🔰 عرفانِ شیعیِ فقاهتی، عصارۀ شریعت، معنویت و عقلانیت
✍️ سید محمدحسین دعائی
انا لله و انا الیه راجعون. خبر رسید که یکی از مخالفان لَدود حکمت و معنویت ناب شیعی ـ به حکم «الناس اعداء ما جهلوا» ـ مجددا خامۀ خامی در دست گرفته و در یادداشتی با عنوانِ «غلو عرفانی؛ خطری برای شریعت و عقلانیت در حوزههای علمیه» نوشته است:
«پنجشنبه مجلس گرامیداشتی برای سید هاشم حداد ـ موسوم به روح مجرد ـ در مشهد مقدس، با سخنرانی چند تن از روحانیون، از جمله امام جمعۀ موقت تهران جناب آقای صدیقی برگزار شد. ... سید هاشم حداد که در اطلاعیۀ مراسم، از او با عنوان عارف کامل شیعی یاد شده کیست و شاخصهها و اندیشههای عرفانی او کدام است؟ ... نعلبندی عوام و متوهم ... که کمترین ارزشی برای علم و فقاهت و تفکر و عقلانیت قائل نیست. ... [پیروان این جریان] برای چند انسان معمولی، مقامات خدایی و فوق مقامات انبیاء و اهل بیت علیهم السلام قائل هستند و عن قریب است که کارگاه تولید انبوه خدا و یا حداقل کارگاه معصومسازی دایر کنند و همۀ مقدسات را به بازی بگیرند. ... [این جریان] شریعت و عقلانیت را به مسلخ میبرد و مردم را مریدان گوسفندصفت خود میخواهد.»
آری! خواندن این جملات، دل هر آن کسی که از عشق به اولیاء خدا، نور ایمان، ذوق سلیم و فهم حقیقت، اندک بهرهای داشته باشد را به درد آورده و او را به عکس العمل وامیدارد: ...
📌 متن کامل یادداشت در: mehrnews.com/xPhmz
🏷 #یادداشت #نقد #عرفان_شیعی_فقاهتی #مرحوم_حداد #مهدی_نصیری
🆔 @Smh_Doaei
🔰 نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
▪️ گذری بر تفاوتهای «مهدی نصیری» با «شهید آوینی» در «نقد تجدد»
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔸 چندی پیش مقالهای با عنوانِ «آوینی و افسانه بیطرفی تکنولوژی مدرن» به قلم جناب آقای نصیری منتشر شد؛ مقالهای که نویسنده در آن، ابتداء به بیان نظرات خود دربارۀ ماهیت تکنولوژی مدرن و نسبت آن با اسلام و آموزههای دینی پرداخته و سپس اندیشههای سلالۀ سلسلۀ سادات و دودۀ شجرۀ طوبای شهادت، یعنی شهید سعید سید مرتضی آوینی رحمة الله علیه در این حوزه را بر نظرات خویش منطبق میداند. غافل از آنکه هر دو بخش مقالۀ مذکور، محل اشکال است.
🔹 مطالبی که جناب آقای نصیری، بهشکل مختصر در این مقاله بیان میکند را پیش از این، مفصلا در کتاب «اسلام و تجدد» تشریح کرده است؛ کتابی که در کنار دیگر آثار و سخنان مخدوش نویسنده دربارۀ موضوعاتی همچون «فلسفه و عرفان اسلامی»، نیازمند فصل مشبعی از نقادی است. حتی میتوان گفت که ریشۀ نگاه تار و بیهویت او به «حکمت و معنویت ناب شیعی» را باید در زاویۀ غلط دید او نسبت به «هویت دین» و «حقیقت هستی» جستوجو کرد؛ زاویۀ دیدی که با دقت در ابعاد کتاب «اسلام و تجدد»، بهخوبی میتوان مختصات آن را بهدست آورد.
🔸 بهعنوان مقدمۀ بحث، باید توجه داشت که: افراد صاحبنظر در حوزۀ نسبت «دین» و «تکنولوژی» یا «دین» و «رسانه» (بهعنوان یکی از مهمترین مصادیق تکنولوژیهای مدرن) را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: قائلان به «تعامل»، «تناسب» و «تقارب» این دو پدیده و قائلان به «تعارض»، «تناقض» و «تضاد» آنها. قائلان به «تعارض دین و تکنولوژی» یا «ذاتگرایان»، با درنظرگرفتن ذات و هویتی مستقل برای هر یک از دو پدیدۀ «دین» و «تکنولوژی» یا «رسانه»، آنها را دارای اقتضائاتی مختص به خود و متعارض با دیگری دانسته و ترکیب یا تعامل آنها را زمینهساز تغییر و تخریب هویت هر یک از این دو میپندارند. اما قائلان به «تعامل دین و تکنولوژی»، در سه دستۀ «ابزارگرایان»، «کارکردگرایان» و «فرهنگگرایان»، هر یک بهنحوی، تعامل این دو پدیده را ممکن و بلکه لازم میدانند.
🔹 بهطور طبیعی و بر اساس روند منطقی بحث، برای فهم و تبیین نسبت «دین» با «تکنولوژی» یا «رسانه»، ابتداء باید فهم واقعی و تبیین صحیحی از هویت هر یک از این پدیدهها داشت. چرا که فهم و تبیین یک نسبت، بدون فهم و تبیین طرفین آن نسبت، ممکن نیست. از همین رو «دینشناسی» از یک سو و «تکنولوژیشناسی» از سوی دیگر، برای نسبتسنجی میان «دین» و «تکنولوژی» امری ضروری است؛ و به همین خاطر با ضعف در مرحلۀ «دینشناسی» یا نقص در فضای «تکنولوژیشناسی»، نتیجه بحث در نسبتسنجی میان این دو پدیده نیز تابع اخس مقدمتین بوده و محکوم به حکم بطلان است. بسیار دیدهایم رسانهشناسانی را که بهجهت قصور در شناخت دین، سر از ویرانههای تجدد غربی درآورده و یا دینشناسانی را که بهخاطر خطای در فهم رسانه، پا در بیابان تحجر و جمود نهادهاند. در این میان، طبیعی است که حال بیخبران از دو سوی ماجرا، از همه وخیمتر باشد.
🔸 سخن جناب آقای نصیری در یادداشت مورد بحث نیز اگر چه عموما ناظر به بحث «تکنولوژیشناسی» است، اما بهانضمام مطالب ایشان در کتاب «اسلام و تجدد» که حوزۀ «دینشناسی» را نیز پوشش میدهد، ظاهرا مصداق همین دسته سوم است. توضیح مطلب آنکه: ...
📌 متن کامل یادداشت در: yun.ir/ien0a8
🏷 #نوشتار #نقد #شهید_آوینی #مهدی_نصیری #دین #تجدد #تکنولوژی #رسانه
🆔 @Smh_Doaei
🔰 افراط در نفهمیدن!
▪️ نقیضهای بر سه یادداشت اخیر مهدی نصیری با عنوانِ «آری؛ من یک افراطی بودم»
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔸 مهدی نصیری اخیرا نوشته است اگر من، در دورۀ مدیریت روزنامۀ کیهان، افراطی بودهام ـ که بودهام ـ معلوم میشود رهبری هم افراطی بودهاند؛ زیرا عملکرد من در آن دوره، مورد تأیید و حمایت ایشان بوده است. اما:
🔹 اولا، اینکه رهبری ـ بهمقتضای جایگاه خود و ضرورتهای ادارۀ جامعه ـ از جهتگیری اصلی او حمایت میکردهاند، هیچ منافاتی با این ندارد که بعضی از کارهایش را هم صحیح نمیدانستهاند.
🔸 ثانیا، اصل افراط نصیری، نه مربوط به دورۀ فعالیت او در کیهان، که اتفاقا مربوط به دورههای بعد از آن است؛ دورۀ کنارهگیری از سیاست، دورۀ اخباریگری، دورۀ غربستیزی، دورۀ مخالفت با فلسفه و عرفان و دورۀ تضاد با اساس انقلاب اسلامی؛ همان دورههایی که در هیچکدام، از حمایت رهبر معظم انقلاب خبری نیست.
🔹 و ثالثا، این سخن، شاهد دیگری است بر اینکه نصیری، نه تصور درستی از جایگاه رهبری در جامعه دارد، نه تلقی کاملی از واقعیتهای ادارۀ کشور. یعنی واقعا نمیفهمد که نه دفاع رهبری از یک نیروی فعال در بدنۀ اجرائی، بهمعنای تأیید همۀ کارهای اوست و نه ادارۀ امور کشور، جز با مدارا، تعامل، واقعبینی، مصلحتاندیشی، بهرهگیری از توان موجود و تربیت تدریجی نیروها ممکن است.
🔸 آری؛ واقعیت آن است که گاه بهخاطر بعضی از ضرورتها و مصلحتها، باید با کسی مثل مهدی نصیری هم کار کرد؛ همو که پایههای فکری و روحی محکمی نداشت، اهل استقامت در راه خدا نبود، قدر حمایتها و هدایتهای رهبری را ندانست، خودش را بهدست تردیدها سپرد، قدم به قدم از جبهۀ انقلاب فاصله گرفت، با دشمنان کینهتوز اسلام و جمهوری اسلامی همپیاله شد، گوی التقاط و سقوط را از همگان ربود، زیر علم لیبرالیسم و پلورالیسم سینه زد و این روزها متوهمانه در اندیشۀ برپایی یک جمهوری سکولار است.
🔹 پناه میبریم به خدا ...
🏷 #نوشتار #نقد #مهدی_نصیری #انقلاب_اسلامی #رهبر_معظم_انقلاب
🆔 @Smh_Doaei
🔰 نگاهی گذرا به نقدِ «محسنحسام مظاهری» بر «حسینیه معلی»
اینکه بخشی از آیینهای سنتی، قابل بازنمایی رسانهای نبوده و با اینکار دچار ازجاکندگی میشوند، اجمالا درست است.
اما نباید به این گزاره کلیت داد و به بهانه آن، از خیر بازنماییهای نسبی یا حتی حداقلی گذشت.
همانطور که مواردی مثل پوشش و گویش اقوام یا برخی از آداب و رسوم آنها، در اماکن و ازمنۀ مختلف قابل نمایش هستند، برخی از آیینهای عزاداری را هم میتوان در قاب تلویزیون نمایش داد.
درست مثل اینکه افراد متعلق به یک قوم یا ملیت، میتوانند لااقل بخشی از آیین خاص خود برای عزاداری را در جایی غیر از جای آن، مثل کربلا یا مشهد به نمایش بگذارند.
بهعلاوه اینکه اساسا نباید به هویت شکلی و حتی محتوایی عزاداریها اصالت داد.
آنچه در عزاداری اصالت دارد، نفس اظهار محبت به سیدالشهداء در چارچوبهای عقلی، شرعی و عرفی است؛
و این همان چیزی است که با رعایت برخی ملاحظات، تا حدود زیادی، در بازنمایی رسانهای عزاداریها محفوظ میماند.
نفس تکثر سنتها در فضای عزاداری و تطورات تاریخی آنها که در اکثر موارد، مورد تأیید معصومان و بزرگان دین نیز بوده، شاهد مهمی است بر اینکه اصالت و اولویت، از آنِ روح حاکم بر عزاداری و انگیزه عزاداران است، نه شکل یا محتوای آیین.
🏷 #نوشتار #نقد #محسنحسام_مظاهری #حسینیه_معلی
🆔 @Smh_Doaei
[بخش ۲ از ۲]
استاد عزیز!
درست است که «انصاف» یا «بیانصافی»، بهخاطر وابستگی به تشخیص و انگیزۀ انسان، اساسا یک امر درونی است، اما با کمی دقت ـ و البته انصاف ـ میتوان نشانههای آن را در گفتار یا رفتار افراد رصد کرد. همچنین درست است که نیتخوانی ممنوع بوده و موطن اصلی رسیدگی به اشتباهات افراد، فردای قیامت است، اما این به آن معنا نیست که هیچکدام از این اشتباهات در دنیا قابل شناسایی نیست و افراد، نسبت به آنها مسئولیتی ندارند؛ و بالاخره درست است که هرکسی میتواند در پس مدعای خود، انصاف و استدلالی داشته باشد، اما لازمۀ این سخن آن نیست که راه «ارزشگذاری افکار» و رتبهبندی آنها در مقایسه با یکدیگر را بسته بدانیم.
آری؛ پیشنهاد حضرتعالی بهقدری نادرست و غیراصولی است که حتی در همین سخنان کوتاه خودتان نیز میتوان تبعات سوء آن را دید. بهراستی منطقِ «به تو چه ربطی دارد؟» و «به من چه ربطی دارد؟» از کجا آمده؟ از «اسلام» یا از رویکردهای فردگرایانه؟
سرور مکرم!
خاطرات و تجربیات تلخی که ما از توقعات ناحق و تعرضهای بیجای دیگران داریم، بههیچوجه توجیه مناسبی برای شانهخالیکردن از زیر بار مسئولیت «روشنگری» و «گرهگشایی» در قبال مسائل فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیست. بر همین اساس به نظر میرسد بیان این مطلب که «موضعگرفتن یا نگرفتن من، به کسی ربط ندارد»، بیش از آنکه یک مبنای مستدل باشد، نوعی فرار به جلوست.
البته این همۀ ماجرا نیست؛ چراکه ورود به فضای مسموم پلورالیسم و تلاش برای التزام به لوازم آن، شما را به جایی رسانده است که حتی بر سر حقدانستن و حق معرفی کردن آنچه خود به حقبودنش یقین دارید هم دچار تعارف شدهاید؛ و این اصلا خوب نیست.
بهعلاوه اینکه پدیدۀ تلخِ «عدم دفاع از قرآن» نیز اتفاقا ـ به مقدار قابلتوجهی ـ معلول همین پیشنهادی است که شما ارائه میدهید. به عبارت دیگر، درست است که بخشی از این پدیده، ناشی از تحلیلرفتن نیروها بهخاطر دعوا بر سر مسائل غیراصلی است، اما قطعا نگاههای تکثرگرایانه نیز در شکلگیری آن سهیماند.
خلاصه آنکه:
تشبیه انبوهی از «امور بنیادین فکری و فرهنگی» به لباس، عطر یا کابینت، بهمنظور فروکاست «چالشهای معرفتی» به «اختلافات سلیقهای» از یک سو و اغراق در محدودیتهای عصر غیبت، بهمنظور اثبات وجود «بحرانها و بنبستهای معرفتی» از سوی دیگر، مهمترین مغالطهای است که در سخنان حضرتعالی وجود دارد؛ همان مغالطهای که شما را به تجویز «تکثرگرایی» و تندادن به لوازم ویرانگر آن واداشته است. در حالی که این نسخه، هیچ کمکی به حل اختلافات فکری و فرهنگی موجود در جامعۀ ما نمیکند. زیرا «پلورالیسم»، نه یک دارو، نه حتی یک مُسکّن، بلکه یک «روانگردان معرفتی» است.
آری؛ چارۀ چالشهای معرفتی معاصر، نه در تکثرگرایی، که در یک «راهکار ترکیبی متناسب با زیستبوم اسلامی» است؛ راهکاری که در طول تاریخ، توسط اساتید فکر شیعه تنقیح شده و امروز نسخه ارزشمندی از آن در اختیار ماست:
▫️ التزام به منطق پایه
▫️ تعهد به روش فقاهتی متعارف برای کشف نظر شارع
▫️ اولویتدادن به ابلاغیههای ولی فقیه در عرصۀ عمل
▫️ همراه با تلاش برای رعایت اخلاص و تقوا
بیایید قدر این میراث ارزشمند را بدانیم و در حفظ و شکوفایی آن بکوشیم.
بر همین اساس، از جنابعالی تقاضا میکنم ـ اگر صلاح میدانید ـ پیشنهاد خود را طوری بازتعریف کنید که با مبانی عقلی و شرعی سازگار بوده و سر از اباحهگرایی، تکثرگرایی و عرفیگرایی در نیاورد.
در پایان مراتب قدرشناسی خود بابت زحماتی که در دفاع از مکتب اهل بیت علیهم السلام و ترویج آن میکشید را اعلام داشته و از خداوند میخواهم که به همه ما توفیق سربازی برای ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام در بستر انقلاب اسلامی را عنایت بفرماید.
📌 منتشرشده در خبرگزاری صدای حوزه: https://v-o-h.ir/?p=44079
🏷 #نوشتار #نقد #حامد_کاشانی #پلورالیسم #عصر_حیرت
🆔 @Smh_Doaei
▪️ بازنشر یک یادداشت قدیمی در نقد نگاه «نصیری» به «آموزههای رضوی»:
🔰 کوردلی و کجفهمی اطرافیان، اصلیترین عامل غربت معصومان
🔸 حدود ۱۱ سال قبل، در ایام شهادت حضرت رضا علیه السلام، مهدی نصیری در یادداشتی با عنوانِ «نفی مبانی فلسفی و عرفانی در آموزههای توحیدی امام رضا علیه السلام» نوشت:
در سالروز شهادت دهمین حجت معصوم الهی و هشتمین خلیفه الهی پس از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثناء ـ بر مظلومیت آن حضرت که به زهر جفا و کین مأمون عباسی مسموم شد و غریبانه به شهادت رسید، به حق میگرییم. اما جا دارد در این ایام، مظلومیت و غربت جگرسوزتر آن امام معصوم و دیگر امامان را یه یاد آوریم که عبارت است از کوتاهکردن دست امت از دریافت معارف زلال و وحیانی این حجج معصوم الهی و حاملان علم مصبوب با دسیسههای اموی و عباسی.
بنیامیه و بنیعباس با ایجاد جریانهای فکری و فرهنگی بدلی و با ضرب سکههای تقلبی حکمت و عقلانیت از طریق راهاندازی نهضت ترجمه متون فلسفی و عرفانی یونانی و در یک کلام با ایجاد بیت الحکمه یونانی در برابر بیت العترة نبوی، راه را بر نشر عقلانیت واقعی و حکمت حقیقی سد کردند.
این که امروز حتی در عالم تشیع، اندیشههای ارسطو و افلاطون و افلوطین رسوخ کرده و معارف عقلانی و برهانی و حِکمی اهل بیت علیهم السلام را در عرصه توحید و دیگر اصول اعتقادی به محاق برده است، نتیجه همان دسیسه اموی و عباسی است. بنابراین جای دارد در چنین ایامی علاوه بر گریستن بر مظلومیت و ستمی که بر ابدان شریف امامانمان رفته است، بر غربت و جفایی که بر معارف و تعالیم زلال و الهی آنان تحمیل شده نیز بگرییم و در حد وسع در صدد احیا و ترویج این معارف برآییم.
در این مقال و مجال کوتاه بر آنیم اشارهای به آن بخش از تعالیم امام رضا علیه السلام داشته باشیم که ناظر به رد اندیشه و مبنای فلسفی و عرفانی است و بیانگر مسیر جدای مدرسه اهل بیت علیهم السلام از مدرسه فلسفه و عرفان یونانی در مسأله مهم و اساسی توحید و معرفت الله است ... .
🔹 بنده نیز در پاسخ او نوشتم:
به فرمایش مرحوم علامه آیة الله حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی اعلی الله مقامه الشریف، «يكى ديگر از جهات غربت امام رضا عليه السّلام آنست كه: مطالبى بس نفيس و عالى در باب معرفت و توحيد ذات مقدّس تعالى بيان فرموده است كه در عيون أخبار الرّضا و سائر كتب مسطور است و روى اين روايات بايد بحثها و دقّتها شود و در حوزههاى علميّه، مدارسى براى تحليل و تجزيه و تفهيم اين معانى به وجود آيد؛ ولى مع الاسف هيچ بحثى نشده و حقائق اين معانى در بوته خفاء مانده و مستور از أفهام طلّاب است و اين غربت از همه مراتب غربتِ گذشته شديدتر است. صلوات الله عليه.» (روح مجرد، ص۲۳۵)
و از این دردناکتر آنکه عدهای به اسم دفاع از معارف رضوی، به خیال ترویج عقائد حقه و به زعم رفع غربت و مظلومیت از آن امام مظلوم و غریب، با تکیه بر محتوا و روشی غلط، بر فهم ناقص و ناصواب خویش از تاریخ و روایات اصرار ورزیده و کفرآمیزبودن عقائد و اقوال بزرگانی از مؤمنان و موحدان جهان تشیع را فریاد میکنند! اگرچه که این فریادها، گلو پارهکردنها و گریبانچاکزدنها، در انبوهی از نغمات دلنشین حکمت و معنویت شیعی جامعه امروز، خود به خود مضمحل است، اما از باب نهی از منکر و دفع مفاسد محتمله، چند نکتهای را درباره یکی از این تلاشهای بیثمر، یعنی یادداشت اخیر جناب آقای نصیری، به عرض میرسانم: ...
🔸 الغرض شاید بازنشر این نقد که در همان زمان ــ بنا بر ملاحظاتی ــ بهنام «سید محمدحسین سجادی» منتشر شد، خالی از فائده نباشد: متن کامل یادداشت.
🏷 #نوشتار #نقد #مهدی_نصیری #امام_رضا #فلسفه_اسلامی #عرفان_شیعی_فقاهتی
🆔 @Smh_Doaei
🔰 پیرامون یک خدشه عجولانه و خام در مقاله علمی واکسن برکت:
🔸 رهبر معظم انقلاب، بعد از دریافت نوبت اول واکسن برکت در ۱۴۰۰/۴/۴ و پس از تأکید بر لزوم پاسداشت این افتخار ملی و احترام به آن فرمودند:
«شما این واکسن را که بحمدالله اینجور قوی و خوب و سریع و بهموقع فراهم کردید، هم اسناد علمیاش را، هم مقالههایی که دربارهاش باید نوشته بشود فراهم بکنید که دنیا ببیند آنها را؛ این چیز مهمّی است؛ این را حتماً انجام بدهید.»
🔹 و حالا پس از انتشار مقالات مرتبط با فاز ۱ و ۲، مقالۀ نهایی حاکی از کارایی واکسن برکت، در یکی از معتبرترین نشریات علمی جهان منتشر شده است: http://fna.ir/3f9dv9
🔸 اما ظاهرا جناب هادیزاده خیلی از این اتفاق خشنود نیست:
🔹 نوشتهاند: «اثربخشی این واکسن در مقاله ۵۰ درصد اعلام شده که با خبر این خبرگزاری بههیچوجه همخوانی ندارد!»
درحالیکه طبق نتایج تحقیق، واکسن برکت، ۵۰.۲ درصد در مقابل موارد معمولی کرونا، ۷۰.۵ درصد در مقابل موارد شدید، ۸۳.۱ درصد در مقابل موارد بحرانی و ۱۰۰ درصد در مقابل مرگ و میر مؤثر بوده است.
🔸 نوشتهاند: «اثربخشی در یک جمعیت کوچک هست که در این مقاله حدود ۱۳ هزار نفر هست. اما اثرگذاری برایند اثرگذاری یک واکسن بر روی یک جمعیت بزرگ چند میلیونی هست.»
درحالیکه جامعۀ آماری این تحقیق، ۲۰ هزار نفر است؛ نه ۱۳ هزار. همچنین ظاهرا این فرقگذاری بین اثربخشی و اثرگذاری، یک جعل اصطلاح سلیقهای است.
🔹 نوشتهاند: «زمان پایان این فالوآپ، پس از موج دلتا و قبل از شیوع امیکرون بوده؛ یعنی ۳۶ ماه قبل؛ نه ۱۸ ماه!»
درحالیکه زمان پایان فالوآپ (۳۱ اکتبر ۲۰۲۱)، ۲۳ ماه قبل است، نه ۳۶ ماه! بعد از پایان فالوآپ نیز حدود ۵ ماه آمادهسازی مقاله طول کشیده و سرانجام ۱۸ ماه قبل، برای نشریۀ مذکور ارسال شده است.
🔸 و از همه مهمتر آنکه: احتمالا بتوان از نوع عملکرد این دوست محترم در مواجهه با این مقاله، به یک قضاوت اجمالی دربارۀ دیگر نظرات و اقدامات ایشان در ماجرای کرونا نیز دست یافت.
🔹 همچنین ای کاش جناب هادیزاده که در یکی دیگر از ویراستهای خود، خبر تولید داروی سکته مغزی توسط متخصصان داخلی را بازنشر کردهاند، میفرمودند که فرق این دارو با واکسن ایرانی کرونا چیست که تولید یکی افتخار دارد، اما تولید دیگری خیر!
🏷 #نوشتار #نقد #کرونا #واکسن_کرونا
🆔 @Smh_Doaei
🔰 اصرار بر انکار یک افتخار ملی، با چاشنی بیدقتی!
🔸 خبر دریافت جایزه ارزشمند انجمن غدد درونریز کودکان اروپا (ESPE) با عنوان International Outstanding Clinician Award توسط سرکار خانم دکتر رزاقی آذر را همه شنیدیم و به آن افتخار کردیم.
🔹 اما جناب هادیزاده، بعد از خدشهای خام و عجولانه در مقاله اخیر واکسن برکت، باز هم بهخاطر عجله و بیدقتی نوشت:
«[این جایزه] به پزشکی در خارج از اتحادیه اروپا و در حوزه مدیترانه تعلق میگیره و بهخاطر همین گفتن اینترنشنال! یعنی خارج از اتحادیه اروپا در حوزه مدیترانه!»
و در ادامه نیز کلی تعجب کردند که چرا از این جایزه، بهعنوان یک جایزه بین المللی و از خانم دکتر رزاقی آذر، بهعنوان یک پزشک برجسته بین المللی یاد شده است.
🔸 در حالی که اگر فقط کمی دقت میکردند، چنین اشتباه فاحشی را مرتکب نمیشدند:
🔹 در توضیح جایزه مذکور میخوانیم که:
Candidates must be from a country outside Europe and the Mediterranean basin.
یعنی: نامزدها باید از کشورهایی خارج از اروپا و حوزه مدیترانه باشند.
اما آقای هادیزاده بهخاطر بیدقتی در ترجمه این جمله، گمان کرده است که نامزدها باید خارج از اتحادیه اروپا و «از حوزه مدیترانه» باشند؛ و به همین خاطر بین المللی بودن جایزه را زیر سؤال برده است.
تازه به این نکته نیز توجه نداشته که اساسا ایران جزء حوزۀ مدیترانه نیست.
🔸 آری؛ خارج از اروپا و حوزه مدیترانه، یعنی کل قاره آمریکا و بخش غالب دو قارۀ آسیا و آفریقا.
بهراستی اگر فردی در این جغرافیای وسیع و مهم، برگزیده شود، یک پزشک برجستۀ بین المللی نیست؟ حتما هست.
🏷 #نوشتار #نقد
🆔 @Smh_Doaei
🔰 آقای روحانی! اسرائیل کشور نیست!
▪️ بازنشر یک یادداشت قدیمی در نقد دیدگاه رئیسجمهور سابق نسبت به رژیم صهیونیستی در سال ۹۲
✍️ سید محمدحسین دعائی
بهراستی چرا هیچکس چیزی نگفت؟!! چرا هیچکس اعتراضی نکرد؟ چرا هیچکس فریاد نزد؟ اعتراض نه! فریاد نه! چرا هیچکس دلسوزانه، نصیحت نکرد؟ انتقاد نکرد؟ حرص نخورد؟ بغض نکرد؟ گریه نکرد؟!!
مگر خواص و عوام این جامعه نشنیدند که آقای روحانی، در اولین کنفرانس خبری خود پس از مراسم تنفیذ و تحلیف و در نخستین روزهای مسئولیت خطیر ریاستجمهوری، گفت:
«متأسفانه در آمریکا، گروه فشار که گروه جنگطلب و مخالف گروههای سازنده هستند، در پی منافع یک کشور خارجیاند و بیشتر نیز از آن کشور دستور میگیرند. منافع یک کشور خارجی و یک گروه بر نمایندگان مجلس تحمیل شده و ما میگوییم که در این اقدامات، حتی منافع آمریکا نیز مدنظر قرار نمیگیرد.»
چرا هیچکس به آقای روحانی نگفت: «ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران! اسرائیل، کشور نیست!»
سرآغاز این ماجرا را البته باید در ماجرای اظهار نظر آقای روحانی در روز قدس و نحوه بازتاب آن جستجو کرد.
وقتی روحانی در جمع خبرنگاران، اسرائیل را «زخمی کهنه» خواند که «سالهاست در سایه اشغال سرزمین مقدس فلسطین و قدس عزیز در منطقه، بر بدن دنیای اسلام نشسته است»، رسانههای غربی و صهیونیستی، با تکیه بر تحریفی که توسط رسانههای داخلی در سخنان او صورت گرفته بود، بر روی این موضوع مانور دادند که روحانی گفته است: «اسرائیل زخمی کهنه بر بدن جهان اسلام است که باید از میان برود.»
فارغ از مذمومیت این تحریف و محکومیت آن و همچنین در پی اظهارنظر اخیر آقای روحانی در کنفرانس خبری خود، به نظر میرسد که پاسخگویی به چند پرسش اساسی در این رابطه ضروریست:
بهراستی سرنوشت یک زخم چیست؟
آیا یک زخم نباید از بین برود؟
مگر نه این است که چه ما بگوییم و چه نگوییم، زخمهای پیکر اسلام، از بینرفتنی است؟
جایی که بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، اسرائیل را غده سرطانی دانسته و با صدای رسا فریاد میزند که: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود» و آنجا که رهبر معظم انقلاب، اسرائیل را سگ نگهبان آمریکا در منطقه دانسته و پاسخ ایران به کوچکترین غلطی از سوی آنها را با خاک یکسانکردن حیفا و تلآویو اعلام میکنند، این همه تلاش برای جبران خطای صورتگرفته در انعکاس خبر روز قدس، چرا؟
مگر مقام معظم رهبری صراحتا نفرمودند که جمهوری اسلامی ایران، به هر گروه و کشوری که با اسرائیل میجنگد، کمک کرده و از اعلام این کمک نیز ابائی ندارد؟
بهراستی علت تأکید چندباره رهبر معظم انقلاب در خطبه دوم نماز عید فطر بر مواضع صریح جمهوری اسلامی درباره اسرائیل و رژیم صهیونیستی، چیست؟
این همه تأکید بر غاصببودن، جانیبودن و مفسدبودن اسرائیل، بیفائدهبودن مذاکره با او و تأکید بر لزوم مقابله و مبارزه جدی با این رژیم خبیث و پلید، چه توجیهی دارد؟
چرا باید مسئولیت جبران خطای بقیه، همیشه بر دوش رهبری باشد؟
تا به کی باید ناهماهنگی مسئولان مختلف با سیاستهای کلان نظام و انقلاب را رهبری معظم، در تریبونهای رسمی و البته در میان انبوهی از ملاحظات و لفافهها گوشزد کرده و درمان کنند؟
اصلا فائده این عقبنشینیها و ارسال کدها چیست؟
آیا این است معنای تعامل سازنده با جهان؟
آیا نسخه دولت تدبیر و امید برای حل مشکلات جامعه و رفع تحریمها این است؟
آیا قرار است که اعتدال در عرصه سیاست خارجی، اینگونه مصداق یافته و معنا شود؟
داشت یادم میرفت. از امیدواریهای دشمنان قسمخورده نظام اسلامی که بگذریم، با خون دلی که دوستان و علاقمندان انقلاب اسلامی در جایجای این کره خاکی، خصوصا در لبنان و فلسطین میخورند چه باید کرد؟
البته همه دشمنان و دوستان این کشور اسلامی میدانند که خطمشی اصلی و جهتگیریهای کلان انقلاب و نظام، در جایی غیر از دفتر رئیسجمهور تدوین شده و آنچه که در عینیت و واقعیت تعاملات و اقدامات جمهوری اسلامی ایران تأثیرگذار است، آن چیزی است که بر لبان رهبری عزیز و مردم انقلابی ایران اسلامی متبلور است، یعنی: «مرگ بر اسرائیل!»
🏷 #نوشتار #یادداشت #نقد #حسن_روحانی #اسرائیل
🆔 @Smh_Doaei
[بخش ۲ از ۲]
آری؛ با وجود همه اختلافنظرها و اختلافسلیقهها، اصل ضرورت یک سازوکار مشخص برای ورود به وادی مرجعیت را همه قبول دارند. اگر در «حوزۀ نجف» نمیتوان بدون سابقۀ علمی و تقوای لازم، حمایت حوزه را به دست آورد و به مرجعیت رسید، در «حوزۀ قم» نیز دقیقا همینطور است؛ با این تفاوت که تلاش میشود تا برای مفاهیمی مثل «سابقۀ علمی» و «تقوا»، شاخصههای روشنی تعریف شده و روش احراز آنها سامان یابد.
خلاصه آنکه هرکسی بتواند از سازوکار تعیین مرجعیت در «حوزۀ قم» بنالد، افرادیکه بعضا مرجعیت را بازیچۀ اغراض سیاسی خود قرار داده و بدون آنکه دلشان برای دین بسوزد، منافع حزبی خود را دنبال میکنند چنین حقی ندارند؛ همانها که علیرغم برخورداری رهبر معظم انقلاب از همۀ ویژگیهای لازم برای مرجعیت، هنوز که هنوز است تن به آن نمیدهند.
و اما چند نکتۀ پایانی:
۱. واضح است که آنچه گفته شد هرگز بهمعنای انکار نقاط قوت و خدمات «حوزۀ نجف» یا نفی نقاط ضعف و ناکارآمدیهای «حوزۀ قم» نیست.
۲. برای قضاوت دربارۀ یک نهاد چندبعدی مثل حوزه، باید علاوه بر کارکرد آن نهاد، میزان هجمههایی که علیه آن میشود را نیز در نظر گرفت؛ و کیست که نداند «حوزۀ قم»، همواره بیشتر از «حوزۀ نجف» در معرض هجمۀ دشمنان بوده است.
۳. جای هیچ شکی نیست که حضرت آیة الله سیستانی توانستهاند با بصیرتی مثالزدنی، ملت عراق را از خطرات فراوانی در امان داشته و برکات بیشماری را برای جامعۀ خود به ارمغان آورند. همچنانکه حضرت آیة الله خامنهای نیز با رهبری الهی و مدیریت حکیمانۀ خود، ایران عزیز را به منادی تمدن نوین اسلامی تبدیل کرده و تمام زمینههای لازم برای تبدیل این کشور به یک ابرقدرت جهانی را فراهم آوردهاند.
۴. تا موقعی که تنگنظری و طعنهزنی جای خیرخواهی و وظیفهمحوری را گرفته باشد، تا وقتی که بهخاطر حبوبغضهای سیاسی و جناحی، مصالح اهم امت اسلام به مسلخ روند و تا زمانی که موقعیت جمهوری اسلامی در دنیای امروز و نقش تاریخی آن در پاسداری از اساس دین فهم نشود، دوگانهسازیهای مخربی از قبیل «قم ـ نجف» نیز ادامه خواهد داشت؛ همان اقدامی که میتوان آن را زمینهساز تحکیم «سکولاریسم حوزوی» و حرکت بهسمت «آنتیتز انقلاب» دانست.
۵. در کنار همۀ اشکالات، باید اعتراف کرد که در یادداشت جناب سروش محلاتی، یک سخن حق هم وجود دارد و آن اینکه: تحمل سختیهای مادی برای حفظ هویت و استقلال، ارزشی است که هر ساختار مدیریتی مجاز است امور آحاد متعلق به خود را بر اساس آن تدبیر کند. اما چه کنیم که ایشان و همفکرانشان، دقیقا بهخاطر التزام به همین ارزش، به تقبیح جمهوری اسلامی مشغولند.
📌 منتشرشده در خبرگزاری صدای حوزه: https://v-o-h.ir/?p=44532
🏷 #نوشتار #نقد #حوزه_نجف #حوزه_قم #سکولاریسم_مذهبی #سروش_محلاتی
🆔 @Smh_Doaei
هدایت شده از سیاهمشق | سید محمدحسین دعائی
🔰 نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
▪️ گذری بر تفاوتهای «مهدی نصیری» با «شهید آوینی» در «نقد تجدد»
✍️ سید محمدحسین دعائی
🔸 چندی پیش مقالهای با عنوانِ «آوینی و افسانه بیطرفی تکنولوژی مدرن» به قلم جناب آقای نصیری منتشر شد؛ مقالهای که نویسنده در آن، ابتداء به بیان نظرات خود دربارۀ ماهیت تکنولوژی مدرن و نسبت آن با اسلام و آموزههای دینی پرداخته و سپس اندیشههای سلالۀ سلسلۀ سادات و دودۀ شجرۀ طوبای شهادت، یعنی شهید سعید سید مرتضی آوینی رحمة الله علیه در این حوزه را بر نظرات خویش منطبق میداند. غافل از آنکه هر دو بخش مقالۀ مذکور، محل اشکال است.
🔹 مطالبی که جناب آقای نصیری، بهشکل مختصر در این مقاله بیان میکند را پیش از این، مفصلا در کتاب «اسلام و تجدد» تشریح کرده است؛ کتابی که در کنار دیگر آثار و سخنان مخدوش نویسنده دربارۀ موضوعاتی همچون «فلسفه و عرفان اسلامی»، نیازمند فصل مشبعی از نقادی است. حتی میتوان گفت که ریشۀ نگاه تار و بیهویت او به «حکمت و معنویت ناب شیعی» را باید در زاویۀ غلط دید او نسبت به «هویت دین» و «حقیقت هستی» جستوجو کرد؛ زاویۀ دیدی که با دقت در ابعاد کتاب «اسلام و تجدد»، بهخوبی میتوان مختصات آن را بهدست آورد.
🔸 بهعنوان مقدمۀ بحث، باید توجه داشت که: افراد صاحبنظر در حوزۀ نسبت «دین» و «تکنولوژی» یا «دین» و «رسانه» (بهعنوان یکی از مهمترین مصادیق تکنولوژیهای مدرن) را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: قائلان به «تعامل»، «تناسب» و «تقارب» این دو پدیده و قائلان به «تعارض»، «تناقض» و «تضاد» آنها. قائلان به «تعارض دین و تکنولوژی» یا «ذاتگرایان»، با درنظرگرفتن ذات و هویتی مستقل برای هر یک از دو پدیدۀ «دین» و «تکنولوژی» یا «رسانه»، آنها را دارای اقتضائاتی مختص به خود و متعارض با دیگری دانسته و ترکیب یا تعامل آنها را زمینهساز تغییر و تخریب هویت هر یک از این دو میپندارند. اما قائلان به «تعامل دین و تکنولوژی»، در سه دستۀ «ابزارگرایان»، «کارکردگرایان» و «فرهنگگرایان»، هر یک بهنحوی، تعامل این دو پدیده را ممکن و بلکه لازم میدانند.
🔹 بهطور طبیعی و بر اساس روند منطقی بحث، برای فهم و تبیین نسبت «دین» با «تکنولوژی» یا «رسانه»، ابتداء باید فهم واقعی و تبیین صحیحی از هویت هر یک از این پدیدهها داشت. چرا که فهم و تبیین یک نسبت، بدون فهم و تبیین طرفین آن نسبت، ممکن نیست. از همین رو «دینشناسی» از یک سو و «تکنولوژیشناسی» از سوی دیگر، برای نسبتسنجی میان «دین» و «تکنولوژی» امری ضروری است؛ و به همین خاطر با ضعف در مرحلۀ «دینشناسی» یا نقص در فضای «تکنولوژیشناسی»، نتیجه بحث در نسبتسنجی میان این دو پدیده نیز تابع اخس مقدمتین بوده و محکوم به حکم بطلان است. بسیار دیدهایم رسانهشناسانی را که بهجهت قصور در شناخت دین، سر از ویرانههای تجدد غربی درآورده و یا دینشناسانی را که بهخاطر خطای در فهم رسانه، پا در بیابان تحجر و جمود نهادهاند. در این میان، طبیعی است که حال بیخبران از دو سوی ماجرا، از همه وخیمتر باشد.
🔸 سخن جناب آقای نصیری در یادداشت مورد بحث نیز اگر چه عموما ناظر به بحث «تکنولوژیشناسی» است، اما بهانضمام مطالب ایشان در کتاب «اسلام و تجدد» که حوزۀ «دینشناسی» را نیز پوشش میدهد، ظاهرا مصداق همین دسته سوم است. توضیح مطلب آنکه: ...
📌 متن کامل یادداشت در: yun.ir/ien0a8
🏷 #نوشتار #نقد #شهید_آوینی #مهدی_نصیری #دین #تجدد #تکنولوژی #رسانه
🆔 @Smh_Doaei