به شوق صبح ظهور
بیا که جلوه ندارد بهار، دور از تو
و حرف تازه ندارد هَزار، دور از تو
شب است و روح جهان در غبار تاریکی
شکسته آینۀ روزگار، دور از تو
دلم گرفته از این روزگار انسانکٌش
شدم به فتنۀ دیوان دچار، دور از تو
به باغ میروم و غنچه غنچه میگریم
مرا به بزم شکفتن چه کار؟ دور از تو
نشسته مردم چشمم به خون ز تنهایی
و ایستاده دلم در غبار، دور از تو
در این زمانه ولی ایستادهام عاشق
به شوق صبح ظهور، استوار؛ دور از تو
✍🏻 #رضا_اسماعیلی
🏷 #شعر_انتظار
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرگ بر آمریکا
هر جا به بشر رسانده شر، آمریکا
هر دم تیتر بد خبر: آمریکا
از خون جوانان وطن برخیزد
فریاد بلند مرگ بر آمریکا
✍🏻 #سیدمحمدحسین_ابوترابی
🏷 #شعر_ضداستکباری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«ای غرور پوک!»
همچنان سنگین و سرسخت و مهیب و کور
آن شبافسونِ جنونآیین
آن پلشتی زادۀ دلقک
شهوتآوازِ ستممسلک.
میچکد از پوزۀ ذهنش
بافههای مرگ
دارهایی از عطش سرشار
وحشی و خونخوار
از تعفن میرسد
از ماورای باتلاق شب
بوی زرد توطئه میآید از افکار نامردش
چشم شهوتسیرتش سرریز سرمستیست
تاجر عریانی عشق است
تاجر سکس و سکوت و سُکر!
در نگاهش عشق ماسیده
گیسوان او پلاسیده
هرزهگرد کوچههای جسم.
باز میبلعد…
هشتپای قرن نافرجام
قرن اختاپوس!
از هراس سایهها میآید انگاری
چشمهایش نبش قبر صبح
مومیایی گشتۀ ظلمت
بیخبر از بعثت باران
مثل خواب مُردۀ مرداب،
در بلاهت غوطهور یکسر
ای تمدنزار بیحاصل!
زادگاه صنعت افیون
نشئۀ شب، ظلمت شیّاد!
قتلگاه فطرت خورشید
حیف، حرفم را نمیفهمی
شیشۀ حرف مرا سنگی
چون بدآهنگی.
ای غرور پوک، آمریکا!
ای توحش، ای شب اعظم
ای تو ابلیس بزرگ قرن
از نگاه شاخههای خویش
این غرور کاغذی را کاش میچیدی
چون جهان گرم طلوعی سبز و خورشیدیست.
شب نمیماند
ظلم زیبا نیست.
کاش میفهمیدی ای خفاش!
ای توهُم
سلطۀ مغبون
روزی از این روزها، تنها
در غروبی زرد
میمیری.
بعد تو، اما:
آسمان این جهان آبیست
باغ میروید
آب میجوشد
چشمهها جاریست.
باز شبنم هست
روی برگ گل
زندگی زیباست
عشق،
مهتابیست.
ای غرور پوک، آمریکا!
حرفهایم را
کاش میفهمیدی، اما حیف
تو نمیفهمی!
چون که فهم زندگی هرگز،
نیست در وسُع تو ای مرداب.
ای گُراز ابله پروار!
گرگ آدمخوار
از نژاد آدمی بیزار
مرگ، نوشت باد
مرگ، نوشت باد.
✍🏻 #رضا_اسماعیلی
🏷 #شعر_ضداستکباری
🇮🇷 @Shere_Enghelab
طوفان
از نسیم شاخسارت سارهای سوخته...
از تو باقی مانده زیتونزارهای سوخته
آن زمینهای چراغان بِه و نارنج و سیب
چیستاند اکنون به جز هکتارهای سوخته..
از شمار بیشمار کشتگان و کشتگان
کی خبر دارند این آمارهای سوخته؟
بمبها اما چرا اینقدر وحشت کردهاند؟
از صدای حنجری با تارهای سوخته!
مرد را از مرگ باکی نیست، طوفان میشود
عاقبت خاکستر سردارهای سوخته
زنده میماند که شهر دیگری برپا کند
نام مجروح تو بر دیوارهای سوخته
✍🏻 #اعظم_سعادتمند
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«جنگ حق و باطل»
روز آزمون رسیده است
وقت اختلاف نیست
هیچکس
از مشارکت در امتحان معاف نیست
یک طرف قلمروی به وسعت جهان
یک طرف خرابهای به تنگی قفس
یک طرف هجوم بمبهای بیامان
یک طرف زنان و کودکان
یک طرف سلاح و پول و قدرت و رفاه
یک طرف بدون برق و آب و مرهم و پناهگاه
شوخی مزخرفیست
اینکه عدهای حماس را
متهم به انتقام کور میکنند
از کنار غصب سرزمین و قتلعام ملتی ولی بهراحتی عبور میکنند
بس کنید!
حالتان از این دروغها به هم نخورد؟
رَطب و یابِسی که بافتید، عاقبت
بر گلویتان طناب دار میشود
شرمتان کجاست؟
این که در خرابههای غزه تار و مار میشود
لشکر حماس نیست
حلقۀ به هم فشردۀ زنان و بچههاست
جنگ، جنگ حق و باطل است
گوهر بشر در این نبرد
آشکار میشود
تو در این میان کدام جانب ایستادهای؟
جانب حسین!
یا یزید؟
انتخاب سومی نمانده است
این چکیدۀ تمام ماجراست:
غزّه، کربلاست...
✍🏻 #افشین_علا
🏷 #شعر_اعتراض | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
به نام فاتح خیبر...
غروب در صدد نالهایست آهسته
قلم شکسته، نفس بسته، سینهها خسته
هوا گرفته، فضای نفس کشیدن نیست
قلم شکسته و این شعر همدم من نیست
قلم شکسته، نفس خسته، این نفس زخمیست
و قلب کوچک من -گرچه در قفس- زخمیست
نفس بریده، قلم درد میکشد امشب
تمام دور و برم درد میکشد امشب
قلم نشسته که از بغض مرد بنویسد
از ازدحام نفسگیر درد بنویسد
«ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند»
قلم نشسته که از خواب ما گلایه کند
نشسته است که از ما به ما گلایه کند
از این حکایت خونبار با که بنویسم
بدون دغدغه بگذار تا که بنویسم
نوشتنی که چو خون از گلوی من جاریست
اگر چه قصۀ این «فیلمنامه» تکراریست:
::
سکانس یک: لندن، ساعت مذاکره ـ شب
سکانس دو: آتش، دشت در محاصره ـ شب
سکانس سه: سرطان در اراضی موعود
سکانس چار: نبرد مسیح با تلمود
سکانس پنج: کفنپوش، از کلان تا خرد
سکانس شش: ورق نقشۀ جهان تا خورد
سکانس هفت: تلاویو خیره در طوفان
سکانس هشت: تقلای آخر شیطان
سکانس نه: استیصال حاکمان عرب
سکانس ده: اجلاس سران صلحطلب
همین سکانس: هلوکاست، خوانشی دیگر
گریم چهرۀ اخبار پشت میز خبر
نمای بسته: کراوات... رأی... حق وتو
نمای باز: مدرنیته در طویلۀ نو
سلامِ ژست تمدّن به جاهلیت قبل
توحّشی که منظم شدهست در اصطبل
جهان نشسته به سوگ زنان بیفرزند
سکانس پایانی: هیس! مسلمین خوابند
::
جهان غمزده در جوی خون گرفتار است
تمام دهکده در بوی خون گرفتار است
«ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند»
آهای نظم نوین! باز چیست در سر تو؟
و ای حقوق بشر، خاک... خاک بر سر تو
شما که زهر بیان را به جام خود دارید
مگر نه اینکه جهان را به کام خود دارید
مگر نه اینکه زمان شاخ و برگتان شده است!
خدایتان بکشد... هان! چه مرگتان شده است؟
کدام پاسخ را یا کدام مسئله را؟!
نشستهاید فقط این توحّش یله را؟
«ستارگان همگی یک به یک شهید شدند
و با گذشت زمان ماضی بعید شدند»
و با گذشت زمان ماضی بعید؟... نهخیر
جهان به خواب رود، خواب بر شهید... نهخیر
برای تشنه شدن ما مگر چه کم داریم؟
حسین نیست اگر، ما ولی علَم داریم
هنوز از دلمان ماتمش نیفتادهست
حسین نیست، ولی پرچمش نیفتادهست
در این طریق به جز پرچمش پناهی نیست
و پیر گفته که تا فتح قله راهی نیست
به دست پیر، هزاران چراغ روشن شد
زمان دوباره ورق خورد و باغ روشن شد
نگاه کن همۀ آیهها پرنده شدند
حروف سرخ جهان یکصدا پرنده شدند
جهان به پا شده تا خون ما قلم بزند
سکانس آخر این فیلم را به هم بزند
شگفت از این همه ذلت در این نبرد نژند
که تازیان زره صهیونیستها شدهاند
سمند صبح چو بر شام تار تاخته است
قمار مضحکتان روی اسبِ باخته است
طنین پرچم توحید را نشان بدهید
و غیرتی که ندارید را تکان بدهید
به هرکه مضطرب از هیبت شیاطین است
بگو که سنّت پروردگار ما این است
بگو دوباره بخوان قصههای قرآن را
و آیه آیه ببین روزگار طغیان را
بگو که یک پشه نمرود را به خاک افکند
و آب بود که فرعون را هلاک افکند
سپاه ابرهه با سنگریزه ویران شد
و عاد را وزش باد خط پایان شد
بهل که تیز شود جست و خیز لشکرشان
که این ستیز بقاء است و تیر آخرشان
بگو تنازع وحش است جنگ باطلتان
و ما روایت فتحیم در مقابلتان
تمام لشکر شیطان شدهست یاورتان
ولی گسیخته از هم زمام لشکرتان
از این به بعد به دنبال شر نمیگردند
فراریان تلاویو بر نمیگردند
شکست شوکت طاغوت وعدۀ ازلیست
کلید فتح توکّل به یک نگاه علیست
به نام فاتح خیبر زمانتان ندهیم
به نام نامی حیدر امانتان ندهیم
قسم به جان پیمبر حریفتان ماییم
شما گذشته و ما فاتحان فرداییم
::
طلوع صبح علیهالسلام نزدیک است
و پیر گفته که شرب مدام نزدیک است
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
معاشران گره از زلف یار باز کنید
✍🏻 #سیدسلمان_علوی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
«آیههای آفتاب»
خون ترانۀ مرا بخوان
آخرین سرود عاشقانۀ مرا بخوان
این صدای غزه است
از دهان زخم کهنهای که وا شده
از دهان نیمهجان یک پدر
که زیر نعش کودکی دو تا شده
این صدای غزه است
آن زمان که پنجه میکشند
بر گلوی خندههای هفتسالهاش
آن زمان که سوت میزنند بمبها
قبل از انفجار نالهاش
هی شبان خوشخیال
سالهاست
گرگ از میان گله رد شده
مرزهای کشوری لگد شده
روی نقشههای بی طرف
رنگ باختهست
از کرانههای باختر
آفتاب نه
سرب در گلویشان گداختهست
روی پرچمی
این ستاره تا به شش جهت نگاه میکند
طالع مرا سیاه میکند
یا همین دو خط
این دو مار آبی بلند که
از دو سو به هر کرانه رفتهاند
موذیانه سالهاست
نیل تا فرات را نشانه رفتهاند
ذره ذره میبرند
این گلوی خسته را
باز هم به خواب میزند جهان دو چشم بسته را
سقفمان دوباره آسمان شده
هر قدم زمین دهان شده
بر خلاف بمبها
این شیوخ همزبان عمل نمیکنند!
ورنه هیچوقت
کودکان ما گلوله را بغل نمیکنند
راستی خزان رسیده باز
فصل کوچ سینهسرخهاست
لیک مرگ ما به زخم تیر نیست
شیر لحظههای مرگ هم حقیر نیست
ردّ خون ما
روی تَلّ ماسهها چکیده است
از حماس تا حماسهها چکیده است
ما همان زمان که با گلولهها طرف شدیم
در نگاهشان هدف شدیم
روی صورت سیاه شب
آیههای آفتاب را ببین
ردّ سرخ سیلی عقاب را ببین!
غزه کربلای تازهایست
خون ما نوید انتفاضهایست
✍🏻 #مهدی_مردانی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مظلوم و مقتدر
دیگر بس است هر چه غریبانه زیستید
از این به بعد سرو شوید و بایستید
دیگر بس است هر چه که بر شانههای هم
مانند ابرهای بهاری گریستید
از این به بعد سبزتر و استوارتر
سر برکشید تا که بگویید کیستید
سر برکشید سبز و به دنیا نشان دهید
جز سرو سرفراز و سپیدار نیستید
ای کوههای محکم و مظلوم و مقتدر
تا پای جان برای رهایی بایستید!
✍🏻 #بهجت_فروغی_مقدم
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
روایت فتح
صدر اخبار غم فلسطین است
صحبت از قبلۀ نخستین است
صوت قرآن به گوش میآید
چه صدایی، چقدر غمگین است
شاخههای شکستۀ زیتون
آیهها آیههای وَالتّین است
کوچهها در روایت فتحاند
خانههایی که طور سینین است
دستها در تلاطم فریاد
چشمها خوشههای پروین است
کودکان زخمخورده و معصوم
مکر اهریمنان چه ننگین است
آتش و دود خون و خاکستر
صورت خاک خسته پُرچین است
صبح صادق دمیده خواهد شد
شب پایانی شیاطین است
میرسد آن امان جان و جهان
مرد موعود قصهها این است
✍🏻 #فاطمه_نانیزاد
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
یا علی
جهان نگاه کودکیست بیقرار، یا علی
که غرق شد میان موج انفجار، یا علی
جهان یتیمخانهایست تشنۀ نوازشی
پدر ندیده است چون تو روزگار، یا علی
جهان صدای مادریست شیرزن که مانده است
به رغم داغ، مثل کوه استوار، یا علی
تو التیام شو برای آن پدر که میرسد
کنار نعش دخترش امیدوار، یا علی
نه لایلای مادران، که گوش شیرخوارهها
به خون نشسته از صدای مرگبار، یا علی
جهان چه بیوجود شد، به خواب رفت و دود شد
جهان بیتو را نمانده اعتبار، یا علی
جهان بی تو آه نه، تو هستی و کشاندهای
حماسۀ حماس را به کارزار، یاعلی
به بازوان مرحبافکنت مدد رساندهای
به جان این دلاوران داغدار، یا علی
به وارثان خیبر از خروش حیدری بگو
حوالهشان بده به تیغ ذوالفقار، یا علی
✍🏻 #میلاد_عرفانپور
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ماجرای دیدار رهبر انقلاب و شهید طهرانی مقدم در دوران جنگ
✏️ بعدازظهر شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰، یکی از پادگانهای پشتیبانی سپاه در اطراف تهران شاهد حادثهای دردناک بود؛ حادثهای که اگرچه سردار حسن طهرانی مقدم و یارانش را به آرزویشان -شهادت در راه خدا- رساند، اما دلهای بسیاری را در غم فراغ این بزرگمردان اندوهناک کرد.
🎤 به همین مناسبت خاطراتی از دیدارهای شهید طهرانی مقدم با رهبر معظم انقلاب در قالب گفتگو با برادر شهید #بازنشر میشود.
💻 Farsi.Khamenei.ir
راه نجات
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
ما کمتریم و بارها خواندیم در تاریخ
«بسیارها» خورده شکست سختی از «کمها»
راه نجات این است که یار علی باشی
حالا که دنیا پر شده از ابنملجمها...
در سینۀ ما هیچ ترسی از شهادت نیست
وقتی که روی دار شد معراج میثمها
یک روز اسرائیل را نابود خواهد کرد
فرماندهی از نسل طهرانیمقدمها
✍🏻 #مجتبی_خرسندی
🏷 #شعر_پایداری | #شهید_طهرانیمقدم
🇮🇷 @Shere_Enghelab
زمان
در اینجا کودکان را
از کودکی به پیری نمیبرَد
بلکه آنها را
در نخستین برخورد با دشمن
مرد میکند.
✍🏻 #محمود_درویش
مترجم: #یدالله_گودرزی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
همبازی همیشگی
با همین سن کم، پر از دردم
زخمهای دلم نمک خورده
غنچهام؛ غنچهای که بیرمق است
حیف… گلدان من ترک خورده
جنگ، همسایهٔ قدیمی ماست
مرگ، همبازی همیشگیام
بچهها گرم درس، اما من
غرق در امتحان زندگیام
عصر دیروز و بارش موشک
موجشان بادبادکم را کشت
صبح امروز، باری از آوار
کودکم را… عروسکم را کشت
خنده اصلا به ما نمیآید
بغضهایم چه گاه و بیگاهند
خودمانیم، دوربینها هم
از دو چشم من اشک میخواهند..
چشم بستن خودش مکافاتیست
مرگ پیچیدهاند لای پتو
مادر اصرار میکند هر شب
قبل خوابت شهادتین بگو
ذلتم را کسی نخواهد دید
گیرم این جنگ بیپناهم کرد
با هیولای بچهکش قهرم
هیچوقت آشتی نخواهم کرد..
مادر من همیشه میگوید
کی جهانت پر از خرابی بود؟
آب کی در دلت تکان میخورد؟
چشمهایت اگر که آبی بود
✍🏻 #سیدجعفر_حیدری
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مرد
گرچه بیش از دیگران، سهمش در این دنیا غم است
«مرد» اخمش، خندهاش، حرفش، نگاهش، محکم است
«مرد» قولش، اعتقادش، حرف و کردارش یکیست
«مرد» هرجا هست زیر سایۀ یک پرچم است..
«مرد» روزش غرّش رعد است و خشم تندباد
«مرد» نیمهشب سر سجاده اشکش نمنم است
نور چشم مؤمنان و خار چشم کافران
او که با خار آتش و با غنچه و گل شبنم است
خواه پشت میز باشد خواه پشت خاکریز
هر کجا باشد برای درد مردم مرهم است..
مردهایی میشناسم در جهان، در وصفشان،
شعر من گنگ است، جانم را اگر بخشم کم است
سَیّدی را میشناسم نام او پیروزی است
بودنش دلگرمی آزادگان عالم است
سَیّدی را میشناسم کز هراس هیبتش
خواب اسرائیل با کابوس و وحشت درهم است
پای درس رهبر خود انقلابی مانده است
«انقلابی» حرفهای محکمش کی مبهم است؟
در میان لشکر مردانِ میدان شرف
جلوۀ «سَیّدحسن» همچون نگین خاتم است
صبح نزدیک است راهی نیست، سَیّد راهی است
قدس هم در فکر استقبال و خیرمقدم است
✍🏻 #سعید_تاجمحمدی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #لبنان | #سیدحسن_نصرالله
🇮🇷 @Shere_Enghelab
وَالتّینِ وَالزیتون...
به پرواز پرستوهای «سُبحانَ الَّذی اَسری»
به آواز قناریهای سرخ مسجدالاقصی..
به بغض گریۀ گهوارۀ بیطفل و بیمادر
به آن طفلی که مدفون است روی سینۀ بابا
به بسم الله پروانه، کنار شعلۀ آخر
به پرپرهای شمع سوخته در آخرین نجوا
به گلهای کفنپوش بنفشه در ردیف هم
به لالایی بمب فسفری خواب اقاقیها
به متن برگ برگ آیۀ وَالتّین والزیتون
به نَص سورۀ والطور و نور سینۀ سینا
که قطره قطره خون بیگناهان نیل خواهد شد
و فرعون زمانه غرق خواهد شد در این دریا
✍🏻 #سعید_حدادیان
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سیصد و هفتاد رود
به هر طرف که نظر میکنم شهیدی هست
اگر شهید میآرند پس امیدی هست
پرندگان مهاجر به لانه برگشتند
ستارهها به شب رودخانه برگشتند
اگرچه پیرهنت پارهپاره میآید
هنوز بانگ اذان از مناره میآید
هنوز عکس تو در کوچهها جوان ماندهست
هنوز نام تو در یاد اصفهان ماندهست
هنوز سیصد و هفتاد رود بیپایان
عبور میکند از بیست و پنجم آبان
هنوز لشکریان حسین خرّازی
زبانزدند به ایثار و عشق و جانبازی...
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #شعر_پایداری | #شهدای_اصفهان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
سیصد و هفتاد بیت خونآلود
خبر چه بود، که بوی فراق میآمد؟
حماسه بود که با اشتیاق میآمد
خبر نیامده آتش گرفت نصفجهان
خبر چه بود، که اینقدر داغ میآمد؟
خبر به گوش درختان آخر پاییز
شبیه آه جگرسوز باغ میآمد
درست در خنکای اواخر آبان
صدای سیصد و هفتاد داغ میآمد
سیاه بود شب اصفهان، برای همین
نه یک چراغ که صد چلچراغ میآمد
درازی صف تابوت و دوشها گفتند
قصیدهای که به سبک عراق میآمد
تهِ قصیده کجا بود؟ من نمیدانم
سر قصیده که از چارباغ میآمد
درست سیصد و هفتاد بیت خونآلود
قصیده بود که با این سیاق میآمد..
چه آهها که از این ماجرا به گردون رفت
چه گریهها که از این اتفاق میآمد
دوباره عطر شهیدان در این غزل پیچید
چه بوی دلکشی از این اتاق میآمد..
✍🏻 #عباس_شاهزیدی
🏷 #شعر_پایداری | #شهدای_اصفهان
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ستم، آشوب، نامردی زیاد است
غم و اندوه، بیدردی زیاد است
دل من خوب میداند پس از این
امید اینکه برگردی زیاد است
✍🏻 #سیدحبیب_نظاری
🏷 #شعر_انتظار | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
بهارستان غیرت
تو را هرگز نفهمیده، تو را ای سورۀ یاسین
نه ابر و باد پاییزی، نه بارانهای فروردین
تو رفتی و به دنبالت، غمی رویید در جانم
پس از تو میکشم با خود، دلی خسته، سری سنگین
برای آنکه برگردی به سمت سبز نخلستان
تمام آسمان آن شب، دعا میخواند و من آمین
خلاصه میشود در تو، بهارستانی از غیرت
که از عطر حضورت شد، فضای شهر عطرآگین
تو ای بالانشین امشب، مرا با خود ببر... اما
تو بالا میروی بالا... و من پایینتر از پایین
هنوزم شعله میبارد، به دامان غزلهایم
غم هجر «جهانآرا»، تب اندوه «زینالدین»
✍🏻 #عبدالرحیم_سعیدیراد
🏷 #شهدا | #شهید_زینالدین
🇮🇷 @Shere_Enghelab
ای گمشدۀ زن معاصر!
در علم، زنی عالمه، عالیمنصب
در ذکر و تهجد اهل یارب یارب
در عین عفاف، در مصاف و میدان
ای گمشدۀ زن معاصر، زینب!
✍🏻 #مهدی_زارعی
🏷 #حضرت_زینب علیهاالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
حسین پس از کربلا
آنچه در عشق خیرالکلام است
آنچه در صبر حُسن ختام است
آنچه در وصف او عقل، خام است
آنچه کار رسول و امام است
مدح زینب علیها سلام است
از وقار پیمبر نوشتن
از کرامات کوثر نوشتن
از رجزهای حیدر نوشتن
حاصل جمعشان یک مقام است
شأن زینب علیها سلام است
جلوه در جلوه شیر خدا بود
آیه در آیه خیرالنسا بود
او حسین پس از کربلا بود
حیدر کوفه، زهرای شام است
او که زینب علیها سلام است
او که شد در نگاهش خلاصه
آسمانیترین استغاثه
توأمان عزا و حماسه
آنچه تفسیر خون امام است
اشک زینب علیها سلام است
در خروش صدایی شکسته
در طنین قدمهای خسته
در شکوه نمازی نشسته
آنچه فریاد سرخ قیام است
آه زینب علیها سلام است
از شب بارگاهش بگوییم
از شهیدان راهش بگوییم
از یلان سپاهش بگوییم
جانشان غرق شوری مدام است
نذر زینب علیها سلام است
✍🏻 #سیدمحمدجواد_شرافت
🏷 #حضرت_زینب علیهاالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
42.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 السلامُ علیکِ یا زینب!
غیرتت کاخ ظلم را لرزاند
خطبههایت شبیه زهرا بود
کلمات تو ذوالفقار علی
اقتدار تو تیغ مولا بود
📹 شعرخوانی جمعی از شاعران اهلبیت
در حرم مطهر #حضرت_زینب علیهاالسلام
🇮🇷 @Shere_Enghelab
مژدۀ پایان اسرائیل
عاقبت طوفانالاقصی میشکافد نیل را
میزند بر هم بساط قوم اسرائیل را
تا سپاه بز دل شیطان بجنبد... آسمان،
میدمد وادی به وادی صور اسرافیل را
ابرهه با لشکری چون کاه غلتان روی خاک
ابر هم میآورد بارانی از سجیل را
بستهاند از پشت این کفتارها، جلادها
دست شیطان و یزید و خولی و قابیل را..
کربلای غزه میدان بزرگ ابتلاست
پا به قربانگاه دل بگذار و اسماعیل را...
وه چه نزدیک است آن صبحی که دنیا بشنود
در خبرها مژدۀ پایان اسرائیل را
میرسد مولایمان از راه و میخواند بلند
مسجدالاقصی دعای لحظۀ تحویل را
✍🏻 #مریم_سقلاطونی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab
آسمان سرخ شهیدان
بگو به خصم، اگر باغشان بهار ندارد
اگر شکوفه ندارد، اگر انار ندارد
اگر نمایش ایثار و اقتدار ندیدند
اگر بزرگیشان دیگر اعتبار ندارد
در این دیار برای شهادتی که الهیست
میان این همه عاشق، دلی قرار ندارد
بگو به خصم، در این باغ؛ باد نامهرسان است
چه باک غنچۀ پرپرشده مزار ندارد
در این دیار اگر دشمنی به صحنه بیاید
به طور حتم دگر فرصت فرار ندارد..
بگو به خصم، که تاریخ را به خون نکشاند
به خون کشیدن تاریخ افتخار ندارد
تو پر گشودی و رفتی به دوردست، کبوتر
کسی به غیر افق از تو انتظار ندارد
شبیه صخره بلندی، شبیه رود خروشان
شبیه برکه غریبی، شبیه زمزمه جوشان
::
به خاک بوسه زدی راه انقلاب بماند
که عشق اوج بگیرد، که ظلم خواب بماند
تو لاله بودی و پرپر شدی که خانه به خانه
همیشه رایحۀ روشن گلاب بماند
تو سنگ دست گرفتی، تفنگ دست گرفتند
مقدّر است که این جنگ بیحساب بماند..
دعای کودکیات سالهاست ورد زبانهاست
خدا کند دشمن، خانهاش خراب بماند
سزاست وصف تو را با تمام شهر بگویند
قرار نیست فقط عکس تو به قاب بماند..
تو کیستی؟ گلِ در خون نشسته گوشۀ صحرا
چراغ کوچک و سوزان کنج مسجدالاقصی
::
رسیده است به دریا دوباره موج خطرها
به ماهیان برسد با صدای آب خبرها
گلی شبیه تو افتاده است کنج خیابان
کبوتران عزادار ریختند چه پرها
چهقدر شهر عزادار مادران شهید است
چهقدر داغ پسر میرسد برای پدرها
چهقدر باغ غمانگیز میشود تو نباشی
چهقدر دلهره دارند از درخت، تبرها..
عجیب نیست به یاد شهابهای مصمّم
ستاره سر بگذارد شبی به کوه و کمرها..
بخند و باور کن، آبشار میرسد از راه
به افتخار تو فردا بهار میرسد از راه
::
دل بزرگ، دل پر امید، گریه ندارد
دلی که رفت و به دریا رسید، گریه ندارد..
به افتخار به عکس تو چشم دوخته مادر
نه گریهای، نه فغانی، شهید گریه ندارد
تو رفتهای و شهادت سعادت است همیشه
چرا عزاداری؟ صبح عید گریه ندارد
مبارکت باشد، آسمان سرخ شهیدان
کبوترانه کسی پر کشید، گریه ندارد
تو پر گشودی و این ابتدای شادی و شور است
که روسیاهی کاخ سفید گریه ندارد
به سنگها برسانید افتخار همین است
که ایستاده بمانند، اقتدار همین است..
✍🏻 #علی_سلیمانی
🏷 #مقاومت_اسلامی | #فلسطین | #غزه
🇮🇷 @Shere_Enghelab