eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.2هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) 💢کجایند آنان که در صحنه ، شمشیرهاشان را از غلاف بیرون کشیده ، هر گوشه از میدان نبرد را دسته دسته👥👥 و صف به صف فرا می گرفتند ⁉️ 💢 آنان بودند که در پایان هر مصاف از بقاء زندگانی بازگشته از کارزار خود ، شادمان نمی شدند😔 و از بابت مرگ سرخ کشتگانشان از کسی تسلیت نمی خواستند❌ ، 💢چشمانشان از شدت گریه یِ خوف بر درگاه به سفیدی گراییده ، شکم هاشان بر اثر روزه داری لاغر گشته و پوست لبانشان بر اثر مداومت بر دعا و ذکر حق📿 خشکیده. 💢رنگ رخسارشان از فرط زرد گشته و غبار فروتنی و تواضع چهرهاشان را پوشانده👌 آنان هستند که از این سرای فانی سفر می کنند🕊 💢پس سزاوار است که دیدارشان باشیم و از اندوه فراقشان انگشت بر لب بگزیم . 💠 (ع) 📖 نهج البلاغه / کلام 120 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بہ یاد #شهیدانے ڪہ تا وقتے میفهمیدن #رمز_عملیات بنام حضرت عباس علیہ السلام هست #آب قمقمہ ها شونو خالے مےڪردند و با لبهاے #تشنہ بہ #شهادت مےرسیدن 😔😔😭 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠عمل به احادیث در سیره شهدا ⚜امام محمد باقرعلیه السلام: (خداى تبارك و تعالى خنك ساختن را دوست می‌دارد، و كسى كه جگرى تشنه را سیراب سازد👈چه از چهارپا باشد چه از غیر آن؛ در روزی كه سایه اى جز سایه‌ی او وجود ندارد❌، او را در خویش جای می‌دهد. 📚منبع 📔من لا یحضره الفقیه/ترجمه‌ی غفارى/ج2/ص 371. 📕(غررالحکم، ح 6354) 🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷✨🌷 🔰سقا صدايش می‌کردند. به مادر گفته بود: می‌خوام اونجا باشم. همیشه قبل از خودش به رزمنده‌ها تعارف می‌کرد☺️. 🔰سر سفره‌ي ناهار و شام🍲 هم دنبال پارچ‌های آب💧 می‌دوید و وقت‌ وبی‌ وقت به آن‌ها آب تعارف می‌کرد. 🔰می‌گفت: آب مراد است👌! حتی آب قمقمه‌اش را هم می‌بخشید. شهید🌷 شد؛ همان‌طور که آرزو داشت. 🕊 📚منبع: («شب امتحان»، ص66) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💠 روایتی از بین الحرمین ایران، 👇👇 🔹فکه رنگ و بوی را دارد و گوشه ای از غربت و آن را به تصویر می کشد😔، چرا که فکه مقتل 120 شهیدی🌷 است که در کامی به مولای خود اقتدا کرده و به دیدار محبوب شتافتند🕊. 🔸بچه هاي تفحص پيكر⚰ پاك گردان حنظله را هشتم فروردین در كشف كرده اند. آنها در فكه به سيم هاي تلفني☎️ رسيده اند كه از خاك بيرون زده است. 🔹رد سيم ها به يك دسته از شهدا 🌷مي رسد كه دست و پايشان با اين سيم ها بسته شده است😭،... كه زنده به گور شده اند. اجساد مطهري هم كشف شده اند كه از شهادت🌷 آنها را آتش 🔥زده اند... 🔸بسيجي‌ها هشت تا كيلومتر را در حالي با پاي پياده از ميان رمل‌ها و ماسه‌هاي روان گذشتند كه وزن تقريبي تجهيزاتي كه همراه داشتند دوازده كيلو بود😭 🔹تازه بعضي‌ها هم مجبور بودند چهل كيلويي پل را نيز حمل كنند. اين پل‌ها قرار بود روي تعبيه شود تا عبور رزمندگان به مشكل برنخورد🚫. 🔸تا همين جا را داشته باش تا برسيم سر موانع، اصلا عمليات مقدماتي را به خاطر همين مي‌گفتند عمليات . هدف🎯 خط دشمن بود. 🔹مجموعه‌اي از كانال‌ها، سيم‌خاردارها و ميدان كه گاهي عمق آن به چهار كيلومتر🎰 مي‌رسيد، بچه‌ها يكي را كه رد مي‌كردند به ديگري مي‌رسيدند. موانع معروف فكه هنوز زبانزد نيروهاي عملياتي است. 🔸 به عرض سه تا نه متر و عمق دو تا سه متر و پر از سيم‌خاردار، مين والمر و بشكه‌هاي پر از مواد آتش‌زا🔥.دشمن با هوشياري مين‌ها را زير رمل‌ها و ماسه‌ها كار گذاشته بود. 🔹و چون بيشتر در شب🌒 انجام مي‌گرفت تا چند نفر روي مين پرپر نمي‌شدند🕊 بقيه از وجود ميدان مين باخبر نمي‌شدند. اكثر رزمندگان دشت نوجوانان و جواناني بودند كه عزم و اراده قوي‌شان✊ آنان را سدشكن كرده بود، حالات معنوي و روحي آنها به قدري بي‌نظير بود كه با براي عمليات آماده مي‌شدند.... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♨️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید... 💢 از بی‌یاری سر بریده شد😭، 👈نه از بی‌آبی... 💢 از معرفت و مرام و ادب و مهربانی برای کودکان تشنه لب، شد 👈نه بخاطر مشک آب.. 💢اونجا که حسین فریاد زد 🗣هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی؟ میخواست نه ... 💢به بچّه‌هاتون اول از حسین(ع) بگوئید بعد از لبهای ... ♨️خیلی ها لب تشنه از دنیا رفتن ⚡️اما (ع) نشدن! 🚩 یعنی °✷مردانگی °✷آزادگی °✷غیــرت °✷شجاعت °✷شهامت 🚩 یعنی °✷جوانمردی °✷معرفت °✷حیا °✷غیرت 🏴 عباس یعنی 💥حتی بدون دست... 🏴حسین یعنی 💥حتی لحظه‌ای که گلوی دریده شد... ⚠️ به بچّه‌هاتون یاد بدهید👇... (علیه‌السلام) به یارانش فرمود: هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود! 💢او به جهانیان فهماند که حتی کشته شدن در هم از بین برنده حق الناس نیست❌... 💯به بچه‌هاتون ✔️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم 🍂که درحضور روسپیدتربشوم 🍃بُریده‌های من آنسوی عشق گُم شده‌اند 🍂خدا کند که از این هم بشوم 🍃که ذره‌های مرا باد با خودش ببرد 🍂که بی‌نهایت باشم، مدیدتر بشوم 🍃به جست‌وجوی من و من نروید 🍂برای گُمشده تن، پی کفن نروید🚫 🍃به بنویسید جای من خوب است 🍂که بی‌نشانه شدن، درهمین وطن خوب است 🍃در این حدود،من خوشبختم 🍂در آستان خدا، شدن خوب است 🍃همیشه موعود در کنار من است 🍂و اباالفضل سآیه ‌سار من است 🍃خدا قبول کند اینکه جان دادم 🍂و جدیدی نشان‌تان دادم 🍃میان غُربت تابوت‌ها نخواهیدم 🍂به زیر سنگ مزار ای خدا! نخواهیدم 🍃منم و خار بیابان که سنگ قبر من است 🍂دعای ، مزید صبر من است 🍃خدا که خواست ز دنیا بعید تر بشوم 🍂که زیر بارش سُرب و اسید ؛ تر بشوم 🍃خودش به فکر من و تکه‌های من است 🍂دعا کنیداز این هم، بشوم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✍دست نوشته فرزند #شهید_مدافع_حرم_مسلم_خیزاب: سلام ‌بابا دلم خیلی برایت #تنگ شده جان مادر عزیزم فردا(اول مهر) بیا دنبالم‌ #مدرسه آخه بچه ها با پدرهایشان می آیند😔 🍃🌺🍃🌺 #تشنــه ست شـبیه #ماهـیِ بی دریا یـا #آهوی پا بسته میان صحرا صبری بده ِای خدا، به فرزندِ شهـیــد وقتےکه بلـد شد بنویـسـد #بـابـا... #شادی_روح_شهید_خیزاب_صلوات #سالگرد_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌼🌺🌼🌺🌼🌺🌼 به راستی در این شرایط که از زمین و آسمان و می‌بارید چه کاری می‌شد، انجام داد؟ که ناگاه او از راه ‌رسید. با‌‌ همان فکسنی‌ و 📢 که بر بام آن قرار گرفته بود.  حاج‌بخشی می‌آید با بر سر و  بزرگی بر دوش و عطر و در دست. هنوز از راه نرسیده شعار ‌داد «کی خسته است؟» و صداهایی که از حلقوم بچه‌ها بیرون می‌آمد و در پاسخ او فریاد می‌زدند «دشمن!».  🔴 ـ کی بریده؟  🔴ـ آمریکا💥 🔴ـ کجا می‌رید؟  با این شعار حاج بخشی، لبخند بر بچه‌ها می‌نشیند و همگی، با یک صدا فریاد می‌زدند 🔴-کربلا❤ 🔴- منم ببرید 🔴- جا نداریم! 😁 و او با درآوردن مثلاً به بچه‌ها اعتراض می‌کند. ساعتی بعد پاتک دشمن دفع می‌شود و نیرو‌ها و تانک‌های عراقی مجبور به می‌شوند 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
❣عشق یعنی یه #پلاک 🌾که زده بیرون از دل خاک ❣عشق یعنی یه #شهید 🌾با لبهای #تشنه، سینه چاک💔 #پلاک آغشته به خون شهید مدافع حرم روح اله صحرایی🌷 #شهید_روح_الله_صحرایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
9⃣8⃣0⃣1⃣ 🌷 💠افطــار 🔰سرهنگ محمدی جانشین تیپ امام زمان(عج) خاطره‌ای از محمودرضا تعریف می‌کرد و می‌گفت: ماه بود و ما در سوریه بودیم که یکی از افسرهای ارشد ما را به ضیافت افطار دعوت کرد. 🔰با تعدادی از دوستان از جمله به میهمانی رفتیم و خیلی هم بودیم؛ دو سه دقیقه🕰بیشتر تا افطار نمانده بود و می خواستیم وارد سالن غذاخوری شویم اما منصرف شد 🔰و گفت: من ؛ رزمندگان لبنانی اصرار داشتند که با آن‌ها به برود و من نیز مصر بودم که دلیل‼️ برگشتنش را بدانم. بیضائی به من گفت: «شما ماشین🚘 را به من بده که برگردم و شما بروید و افطارتان را بخورید🍝، من هم بعد از افطار که برگشتید را برایتان می‌گویم.» 🔰بعد از افطار علت از میهمانی را پرسیدم و او در جوابم گفت: «اگر خاطرت باشد این قبلا نیز یکبار ما را به میهمانی ناهار🍲 دعوت کرده بود؛ آن روز بعد از ناهار دیدم که غذای ما را به سربازانشان داده‌اند و آن‌ها نیز از فرط با ولع غذای ته مانده را می‌خورند😋 🔰امروز که داشتم وارد سالن می‌شدم فکر کردم💬 اگر قرار است ته مانده غذای مرا به این سربازها بدهند، من آن را نمی‌خورم❌ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🎀روز #تولد_تو روز نگاه بــ🌧ـاران بر شوره زار #تشنه بر این دل بیابان 🎀روز تولد تو🎁 گویی پر از #خیال است یاس و کبوتر و باد🍃 در #حیرت_تو خواب است #شهید_رضا_کارگر #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰برای رسیدن به باید از گذشت 🔸تاسوعا یعنی ⇜مادیت دنیـ🌍ـا را کم دیدن ⇜یعنی دست رد به امان نامه زدن ⇜یعنی داشتن ⇜یعنی ولایت پذیری♥️ ⇜یعنی بر لب آب، شهید شدن یعنی ابوالفضل عباس(ع) 🔹و آنان که شهید شدن🌷 و تاسوعایی زیستن. در زندگیتان تاسوعای زیادی سراغتان می آید، زنهار که نکنی😔 وگرنه در عاشورای زندگی‌ات نخواهی دانست چه باید کرد⁉️⁉️ فرمانده قرارگاه فتح 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸در بیمارستان (س) به دنیا آمد. لحظه تولد محمد👶 به خاطر سن کم من، مسئله مرگ و زندگی ام مطرح شد. اسم را چیز دیگری انتخاب کرده بودیم اما من که خانمی پوشیه زده، کنار ضریح بزرگی قرار داشت؛ بچه ای را به من داد و گفت: 🔹«این بچه پسر است. اسمش را بگذار. ما این بچه را برای مدتی به تو می دهیم♥️ و دوباره از تو می گیریم. این بچه ». در آن زمان فکر کردم که بالاخره هر انسانی روزی دنیا می آید و روزی می میرد. بعد از متوجه شدم که قبل از تولد، سرنوشتش رقم خورده✅ 🔸محمدم همیشه در ایام لباس مشکی میپوشید و صبح از خانه بیرون می رفت؛ نمی دانم کجا میرفت‼️ خودش هم چیزی تعریف نمی کرد؛ می آمد، نماز و قرآن و دعایش📖 را می خواند و میخوابید. دوستانش تعریف می کردند که وقتی روضه (س) و (س) خوانده می شد، محمد خیلی گریه می کرد😭 🔹حتی وقتی در حرم (س) این روضه خوانده شده، از هوش رفته است. در منطقه به بچه ها گفته بود: می شود شبیه حضرت زهرا (س)🖤 و مثل خوابی که دیده ام، به سبب جراحت در ناحیه به شهادت🌷 برسم؟» 🔸و سرانجام محمدم در حالی که بر لب ذکر را تکرار میکرد و از ناحیه پهلو و کتف تیر خورده بود💥 با لب به شهادت رسید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣2⃣1⃣ 🌷 💠 🔰به گوش من رسونده بودند که لب تشنه در حسینی شهید شده، موقعی که مجروح شده بود، داشت ازش می رفت، درخواست آب کرد، ولی همرزمانش مانع🚫 شدند و بهش گفتند که اگه بهت بدیم، تو سریع جون میدی و فعلا آب واسه جسمت خوب نیست، لذا بهش ندادند😞 🔰و سجاد لحظات بعد به 🕊رسید. وقتی این موضوع رو شنیدم خیلی شدم😔 همش به خودم می گفتم که پسرم لب شهید شده و کاش بهش آب می دادند😭 🔰 دیدم که تو یک مکان بزرگی هستم و یک کوه در مقابل منه، سجاد من بالای کوه⛰ افتاده بود و منم داشتم می رفتم سمتش که بهش 💧بدم تا یه کم رفتم جلو دیدم که یک خانم چادری با عصا داره میره سمتش😭 (س) بود 🔰ایستادم و نگاه کردم دیدم سر سجاد رو گذاشت رو و داره به سجاد آب میده.من خواستم برم پیشش ازش کنم که یه وقت دیدم واسم دست تکون داد👋 که برگردم 🔰(منظورش این بود که بچه ات رو کردم و نگران نباش و برگرد) از وقتی که این رو دیدم، خیالم راحت شده که سجاد من شده است..‌😔 راوی: مادر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷 هیچ چیز گلوی مرا سیراب نمی سازد جز شهادت، ... شهیدی که به پاس مشاوره وی در آزادسازیِ شهر دجیل لقب شیرمرد دجیل را به خود اختصاص داد👌 ولادت: ۱۳٤٦ حمیدیه، خوزستان شهادت: ۱۳۹٤ سامرا، عراق 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷خودش لب هایش ترک خورده بود. خشک بود دهانش.... 🌷قمقمه آب💧 را گرفته بود بغل دنبال ها می گشت... مارا نیز جرعه آبی🍶 این دلهای خسته و را نیز دریاب😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔰واکنش پدرباازدواج پسر۱۹ساله اش 🔸پسرم۱۹سالش📆 بود وسال اول دانشگاه بود که یک روز به خانه آمد و گفت می‌خواهم موضوعی را مطرح کنم، میدانم مخالفید ولی من 🔹من با تعجب گفتم: شماهم از لحاظ سنی وهم و درآمد درسطحی نیستید که ما اقدام کنیم⛔️ برای کدام دختر برویم که شرایط شمارا قبول کند؟حالا زود است صبر کن به ... 🔸حاجی باخونسردی گفت: خانم کار شما مثل این است که فردی بگوید هستم😓 و شما بگویی صبرکن ۴-۵سال دیگر به تو آب💧 میدهم، دراین میان آن فرد میشود. 🔹حاجی گفت: باباکارخوبی کردی که موضوع را مطرح کردی✅ چون اگر خدایی نکرده فشاری راتحمل ویا بر تو میرفت پای منو مادرت نوشته میشد📝 🔸خلاصه دست به کارشدیم و هم قسمت کرد وپسرمان ازدواج💍 کرد‌. توکل به خدا از های بارز این شهید است👌 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🖤🚩 ازماه محرم 🏴 🚩لباس اش را دوباره می پوشدسماوری که برای می جوشد 🏴مگیر خرده که سیاه 🖤مکروه است 🌸 هم به گمانم سیاه می پوشد😔 🚩نگاه داشته کسی که در این ماه به یاد لبی کمتر آب 💧می نوشد 🏴همیشه بی حد و مزد می گیردهمان که یک سرسوزن برای او کوشد 🚩شدم حسین و خیالم آسوده است غلام می خرد اما غلام 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
⚘﷽⚘ ⚜بازگشت در محرم🏴 💢آخرین تماس گفت نگران نباش مادر که ششم محرم برمی‌گردم و همان محرم هم بازگشت و افتخار می‌کنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شده است. ⚜راوی؛ مادر 📌یاور یخی مدافعان حرم 💢 شهید طالبی در مقاومت چندین کیلومتر طی می‌کرد و آب💧‌خنک برای مدافع حرم تهیه می‌کرد. مدافعان حرم به طالبی می‌گفتند یاور یخی که نمی‌گذاشت رزمندگان باشند و کم‌تر دیدیم خودش روزها آب بخورد. 💢 شهید طالبی در خودش می‌گفت من ایرانی‌ام و انتخاب‌شده حضرت زینب(س) هستم. راوی: همرزم 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 3⃣4⃣ 💢البته نیاز به این علائم و نشانه ها مخصوص ... نه براى که با بزرگ شده است... و رایحه جسم و جان حسین را از زوایاى قلب خود بهتر مى شناسد.... تو را نیاز به نشانه و علامت نیست که راه گم کرده، علامت مى طلبد و ناشناس، نشانه مى جوید.... 🖤تویى که حسین را به یارى شامه ات مى فهمیدى،... تویى که هر بار براى حسین مى شدى ، آینه قلبت را مى گشودى و جانت را به او التیام مى بخشیدى.تویى که خود، حسینى و بهترین نشانه" براى یافتن او،... اکنون نیاز به نشانه و علامت ندارى... هم مى توانى حسین را در میان ، بازشناسى.... 💢اما آنچه نمى توانى باور کنى این است که.... از آن سرو آراسته ، این شاخه هاى شکسته باقى مانده باشد.از آن تن نازنین، این پیکر بریده بریده، به خون تپیده و سم ستوران شده... از آن قامت وارسته، این تن درهم شکسته، این اعضاى پراکنده و در خون نشسته.... تنها تو نیستى که نمى توانى این صحنه را باور کنى... 🖤 نیز که در میانه میدان ایستاده است... و اشک، مثل باران🌨 بهارى 🌸از گونه هایش فرومى چکد،... نمى تواند بپذیرد که این تن پاره پاره ؛ حسین او باشد.... همان حسینى که او بر سینه اش مى نشانده است... و سراپایش را غرق بوسه مى کرده است.... این است که تو رو به پیامبر مى کنى و از اعماق فریاد مى کشى: 💢_یا جداه ! یا رسول االله صلى علیک ملیک السماء(20) این کشته؛ حسین توست، این پیکر حسین توست! و این ، تواند.... یا محمد! حسین توست این کشته ناپاك زادگان که بر صحرا افتاده است و دستخوش باد صبا شده است... اى واى از آن و اندوه! اى واى از این یا ابا عبداالله!... 🖤 از شیون تو شدت مى گیرد،... آنچنانکه دست بر شانه مى گذارد تا ایستاده بماند... و تو مى بینى که در سمت دیگر او ایستاده است... و پشت سرش و اصحاب ناب رسول االله.داغ دلت از دیدن این عزیزان ، تازه تر مى شود و همچنان زجرآلوده فریاد مى کشى:_✨از این حال و روز، شکایت به پیشگاه باید برد و به پیشگاه شما اى ! اى ! اى سیدالشهداء! 💢داغ دلت از دیدن این عزیزان تازه تر مى شود... و به یاد مى آورى که تا حسین ، انگار این همه بودند و با حسین، گویى همه رفته اند.... همین امروز، همه رفته اند، فریاد مى کشى: امروز جدم رسول خدا کشته شد! امروز پدرم على کشته شد! امروز مادرم فاطمه زهرا کشته شد! امروز برادرم حسن مجتبى کشته شد! پیامبر، سعى در آرام کردن تو دارند اما تو بى خویش مى زنى: 🖤اى اصحاب محمد! اینان که به مى روند. و این است که را از بریده اند و و را ربوده اند.اکنون آنقدر بى خویش شده اى... که نه صف فشرده دشمنان را در مقابلت مى بینى... و نه حضور زنان و دختران را در کنارت احساس مى کنى. در کنار پیکر زانو مى زنى و همچنان زبان مى گیرى: 💢پدرم فداى آنکه در یک و غارت و گسسته شد. پدرم فداى آنکه 🏕 شکسته شد. پدرم فداى آنکه سفر، تا چشم به بازگشتش باشد و نگشته تا امید به مداوایش برود. پدرم فداى آنکه من فداى اوست . پدرم فداى آنکه درگذشت . پدرم فداى آنکه جان سپرد. پدرم فداى آنکه است . پدرم فداى آنکه محمد مصطفاست . جدش . 🖤پدرم فداى آنکه فرزند پیامبر هدایت ، فرزند خدیجه کبراست ، فرزند على ، یادگار فاطمه زهراست. صداى ضجه دوست و دشمن ، زمین و آسمان 🌫را بر مى دارد... زنان و فرزندان که تاکنون فقط سکوت و و تسلى تو را دیده اند،... با نوحه گرى جانسوزت بهانه اى مى یابند تا سیر گریه کنند... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍂باز دلتنگ شهیدان🌷 مےشوم 🍃بی قرارِ یـاد مےشوم 🍂یاد میدان جنون 🍃آشنایان غبار و خاڪ🌫 و خون 🍂یاد آنانےڪه مجنون♥️ بوده‌اند 🍃 اروند و کارون بوده اند.. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🍁همیشه پا در که می‌گذارم حس غریبی نمی‌کنم، مکان و زمان عجیب بوی آشنایی می‌دهد؛ شاید دلیلش این باشد که خانه پدرش زیاد رفته‌ام و می‌دانم چه رنگ و لعابی دارد اباالجواد. عجیب ناخن روی گچ می‌کشم وقتی فکر می‌کنم؛ عجیبی است آن که همسر زندگی‌ات که پا‌به‌پایت طی طریق می‌کند دختر پدرت باشد و بدانی در آخر آن نطفه ناپاک دست خود را به خون تو نیز آغشته می‌کند. . 🍁امام جوانم، دلم عجیب بند شماست چرا که هربار حاجتی از پدرتان داشتم شما را به او دادم. . 🍁غریب ابن غریب، عجیب بوی حسن می‌دهد، پاره‌های جگرش که میان تشت ریخت خواهرش و عباس و حسین‌اش بود آب دستش بدهد؛ خواهرت بود آقا جانم برای جوان مرگ بردارش گریه کند؟ پسرت توانست آب دستت بدهد تشنه جان ندهی؟ تا لااقل در یکی از روضه‌ها خیال‌مان راحت باشد امام‌مان جان نمی‌دهد؟؟ . 🍁بمیرم برایت که از خردسالی پدرت را گرفتند و نگذاشتند طعم امام را کنارت بچشی، بمیرم برایت که سراسر زندگی‌ات مجبور به تحمل چهره بوده‌ای و باز بمیرم برایت، برای سوز جگرت که هم می‌سوزاند هم که بر خاندان شما روا داشتند. کاش یکبار هم که اسم‌تان می‌آمد روضه‌ها جلوی هم قطار نمی‌شدند. این‌بار اما می‌خواهم پدرت را به شما قسم دهم، بد گیر افتاده‌ایم از هر طرف تیر می‌بارد بر ایمان‌مان، اجتماع، اقتصاد، فساد همه و همه چنگی می‌زنند و هرچه دم دستشان بیاید چنگ می‌زنند از قلب و ایمان و الفرار.... جان همان که قسمت داده‌ام منجی‌مان را برسان و نجاتمان ده ... . ✍نویسنده: . 🍁به مناسبت (ع) . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‍ 🌹بسم رب شهدا 🍃زندگی زیباست، اما از آن زیبا تر است، تن زیباست اما پرنده ، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند. 🍃راه و رفتار خیلی هایشان فریاد میزد که" این دنیای برای شما و زندگی برای ما"، این را به ما که عاشقی نداریم پیشکش میکنند و چه بد است درد بی هنری که به رخمان میکشند! 🍃«و ما الحیاة الدنیا الا لعب و لهو _ زندگی دنیا چیزی جز بازی و سرگرمی نیست.» به گمانم این را روزی چند بار دیکته میکنند... که از عشق و و فرزندشان می‌گذرند و با دل و جان راهی می‌شوند. 🍃جواد هم این دنیا را پیشکش ما کرد و دنیای آخرت را برای خود خرید...امنیت را هدیه کرد ولی را خریدار شد...از فاطمه ۵ساله اش گذشت اما رضایت را خرید... 🍃جواد محمدی از خود گذشتن را خوب بلد بود، را هم همینطور مثل نامش. 🍃این قلم به طور حتم نمی‌تواند آنچه را که لیاقت است روی کاغذ بیاورد اما می‌تواند، قطره ای از این باشد که دل و جان تشنه مرا سیراب کند...من ای که بویی از گذشت و عشق نبردم...💔 🍃عاشقی هنر است، و عاشق . من هنرمند نیستم که اگر بودم اکنون همره خوبان معرکه عشق بودم. 🍃کاش روزی برسد گذشتن را از خوبان بیاموزیم و زندگی ابدی را برای خود بخریم، کاش...😓 🌺به مناسبت سالروز ✍️نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۲۹ مرداد ۱۳۶۲ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امام زاده شهر درچه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
☆بسم الله الرحمن الرحیم☆ 🍃بار اول نبود که عازم ماموریت خارج از ایران می رفت چندبار قبلا به ماموریت ، لبنان و سوریه رفته بود اما این بار مخیر بود که یا به عراق برود و یا به . گفت میخواهم استخاره کنم، خوشحال شدم چرا که مطمئن می شدم هرجایی که با استخاره انتخاب شود جای خوبی است و مهدی سالم و موفق برخواهد گشت. جواب استخاره این بود عراق بد است و سوریه خیلی خوب! 🍃شادمانه نگاهش کردم و گفتم: باور کن اگر بروی عراق روز اول میشوی، برو سوریه تا خیال ما هم راحت باشد. چشم هایش برق خاصی افتاد، لبخند زد و گفت: چشم، میرم سوریه😌 🍃نزدیک بود که عازم شد، نگران روضه هر ساله مان بودم که سالها پیش باهم نذرش را انجام داده بودیم اما چیزی به مهدی نگفتم چون می دانستم روضه مان برای او مهمتر است و حتما یادش هست. 🍃چند روز به محرم بعضی از دوستانش که از نذر ما خبر داشتند به او گفته بودند که اگر میخواهی میتوانی برگردی اما او پاسخ منفی داده بود و گفته بودیم می مانم و همینجا روضه را برپا میکنیم ان شاالله که حضرت زهرا سلام الله علیها میپذیرند✨ 🍃نذر ما روضه دهه دوم محرم بود اما حضرت زهرا پیش پیش پسرش را قبول کرد و سید مهدی حسینی در روز اول محرم با لبی از پهلو و سینه تیر خورد و در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم سلام الله علیها به رسید. 🍃تازه آنجا بود که فهمیدم چرا جواب استخاره خیلی خوب آمد، چرا که خیلی خوب برای او عاقبت بخیری بود و شهادت...💔 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۷ مرداد ۱۳۵۹ 📅تاریخ شهادت : ۱۲ مهر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : سوریه
‍ 🍁همیشه پا در که می‌گذارم حس غریبی نمی‌کنم، مکان و زمان عجیب بوی آشنایی می‌دهد؛ شاید دلیلش این باشد که خانه پدرش زیاد رفته‌ام و می‌دانم چه رنگ و لعابی دارد اباالجواد. عجیب ناخن روی گچ می‌کشم وقتی فکر می‌کنم؛ عجیبی است آن که همسر زندگی‌ات که پا‌به‌پایت طی طریق می‌کند دختر پدرت باشد و بدانی در آخر آن نطفه ناپاک دست خود را به خون تو نیز آغشته می‌کند. . 🍁امام جوانم، دلم عجیب بند شماست چرا که هربار حاجتی از پدرتان داشتم شما را به او دادم. . 🍁غریب ابن غریب، عجیب بوی حسن می‌دهد، پاره‌های جگرش که میان تشت ریخت خواهرش و عباس و حسین‌اش بود آب دستش بدهد؛ خواهرت بود آقا جانم برای جوان مرگ بردارش گریه کند؟ پسرت توانست آب دستت بدهد تشنه جان ندهی؟ تا لااقل در یکی از روضه‌ها خیال‌مان راحت باشد امام‌مان جان نمی‌دهد؟؟ . 🍁بمیرم برایت که از خردسالی پدرت را گرفتند و نگذاشتند طعم امام را کنارت بچشی، بمیرم برایت که سراسر زندگی‌ات مجبور به تحمل چهره بوده‌ای و باز بمیرم برایت، برای سوز جگرت که هم می‌سوزاند هم که بر خاندان شما روا داشتند. کاش یکبار هم که اسم‌تان می‌آمد روضه‌ها جلوی هم قطار نمی‌شدند. این‌بار اما می‌خواهم پدرت را به شما قسم دهم، بد گیر افتاده‌ایم از هر طرف تیر می‌بارد بر ایمان‌مان، اجتماع، اقتصاد، فساد همه و همه چنگی می‌زنند و هرچه دم دستشان بیاید چنگ می‌زنند از قلب و ایمان و الفرار.... جان همان که قسمت داده‌ام منجی‌مان را برسان و نجاتمان ده ... . ✍نویسنده: . 🍁به مناسبت (ع) . 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh