eitaa logo
شعر هیأت
9.3هزار دنبال‌کننده
900 عکس
163 ویدیو
13 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹جان پیمبر🔹 دریا بدون ماه تلاطم نمی‌کند تا نور توست، راه کسی گم نمی‌کند در لحظه‌های سبز مناجات با خدا حتی کلیم چون تو تکلم نمی‌کند در زندگی غذای تو شد نان جو، نمک مرد بهشت، روی به گندم نمی‌کند جان پیمبری! اگر از او جدا شوی یک غنچه این بهشت تبسم نمی‌کند او راحت تو و تو قرار پیامبر می‌یافت با تو جان دوباره پیامبر وقتش رسیده است که یک آرزو کنی این خاک را زلال‌تر از آبرو کنی تا عرش شانه‌های نبی کرده‌ای عروج تا مثل او به دعوت معراج رو کنی دنیا به حسرت نگهت زیر پات ماند تا چند کفش‌های خودت را رفو کنی؟ هم‌صحبت تو نیست کسی غیر فاطمه برخیز سمت آینه تا گفتگو کنی زیباترین طلیعۀ قدر تو فاطمه‌ست پشت و پناه خیبر و بدر تو فاطمه‌ست وقت «سلونی» است که خود را نشان دهی تا که خبر از آن طرف آسمان دهی در بستر پیمبر اگر آرمیده‌ای این آرزوی توست به جایش تو جان دهی تا که حدیث منزلت از شأن تو گواست شرح نگین خاتم پیغمبران دهی.. حالا بیا کلید بهشت خدا به دست باید که راه را به محبان نشان دهی ای مرد زخم خوردۀ میدان جنگ‌ها حالا نگاه کیست بر آن زخم‌ها دوا بر چهره‌ات نگاه پیمبر چه دیدنی‌ست وقت وصال این دو برادر چه دیدنی‌ست زیباترین ترانۀ صبح قیامت است ساقی کنار چشمۀ کوثر چه دیدنی‌ست این روشن است سایۀ حق در وجود توست کعبه ز نور توست منور، چه دیدنی‌ست وقتی شکوه قدرت تو جلوه می‌کند در دست‌های تو در خیبر چه دیدنی‌ست بر بال جبرئیل نوشته فضائلت این بال و پر برای پیمبر چه دیدنی‌ست اهل سقیفه از تو چه دورند یا علی در دیدن مقام تو کورند یا علی نور شما نشانۀ صبح سپیده است خلقت گلی ز باغ بهار تو چیده است گویا فرشته‌های خودش را خدای نور از روشنای نور شما آفریده است مولا هنوز سورۀ وحیی نیامده، آیات مؤمنون ز لبانت وزیده است وقتِ کرامت است رکوع نماز تو ای مرد مرحمت! که نظیر تو دیده است؟ این گریه‌ها و آه یتیمانه هر سحر پای تو را به سمت خرابه کشیده است ای معنی غدیر خدا و پیامبر یک نور واحدید شما و پیامبر 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3710@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عروة الوثقی‌🔹 دارد از جایی بشارت‌های پنهان می‌دهد بیشتر نهج البلاغه بوی قرآن می‌دهد عروة الوثقی‌ست «بسم الله الرحمن الرحیم» هرچه کم داری بخواه از او، به قرآن می‌دهد این اگر «جناتُ تجری تحتها الانهار» نیست پس چرا یک جرعه از آن مرده را جان می‌دهد چشم می‌بندم میان بارش رحمانی‌اش سطر سطر آیه‌هایش بوی باران می‌دهد بعد قرآنش خدا با «هذهِ عَذبٌ فرات» جامی از این می‌چشاند جامی از آن می‌دهد این همان ذکر است یعنی «نحنُ نزّلنا علی» تا کتاب الله ناطق را به انسان می‌دهد گوش کن فریاد «اُوصیکِم بِتَقوَی الله» را دردها را با همین یک نسخه درمان می‌دهد آخرت جای خودش مردم، ولی هر حکمتش کار دنیای شما را نیز سامان می‌دهد مالک اشتر علی را خوب می‌فهمد نه ما او که با سر پای فرمان علی جان می‌دهد مکتب عشق است و شاگردی یک درس علی منصب «سَلمانُ مِنّا» را به سلمان می‌دهد جرج جرداق مسیحی هم حواری علی‌ست این مسیحی با علی بوی مسلمان می‌دهد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3922@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فتح قریب🔹 هر نصر من الله به شمشیر علی بود هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود در خیبر و بدرش همه یک‌پارچه گفتند: پیروزی اسلام به شمشیر علی بود آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد پیداست که از نعرۀ تکبیر علی بود در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست چون سینۀ دشمن هدف تیر علی بود یک قوم در اندیشۀ تحقیر علی بود یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود گفتند و نماندند ولی نام علی ماند الحق که علی شاهد تکثیر علی بود حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟ فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمی‌شد در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود پیغمبر ما آینۀ حسن خدا بود در آینه هر آینه تصویر علی بود هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور با یازده آیینه به تفسیر علی بود از خاک نجف شاخۀ انگور بر آمد این معجزۀ تاک به اکسیر علی بود ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا این دل همۀ عمر به تسخیر علی بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/221@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آغوش خدا🔹 چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4969@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فصل‌الخطاب🔹 بر روی دوشت کیسه کیسه کهکشان بود منظومه‌هایی مملو از خرما و نان بود سهم کبوترهاست خوشه خوشه پروین عمری زمینِ زیرِ کشتت آسمان بود در کوچۀ بی‌انتهای حسن خلقت باید به دنبال بهشتی جاودان بود در فکر مردم با چه حالی صبح کردی؟ «حی علی خیرالعمل» وقت اذان بود از شمع بیت‌المال پرسیدم به من گفت: سهم خودت از آن فقط زخم زبان بود فصل‌الخطاب هر قضاوت بود حکمت فصل‌الخطاب غزوه‌ها شمشیرتان بود شمشیر تو روی سخن با دشمنان داشت لبخندت اما دستگیر دوستان بود لبخند، اشک شوق ایتام است، لبخند هر روز و شب بر سفرۀ تو میهمان بود لبخند را خانه‌نشین کردند و با اخم گفتند با مردم نباید مهربان بود هرچند انسانیت از ما رو گرفته اما به قدر وسع انسان می‌توان بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4536@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یا علی🔹 عمری‌ست گفته‌ایم به عشق تو یا علی: «یا مَظهرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»... من کیستم که بر سر خوانت بخوانی‌ام؟ شاهان عالم‌اند به خوانت گدا، علی... در راه عشق، غیر علی در میانه نیست از ابتدا علی‌ست و تا انتها علی... با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما یعنی که هست رمز فنا و بقا علی چون خیر و شر رقم به یدالله می‌خورد حُسن‌القضاست از پس سوءالقضا علی در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند! وقتی که هست بر همه مشکل‌گشا علی عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است خلقی غریبه‌اند و فقط آشنا علی... خیبرگشا علی‌ست علی، ای خوشا علی! مرحب‌فِکَن علی‌ست علی، مرحبا علی! دل می‌برد به غمزه، ز خیل دلاوران وقتی زند به خوان دلیری صلا علی در گویش ملائکه تغییر می‌کند حَیِّ عَلَی اَلصَلاة، به حَیِّ عَلَی علی می‌ایستند خیل ملائک به حرمتش هرچند می‌نشست روی بوریا علی ارض و سما به دور علی چرخ می‌زنند فرمانبر است عالم و فرمان‌روا علی... هرچند ناخنش به فلک سر به سر رود با کودکی یتیم رود پا به پا علی از یُمن طلعتش همه را عفو می‌کنند آید اگر به جلوه به روز جزا علی هرگز نبوده است جدا از علی، خدا هرگز نبوده است جدا از خدا، علی مشعر علی و کعبه علی و منا علی زمزم علی و مروه علی و صفا علی حیدر، اباالحسن، اسدالله، مرتضی صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی سرّ ظهور یک به یک انبیا علی... او را شناخت شام عروجش نبی که دید صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی آن شب که فاصله دو کمان بود تا خدا خود را رسول گرم سخن یافت با علی چون روز روشن است پس از لیلة‌المبیت تنها یکی‌ست با نبی اهل وفا؛ علی... چشم خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی شیر خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز غم به حِرز او ببرد التجا علی وجه خدا علی‌ست، ولی کیست فاطمه؟ کز عالمی کند به رخش اکتفا علی می‌خواستم که مدح علی سر کنم، ولی تا خاک پای فاطمه شد رَهنما علی من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی! عمری‌ست گفته‌ایم فقط «یا علی مدد» آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3586@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دردانهٔ کعبه🔹 ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود روح از پیکرهٔ کعبه برون آمده بود روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز عشق او بر دل سنگی‌‌ِ حرم غالب شد قبله مایل به علی بن ابی‌طالب شد از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت کعبه در بدرقه‌اش چند قدم با او رفت قفس کعبه شکسته‌ست دم پرواز است برو از کعبه که آغوش محمد باز است آینه هستی و با آینه باید باشی خانه‌زادِ پسر آمنه باید باشی همهٔ غائله‌ها گشت فراموشِ نبی کودکی‌های علی پر شد از آغوش نبی مستی اهل سماوات دوچندان شده است عطر گیسوی علی خورده به تن‌پوش نبی تا بچیند رطب تازه‌ای از باغ بهشت رفته دردانهٔ کعبه به سر دوش نبی که نبی بوده فقط این همه سرمست علی که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی چشم در چشم علی، آینه در آیینه حرف‌ها می‌زند اینک لب خاموش نبی دور از من مشو، ای محو تماشای تو من نگران می‌شوم از دور شدن‌های تو من من به شوق تو سکوتم، تو فقط حرف بزن وحی می‌ریزد از آهنگ لبت، حرف بزن می‌نشینم به تماشای تو تنها، آری هر زمان خسته‌ام از مردم دنیا، آری بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد همهٔ دهر اگر شعب ابی‌طالب شد خوب شد آمدی ای معنی بی‌همتایی بی‌تو هر آینه می‌مردم از این تنهایی دین اسلام در آن روز که بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود باعث گرمی بازار شدش حیدر بود وحی می‌بارد و من دوخته‌ام دیده به تو تو به اسلام؟ نه! اسلام گراییده به تو در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم از رسولان دگر با تو اولوالعزم‌ترم می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1341@ShereHeyat
علیه‌السلام 💠 (علیه‌السلام) لَوْ وُلِدَ لِی مِائَةٌ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لَا أُسَمِّيَ أَحَداً مِنْهُمْ إِلا عَلِيّاً اگر صد فرزند هم می‌داشتم دلم می‌خواست همه را «علی» بنامم. 📗 الكافی، ج۶، ص۱۹ 🔹نام علی🔹 فرمود حسین:‌ جلوۀ لم یزلی سالار شهیدِ شاهدان ازلی گر صد فرزند داشتم می‌خواندم نام همه را به نامِ نامیِ «علی» 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام🔹 شگفتا کرامات ماهی تمام چه ماهی که خورشید صبح است و شام چه ماهی که فرزند اُم القُری چه ماهی که لبخند بیت الحرام چه ماهی چه مردی سلامٌ علیه چه مردی چه ماهی علیه‌السلام چه حُسن شروعی‌ست ماه رجب چه حُسن ختامی‌ست ماه صیام همه عمر او یک نماز است و بس سکوتش قعود و خروشش قیام دم از حق زده دم به دم تیغ او اگر در مصاف است اگر در نیام چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام در اوصاف آن حسن بی‌خاتمه رسید این ترنم به حسن ختام به لب دارم این نغمه را دم به دم به سر دارم این سایه را مستدام امیری حسینٌ و نعم الامیر امامی علیٌ و نعم الامام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/435@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹حقیقت تابان🔹 تویی که می‌دمی از عرش هر پگاه، علی منوّرند به نور تو مهر و ماه، علی زمان بدون تو مثل کلافِ سردرگم زمین بدون تو یک تودۀ سیاه، علی چه حاجت است به برهان؟ حقیقت تابان! که خود تویی به کمالات خود گواه، علی یکی شبیه تو کو در عوالم امکان؟ چگونه عقل نیفتد به اشتباه، علی؟ کجا کسی به حریم تو راه خواهد یافت؟ هنوز محرم تو نیست غیر چاه، علی.. بدون جنگ، جهان را به صلح خواهی برد که عشق، فتح قلوب است بی‌سپاه، علی مگر اشارۀ تو صبح را بتاباند دعای نیمه‌شب و ورد صبحگاه، علی.. چقدر این در و آن در زدن، کریم تویی مرا گدای در این و آن مخواه، علی به جدّ و جهد میسّر نمی‌شود دیدار مگر مرا برسانی به یک نگاه، علی از آستان تو سائل نمی‌رود محروم فقیرم و به تو آورده‌ام پناه، علی به دل‌شکسته نظر می‌کنند اهل وصال شکسته‌ایم و گواه است اشک و آه، علی جواب پرسش دشوار «ماالحقیقه» تویی درآمدی و رسیدم به صبحگاه، علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5018@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خوشه‌چین🔹 مرا مباد که با فخر همنشین باشم غریب‌وار بمیرم، اگر چنین باشم به چشم من همه از من بزرگوارترند به خواب نیز ندیدم که بهترین باشم... نمی‌شود ز سرم سایۀ تواضع دور گر آفتاب شوم باز هم همین باشم نشسته‌اند به سکّوی آسمان، یاران عروج من همه این بس که بر زمین باشم... هوای مال نکردم که خون دل بخورم خیال جاه ندارم که در کمین باشم رفیقِ نغمۀ مستانِ راستگو بودم مرید غیرت پیرانِ راستین باشم... درخت شعر مرا بار، جز تواضع نیست مرا کمال همین بس، که خوشه‌چین باشم... نجات داد مرا سایۀ ولای علی علی نخواست سرافکنده، شرمگین باشم... علی نخواست بیفتم به آستانۀ خلق دچار منّت هر کهنه‌آستین باشم علی زدود غبار از وجود تاریکم علی نخواست گره‌گیر کفر و کین باشم یقین که دست علی، دست راستین خداست اگر هلاک کنندم بر این یقین باشم بر این مکاشفه از روز اولین بودم بر این مشاهده تا شام واپسین باشم... فدای تربتش، آن تربت غریب شوم! گدای خانه‌اش، آن خانۀ گلین باشم مگر علی نپسندد، وگرنه تا هستم غلام حلقه به گوش امام دین باشم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2621@ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روز پدر متفاوت 🌷 فرزند شهید حمیدرضا فاطمی‌اطهر تشنه‌ست شبیه ماهی بی‌دریا یا آهوی پابسته میان صحرا صبری بده، ای خدا به فرزند شهید وقتی که بلد شد بنویسد بابا 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹والصّبح...🔹 دمید گرد و غبار سپاهیان سحر گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد رها شدند از آن تیرگی هزار اختر سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی! به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر به هوش باش که برخاست محکمات علی بلند شد که قیامش به پا کند محشر بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر بلند شد، همه بت‌ها به لرزه افتادند مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟ کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز به گوش می‌رسد آیات سورۀ کوثر شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست تویی نوادۀ آن زن که می‌درید جگر رسیده کار به جایی که هم‌کلام توام منی که هم‌سخنم نیست از مَلَک کمتر کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟ ندای روح الامین می‌رسد: فَلا تَقهر!» به پای خطبۀ غرّاء ذوالفقاری او سپاه شب‌زده انداخت بی‌اراده سپر هنوز می‌رسد از شام، برق خورشیدش اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر! مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ رسانده نامۀ خون را کبوتری بی‌سر من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب حبیب‌های حرم را خبر کنید، خبر! مدافعان حرم بوده‌ایم نسل به نسل رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست اگر چه باز به پایان رسید این دفتر 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2175@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹امّ الکتاب🔹 زینب اگر نبود حدیث وفا نبود با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود زینب اگر نهیب نمیزد علیه کفر نطق مدافعان ولایت رسا نبود زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست دین خدا ز قید اسارت رها نبود زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست امروز صحبت از شرف اولیا نبود.. در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام زینب اگر نبود کتاب خدا نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5340@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رسالت🔹 چون او کسی به راه وفا یاوری نکرد خون جگر نخورد و پیام‌آوری نکرد زینب، که مثل او کسی از داغدیدگان با اشک چشم خویش، گهرپروری نکرد بعد از وداع روز دهم، با ستارگان کوتاهی از وظیفۀ هم‌سنگری نکرد در حقِّ غنچه‌های دل افسردۀ یتیم چون او، کسی مراقبت و مادری نکرد... بعد از امام آینه‌ها، با کلام نور هیچ آفتاب، این همه روشنگری نکرد همراه کاروان اسیران، خدای صبر کاری به جز رسالت و پیغمبری نکرد جز او، که بود شاهد محمل‌نشین، کسی دیدار، تازه، با گل خاکستری نکرد در سایه‌بان محمل غم، با هلال خویش جز صحبت از شکوه و بلنداختری نکرد... ویرانه بود و دربه‌دری، باز لحظه‌ای غفلت ز حال لالۀ نیلوفری نکرد یادش، هماره مظهر عزّت‌مداری است نامش، همیشه بر لب ایام جاری است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4222@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹کیست این زن...🔹 کیست این زن، اینکه بر بالای منبر ایستاده در میان این همه شمشیر و خنجر ایستاده کیست این زن، اینکه با تیغ زبان آتشینش روبه‌روی صاحبان سبحه و زر ایستاده گرچه از دشمن فراوان زخم خورده داغ دیده مثل کوهی باز هم الله‌اکبر، ایستاده گاه بالای سر سرهای بی‌تن گریه کرده گاه بالای سرِ تن‌های بی‌سر ایستاده در کلامش خشم و آرامش تو گویی تواَمانند آری آری آن طرف انگار حیدر ایستاده کیست این زن، زینب کبراست یا زهرای ثانی این‌که در این مسجد بی‌بام و بی‌در ایستاده زن مگو، بنت‌الجلال اخت‌الوقاری آسمانی مثل کوه محکمی پشت برادر ایستاده با وجود آن همه زخم زبان از اهل کوفه راست‌قامت عین عباس دلاور ایستاده خم به ابرویش نیامد از ملامت‌های دشمن بر سر حکم الهی چون پیمبر ایستاده کیست این زن، این‌که چون سروی میان آتش و دود با وجود آن همه داغ مکرر ایستاده شام، تاریک است و خیل کوفیان در شب شناور زینب اما مثل ماهی روی منبر ایستاده زینب است این دختر حیدر که از مردان عالم آری آری، یک سر و گردن فراتر ایستاده پرچم شاه شهیدان تا ابد بالاست بالا بر سر پیمان خود تا صبح محشر ایستاده 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3339@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹از جان گذشته🔹 این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می‌کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی‌شناخت از خیمه‌های بی سر و سامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود... می‌دید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه‌های سرخ مقاتل نوشته‌اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/229@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹چادر زهرایی🔹 صبرت از پای درآورده شکیبایی را ای که سوزانده غمت لالهٔ صحرایی را دل به دریا بزند هرکه دلش بی‌تاب است تو به صحرا زده‌ای آن دل صحرایی را داغت آنقدر زیاد است که غم کرده علم در دل سوخته‌ات خیمهٔ تنهایی را دیده‌ای آنچه تماشا نشود با هر چشم و کسی چون تو ندید آن همه زیبایی را دم به دم خطبهٔ غرّای تو تیغ علوی‌ست بر سر انداخته‌ای چادر زهرایی را قلم از لحن تو سرمشق متانت برداشت از تو آموخت سخن شیوهٔ شیوایی را آه ای سنگ صبور دل بی‌تاب رباب! باز آرام بخوان نغمهٔ لالایی را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/924@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹قسم به صبر!🔹 چه رنج‌ها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشد چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی صدای گریۀ تو لحظه‌ای شنیده نشد دلی نبود که هم‌رزم تیغ‌ها نشود گلی نماند که با دست زخم چیده نشد... به استواری لحن تو در حماسه قسم! به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد، قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز دلی صبورتر از زینب آفریده نشد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4245@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹شهید داغ حسین🔹 تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست هنوز چشم به راه است ماه برگردد و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3721@ShereHeyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت 📹 شعرخوانی استاد @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹کشتۀ وداع تو...🔹 آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام خاکسترم، بهار به آتش کشیده‌ام چشم بلا کشیدۀ من خون‌جگر شده‌ست از باغ سرخ آینه‌ها، آه چیده‌ام ققنوس‌های عاطفه را در فراق تو از شعله شعله‌های دلم آفریده‌ام از لحظه‌ای که رفتی و دیگر ندیدمت من کشتۀ وداع تو هستم، شهیده‌ام گودال زخم جان به لبم کرد روی تل بی‌تابم از فراز و نشیبی که دیده‌ام... «بزمی به پا کنید خوارج رسیده‌اند» از این قبیل زخم‌زبان‌ها شنیده‌ام کوهم که ایستاده‌ام و خم نمی‌شوم شمشیر زخم‌خورده ولی آب‌دیده‌ام با آرزوی صبحِ نگاهت، بهشت من! هر چه مصیبت است به جانم خریده‌ام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2169@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹کوه صبر🔹 نه فقط سرو، در این باغِ تناور دیده لاله‌ها دیده ولیکن همه پرپر دیده مهر درسی‌ست که در مکتب حیدر خوانده ماه نقشی‌ست که در چشمۀ کوثر دیده کیست این زائر دل‌سوخته در سعی و صفا؟ کوفه تا شام، همه گرد حرم گردیده... هر چه او دیده، همه حُسن حسین و حسن است جلوۀ یار در این داغ مکرّر دیده آیه در آیه بلا بر سر او می‌بارد صبر کوهی‌ست که بسیار پیمبر دیده 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4130@ShereHeyat
وقتی كه شكسته‌دل دعا می‌كردی سجادۀ سبز شكر، وا می‌كردی حتی دل سنگ هم ز داغ تو گريست آن دم كه خدا، خدا، خدا می‌كردی 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دارالشفا🔹 غریبم، جز تو می‌دانم رفیق و آشنایی نیست صدایت می‌زند اندوه من، جز تو خدایی نیست بلد یا نابلد سوی تو می‌پوید نیاز من که جز ناز تو در شش سوی عالم ماجرایی نیست همین هیچم که محتاج تو هستم هرچه فرمایی همین هیچم همین هم بر درت کم ادعایی نیست کجاها رفته‌ام در جستجو، برگشته‌ام خالی کجایی ای که خالی از تو می‌دانم که جایی نیست تو را می‌خوانم امشب بر بلندی‌های فریادم ببین در کوهسار ناله جز بغضم صدایی نیست عجیب از این و آن آزرده‌ام بی‌تاب و بیمارم فقیر آب و نان را جز نگاه تو دوایی نیست چنین پاشیده گرد مرگ در هر کو فراموشی که جز نام تو در هستی دگر دارالشفایی نیست سبک‌تر آه‌پیمایی کنید ای اشک‌های من که از اهل نظر من دیدم اینجا رد پایی نیست یمن تا شام می‌سوزند صدها خیمه در داغت به خون غلتیده سقا، دستگیر و آشنایی نیست چه می‌گوید صدای گریۀ نوزادگان هر سو که جز فریاد اصغر در نی عالم نوایی نیست فدای بانگ هل من ناصرت، ای غرق خون خورشید! همه تن پاسخم جانا کزین خوشتر صلایی نیست پر از شور قیامت، هر شهید تازه لبیکی‌ست به غیر از عهد عاشورا جهان را ماجرایی نیست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5165@ShereHeyat