eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page342.mp3
772.2K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه مؤمنون✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💥 🥀میگن: تو روز ؛ جایگاه و ظرفیت هر کسی رو نشونش میدن... 🌿میگن:فلانی....ببین....تو باید اونجا میبودی...ولی !یعنی چی⁉️ یعنی باید بدوییم 🥀فکر نکنیم با و روزه شق القمر می‌کنیم ؛) [باید امروزت بهتر از باشه، اگه می خوای اونروز کمتر حسرت بخوری...] :) ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
☘#شهیـد بیدارت میڪند 🥀#شهیـد دستت را میگیرد✋🏻 ☘شهیـد #شهیـدت مےڪند اگر که 🥀 بخواهی ☘فرقـی نمی ڪند..
🌾چفیه آقا 💢برادر ابراز می دارد: وقتی پیکرش را داخل گذاشتم،از طرف همسر معززش گفتند محمود رضا سفارش کرده است چفیه ای که از آقا گرفته همراه او دفن شود؛جا خوردم؛نمیدانستم از چفیه گرفته؛رفتند چفیه را از داخل ماشین 🚗آوردند. 💢بردار تعریف میکند:یکی از دوستانش جمله ای عربی برای من پیامک کرده بود و اولش نوشته بود:این سخنی از . آن جمله این بود:《اذا کان المنادی زینب(س) فاهلا بالشهاده》یعنی:《اگر دعوت کننده زینب (س)باشد بر شهادت!》🥀 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾چفیه آقا 💢برادر #شهید ابراز می دارد: وقتی پیکرش را داخل #قبر گذاشتم،از طرف همسر معززش گفتند محمود
2⃣5⃣3⃣1⃣🌷 🔰نگذار کار را خراب کنند بارآخری که دراسلامشهردیدمش، نگران بودکه بعد از کسی شماتتی بکند، به ویژه در حق رهبر عزیز انقلاب. می گفت: «می ترسم بعدازما پشت سرآقا حرفی زده شود.» محمودرضا خیلی هوشیار بود. 🔰 فکرهمه جای بعداز را کرده بود. جنس نگرانیشرامی دانستم. نگران این بودکه مثل زمان جنگ،💥 کسانی بگویند جواب خون این جوان هاراچه کسی می دهدوازاین حرفها. نمی دانستم دربرابرحرفش چه باید بگویم. گفتم: «اینطوری فکرنکن. باش چنین اتفاقی نمی افتد.» 🔰وقتی این را گفتم برگشت گفت: «من می خواهم کار بزرگی انجام بدهم. نبایدحرفی زده شودکه ارزش آن را پایین بیاورد.» چیزی نکردم درجواب حرفش بگویم. بی اختیارگفتم: «خون شهدای مامثل خون (ع) است. صاحبش خداست. خدانمیگذاردچنین اتفاقی بیفتد.» گفت:به هیچ کس اجازه نده پشت بزند.» 🔰خودش این بود. دیده بودم که وقتی کسی حرف نامربوطی دربارهٔ آقامی زد، اخم هایش می رفت توی هم. اگربابحث می جواب طرف رابدهد، جواب می داد واگر می دیدطرف به ادامه می دهد، بلندمی شدومی رفت. 🌷 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍁🌿🍁🌿🍁🌿🍁 🌲اگر به ازای هر یک نفر از شهدا و جانبازان ايرانى ايران و 🌲 عراق تنها ۱ دقیقه کنیم، بيش از ۲ سال طول میکشد! 🌲«سلام و درود بر تمامی جنگ☄ تحمیلی ، یادشان گرامی» 🇮🇷هفته دفاع مقدس گرامی باد. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‍ 🖤چند ساعتی⏰ از افطار گذشته و آرام آرام خود را به جان می‌رساند.جگرش می‌سوزد ولی افسوس که در خانه خود است ♥️غربت میراث . دیروز میان امروز میان خانه 🏡 فردا میان آن سوی دیوار زنی که در رویای شاه بانویی غرق شده است نگاه تارَش به کوزه آب اما فکرش میان کوچه های است نکند در این تاریکی، زمین بخورد! 🖤چشم بر هم می‌گذارد که حجره کنار می‌رود: "برادرم حسن" و فرو می‌رود در برادرانه... سرش را به دامن گرفته و زینب کنار بستر ،هق هقش را درون سینه آرام می‌کند ♥️دستان برادر را می‌گیرد.سرد است، مانند دستان مادر وقتی از کوچه بازگشته بودکمی آنطرف تر مردانه را فرو می‌دهد.دل 💓نگران مولایش است، نکند داغِ کمر شکن برادر را تاب نیاورد!؟ 🖤چشمان بی‌فروغش روی اشک‌های😥 خیره می‌ماند: "گریه نکن جان برادر، گریه نکن"حسین لب تا شاید پاسخِ سوالش،کمی از داغِ سینه کم کند :"حسن جان! نمی‌گویی، آن روز میان کوچه ها، به مادرمان چه گذشت؟" ♥️و پاسخش اشکی می‌شود میانِ موهای سپیدِ برادر.موهایِ سپیدی که یادگار کوچه است در حجره، مادر را می‌بیند.با همان ، دست به پهلو منتظر اوست. پشت سرش، و پدرش با لبخند 😊نگاهش می‌کنند. 🖤زینب را به می‌سپارد و حسین را به عباس.صدای شیون که بلند می‌شود، بار دیگر رخت عزا بر تن می‌کند پیکرِ غرق تیرش را به خاک می‌سپارند وماتم را به آغوش می‌کشد ♥️ زینب سر بر برادرش از کوچه های بی‌وفای مدینه می‌گذرند. اما حسین چه بگوید از داغِ دلش!! سخت است برادری،برادرش را خاک کند. 💔 به مناسبت سالروز شهادت🏴 (ع) 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📝دل نوشته وزیر #بهداشت برای سردار دلها 💓 🔹نمکی در بخشی از #دل‌نوشته‌ای خطاب به سردار سلیمانی نوشته:
🍁تنها خواسته شهید خانزاد از حاج قاسم !ما از طریق لشکر و که به خانه‌مان می‌آمدند درخواست دیدار با حضرت آقا و سردار سلیمانی را داشتیم. تنها خواسته ما همین بود. روزی که حاج قاسم آمد، رفتیم ملاقات، نرگس گفت: «من یک خواهشی دارم». 🍁حاج قاسم گفت: «بگو». :«من از همه خواسته‌ام مرا به دیدار آقا ببرند». سردار پرسید «از کی دوست داری بروی حضرت آقا؟»نرگس گفت: «از بعد شهادت پدرم». حاج قاسم پرسید «چرا؟» 🍁گفت: حس می‌کنم با دیدن ایشان آرام می‌شوم.سردار گفت: «حتما این کار را می‌کنم. یک و نیم بعد هم رفتیم دیدار آقا. وقتی دیدم نرگس با سردار آرام است، سعی کردم حرفی نزنم تا نرگس با قاسم بیشتر حرف بزند و بیشتر آرام شود.» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 7⃣3⃣#قسمت_سی_هفتم 💢آتش🔥 همچنان #پیشروى مى کند... و #خ
📚 ⛅️ 8⃣3⃣ 💢آنجا را نگاه کن...! آن ، دست به سوى یازیده است.خودت را برسان زینب ! که سکینه در حالى نیست که بتواند از خودش دفاع کند.... مواظب باش که لباس به پایت نپیچد! نه ! زمین نخور زینب ! الان وقت لرزیدن زانوهاى تو نیست . بلبند شو! سوزش زانوهاى زخمى قابل تحمل تر است از آنچه پیش چشم تو بر سکینه مى رود. 🖤کار خویش را کرد آن ! این که در دستهاى اوست و این خون تازه که از و و مى چکد. جز نگاه خشمگین و نفرین ، چه مى توانى بکنى... با این دشمن بى همه چیز.گریه سکینه طبیعى است... اما این چرا مى کند؟! گریه ات دیگر براى چیست اى خبیثى که دست به شوم ترین کار عالم آلوده اى! 💢نگاه به سکینه دارد و دستهاى خونین خودش و گوشواره . و گریه کنان مى گوید:_به خاطر مصبتى که بر شما اهل بیت پیامبر مى رود!با حیرت فریاد مى زنى که :_✨خب نکن ! این چه حالتى است که با گریه مى کنى ؟گوشواره را در انبانش جا مى دهد و مى گوید:_من اگر نبرم دیگرى مى برد.. 🖤؟! واى اگر جهل و قساوت به هم درآمیزد! دندانهایت را به هم مى فشارى و مى گویى :خدا دست و پایت را قطع کند و به آتش🔥 دنیایت پیش از آخرت بسوزاند! و همو را در چند صباح دیگر مى بینى که دست و پایش را و او زنده به آتش مى اندازد.... را که خود و است... به از مى فرستى و خودت را عقاب وار به بالین بیابانى سجاد مى رسانى. 💢عده اى با و و او را دوره کرده اند.... و که سر دسته آنهاست به جِد قصد کشتن او را دارد... و استدلالش فرمان ابن زیاد است که :_هیچ مردى از لشگر حسین نباید زنده بماند.. تو مى دانستى که در باید چنان بشود که دشمن به زنده ماندنش و به کشتنش پیدا نکند، 🖤اما اکنون مى بینى که او نیز به اندازه وخامت حال او جدى است... پس میان شمشیر شمر و بستر سجاد مى شوى.... پشت به سجاد و رو در روى شمر مى ایستى ، دو دستت را همچون دو بال مى گشایى و بر سر شمر فریاد مى زنى شرم نمى کنى از کشتن بیمارى تا بدین حد زار و نزار؟ و الله مگر از جنازه من بگذرى تا به او دست پیدا کنى. 💢این کلام تو، نه رنگ تعارف دارد، نه جوهر تهدید.... چه ؛ مى دانى که کسى نیست که از کشتن زنى حتى مثل تو پرهیز داشته باشد.بر این باورى که یا تو را مى کشد و نوبت به سجاد نمى رسد،... که تو شده اى . و چه فوزى برتر از این ؟! و یا تو و او هر دو را مى کشد که این بسى است از زیستن در زمین بى امام زمان و از حجت.... 🖤شمر، شمشیر را به قصد کشتننت فراز مى آرد و تو چشمانت را مى بندى تا آرامش آغوش خدا را با همه وجودت بچشی..اما...اما انگار هنوز هستند کسانى که واقعه اى اینچنین را بر نمى تابند. یک نفر که جبهه دشمن است ، پا پیش مى گذارد و بر سر نهیب مى زند که :هر چه تا به اینجا کرده اید، کافیست . این دیگر در قاموس هیچ بنى بشرى نیست. و دیگرى ، زنى است از ، با شمشیر افراشته پیش مى آید،... همسر و همدستانش در جبهه دشمن مى ایستد... .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
4_333554749414572883.mp3
1.12M
🎵 ✨تا کی بسوزیم و بسازیم آخر این سان ✨چون شمع جامانده به گلزار شهیدان 🎤🎤 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
★عالم ، شهداست؛ 🍃اما کو محرمی که این را ★دریابد و در برابر این خلاء ظاهری 🍃خود را نبازد..!❌ ★زمان می گذرد و فرو می 🍃شکنند اما حقایق باقیست. ★ باز دلم❤️ یادتان افتاد 🍃شکست... 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣سلام امام زمانم❣ 🌴چشممان به تــ💓و باز است ☘بیاذکر فرج ات به هر است بیا... 🌴با آنکه بدی تو دیدی بسیار... ☘با تو دل،گلشن راز است بیا... #مولای‌غریبم🌻 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهر من شده‍ از خَنــده 😁‌هایت مےدانم ڪ‍ه جواب ❌ ما را مےدهد...✔️ 🥀🌸 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مداحی_آنلاین_بار_سنگین_حجت_الاسلام.mp3
951.9K
♨️بار سنگین 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣5⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷 🌸 #نحوه_اسارت #شهید_محسن_حججی 🔰داعش جلو و جلو تر آمد. #بالاخره #پایگاه را گ
🌷 ♨️زغال ها 🌸 انداختہ بود ؛ جوجہ 🐥ها توی آبلیمو🍋 و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود . تا آمدم ها را بگذارم روی منقل ، سروڪله اش پیدا شد ؛من زودتر نماز خوانده بودم ڪه رو روبہ راه ڪنم . ♨️ پرسید : داری میڪنی ⁉️ گفتم : میبینی ڪه می برای نهار جوجہ بزنیم ! گفت : با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ دلش 💗خواست چی ؟اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی ؟!😒 ♨️مجبورمان ڪرد با گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوط تر .یڪ جنگلی🌳 پیدا ڪردیم ، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای . ♨️ڪسب ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد ؟)‌ با اجازه اش همان جا ڪردیم دور از چشم بقیہ .امیر حسین مهرابی ، دوستِ ... 🌷 📗برشی از ڪتاب سربلند 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Page343.mp3
907.6K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه مؤمنون✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
••• 💥 ⚜-فعلا‌من‌و‌تو یعنی... شاید‌یک‌دقیقه‌دیگه‌...💔 ⚜یه‌توبھ‌اساسی‌یه‌زندگی‌ میشه‌شرو؏ڪࢪد‌... آره‌خدا‌میبخشھ‌کافیھ‌بخوا‌‌‌‌‌؎‌! 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍁تنها خواسته #همسر شهید خانزاد از حاج قاسم !ما از طریق لشکر و #مسئولانی که به خانه‌مان می‌آمدند درخو
🌸🍁🌸🍁🌸🍁🌸 🔸از هوایی می کنید که بوی خون 💔شهدا می دهد، 🔹در راه می روید که از خون شهدا گلگون است و این بر همة اعمال شما ناظرند. ❤️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh