روضه حضرت رقیه س
دلارو ببریم خرابه شام..کنار حرم با صفای رقیه..
امروز بگیر دامن سه ساله ابی عبدالله رو..
(نگا به دستای کوچولوش نکنیا)
(بخدا با دستای خسته اش گره های بزرگی رو باز کرده
کیا گرفتارن..کیا حاجتمندند..کیا مریض دارند..کیا جون دارن..کیا التماس دعا دارند..صدای نالتو بلند کن..
بگو رقیه جان تو غریبی منم غریبم رقیه
گاهی وقتا خیلی دلم میگیره رقیه
جایی ندارم درد دل هامو بگم
جایی ندارم سفره دلم رو باز کنم
میگن تو ناامید شدی اما دلی رو ناامیدش نمیکنی
آی مریض دارا رقیه رو صدا بزنید
رقیه جان مریضامون از دوا و دکتر خسته شدن رقیه
هر کجای مجلس نشستی..به سوز دل سه ساله ابی عبدالله..به اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله کرد گریه کرد..به حق اون لحظه حاجتتو مد نظر بیار رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان...صدای نالتو بلندکن 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین..
روضه رقیه و علی اصغر
آی حاجت داراااا بزار دلتو ببرم کربلا
رقیه توخیمه منتظره.عموش برگرده.
یه نگاه به فرات یه نگاه به خیمه
.داداشم علی اصغرمممم نخواب.چشاتوبازکن
علی جان عمو رفته برامون اب بیاره
عمو به من وعده ی اب داده
داداش اصغرم بی تابی نکن طاقت اشکاتوندارم
علی جان گریه میکنی گریم میگیره داداش
عمومون رسیده به فرات
قربون مشک وقربون علمت قربون دستات عموجونم
هی علی اصغر و لالایی میده
هی نازش میکنه
علی جان ارام بگیر عمو الان میاد ما رو سیراب میکنه
هی نگاه میکرد عمو کی برمیگرده
الهی تو زندگیت هیچوقت چشم انتظارنباشی
ولی رقیه دوجاچشم انتظاربود
.یکی توخیمه تاعموش ابالفضل ازفرات بیاد و براش آب بیاره
.یکیم توخرابه شام که باباش از سفر بیاد
چشم انتظاری اول آب که ندید
دستهای جداشده ی عموش عباس وبراش آوردن.
چشم انتظاری دوم باباش که نیومد اما سربریده ی باباشو تو خرابه براش آوردن
هرجانشستی بلندبگویاحسین
🖤🖤🖤🖤
💔 #روضه_حضرت_رقیه
❣براحمد و خُلق مهربانش صلوات
❣بر حیدر و صبر بیکرانش صلوات
❣از فاطمه مجتبی و مظلوم حسین
❣تا حضرت صاحب الزمانش صلوات
(#السلام_علیکِ_یابنت_رسول_الله
#السلام_علیک_یا_رقیه_یابنت_ابی_عبدالله)
🔅بیا با هم رویم اندر خرابه
🔅برای دیدن طفل سه ساله
🔅که او اندر خرابه جای داره
🔅آخ غم داغ پدر در سینه داره
⬅️دلارو ببریم خرابه شام..کنار حرم با صفای رقیه..
امروز بگیر دامن سه ساله ابی عبدالله رو..
(نگا به دستای کوچولوش نکنیا)
(بخدا با دستای خسته اش گره های بزرگی رو باز کرده)
⬅️نمیدونم دختر کوچولو داری یا نه..
دختر خیلی بابائیه..
اگر نازی کند دختر خریدارش پدر باشد..
امروز بریم یتیم نوازی..
ان شاالله هیچ وقت دختر بی بابا بزرگ نکنی..
بمیرم برای دردای دل بیبی زینب..
(بریم خرابه شام)
کیا آرزوشونه برن قبر 3 ساله حسین و زیارت کنند..بسم الله.. کبوتر دلتو پر بده خرابه شام..
(دشتی)
🌾آخ بیا با هم رویم اندر خرابه
🌾برای دیدن طفل 3 ساله
🌾که او اندر خرابه جای داره
🌾آخ غم داغ پدر درسینه داره
⬅️یه لحظه رو برات یاد کنمُ التماس دعا
آی ناله دارا..آی مریض دارا...آی جوون دارا..آی آبرو دارا..
دل شبی صدای ناله رقیه بلند شد..
هی صدا میزد بابا نرو بابا..
بابا بدون من نرو بابا..
وقتی بیدار شد بهانه بابا گرفت..
آخ عمه عمه عمه..
بابام کجا رفت عمه..
امان از دل زینب..چه خون شد دل زینب..
(صدا زد رقیه جان عمه، بابات که اینجا نبود عمه)
صدا زد عمه..بابام همین جا بود عمه..
عمه سرمو رو زانوی بابام گذاشته بودم..
داشت نازم میکرد عمه..عمه داشت زخمای گوشمو مرحم میگذاشت عمه..
(هر چه کردند نتونستن رقیه رو آرام کنند)
(همه اهل خرابه به گریه افتادند)
⬅️آخی..یه وقت صدای ناله اش رسید به گوش یزید..
چه خبره در خرابه..
گفتن یزید خدا خانهٔ ظلمتُ ویران کنه، 3 ساله دختر حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته، آروم نمیگیره..
(صدا زد بابا میخواد باباشو براش ببرید.. سر بریده باباشو ببرید)
امان امان 2
⏪یه وقت دیدن طبقی رو وارد خرابه کردند..روش روپوشی کشیده بودن..آوردند گذاشتن جلو 3ساله ابی عبدالله
یه وقت صدا زد عمه، من که غذا نمیخوام عمه..
عمه من بابام میخوام..صدا زد عمه جان اونچه تو میخوای تو این طبقه عمه..
با دستای کوچولوش روپوشو کنار زد..
آی حاجت دارا..ناله دارا..میگن رقیه اول سر بابا رو نشناخت خیره خیره به سر نگاه کرد..من از شما میپرسم مگه میشه دختر سر بابا رو نشناسه..
میخوام بگم سری که کنج تنور بوده..سری که چوب خیزران خورده..رقیه اول این سر رو نشناخت..اماخوب که نگاه کرد دید نه، این سر مسافر رقیه است..
این بابای رقیه است..
🍁آخ عمه بیا گمشده پیدا شده
🍁کنج خرابه شب یلدا شده
🍁مژده که بابا ز سفر آمده
🍁شام رقیه به سحر آمده
🍁آخ پدر فدای سر نورانیت
🍁سنگ جفا که زد به پیشانیت
🍁بسکه دویدم عقب قافله
🍁پای من از ره شده پر آبله
⬅️سرو بغل گرفت از بقیه یتیما دور شد اومد یه گوشه خرابه نشست شروع کرد درد دل کردن با بابا..
بابا..3
⬅️کیا گرفتارن..کیا حاجتمندند..کیا مریض دارند..کیا جون دارن..کیا التماس دعا دارند..صدای نالتو بلند کن..اگه تو گریه کنی کسی تازیانه ات نمیزنه..
اگه تو بلند گریه کنی کسی شِماتَتِت نمیکنه..
آخی..سرو به سینه چسباند..صدا زد.
بابا..بابا..
(شروع کرد با سر بریده درد دل کردن)
💥بابا..من ذَالذی قَطَعَ وریدک بابا..
(اولین حرفی که زد)
بابا کی رگای گردنتو بریده بابا..
💥من ذَالذی خَضبَ بِدِماعک..بابا..کی محاسنت رو با خون رنگین کرد بابا..
💥من ذَالذی ایتمنی علی صِغَرِ سِنی..بابا کی تو کوچیکی یتیمم کرد بابا..
امان امان
صدا زد بابا .. بابا.. بابا
🥀آخ بابا گلوم زخمی شده
🥀آب مینوشم درد میکنه
🥀گوشواره هامو کشیدن
🥀بابا گوشم درد میکنه
(یه آرزو کرده رقیه کنج خرابه شام)
صدا زد بابا
🥀بابا پاشو یه بار دیگه
🥀با همدیگه بریم خونه
🥀من روی زانوت بشینم
🥀موهامو تو شونه بزن بابا
(یه ناله ای هم داره همه بلدن)
(دشتی)
🍂آخ یتیمی درد بی درمان یتیمی
🍂یتیمی خاریِّ دوران یتیمی
🍂اگر دست پدر بودی به دستم
🍂چرا کنج خرابه می نشستم
🍂اگر می بود بابای نِکویم
🍂نمی زد شمر دون سیلی به رویم
هر کجای مجلس نشستی..به سوز دل سه ساله ابی عبدالله..به اون لحظه ای که سر بابا رو بغل گرفت ناله کرد گریه کرد..به حق اون لحظه حاجتتو مد نظر بیار رأس همه حوائج فرج مولامون آقامون صاحب الزمان...صدای نالتو بلندکن 3 مرتبه ناله بزن بگو یا حسین..
💔️زندگی بی تو در این قافله سخت است پدر
💔️گذر عمر ازاین مرحله سخت است پدر
💔️دخترت تشنه اشک است ولی باور کن
💔️گریه کردن وسط هلهله سخت است پدر
🖤🖤🖤🖤🖤
#متن_روضه_حضرت_رقیه
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
زندگی بعدِ تو عذابه
رو دستِ من جایِ طنابه
تموم گل هاتو آوردم
اما یکی موند تو خرابه
این نشونی که رو چشامِ
سوغاتیِ کوفه و شامِ
چادرِ خاکیِ رقیه
ببین داداش، شالِ عزامه
هر کاری کردم که بمونه ، اما نشد
نمیره زیرِ تازیونه ، اما نشد اما نشد
هم سفرم شه تا مدینه ، اما نشد
خواستم سر تو رو نبینه ،اما نشد
▪️داداش تو اون مجلس هرچی جلو چشماشو گرفتم ... هی رو پنجۀ پا بلند شد ، عمه به خدا سرِ خودِ بابامه...😭
حسین جان تو اون مجلس با اون چشم کمسوش تو رو شناخت نذاشتم درست تو رو ببینه ...اما تو خرابه سر تو به سینه چسباند... 😭
شده تنم پر از کبودی
هر جا که بردنم تو بودی
سر تو رو بالایِ نیزه
چه سنگی زد ، زنِ یهودی
غارت شده انگشترِ تو
غارت شده روسریِ من
حتی زنِ یزید دلش سوخت
برایِ بی معجریِ من
خواستم که تو قرآن نخونی ، اما نشد
خواستم نشه لبِ تو خونی ، اما نشد
▪️از چهار سالگی همه بهش گفتن کربلا ، عطش ، سرِ بریده ... از چهار سالگی این کلمات رو مرور کرد ، لذا کربلا شبِ عاشورا تا دستِ امامت رو قلبش آمد همه رو پذیرفت با شهادتِ حسینش کنار اومد ...
▪️داداش همه بهم گفتن حسینتو تشنه می کشن ، همه رو باور داشتم اما اینو باور نداشتم سرت تو تشتِ طلا باشه .... نانجیب شراب بخوره ... ته ماندۀ شرابش رو .... جلو زن و بچه ت چوبِ خیزران بلند کنه .... آخ بمیرم برات ....
خاک بر دهانِ من ، تو دعایِ عرفه اومده ابی عبدالله با تمامِ اعضا و جوارحش شهادت میده به یگانگی خدا ( تک تک اعضا رو میگه ) ...
▪️ یعنی با همۀ اعضا و جوارحم شهادت میدم ، میخوام یه جمله بگم و بشینم ، همۀ اعضا و جوارحش رو کربلا تقدیم کرد ... یه جایِ سالم تو بدنش باقی نموند ... تنها جایِ سالم دندان هایِ مبارکش بود .... یه نگاه کرد نانجیب ، دید دندان هاش سفیده و میدرخشه ... چوبِ خیزران رو بلند کرد ...😭
آاای حسین
🌹#روضه_اربعین
🌾#دفتری
🍁 اول به نبی حضرت خاتم صلوات
🍁دوم به علی شیر دو عالم صلوات
🍁سوم به گل وجودِ پاک زهرا
🍁چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
🍁از بهر حسین آن شه کرب و بلا
🍁وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
🖤💔🖤💔🖤💔🖤
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
#یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
✨چهل روز است حسینم را ندیدم
✨ بلایش را به جان و دل خریدم
✨چهل روز چهل منزل اسیرم
✨دعا کن در کنار تو بمیرم
✨چهل روز غم چهل ساله دیدم
✨ غم و اندوه دیدم ناله دیدم
✨سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
✨همین جاغرق درغم شد وجودم
✨تن پاک ترا گم کرده بودم
✨میان نیزه ها دل با ختم من
✨ ترا دیدم ولی نشناختم من
✨اگر امروز برداری سرت را
✨ تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
✨ز جا برخیز ای نور دو دیده
✨ببین مویم سپید و قد خمیده
⬅️قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
⏪بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
⬅️آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
⬅️روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
🔘آخ کاروان رسید کربلا....
☑️این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
💔اما اما اما آی کربلائیا.....
💔 روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
◾️هر یکی سوی مزاری میدوید
▪️هر یکی قبری در آغوش میکشید
◾️ناگهان بانوی قد خمیده ای
▪️قد خمیده مو پریشان خسته ای
◾️گفت یارب چه سازم یا کریم
▪️رو سوی قبر که باشم یا رحیم
◾️ناگهان آمد به خود با شور و شین
▪️دید بنشسته سر قبر حسین
⬅️زینب اومد کنار قبر برادر....
🔸(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
🔹(گریز به روضه حضرت رقیه س).....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
⚫️آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
🔴جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
⚫️از من مپرس حال دل آن سه ساله را
🔴در گوشه خرابه برفت از کنار من
🖤🖤🖤🖤🖤
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
همیشه دنبال بود ، سرِ بابارو نگاه میکرد ، آرزو داشت ، این سر یک شب بیاد بغل دخترقرار بگیره ، التماس میکرد بابا بیا پیشم بابا بابا ، یه شب دعاش مستجاب شد ، اون شبی که سرِ بریده آمد توو خرابه ، بابا :
برنیزه ها از دور
می دیدم سرت را
بابا تو هم دیدی
دو چشم دخترت را
چشمانم از داغ تو شد
باغ شقایق
در خون رها وقتی که دیدم
پیکرت را
ای کاش جای آن همه
شمشیر و نیزه
یک بارمیشد من
ببوسم حنجرت را
دختر منتظره بابا برگرده ، با بابا دردل کنه اما این دختر با همه دخترها فرق داره ، چرا ؟ درداش رو با کسی نمیگه مثل مادرش فاطمه ی زهرا که به امیرالمومنین هم نگفت یاعلی پهلوم شکسته ، نگفت یاعلی بازوم وَرم داره ... این دختر هم مثل مادرش فاطمه ، نگفته بود به عمه سرم شکسته شده ...دل شکسته ی عمه مگرکه طاقت داشت ؟ اِ ی ی ی ... درداشو توو دلش نگهداشت به هیچ کسی هم نگفت ، اما اون شب که سرِ بریده ی بابارو دید ، تا نگاه به سرِ بریده کرد ، دردای خودش یادش رفت ، تا یه نگاه کرد ، دید پیشانی شکسته... من از شما سئوال میکنم ، دختر آیا طاقت داره سرِ بریده بابارو ببینه ؟ دختر حتی طاقت نداره سرِ بریده ی سالم بابارو ببینه ، چه برسه به اونجایی که دختر ببینه سرِ بابا شکسته ، ببینه بابا محاسنش خاکستریه ...
من می بینم یه دختر خانم کوچولو اینجا ایستاده ، داره دل میبره ، چادر مشکی سرش کرده ... من خواهش میکنم این دختر روبغل کن ، مردم ببینندش ، وقتی ببینی ، میفهمی سیلی با این صورت کوچولو چه کرده ، وقتی نگاه به این دختر میکنی ، اون موقع داد میزنی میگی تازیانه با این بدن چه کرد ؟ حسییین ...کسی هست امشب ناله نداشته باشه ؟ وقتی نگاه به پای کوچولوش میکنی ، وقتی رو خار مغیلان میدوید ، هی صدا میزد : بابا بابا بابا ... بابا جان ، باباجان ، باباجان ...
سر رفته دیگه حوصله ، بابا
پایم شده پُرآبله ، بابا
رو نیزه ،
تو خیلی سریع میری
نمیرسم به قافله ، بابا
#بابا
با پای خونین ،
خودت میدونی
پشت سرِ نیزه ی تو دویدم
تا بابا گفتم ،
از تازیانه حرف بد شنیدم
تورو ندیدم ،
توروندیدم ، توروندیدم
اصلا تصور کن این دختر هی زمین بخوره وبلند بشه ، بگه بابا ، هی زمین بخوره بگه بابا ، من جا موندم ، عمه ، جا موندم ، عمه عمه عمه ...
زخمی شده بال و پرش
ای وای
سپید شده موی سرش
ای وای
( آخ آخ ... قربون بدنِ کبود شده ات خانم ، امشب با این اشک هاتون ، مَرهم زخمهای پای این خانم سه ساله باشید )
غسلِ تنِ کوچک تو سخته
از بس کبوده پیکرش
ای وای
به یاد مادر ، با حال مُضطر
زینب بریز آب روان ز دیده
شبیه زهرا ، غریب و تنها
شد دختر برادرت ، شهیده
موهاش سپیده ،
موهاش سپیده ...
میگن وقت غسلش ، زن غساله پرسید : بدنش چرا کبوده ؟ ... گفتم همه چیزش مثل مادرش فاطمه است ، دردهاشو به کسی نمیگفت ... بدنش هم مثل بدن مادرش بود ، اما خیلی فرق داشت ، اون شبی که امیرالمومنین بدن مادررو غسل میداد ، یه مرتبه بچه ها دیدند بابا دست از غسل دادن برداشت ، ... سیدا کجا نشستند ؟ ... دیدند بابا سرش رو روی دیوار گذاشت ، هی داره صدا میزنه فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... اسماء ، اسماء ، اسماء ...اسماء دستم رسید به وَرم بازوی زهرا ... حالا هر کجا نشستی بگو : یازهرا ، یازهرا ...
میشوید امشب پیکرِ
مجروح زهرا
مجروح زهرا
با اشکِ چشم خود ، علی
تنهای تنها ، تنهای تنها ..
حاجاتت رو مد نظر بگیر ، این خانم گِره باز میکنه ...
#روضه_شب_سوم_محرم
13/5/1395
2. روضه.mp3
10M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
گریز روضه حضرت زهرا
( سلام الله علیها )
#روضه_شب_سوم_محرم
13/5/1395
#کرامت_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
حاجاتت رو مد نظر بگیر ، این خانم گِره باز میکنه ها ، خیلی گِره باز میکنه ...گفت : توو حرمش بودم ، دیدم یه جوانی ، داره زار زار گریه میکنه ، مردم دورش رو گرفتند ، این جوان حرف میزنه ، مردم گریه میکنند ، مسئول حرمِ حضرت رقیه (سلام الله علیها ) نقل میکنه ، میگه دستِ این جوان رو گرفتم ، آوردمش توو دفتر ، گفتم : آقا چیه اینقدر گریه میکنی ؟ دیدم هی بازم گریه میکنه ، گریه بهش امان نمیده ...گفتم آقا چی شده ؟
خوب که گریه هاشو کرد ، سرشو بلند کرد گفت : حاج آقا ، من برادرم مریضه ، توو بیمارستانه ، از تهران به من گفته ، میری شام ، حرمِ حضرت رقیه ، شفای منو از خانم میگیری ، سه روزه من اینجام ، روز اول اومدم زیارت کردم ، به خانم عرض کردم ، بی بی جان ، من داداشم بیمارستان بستریه ، منو فرستاده ، شفاشو از شما بخواهم ...
هر روز هم که از حرم میاومدم ، زنگ میزدم تهران ، بیمارستان ، حال داداشمو می پرسیدم ، میگفتند حالش بدتره ، روز دوم اومدم گفتند حالش بدتره ، روز سوم اومدم گفتم خانم ، اگه نمیخواهی شفاش بدهی ، بگو من برگردم برم ، دیگه مزاحمتون نشم ، امروز میرم زنگ میزنم ، اگه داداشم بهتر نشده بود ، برمیگردم میرم ، دیگه مثل اینکه قرار نیست داداشم شفا بگیره ... میگه روز سوم هم از زیارت برگشتم ، زنگ زدم ، گفتند حال داداشت بدتر شده ، همونجا زنگ زدم ، بلیطم رو اوکی کردم برای فردابرگردم ، اساسم رو بستم ، ساکم رو بستم ، جمع کردم ، گفتم یکی دوساعتی استراحت کنم و برم کارامو انجام بِدم ، برم ایران ...
همینطور که خوابیده بودم ، دیدم درِ اتاق باز شد ، یه خانم کوچولو دست به دیوار گرفته ، اومد داخل اتاق ، بلند شدم سلام کردم ، گفت چیه فلانی ناراحتی ؟ عرض کردم : بی بی جان من از ایران اومدم ، سه روزه مهمون شمام ، برادرم سرطان داره ، گفتم بیام شفاشو از شما بگیرم ، مثل اینکه شما نمیخواهید شفاشوبدهید ،منم گفتم برگردم ، بی بی یه نگاهی کردند فرمودند : ما از خدا خواستیم ،ان شاءالله برادرت خوب میشه ...
اما یک جمله ای موقع رفتن گفت ، جیگره منو آتیش زده ، من ازدیروز تاحالا دارم میسوزم، بی بی وقتی خواست بره ، گفت کسی با دختریتیم قهرنمیکنه ، من از زبون شما بگم ،کسی دختر یتیمو سیلی نمیزنه ، کسی به دختر بی بابا ، تازیانه نمیزنه ، امشب از خدا بخواهیم به حق این خانم سه ساله ، خدایا به حق این سه ساله ابی عبدالله ، داعش و اربابش آل سعود رو نابود کن ، خدایا به حق حضرت زهرا ، با نابودی دشمنای اسلام ، زیارت حرم حضرت رقیه را نصیب همه ما بفرما ...
#روضه_شب_سوم_محرم
13/5/1395
3. بیان کرامت.mp3
3.52M
#کرامت_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
کسی با دختر یتیم
قهر نمیکنه ...
#روضه_شب_سوم_محرم
13/5/1395
اگر دست پدر بودی به دستم
چرا من در خرابه می نشستم
اگر می بود بابای نکویم
نمی زد شمر دون سیلی به رویم
*
بابا چرا سر از خاك یک لحظه بر نداری
حق داری ای پدر جان زیرا که سر نداری
ما را رسوا کردند با ضرب تازیانه
بابا مگر تو با ما ، عزم سفر نداری
*
بیاای عمه جان کامشب زمرگ خودخبردارم
هوای دیدن رخسار زهرا را به سر دارم
خبر کن دختران شام را از بهر دیدارم
که تا ثابت کنم من هم در این عالم پدر دارم
*
من دختر سه ساله ی حسینم
در باغ دین آلاله ی حسینم
نامم به لوح عشق جاویدانست
دیباچه ی رساله ی حسینم
امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان :
مگر ما بلبلان لانه نداریم به جز ویرانه کاشانه نداریم
همه رفتند سوی خانه خویش مگر ای عمه ما خانه نداریم
رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی.
امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان :
مگر ما بلبلان لانه نداریم به جز ویرانه کاشانه نداریم
همه رفتند سوی خانه خویش مگر ای عمه ما خانه نداریم
رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی.
صدا زد عمه جان :
دوست دارم که شب هجر پدر سر گردد دیده از دیدن او باز منور گردد
من دعا می کنم ای عمه تو آمین بر گو کز سفر باب من خسته جگر بر گردد
عمه دلم براب بابا پر می زند ، عمه دلم تنگ شده می خواهم بابایم را ببینم ، از کربلا تا شام هر وقت این دختر بهانه باب می گرفت عوض اینکه نوازش کنند با تازیانه آرام می کردند .
آمد چو یار آشنا آرام شو ، آرام شو دیگر شدی از غم رها ، آرام شو ، آرام شو
گفتی پدر جانم چه شد ، گفتم که درمانم چه شد این است پدر ، این است دوا ، آرام شو ، آرام شو
****************
ببین ای پدر شدم از این ویرونه خسته
بین ای پدرکه پروبال من شکسته
ببین ای پدر رو صورتم جای یه دسته
بی سامونم دل خسته کنج ویرونم
بالاخره دیدید امشب مردم اومد باباجونم
وای صورتم نیلی و سوخته معجرم
وای شدم آخر عمر مثل مادرم
وای بابایی بابایی بابایی حسین
ببین ای پدر درد و غم و رنج اسیری
ببین ای پدر تو حال و روزگار پیری
ببین ای پدر شکسته دندونای شیری
شبها بابا رو خاک ویرونه تنها
سرم و میذارم و میبینم سرت رو نیزه ها
وای صورتم نیلی و سوخته معجرم
وای شدم آخر عمر مثل مادرم
وای بابایی بابایی بابایی حسین
بیا ای پدر بی تو بهارمن خزونه
بیا ای پدر بیین چشام کاسه خونه
بیا ای پدر ببین که قامتم کمونه
خون میباره هنوز از این گوش پاره
بیا ببین که سه سالت بابا نداره گوشواره
وای صورتم نیلی و سوخته معجرم
وای شدم آخر عمر مثل مادرم
************
دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه سالة ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید .
صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد .
دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن
عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن
عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچة کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : بابا جانم که رگهای گلوی ترا بریده ، بابا که محاسن تو به خون سرت خضاب کرده ، هی ناله زد ، گریه کرد ، یک وقت هم دیدند آرام گرفت ، زینب فرمود : آرام باشید رقیه دوباره به خواب رفته بگذارید مقداری استراحت کند اما وقتی نزدیک آمد دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ، صدا زد : رقیه جان دید جواب نمی دهد یک وقت هم نگاه کرد دید رقیه جان داده .
************
دختر دُر دانه منم به کنج ویرانه منم عمه چه آمد به سرم چرا نیام پدرم الله اکبر، الله اکبر
امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:
دختر در دانه منم به کنج ویرانه منم عمه چه آمد به سرم چرا نیامد پدرم الله اکبر، الله اکبر
یک وقت دیدند غلامی آمد یک طبق هم در دستش است. یا الله! یا الله! این بچه دوید جلو روپوش را از روی طبق برداشت، دید سر بریده حسین(ع) است.
عمه بیا گمشده پیدا شده کنج خرابه شب یلدا شده پدر! فدای سر نورانیت
سنگ جفا که زد به پیشانی ات بس که دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله
سر بابایش را به سینه چسباند. صدا زد: بابا! چه کسی مرا یتیم کرد؟ یک وقت دیدند این بچه دیگر ناله نمی کند. وقتی زیر بغل بچه را گرفتند دیدند رقیه جان داده است.
🎤🥀 روضه_اربعین
اول به نبی حضرت خاتم صلوات
دوم به علی شیر دو عالم صلوات
سوم به گل وجودِ پاک زهرا
چهارم به حسن خونجگر غم صلوات
از بهر حسین آن شه کرب و بلا
وآن تشنهی در مقتلِ ماتم صلوات
اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
یارب_الحسین_بحق_الحسین_اشفع_صدر_الحسین_بظهور_الحجه
چهل روز است حسینم را ندیدم
بلایش را به جان و دل خریدم
چهل روز چهل منزل اسیرم
دعا کن در کنار تو بمیرم
چهل روز غم چهل ساله دیدم
غم و اندوه دیدم ناله دیدم
سر پر خون تو همراه من بود
به هر جا چلچراغ راه من بود
همین جاغرق درغم شد وجودم
تن پاک ترا گم کرده بودم
میان نیزه ها دل با ختم من
ترا دیدم ولی نشناختم من
اگر امروز برداری سرت را
تو هم نشناسی ای گل خواهرت را
ز جا برخیز ای نور دو دیده
ببین مویم سپید و قد خمیده
قافله رسید سر دو راهی. بشیر اومد خدمت امام سجاد ع ـ یابن رسول الله ....
یه راه میره مدینه ....
یه راه میره کربلا...
کدوم راهُ بریم؟؟
امام فرمود بشیرقافله سالار ما عمه ام زینبه، برید از عمه جانم زینب سوال کنید..... ـ
بشیر میگه اومدم خدمت دختر علی زینب....
بی بی جان مدینه بریم یا کربلا....
میگه بی بی تا نام کربلا رو شنید، اشک از چشماش جاری شد...
فرمود بشیر ما رو ببر کربلا....
چهل روزه عزیزانمونو ندیدیم...
چهل روزه حسینمو ندیدم.... نگذاشتن ما مجلس عزا براشون بگیریم ....
آی کربلا زینب داره میاد اون یه عالمه خاطره داره فرصت گریه کردن نداشته....
روز اربعین قافله ای که چهل روزه بود عزیزانشونُ ندیده بودن اومدن کربلا ...
آخ کاروان رسید کربلا....
این زن و بچه برا دومین بار از این ناقه ها پایین اومدن ....
اما اولین بار روز دوم محرم بود...
وقتی میخواستن از ناقه ها پایین بیان،،،،
جوونای بنی هاشم اومدن....
هر کدوم این زن و بچه ها رو پیاده کردند....
با احترام وارد زمین کربلا شدن....
وقتی زینب میخواست از ناقه پیاده بشه ،علی اکبر اومد.، ،،،،
عمه جان دستتو بده به من پیاده شو .....
عباس اومد ، زانو زمین زد ...
خواهرم زینب پاتو رو زانوی عباست بزار پیاده شو .....
با چه عزت و احترامی همه رو پیاده کردن
اما اما اما آی کربلائیا.....
روز اربعین وقتی خواستن از ناقه ها پایین بیان دیگه بچه ها کسی رو ندیدن .....
نه عباسی هست....
نه علی اکبری هست....
از بالای ناقه ها خودشونو زمین می انداختن ....
هر کدوم کنار قبری رفتن...
هر یکی سوی مزاری میدوید
هر یکی قبری در آغوش میکشید
ناگهان بانوی قد خمیده ای
قد خمیده مو پریشان خسته ای
گفت یارب چه سازم یا کریم
رو سوی قبر که باشم یا رحیم
ناگهان آمد به خود با شور و شین
دید بنشسته سر قبر حسین
زینب اومد کنار قبر برادر....
(شاید درد دلش این بوده باشه)
حسین جان یادته تو کربلا هر کشته ای رو می آوردی من اولین نفر بودم که از خیمه بیرون می اومدم حسین جان......
یه جا نیومدم....
(یادته داداش)
اونم اون وقتی بود که دیدم بدن عزیزانم عون و جعفر رو آوردی.....
حسین جان میدونی چرا نیومدم...
ترسیدم چشات به چشام بیفته از من خجالت بکشی داداش....
داداش حالا بیا تلافی کن ....
سراغ رقیه تو از من نگیر حسین جان ....
وقتی سرتو وارد خرابه کردن ....
حسین جان سراغ سه ساله تو از من نگیر داداش
آورده ام تمام عزیزانت ای حسین
جز دختر سه ساله ات ای مهربان من
از من مپرس حال دل آن سه ساله را
در گوشه خرابه برفت از کنار من
صل الله علیک یا ابا عبدلله
سلام صبح شما بخیر صحت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
⚫️#روضه_جانسوز_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مداح_میرداماد
همه رفتند و من جـا ماندم ای دوست
ز بخــت بد به دنیــا ماندم ای دوست
چـــرا رفتی مــــرا با خــــود نــبــردی
ببین بعـد از تو تنــها ماندم ای دوست
بیـــــادت در نـــــوای آب آبـــــــم ٢
فردا گفت عبدالله بیا بستر منو زیر آفتاب پهن کن،،،خانم جان چرا زیر آفتاب،،،
گفت اخه خودم دیدم بدن داداشم سه روز زیر افتاب بود،،،
به یـــــادت در نـــــــوای آب آبـــــــــم
هی میخوام بلند شم؛ نمینونم بزار بشنیم،،،
چنـــــان تو زیــــر تیـــــغ آفــــتابــــم
داداش،،،
تو راحــــت خفته ای در خـانه ی قبر
ولی من از غــــمت خـــــانه خــــرابم
لباس تــــو در آغــــوشـم بـــــــرادر
صــــدایت مونــــده در گــوشم برادر
حسین،،،
تو موندی بی کفــــن بر خاک صحرا چگـــونه من کفــــــن پوشـــــم برادر؟
داداش چی دیدم،،،
منو کابـــوس شمشــــــیر و تـــــن تو
تماشـــــای به غـــــارت بـــــــردن تو
تو را ســــر نیــــــزه هـا بردند مانده
بــــــرای مــن فقـــــــط پیـــراهن تو
داداش،،،
سر وسر نیـزه می بیــنم به خـــوابم
همینکـــه پلک بر هـــــم میگـــــذارم
تـــــو را بـــر نیــــــــزه میبیـــــنم،،،
داداش منکه امده بودم،،، منکه بالا سرت بودم،،،
خودت با گوشه ی چشمت اشاره کردی من برگردم،،، منکه امده بودم چرا گفتی من برم؟،،، چرا گفتی ارجعی الی الفسطاط؟چرا نگذاشتی من پیشت باشم؟
عقده شده برام،،،،داداش من بر گشتم،،، نمیدونم تو این فاصله چی شد،،، یه موقعه رسیدم دیدم سرتو خولی برده،،،،
یه موقع رسیدم دیدم لباسات دست این و اونه،،، یه موقع دیدم انگشت و انگشترتو بردند،،، دیدم یه جایی سالم تو بدن نذاشتن،،، لبامو رو لبات گذاشتم،،، حسین حسین حسین،،،،
روضه ی خانم زینب (س) یه گریز داره،،،
گریز روضه ی خانم زینب (س) کجاست؟
داداش دیر رسیدم،،، همه رفته بودن،،،منی که پنجاه وچهارسال سرموبلند میکردم تو رو میدیدم؛ حسرت یه بار دیدنت به دلم موند،،،
داداش چهل منزل سرتو بالا نیزه دیدم،،، اما هرچی التماس کردم یه بار نیزه دار نیزه رو بیاره پائین من سر تو بغل کنم نشد،،، داداش سرتم قسمت من نشد،،،
اما خدا رو شکر،،،
بالاخره سرت قسمت به نفر شد،،،
خدا رو شکر بالاخره یه نفر به آرزوش رسید،،،
بابا مگه نگفتـــی بر میگردم
عـمه رو خیلی خسـته کردم
بیا میخـــوام دورت بگـردم
حسین حسین حسین،،،
بیاد جمیع اموات
اللهم صل علی محمد وال محمد
┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 التماس
AUD-20220614-WA0008.opus
1.39M
#روضه_حضرت_زینب
التماس دعا صحت
#مهدی_میرداماد🎤
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
وای وای وای وای ... همون سیلی مدینه ، همون دستا ، کربلا کربلا ... سیلی به دختر ابی عبدالله زدند ...
دختِ سه ساله
که کتک نداره
اینکه قباله فدک نداره
( بابا ، بابا منو سیلی زدند بابا ، ... بابا بابا ... )
سیلی نخورده نیست
کسی بینِ ما ، ولی
کو آن زبان ؟
که با تو بگویم چگونهام
#بابا
دست عَدو
بزرگ تر از صورت من است
یک ضربه زد
کبود شده هر دو گونهام
#شاعر_استاد_انسانی
مگه نگفتی برمیگردم
بیا میخوام دورت بگردم
عمه رو خیلی خسته كردم
#بابا
دخترت از دنیا بُریده
بعده تو هیچ خوشی ندیده
ببین موهام ، دیگه سفیده
#بابا
عمو کجاست ببینه ؟
چی به سرم آوردند
اگه عمو بود ، کسی مارو سیلی نمیزد بابا ، ... بابا بابا بابا ... با همین اشکات ، با همین سوز سینه ات ، حوائجتو همین الان بخواه ، ... دوتا عزیز دُردونه ی پیغمبر (ص) ، یکی هجده سالشه ، یکی چهار سالشه ، ... هم مادرش فاطمه ، هم دخترش رقیه ،رقیه ...رقیه رقیه رقیه ...
سیلی گرفت
قدرت بینایی مرا
دیوار میکند کمکم
راه میروم ...
با همین حال خوشت ، حالتو از دست نده ، پیغمبر (ص) فرمود : هر کسی به دخترم فاطمه سلام بده ، خدا گناهانشو می بخشه ، فردای قیامت هر کجای بهشت باشم من ، خدا اون شخص رو به من مُلحق میکنه ، دستت رو به سینه بگیر ، میدونم خیلی هاتون مدینه نرفتین ، ... اما بگم خوش به حالتون نرفتین ؟ بگم ، نه ، خدا قسمتتون کنه ، چی بگم ؟ آخه اگه بری اون غربت اونجارو ببینی ، میسوزی ، هیچ نشانی ازمادر نیست اونجا ، ... توو شهر مدینه ، مادر از همه غریب تره ...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَابِنْتَ رَسُولِ الله ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَا ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدة ، فَاطِمَةُ الزَّهرا ، سَیِّدَة النِّساءالْعَالَمین
30/11/1395
1. دخت سه ساله.mp3
6.34M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
دختِ سه ساله
که کتک نداره
اینکه قباله فدک نداره
30/11/1395
1. خبردار شدی.mp3
1.29M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
بابا بابا بابا ...
راستی هیچ خبردارشدی
« تب کردم ... ؟ »
راستی ، لاغری من
به نظر می آید ؟
#بابا
یادت آمد دمِ خیمه گفتی
دخترمن ،
به تو چادر چقدر می آید
#شاعر_محمد_سهرابی
بابا پاشو ، چادر از سرِ من کشیدند ... حسیییین ...
#روضه_شب_سوم_محرم
1395
1. دست عدو.mp3
4.55M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اما یه سیلی هم کربلا زدند مردم ... سیلی کربلا با همه جا فرق میکرد ...
دست عَدو ، بزرگ تر از
صورت من است .. ؟
میخواهی بدونی سیلی با صورت رقیه چه کرد ؟ امروز که رفتی خونه اگه دختر ، سه چهارساله داری ، اگه خواهر سه چهارساله داری ، صداش بزن ، آهسته دستت رو روی صورتش بگذار ...
دست عَدو ، بزرگ تر از
صورت من است .. ؟
یک ضربه زد ،
دو گونه ی سرخم ، سیاه شد
#شاعر_استاد_انسانی
از شهر کوفه تا به شام
سنگم زدند از روی بام
اونقدر بهم سیلی زدند
دیگه نمیبینه چشام ؟
یکی بگه این دختره
نزن نزن نزن ..
ضرب لگد ، زجر آوره
نزن نزن نزن ..
بابایی بابایی .. بابایی پاشو ، بابا بزار برم به دخترای شامی بگم بیان ، ببینند بابای من هم از سفر اومده ، بابا بابا بابا ... نمیدونم چه حاجتی داری اما هر حاجتی داری الان وقتشه ، اما یه حاجت مشترک همه ی ماست ، نمیدونم آقامون امروز کجا عزاداره ؟ اربابمون امام زمان « عج » ، امروز کجا گریه میکنه ؟ آقا مدینه است ، نمیدونم ... کنار بقیع است ، نمیدونم ... اما هر کجا هستی آقا جان ، قدم روی چشم ما بگذار ...
دل دختر به پدر خوش باشد
مهربانی ز دو سر خوش باشد
#شاعر_استاد_انسانی
حسیییین جان ، حسیییین جان ، ... دوست داره امام صادق این نام رو صدا بزنی ... حسیییین جان ...
#روضه_شب_سوم_محرم
1395
#روضه_اربعین
#استاد_حیدرزاده
امروز جابر کنار قبر ابی عبدالله اومد ، هی صدا میزد : حبیبی یا حسین ، ... حبیبی یا حسین ، ... جوابی نشنید ، گفت آقاجان شما که همیشه در سلام از من پیشی میگرفتید ، چی شده ، حبیب و دوست شما داره سلام میکنه ، صداتون میکنه ، جواب نمیدید ...؟ خودش با گریه جواب خودش رو داد ، جابر ، چگونه جواب میخواهی از کسی که سر در بدن نداره ؟ ... حسییین ...
سرش رو روی قبر ابی عبدالله گذاشت ، شروع کرد به گریه کردن ، یه مرتبه شنید صدای زنگ قافله ای داره میاد ، صدا زد عطیه برو ببین این قافله کیه داره میاد ؟ اگه از یزیدیان است برید کناری مخفی بشید ، عطیه رفت ، پس از مدتی برگشت با چشم گریان صدا زد جابر بلند شو ، جابر دیگه جای منو تو نیست ، بلند شو ، بلند شو ... جابر صاحب عزا ها دارن میان ، جابر ... جابر بلند شو ، زینب داره میاد ... قربون این نفس های گرمتون ، زائران اربعین ابی عبدالله ... جابر بلند شو ، زین العابدن داره میاد ، جابر بلند شو ، سکینه داره میاد ...
رسیدند ، تا فهمیدند اینجا کربلاست ، دیگه اجازه ندادند شتران زانو بزنند ، راوی میگه دیدم مثل برگ خزان ، این دخترا و زنها خودشون رو از روی شتران روی زمین می انداختند ، هی صدا میزنند : وامحمدا واعلیا ، ... حسییین ... همه نگاهشون به عمه است ، ببینند عمه کجا میره ؟ عمه هم نگاهش به زین العابدینه ، آخه نبوده وقتی بدن ها رو دفن کردند ...یابنَ اخی ، پسر برادرم ، قبربرادرم کجاست ؟ قبر حسینم کجاست ؟ تا نگاهش افتاد به قتلگاه ، تا نگاهش افتاد به اونجایی که شمر روی سینه ی حسینش نشسته بود ، ...
همینکه سمت نگاهش
به قتلگاه افتاد
دلش شکست و
دوباره به آه آه افتاد
#شاعر_رحمان_نوازنی
#لبیک_یا_حسین
همینکه سمت نگاهش
به قتلگاه افتاد
دلش شکست و
دوباره به آه آه افتاد
دوباره زلزلهای
بینِ بارگاه افتاد
اگر غلط نکنم
کوه صبر راه افتاد
ولی چه کوه عجیبی
چقدر خم شده است
چقدر دور و برش
رشته کوه کم شده است
بلند شد ؛ به زمین خورد و
گفت یادت هست
چگونه قامت رعنایِ
خواهر تو شکست
مرا به خاک زد و
روی سینه تو نشست
تو را به نیزه کشید و
مرا به مَحمل بست
#حسین_جان
عصای پیریِ خواهر !
قدم خمیده شده
شبیه قامت مادر !
قدم خمیده شده
تو ای مسافر نیزه !
چه خوش سفر بودی
جلوی محمل ما
مثل یک سپر بودی
اگر چه بر سر نی
یا که طشت زر بودی
در این سفر، همه جا
منشاء اثر بودی
سرت به جای سرِ ما
چه سنگها میخورد
چقدر جای حرم
سنگ بیهوا میخورد
مرا پس از تو
به بازار شامها بردند
چقدر در وسط
ِازدحامها بُردند
برای سنگ زدن
زیر بامها بردند
مرا به مجلسِ
لقمه حرامها بردند
شراب خورد و
تو را ازخجالت آبت کرد
حرام زاده ، تو را
خارجی خطابت کرد
حرام ها ! حرمَت را
عذاب میکردند
برای بردن سرها
شتاب میکردند
و خنده بر
دل زارِ رباب میکردند
به پیش تشنه لبان
آب آب میکردند
به تشنگان پُر احساس
وای خندیدند
به مَشکِ پاره عباس
وای خندیدند
امام دوم این کربلا
امامت کرد
که قافله ز سفر آمد و
اقامت کرد
اگر چه بر سرِ ناقه
ولی قیامت کرد
چقدر جان به فدایِ
تو و خیامت کرد
#داداش
امام ناقه نشینم !
اسیریم را دید
و لحظه لحظه یِ
احساس پیریم را دید
امام ناقه نشینم
اسیرتر شده بود
در این سفر ، ز منم
پیرتر شده بود
لبش هم از لب خشکم
کویرتر شده بود
ولی به شام
کمی سر به زیرتر شده بود
همین که راس تو
در این مسیر می افتاد
سرش شبیه شما
سر به زیر می افتاد
ببین که وعده نمودم
چه زود برگشتم
ببین که سوختم و
مثل عود برگشتم
از آتش دل خیمه
چو دود برگشتم
سپید بودم و حالا
کبود برگشتم
کبودی تنم از زخم تو
فزون تر نیست
کبودیم که
به اندازه های مادر نیست
در آن غروب
که راس ستاره را بردند
به خیمه ها چقدر
گوشواره را بردند
و چادری که
شده پاره پاره را بردند
و پشت خیمه
سرِ شیرخواره را بردند
اگر چه با سرِ این طفل
همسفر شده ایم
هزار مرتبه مُردیم و
زنده تر شده ایم ...
#شعر_اربعین
#شاعر_رحمان_نوازنی
2. امروز جابر.mp3
4.43M
#روضه_اربعین
#استاد_حیدرزاده
امروز جابر کنار قبر ابی عبدالله اومد ...
🕊﷽🕊
🍂#روضه_امام_حسن_مجتبی_ع 1
🎋#دفتری_حسن_ع 1
✨برحسن سبط مصطفی صلوات
✨به گل باغ مرتضی صلوات
✨به جگر گوشهٔ حبیبهٔ حق
✨به گل روی مجتبی صلوات
(دعای سلامتی امام زمان/ دعای فرج)
💥💥#السلام_علیک_یاابامحمد_یاحسن_ابن_علی_ایهاالمجتبی_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا...
🌾مرغ دل من گشته گرفتار بقیع
🌾قربان بقیعُ اشک زُوّار بقیع
🌾شبها که در بقیع را میبندند
🌾من گریه کنم به پشت دیوار بقیع
⬅️دلها را ببریم مدینه کنار قبرستان بقیع....
کنار اون قبری که بی شمع و چراغه...
زائر نداره.... بارگاه ندارد ....آقام غریبه... غریبه... غریبه....
رسول خدا فرمود : به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان برا حسنم گریه می کنند .....
فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه فردای قیامت کور محشر نمیشه....
↙️حالا چشم سرتو ببند، چشم دلتو باز کن بریم مدینه...
🔹 دلم میخواد یه شب مدینه باشم
🔹زائر آن شکسته سینه باشم
🔹 دلم میخواد یه شب بقیع بشینم
🔹 آخ قبر غریبِ حسنو ببینم
🌐 اما بگم چه کردند با این امام مظلوم تو مدینه ...
آی حاجت دارا...آی جوون دارا... آی ناله دارا....
آی غریب نوازا....
⬅️ آقا روزه بود موقع افطار همسرش جعده رو صدا زد آب طلبید... تا آبُ نوشید فرمود انا لله و انا الیه راجعون.....
🌐 هر مردی از دردی داشته باشه تو خونه به اول کسی که میگه همسرشه،،،
اما من بمیرم امام مجتبی تو خونش هم غریب بود محرم نداشت....
صدا زد آخ حالا که مادر ندارم همسرم دشمنمه،،،
صدا زد کنیزا برید به خواهرم زینب بگین بیاد...
💥#آخ_میون_همه_دلها...
💥#امون_از_دل_زینب....
چه خون شد دل زینب
⬅️دلا بسوزه برا اون لحظه ای که...
تا خبر به زینب دادن، زینب بیا بی برادر شدی....
الهی نبینی داغ برادرُ...
الهی نبینی اونچه که زینب دید...
(اومد کنار بستر برادر....
شروع کرد گریه کردن)
زینب بمیره حسنشو تو بستر نبینه...
امان امان..
صدا زد زینب جان گریه نکن خواهر،، برو حسینمو خبر کن...
یه وقت دیدن زینب داره تو کوچه های بنی هاشم میدوه..... صدامیزنه عباسم بیا... عون بیا... جعفر بیا..
آخ حسینم بیا (چه خبر شده خواهر)
آخ بیاید حسنم داره جون می ده...
(الهی این لحظه رو نبینی به خدا خیلی سخته)
⬅️ همه اومدن کنار بستر امام حسن همه دارن گریه میکنن همه دارن ناله میکنند ....
امام حسین تا برادرو تو اون حال دید شروع کرد گریه کردن...
⬇️ امام حسن یه لحظه چشم شو باز کرد، دید امام حسین داره گریه می کنه....
صدا زد حسین جان داداش،،، چرا گریه می کنی،،،
شاید گقته باشه...
داداش تو رو به این حال می بینم گریه می کنم....
دارم میبینم بی برادر میشم گریه می کنم....
داغ بی برادری برام سنگینه دارم گریه می کنم...
یه وقت صدا زد حسین جان داداش....
گریه نکن داداش....
گریه نکن حسین جان..
💥عالم برا حسین گریه کنه حسین گریه نکنه...
⬅️(داداش اگرچه منو با زهر مسموم کردند اما حسین جان تو خونه خودم هستم دارم جون میدم،،،
الان آب طلب کنم بهم شیر تعارف می کنند...
همه کنار بسترم جمعند خواهرم هستش، برادرم هستش،،،
اما حسین جان
💥#لایوم_کیومک_یااباعبدالله💥
حسین جان روزی میاد روز عاشورا....
دشمن دورت حلقه میزنه حسین جان...
داداش لب تشنه شهیدت می کنند...
سر تو بالای نی میبرن....
امان امان
⬅️ یه مرتبه صدا زد خواهرم زینب...
خواهر طشتی برام بیار خواهر..
میگن اینجا بیبی خوشحال شد ..
گفت الان حسنم زهرو بر میگردونه...
حالش بهتر میشه...
اما یه وقت نگاه کنه ببینه پاره های جگر برادر....
⚫️حسنم بس که ز غم ناله نمود
🔴طشت را پر زِ گُل لاله نمود
☑️اما ای روزگار چه کردی با دل زینب....
دو تا طشت نشون زینب دادی...
یه طشت تو مدینه پاره های جگر برادرش حسن.....
یه طشتم توی شام، سر بریده حسیــــــــن....
🔘از دو طشت آمد نوای شور و شین
🔘گاه از طشت حسن گاه از حسین
🔘اندر اینجا قلب زینب خسته بود
🔘وندر آنجا دست زینب بسته بود
🔘از دو لبهای حسن خون میچکید
🔘خورد لبهای حسین چوب یزید
🔆هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله ناله بزن سه مرتبه بگو
یا حســــــــین
⬇️هنگام نشر #صلوات حذف نشه لطفا⬇️
♻️هدیه محضر خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)♻️
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣
🔳#روضه_امام_حسن ع 2
⚫️#دفتری_حسن ع 2
🍁برصبر حسن و خوی احمد صلوات
🍁 براختر دوم امامت صلوات
🍁خواهیکهخداوندبخشدهمهعصیانتورا
🍁بفرستبرغریبمدینهامامحسنمجتبیصلوات
✅(#دعای_فرج)
❣#السلام_علیک_یاابامحمد_یاحسن_ابن_علی_ایهاالمجتبی_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا...
🌹من گدایم من گدایم یا حسن
🌹من گدای بینوایم یا حسن
🌹تو گل زهرائی ومن خار توام
🌹عشق تو داده بهایم یا حسن
🌹مبتلای درد هجران توام
🌹من مریضم ده شفایم یاحسن
🌹توطبیب قلب هردل خستهای
🌹کوی تو دارالشفایم یا حسن
🌷آقا جان...
🌹بر ندارم دست از دامان تو
🌹تا کنی حاجت روایم یا حسن
🌹هر چه دارم از تو دارم یا حسن
🌹هرچه خواهم ازتوخواهم یاحسن
🌹گر نبودم نوکر/کنیز خوبی تو را
🌹باز امیدشفاعت ازتودارم یاحسن
✳️نقل میکنند عربی بود تو مدینه ..هر وقت میخواست از مدینه به امام رضا سلام بده..روشو میکرد طرف طوس...میگفت السلام علیک یا غریب الغربا...
یه سال اومد مشهدالرضا...وقتی وارد صحن و سرای امام رضا شد..
شروع کرد گریه کردن..
گفت ای عزیز زهرا ..آقا جان .یا امام رضا ع..
آقا از مدینه بهت سلام میدادم...
میگفتم... السلام علیک یا غریب الغربا..
میگفتن امام رضا غریبه..
غریب الغرباست..
آقا جان... یا امام رضا...آقا با تمام سختی اومدم زیارت ..
(ان شاالله خدا قسمت وروزیت بکنه..)
آقا حالا که اومدم زیارتت..
میبینم، صحن و سرا داری..
گنبد طلا داری..
آقا جان ضریح داری...
این همه زائر داری..
زائرا مثل پروانه دور حرمت میگردند..
⚫️شروع کرد ناله زدن..
گفت آقا ...اگه میخوای غریب ببینی پاشو بریم مدینه...
چهار تا قبر غریب نشونت بدم با خاک یکسانه...حتی یه سایبونم ندارن...
🎋(رحمت خدا به این گریه ها..)
🎋(رحمت خدا به این ناله ها...)
🥀الهی بری مدینه..
الهی قسمت و روزیت بشه مدینه...
اگه شب برسی مدینه میبینی همه شهر چراغونه..
اما من بمیرم یه جا تاریکه..اونم بقیعه..
قربان غربت ائمه بقیع..
⏹قربون غربت امام حسن ع..
چقدر مظلومه...چقدر غریبه..
الهی هیچ کس غریب نباشه...
من بمیرم برا اون آقایی که تو خونشم غریب بود محرم نداشت....
✅پیغمبر ص فرمود به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان براش گریه میکنند..
✅فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه کور وارد محشر نمیشه
💫(امان از غربت امام حسن ع)
خوشا بحال اونایی که امروز برا امام حسن ع گریه میکنند..
همه میدونید مادش زهرا خیلی روضه امام حسنو دوست داره...
اما چه کردند با عزیز دل زهرا..
چه کردند با میوه قلب رسول الله ص
⏹آی حاجت دارا..آی ناله دارا..آی جوون دارا..آی مریض دارا...
یه لحظه دلتو ببرم مدینه...
(کدوم لحظه رو یاد کنم)
🔰لحظه ای که امام حسین نشست کنار بدن تیر خورده برادرش امام حسن..
چه صحنه ای دید..
شروع کرد ناله زدن..
(دشتی)
◼️برای تو دلم دارد بهانه
◼️گرفت از آه من آتش زبانه
◼️به زیرلبحسیناینگونه میگفت
◼️الهی دفن می گشتی شبانه
🔆صدا زد داداش..
دیگه به خودم عطر نمیزنم..
دیگه محاسنمو خضاب نمیکنم...
آخ..غارت زده به کسی نمیگن که اموالشو به غارت برده باشن .. غارت زده به منه غریبی میگن... که مثل تو برادر رو باید تو خاک بگذارم..
🔲امان از دل حسین ع..،2
اما آی کربلائیا..آی ناله دارا...آی آبرودارا..
دلتو یه لحظه ببرم کربلا..
(چی میخام بگم..)
میخام بگم..
اینجا امام حسین تیرهارو از بدن برادرش حسن بیرون کشید.. ناله کرد...گریه کرد...
(اما دلت کربلاست..)
تو کربلا هم ناله زد...
لحظه ای که اومد کنار نهر علقمه..
آخ نشست کنار بدن ابالفضل..
صدا زد..
💔"«الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»"
💔کمرم شکست داداش..
⬆️ (اوج) ⬅️داداش..امیدم نا امید شد..
داداش پاشو رقیه ام تو خیمه منتظره..
پاشو رباب منتظره..
پاشو عباسم...نزار خواهرمون زینب اسیری بره......
🍂تو مثل جون عزیزی
🍂اگر که برنخیزی
🍂رقیه ام رو میبره
🍂عدو برا کنیزی
🌟اَخا اَخا اباالفضل 4
🍂خیمه ها میشه غارت
🍂زن ها میرن اسارت
🍂میشه به پیش چشمات
🍂به زینبت جسارت
🌟اَخا اَخا اباالفضل 4
💔هر چقدر ناله داری به سوز جگر امام حسین کنار بدن برادر.. از سویدای دل ناله بزن بگو.. #یاحسین..
👇👇صلوات حذف نشه لطفا👇👇
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها(صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
1. حتی نوادگان.mp3
3.54M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
#علیه_السلام
#کربلایی_حسین_طاهری
حتی نوادگان تو صاحب حرم شدند ... آقاجانم ... چیزی نمیگذره از سالروز تخریب قبور ائمه بقیع ، آقاجانم ... از غربت امام حسن (علیه السلام ) همین بسه ، میگن حضرت عبدالعظیم حسنی ، هرکی زیارتش بره ، حسین رو زیارت کرده ، چی میشد زیارت حضرت عبدالعظیم ، به نیابت زیارت امام حسن باشه ، آقامون که زائر نداره ، اگر یه کسی زیارت سیدالکریم میرفت ، میگفتند ثواب زیارت امام حسن براش نوشته شده ، آخه زائر نداره آقامون ، دیشب شب وفات سید الکریم ، باید توو حرمش می دیدی چه خبر بود ، دسته های عزاداری همه می اومدند ، می ایستادند ، زائرا ، عزادارا ، گریه کنا همه می اومدند ، اما شب هفتم صفر برو پشت دیوار بقیع ، یه زائر هم نداره آقامون ، برات بمیرم آقاجان ، ... به خدا من به این اعتقاد دارم ، قلباً ، اونی که برا امام حسن یه جور دیگه گریه میکنه ، حضرت زهرا یه جور دیگه بهش برکت میده ، این یکی دوشب خیلی ها روضه امام حسین میخونند ، خوب هم میکنند اما ماها گفتیم ای غریب آقام امام حسن ...
کریم کاری به جز
جود و کرَم نداره
آقام توو مدینه است
ولی حرم نداره ...
روضه امام حسن( ع)
السلام علیک یا حسن بن علی ایهاالمجتبی یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا وستشفعنا و توسلنابک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله
سلام ای برتر از ایوب صبرت
که نَبْوَد سایبان بر روی قبرت
مزارت سجده گاه آفِتاب است
ولی افسوس که ویران و خراب است
از این غم بر دلِ هر شیعه داغ است
که قبرت در مدینه بی چراغ است
دلها رو ببریم مدینه، بگو یا امام حسن دستم به مدینه نمیرسه امشب اومدم تو گذرنامه ی مدینه مو امضاء کنی، یکی از عُلَما در عالم خواب بی بی فاطمه ی زهرا رو میبینه گفت حضرت زهرا فرمود: چرا یادی از حسنم نمیکنید مگه حسن پسر من نیست، حسنم غریبه ، حسنم مظلومه، چرا روضه ی حسنم رو نمیخونید، آی مادرای مجلس ، آی غریب نوازا، بیاین امشب برا غریب بی مادر مادری کنید بیاید امشب هم ناله بشید با بی بی فاطمه ی زهرا ، پیغمبر فرمود به قدری حسنم مظلومه که مرغان هوا و ماهیان دریا بر او گریه می کنند، هر چشمی برای حسنم گریه کند فردای قیامت رنگ جهنم رو نمی بینه ، چشمی که برای حسنم گریه کنه کور وارد محشر نگردد و قدمی قبر حسنم رو زیارت کنه در پُل صراط نلغزد، اما بگم با این امام در مدینه چه کردند، قربون غربتت برم آقا جان ، نیمه های شب هی صدا میزد جگرم داره میسوزه ، باید کی رو صدا بزنه(هر مردی هر دردی داشته باشه در خونه به زنش میگه)اما بمیرم امام مجتبی تو خونه خودش هم غریب بود عوضِ اینکه زنش جُعده رو صدا بزنه صدا زد کنیزا برید بگید زینبم بیاد خواهرم بیاد، زینب خودشو با عجله رساند کنار بستر برادر دید امام حسن داره مثل شخص مارگزیده هی بخودش می پیچه(الهی هیچ خواهری همچون زینب داغ برادر نبینه) صدا زد خواهرم: برو حسینمو بگو بیاد یه وقت دیدن زینب تو کوچه های بنی هاشم هی می دود هی بر سر و صورت خودش میزنه حسینم بیاد که حسن داره جون میده، همه اومدن کنار بستر امام مجتبی صدا زد زینب برو طشتی بیاور، طشت مقابل برادر قرار داد زینب دلش خوش بود الان برادر زهرو برمیگردونه اما بمیرم دید پاره های جگر برادر درون طشت ریخت ریخت😭
ای روزگار دو طشت نشونِ زینب دادی زینب فقط این طشت رو ندید تو مجلس یزید هی صدا میزد یزید: نزن ، نزن ، نزن ، میدونی داری کجا رو میزنی بخدا خودم دیدم پیغمبر این لبارو می بوسید ، یا زهرااااا، بخدا خودم دیدم زهرا این لبا رو می بوسید، علی این دندونارو می بوسید نزن😭
خواهرم مریضا یادتون نره ، دکتر جواب کرده ها یادتون نره،میگن انقدر تیر به تابوت آقا امام حسن مجتبی زده بودن که بدن به تابوت چسبیده بود امام حسین گفت خدایا غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن غارت زده به من میگن که بدن برادرمو با دست خودم میان خاک بزارم،آی دلهای آماده اینجا خم شد تیر از تابوت و بدن برادرش بیرون کشید کربلا هم نشست رو خاکها تیر از چشم عباس بیرون آورد، هر کجای این محفل نشستی با سوز دل بگو یا حسین
«علی لعنة علی القوم ظالمین»
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#ماه_صفر
🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است
🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است
قربونت برم آقای کریم...
عزیز زهرا...
یا حسن...
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
میدونی چرا امام حسن حرم نداره...
این تعبیر منه...
آخه مادرش زهرا حرم نداره...
ای...غریب حسن...
ای...غریب حسن...
((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه...
بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...))
🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است
🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است
🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
آی اونی که گفتی مریض دارم...
آی اونی که گفتی گرفتارم...
حاجت دارم...
خدا ميدونه...
سفره امام حسن با بقیه فرق داره...
کسی رو بی جواب بر نمیگردونه...
امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته...
آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید...
اگه برات کربلا هم میخواهی...
از امام حسن بگیر...
🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است
دلت آماده شد... بسم الله...
🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است
تا به آقا زهر دادند...
صدای ناله اش بلند شد...
فرمود...
بگید برادرم حسین بیاد...
ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر...
یک نگاه کرد...
دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده...
صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده...
طاقت نیاورد...
عرضه داشت...
آخ برادر خوبم... حسنم...
چه بلایی سرت آوردند داداش...
همین جا بود...
اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد...
یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد...
دید حسینش داره گریه میکنه...
صدا زد...
حسینم... برادرم...
گریه نکن حسین جان...
(یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا)
حسین جان... برادرم...
هر کس برا من گریه میکنه...
تو ديگه برا من گریه نکن حسین...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین...
تو ديگه برای من گریه نکن حسین...
((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه))
آخ آقا جان امام حسن...
چشمان مبارک رو باز کردی...
دیدی برادرت حسین...
بالا سرت نشسته...
داره گریه میکنه...
اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد...
دید شمر با خنجر برهنه...
آقا جانم امام حسن...
لحظات آخر فرمودید
بگید خواهرم زینب بیاد...
اما کربلا...
ابی عبدالله صدا زد...
زینبم... خواهرم برگرد...
خواهرم برگرد نبینی...
🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن آه آتشینم.
-
السلام علیک یا حسن بن علی ایهاالمجتبی یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا وستشفعنا و توسلنابک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا، یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله
سلام ای برتر از ایوب صبرت
که نَبْوَد سایبان بر روی قبرت
مزارت سجده گاه آفِتاب است
ولی افسوس که ویران و خراب است
از این غم بر دلِ هر شیعه داغ است
که قبرت در مدینه بی چراغ است
دلها رو ببریم مدینه، بگو یا امام حسن دستم به مدینه نمیرسه امشب اومدم تو گذرنامه ی مدینه مو امضاء کنی، یکی از عُلَما در عالم خواب بی بی فاطمه ی زهرا رو میبینه گفت حضرت زهرا فرمود: چرا یادی از حسنم نمیکنید مگه حسن پسر من نیست، حسنم غریبه ، حسنم مظلومه، چرا روضه ی حسنم رو نمیخونید، آی مادرای مجلس ، آی غریب نوازا، بیاین امشب برا غریب بی مادر مادری کنید بیاید امشب هم ناله بشید با بی بی فاطمه ی زهرا ، پیغمبر فرمود به قدری حسنم مظلومه که مرغان هوا و ماهیان دریا بر او گریه می کنند، هر چشمی برای حسنم گریه کند فردای قیامت رنگ جهنم رو نمی بینه ، چشمی که برای حسنم گریه کنه کور وارد محشر نگردد و قدمی قبر حسنم رو زیارت کنه در پُل صراط نلغزد، اما بگم با این امام در مدینه چه کردند، قربون غربتت برم آقا جان ، نیمه های شب هی صدا میزد جگرم داره میسوزه ، باید کی رو صدا بزنه(هر مردی هر دردی داشته باشه در خونه به زنش میگه)اما بمیرم امام مجتبی تو خونه خودش هم غریب بود عوضِ اینکه زنش جُعده رو صدا بزنه صدا زد کنیزا برید بگید زینبم بیاد خواهرم بیاد، زینب خودشو با عجله رساند کنار بستر برادر دید امام حسن داره مثل شخص مارگزیده هی بخودش می پیچه(الهی هیچ خواهری همچون زینب داغ برادر نبینه) صدا زد خواهرم: برو حسینمو بگو بیاد یه وقت دیدن زینب تو کوچه های بنی هاشم هی می دود هی بر سر و صورت خودش میزنه حسینم بیاد که حسن داره جون میده، همه اومدن کنار بستر امام مجتبی صدا زد زینب برو طشتی بیاور، طشت مقابل برادر قرار داد زینب دلش خوش بود الان برادر زهرو برمیگردونه اما بمیرم دید پاره های جگر برادر درون طشت ریخت ریخت😭
ای روزگار دو طشت نشونِ زینب دادی زینب فقط این طشت رو ندید تو مجلس یزید هی صدا میزد یزید: نزن ، نزن ، نزن ، میدونی داری کجا رو میزنی بخدا خودم دیدم پیغمبر این لبارو می بوسید ، یا زهرااااا، بخدا خودم دیدم زهرا این لبا رو می بوسید، علی این دندونارو می بوسید نزن😭
خواهرم مریضا یادتون نره ، دکتر جواب کرده ها یادتون نره،میگن انقدر تیر به تابوت آقا امام حسن مجتبی زده بودن که بدن به تابوت چسبیده بود امام حسین گفت خدایا غارت زده به کسی نمیگن که مالشو بردن غارت زده به من میگن که بدن برادرمو با دست خودم میان خاک بزارم،آی دلهای آماده اینجا خم شد تیر از تابوت و بدن برادرش بیرون کشید کربلا هم نشست رو خاکها تیر از چشم عباس بیرون آورد، هر کجای این محفل نشستی با سوز دل بگو یا حسین
«علی لعنة علی القوم ظالمین»
بسم الله الرحمن رحیم...
یا رحمن یا رحیم...
ای امت رسول قیامت بپا کنید
لبریز جام دیده ز اشک عزا کنید
ایام مصیبت پیغمبر خدا...
و از طرفی هم ایام شهادت آقای غریب...
کریم اهل بیت امام حسن مجتبی است
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
از فردا دیگه ایام تنهایی و غربت امیرالمومنین شروع میشه...
دیگه مادرمون زهرای مرضیه یتیم میشه...
داغ پیغمبر است و بلاییست بس عظیم
حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
دلت اینجا نباشه...
با پای دل بریم مدینه...
ای مدینه...
عجب روزهایی رو دیدی...
حیدر غریب گشته و زهرا شده یتیم
امان از یتیمی ...
مثل فردایی پیغمبر خدا در بستر بیماریه...
زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر بابا میگرده...
هی به صورت زیبای بابا نگاه میکنه...
اشک میریزه...
میگه بابا جان یا رسول الله خوب میشی بابا...
بلاخره از بستر بیماری بلند میشی بابا...
خیلی سخته برای خونواده ای...
ببینند بابا تو بستر بیماری باشه و...
نتونن کاری کنن...
هی رسول خدا بیهوش میشدن...
هی به هوش می اومدن...
بچه ها طاقت نیاوردند...
حسن و حسین اومدن...
خودشون رو انداختن روی سینه ی پیغمبر...
رسول خدا رو در آغوش گرفتند...
گریه میکنند...
تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو از رو سینه پیغمبر خدا بلند کنه...
حضرت چشمان مبارک رو باز کردند...
فرمودن علی جان...
بگذار بچه ها کنارم باشن...
بگذار با بچه ها وداع کنم...
حسنش رو در آغوش گرفت...
حسینش رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
دیگه دست های پیغمبر خدا رمق در بدن نداره...
هر طوری بود با بچه ها وداع کرد...
یکوقت دیدند حضرت آروم آروم چشماشون رو از این دنیا بستند و...
راحت شدند...
عرضه بداریم یا رسول الله... آقا...
شما خیلی در دنیا اذیت شدید...
خیلی به شما ظلم کردند...
اما لحظات آخر وقتی چشمان مبارک رو باز کردین...
یک طرف حسن و حسین کنارتون بودن...
یک طرف امیرالمومنین کنارتون بودن...
یک طرف هم زهرای مرضیه مثل پروانه دور بستر شما...
دل ها بسوزه برای غریبِ مدینه...
برا اون آقایی که لحظات آخر وقتی چشماش رو باز کرد دید:
همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه ..
داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..
همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن..
چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
دستِ گداییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
.
قسمت اول :
#مدح_امام_حسن_مجتبی
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
جگر گوشه ی آل طاها
« سلام ... »
نخستین گلِ باغِ زهرا
« سلام ... »
دلم رفت از دست
تابی بده
سلامٌ علیکم ، جوابی بده
به دنبال بویِ حبیب آمدم
غریب مدینه ، غریب آمدم
خدایت به غربت ،
پُرآوازه کرد
بقیع تو ،
داغ مرا تازه کرد ...
مرا رانده از
این حوالی نکن
دلم را از این داغ ،
خالی نکن
اَلا ای لبان تو ، ماءِ مَعین
رُخت جلوه در جلوه
خُلقِ برین
ز عطرِ تنت ،
زنده شد کائنات
دمید از لبت
نفخه های حیات
رُخت در دلِ آسمان
بدر شد
شب گیسوانت ،
شب قدر شد
حسن کیست ؟
آئینه ی کبریا
حسن کیست ؟
دریای بی انتها
حسن جان ،
اگر چه امیرِ غمی
تو زیباترین گوهر عالَمی
فرشته در این بزم ،
در بام توست ...
سپیده ،
سرش رویِ دامان توست
از این خاکدان
بی شکیبی نکن
تو پهلوی مادر ، غریبی نکن
تبِ عشقِ تو
در سِرشت من است
به زهرا ، « بقیعت »
بهشت من است ...
اَلا سبطِ اکبر
گُلِ فاطمی
مهِ کوچه هایِ بنی هاشمی
نمیدانم این شهر
با تو چه کرد
مگر آتش زهر
با تو چه کرد ... ؟
#تکیه_آقاسیدحسن_قم
3/7/1401
1. جگرگوشه ی.mp3
8.75M
قسمت اول :
#مدح_امام_حسن_مجتبی
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
جگر گوشه ی آل طاها
« سلام ... »
#تکیه_آقاسیدحسن_قم
3/7/1401
قسمت دوم
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
من میگم زَهر ، جیگرشو پاره پاره نکرد ، جیگرش اون روزی پاره شد که جلو چشمش ، مادرش رو میزدند ، ... مادرمادرمادر ... مگه کسی تحمل داره ببین جلو چشمش ، کسی مادرشو میزنه ؟ ... میگن امام حسن ، یه مرگ داره ، یه شهادت داره ، شهادتش هفتم یا 28 صفر است ، اما مرگش اون روزی بود ، که جلو چشمش مادرشو میزدند ، میزدند ، میزدند ... گرچه همه روضه های امام حسن ، توو کوچه های مدینه است ، اما اشاره میکنم و رد میشم ، که آقا ازما گِله نکنه ، ... آقا قربونت برم ، یا امام حسن ، یا امام حسن ...
نفسم حبس شد به دل
اشک چشمم ستاره شد
مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
( مردم ، ... یه نفر نبود ، مُغیره میزد ، قُنفذ میزد ، اون نانجیب خودش اومد جلو ، تازیانه رو از قُنفذ گرفت ، گفت : قُنفذ اینجوری بزن فاطمه رو ... « خالِدِ بنِ ولید » میزد ... آخ آخ ، یه چیزی توو مقتل دیدم ، واقعا جیگر میسوزانه ، همونطور که کربلا ، نامنظم علی اکبر رو میزدند ، اینجا هم هرکجا میرسید ، تازیانه میزدند ، نوشتند « خالِدِ بنِ ولید » تازیانه ای به سرِ مادر زد ، ... ای وای ، ای وای ، ای وای ...
سه نفر مادر مرا
بر درِ خانه میزدند
خواهرانم نفَس نفَس
چه غریبانه میزدند
#شاعر_استاد_سازگار
( آقاجان ، جیگرت اونجا پاره شد ، عزیز فاطمه ... )
#تکیه_آقاسیدحسن_قم
3/7/1401