eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیار مهربان، کاری، سربه زیر، همیشه تو کارای پیش قدم بود، همین کارش باعث شده بود که چنتا بیشتر به یادگار نمونه. تو ۱۸ سال خدمت تو سپاه، فردی بود که ب اهمیت میداد... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_عارف_کایدخورده🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_الیاس_چگینی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_الیاس_چگینی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣6⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: همسر شهید 🔰تصمیمش را گرفته بود. به من گفت اصل کار هستی، اگر اتفاقی برایم بیافتد 👈تویی که باید بار ها را به دوش بکشی، اگر نباشی نمی روم🚷 من هم گفتم کسی نیستم که شما را از این راه کنم. 🔰همیشه در دوران جوانی با خودم فکر می کردم💭 این سعادت را نداشتیم که در حضور داشته باشیم وقتی صحنه های جنگ💥 را در تلویزیون📺 نشان می دادند نگاه می کردم و می خوردم و گریه می کردم که ای کاش ما در آن زمان بودیم و قدمی بر می داشتیم. 🔰وقتی موضوع پیش آمد و تصمیمش را با من در میان گذاشت کمی به خاطر بچه ها نگران😥 بودم ولی خودم نداشتم. برای دخترم نگران بودم که خیلی پدرش را دوست💗 داشت. موضوع را که مطرح کردم گفت: راضی کردن با من، گفت: در هر کاری توکلت به خدا باشد، من هم دیگر چیزی نگفتم. 🔰به خودم آمدم و زدم که تو همیشه می خواستی در میدان عمل باشی و اینجا میدان عمل💪 است. این شد که همان کوچکم که بهانه اش بچه ها بودند نیز از بین رفت💥 🔰تا الان یک لحظه و یک بار اتفاق نیافتاده🚫 است که کنم، با وجود دلتنگی ای که دارم اما نگفته ام چرا رفت. خبر را شنیدم خدا را شکر کردم، در دور و اطراف و خانواده مان شهیدی🌷 نداشتیم و الیاس خانواده شد. 🔰همیشه به خودم می گفتم این چه کسانی هستند که به این درجه🏅 رسیده اند، فکر می کردم💬 خیلی دور و باشند. این اتفاق که برای همسرم افتاد برای من شد، ایشان خودش هم آرزوی شهادت🕊 داشت، برایش دعا می کردم و می گفتم خدایا به خانواده، مرگ جوان نده ولی اگر خواستی بدهی هر زمان که بود اشکالی ندارد☺️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در استان حلب #سوریه به شهادت🌷 رسید و تاکنون اثری از #پیکرش بدست نیامده است. همسر شهید: پسرم گاهی نبودن #پدرش را به زبان می‌آورد. چندباری از من پرسید من دیگر بابا ندارم⁉️ گفتم هر زمان که دلتنگ💔 پدر می‌شوی به #عکسش نگاه کن و آن را در آغوش بگیر💞 #شهید_الیاس_چگینی 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در ا
💢بسیار مهربان😍 کاری، سربه زیر، همیشه تو کارای #تدارکاتی پیش قدم بود 💢همین کارش باعث شده بود که چندتا بیشتر عکس📸 به #یادگار نمونه تو ۱۸ سال خدمت مخلصانش👌 تو #سپاه، فردی بود که به #نماز اول وقت🕐 اهمیت میداد... #شهید_الیاس_چگینی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در ا
🔰پاییز سال 90 آخرین سری به #سردشت رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همان‌جا خواب #شهادتش را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم😰 با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از #نماز صبح تماس گرفتم📞 🔰باهم صحبت کردیم و گفتم که خواب دیدم #شهید_شدی، تعریف کرد که همان صبح عملیاتی داشتند که باید به منطقه ای مین گذاری💣 شده می رفتند اما #عملیات کنسل شد. 🔰برای رفتن به #سوریه با اینکه خانواده مخالف بودند عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده برود👣 فقط چند نفری از خانواده هایمان👥 به علاوه خودم #مخالف رفتنش نبودند❌وگرنه مابقی همه مخالفت می کردند. 🔰قرار گذاشته بود اگر #رفتنی شد به کسی نگوید و از فرودگاه🛫 تماس بگیرد و با همه خداحافظی👋 کند. البته من سفارش کردم قبل از رفتن حتما به #مادرش اطلاع دهد چون ایشان حق داشتند👌 که بدانند. رفتنش که جور نشد بارش را بست تا به #زیارت_اربعین برود. سال 94🗓 بود، قرار شد مرخصی بگیرد و به #کربلا برود که خبر دادند کار رفتنش به سوریه درست شده است😍 🔰 #برادرش که از موضوع مطلع شد به همه خانواده اطلاع داد. چند روز قبل از رفتنش🚍 همه خانواده برای دیدنش به منزل آمدند🏘 مادرش گفت فکر خودت را نمی کنی فکر #زنت را بکن که با سن کمش باید دوتا بچه کوچک👶 را نگه دارد، #آقا_الیاس خندید و گفت زن من را نگاه نکنید، #شیرزنی هست. #شهید_الیاس_چگینی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در ا
در #عشـــــقــ❤️ یا وارد نشو یا مـــ✊ــرد #رفتن باش ... این جاده #اصلا دوربرگــ↪️ـــردان نخواهد داشت🚫 #شهید_الیاس_چگینی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در #عشـــــقــ❤️ یا وارد نشو یا مـــ✊ــرد #رفتن باش ... این جاده #اصلا دوربرگــ↪️ـــردان نخواهد داش
1⃣7⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: همسرشهید 🔰در یک زندگی می کردیم و نسبت دور فامیلی👥 با هم داشتیم. ایشان با بزرگ من دوست بود، من هم او را دیده بودم. خودش من را به خانواده‌اش معرفی کردوبه ام آمدند. 🔰در طول صحبت خاصی باهم نکردیم❌ چون یکدیگر را از قبل می شناختیم. من ✔️تدین خودش و خانواده اش بود ضمن اینکه در پاسداران کار می کرد و به شغلش علاقه💖 داشتم. 🔰جشن نامزدی💍 گرفتیم و کردیم، یکی دو هفته قبلش محرمیت خواندیم بعد از هفت ماه📆 جشن عروسی🎊 گرفتیم، نزدیک سه سال خانه زندگی کردیم چون پدر و مادر پیری داشت 🔰ایشان خانه بود و می‌بایست از آنها نگهداری می کرد. بعد از چند سال یک خانه🏡 جدا در روستا گرفتیم و شدیم. حسرت را داشتم، دلم می خواست سهمی در داشته باشم 🔰گفت: ما چون هستیم هرجا که بگویند باید برویم🚗 من هم کرده بودم و می دانستم اختیارش دست خودش نیست🚫 و اگر دستور بدهند باید حضور داشته باشد، البته من هم را دوست داشتم و مشکلی با آن نداشتم. 🔰اول ازدواج به یک دوره در کرج رفت. سه ماهش را در تابستان رفته بود و 10 روز بعد از عروسی🎉 به ادامه دوره رفت و فقط و جمعه ها📆 می آمد. مدتی هم به ماموریت سردشت رفت، در همان ماموریت خیلی از صحبت می کرد و می گفت دعا کنید شهید شوم🌷 🔰همیشه در دعاهای نمازش📿 از خدا می خواست مرگش را قرار دهد. تا زمانی که در خانه کنار هم💞 بودیم متوجه نبود نمی شدم اما به محض اینکه پایش را از خانه بیرون🏘 می گذاشت دلتنگی هایم💔 شروع می شد. دلم می خواست در منزل باشد اما چون را دوست داشتم حرفی نمی زدم✘ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پاییز سال 90 آخرین سری به #سردشت رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همان‌جا خواب #شهادتش را دیدم. خیلی
🔺پسرم #شیطنت‌های خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت☺️ یک‌بار زمانی که تازه به سنین #جوانی رسیده بود من در حیاط🏡 مشغول کار بودم، #الیاس را دیدم که روی زمین دراز کشیده 🔺به سمتش رفتم و صدایش کردم🗣 اما #جوابی_نداد، خیلی ترسیدم😥 فکر کردم برای الیاسم اتفاقی افتاده، با هول‌و ولا #پدرش را صدا کردم اما الیاس تا صدای پدر خدابیامرزش را شنید مثل #موشک بلند شد و پا به فرار🏃 گذاشت، فهمیدم که بازهم دارد با من #شوخی می‌کند😅 راوی: مادر شهید #شهید_الیاس_چگینی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺پسرم #شیطنت‌های خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت☺️ یک‌بار زمانی که تازه به سنین #جوانی رسید
1⃣9⃣0⃣1⃣ 🌷 🔻راوی: مادر شهید 🔰تازه شده بود که به من گفت: می‌خواهد، وقتی از الیاس پرسیدیم که چه کسی را می‌خواهی⁉️ در جواب بیست‌سؤالی📝 راه انداخت! به ما می‌گفت بگردید گزینه‌ای را که می‌خواهم کنید 🔰دو دایره سفید و سیاه جلوی او گذاشته بودیم که اگر جوابش بود روی سفید⚪️ و اگر بود روی دایره سیاه⚫️ انگشت بگذارد! ما هم سؤال می‌پرسیدیم و او با گذاشتن انگشت👆 روی دایرها می‌داد، از روستا و محله و آشنا و فامیل پرسیدیم تا در نهایت روی گزینه‌ای کرد و ما متوجه شدیم که خواهان دختر ناتنی من است. 🔰آن روزها دختران در در سنین پایین ازدواج💍 می‌کردند و عروس من هم سن داشت. این‌گونه شد که برای الیاس به رفتیم و بعد از بیست‌ سؤالی به دختر موردعلاقه💖 او رسیدیم! 🔰یک روز قبل از رفتنش مثل همیشه غروب🏜 به خانه ما آمد و کم‌کم زمزمه رفتنش را به شنیدم، وقتی گفت که فردا عازم🚌 است حرفی از نزدم❌چون راهی را رفت که نمی‌شد گفت ! فردا صبح که برای خداحافظی آخر آمد، خودم از زیر قرآن📖  او را رد کردم، رفت و . 🔰بیشترین زمانی که احساس دل‌تنگی💔 به اوج خود می‌رسد ، چون هر غروب به سراغ من می‌آمد و هم‌دیگر را می‌دیدیم💕 و به من می‌گفت: اگر دارم بگویم تا انجام دهد، اگر هم نمی‌آمد حتماً زنگ☎️ می‌زد و جویای حالم می‌شد 🔰 اما بعد از غروب‌ها چشمم به در خانه🏡 خشک می‌شود شاید بیاید و من یک‌بار دیگر روی ماهش را ببینم😭 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺پسرم #شیطنت‌های خاص خود را داشت، با من هم خیلی شوخی داشت☺️ یک‌بار زمانی که تازه به سنین #جوانی رسید
گـمانمـ💭 سازنـــــده ی اولین پنجـــــره ی دنیـ🌏ــا می خواست #انتـــــظار را روی دیـــــوار بِکــ🎨ــشد #شهید_الیاس_چگینی #شهید_جاویدالاثر_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
گـمانمـ💭 سازنـــــده ی اولین پنجـــــره ی دنیـ🌏ــا می خواست #انتـــــظار را روی دیـــــوار بِکــ
1⃣3⃣1⃣1⃣ 🌷 💠خواهرانه 🔰از شیرینی‌های سنتی به ویژه شیرینی برای الیاس پختم🍩 تا در خود و هم‌رزمانش👥 بخورند، به او گفتم مقداری از شیرینی‌ها را هم برای حضرت زینب(س) ببرد 🔰وقتی برای بعد از اعزام از پشت تلفن☎️ به من زنگ زد گفت: که این من را انجام داده است✔️ صدایش از پشت تلفن گرفته بود و به‌خوبی حس می‌کردم گریه کرده😭 🔰در آخرین صحبت‌هایمان به من کرد که فراموش نکنم❌ که همیشه کنار و فرزندانش باشم و نگذارم تنها💕 بمانند.  🔰متأسفانه بعد از برادرم گاهی بسیار بی‌تابش💓 می‌شدم و دل‌تنگی برای اذیتم می‌کرد😔 بااین‌حال هیچ‌گاه از رفتن او برای از حریم اهل‌بیت(ع) ناراحت و پشیمان نبوده و نیستم🚫 🔰 من معتقدم برگزیده شده👌 خداوند برای قرار گرفتن در این راه هستند و براساس که اعتقادات آن‌ها نشان می‌دهد حرکت می‌کنند👣 و همین موجب شده با و محکم در این مسیر قدم بردارند. به نظرم این شدن یک‌روزه به وجود نمی‌آید❌ بلکه از همان کودکی👶 نشأت می‌گیرد.  🔰الیاس همیشه تأکیـ💥ــد داشت پیرو باشیم و به بانوان هم سفارش می‌کرد خود را همواره حفظ کنند. این سیره همه شهدا🌷 چه در ایام دفاع مقدس و چه اینک در میان دنبال و نسل به نسل انتقال داده می‌شود✅ راوی: خواهر شهید 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣3⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 💠خواهرانه 🔰از شیرینی‌های سنتی به ویژه شیرینی #پادرازی برای الیاس پختم🍩 تا
♥️🌷♥️🌷♥️🌷♥️ #خنـده کن تا بِشَوی سوژه‌ی نقاشی🎨 من من #فقــط شیوهٔ‌ لبخند😍 کشیدن بلدم ... #شهید_الیاس_چگینی #شهید_مدافع_حرم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#وصیت شهید مدافع حرم به همسرش💞 وقتی #خبر_شهادتم رو شنیدی #بخند #شهید_الیاس_چگینی #سالروز_ولادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت شهید مدافع حرم به همسرش💞 وقتی #خبر_شهادتم رو شنیدی #بخند #شهید_الیاس_چگینی #سالروز_ولادت
سخت است 💥اما ... گذشتند از هر آنچہ که قلبشان♥️ را #وصل زمین میکرد! این قانون پــ🕊ـرواز است گذشتن #براے_رها شدن.. رسیدن🌷 آرے #گـذشتند #شهید_الیاس_چگینی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هر صبــ☀️ـح كه چشم باز مي كنم #نيستي تو پاي بودنت هميشه لنگ مي زند😔 و من پاي #رفتنم .... عزيز جانمـ♥️ #برگرد من برايت دل #قرباني كرده ام ...... #شهید_الیاس_چگینی #سلام_صبحتون_شهدایی 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت شهید مدافع حرم به همسرش💞 وقتی #خبر_شهادتم رو شنیدی #بخند #شهید_الیاس_چگینی #سالروز_ولادت
♦️بسیارشوخ طبع بود و بالطبع، این شوخ طبعی را در خانه🏡 هم داشت، درست است زمان زیادی درخانه نبود ولی درخانه کیفیت خوبی داشت بسیار اهل بازی کردن با بچه ها بود. ♦️دخترمان وابستگی زیادی به پدرش داشت و زمانی که همسرم به شهادت رسید، 9ساله📆 بود، درعین حال اگر اشتباه بچه را می‌دید به راحتی از آن نمی‌گذشت📛 ♦️مثلا یکبار بچه‌ها چیزی ازپدرشان خواستند اما ایشان نکرد✘ و بااینکه خودش هم ناراحت بود ولی این کار را به بچه‌ها می‌دانست، محبتش به بچه ها باعث نمی شد از خطاهای آنان به راحتی بگذرد و این های خوب👌 اخلاقی‌اش بود ♦️خصوصیت دیگرش دل‌بزرگ و صاف و ساده اش♥️ بود، همکارانش می‌گویند اول وقتش را به هیچ عنوان ترک نمی‌کرد سر نماز حالت خاصی داشت، در قنوت🤲 دستش را طوری بالا می‌آرود که به می گفتم همه چیز را برای خودتان می‌خواهید، می‌گفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید. ♦️روی خیلی حساس بود مدتی در محل کار مسئول خرید🛒 شده‌ بود جالب اینجاست برای خرید وسایل سرکار همه تلاشش رامی‌کرد که کمترین پول💰 بیت المال را خرج کند امابرای وسایل منزل اینطور . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#وصیت شهید مدافع حرم به همسرش💞 وقتی #خبر_شهادتم رو شنیدی #بخند #شهید_الیاس_چگینی #سالروز_ولادت
♦️بسیارشوخ طبع بود و بالطبع، این شوخ طبعی را در خانه🏡 هم داشت، درست است زمان زیادی درخانه نبود ولی درخانه کیفیت خوبی داشت بسیار اهل بازی کردن با بچه ها بود. ♦️دخترمان وابستگی زیادی به پدرش داشت و زمانی که همسرم به شهادت رسید، 9ساله📆 بود، درعین حال اگر اشتباه بچه را می‌دید به راحتی از آن نمی‌گذشت📛 ♦️مثلا یکبار بچه‌ها چیزی ازپدرشان خواستند اما ایشان نکرد✘ و بااینکه خودش هم ناراحت بود ولی این کار را به بچه‌ها می‌دانست، محبتش به بچه ها باعث نمی شد از خطاهای آنان به راحتی بگذرد و این های خوب👌 اخلاقی‌اش بود ♦️خصوصیت دیگرش دل‌بزرگ و صاف و ساده اش♥️ بود، همکارانش می‌گویند اول وقتش را به هیچ عنوان ترک نمی‌کرد سر نماز حالت خاصی داشت، در قنوت🤲 دستش را طوری بالا می‌آرود که به می گفتم همه چیز را برای خودتان می‌خواهید، می‌گفت خدا فرموده همه چیز را از من بخواهید. ♦️روی خیلی حساس بود مدتی در محل کار مسئول خرید🛒 شده‌ بود جالب اینجاست برای خرید وسایل سرکار همه تلاشش رامی‌کرد که کمترین پول💰 بیت المال را خرج کند امابرای وسایل منزل اینطور . 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃🥀🌸🍃🥀🌸🍃🥀🌸 💫بابا به من بگو در این سن 💫آغوش تــ🌸ـــو جای است 💫یا عکس 🖼سرد تو هم آغوش من⁉️ 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
♥️🇮🇷🌹🇮🇷♥️ سخت است #پاره_تنت را به #مسلخ جنگ رهسپار ڪنی، اما مادران در #مکتب_زینب گویند: " #جـوانم
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه (عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در استان حلب به شهادت🌷 رسید و تاکنون اثری از بدست نیامده است. همسر شهید: پسرم گاهی نبودن را به زبان می‌آورد. چندباری از من پرسید من دیگر بابا ندارم⁉️ گفتم هر زمان که دلتنگ💔 پدر می‌شوی به نگاه کن و آن را در آغوش بگیر💞 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شهید مدافع حرم الیاس چگینی از پاسداران تیپ 82 سپاه #صاحب_الامر(عج) قزوین بود که چهارم آذر 1394📆 در ا
1⃣6⃣3⃣1⃣🌷 🔰پاییز سال 90 آخرین سری به رفت و نزدیک به 16 روز📆آنجا بود. همان‌جا خواب را دیدم. خیلی استرس داشتم و نگران شدم😰 با وجودی که هر موقع دوست داشتیم، نمی توانستیم تماس بگیریم اما بعد از صبح تماس گرفتم📞 🔰باهم صحبت کردیم و گفتم که خواب دیدم ، تعریف کرد که همان صبح عملیاتی داشتند که باید به منطقه ای مین گذاری💣 شده می رفتند اما کنسل شد. 🔰برای رفتن به با اینکه خانواده مخالف بودند عزمش را جزم کرده بود که هر طور شده برود👣 فقط چند نفری از خانواده هایمان👥 به علاوه خودم رفتنش نبودند❌وگرنه مابقی همه مخالفت می کردند. 🔰قرار گذاشته بود اگر شد به کسی نگوید و از فرودگاه🛫 تماس بگیرد و با همه خداحافظی👋 کند. البته من سفارش کردم قبل از رفتن حتما به اطلاع دهد چون ایشان حق داشتند👌 که بدانند. رفتنش که جور نشد بارش را بست تا به برود. سال 94🗓 بود، قرار شد مرخصی بگیرد و به برود که خبر دادند کار رفتنش به سوریه درست شده است😍 🔰 که از موضوع مطلع شد به همه خانواده اطلاع داد. چند روز قبل از رفتنش🚍 همه خانواده برای دیدنش به منزل آمدند🏘 مادرش گفت فکر خودت را نمی کنی فکر را بکن که با سن کمش باید دوتا بچه کوچک👶 را نگه دارد، خندید و گفت زن من را نگاه نکنید، هست. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🕊✨🕊✨🕊 ♦️•طــرح جدید به #مـناسبت بازگشت پیکر شهدای #خانطومان 🥀 : #شهیدان 🌹#شهید_علی_عابدینی 🌱#شهید_
‍ ‍🥀 ‍ و کاش برگردی....💔 چشمت روشن ننه رقیه بعد از سال فراق و دلتنگی...آغوشت را باز کن که فرزندت در راه است ی عزیزم دیدی! جواب اشک هایت را؟ بابا در راه است... 🌿بابا آمد.... بابا سر بلند آمد.... بابا این این بار بر بال ملائک به دیدارت آمد قیمت این لحظه های بی پدری فاطمه را برایت بگویم⁉️ قیمت ! از بی های شبانه و دلتنگی گرفته تا با قاب عکس پدری بزرگ شدن.... 🥀میفهمی که! ۵سال دوری، مگر نه اینکه بابایی اند!و اما باز هم فاطمه ی دیگری چشم انتظار است.... فاطمه ای که سهمش از داشتن پدر یک سنگ مزار یاد بود و یک قاب عکس🖼 است...قاب عکسی که روی آن مروارید چشم های نازش نقاشی میکشند و روز و شب🌙 نام پدر را زمزمه میکنند....💔 🌿راستی زکریا مگر با الیاس نبودی؟پس رفیقت کجاست! ما که آلوده گناهیم ،شما به رفیقت بگو نآراممان کرده و دلمان شکسته و همچون برگ🍂 های پاییزی فرو میریزد..... 🥀اشک هایمان نمیکنند و مثل پیله پروانه 🦋خانه 🏘خرابمان کرده اند....بگو بیاید که دیگر مارا طاقتی نیست....بگو بخاطر فاطمه اش بیاید.... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃راوی قصه های قاصدکی ست که معرکه عاشقی را به نظاره نشسته و پایان سرنوشت رزم آوران را در دل تاریخ حک میکند♡ 🍃از آن روزی که پیکِ عدرا* برایش از هتک حرمت گفت آغاز قصه رقم خورد ، رزم و را به تصویر کشید و ضمیمه کرد: بعضی از مردم جان خود را به خاطر خشنودی خدا می‌فروشند، و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.* و اینبار قرعه به نام دو یار افتاده بود ذکریا و . 🍃به هنگام نماز که تماشایشان میکردی اللهم الرزقنا هایشان رنگ و نیتشان بوی داشت. سجده آخر نمازشان روادید آسمان را به دستشان داد و بلیط رفتِ بدون برگشت را ،حداقل برای الیاس اینگونه بود 🍃حلب مشتاقانه پیکر⚰ او را به آغوش کشیده بود. همسر و فرزندانش چشم انتظارش بودند و غروب هایی که چشم مادر به قاب در خشک میشد 🍃فاطمه سه ساله زانوی غم بغل گرفته بود و بغضی میهمان گلویش شده بود لحظه‌ای چشمانش آرام نمیگرفت و ابرهای دلتنگی💔 همچنان می‌بارید، برای قاصدک از پدرش سخن می‌گفت تا بلکه به گوشش برساند🥺 🍃یادم به خرابه‌ی شام افتاد، دختری سه ساله که بهانه را می‌گرفت میخواست از و درد سیلی به پدر شکایت کند .به انتظار پدر نشسته بود بی رمق با خدای خود نجوا میکرد و پدر را میخواست😭 🍃ذکریا، سه ساله اش را تنها گذاشت تا مدافع سه ساله (ع) شود و چه غمگین است قصه فرزندان شهدا🌷 چه هایی که دلتنگ مهر پدری‌اند و چه محمد صدراهایی که پدر را فقط در یک قاب عکس دیدند 🍃حالا بعد از پنج بهار ذکریا با هفت شقایق دیگر🥀 برگشت و الیاس هنوز هم مهمان سرزمین است. 🍃میگویم بهار چون به قول شاعر: بهاری ست که عاشق شده و دلتنگ است برای عاشقانی که از سرزمین دور مانده‌اند همچون الیاس. بغض😢 میکند و برگ هایش را سنگ‌فرش خیابان ها میکند به امید اینکه الیاس ها برگردند😞 پروازتان مبارک عباس های زینب(س)❤️ پ.ن: * مرج عذراء که امروز عدرا نامیده می‌شود شهری است در  که در آنجا حجر بن عدی به خاک سپرده شده است. پ.ن:*سوره بقره آیه ۲۰۷ ✍نویسنده: 🕊به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh