گفت که:
من توی زندگیم، انقدر بازی خوردم که بازی کردنو یاد گرفتم... اونقدری بازی رو یاد گرفتم که بتونم همهتونو بازی بدم، ولی واسه کسی که بازی کردنو یاد گرفته، بازی دادنْ بچهبازیه... بازی دادن واسه بچههاس... بچهها رو بازی میدن... شما که عددی نیستی، اصن مال بازی کردن نیستی...
#فکت
Nevermore.mp3
6.5M
و آنگاه که زمانِ رفتنْ فرا میرسد، باید رفت...
در آن هنگام، ماندنْ چیزی جز درد نمیافزاید...
#فکت🍂
#بیکلام_گفت ❤️
حساس نباشید، روزگار دوست داره آدمای حساس رو بیشتر اذیت کنه...
#فکت🍂🕯️
ما داستانهایی دور از همدیگریم؛
که به وقتِ تمام شدنمان، یکی میشویم...
#فکت
بسیاری از رنج هایی که ما میکشیم،
محصول همنشینی با انسانهای احمقیست که ما هیچ نقشی در انتخاب آنها نداشتیم...
آنها آمدهاند تا به ما رنج بزرگ شدن بچشانند... هیچ انسان عاقلی، وقت خود را برای جمع کردن خرده سنگ ها از جاده، تلف نمیکند... او به راه خود ادامه میدهد و به مقصد میرسد...
#فکت
من نمی توانم کسانی را که دم از حسین(ع) می زنند و باز هم ناامید هستند، باور کنم... یا دم نزن! یا اگر زدی، دیگر نباید نگران آوار شدن مشکلات بر سرت باشی... کسی که حسین را دارد، از هیچ چیز جز گناهان خود نمی ترسد... و ناامیدی، گناه کبیره ایست؛ که حسین، ناامیدان را به خیمهی خویش، راه نمی دهد...
#فکت
ما که هنوز بخاطر آمدن ها و رفتن ها ذوق می کنیم و روحمان نابود می شود، بسیار کوچک و نازک نارنجی تشریف داریم و در شان غمهای بزرگ نیستیم؛ پس حقمان است که عذابِ کوچک ماندنمان را بچشیم و دایم شکایت کنیم و ناله برآوریم از عالَم و آدم که اینجااا دیگر کجاااست که ما را آوردی و گرفتار کردییییی؟... و او نیز شایسته است که با نگاهی عاقل اندر سفیهانه در ما بنگرد و بگوید: بزرگ شو بیچاره!... داری عذاب کوچک ماندنت را تحمل می کنی... بزرگ شو... و ما تا زمانی که این ظرفیت را در خود ایجاد نکنیم، این قصه سر دراز خواهد داشت و ما زیر بارِ «بودن» لِه و لورده خواهیم شد و هییییچ اثری، هیچ اثری از ما نخواهد ماند؛ چرا که بزرگان، از آن رو ماندگار شده اند که نان از قِبَلِ بزرگی روحشان خورده اند و می خورند و همه را بر سر سفرۀ عظیم روح خویش، مهمان می کنند... بزرگ شو بیچاره!... بزرگ شو!
#فکت
مَجنونصفتی باید که در نامِ لیلی شنیدن، جان توانَد باخت. فارغی از عشقِ لیلی چه خبر؟
#فکت
عینالقضات همدانی ⁃ نامهها
علاقه داریم که بشنویم پس از رفتنمان، شاکلهی همه چیز در فراقمان از هم پاچیده و همگان در سوک از دست دادنمان، جامهها از هم دریده باشند...
چقدر هنوز کوچک و خُرد تشریف داریم پسر جان!... مگر مردم، بیکار و علافند؟...
خیر آقا جان... از این خبر ها نیست...
حواست به زندگیت باشد که حواسشان به زندگیشان است...
#فکت
به قولِ «ادیب الممالک»:
پایِ ما لَنگ است و رَه باریک و وادی هولناک!
#فکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای مردم، زندگی نکن عزیز دلم!...
#فکت
ای وای... ... ...
و در نهایت، همهیمان، خاطره خواهیم شد...
ای بابا... ای بابا...
#فکت
#کتاب های گوناگون را ورق زدیم و #فیلم های جالب دیدیم؛ از #املی بگیر تا #وضعیت_سفید و... شخصیت و افکار #عباس_کیارستمی را مورد بررسی قرار دادیم... پیامهای #ناشناس فراوان دریافت کردیم و همینجا بگویم که این پیامها، روح تازهای در کانال میدمیدند و خواندنشان لذت بینظیری داشت...
من از گفتن دردهای شخصی به جمعی اینچنینی، اِبایی عجیب داشتم و دارم... دردهای شخصی و حتی موفقیتهای شخصی را نباید زود جار زد... بخاطر همین، بسیاری از اتفاقات را در طول سال، نتوانستم به رشتهی تحریر در بیاورم و بابت این موضوع خوشحالم... چون از خریدن محبت و توجه دیگران، سخت بیزارم و حقارت آن را، هرگز به جان نمیخرم...
از #کسی گفتیم... از ادبیات و #شعر و #موسیقی و اساتید بزرگ گفتیم... از عرفان و #حضرت_مولانا و #حضرت_سعدی و #حضرت_حافظ و #عطار و #شهریار...
#ترکیب ها را شنیدیم و #شجریان گوش دادیم... #پند های #شهید_بهشتی و دیگر بزرگان را دیدیم... از #انقلاب گفتیم و از اتفاقات #تاریخ که یکی از بهترین لحظهها برای من در این کانال، گفتن و دیدن وقایع تاریخی بود... #عکس ها را تماشا کردیم... سعی کردیم که به یکسری بحث ها، خوب #فکر کنیم... با #حضرت_عشق عشق کردیم... #انتخابات را که یکی از حساسترین و عجیبترین صحنههای تاریخی زمانهمان بود، پشت سر گذاشتیم... دست #کسی را گرفتم و بردم رای دادیم... متنهایی تازه #برای_زندگی نوشتیم و #شاید_نو گفتیم برای یکسری اتفاقات... ولی #امام_موسی_صدر که عاشق حقیقیاش هستم را خیلی کم پرداختیم و اشتباه کردم... امیدورام زین پس، بیشتر به او بپردازم... #کهکشان_نیستی را نیمهتمام گذاشتیم؛ چون کشش آنهمه حرف و داستان خوب را نداشتیم و در آستانهی انفجاری غریب بودیم... گاهی #لاطایلات گفتیم و گاهی #فکت و #متن ...
#برف بارید و لحظهها را ماندگارتر کرد...
و حالا که رمضان است و لحظههای عاشقی، و من، که هنوز نمیدانم چگونه باید آخرین کلمات را نوشت تا لحظهای جا نَمانَد...
سال نو، پیشاپیش مبارک...🍃🌹🍀
«دیرگاهیست که افتادهام از خویش به دور!
شاید این عید به دیدار خودم هم بروم»
جعلی از #قیصر_امین_پور
#سالنامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شدت جوگیری و بیترمز بودنِ یک عده، میشه برق هستهای تولید کرد...
#فکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما مراقب باش!
که پس از رسیدن به "هر چیزی" از دنیا،
شادی و خوشحالی در آن وجود ندارد...
#حدیث
#امیرالمومنین_حیدر
#فکت
این از حجم تولید محتوا در زمان حاضر، حقیقتا عادی نیست...
به شکل فجیع و عجیبی در حال لِه شدن بین انبوهی از اطلاعات و دادهها هستیم.
بشر، راه لغزانی ساخته و در آن پا گذاشته که خود نیز، از شر آن در امان نیست...
#فکت
این نهایتِ دونپایگی و بیخِرَدیِ بشر است که به جای نقد افکار، افراد را زیرِ سُمِ اسبِ نانجیبِ نقد خود، لِه کند...
آیا شریفتر آن نیست که بذرِ سالمِ شناخت را در دل انسان جای دهیم و برداشتِ محصولِ بار آمده را به خودِ او واگذار کنیم؟
نام را در بوتهی نقد قرار ندهیم... نام نداشته باشیم... ما را با نام، چه کار؟؟؟
#فکت
پ.ن: لازم به ذکر این نکته هم هستیم که ما در مورد انسان حرف میزنیم. متوجه هستید که؟