Modafe Haram fainal_1394-12-14-5-18.mp3
4.57M
🎤👇 مدافع حرم تا
جون دارم منم 😭
#خداحافظ عزیزای دل من
از زبان مدافعان حرم و شهید #محمدتقی_سالخورده
کاری از #حسن_محمودزاده 🎤
#بسیارزیبا👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه8⃣4⃣ 🔰پدر #شهیدم_ابراهیم رحیمی خیلی شوخ طبع بودند به خاطر دارم هنگامی که ایشان از جبهه ب
🌷 #طنز_جبهه 9⃣4⃣
💠 شفاعت 🕊
🔹مثلا آموزش آبی خاکی می دیدیم. یکبار آمدیم #بلایی را که دیگران سر ما آورده بودند سر بچه ها بیاوریم ولی نشد.😔
🔸فکر می کردم لابد همین که خودم را مثل آن بنده خدا زدم به #مردن و غرق شدن🏊♀، از چپ و راست وارد و ناوارد می ریزند توی #آب، با عجله و التهاب من را می کشند بیرون و کلی تر و خشکم می کنند و بعد می فهمند که با همه #زرنگی کلاه سرشان رفته است. 😒
🔹کلاه سرشان این بود که در یک نقطه ای از #سد بنا کردم الکی زیر آب رفتن، بالا آمدن. دستم را به علامت کمک بالا بردن و خلاصه #نقش بازی کردن😊.
🔸نخیر هیچکس #گوشش بدهکار نبود، جز یکی دو نفر که #نزدیکم بودند. آنها هم مرا که با این وضع دیدند، شروع کردند دست تکان دادن: #خداحافظ! اخوی اگه شهید شدی #شفاعت یادت نره! 😂
#لبخند_بزن_بسیجی😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهیدی که آرزو داشت در ظهر عاشورا حرّ امام حسین(ع) باشد... #شهید_محمد_تقی_شمس🌷 #بخوانید👇👇 🍃🌹🍃🌹 @s
5⃣0⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهیدی که دوست داشت حرّ امام حسین (علیه السلام) باشد
🏴خواندن #زیارت_عاشورا شده بود کار هر روزش. شلمچه بود که #چشماش مجروح شد.
کم کم بیناییش رو از دست داد😔، با این حال زیارت عاشورا خواندنش ترک نشد❌..
🏴باضبط صوت📻 هم زیارت عاشورا گوش می داد هم روضه.... توی #ماه_محرم حالش خراب شد.پدرش می گفت : « هرروز می نشستم کنار تخت🛌 برایش زیارت #عاشورا می خواندم...
🏴اما روز عاشورا یه جور دیگه زیارت عاشورا خواندیم... 10 صبح ⏰بود که از من پرسید: بابا! #حرّ چه روزی شهید شد⁉️گفتم: #روزعاشورا...
🏴گفت : دعاکن من هم #امروز حٌرّ امام حسین بشم.ظهرکه شد.گفت: بابا! بی قرارم. بگو #مادر بیاد.بعدهم گفت :برایم سوره ی #فجر بخون، سوره ی #امام_حسین(علیه السلام)...
🏴شروع کردم به خوندن🗣 ... به آیه
💠«یا ایتهاالنفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» که رسیدم، خیلی گریه کرد😭..
گفت: #دوباره بخوان... 13 یا 14 بار براش خواندم... همین جورگریه می کرد😭...
🏴هنوز #سیر نشده بود🚫، خجالت کشید دوباره اصرار کنه.گفت: بابا! #مادر نیومد؟ گفتم: نه هنوز.گفت:پس #خداحافظ...
🏴قرآن📖 روگذاشتم روی میز برگشتم.انگار سالها بود که #جون_داده.تازه ظهرشده بود. #ظهر_عاشورا😭😭.
#شهید_محمد_تقی_شمس
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
Modafe Haram fainal_1394-12-14-5-18.mp3
4.57M
🎤👇 مدافع حرم تا
جون دارم منم 😭
#خداحافظ عزیزای دل من
از زبان مدافعان حرم و شهید #محمدتقی_سالخورده
کاری از #حسن_محمودزاده 🎤
#بسیارزیبا👌👌
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✨☄✨☄✨☄✨☄
#خداحافظ.پسرم 💔
می خواست بره و بچه ها منتظرش بودن...🚐
حس عجیبی داشت، انگار می دونست این دفعه برگشتنی نیست!😢
اضطراب داشت که چجوری با مادر خداحافظی کنه...🚨
با خودش می گفت: «یعنی الان چی می خواد بگه، من که طاقت ندارم بشنوم...»💔
فکر می کرد الان قراره بشنوه که پسرم زود برگرد! من رو تنها نذار و زود به زود بهم زنگ بزن و...☎️
بالاخره دلش رو زد به دریا و رفت جلو، دست مادر رو بوسید و از زیر قرآن ردش کرد...❤️
منتظر شنیدن شد که یه دفعه مادر گفت:
«خداحافظ پسرم، سلام من رو به حضرت زهرا(س)برسون ... 👋😔😔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#آخرین_شب ... 🌺غسل کرد و از همه #حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم،
6⃣1⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠ثبت نام برای سوریه
🔸دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای #سوریه ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و #دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها)
🔹گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، #هرکاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه #جنگی است و خانم نمیبرند😒.
🔸بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل #تغییر کرد، #نماز_شبش ترک نشد👌، اعمال #مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای #مادی از خدا نخواه، همیشه چیزهای #بزرگ بزرگ از خدا بخواه🌺. آخر همه دعاهایش همیشه شهادت بود.
🔹وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر #خوشحال ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، #خداحافظ...✋🕊
🔸گفتم: تو داری میروی #جنگ💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام #قفس شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍.
#شهید_ایوب_رحیم_پور🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - حسین طاهری - خداحافظ همین حالا.mp3
5.5M
🎧 #زمینه احساسی
🌾خداحافظ همین حالا که من #تنهام
🌾 #خداحافظ بشرطی که نفهمیدن
شده چشمام😔
🎤 #حسین_طاهری
👌فوق زیبا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - حسین طاهری - خداحافظ همین حالا.mp3
5.5M
🎧 #زمینه احساسی
🌾خداحافظ همین حالا که من #تنهام
🌾 #خداحافظ بشرطی که نفهمیدن
شده چشمام😔
🎤 #حسین_طاهری
👌فوق زیبا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم
📖خب صبر کن فردا صبح بلیت هواپیما✈️ میگیرم برایت. پایش را توی کفشش کرد"محمد حسین را هم میبرم"
-اورا برای چی؟ از درس📚 و مشقش می افتد
#محمدحسین اماده شده بود. به من گفت: مامان زیاد اصرار نکن، میرویم یک دوری میزنیم و برمیگردیم🙂
ایوب عصایش را برداشت
_میخواهم کمکم باشد. محمد حسین را فردا صبح با هواپیما میفرستم
📖گفتم: پس لا اقل صبر کن برایتان میوه🍎 بدهم ببرید. رفتم توی اشپز خانه
+ایوب حالا که میروید کی برمیگردید؟
جلوی در ایستاد و گفت: محمد حسین را ک #فردا برایت میفرستم، خودم....."
کمی مکث کرد
+فکر کنم این بار خیلی طول بکشد تا برگردم....
📖تا برگشتم توی اتاق صدای ماشین🚗 امد ک از پیچ کوچه گذشت. ساعت نزدیک #پنج صبح بود. جانمازم را رو به قبله پهن بود. با صدای تلفن☎️ سرم را از روی مهر برداشتم. سجاده ام مثل صورتم از اشک خیس بود.
📖گوشی را برداشتم. محمد حسین بلند گفت: الو.......مامان
-تویی محمد؟ کجایید شماها؟
محمد حسین نفس نفس میزد
"مامان ....مامان....ما.... #تصادف کردیم......یعنی ماشین چپ کرده
📖تکیه دادم ب دیوار
"تصادف😱 کجا؟ الان حالتان خوب است⁉️
- من خوبم
اب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض الود نباشد
+خیلی خب محمد جان، نترس بگو الان کجا هستید؟ تا من خودم را به شما برسانم
-توی جاده #زنجان هستیم. دارم با موبایل📱 یک بنده خدا زنگ میزنم. به اورژانس هم تلفن کرده ام. حالا میرسد. فعلا #خداحافظ.
📖تلفنمان یک طرفه شده بود. چادرم را جمع کردم و نشستم توی پله ها و گوش تیز کردم تا بفهمم کی از خانه ی #اقای_نصیری سر و صدا بیرون می اید. یاد خواب مامان افتادم. یک ماه قبل بود. اذان صبح را میگفتند که مامان تلفن زد📞"حال ایوب خوب است؟"
📖صدایش میلرزید و تند تند نفس میکشید گفتم: گوش شیطان کر، تا حالا که خوب بوده چطور‼️
-هیچی شهلا #خواب دیده ام
+خیر است ان شاءالله
-دیدم سه دفعه توی اسمان ندا میدهند: جانباز ایوب بلندی #شهید_شد
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
◈دردا که امیر مهربان #رفت که رفت
●#سردار رشید قهرمان رفت که رفت
◈آن مالک قلبـ♥️ما، #سلیمانی ما
●ای وای قرار جانمان رفت که رفت😔
◈خداحافظ #علمدارِسپاه قدس ایران
●#خداحافظ امیر لشکرِ مُلک دلیران
◈تو رفتی و دل شیعه پریشان شد دریغا
●#خداحافظ_سلیمانی دلاور شیرِ دوران
🌾آنچه در پارچه ای سپید پیچیده اند #دلهای ماست که راهی #بهشت می شود
⭕️السلام علیک یا انصار ابی عبدالله
سلام مارا به #مولایمان برسان
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شبتون_شهدایی 🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
خواجه امیری سلام آخر.mp3
5.88M
سلام ای غروبِ غریبانه ی دل💔
سلام ای طلوعِ سحرگاهِ #رفتن
سلام ای غمِ لحظه های #جدایی
خداحافظ؛ ای شعرِ شبهای روشن
#خداحافظ؛ ای قصه ی عاشقانه
خداحافظ؛ ای همنشین همیشه😔
🎤 #احسان_خواجه_امیری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
خبر کوتاه بود و جانکاه:
#حاج_یونس_حبیبی
رزمنده و جانباز دفاع مقدس
ذاکر اهل بیت علیهم السلام
خالق نوای "یااباعبداللهالحسین"
به همرزمان شهیدش پیوست🕊
اصلاً کسی که غمنامه #حضرت_رقیه(س) رو سروده، مگر میشود خودش همچون خانوم، آرام و بیصدا، غریبانه جان ندهد😔
#خداحافظ ای صدای آشنا!
خداحافظ ای سوز نوحهی "یااباعبدالله الحسین"!
خداحافظ ای یادگار جبههها💔
خداحافظ ای #حاج_یونس!
#شهید_حاج_یونس_حبیبی
#هنیئا_لک_فی_الشهاده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا 💞
🌾_کجا میری⁉️
+بگم،جیغ و داد راه نمیندازی؟
_بگو آقا مصطفی قلبم💞 اومد تو دهنم.
🔸 عراق میری عراق؟! به اجازه کی؟! که بعد بری سوریه⁉️
+رشته ای بر گردنم افکنده دوست!
_زدم زیر گریه...😭
+کاش الان اونجا بودم عزیز.
_که چی بشه!
+آخه وقتی گریه میکنی خیلی #خوشگل میشی😍
🔹_لذت میبری زجر بکشم⁉️
+بس کن سمیه! چرا فکر میکنی من دل ندارم؟! خیال میکنی خوشم میاد از تو و فاطمه دل بکنم😔 #خداحافظ سمیه، مواظب خودت و فاطمه باش!
🔸_گوشی را قطع کردی. چندبار شماره ات را گرفتم، اما گوشی ات خاموش بود📴سرم را به شیشه پنجره تکیه دادم، درحالی که اشک هایم می آمدند. کجا میرفتی #آقامصطفی❓ میرفتی تا ماه شوی.
به روایت همسر شهید
📚کتاب اسم تو مصطفاست
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌷
#سالروز_شهادت
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
8⃣5⃣ #قسمت_پنجاه_وهشتم
📖خب صبر کن فردا صبح بلیت هواپیما✈️ میگیرم برایت. پایش را توی کفشش کرد"محمد حسین را هم میبرم"
-اورا برای چی؟ از درس📚 و مشقش می افتد
#محمدحسین اماده شده بود. به من گفت: مامان زیاد اصرار نکن، میرویم یک دوری میزنیم و برمیگردیم🙂
ایوب عصایش را برداشت
_میخواهم کمکم باشد. محمد حسین را فردا صبح با هواپیما میفرستم
📖گفتم: پس لا اقل صبر کن برایتان میوه🍎 بدهم ببرید. رفتم توی اشپز خانه
+ایوب حالا که میروید کی برمیگردید؟
جلوی در ایستاد و گفت: محمد حسین را ک #فردا برایت میفرستم، خودم....."
کمی مکث کرد
+فکر کنم این بار خیلی طول بکشد تا برگردم....
📖تا برگشتم توی اتاق صدای ماشین🚗 امد ک از پیچ کوچه گذشت. ساعت نزدیک #پنج صبح بود. جانمازم را رو به قبله پهن بود. با صدای تلفن☎️ سرم را از روی مهر برداشتم. سجاده ام مثل صورتم از اشک خیس بود.
📖گوشی را برداشتم. محمد حسین بلند گفت: الو.......مامان
-تویی محمد؟ کجایید شماها؟
محمد حسین نفس نفس میزد
"مامان ....مامان....ما.... #تصادف کردیم......یعنی ماشین چپ کرده
📖تکیه دادم ب دیوار
"تصادف😱 کجا؟ الان حالتان خوب است⁉️
- من خوبم
اب دهانم را قورت دادم تا صدایم بغض الود نباشد
+خیلی خب محمد جان، نترس بگو الان کجا هستید؟ تا من خودم را به شما برسانم
-توی جاده #زنجان هستیم. دارم با موبایل📱 یک بنده خدا زنگ میزنم. به اورژانس هم تلفن کرده ام. حالا میرسد. فعلا #خداحافظ.
📖تلفنمان یک طرفه شده بود. چادرم را جمع کردم و نشستم توی پله ها و گوش تیز کردم تا بفهمم کی از خانه ی #اقای_نصیری سر و صدا بیرون می اید. یاد خواب مامان افتادم. یک ماه قبل بود. اذان صبح را میگفتند که مامان تلفن زد📞"حال ایوب خوب است؟"
📖صدایش میلرزید و تند تند نفس میکشید گفتم: گوش شیطان کر، تا حالا که خوب بوده چطور‼️
-هیچی شهلا #خواب دیده ام
+خیر است ان شاءالله
-دیدم سه دفعه توی اسمان ندا میدهند: جانباز ایوب بلندی #شهید_شد
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh