سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🍃 #خدایا_شکرت | خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد... با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.co
🔰#روایت_دیدار | بخش اول
برا منی که یک #طلبه_روضه_خوان هستم، چند تا مناسبت خیلی خاص هست. تا حدی که برای اومدنشون #لحظه_شماری می کنم.
ماه #رمضان، #غدیر، #محرم،
#اربعین، #فاطمیه
و ولادت #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها 😍
از بین همه مناسبتها، آخریش حس و جنس متفاوتی داره.
چون این روز، روز دیدار قدیمی و صمیمیِ جامعه #ستایشگران و #روضه_خوانان آل الله با حضرت آقاست.
فکر کنم تا حالا حدود ۴-۵ باری روزی شده که به زیارت #نائب_الامام برسم.
امسال هم مثه هرسال برای #رسیدن موعد این #دیدار بی قراری می کردم.
تا اینکه از یه جایی اسم و مشخصات ما رو برای دیدار آقا گرفتن ولی گفتن #صدور_کارتِ دیدار، احتمال داره قطعی نشه.
منم تا شب قبل دیدار توی #خوف و #رجاء بودم که آیا میشه، نمیشه...
که یهو پیام دادن که آقای فلانی... صبح ساعت ۷ و نیم خیابان #کشور_دوست باشید. 🥺
تا این خبر رو شنیدم #خدا_رو_شکر کردم که بحمدلله امسال هم توفیق دارم که به #دیدار_یار برم...
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰این درده...
شادی روح آقا #سیدرضا_محبوبی صلوات 🌹
#سید_محبوب
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش اول برا منی که یک #طلبه_روضه_خوان هستم، چند تا مناسبت خیلی خاص هست. تا حدی که ب
🔰#روایت_دیدار | بخش دوم
اومدم #شب زود بخوابم که ساعت ۴ یا ۵ صبح #حرکت کنم اما نتونستم.
نه از باب #شوق_دیدار که اونم بود ولی بیشتر به خاطر کار واجبی که باید تموم می کردم و تحویلش می دادم.
همین کار باعث شد تا ساعت ۴ صبح نخوابم.
نخوابیدنم همان و #سر_درد گرفتنم همان 🤕
خلاصه #ناچار شدم کار رو نصف و نیمه رها کنم و یه خرده بخوابم که #صبح به دیدار برسم.
همین که سر گذاشتم رو بالش، خوابم برد.
چشمتون روز بد نبینه... وقتی پاشدم ساعت شش و نیم بود. 😬
هنوز کمی سر درد داشتم.
پا شدم #نماز_صبح رو خوندم و اومدم که لباس بپوشم، خانومم گفت: شما که نخوابیدی، با این قیافه #خواب_آلود میخوای کجا بری، خطرناکه...
واقعاً خوابم میومد ولی خب دوست داشتم خودمو به دیدار برسونم.
چیزی که منو بی انگیزه می کرد #مسافت بیت ما تا #بیت_آقا بود که کمِ کم ۲ ساعت راه بود و منم باید جهت #تحویل_کارت ساعت ۷ و نیم صبح، #کشور_دوست می بودم.
حس بدی بود 🥴👇
ساعت ۶ و نیم صبح 🕰
یک ساعت تا موعد تحویل کارت 💌
دو ساعت راه 🚗
چشم خواب آلود من 😵💫
احتمال اینکه برم و پشت دَر بمونم🚪
توی #گرگ_و_میش هوای دلم و تحیّر اینکه برم یا نرم یهو یه ندایی شنیدم که گفت:
❤️📢 پاشو پسر...
پاشو تا فرصت دیدار قضاء نشده.
پس توکلت کجا رفته! 😠
حالا که دیدار #نائب_الامام نصیبت شده میخوای نری؟! چه تضمینی هست اگه زنده بودی و ظهور #حضرت_حجت ارواحنا فداه رو درک کردی، برا دیدار ایشون هم #بهانه نیاری و #تعلل نکنی...
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش دوم اومدم #شب زود بخوابم که ساعت ۴ یا ۵ صبح #حرکت کنم اما نتونستم. نه از باب #ش
🔰#روایت_دیدار | بخش سوم
بالاخره هر جور شد، دل رو زدم به #دریا و راه افتادم به سمت #تهران. 🌊
گفتم نهایتش اینه که یا نمیرسم و ان شاءالله مأجورم یا هم میرم و اگه #مسئول_کارت رو پیدا نکردم، میرم پشت در و میگم اگه میشه بذارید برم داخل... 🥺
مسیر تا ورودی تهران خوب بود ولی داخل شهر که رسیدم دیدم به خاطر #ترافیک رسیدن به #مقصد هی داره زمانش بیشتر میشه.⏱
من همینجوری یک #ساعت دیر رسیده بودم، زمان رسیدن به مقصد هم داشت #سوهان روحم میشد. تازه متوجه شدم که چرا یه عده زود #حرکت می کنن.🚦
برفرض اینکه به موقع هم می رسیدم، چالش جدی تر بحث پیدا کردن جای #پارک بود.
خلاصه با سلام و صلوات به #مسیر ادامه دادم و رسیدم به نزدیکای بیت و دنبال جای پارک می گشتم. همینجور که کوچه و پس کوچه ها رو نگاه می کردم یهو یه جای خالی بهم چشمک زد. ماشین رو سریع پارک کردم و دوئیدم به سمت خیایان #کشور_دوست.
جمعیت جلوی درب بیت و دیدن #آقا_میثم (مسئول توزیع کارت) جرقه امید رو توی دلم زیاد کرد.
هنوز چند قدم مونده بود بهشون برسم سلام کردم و دیدم رو به نشانه عذر تقصیر روی چشمم گرفتم.
گفت: کجایی حاجی... قرارمون ۷ و نیم صبح بود!
حرفی برای گفتن نداشتم. گفتم:
اگه دیر آمدم #مجروح بودم 👨🏻🦽
بهش #حق می دادم. خدا خیرش بده. به خاطر بنده و چند نفر دیگه تا اون موقع بیرون وایستاده بودن. در صورتی که می تونستن زودتر بره داخل... 😘
خلاصه کارت رو گرفتم. خودم رو رسوندم به جمعیتی که هنوز همه داخل نرفته بودن.
همین باعث شد یه آرامشی توو دلم و یه #خدا_رو_شکر به زبانم جاری و ساری بشه که بالاخره حرکت کردن و تلاشم #جواب داد. 🤲
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا عمار ۹۵ ساله؟
🔺عمار چه خصوصیتی داره که امیرمؤمنان او رو صدا می زنه؟
چرا حضرت، مالک اشتر رو صدا نمی زنه؟
🎙شما جهاد تبیین مرحوم حجت الاسلام
#سیدرضا_محبوبی رو می شنوید.
#این_عمار؟
#این_ابن_التیهان؟
#این_ذوالشهادتین؟
#سید_محبوب
#نهم_دی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش سوم بالاخره هر جور شد، دل رو زدم به #دریا و راه افتادم به سمت #تهران. 🌊 گفتم نه
🔰#دیدار_یار | بخش چهارم
امسال #ورودی_بیت رو از یه سمت دیگه ای قرار داده بودن. همین که #گیت_اول رو رد کردم، دیدم یه نوای آشنایی به گوش میرسه. یه خرده که رفتم داخل، دیدم یه جمعی پشت گیت دوم دارن به #زبان_گیلکی همخوانی و #مجلس_گرمی می کنن:
#علی_جان بَنَه تی پایَ می دو ته چومانَ سر... 😍
نزدیک که شدم رفقا و همشهریام رو دیدم که از #گیلان برای دیدار اومده بودن. بعد از سلام و احوال پرسی، متوجه شدم که حدود بیست دقیقه ای توی #صف_انتظار بودن. گفتن سربازای بیت گفتن #صبر کنید گیت بعدی که خلوت شد، ان شاءالله شما هم رد میشید.
بعد از دقایقی جمعیت یه حرکتی کرد و هممون #گیت_دوم هم پشت سر گذاشتیم. بعد از گیت با کیک و شیرکاکائو ازمون #پذیرایی کردن و رسیدیم به درب اصلی #حسینیه_امام. 🥛🥧
.
دیدم جمعیت زیادی پشت #درب_بزرگ حسینیه #ازدحام کردن و تعدادشون اصلاً کم نمیشه ولی کنارش یه درب کوچکی هر از گاهی باز میشه و یه عده میرن داخل.
یه عده ناراحت شدن که اون درب چرا هی باز میشه اما درب بزرگ رو باز نمی کنن. همین #اتفاق باعث شد که پنج شش نفر تا دیدن درب کوچک داره باز میشه لابه لای اون افراد برن داخل. 😬
رد شدن این پنج شش نفر همان و بیشتر جمعیت اومدن به سمت درب کوچک همان. #بچههای_بیت هرکاری کردن که درب رو از داخل و بیرون ببندن نشد که نشد. خلاصه ما هم #توفیق_اجباری شد که با موج جمعیت از همین درب بریم داخل. 🤩
داخل #راهروی_حسینیه که شدیم به #گیت_سوم رسیدیم. از توی #جمعیت یکی با صدای بلند گفت: آقا ما به خدا دیگه هیچی نداریم. بذارید بریم داخل. به نفر جلوئیم گفتم یه لحظه صداش کن. وقتی برگشت بهش گفتم: یه نگاه به اون وسایلای روی #کفشداری کناری بنداز. گفت کدوما؟ گفتم اون شکلات و کیک و عطر و... اینا رو علی الظاهر نمیذارن کسی ببره داخل.
گفت: اوه اوه راستی میگی منم کیکی که بیرون دادن رو هنوز نخوردم.
خلاصه هرجوری بود از #گیت_آخری هم رد شدیم و به سمت #ورودی_حسینیه رفتیم...
#ادامه_داره
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
هدایت شده از سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
📜 #فیش_روضه_حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
🔺شروع با مدح حضرت
گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها
السَّلَامُ علیکِ یا بنتَ أَمیرِالمُؤمنین
یا أُمَ کُلثوم سلام اللّه علیها (۱)
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایۀ تاج سرت باشی
صدف باشی و بیاندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی
«نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب»
مدینه از حسن هم یک نفر مظلومتر دارد
همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد
فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
«برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد
علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد»
در این مکتب که حفظ شأن کعبه میشود لازم
تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنیهاشم
برادرزادههایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم
«چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود»
🔺امشب می دونی برا چه کسی میخوای گریه کنی؟
همون بانوی مظلومه ای که حتی بین محبین و شیعیان هم غریبه و کم ازش یاد می کنن.
بی بی جان شنیدم شما هم مثل حضرت زینب همه جا پا به پای حسینت بودی.
شنیدم توی این ایام اسارت شما هم مثل خواهرت بچه ها رو آروم می کردی و جای بچه ها تازیانه می خوردی.
آخ بمیرم شما هم مثل بی بی زینب سرِ روی نیزه ها دیدی...
حرف از سر و اسارت شد، اجازه بدید از زبان شعر برا شما روضه بخونم.
بی بی جان:
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها
«گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را»
بمیرم، در شلوغیهای شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد (۲)
🔺مگه چی شد پشت این دروازه... بزارید براتون بگم. همینکه کاروان رسید به شام بماند از اینکه چند روزی جلوی این درب نگهشون داشتن. بعد که خواستن وارد شهرشون کنن، حضرت ام کلثوم فرمودن: ما رو از مسیری وارد کنید که ازدحام نباشه، لااقل خلوت تر باشه. آخه ما ناموس رسول اللهیم، ما خانواده حیائیم.
فدای این همه حجب و حیای شما بشم بی بی جان. از دختر فاطمه و ناموس علی که اینجور عفیفه باشن، غیر از این انتظار نمیره...
آخه تا قبل کربلا کسی سایه این مخدرات رو هم ندیده بود...
اما خدا لعنت کنه شمر رو. تا دید دختر فاطمه چی براش مهمه و واسه چی نگران و مضطربه، گفت: حالا که اینجوریه از یه جایی شما رو وارد شهر می کنیم که از همه جا شلوغ تر باشه.
زبان حال بگم، گفت داداش:
کارَت کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکلام شد
یا الله... امام زمان معذرت میخوام.
اگه جمله عمه جانتون نبود نمی گفتم.
بی بی می فرماد:
فَقَدْ خُزِینَا مِنْ کَثْرَةِ النَّظَرِ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحَال...
آخ بمیرم؛ یعنی اینقدر توی این مسیر نامحرما به ما نگاه کردن که خیلی اذیت شدیم.
لذا بهشون گفت که این سرها رو از جمع زنها جلوتر ببرید تا مردم کمتر به ما نگاه کنن. (۳)
میخوام بگم بی بی جان فرمودی ما رو جایی که شلوغه رد نکنید. چون خاصیت بازار و گذر، شلوغی و ازدحامه.
اما اینجا اولین جایی نبود که ازدحام شد.
دلها رو روانه ی اون خونه ای کنیم که فاطمه و بچه هاش تووش بودن. نه تنها ازدحام کردن، نه تنها حرف مادر سادات که گفت برگردید این خونه خونه دختر رسول اللهست، بلکه شروع کردن هیزم آوردن.
بی بی خودش می فرماد:
فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا... (۴)
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد (۵)
🌀 همه شهدا فیض ببرن. با تموم وجودت ناله بزن: یا زهرا...
📚منابع:
(۱) سلام به حضرت
(۲) مجید تال
(۳) مثیرالأحزان | ص۹۷
(۴) بحارالانوار | ج۳۰ | ص ۳۴۸
(۵) مرضیه نعیم امینی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🖋 | #حجت_الاسلام_حاجی_پور
🎁 | #انتشار_با_ذکر_صلوات
نثار #شهید_سید_رضی_موسوی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش چهارم امسال #ورودی_بیت رو از یه سمت دیگه ای قرار داده بودن. همین که #گیت_اول رو ر
🔰#دیدار_یار | بخش پنجم
داشتم به سمت انتهای راهروی منتهی به #حسینیه می رفتم که دیدم سمت چپ یه عده روبه روی #ویدئو_پروژکشن نشستن و از اونجا دارن مراسم حسینیه رو دنبال می کنن. 📼
توی دلم گفتم: حیف نیست آدم این همه راه رو بیاد، بعد توی هوای حسینیه ای که #نائب_الامام اونجا نشسته، تنفس نکنه و آغوش چشماش رو برای دیدن آقاش ولو از دور باز نکنه... 😒
بی اعتنا به مسیرم ادامه دادم تا به ورودی خود حسینیه رسیدم.
همینجور که خواستم روی پنجه های پام وایستادم و آقا و فضای توی حسینیه رو ببینم یهو چشمم به #داداش_حمیدم افتاد.
خیلی از دیدنش خوشحال شدم...🥰
به خودم گفتم #کوه_به_کوه نمی رسه ولی #رفیق_به_رفیق می رسه 🏔
همونجا #دست_به_نقد یه دعا کردم...
گفتم: ان شاءالله #قیامت هم، ورودی #باب_الحسین همدیگه رو ببینیم با هم به دیدار و #زیارت آقا و مولامون برسیم. 🤲
خودمو رسوندم بهش. داشتیم خوش و بش می کردیم، که یهو #جمعیت آروم آروم به سمت داخل #حرکت کرد. کأنّه انگار یه عده کم کم از درب دیگه ای خارج بشن، برا ما جا باز شد و رفتیم داخل.
به خودمون که اومدیم #موج جمعیت ما رو تا داخل حسینیه آورد. 🌬
حالا آقا رو راحت داشتیم می دیدیم.
گفتم: #سلام_آقاجان... 👋
بالاخره واسه خاطرت، هرجوری بود خودم تا اینجا رسوندم.
#ادامه_داره
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
📦 بسته محتوایی مربوط به ماه رجب
🏞 #عکس_نوشته 》 دعای هر روز ماه رجب
https://eitaa.com/Soozosaz/2981
🎶 #صوت 》 دعای خاب الوافدون...
https://eitaa.com/Soozosaz/3017
🎥 #کلیپ 》 این کار رو انجام بده
https://eitaa.com/Soozosaz/3020
🎶#صوت 》 داستان بُشر حافی
https://eitaa.com/Soozosaz/3018
🏞 #عکس_نوشته 》 هرکس به توان خودش
https://eitaa.com/Soozosaz/3008
🎶 #صوت 》 مداحی یا من یعطی الکثیر
https://eitaa.com/Soozosaz/3024
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
هدایت شده از سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مدح_امیرالمؤمنین علیه السلام
#وحدت_اسلامی
سلمان کیستید مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعه ی چشمان کیستید؟
با این نگاه شعله ور از برق افتراق
با این نگاه خط زده بر خطبه ی وفاق
با این نگاه پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟
آیینه ی نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افق های دور بود
از درد و داغ شعله ور اما صبور بود
چشمی که حرف حرف سکوتش شنیدنی ست
چشمی که ربنای قنوتش شنیدنی است
آن حرف ها چه ژرف چه ژرفند خوانده اید؟
آن حرف ها شگفت و شگرفند خوانده اید؟
از درد بی امان چه بگویم شنیده اید
از خار و استخوان چه بگویم شنیده اید
مولا رسیده بود به سوزان ترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
این بار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلة المبیت علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعله ور مباش
هیزم بیارِ سوختنِ خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قال ها
از حق بگو، چنانکه علی گفت سال ها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی، نه به توهین و افترا
القصه سیره ی علوی این چنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی! این چنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه؛ یا علی!
شاعر | آقای #محمدجواد_شرافت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش پنجم داشتم به سمت انتهای راهروی منتهی به #حسینیه می رفتم که دیدم سمت چپ یه عده رو
🔰#دیدار_یار | بخش ششم
هرچی زمان می گذشت، #جمعیت بیشتر میشد و #موج جمعیت هی ما رو به چپ و راست می کشوند. به #شوخی گفتم ایشالا با همین موج بریم #صف_اول کنار خود آقا صلوااااات. 😅
#احساس کردم که دیگه راهی برای جلو رفتن نيست. به دوربریهام گفتم که آقا #فکر کنم اینجا دیگه آخر خطه. اگه میخوایم سرپا نمونیم، باید همینجایی که هستیم سر جامون بشینیم.
ما که گفتیم دور و بریهامون هرجوری بود یکی یکی #نشستن و به مابقی هم گفتن بشینید بشینید...
تقریباً همه نشستن الا یه بنده خدایی که #پیرغلام و مسن بود. گفتیم حاجی بشین... برگشت با #لهجه_شمالی گفت: من؟! من نمی تونم بشینیم. 🤨
گفتیم حاجی بشین تو رو خدا، بذار آقا رو ببینیم. گفت آخه آقاجن من پام مصنوعی هست نمی تونم توی این جای تنگ بشینم. 🦵
به #شوخی به حمید گفتم جهت #احتیاط پای حاجی رو یه #معاینه ای بفرما... 🧐
حمید هم خیلی جدی یه دست به پای بنده خدا زد و به نشانه اینکه راست میگه، سری تکون داد. 🥴
نکته جالبش این بود که دقیقاً هم جلوی ما وایستاده بود و ما هم نمی تونستیم آقا رو خوب ببینیم.
حمید گفت: خدا رو می بینی، اولین باره اومدم بیت، اون وقت به جای گل روی آقا باید... 🤭
#ادامه_داره
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش ششم هرچی زمان می گذشت، #جمعیت بیشتر میشد و #موج جمعیت هی ما رو به چپ و راست می کش
🔰#دیدار_یار | بخش هفتم
جا #تنگ بود و نمیشد راحت بشینی. لذا برای اینکه #اذیت نشی باید هی پا عوض می کردی. برخی ها به خاطر همین شرایط چون اذیت بودن، وسط #جمعیت پا میشدن و می رفتن بیرون. 😮💨
خلاصه ما هرجوری بود سعی کردیم، هم این شرایط رو #تحمل کنیم و هم یه جا باز کنیم تا اون بنده خدا بتونه با شرایطش بشینه که خدا رو شکر نشست و کار به صحبت آقا نکشید. ☺️
قبل از شروع صحبت های آقا، چیزی که برام جالب بود، وجه تمایز اجراهای #امسال نسبت به سالهای قبل بود.
به غیر از #آذری ها که هر سال توی این دیدار اجرا دارن، امسال از #مازندران، آقا عباس #طهماسب_پور و از #لرستان، آقا مهدی #ترکاشوند به زبان محلی شون اجرای #مداحی داشتن. 😍
توی دلم گفتم: کاش یه روزی بشه که ما هم از #استان_گیلان، یه #نماینده مداح داشته باشیم که بیاد توی بیت و پیش آقا به #زبان_گیلکی برای #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها مداحی کنه. 🤲
آقا که خواست صحبت کنه، جمعیت پاشد و شروع کرد به #شعار دادن و همین بلند شدن باعث شد ما یه خرده دیگه بتونیم بریم جلو.
#سخنرانی و صحبت های امسال آقا، به نظرم از همون بخش اولش که در مورد محبت حضرت زهرا سلاماللهعلیها تا #تبیین مسائل و تحولات اخیر #منطقه خیلی خاص و متفاوت بود. 😵
به نظرم این سخنرانی توی این حسینیه، شاید تنها سخنرانی هست که هم کسی حرف نمی زنه و هم مخاطبش دوس نداره زود تموم بشه. 🤩
نزدیک اذان بود، آقا صحبتهاشون رو ختم به دعا کردن و برای همه دستی تکون دادن و تشریف بردن. جمعیت مجدد پاشدن و با شعار به محضر آقا عرض ارادتشون رو نشون دادن. برخی هم رفتن جلو که مداحای #صف_اول رو ببین. ما هم چشم چرخونیدیم تا دوستان و رفقایی که از شهر و استانهای دیگه اومده بودن رو ببینیم و دیدار تازه کنیم.
بعد از #احوال_پرسی با رفقا، اولین چیزی که مطرح میشد، تعریف از سخنرانی آقا بود که همه کُپ کردن بودن که اوووف دیدی آقا عجب صحبتی کرد؟! 😱
صحبتی که #ایمان، #امید و #باور #دوستان رو زیاد و تمام معادلات #دشمنان رو بهم ریخت. 🤯
پیشنهاد می کنم این سخنرانی رو حتی اگه #مداح هم نیستید، حتماً یه بار بخونید...
خب روایت دیدار بنده هم با همه کم و کاستی هاش تموم شد.😊
ان شاءالله #توفیق دیدار #نائب_الامام باز هم روزی ما بشه و به ما توفیق بدن که بتونیم این #منویات رو سرلوحه کار و #رسالت سنگینی که توی هیئت و #جامعه داریم، قرار بدیم. 🤲
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش هفتم جا #تنگ بود و نمیشد راحت بشینی. لذا برای اینکه #اذیت نشی باید هی پا عوض می ک
چند وقت پیش داشتم بیانات حضرت آقا در دیدار مداحان مرور و بازخوانی می کردم که این جمله خیلی منو به فکر فرو برد... 🤔
ایشون توی دیداری که در سال ۶۸ داشتن، بعد از بیان نکاتی در مورد اهمیت شعر و مداحی، فرمودن:
"این حرفها را ما یک روزی -پانزده سال پیش، بیست سال پیش- می زدیم، خیلیها این حرفها را #میشنفتند؛ [امّا] #نمیفهمیدند که ما چه داریم میگوییم."
به خودم گفتم: واقعاً ما چقدر صحبتهای آقا رو دنبال می کنیم و بعدش چقدر متوجه میشیم و عمل می کنیم به توصیه هاشون.
نکنه سالها بگذره و ما در راستای مطالبات آقا کار خاصی نکنیم و هرسال به مطالباتشون اضافه بشه، بعد آقا این جمله رو چند سال بعد تکرار کنن که "خیلیها این حرفها رو میشنفتند؛ امّا نمیفهمیدن..."
#فیه_تأمل
✍️ 》#حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🔖 امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
می فرمایند:
چنان با مردم #معاشرت کنید که...
اگر بمیرید بر شما بگریند!
#سید_محبوب | روحت شاد 🌹
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
هدایت شده از سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
میشه روی ماهت رو ببوسم.mp3
2.76M
🎶 نواهنگ سخنرانی | منبر عارفانه دو
🔺با موضوع > برخورد با محبت و دلسوزانه
🎙شما صدای مرحوم
#حجتالاسلام_عارف_شامحمدی
را می شنوید.
⌛️زمان پادکست | ۲ دقیقه
#حاج_عارف | روحت شاد 🌹
#منبر_عارفانه 》 #امر_به_معروف
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
هدایت شده از ققنوس
40.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«هیأت مدیترانهای»
🇱🇧 روایتهایی از لبنان|۷| 🇱🇧
هیأتی را فرض کن در ساحل مدیترانه... فاصله حسینیه تا دریا، چند ده متر بیشتر نباشد...
هیأتی در شهر تاریخی و ساحلی صور...
شهر صور، بندر تاریخی فنیقیها، بازرگانان دریایی، دریانوردان بازرگان...
شهر امام موسی صدر، نقطه آغاز حرکتهای #مصطفی_چمران، محل تولد #حاج_رضوان، آه! آه! زادگاه #سیدحسن_نصرالله...
هیأت امام حسین(ع)؛
مُجَمَّع امام حسین(ع)... مسجد و حسینیه... و هیأت همه به نام امام حسین(ع)...
تنها مُجمّعی که در جنگ اخیر، اسراییل مورد هدف مستقیم قرار داد و بخش معظمی از مجمّع را منهدم کرد...
محل برگزاری مراسم با خاک یکسان شده است، تمام امکانات سوخته، بر اثر انتشار آتش به سمت مسجد، سقفها و فضای زیر گنبد کاملاً سوخته و گنبد ترک برداشته...
اما در همین شرایط، بچهها آمدهاند روی خرابههای هیأت کلیپ تولید کنند... اینها خوره رسانهاند... اصلاً خدایگان رسانهاند... هیأت کاملاً رسانهفهم است... حرفهایاند، نه اینکه فقط به فن مسلط باشند، فهم رسانهای دارند... و فرق است بین فهم و فن!
در وسط همین خرابیها آمدهاند، عکسهای شهدای هیأت را با کیفیت چاپ کردهاند و قاب گرفتهاند، جانبازان پیجری هیأت را دعوت کردهاند، نورپردازی حرفهای... دود و آتش و صحنهپردازی زیبا... خدا هم باران شدید مدیترانهای را به این تصویر اضافه کرده...
▫️▫️▫️
تا فردا نشده، قطعه تصویری را در کانال هیأت منتشر کردهاند... متحیرم و متعجب از این فهم و فن و همت و غیرت...
چه خوب از چنین تهدیدی، فرصت خلق کردند...
چه کار خوبی هم شد...
ادامه دارد...
✍️ #رحیم_آبفروش
🚩 @qoqnoos2
سلام و عرض ادب
خدمت همه دوستان و بزرگواران
دو شب قبل طی حادثه ای منزل یکی از فضلا و اساتید سبزواری مقیم در قم، دچار آتش سوزی شدید شد و ایشان و خانواده و دو فرزندشون دچار سوختگی و در بیمارستان بستری میشن.
متأسفانه شدت آتش سوزی بالا بوده و تمامی وسایل منزل سوخته و واحد مسکونیشون هم آسیب جدی دیده.
تصمیم گرفتیم به رسم وظیفه و با کمک شما، در این بحران پیش اومده، کنار این سرباز و طلبه امام زمان باشیم.
لذا جهت خرید و تهیه وسایل و نیز تعمیر واحد مسکونی این عزیز، نیاز به همکاری و کمک شما داریم.
عزیزانی که تمایل دارن در این کار خیر مشارکت داشته باشن، میتونن کمک های نقدی خودشون رو به این شماره کارت واریز کنن.
ان شاءالله لطف و عنایت کریمانه امام جواد علیه السلام در این ماه عزیز شامل حالتون بشه. 🌹
6037997297171812》 آقای مهدی عزیزی 👆با لمس روی شماره، کپی میشه #همدلی #کنار_همدیگه_باشیم #کمک_مومنانه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |