علم الیقین
اگر دینیست باقی در جهان بیشبهه دین توست
یداللهی که میگویند خود در آستین توست..
تو حتی قادری خورشید را زیر نگین آری
که «نِعمَ القادِرُ اَلله» خود نقش نگین توست
چراغی در جهان گر هست جز نور منیرت نیست
اگر در جان ما عطریست عطر یاسمین توست
تمام خاک ایران را به پایت با رضا ریزیم
اگرچه مرو تا بغداد جزئی از زمین توست
نه رسم معتصم ماند و نه تلخیهای اُمُّ الفضل
اگر شعری به جا ماندهست، شور دلنشین توست
جوادُالحقِّ اِشفَعنی، تقیُّالعشقِ ادرکنی
اگر علم و یقینی هست از علمالیقین توست
✍🏻 #علیرضا_قزوه
🏷 #امام_جواد علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
از اشک ما بترس!
از چشم دوربین شکاری رصد شدند
با پخش در حقوق بشر مستند شدند..
دیشب هزار و نهصد و... این داغ چندم است؟
دردا که اسمهای شهیدان عدد شدند!
باران بمبِ دشمنمان خاکمان نکرد!
دستان لامروّت یاران لحد شدند
در غربِ دِه، رگِ عربی را زدند و بعد
از قبر غزّه فاتحه ناخوانده رد شدند
امّا هنوز ساکن، در خانه ماندهایم
در سینهها نفسها حبس ابد شدند
از اشک ما بترس! شبی بغضهای ما
قاصم شدند و راهی عینالأسد شدند
با سیلِ نور عازم بيت المقدّسیم
هرچند در مسیل مِه و صخره سد شدند
ما را به هر طریق، فلسطین بخوان فقط!
گیرم که نقشههای جهان نابلد شدند
✍🏻 #حسن_خسرویوقار
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا علی
جهان نگاه کودکیست بیقرار، یا علی
که غرق شد میان موج انفجار، یا علی
جهان یتیمخانهایست تشنۀ نوازشی
پدر ندیده است چون تو روزگار، یا علی
جهان صدای مادریست شیرزن که مانده است
به رغم داغ، مثل کوه استوار، یا علی
تو التیام شو برای آن پدر که میرسد
کنار نعش دخترش امیدوار، یا علی
نه لایلای مادران، که گوش شیرخوارهها
به خون نشسته از صدای مرگبار، یا علی
جهان چه بیوجود شد، به خواب رفت و دود شد
جهان بیتو را نمانده اعتبار، یا علی
جهان بی تو آه نه، تو هستی و کشاندهای
حماسۀ حماس را به کارزار، یاعلی
به بازوان مرحبافکنت مدد رساندهای
به جان این دلاوران داغدار، یا علی
به وارثان خیبر از خروش حیدری بگو
حوالهشان بده به تیغ ذوالفقار، یا علی
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مثل علی باشیم
دلا معاویگی تا کی؟
دو روز مثل علی باشیم
در این زمانۀ بی آغاز
چه میشود ازلی باشیم؟
بیار غیرت مالک را
ببین نزول ملائک را
بیا اَلَستُ بِربِّک را
جواب قالَ بلی باشیم
دوباره کعبۀ جانت را
امیر بتشکنی باید
به جای حبّ علی، تا کی
پر از بت هُبَلی باشیم؟
بسوز طلحۀ عصیان را
بزن رگِ جملِ نان را
در این جنون خفی تا چند،
اسیر شرک جلی باشیم؟
در ازدحام خیابانها
و عصر قحطی انسانها
کمی شبیه علی باشیم
کمی شبیه علی باشیم
✍🏻 #محمد_مرادی
🏷 #شعر_علوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شرط زندگی
خِرَد صغیرترین طفل وادی طلبش
سخن فقیرترین پیر مکتب ادبش
همیشه ساری و جاریست، شرط زندگی است
به آبشار، به خورشید میرسد نسبش
هزار سال گذشتهست و گوشۀ دالان
هنوز چشم به راه است کیسۀ رطبش
ستم ز غرّش او مثل بید میلرزد
دلاوری، اسدالله اگر شود لقبش
شکوه و شوکت تاریخ هجری قمریست
شهادت رمضانش، ولادت رجبش..
ذغال سرخ به دستت اگر گذاشت، منال
که مهربانی محض است آتش غضبش
نیامد از غم و اندوه، خم به ابرویش
به خون نشست اگر آفتاب نیمهشبش
بلا به دور از این سرزمین، از این وادی
که سرو نام علی رُسته در وجب وجبش
هر آنکه دستدرازی کند به ساحت او
حواله دار به تَبَّت یَدا اَبی لَهَبش
جهان همیشه و هرجا به او بدهکار است
به عدل و داد بگویید، چون علی طلبش
✍🏻 #سعید_بیابانکی
🏷 #شعر_علوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
شهدِ شهود
در چشم تو شهودِ شگفتی هست
آن را بهجز شهید نمیفهمد
آیینه نیز قصد تماشا داشت
وا کرد چشم و دید نمیفهمد
از کوهسارِ معرفتت آری
این سیلِ حکمت است شده جاری
هر کس که دل نداد، نمینوشد
هر کس که دل برید، نمیفهمد
عمری اگرچه غرق شد آنگونه
در واژههای معجزهآمیزت
دریای اشکهای تو را حتّی
ابنِ ابیالحدید نمیفهمد
گفتی که تن به سجده نمیدادم
معبود را اگر که نمیدیدم
گفتی و قرنهاست که حرفت را
عرفانِ بوسعید نمیفهمد
شیرینیِ شروعِ تو را آری
غیر از خدای کعبه نمیداند
شهدِ شهودِ فُزتُ و ربّت را
بیشک بهجز شهید نمیفهمد
✍🏻 #سیدمحمدمهدی_شفیعی
🏷 #شعر_علوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای گمشدۀ زن معاصر!
در علم، زنی عالمه، عالیمنصب
در ذکر و تهجد اهل یارب یارب
در عین عفاف، در مصاف و میدان
ای گمشدۀ زن معاصر، زینب!
✍🏻 #مهدی_زارعی
🏷 #حضرت_زینب علیهاالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
والصّبح...
دمید گرد و غبار سپاهیان سحر
گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر
در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد
رها شدند از آن تیرگی هزار اختر
سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش
کشید پردهای از نور روی قرص قمر
به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق
طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر
به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید
بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر
چه خلقتیست؟ شگفتا! چه آیهای؟ عظمی!
به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر
قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود
بزرگوار، شکوهآفرین، بلندنظر
به هوش باش که برخاست محکمات علی
بلند شد که قیامش به پا کند محشر
بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی
نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر
بلند شد، همه بتها به لرزه افتادند
مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟
کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز
به گوش میرسد آیات سورۀ کوثر
شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش
به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر
مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند
که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر
خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة
وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر
منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست
تویی نوادۀ آن زن که میدرید جگر
رسیده کار به جایی که همکلام توام
منی که همسخنم نیست از مَلَک کمتر
کنیزهای تو در کاخها نشسته به تخت
عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر
اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟
ندای روح الامین میرسد: فَلا تَقهر!»
به پای خطبۀ غرّاء ذوالفقاری او
سپاه شبزده انداخت بیاراده سپر
هنوز میرسد از شام، برق خورشیدش
اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر!
مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ
رسانده نامۀ خون را کبوتری بیسر
من الغریب میآید، نمانده وقت خضاب
حبیبهای حرم را خبر کنید، خبر!
مدافعان حرم بودهایم نسل به نسل
رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر
اگر چه سر بدهد، قصّهاش به سر نرسد
که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر
چه میشود که علی جان! به ما سری بزنی
شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر
حکایت من و عشق تو همچنان باقیست
اگر چه باز به پایان رسید این دفتر
✍🏻 #محمدمهدی_خانمحمدی
🏷 #حضرت_زینب علیهاالسلام | #مدافعان_حرم
🇮🇷 @Shere_Enghelab
نوبت کیست؟
بمب اول… ستاره میلرزد
ترکشی میخورد به صورت ماه
بمب دوم… هجوم آتش و دود
آسمان آب میرود ناگاه
بمب سوم… مهیب، دیوانه
بارش سرب در شبِ خانه
بچهگنجشک مرده در لانه
روضهها باز، روضهها جانکاه
بمب پنجم… صدای لالایی…
خواب گهوارهها به تنهایی…
دفن کودک کنار بابایی…
قبرشان میشود زیارتگاه
بمب هفتم… نصیب تاک شده
بال پروانه چاکچاک شده
سرو، آنسوی باغ خاک شده
چه کسی میدهد به غنچه پناه؟
بمب هشتم… ضیافت فسفر
قایق آماده تا بگیرد گُر
تورها از خیال ماهی پر
بغض کرده غروب لنگرگاه..
بمب شصتم… کسی خبر دارد؟
نور خورشیدها اثر دارد؟
کهکشانی بدون سر دارد
میدود در شبی عمیق و سیاه
بمب هشتادوپنج… نوبت کیست؟
مدرسه؟ مسجد اینطرفها نیست؟
دستها از کمک چرا خالیست؟
لنز عکاسها پر است از آه
بمب بعدی… هزار و چندم بود؟
روح دریا پر از تلاطم بود
شهر در انفجارها گم بود
و جهان همچنان نگاه و نگاه…
::
بمبها... بمبها… پر از اقرار:
زندگی زنده مانده در آوار
در شب تار روشناند انگار
چشم و دلها به نور «بسم الله»
آه ای سرزمین زیتونم!
ریشهٔ شاخههای همخونم!
صبر کن سختی زمستان را
میرسد آن بهار سبز از راه
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زخم بیالتیام
دریغا دلی را بهاری نکرد
کسی را به لبخند یاری نکرد
زمانه به جز یک دقیقه سکوت
برای بشر سوگواری نکرد
فغان بود و خون بود و غم بود و مرگ
ولی هیچکس جاننثاری نکرد
مگر میشود دید و از غم نسوخت؟
مگر میشود بیقراری نکرد؟
مگر میشود دید و ساکت نشست؟
مگر میشود دید و کاری نکرد؟
دریغا دریغا که دست کسی
برای کمک پافشاری نکرد
زمین بانگ «هَل مِن مُعین» برنداشت
جهان نالۀ انتحاری نکرد
مبادا بر این زخم بیالتیام
از این اشکها سیل جاری نکرد
مبادا اگر خشک شد اشک چشم
به خونِ دلِ خویش زاری نکرد
مبادا دعای فرج را نخواند
شب و روز چشمانتظاری نکرد
✍🏻#رضا_ابوذری
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آن روز...
آن روز چهقدر آسمان زیبا بود
باران امید، هر کران پیدا بود
شب، کفش نپوشیده فراری شد و رفت
خورشید هنوز در هواپیما بود
✍🏻 #مسعود_یوسفپور
🏷 #دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حرف عشق
پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت
شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت
بسیار بود رود در آن برزخ کبود
اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت
در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار
حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت
گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار
بیتو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت
دلها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ
آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت
چون عقدهای به بغض فرو بود حرف عشق
این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت
✍🏻 #سلمان_هراتی
🏷 #دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهار تازه
برخیز و نقش تازهتری بر جهان بزن
حرفی از اتفاق جدید زمان بزن
برخیز و با صدای رسایت اذان بگو
با خاک خستهجان سخن از آسمان بگو
از یک بهار تازه و از یک شروع خوب
بعد از غم غروب، بگو از طلوع خوب
روح خدا! که در تن قرن معاصری
تو اتفاق روشن قرن معاصری
باید که نور چشم تو را انتشار داد
عطر تو را میان فضا انتشار داد
باید به قلب حادثه چون تو نشانه رفت
جایی فراتر از قفس این زمانه رفت
تاریخ با نگاه تو زیر و زبر شده
این خاک مرده از نفست معتبر شده
آرام در میانۀ طوفان نشستهای
بر منبر سپید جماران نشستهای
ای خطبههای سرخ تو آیات انقلاب
هم آیۀ مَوَدّت و هم آیۀ عذاب
رودیم و پا به پای تو ما بیکران شدیم
کابوس تلخ هر شب فرعونیان شدیم
تا یاد مهربان تو در خاطرات ماست
در گوش باغ، لهجۀ شیرین آن صداست
در جذر و مد حادثهها ایستادهایم
با بال زخم خورده، رها ایستادهایم
روشنتر از حماسۀ آتشفشان شدیم
یک کوه سربلند میان جهان شدیم
ما در میان جمع خود از «من» گذشتهایم
از التهاب آن همه بهمن گذشتهایم
دنیا! ببین که باغ پر از لاله ماندنیست
تاریخ عاشقانۀ این باغ خواندنیست
این باغِ ریشهدار به اصل «تو» میرسد
پایان خوب قصه به فصل «تو» میرسد
✍🏻 #عاطفه_خرّمی
🏷 #دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بوی خدا
به سجده بودی و انگار وقت خواب نمیشد
نماز صبح نمیخواندی آفتاب نمیشد
تو شعله بودی و در حیرتم مقابل ِهُرمت
چطور تاج ِطلاکوب ِشاه آب نمیشد؟
تو تیغ بودی و طوفان، وگرنه بر سر ِتاریخ
به محض باد وزیدن، طبس خراب نمیشد
اگر به خاک نمیریخت دانه دانۀ انگور
که هشت سالۀ این خوشهها شراب نمیشد
کلاسهای دبستان چگونه بوی خدا داشت؟
اگر که عکس ِتو بالای تخته قاب نمیشد
اگر معلم مردان ِاین دیار نبودی
ترانههای شهادت دوباره باب نمیشد
تو آمدی و به هم ریختی محاسبهها را
وگرنه با مردم شاه بیحساب نمیشد
اگر امام زمان میرسید جز تو در این خاک
کسی برای پذیرایی انتخاب نمیشد
اگرچه قلب همه تشنۀ جوانه زدن بود
تو انقلاب نمیکردی، انقلاب نمیشد
✍🏻 #امیرعلی_سلیمانی
🏷 #دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سلام بر خمینی
مرا هر قدر ذوق رفتن و پرواز شاعر کرد
تو را اندیشهات مانای تاریخ معاصر کرد
میان آیۀ والفجر یا بعد از لیالٍ عشر
تو را باید کجا خواند و کجا بایست حاضر کرد؟!
تو را با کشتی نوح و تو را در نیل با موسی
تو را همپای ابراهیم میباید مجاور کرد
پیمبروار در اطراف تو پروانه پروانه
کلامت مردم این شهر را عمار یاسر کرد
جوانها را مرامت کربلا در کربلا قاسم
غمت پیران عاشق را حبیب بن مظاهر کرد
به راه افتادی و با تو بیابانها خیابان شد
جهان را هر خیابان در مسیر نور عابر کرد
سپاه فیل آوردهست دنیا و نمیفهمد
ابابیل آنچه را با لشکر بیدین و کافر کرد
به تحریف تو در ذلت نشستند و نمیدانند
که عزت را همین نام خمینی بود صادر کرد
زمان با من سر ناسازگاری داشت انگاری
مرا پابند دنیا و تو را مرغ مهاجر کرد
✍🏻 #محسن_ناصحی
🏷 #دهه_فجر | #امام_خمینی قدسسره
🇮🇷 @Shere_Enghelab
جهانهای تازه
افقهای باز و کرانهای تازه
زمینهای نو، آسمانهای تازه
پر از شوق کشف است منظومههامان
پر از حیرت کهکشانهای تازه
پریدن به آغوش فصلی دگرگون
دویدن به سوی زمانهای تازه
به مرز علوم: اکتشافات بیحد
به بام فنون: نردبانهای تازه
رصد کردهاند آن طرفتر هدف را
سر برجها دیدهبانهای تازه
اگر چاه و چالهست در راه مقصد...
اگر ترس و شک و گمانهای تازه...
اگر خار در چشم و صبر است دستور...
اگر در گلو استخوانهای تازه...
ببین هفتخان را گذشتهست و حالا
رسیدهست رستم به خانهای تازه
وطن لشکری آرش آورده با خود
مسلح به تیر و کمانهای تازه
تویی وارث پهلوانهای پیشین
تویی نسلی از قهرمانهای تازه
بیا و بخوان دست افسانهها را
بیا و بگو داستانهای تازه..
به شوق صدور جهانبینی نور
بخوان صبح را با زبانهای تازه
کمی مشق کن لذت سادگی را
اگر سخت شد امتحانهای تازه
شهیدان میآیند و دارند بر تن
از آن عهد دیرین نشانهای تازه
که جادهست و این تکسوارانِ غیرت
که دشت است و این ارغوانهای تازه
به بذری که باور در این خاکدان کاشت
پدید آمده بوستانهای تازه
و خواهد رسید آخر آن صبح موعود
که ماییم و فتح جهانهای تازه
✍🏻 #فاطمه_عارفنژاد
🏷 #دهه_فجر | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نبرد خیبر
از نعرهٔ ما گوش فلک کر باید
در دل، ما را زَهرهٔ حیدر باید
تا زهر به کام غاصب قدس کنیم
یک بار دگر نبرد خیبر باید
✍🏻 #سیدحسن_حسینی
🗓 ۲۴ رجب؛ سالروز فتح قلعۀ خیبر به دست مبارک امیرالمؤمنین علی علیهالسلام [سال هفتم هجری قمری]
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فریاد رسای استقامت
چون سرو همیشه راستقامت بودی
معنای شرافت و شهامت بودی
در بهت سکوت و ظلم هارون، عمری
فریاد رسای استقامت بودی
✍🏻 #سیدهاشم_وفایی
🏷 #امام_کاظم علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
قیام تویی
سلام بر تو که صبح مرا سلام تویی
سلام بر تو که آغاز هر کلام تویی..
به هفت کوه، به هفت آسمان، به هفت اقلیم
به هفت چرخ فلک، هفتمین امام تویی
جهان و اهل جهان نیستند و رفتنیاند
ولی همیشه و همواره و مدام تویی
به سجده ماندی و زندانیان چه میدانند
پر از رهایی و قد قامت و قیام تویی
تو هفت مرتبه طوفان، هزار مرتبه نور
طواف کعبه تویی، مسجدالحرام تویی
سلام بر تو که از صبح نور تا شب حشر
تو بودهای و تو هستی و والسّلام تویی
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #امام_کاظم علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
فراتر از همه
سلام، حامی پیک و پیام، ابوطالب!
سلام، ای ملکوت کلام، ابوطالب!
نبود اگر کرم کامل تو، گُم میشد
یتیمِ آمنه در ازدحام، ابوطالب!
به کیش خویش، خدا را نظاره میکردی
فراتر از همهٔ ننگ و نام، ابوطالب!
کتیبهایست نگاهت به قدمت انسان
سلام ای جبروتِ تمام، ابوطالب!
نداشت کعبه اگر حفظ حرمت تو، نبود،
میان آنهمه بت احترام، ابوطالب!
چه گفت با تو بُحَیرا در آن شب شفّاف
چه گفت با تو؟ کجا؟ از کدام؟ ابوطالب!...
چه گفت با تو محمد به او چه گفتی تو؟
که گفته بود سخن از قیام، ابوطالب!؟
پدربزرگِ مُدارا! مُروّت خالص!
کهنتر از همه هرچه مرام، ابوطالب!
حسین خون تو دارد به رگ که میجوشد
علی گرفته به نام تو نام، ابوطالب!
فقط نبود محمد، که بود سایهٔ تو
مدام بر سر هر خاص و عام، ابوطالب!
تو سایهبان سَرِ تشنگان توحیدی
به پشتگرمی غیرت مدام، ابوطالب!
سلام ای کلمات کهن... سلام، سلام
سلام ای ملکوت کلام، ابوطالب!
✍🏻 #مرتضی_امیری_اسفندقه
🏷 #حضرت_ابوطالب علیهالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
❤️ فراخوان ارسال عکس و فیلم؛ پویش #پرچم_افتخار برای عید انقلاب 🌷
🔹️ بخش پویشهای تعاملی رسانه KHAMENEI.IR "همگام"، در دهه فجر دهه بزرگداشت عید انقلاب اسلامی، از کاربران شبکه های اجتماعی دعوت میکند که از نصب پرچم ایران در سر در خانهها، مدارس، مغازهها و محلکار خود، یا معابر عمومی و راهپیماییهای ۲۲ بهمن در سراسر ایران عکس بگیرند و آن را با عنوان #پرچم_افتخار منتشر کنند.
🌷 حضرت آیتالله خامنهای درباره گرامیداشت ایام پیروزی انقلاب اسلامی توسط همه اقشار ملت و «نصب و اهتزاز پرچم ایران» تاکید کردهاند و به مردم ایران توصیه کردند که «در دههی فجر بر سَر در هر خانهاى پرچم بزنید، پرچم جمهورى اسلامى را در سطح شهرها و روستاها به اهتزاز در بیاورید. نشان بدهید که ملّت این خاطره را گرامى مىدارد.» ۵۹/۱۱/۱۷
💻 تصاویر ارسالی در حساب شبکههای اجتماعی رسانه KHAMENEI.IR تجمیع و منتشر خواهد شد.
🌷 Farsi.Khamenei.ir
پرچم افتخار
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
از گرگ و میش مبهم اسطورههای دور
از روشن حماسۀ این کشور آمدهست
در دستهای رستم دستان در اهتزاز
بر شانۀ سیاوش از آتش درآمدهست
با سرخِ لعل و سبزِ زمرد، سپیدِ دُر
در جلوهزار عشق به صد زیور آمدهست
خون دل از خیانت تاریخ خورده است
از خاک و خون و خنجر و خاکستر آمدهست...
در موجخیز حادثه افتاده است و باز
خیزان به عزم معرکهای دیگر آمدهست
تنها نه با مَوالی مختار بوده است
هر جای در حمایت حق با سر آمدهست
با سربهدارها به سر دار رفته است
چنگیز در برابر او مضطر آمدهست
گاهی برای قوت قلب رئیسعلی
در رزمگاه دشمن افسونگر آمدهست
گاهی انیس جنگلیان بوده است و گاه
مشروطهخواه را عَلَم لشکر آمدهست
حبلالمتین وحدت مستضعفان شدهست
آیینهدار هیمنۀ رهبر آمدهست
در جبهه تیر و ترکش و خمپاره خورده است
شبزندهدار خلوت همسنگر آمدهست
گاهی شدهست زینت تابوت لالهای
با عطر و بوی دستهگلی پرپر آمدهست
چون بیرقی که در کف سردار کربلاست
گاهی مدافع حرم حیدر آمدهست
زخم سنان دشمن و زخم زبان دوست
از هر طرف به پیکر او خنجر آمدهست
با این همه همیشه سرافراز و پایدار
در اهتزاز بر سر این کشور آمدهست
✍🏻 #جواد_جعفری_نسب
🏷 #ایران_اسلامی | #پرچم_ایران | #پرچم_افتخار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آینۀ تمامنمای خدا»
با ریگهای رهگذر باد
با بوتههای خار
در خیمههای خسته بخوانید
در دشتهای تشنه
با اهل هر قبیله بگویید:
لات و منات و عزی را
دیگر عزیز و پاک مدارید
این مهر و ماه را مپرستید
اینک
ماهی دگر برآمد و خورشید دیگری
آه ای امین آمنه، ای ایمان!
باری اگر دوباره درآیی
روی تو را
خورشیدها چنان که ببینند
گلها آفتابپرست تو میشوند
ای آتش هزارۀ زرتشت
از معبد دهان تو خاموش!
ای امّی امین!
میلاد تو ولادت انسان است
-انسان راستین -
آن شب چه رفت با تو، نمیدانم
شاید
خود نیز این حدیث ندانی
با تو خدا به راز چه میگفت؟
باری تو خود اگر نه خداگونه بودهای
یارایی کلام خدا را نداشتی!
گر بعثت تو سبب عصمت تو بود
آنک چگونه کودک عصمت را
تا موسم بلوغ نبوت رساندهای؟
میلاد تو اگر نه همان بعثت تو بود!
هان ای پرندههای مهاجر
آنک پرندهای که به هجرت رفت
بیآنکه آشیانه تهی ماند
آن شب مشام خالی بستر
از بوی هجرت تن او پر بود
اما به جای او
ایثار
زیر عبای خوف و خطر خوابید
تا چشمهای خویش فرو بست
گفتی
آینۀ تمامنمای خدا شکست!
آه ای یتیم آمنه، ای ایمان!
دنیا یتیم آمدنت بود
دنیا یتیم رفتنت آمد!
خیل فرشتگان
با حسرتی ز پاکی جبرآلود
در اختیار پاک تو حیراناند
تو
اسطورهای ز نسل خدایانی؟
یا از تبار آدمیانی؟
تردید در تو نیست
در خویش بنگریم و ببینیم
آیا خود از قبیلۀ انسانیم؟
در وقت هر نماز
من با خدا سخن ز تو بسیار گفتهام
بس میکنم دگر که تو را باید
تنها همان خدا بسراید!
✍🏻 #قیصر_امینپور
🏷 #شعر_نبوی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زنده تا ابد
ای آفرینش از تو گرفتهست تار و پود
ای وسعت مقام تو بیمرز و بیحدود
ای کوهها به بردن نام تو در قیام
ای رودها به گفتن ذکر تو در قعود
ای در اذان مأذنهها زنده تا ابد
ای در گلوی هرچه مؤذن پر از سرود
برگرد و از دوباره حرایی بیافرین
پرشد دوباره عرصۀ تاریخ از یهود..
وقتش رسیده، باز اَلَم یَجعَلی بخوان
شد وقت آنکه باز ابابیلها فرود...
✍🏻 #محسن_ناصحی
🏷 #شعر_نبوی | #مقاومت_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab
دیروز، امروز، فردا
«دیروز» در تصرّف تشویش مانده بود
قومی که در محاصرۀ خویش مانده بود
«خویشی» که سر به دامن تقدیر میگذاشت
کاری جز اعتراف به درماندگی نداشت
از راه مرگ با هدفی پوچ میگذشت
عمری که در تصوّر یک کوچ میگذشت
این شعر نیست، قسمتی از درد مردم است
تاریخ قرنها غم و غربت در آن گم است
دنیا به رغم محکمهها، قیل و قالها
در بند گرگ بود به حکم شغالها
این حکم شوم، نقشۀ دنیای دیگریست
طرح شروع فتنه و بلوای دیگریست
شیطانیان که فاتح این ماجرا شدند
وقت سقوط دهکدهها کدخدا شدند
از خیرشان رسیده فقط شر به دهکده
این قصّه آب میخورد از غرب دهکده
آری، جهان به شوق تکامل فریب خورد
آدم دوباره خیرهسری کرد و سیب خورد
تقصیر ما: حکومت سرکردۀ دروغ
تقدیر ما: جنایت پروردۀ دروغ
آزادی و حقوق برابر بهانه بود
تا که شود برادرمان بردۀ دروغ
افسونِ قرن -کورۀ آتش- غم یهود
افسانه بود غربت گستردۀ دروغ
توحید را به مسلخ تثلیث میکشند
نفرین به این تجلّی بیپردۀ دروغ
::
هرچند فتنه صبح جهان را سیاه کرد
خورشید سر رسید و فُسون را تباه کرد
آغاز شد حماسۀ آتش عتابها
وسعت گرفت شعلۀ این انقلاب، تا -
- در روزگار سلطۀ صحرای دورهگرد
مردی به نام نامیِ دریا قیام کرد
گلزار جان گرفت به دست بهاریاش
ایمان بیاوریم به لبخند جاریاش
از بند تن رهاست طنین دعای او
«آزادگیست» شِمّهای از ربّنای او
اندیشهاش تجسّم احکام دین ماست
اُسطورۀ مقاومت سرزمین ماست
با این وجود، در دل او غم گذاشتند
آن بیوجودها که سرِ فتنه داشتند
میخواستند بر سر ما سروری کنند
«دینِ نو» آورند که پیغمبری کنند
امّا...نه! مرد باج به گردنکشان نداد
در اوج غم حقارتی از خود نشان نداد
تا که بساط گرگ به هم خورد و جنگ شد
روباه پیر شعبده کرد و پلنگ شد
میخواستند باز بگیرند ماه را
برپا کنند گسترههایی سیاه را
امّا به یُمن مرد و مریدان پاکباز
بدسیرتان شدند هم آغوش خاک، باز
چندی گذشت... حادثه رخ داد و بعد از آن
آمد عزای نیمۀ خرداد و بعد از آن -
- با شوق مرگ، لحظۀ رفتن فرا رسید
از خود گذشت مرد و به درک خدا رسید
::
او رفته و حکایت او مانده تا هنوز
فرهنگ استقامت او مانده تا هنوز
«امروز» هم فدایی راه ولایتیم
دستی پر از قنوت، پر از استجابتیم
باید که در ادامۀ راهش خطر کنیم
نفرین به ما اگر که دمی فکر سر کنیم
ما «عهد» کردهایم که با «عدل» انقلاب
در محکمه مقابله با زور و زر کنیم
ما عهد کردهایم که در عصر احتمال
فکری به حال «گرچه و امّا - اگر» کنیم
حالا زمان گذشته و کاری نکردهایم!
دیگر چگونه میشود از خود گذر کنیم؟...
باید دوباره دست به دامان او شویم
بیعت کنیم، بلکه مسلمان او شویم
وقتی علی به مسند غربت نشسته است
عمّار او، ابوذر و سلمان او شویم
باید که در صیانتِ از مرد، جان دهیم
در راه او مقاومت از خود نشان دهیم
مردان مرد، دست به دشمن نمیدهند
آزادهها به بند کسی تن نمیدهند
فرقی نمیکند پس از این «ما»، «تو»، یا «منم»!
چوب حراج خورده مگر خاک میهنم؟
شمشیر باستانیِ شرقیم در مصاف
پروردۀ حماسه و بیزار از غلاف
بعد از حماسه، نوبت عشق و تغزّل است
آری، بهار فصل دگردیسیِ گُل است
با اینکه در مُحاق زمان است، میرسد
روزی که خاستگاه جهان است، میرسد
آن روز ناگزیر که «فرداست» بیگمان
در انحصار چشم کسی نیست آسمان
روز نزول نور به جان جوانهها
روز سقوط سلطۀ تاریکخانهها
روزی که عدل حاصل خواب و خیال نیست
این یک حقیقت است، مجاز و محال نیست!
روزی که ماه، مژدۀ چشمانتظارهاست
خورشید، چشم روشنیِ بیقرارهاست
روزی که مردِ منتظرِ سالها سکوت
فریاد استجابت شبزندهدارهاست
عشقش، دلیل رفتن سرها به روی دار
آن مردِ مرد، منتقمِ سربهدارهاست
آغاز عدلگستری حاکمیّتش
پایان حکمرانی دنیاتبارهاست
✍🏻 #حسن_خسرویوقار
🏷 #شعر_پایداری | #انقلاب_اسلامی
🇮🇷 @Shere_Enghelab