eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃الله النور السموات و الارض
همه جمال تو بینم چو دیده باز کنم همه تنم دل گردد که با تو راز کنم حرام دارم با دیگران سخن گفتن کجا حدیث تو آمد سخن دراز کنم
ایجاد کننده ی مکان ، وسعت دهنده ی جهان ، موجود کننده ی ابدیتی بی آغاز در خطی به اسم زمان ، در بحری ناپیدا و لامکان و محدودکننده ی همه ی این زمان در بی زمان است . او خدائی ست ، که جهان درونِ اوست و تو دانه ای هستی که او درون توست ... پس به همه ی ابعاد در یک بُعد متوجه باش . او صورتی بی صورتِ در باطنِ همه ی صورت هاست و مظهرِ ظهورِ همه ی ظاهرهاست ... و اینچنین است که جز تو ، هیچ کس و هیچ چیز نیست . او آگاهی ست و اراده اش‌ بر حشرِ توست . اراده ی تو که بر آگاه شدن از آگاهی قرار گیرد ، ارتقاء ، سویه ی عمق را خواهد پیمود و هجرت ، معنای مکانی خود را از دست می دهد ... دیگر نیاز به پیمودن رهِ دو جهان نخواهد بود ، چه که در حقیقت همه ی جهان ها ، یک جهان است ... کنون ، که به او زنده شدی ، همه ی آنچه اوست ، تو هستی .
اَنا اَلحَق کشفِ اَسرار است مُطلق به جز حَق کیست تا گوید اَنا اَلحَق همه ذرّاتِ عالَم همچو منصور تو خواهی مَست گیر و خواه مَخمور 📙گلشن راز محمود شبستری
ای قبای پادشاهی راست بر بالای تو! زینت ِ تاج و نگین از گوهر ِ والای تو! آفتاب ِ فتح را هر دم طلوعی می‌دهد از کلاه ِ خسروی رخسار ِ مه سیمای تو جلوه گاه ِ طایر ِ اقبال باشد هر کجا سایه‌ اندازد همای چتر ِ گردون سای تو از رسوم ِ شرع و حکمت با هزاران اختلاف نکته‌ای هرگز نشد فوت از دل ِ دانای تو آب ِ حیوانش ز منقار ِ بلاغت می‌چکد طوطی ِ خوش لهجه یعنی کلک ِ شکرخای تو گر چه خورشید ِ فلک چشم و چراغ ِ عالَم است روشنایی بخش ِ چشم ِ اوست خاک ِ پای تو آن چه اسکندر طلب کرد و ندادش روزگار جرعه‌ای بود از زلال ِ جام ِ جان افزای تو عرض ِ حاجت در حریم ِ حضرتت محتاج نیست راز ِ کس مخفی نماند با فروغ ِ رای تو خسروا! پیرانه سر جوانی می‌کند بر امید ِ عفو ِ جان بخش ِ گنه فرسای تو https://eitaa.com/TAMASHAGAH
❤️ دلم از کار جهان گرفته‌است، آمده‌ام ‌تا مرا بخواهی‌که دلم بر هیچ‌کس قرار نمی‌گیرد اِلا به تو https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم اکنون که پیدا کرده ام بنــشین تماشایـت کنم الماسِ اشک شــوق را تاجی بـه گیسویت نَهم گــل های باغ شـعـر را زیبِ سراپـــایت کنم سلااام یاران جان ، همدلان مهربان تماشاگه راز عصر پاییزیتون بخیر و شادمانی درسایه ی نگاه مهربان حضرت دوست تندرست باشید و دلارام ✋💐 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند حریفان که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو همایی و من خسته بیچاره گدای پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی بنده وارت به سلام آیم و خدمت بکنم ور جوابم ندهی می‌رسدت کبر و منی مرد راضیست که در پای تو افتد چون گوی تا بدان ساعد سیمینش به چوگان بزنی مست بی خویشتن از خمر ظلومست و جهول مستی از عشق نکو باشد و بی خویشتنی تو بدین نعت و صفت گر بخرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی من بر از شاخ امیدت نتوانم خوردن غالب الظن و یقینم که تو بیخم بکنی خوان درویش به شیرینی و چربی بخورند چرب زبانی کن و شیرین سخنی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣ با تو بودن خوب‌ است ... تو چراغی، من شب که به نورِ تو کتابِ دل خود را خوش خوشَک می‌خوانم منوچهر آتشی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نوبت اند ملوک اندرین سرای سپنج کنون که نوبت توست ای مَلِک به عدل بکوش https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌻🍂🌻🍂🌻🍂 🍂🌻🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂 🍂🌻🍂 🌻🍂  🍂 ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشانِ عشق را نالان مکن باغِ جان را تازه و سرسبز دار قصد این مستان و این بُستان مکن چون خزان بر شاخ و برگِ دل مزن خلق را مسکین و سرگردان مکن بر درختی کآشیانِ مرغ توست شاخ مشکن مرغ را پرّان مکن جمع و شمع خویش را بر هم مزن دشمنان را کور کن شادان مکن گر چه دزدان خصمِ روز روشنند آنچ می‌خواهد دلِ ایشان مکن کعبه اقبال این حلقه است و بس کعبه اومید را ویران مکن این طناب خیمه را برهم مزن خیمه توست آخر ای سلطان مکن نیست در عالم ز هجران تلختر هرچ خواهی کن ولیکن آن مکن 🍂 🌻🍂 🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂 🍂🌻🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂🌻🍂
اساس جهان آفرینش بر عـشـق است. عشق حقیقی که عشق اکبر است شـوق به لـقـای حـق اسـت همهٔ موجودات جهان در سير به طرف معشوق خود رنجها می کشند و دشواریها تحمل می کنند تا به وصال او برسند و از شراب عشقی ازلی سیراب شوند، غایت و نهایت این عشق تشبّه به خداست ️ ️️ https://eitaa.com/TAMASHAGAH
♥️ هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق بر او نمرده به فتوای من نماز کنید https://eitaa.com/TAMASHAGAH
ای جان من... ! عاشق و معشوق هر دو یک ذاتند، اگر چه دو می نمایند. هر که دو می بیند در خروش است و آن که یک می بیند خاموش است و آن که هیچ نمی بیند بیهوش است. این همه رنگهای اوست؛ این جا کیست که در میان آید و زبان به مدحش گشاید؟ هموست که در بی نهایتی خویش حيران است؛ هیهات، هیهات! از آن گاه که بادِ عشق دریای وحدت را در جنبش آورد، موجها زدن گرفت و ظهور به بطون رود و قیامت قائم شود... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ سفر نزد عارفان بر دو نوع تقسیم می شده است: یکی سفر بیرونی (سفر گِـل) و دیگر سفر درونی (سفر دل) مراد از سفر بیرونی همان سفر مشهور و مصطلح است که از سرزمینی به سرزمین دیگر می کوچند و مراد از سفر درونی همانا سیر و سلوک معنوی و قطعِ طریق در عرصهٔ روحانی است. نزد اهل الله مقصود نهایی از سفر بیرونی رسیدن به اسفار روحانی است. مولانا سفر به دگرسوی جهان ماده و مدت را در حکایت پیرِ چنگی این گونه وصف می کند: آنگاه که پیر چنگی از فرط نواختن چنگ، بی خویش شد از این جهان بیرون رفت: گشت آزاد از تن و رنجِ جهان در جهانِ ساده و صحرای جان جانِ او آنجا سُرایان ماجرا کاندر اینجا گر بماندندی مرا؛ خوش بُدی جانم در این باغ و بهار مستِ این صحرا و غیبی لاله زار بی سر و بی پا سفر می کردمی بی لب و دندان ، شِکر می خوردمی ذکر و فکری فارغ از رنجِ دِماغ کردمی با ساکنانِ چرخ، لاغ چشمْ بسته، عالَمی می دیدمی وَرد و ریحان، بی کفی می چیدمی تماشاگه راز💐
شیخ(ابوسعید ابوالخیر) گفت: «ای حسن آن تویی که خود را می بينی و الّا هيچ کس را پروای ديدن تو نيست . آن نفس توست که تو را در چشم تو می آرايد ، او را قهر می بايد کرد و بماليد ماليدنی که تا بِنَشکَنيش دست ازو نداری و چنان به حقّش مشغول کنی که او را پروای خود نمانَد.» حکایتی از اسرار التوحید هزار داستان مسعود بهنود https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼 خستگیِ سينه ما را خيالت مرهم است ای به هجران،خسته مارا، خسته را مرهم فرست يوسفِ گم گشتهٔ ما زير بندِ زلف توست گه گهی ما را خبر زان زلفِ خم در خم فرست خاقانی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ ای عبد من... خودت را بشناس که کیستی تا ثابت قدم شوی و قلبت آرامش یابد چون دریابی که کیستی توان صبر خواهی یافت و صبوری بر تو سخت نخواهد بود چون دریابی که کیستی به علم شهود، جایگاهم را در علم هر عالِمی و مَقرَّم را در سُرور هر مسروری خواهی یافت و چون از چنین شهودی برخوردار شوی تو خود گواهم بر جهانیان خواهی بود و چون گواهم بر جهانیان شوی بر تو بشارت باد که رفیق و همره پیامبرانی .https://eitaa.com/TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 ابر است و اعتدال هوای خزانی است ساقی بیا که وقت می ارغوانی است در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان روز قدح کشیدن و عیش نهانی است ساقی بیا و جام می مشکبو بیار این دم که باد صبح به عنبر فشانی است می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست چیزی که نیست صحبت یاران جانی است یاری به دست‌ آر موافقِ تو وحشیا کان یار باقی است و خود این جمله فانی است https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🤍 خیال محبوبم شباهنگام بر من گذشت و مرا بی تاب و بی‌خواب ساخت و این گونه است که عشق همواره با درد بر لذت‌ها راه می‌بندد... و خود دنیایی است عشق محبوب... ترجمه قصیده مشهور صنهاجی بوصیری شاعر و صوفی مصری قرن هفتم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ " من عَرفَ نفسه فقد عرف رَبه " خویشتن‌شناسی نردبان بام معرفت الهی‌ست هر که خویشتن‌نشناس است شناسای حضرت عزت چون گردد؟ نتیجه نافرمانی بین که چه مذموم است. پس بر تو باد ای برادر که تا توانی تن به خدمت و طاعت دردهی و سر بر خط فرمان ارادت نهی که به نور ذکر و عبادت، درون مؤمنان روشن می‌گردد. پس به وسیلت این روشنایی، بسا مکاشفات غیبی و مشاهدات روحانی دست می دهد. خواجۀ عالم می فرماید: هر که چهل بامداد به اخلاص برخیزد حق تعالی چشمه های حکمت از دل او بر زبان او روانه کند. این نتیجه فرمانبرداری‌ست تا قیمت اوقات عزیز بدانی و به خیره ضایع نگذرانی که ترک فرمان تاریکی آرد و در آیینۀ تاریک چیزی نتوان دید. سعدی حجاب نیست تو آیینه پاک دار زنگارخورده چون بنماید جمال دوست؟! مجالس پنجگانه سعدی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
دریغا... ما از قرآن جز حروف سیاه و سپیدی کاغذ نمی بینیم! چون در وجود باشی، جز سیاهی و سپیدی نتوانی دیدن. چون از وجود، به درآمدی، کلام الله تو را در وجود خود، محو کند آن گاه تو را از محو به اثبات رساند. چون به اثبات رسی، دیگر سیاهی نبینی، همه سپیدی بینی. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
❤️ چون به دربارِ شه عشق رسی کُرنش کن کاندر آنجا به ادب، شاه و گدا می آید https://eitaa.com/TAMASHAGAH
⭐️ کس، به گوشِ سر خویش سخنِ حق نشنیده بود مگر موسی خدا ندا داد او را که یا موسی... موسی بیقرار شد طاقتش برسید و صبرش برمید... صبر با مهر کی برآید ! موسی از سر سوز و وله و بی طاقتی گفت: خواننده را شنوانیدی أین اطلبک؟ کجات جویم؟ ندا آمد که ای موسی چنانک خواهی می‌جوی که من با توام، نزدیک ترم به تو از جان تو در کالبد تو و از رگ جان تو به تو و از سخن تو به دهن تو... گفتم صنما مگر که جانان منی اکنون که همی نگه کنم جان منی بی جان گردم اگر ز من بر گردی ای جانِ جهان تو کفر و ایمان منی https://eitaa.com/TAMASHAGAH