هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
آوای مادرانه - قسمت چهارم.mp3
9.77M
#آوای_مادرانه
قسمت چهارم
با حال خوب گوش کنید.
روایت آوای مادرانه ادامه دارد ...
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
آوای مادرانه - قسمت پنجم.mp3
9.66M
#آوای_مادرانه
قسمت پنجم
با حال خوب گوش کنید.
روایت آوای مادرانه ادامه دارد ...
ریحــانہ شــ🌙ــو
بسم الله الرحمن الرحیم✨ رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست... #قسمت_367 _باز کن درو... بیا از اینجا ب
بسم الله الرحمن الرحیم✨
رمان #در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
#قسمت_368
با شنیدن اسم نیل سرش را با شرمندگی پایین انداخت.
_قبول دارم. با اون دختر هم بد کردم. من بزرگِ جفتشون بودم. بجایِ اینکه درستش کنم زدم و
خرابترش کردم. خوب میدونم چی کشیده.. خصوصا که از پارسا حامله هم بوده و...
نتوانست جمله اش را ادامه دهد! خاتون از جایش بلند شد.. روی مبلِ کنارِ عفت نشست و دستش
را روی دستِ عفت گذاشت.
_نیومدم اینجا که از گذشته ها بگیم و حسرت بخوریم. این دو تا بچه دارن آب میشن! هر کدوم یه
جور و به یه نحو.. از اون بچه ی بیگناهِ بینشون که هیچی نگم بهتره.. باید تا دیر نشده یه کاری
بکنیم!
عفت با تعجب نگاهش کرد.
_منظورتون چیه؟
_منطورم واضحه دخترم.
چشمانش را ریز کرد.
_نیل عروستونه خاتون.. دیگه چه کاری از کی ساخته است؟
_نیل دخترِ منه نه عروسم..خیلی دوست داشتم عروسم هم باشه ولی هیچ وقت نشد... نه عروسِ
من و نه هم نفسِ پسرم... وقتی چیزی نخواد بشه نمیشه مادر... دلش با پسرِ من یار نیست! داره
نقش بازی میکنه و این بازی داره ذره ذره شیره ی جونش و میمکه! دیگه نه احساسی برای پسرِ
من تو دلش داره نه حسِ زندگی برای زندگی کردنِ خودش!
بهت اش بیشتر شد!
_من کامل متوجه منظورتون نمیشم خاتون.. میخواین پارسا و نیل دوباره...
_من فقط میخوام آبِ روون راهش رو پیدا کنه مادر... من نعوذ وباهلل خدا نیستم که بخوام
سرنوشت بسازم.. هیچ کس به جز با اراده ی اون نمیتونه کاری کنه! من فقط میخوام کمک کنی
یکمی گره هایی که این دوتا کورش کردن و شل کنیم.
_فکر میکردم نوه اتون عاشقِ نیل باشه.. نمیفهمم.. چجوری ممکنه!
آه سینه سوزی کشید.
_چرخِ روزگار به دستِ پسرِ من نمیچرخه عفت خانوم.. پسرم با پافشاری فقط عمرِ این صبر و کم
و کمتر میکنه.. وای به روزی که صبرِ چندین ساله طغیان کنه و لبریز شه . اونوقته که نه حرمت
میمونه و نه زندگی! آبِ راکد نمیتونه مدت ها یه جا بمونه.. باالخره کثیف میشه.. کدر میشه.. کم نور
میشه.. آبی رو که جریان داره نباید جلوشو گرفت.
از جمالت پخته و هزارپهلویش هیچ نمیفهمید. نگاهِ سردرگمش را به پایین دوخت.
_من نگرانِ بهارم.. خیلی براش نگرانم. اگه بفهمه سام پدرش نیست... نمیدونم. واقعا گیج شدم.
_ من با پارسا صحبت کردم. بهش گفتم اگه میخواد زندگیشو از نو بسازه باید چیکار کنه! چیزایی
که بهش گفتم اصال شبیه چیزی نیست که به تو میگم دخترم. هر کسی رو باید با شیوه ی خاصِ
خودش به عمل واداشت. ولی تو گوش به زنگ باش. فکر میکنم وقتش رسیده باشه که جرقه ای
از همون جایی که اتصال قطع شده زده بشه. ما جرقه رو بزنیم. بقیه ی کارها دستِ تقدیره!
_از دستم چه کاری ساختست؟
لبخند اطمینان بخشی زد.
_فقط مادر باش.. وقتی واقعا مادر باشی همه چیز میشینه جای خودش و مرتب میشه.. با پسرت
همراه باش.. براش مادری کن.. این ماموریت الهی خودش بهت راه رو نشون میده. مطمئن باش
مادر به خطا نمیری!
از جایش بلند شد و کیفش را در دست گرفت.
_یعنی نیل هنوز هم پارسای منو دوست داره؟
چشمش را با اطمینان روی هم گذاشت.
_از کجا انقدر مطمئنین؟
نزدیک شد.. صدایش را آرام کرد و لفظش را شمرده.. شاید در زندگی اش برای اولین بار بود که
رازِ حریمِ کسی را اینگونه بی اجازه فاش میکرد! ولی پشیمان نبود.. این اتصال باید از یک جایی
آغاز میشد... !🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
نویسنده: ناشناس
ڪپے با ذڪر نام نویسنده بلامانع است🌹
@Reyhaneh_show
پارت جدیدمونه😍☝️☝️
#در_آسمانم_برایت_جایی_نیست...
😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍♥️😍
پرش بھ قسمت اول رمان👇👇
https://eitaa.com/Reyhaneh_show/5950
🌺 @Reyhaneh_show
🍃🌺
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
❄️سلام صبح شما بخیر
🌲امیدوارم
❄️امروز بهترین روز
🌲رو داشته باشید
❄️الهی
🌲حال دلتون خوب
❄️احوالتون بر وفق مراد
🌲روز و روزگارتون خوش
❄️سرنوشتتون خوشبختی
🌲و عاقبت بخیری باشه
❄️آخرین یکشنبه
🌲دی ماهتون عالی
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
▪صلی اللَّه عَلَيْك
▪ِ يافَاطِمَةَ الزَّهرَاء
🕯درمجد و شرف
🖤یکه و تنهاهستی
🕯در فخر تو بس
🖤ام ابیها هستی
🕯مریم (ع) که مقدس شده
🖤یک عیسی داشت
🕯تو مـــادر
🖤یازده مسیحاهستی
▪شهادت یاس نبی تسلیت
🏴حضرت عباس در کلام حضرت زهرا علیها السلام
✍روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :
" یا امیر المؤمنین ! کفانا لاجل ِ هذا المقام ِ الیدان ِ المَقطوعتان ِ مـِـن ابنی العباس "
ای امیر المؤمنین ! دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست .
📗 معالی السبطین ، ج1 ، ص452
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨
🏴چرا مردم مدینه فاطمه(س) را یاری نکردند؟
✍ یکی از زشتترین انواع ترسها در جامعه «ترس از تحقیر و سرزنش» است که یک ترس روانی است. این بدتر از ترسِ از مرگ یا فقر است که سلطهگران بهکار میگیرند.
➖ مردم کوفه از سرِ چه ترسی امامحسین(ع) را یاری نکردند؟ ترسیدند که مبادا لشکر یزید بیاید و آنها را تکهتکه کند. اما در فاطمیه، مردم از چه چیزی ترسیدند و نالۀ فاطمه(س) را جواب ندادند؟ آیا کسی تهدید کرده بود که آنها را تکهتکه میکند؟
➖ وقتی امامحسین(ع) صدا زد «هَل مِن ناصرٍ ینصُرنی» هرکسی به ایشان کمک میکرد، کشته میشد، اما وقتی فاطمۀ زهرا(س) بین در و دیوار ضجه زد، اگر کسی به ایشان کمک میکرد، کشته نمیشد. کمااینکه زبیر با شمشیر آمد که مثلاً کمک کند، اما شمشیرش را گرفتند و خودش را نکشتند.
➖ در مدینه نه ترس از فقر بود، نه ترس از کشتار بود، بلکه یک ترس روانی وجود داشت؛ مردم مدینه در رودربایستیِ همدیگر ماندند و فاطمه را کمک نکردند، آنها سکوت زشتی کردند و این خیلی خیانتکارانه بود.
➖ یک جوّ روانی سنگین علیهِ علی(ع) ایجاد شده بود که هیچکسی به ایشان کمک نمیکرد. حتی نقل شده است تعداد زیادی در یک شب به علی(ع) وعدۀ یاری دادند اما روز که شد، در رودربایستی ماندند و نیامدند!
📚استاد پناهیان
↶【به ما بپیوندید 】↷
__________________________
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
چه بی حرم - @Maddahionlin.mp3
4.45M
🔳 #ایام_فاطمیه
🌴چه بی حرم چه با حرم
🌴میگیره دستمو زهرا مادرم
🎤 #مجتبی_رمضانی
⏯ #زمینه
👌فوق زیبا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
༻﷽༺
#حسین_جان ✨❤️
آتش گرفتہ دل، ز #فراق هواے تو
دارد بهانہ ے #حرم باصفاے تو
#آقا دواے زخم دلم یڪ #زیارٺ اسٺ
جان مےدهم بہ خاطر #ڪربوبلاے تو
#سلام_آقاجانم
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•