شهید اسماعیل بسیار شجاع و نترس بود، بچههای محله او را چمران بنمانع صدا میزدند.
از طرفی او عاشق شهادت بود. گاهی در منزل میخوابید و خودش را به مردن میزد وقتی عکس العمل ما را میدید، میگفت: من شهید شدهام چکار میکنید؟
او دو بار به جبهه رفت. یکبار در سال ۶۰ بود که حدود سه ماه در جبهه ماند و بار دوم که زیاد هم بین آنها فاصله نبود برای عملیات آزادسازی خرمشهر به جبهه رفت که در همین مرحله هم بهشهادت رسید.
هنوز احساس میکنم زنده است و با ما زندگی میکند، گاهی اوقات احساس میکنم در خانه راه میرود یا احساس میکنم که در یخچال را باز میکند و درون آن را نگاه میکند، انگار همیشه با ما و در کنار ماست.
🔻راوی: همسر شهید
#شهید_اسماعیل_شبل_الحکماء
#بوشهر
#خرمشهر
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
روزی كه براى ديدن آنها به منطقه رفته بوديم. مقری كه نيروها در آن قرار داشتند در ۵ كيلومتری خرمشهر قرار داشت.
در آنجا آقاى زنده بودى حضور داشتند كه بعد از سلام و احوال پرسی به سنگری كه ايشان در آن اسكان داشتند رفتيم.
آقاى زنده بودى درباره اوضاع شهرستان و استان از من پرسيدند و من به ايشان گفتم:
كه آنجا واقعاً به وجود شما نياز دارند ولى ايشان گفتند: «كه جبهه مهمتر است و هيچ كارى را مهمتر از جبهه نمیبينم».
وقتى شب خواستيم بخوابيم لباس هايم را بيرون آوردم و بالاى سرم گذاشتم؛ صبح بلند شدم لباس هايم را نديدم.
به بيرون از سنگر رفتم ديدم كه لباس هايم روى بند آويزان است و وقتى از بچه ها سئوال كردم هيچ كس اطلاعى نداشت.
بعداً متوجه شدم كه شهيد زنده بودى لباسهاى ما را شسته و روى بند آويزان كرده است.
#شهید_عالی_زنده_بودی
#قباکلکی #تنگستان
#فاو
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
آخرین خنده...
ايشان يكى از بهترين الگوهاى اخلاقى من بودند. هميشه بدون تأخير در دعا و نماز شركت مىنمود و سعه صدر عجيبی داشت.
در برخورد با همه، حالت خوشرویی و طراوت خود را حفظ مىكرد و حتى در لحظه شهادت نيز اين خندهرويی را از دست نداد.
موقعى كه پيكر شهيد علی هوشنگی و شهيد نكيسا را از سنگر بيرون آورديم، آنقدر بر روحيه بچهها تأثير گذاشت كه يكى از دوستان بلافاصله با ديدن جسد مبارك اين دو شهيد، با دليری و جرأت خاصى خود را به خط دشمن زد و اسلحههاى دشمن را به غنيمت آورد.
🔻راوى: حاج براتعلی (فرمانده شهيد نكيسا)
#شهید_علی_نکیسا
#تلاشکی #بوشهر
#چزابه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
وصیتنامه شهید غلام داغداری.mp3
1.77M
🔊وصیتنامه شهید غلام داغداری
🔻گوینده: خانم جباری
#شهید_غلام_داغداری
#جم #صوت_وصیت_نامه
#میمک
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
خداوندا!
تو گواهى كه هدف ما از اين جنگ اعتلای كلمه حق و سرنگونی ستمگران است و اگر چنانچه در اين راه خدا سعادت را نصيبمان كرد و شهيد شديم فقط و فقط هدفمان برقرارى پرچم توحيد و آزادى كربلا و نابودى جنايت كاران است پس شما مردم مديون خون پاك اين ايثارگران هستيد.
پس وظيفه شما در برابر اين خونهای پاك بندگى خدا و عمل به اسلام و حرفهاى امام خمينى و حفظ و جبهه اسلامى است.
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_سیدعبدالرسول_پناه
#درازی #دشتی
#فاو
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
مرتضی جوان بسیار مومن مهربان و باگذشت بود. او نسبت به دیگر اعضای خانواده ساکت تر و آرامتر بود. ایشان در دوره آموزشی با علاقه و میل شخصی خود در آموزش دوره دیده بانی شرکت می کرد و بدون اینکه به ما خبر بدهد پس از موفقیت در امتحاناتش عازم جبهه شد. ما مدت زیادی بود که از مرتضی خبر نداشتیم. تا اینکه شبی پدرش خواب دید که در مسجد است و کسی پشت پرده به او می گوید امشب حمله است. بعد ها فهمیدیم که در همان شب عملیات بوده و مرتضی در آن عملیات انگشت بزرگ پایش زخمی شده بود. خلاصه بعد از مدتها بی خبری یک شب که همه خواب بودیم شنیدیم که در می زنند. در را باز کردیم و دیدیم که مرتضی است. خیلی خوشحال شدیم. ایشان یک شب پیش ما ماند و مرتب به من پیشنهاد می داد که بروم و پشت جبهه فعالیت کنم اما من بخاطر ضعف جسمانی نمی توانستم بروم. مرتضی طی آن روز که پیش ما بود مرتب جوراب می پوشید. من بعدا از پسر بزرگم فهمیدم که چون انگشت پایش مجروح شده نخواسته که ببینم و ترسیده که من بخاطر عواطف مادرانه ناراحت شوم. ایشان در ماه محرم در مراسم سین زنی و زنجیرزنی سالار شهیدان شرکت میکرد
🔻 راوی: مادر شهید
#شهید_مرتضی_ناطق_زاده
#دیلم
#شرهانی
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
حسن در دوران انقلاب و پخش اعلامیهها و سایر فعالیتهای انقلابی علیه رژیم بسیار فعال و آگاه بود. او در دبیرستان سعادت بوشهر تحصیل میکرد و مدرک دیپلمش را از همان جا گرفت. با شروع جنگ تحمیلی، از من خواست کمکش کنم که به جبهه برود. با هم نزد آقای میگلی رفتیم که ثبت نام کند، اما ایشان موافقت نکردند و گفتند چون سن شما کم است، نمیتوانیم اعزامت کنیم. هرچه اصرار کردیم، نپذیرفت. و حسن بسیار ناراحت شد و گریه کرد.
خیلی دست و دل باز بود و پول خوبی را که از سپاه دریافت میکرد وقف مستمندان میکرد. وقتی هم شهید شد، اموال او فقط یک چمدان و یک کیسه نایلونی بود که مقداری لباس در آن داشت. که آن را هم به مستمندان بخشیدیم.
🔻راوی: برادر شهید
#شهید_حسن_وردیانی
#بوشهر
#شلمچه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
خبر شهادت ایشان را همرزمان شهید به ما رساندند و گفتند که تا آخرین ساعت ایشان را مشغول پخش مواد غذایی در بین نیروهایش دیده اند.
و پس از تک سنگین دشمن ایشان که در سنگر کمین بودهاند از شهادت بی سیم چی خود و شهید علی هدایتی خبر میدهند، که به یکباره صدای ایشان هم قطع می شود و دیگر نمی توانند با ایشان تماس بگیرند و احتمال میدهند که ایشان شهید شدهاند.
🔻راوی: همسر شهید
#شهید_اسدالله_آهنجان
#جم
#جزیره_مجنون
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
وصیتنامه شهید ضرغام ابراهیمی زاده.mp3
1.77M
🔊وصیتنامه شهید ضرغام ابراهیمی زاده
🔻گوینده: خانم جباری
#شهید_ضرغام_ابراهیمی_زاده
#حصار #دیلم
#فاو #صوت_وصیت_نامه
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
بر روی سنگ مزارم، اين سروده را بنويسيد:
سوى ديار عاشقان رو به خدا مىرويم
بهر ولای عشق او به كربلا میرويم
میروم ميدان مين مادر خداحافظ
مين را خنثى كنم مادر خداحافظ
🔻فرازی از وصیتنامه شهید
#شهید_احمد_قائدی
#محمد_عامری #تنگستان
#مهران
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
يك روز ديدم جهانگير داره زارزار گريه میكنه.
گفتم: چيزى شده؟ چرا اينقدر گريه میکنی؟
گفت: دست از سرم بردار. بذار راحت باشم.
گفتم: تو هر مشكلی برات پيش میآمد به من میگفتی. حالا چیشده كه نمیخوای به من بگی؟
بعد از اصرار من گفت:
آقا صاحب الزمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) رو خواب ديدم كه بهم گفت: چرا ديشب، نماز شبت قضا شد؟
🔻راوی: همرزم شهید
#شهید_جهانگیر_گرگین
#زیارت #دشتستان
#شرهانی
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir
حرمت لباس پاسداری
هادی، بیشتر از بقیه بچه ها به محمدجعفر وابسته شده بود و علاقه ی عجیبی به لباس نظامی اش داشت. دلش میخواست هرجایی که می رود همراهش باشد. هر بار باید با انواع و اقسام سرگرمی ها هادی را مشغول می کردم تا پدرش یواشکی پا در کوچه بگذارد. گاهی که آماده می شد تا به سپاه برود، میگفتم : جعفر! لباس نظامیت رو بپوش تا بچه بفهمه تو سرکار میری و بهونه نکنه که دنبالت بیاد. راستش خودم هم خیلی علاقه داشتم او را با این لباس ببینم . جواب می داد که : ترجیح میدم تو خیابون لباس فرم نپوشم. مردم وقتی پاسدارها رو با لباس سبز سپاه می بینن، احترامشون چندین برابر میشه. راستش نمی خوام کسی منو بشناسه و بفهمه که پاسدارم و به خاطر لباسم کاری برام انجام بده.
🔻راوی: فاطمه خدری (همسر شهید)
«برشی از کتاب جامانده در سهیل»
#شهید_محمد_جعفر_سعیدی
#گناوه
#جزيره_سهيل
🌴کانال از تبار رئیسعلی
@Raisali_ir