eitaa logo
شعر هیأت
10.1هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
172 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید | رهبرانقلاب، شب گذشته در #دیدار_شاعران: 🚨 نگران #زبان_فارسی هستم 👈 از #صدا_و_سیما گله‌مندم؛ زبان بی‌هویت را ترویج میکند. ۹۸/۲/۳۰ 💻 @Khamenei_ir
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📝 متن بیانات شب گذشته رهبرانقلاب در #دیدار_شاعران منتشر شد. ۹۸/۲/۳۰ 🔍 بخوانید👇 http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=42611
هدایت شده از شعر هیأت
💠 به همت دفتر شعر جامعه ایمانی مشعر برگزار می‌شود: 🔹کنگره فصلی شعر کوتاه (ویژهٔ قالب‌های دوبیتی و رباعی) 🔹فصل پنجم:‌ رمضانیه (با محوریت دعاهای ۴۴ و ۴۵ صحیفه سجادیه) 🔹برگزیدگان: هر اثر برگزیده: سه میلیون ریال (تعداد برگزیدگان با نظر داوران کنگره تعیین خواهد شد.) 🔹مهلت ارسال آثار: تا پایان چهارشنبه ۲۹خرداد۱۳۹۸ 🔹نحوه ارسال آثار: ثبت اثر در پایگاه شعر هیأت به نشانی: 🌐 www.shereheyat.ir ✅ @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹ببخش...🔹 مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش دلم زبانهٔ آتش، دلم خرابهٔ شام مرا به خاطر این خانهٔ خراب ببخش ببین! خرابی من از حساب بیرون است مرا بگیر در آغوش و بی‌حساب ببخش تمام عمر حواست به حال و روزم بود تمام عمر خودم را زدم به خواب، ببخش اگر شکسته پر و روسیاه آمده‌ام مرا به نور حسین ابن آفتاب ببخش حسین گفتم و گفتی حسین عشق من است مرا به عشق عزیز ابوتراب ببخش همیشه جانب او گفتم «السلام علیک...» مرا به لطف فراوان آن جناب ببخش شنیده‌ام که تو با کودکان رفیق‌تری مرا به گریهٔ شش‌ماههٔ رباب ببخش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1478@ShereHeyat
🔹خونین‌شهر🔹 به سوگ نخل‌های بی‌سرت گیسو پریشانم شبیه خانه‌های خسته‌ات در خویش ویرانم شب طوفان نباشد، صبح ساحل از صدف خالی‌ست که من این روزهای سخت را از عشق می‌دانم تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز باران‌ها و من چون مشک خالی در کنار رود می‌مانم به هرجا ذکر خیر توست با اروند با کارون به هر موجی روایت‌هاست از تو ماه تابانم کدامین صفحۀ قرآن جیبیِ تو ترکش خورد که عطر یاس و یاسین می‌دهد امروز قرآنم من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا به نورت فتح خواهی کرد خونین‌شهر چشمانم و خرمشهرها دیده‌ست با چشمان خود ایران و خرمشهرها در پیش دارد باز ایرانم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2575@ShereHeyat
🔹چراغ گریه🔹 به‌نام او که دل را چاره‌ساز است به تسبیحش زمین، مُهر نماز است چراغی مرده‌ام، دل کن دلم را به بسم‌الله، بسمل کن دلم را بگیر این دل، دل ناقابلم را به امّیدی که بگدازی دلم را بده حالی که حالی تازه باشد که هر فصلش وصالی تازه باشد مدد کن لحظه‌ای از خود گریزم که تاریک است صبح رستخیزم تمام فصل من شد برگ‌ریزان بده داد منِ از خود گریزان الهی سینه‌ای داریم پُر سوز تبسم کن در این آیینه یک روز تبسم کن، تبسم کن، الهی! مرا در عطر خود گم کن، الهی! من از کوه و درختی کم نبودم شبی با من تکلم کن، الهی! همه حیران، چون موساییم در طور تجلی کن، شبی، یا نور، یا نور! تجلی کن که ما گم‌کرده راهیم ببخشامان که لب‌ریز از گناهیم الهی سربه‌زیران تو هستیم اسیرانیم، اسیران تو هستیم اسیرانی سراسر دل‌پریشیم الهی، ما گرفتاران خویشیم الهی اَلاَمان از نَفْس بد کیش اسیر تو گریزان است از خویش دلم سرگرمِ کارِ هیچ‌کاری امان از این پریشان‌روزگاری نه گفتارم به کار آمد، نه رفتار گرفتارم، گرفتارم، گرفتار دلا برخیز، از این بیهوده برخیز به چشمانم چراغ گریه آویز از آن ترسم که در روز قیامت نیاید دل به‌کار سوختن نیز الهی ما نیازیم و تو نازی غم ما را تو تنها چاره‌سازی الهی درد این دل را دوا کن همین امشب مرا از من جدا کن دعا کن یک سحر در خود برویم بگویم آن چه را باید بگویم دلم را شعلۀ آه سحر کن مرا در یک دوبیتی مختصر کن «الهی درد عشقم بیش‌تر کن دل ریشم از این غم، ریش‌تر کن از این غم گر دمی فارغ نشینم به جانم صدهزاران نیشتر کن»... خوشا آن دل که با روحش بِحِل کرد بدا دنیا که ما را خون به دل کرد... خوشا آنان که پیش از مرگ، مُردند به راز عشق پی بردند و بردند... به جوش آمد دوباره خون مردی تو اما ای دلِ غافل، چه کردی؟ بخوان امشب به آهنگ جدایی «کجایید ای شهیدان خدایی؟»... به مدهوشان خاکی‌پوش عاشق به سوز نوحۀ مردان «صادق» «سبک‌باران خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند»... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1421@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جهان نگران🔹 آن صبح سراسر هیجان گفت اذان را انگار که می‌دید نماز پس از آن را قد قامت...قد قامت... قد قامت دیدار در حی علی خیرِ عمل دید نهان را تسبیح به دست چپ و قرآن به کف راست آماده که تسلیم نماید سر و جان را این عطر صلات است؟ نه، عطر صلوات است خوشبو به گل نام نبی کرد دهان را! اکنون به نماز آمده این مردتر از مرد انگار که در دست گرفته‌ست زمان را آن سایه که شمشیر کشیده‌ست، ندیده‌ست در پشت سر عشق، جهانی نگران را؟ این سجده همان سجدۀ سرخ است که باید از قدر تو لبریز نماید رمضان را محراب به خون شسته شد و مسجد کوفه از حادثه‌ای سرخ خبر داد جهان را! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2632@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دست رفاقت🔹 شده نزدیک‌تر از قبل، شهادت به علی اقتدا کرده به همراه جماعت به علی با سر تیغ جدا کردنشان دشوار است بس که چسبیده در این لحظه عبادت به علی فرق شمشیر عرب با همه در یک چیز است به عقب خم شده از شرم اصابت به علی... درد این‌جاست که در دست دگر خنجر داشت هر که آمد بدهد دست رفاقت به علی... روزگاری همه از تیغ دو دم می‌گفتند افتخارش به عرب ماند، جراحت به علی! کاسۀ شیری و دستان یتیمی لرزان این خبر را برسانید سلامت به علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3131@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹فزت و رب الکعبه🔹 به مسجد می‌رود معنا کند روح عبادت را به مسجد می‌برد با خود علی امشب شهادت را دلیل محکمی دارد اگر در داخل محراب فُرادا می‌کند در سجدۀ دوم جماعت را مگر این‌بار در بستر بخوابد ساعتی آرام که سوزانده‌ست عمری در فراقش خواب راحت را برای کشتنش از بدر تا محراب، راه افتاد ندیدم هیچ‌جا از تیغ، تا این حد سماجت را چنان آغوش وا کرده‌ست رفتن را که تا امروز میان مرگ با انسان ندیدم این قرابت را سحر، در کمتر از یک لحظه ارکان هُدی لرزید مگر گویاتر از این بود تفسیری قیامت را؟ رها شد نغمۀ «فزت و رب الکعبه» در عالم علی می‌خواست دریابیم معنای سعادت را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/408@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹خط آخر🔹 امام رو به رهایی عمامه روی زمین قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک چکید خون خدا در ادامه روی زمین خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین: «مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین...» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/434@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹إنا لله...🔹 سهل‌تر ساده‌تر از قافیه‌ای باختی‌اش ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی سهمش از خاک فقط کفش پر از پینهٔ اوست در عرق‌ریز زمین جامهٔ پشمینهٔ اوست باغ می‌ساخت و در سایهٔ آن باغ نبود یک نفس قافله‌اش در پی اُتراق نبود درد باید که بفهمیم چه گفته‌ست علی که شبی با شکم سیر نخفته‌ست علی از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر نان دندان‌شکنی را که نمی‌خورد فقیر آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه می‌شنیدند فقط از علی إنّا لله باد برخاست و از دوش عبایش افتاد مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن شب آخر، شب آخر، شب بی‌خوابی‌ها سینه‌زن در پی او دستهٔ مرغابی‌ها از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش بی‌شک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست زودتر می‌رسد از واقعه حتی مولا تا که بیدار کند قاتل خود را مولا تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه آه از مردم بی‌درد، امان از دنیا نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا می‌رود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1455@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹چه شوقی!🔹 به مسجد می‌رود یا سمت قربانگاه می‌آید؟ چرا از هر طرف امشب نسیم آه می‌آید؟ قدم‌هایش چقدر از خانه تا مسجد شتابان است به سختی عرش دارد پا به پایش راه می‌آید چه شوقی می‌چکد از صورتش وقت وضو امشب برایش عاقبت آن لحظه دلخواه می‌آید برای بار آخر کوچه کوچه کوفه می‌بیند سراغ سایه‌های تیره، نور ماه می‌آید هلا ای شهر! شام آخر است آماده‌ای آیا؟ چه بر روز تو در این فرصت کوتاه می‌آید؟ نمی‌بینند مردم حجم تنهایی مولا را غریبی علی تنها به چشم چاه می‌آید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3901@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عزای علی🔹 ناله كن اى دل به عزاى على گریه كن اى دیده براى على كعبه ز كف داده چو مولود خویش گشته سیه‌پوش عزاى على عمر على عمرۀ مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد یاد كند، زمزمه‌هاى على تیغ شهادت سر او را شكافت كوفه بُوَد، كوه مناى على عالم امكان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على منبر و محراب كشد انتظار تا كه زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه كه محروم شد امشب دگر چشم یتیمان ز لقاى على مانده تهى سفرۀ بیچارگان منتظر نان و غذاى على واى امیر دو سرا كشته شد خانۀ غم گشته، سراى على پیش حسین و حسن و زینبین خون چكد از فرق هماى على خواهی اگر ملک دو عالم «حسان» از دل و جان باش گداى على 📝 🌐 shereheyat.ir/node/399@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹طبیب را ببرید🔹 به نسخه نیست نیازی طبیب را ببرید برای مرگ علی دست بر دعا ببرید نیاز نیست مداوا کنید زخم مرا بر آن مریض خرابه‌نشین دوا ببرید اگر بناست تسلی دهید بر دل من برای قاتل سنگین دلم غذا ببرید دلم برای یتیمان کوفه تنگ شده کمک کنید مرا در خرابه‌ها ببرید جنازۀ من مظلوم را چو مادرتان شبانه، مخفی و آرام و بی‌صدا ببرید سلام گرم مرا در خرابه‌ها دل شب بر آن یتیم که خوابیده بی‌غذا ببرید به ملک خویش ز بیگانگان غریب‌ترم مرا به دیدن یاران آشنا ببرید سلام من به شما ای فرشتگان خدا به نزد فاطمه با خود مرا شما ببرید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/417@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اشک یتیم🔹 کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید توان دیدن اشک یتیم در من نیست نثار خرمن جان علی، شرر نکنید اگرچه قاتل من سخت کرده بی‌مهری به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید از آن خرابه که شب‌ها گذر گه من بود بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید به پیرمرد جذامی سلام من ببرید ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/422@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جراحت دل🔹 اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت علی جراحت سر را همیشه در دل داشت نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت دمی که آینهٔ آب چاه را می‌دید هزار حنجره فریاد در مقابل داشت همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود چو بوته‌ای که در آغوش خاک حاصل داشت به نخل عاطفه‌اش دست هیچ کس نرسید به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت اگر شبانه به اطعام سائلان می‌رفت -به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/415@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹درنگ🔹 ای سجود با شكوه، و ای نماز بی‌نظیر ای ركوع سربلند، و ای قیام سربه زیر درهجوم بغض‌ها، ای صبور استوار در میان تیرها، ای شكست‌ناپذیر شرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشا عشق را تو سر پناه، مرگ را تو دستگیر فرش آستانه‌ات، بوریایی از كرم تخت پادشاهی‌ات، دست‌بافی از حصیر كیست این یگانه مرد، این غریب شب نورد این كه آشنای اوست، هم صغیر و هم كبیر كاش قدر سال بود، آن شب سیاه و تلخ آسمان تو غافلی، زان طلوع ناگزیر... دست بی‌وضو مزن، بر ستیغ آفتاب آی تیغ بی‌حیا! شرم كن وضو بگیر لختی ای پدر درنگ، پشت در نشسته‌اند رشته‌های سرد اشک، كاسه‌های گرم شیر 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1449@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹أین عمار🔹 مَردمِ كوچه‌های خواب‌آلود، چشم بیدار را نفهمیدند مرد شب‌گریه‌های نخلستان، مرد پیكار را نفهمیدند وصله‌های لباس و پاپوشش، و یتیمان مست آغوشش راز آن كیسه‌های بر دوشش، در شب تار را نفهمیدند مردمِ دل‌بریده از بعثت كه فقط فكر آب و نان بودند مثل اشراف عهد دقیانوس، قصهٔ غار را نفهمیدند با تبر باغ را درو كردند، حالی از باغبان نپرسیدند خم به ابرویشان نیاوردند، در و دیوار را نفهمیدند نیمه‌شب بود و سایه‌ها آرام، كوچه را خیس اشک می‌كردند گفت مولا كه زود برگردیم، تا غم یار را نفهمیدند لات‌هایی كه عبدود بودند، ابتدا با هبل بلی گفتند بعد از آن هم كه یاعلی گفتند، «أین عمّار» را نفهمیدند آخر قصه‌اش بهاری بود، سورهٔ انفطار جاری بود عالمان قرائت و تفسیر، شوق دیدار را نفهمیدند كودكانی كه باخبر بودند، از همه روزه‌دارتر بودند بس كه لب‌تشنه سحر بودند، وقت افطار را نفهمیدند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1460@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بعلیٍّ بِعلی🔹 کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند قدرنشناس‌ترین امت لات و هبلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/411@ShereHeyat
زنهار! که غمگسار غمدیده شوید در زمرۀ اصحاب کَرم دیده شوید در هر قدمی خصم ستمگر باشید در هر نفسی یار ستمدیده شوید #محمدجواد_غفورزاده ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شهید محراب🔹 برخاست، که عزم و استواری این است بنشست، که صبر و بردباری این است ذکر لب او «فُزتُ و رَبِّ الکعبه» است در حال سجود، رستگاری این است در چشم من آیینه علی، آب علی‌ست مهتاب علی، مهر جهان‌تاب علی‌ست خون سر او، کنار سجّاده نوشت «مظلوم‌ترین شهیدِ محراب علی‌ست» دریا بود و گهر به ساحل می‌داد انگشتری خویش به سائل می‌داد از کیسهٔ نان خشک می‌کرد افطار از کاسهٔ شیر خود به قاتل می‌داد گفتند: که پیش از عدم آمد به وجود آن صدرنشین مسند غیب و شهود یک روز طلوع کرد از کعبهٔ عشق یک روز غروب کرد در حال سجود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/425@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مهربانی🔹 ای دلت دریاترین دریا، کلامت عین رود مهربانی، اندکی از شرح چشمان تو بود روز، طوفان از دلت درس صلابت می‌گرفت شب نگاهت در لطافت، شعر باران می‌سرود روشنای چشم تو شرح مفاتیح‌الجنان دفتر پیشانی‌ات تفسیر اسرار الشّهود از یتیمان غریب کوفه می‌پرسم هنوز قصۀ صبر و صلابت را که خیبر می‌گشود می‌سپارندم به باران، می‌سپارندم به رود می‌سپارندم به اقیانوس و می‌آیم فرود زیر بار آسمان هم شانه‌هایت خم نشد بارها دیدم زمین هم شانه‌ات را می‌ستود کاش این شب‌ها که دل‌ها بوی صفّین می‌دهند یک نفر زنگار را از ذوالفقارت می‌زدود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2579@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عدل علوی🔹 نه قصّۀ شام و نمک و نان جوینش نه غصۀ چاه و شب و آوای حزینش بیش از همه کرده‌ست مرا شیفتۀ خود شور قطراتِ عرق روی جَبینش با جذبۀ «عدل علوی» معجزه می‌کرد این شد که در آمد دل ما نیز به دینش در بستر خورشید اگر خفته عجب نیست کآموخته عزت ز پسر عمّ امینش عشقش وسط خوف و رجا مانده رجزخوان تا عالم و آدم نکند شک به یقینش دردا و دریغا که از این بیشه سفر کرد شیری که نشستند شغالان به کمینش آغوش علی خانۀ امنی‌ست پس از مرگ داخل شوم ای کاش در آن حصن حصینش یارب برسانم به نجف، دغدغه دارم کم بوسه زدم نوبت قبلی به زمینش! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/436@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مهمان علی🔹 حلقه‌های چاه را گریانده چشمان علی آب مدیون دو حلقه چشم گریان علی نخل‌ها تنها برای اوست بار آورده‌اند جز نمک اما ندیده سال‌ها نان علی هرکه او را می‌شناسد با غریبان آشناست هر غریبی را که دیدم، بوده مهمان علی آسمان، خاک کفِ پای یتیمان می‌شود تا یتیمی می‌گذارد سر به دامان علی چاه می‌کَند و به دنبال خدای خویش بود پینه‌ها شرحی است بر دستان برهان علی درد می‌خواهد که راضی باشد از او خالقش نیست دردی که بسنجد حد ایمان علی «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد» با نام او نام او عشق است و آغاز است پایان «علی» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2631@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دیر شد...🔹 دیر شد امشب برایم نان نیاوردی علی! کاسه کاسه شیر را پنهان نیاوردی علی! چاه می‌گوید که دریا می‌شدم هر نیمه‌شب اشک‌هایت کو؟ چرا طوفان نیاوردی علی! نخل‌های کوفه را، محراب را، سجّاده را خاک‌های قبله را باران نیاوردی علی! می‌رسی از راه، امشب سفره‌ات پهن است، آه مثل هر شب با خودت مهمان نیاوردی علی! نان و ظرف شیر را هرگز نمی‌خواهم، بگو: پس چرا امشب برایم جان نیاوردی علی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/437@ShereHeyat