رابطه می فرماید ؛
«إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ »
« اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان و شايعات بى اساس) مى ترساند، از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد.»
👌اين آيه که مورد استناد معاند قرار گرفته است ، دنباله آياتى است كه در باره غزوه" حمراء الاسد" نازل گرديد و" ذلكم" اشاره به كسانى است كه مسلمانان را از قدرت لشكر قريش مى ترسانيدند تا روحيه آنها را تضعيف كنند بنا بر اين معنى آيه چنين است ؛ عمل نعيم بن مسعود و يا كاروان عبد القيس فقط يك عمل شيطانى است كه براى ترساندن دوستان شيطان صورت گرفته، يعنى اين گونه وسوسه ها تنها در كسانى اثر ميگذارد كه از اولياء و دوستان شيطان باشند و اما افراد با ايمان و ثابت قدم هيچگاه تحت تاثير اين وسوسه ها واقع نمى شوند، بنا بر اين شما كه از پيروان شيطان نيستيد، نبايد از اين وسوسه ها متزلزل شويد.
👌تعبير از نعيم بن مسعود و يا كاروان عبد القيس به شيطان، يا بخاطر اين
است كه عمل آنها براستى عمل شيطانى بود و با الهام او صورت گرفت، زيرا در قرآن و اخبار، معمولا هر عمل زشت و خلافى، عمل شيطانى ناميده شده، چون با وسوسه هاى شيطان انجام مى گيرد.
❕و يا منظور از شيطان، خود اين اشخاص مى باشند و اين از مواردى است كه شيطان بر مصداق انسانى آن، گفته شده، زيرا شيطان معنى وسيعى دارد و همه اغواگران را اعم از انسان و غير انسان شامل مى شود، چنان كه در سوره انعام آيه 112 مى خوانيم: « وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ »
«اين چنين براى هر پيامبرى دشمنانى از شياطين انسانى و جن قرار داديم»
👌در پايان آيه مى فرمايد: اگر ايمان داريد، از من و مخالفت فرمان من بترسيد، يعنى ايمان با ترس از غير خدا سازگار نيست.
❕همانطور در جاى ديگر مى خوانيم ؛ « كسى كه به پروردگار خود ايمان بياورد از هيچ نقصان و طغيانى ترس نخواهد داشت » (سوره جن آيه 14).
👌بنا بر اين اگر در قلبى ترس از غير خدا پيدا شود، نشانه عدم تكامل ايمان و نفوذ وسوسه هاى شيطانى است، زيرا ميدانيم در عالم بيكران هستى تنها پناهگاه خدا است و مؤثر بالذات فقط او است و ديگران در برابر قدرت او قدرتى ندارند.
❕اصولا مؤمنان اگر ولى خود را كه خدا است با ولى مشركان و منافقان كه شيطان است مقايسه كنند، ميدانند كه آنها در برابر خداوند هيچگونه قدرتى ندارند و به همين دليل نبايد از آنها، كمترين وحشتى داشته باشند، نتيجه اين سخن آن است كه هر كجا ايمان نفوذ كرد شهامت و شجاعت نيز به مراه آن نفوذ خواهد كرد.
📚تفسیر نمونه ج 3 ص 178
👌روشن می شود که در آیه مذکور هیچ گونه تضاد و تناقضی وجود ندارد .در گذشته بیشتر در رابطه با چرایی « ترس از خداوند » بحث کرده ایم ؛
💠https://eitaa.com/Rahnamaye_Behesht/2117
#پرسمان_اعتقادی
Poorseman.ir
@Rahnamye_Behesht.
👌شما عددی نیستید که ما از شما هراسی داشته باشیم ، همین امشب دیدید که چندین مطلب از کانالتان را پاسخ گفتیم ، اگر بخواهیم بساط کل مطالبتان را چند روزه جمع کرده و همه را پاسخ می گوییم ، اما کم کم پیش می رویم تا شما هم از نان خوردن نیفتید ❗️😊
❕مطالب و اشکالات تازه و نو مطرح کنید ، عموم مطالب تکراری است . ما هستیم تا پاسخ وطن فروشانی چون تو را بدهیم و لذتی که از این کار می بریم وصف ناشدنی است .