eitaa logo
درسهایی از قران کریم ( ترجمه و آموزش و روخوانی و تجوید و دائره المعارف ....... )
2.5هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
5هزار ویدیو
17 فایل
آنچه که از قران کریم می دانیم کپی مطالب آزاد و فقط یه صلوات به روح مادرم بفرست 💗💗💗
مشاهده در ایتا
دانلود
👈حكم اعدام موسى عليه السلام و فرار او به سوى مَدين 🌴فرعون و اطرافيانش از ماجرا با خبر شدند، و در جلسه مشورت خود، حكم اعدام موسى عليه السلام را صادر كردند. 🌴يكى از خويشان فرعون به نام حزقيل (كه بعدها به عنوان مؤمن آل فرعون معروف گرديد) از اخبار جلسه مشورت فرعونيان، اطلاع يافت، از آن جا كه او در نهان به موسى عليه السلام ايمان داشت، خود را محرمانه به موسى عليه السلام رسانيد و گفت: اى موسى! اين جمعيت (فرعون و فرعونيان) براى اعدام تو به مشورت پرداخته اند، بى درنگ از شهر خارج شو كه من از خيرخواهان تو هستم. 🌴موسى عليه السلام تصميم گرفت به سوى سرزمين مدين كه شهرى در جنوب شام و شمال حجاز قرار داشت، و از قلمرو مصر و حكومت فرعونيان جدا بود، برود و از چنگال ستمگران بى رحم نجات يابد، گرچه سفرى طولانى بود و توشه راه سفر را به همراه نداشت، ولى چاره اى جز اين نداشت، با توكل به خدا و اميد به امدادهاى الهى حركت كرد، در حالى كه مى گفت: 🍃رَبِّ نَجِّنى مِنَ القَومِ الظّالِمينَ🍃 ✨خدايا مرا از گزند ستمگران نجات بده.(سوره قصص/آیه21)✨ ادامه دارد.... کانال 👇 @Targomeh
📚 🕥📚 (ع) عذاب فراگير و همگانى چرا؟ با اين كه يك نفر ناقه صالح را پى كرد، و چند نفر با او همدست بودند تا شتر كشته شود، و عده‏اى نيز پس از سقوط شتر، بر آن شتر ضربه زدند، ولى چرا همه آن‏ها از كوچك و بزرگ، زن و مرد - جز صالح عليه‏السلام و مؤمنان - به هلاكت رسيدند؟ و چرا خداوند در آيه 14 سوره شمس با تعبير فَعَقَرُوها؛ جمعى ناقه را پى كردند. كشتن ناقه را به جمع نسبت داده نه به يك فرد؟! زيرا همه آن‏ها به اين جنايت رضايت داشتند، و كسى كه به جنايتى راضى باشد، در آن شركت نموده است. چنان كه اميرمؤمنان على عليه‏السلام در فرازى از يكى از خطبه هايش مى‏فرمايد: ناقه صالح را تنها يك نفر به هلاكت رسانيد، ولى خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چرا كه همه آنها به اين امر رضايت دادند. ............................................... کانال 👇 @Targomeh
📚🕥📚 (ع) سيرت نيك با نابودى چهار خوى زشت‏ مطابق بعضى از روايات كه از امام صادق عليه‏السلام نقل شده، چهار پرنده‏اى كه ابراهيم عليه‏السلام آن‏ها را گرفت و ذبح و مخلوط كرد و ده قسمت نمود، و آن‏ها زنده شدند، عبارت بودند از: خروس، كبوتر (يا مرغابى) طاووس، و كلاغ. اين صحنه، ظاهر ماجرا بود، ولى در حقيقت هر يك از اين پرندگان سمبل يكى از صفات زشت است، خروس كنايه از شهوترانى، مرغابى كنايه از شكم‏خوارگى، طاووس كنايه از جاه‏طلبى، و كلاغ اشاره از آرزوى دراز است، اگر انسان، ابراهيم گونه از اين چهار صفت زشت دورى كند، مى‏تواند مدارج تكامل را پيموده و به مرحله يقين برسد، بر همين اساس مولانا در كتاب مثنوى مى‏گويد: تو خليل وقتى اى خورشيد هُش اين چهار طيار رهزن را بكش خُلق را گر زندگى خواهى ابد سر ببر زين چهار مرغ شوم و بد بط و طاووس است و زاغ است و خروس‏ اين مثال چار مرغ اندر نفوس بط حرص است و خروس آن شهوت است جاه طاووس است و زاغ انيت است‏ . کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 (ع) هدف از بناى كعبه‏ اين مرحله مقدماتى و ظاهر ساختمان كعبه بود، ولى آن چه مهم است، هدف از بناى اين ساختمان است كه تمام اين زحمت‏ها و رنج‏ها به خاطر آن هدف مى‏باشد، هدف از بناكردن كعبه اين بود كه وسيله‏اى براى نجات انسان‏ها از بت‏پرستى و خرافه گويى، و كشاندن آن‏ها به سوى توحيد و خداپرستى باشد، هدف اين بود كه آن جا پايگاه توحيد گردد، و مردم در كلاس اين پايگاه، تعليم و تربيت گردند و در همه ابعاد زندگى به سوى خداى بزرگ رو آورند، چنان كه اين هدف از دعاهاى ابراهيم كه در بالا ذكر شد، مشخص شده است، بخصوص دعاى پنجم، كه خداوند پيامبرى (اشاره به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم) بفرستد، و او در اين پايگاه توحيد، مردم را به سوى خدا بخواند. از سوى ديگر خداوند به ابراهيم و اسماعيل فرمان داد كه مناسك حج را به جا آورند، جبرئيل از طرف خداوند بر ابراهيم نازل شد و مناسك حج از طواف و سعى و وقوف در عرفات و مشعر و آداب منى و... را به آن دو بزرگوار آموخت، آن‏ها نيز مناسك حج را به ترتيب فوق انجام دادند و با انجام مناسك حج، و توجه به محتواى بزرگ حج، شاهد منافع مادى و معنوى خود گردند. به نقل از مفسر معروف، ابن عباس، ابراهيم بر بالاى كوه ابوقبيس رفت، انگشتان دستش را به گوشش گذاشت و فرياد زد: اى مردم دنيا دعوت پروردگار خود را در مورد زيارت خانه خدا اجابت كنيد. خداوند صداى او را به همه مردم تا پايان دنيا رساند، آنان كه از تبار ابراهيم هستند از درون وجدان و فطرتشان به اين صدا لبيك گفتند و آمادگى خود را براى انجام اين هدف بزرگ، و ديدن دوره سازنده دانشگاه حج اعلام نمودند. خداوند در قرآن (آيه 130 سوره بقره) به همه جهانيان اعلام كرد كه هيچ كسى جز افراد سفيه و نادان از آيين پاك ابراهيم، روى گردان نمى‏شود، ما ابراهيم را در اين جهان و جهان آخرت از مردان صالح و برجسته قرار داديم. بر همين اساس، مراسم حج كه در اسلام از مهمترين مراسم جهانى مذهبى است همواره يادآور خاطره ابراهيم است، و حماسه بندگى ابراهيم در تمام مراسم حج آميخته است، و اصولا انجام مراسم حج بدون ياد ابراهيم، مفهومى ندارد، و اين به خاطر آن است كه نام و راه حماسه اين مرد خدا هميشه زنده بماند و آنان كه مى‏خواهند راه عزت و عظمت انسانى را بپيمايند، در اين راه گام بردارند. حج در حقيقت حركت خلق پا به پاى ابراهيم در خط خدا است، عبادت و سياست فردى و اجتماعى در آن به هم آميخته است كه اگر به راستى محتواى واقعى آن بر اساس صحيح دنبال شود، بزرگترين و عميق‏ترين حماسه خداپرستى بر پا خواهد شد، اميد آن كه روندگان به سوى حج، هدف و محتواى حج را مورد توجه قرار داده و در اين كلاس بزرگ اسلامى، به نداى ابراهيم معلم بزرگ بشريت لبيك گويند. و در نتيجه همچون ابراهيم در صحنه حضور و ظهور داشته باشند. و بدانند كه حج ابراهيم بر اساس برائت و بيزارى از مشركان، و تقويت بنيه‏هاى معنوى و اقتصادى مسلمانان است. ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ کانال 👇 @Targomeh
📚🕥📚 (ع) دلسوزى عزرائيل براى دو نفرى كه يك نفرش شداد بود روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نشسته بود، عزرائيل به زيارت آن حضرت آمد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از او پرسيد: اى برادر! چندين هزار سال است كه تو مأمور قبض روح انسان‏ها هستى، آيا در هنگام جان كندن آن‏ها دلت براى كسى رحم آمد؟ عزرائيل گفت: در اين مدت دلم براى دو نفر سوخت: 1 - روزى دريا طوفانى شد و امواج سهمگين دريا يك كشتى را در هم شكست، همه سرنشينان كشتى غرق شدند، تنها يك زن حامله نجات يافت، او سوار بر پاره تخته كشتى شد و امواج ملايم دريا او را به ساحل آورد و در جزيره‏اى افكند، در اين ميان فرزند پسرى از او متولد شد، من مأمور شدم جان آن زن را قبض كنم، دلم به حال آن پسر سوخت. 2 - هنگامى كه شداد بن عاد سالها به ساختن باغ بزرگ و بهشت بى نظير خود پرداخت، و همه توان و امكانات ثروت خود را در ساختن آن صرف كرد، و خروارها طلا و گوهرهاى ديگر براى ستون‏ها و ساير زرق و برق آن خرج نمود تا تكميل شد وقتى كه خواست از آن ديدار كند، همين كه خواست از اسب پياده شود و پاى راست از ركاب بر زمين نهاد، هنوز پاى چپش بر ركاب بود كه فرمان از سوى خدا آمد كه جان او را قبض كنم، آن تيره بخت از پشت اسب بين زمين و ركاب اسب گير كرد و مرد، دلم به حال او سوخت از اين رو كه او عمرى را به اميد ديدار بهشتى كه ساخته بود به سر برد، سرانجام هنوز چشمش بر آن نيفتاده بود، اسير مرگ شد. در اين هنگام جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رسيد و گفت: اى محمد! خدايت سلام مى‏رساند و مى‏فرمايد: به عظمت و جلالم سوگند كه آن كودك همان شداد بن عاد بود، او را از درياى بى كران به لطف خود گرفتيم، بى مادر تربيت كرديم و به پادشاهى رسانديم، در عين حال كفران نعمت كرد، و خودبينى و تكبر نمود، و پرچم مخالفت با ما برافراشت، سرانجام عذاب سخت ما او را فرا گرفت، تا جهانيان بدانند كه ما به كافران مهلت مى‏دهيم ولى آن‏ها را رها نمى‏كنيم، چنان كه در قرآن مى‏فرمايد: اءنَّما نُملِى لَهُم لِيَزدادُوا اِثماً وَ لَهُم عَذابٌ مُهينٌ؛ ما به آن‏ها مهلت مى‏دهيم تنها براى اين كه بر گناهان خود بيفزايند، و براى آن‏ها عذاب خواركننده‏اى آماده شده است ‌. پایان کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 9⃣ 🦋ياد مكرر امام حسين عليه‏السلام از يحيى عليه‏السلام‏🦋 ✳زندگى يحيى عليه‏السلام از جهاتى شباهت به زندگى امام حسين عليه‏السلام داشت، مانند اين كه: 🍀نام حسين عليه‏السلام همچون نام يحيى بى سابقه بود، و مدت حمل آن‏ها به هنگامى كه در رحم مادر بودند، شش ماه بود، و هر دوى آن‏ها قربانى هوسهاى طاغوت زمانشان شدند و سرشان بريده شد. ✳امام سجاد عليه‏السلام فرمود: ما در سفر كربلا همراه امام حسين عليه‏السلام بيرون آمديم، امام در هر منزلى كه نزول مى‏فرمود، و يا از آن كوچ مى‏كرد، از يحيى عليه‏السلام و شهادت او ياد مى‏كرد 🍀 و مى‏فرمود: وَ مِن هَوانِ الدُّنيا عَلَى اللهِ اءنّ رَأسَ يَحيَى بنِ زَكريّا اُهدىَ اِلى بَغِىّ مَن بَغايا بِنِى اسرائِيلَ؛ ✳از پستى و بى ارزشى دنيا نزد خدا همين بس كه سر يحيى بن زكريا را به عنوان هديه به سوى فرد ستمگر و بى‏عفتى از ستمگران و بى عفت‏هاى بنى اسرائيل بردند. 🍀آرى، امام حسين عليه‏السلام با اين بيان مى‏خواست اشاره به شهادت خود كند، كه همچون يحيى عليه‏السلام به خاطر نهى از منكر، سرش را جدا مى‏كنند و آن را نزد طاغوت هوسباز، يزيد پليد مى‏برند. ✳امام صادق عليه‏السلام فرمود: مرقد حسين عليه‏السلام را زيارت كنيد و به او جفا نكنيد كه او سيد و آقاى شهداى جوان، و سيد جوانان بهشت است، و شبيه يحيى عليه‏السلام است كه آسمان و زمين براى مظلوميت حسين و يحيى عليهماالسلام گريستند. 🍀نيز روايت شده: جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمد و گفت: خداوند هفتادهزار نفر از منافقان را در مورد قتل يحيى عليه‏السلام (توسط بخت النصر) كشت، و به زودى هفتادهزار نفر از متجاوزان را به خاطر قتل پسر دختر حسين عليه‏السلام بكشد. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 (ع) 🦋 🦋نويد خضر به نيايشگر مأيوس‏🦋 🌱شخصى بود، نيمه‏هاى شب برمى‏خاست و در تاريكى و تنهايى، به دعا و نيايش مى‏پرداخت و با سوز و گداز خاصى، الله الله مى‏گفت. 🌱مدت‏ها او به چنان توفيقى دست يافته بود. تا اين كه شيطان از حال و قال آن مرد خدا، بسيار غمگين و خشمگين شد، در كمين او قرار گرفت تا او را بفريبد، سرانجام در قلب او القاء كرد كه: اى بينوا، چرا آن قدر الله الله مى‏گويى؟ دعاى تو به استجابت نمى‏رسد، به اين دليل كه مدتهاست كه خدا را صدا مى‏زنى، ولى خدا حتى يك بار هم، به تو لبيك نگفته است! 🌱همين القاء شيطانى (كه او نمى‏دانست از كجا آمد؟ قلب او را شكست، و مأيوسانه گفت: به راستى چه فايده؟ هر چه دعا ميكنم، نتيجه‏بخش نيست... 🌱شبى با همين حال و دل شكسته و روح افسرده، خوابيد. در عالم خواب خضر پيامبر عليه‏السلام را ديد، خضر عليه‏السلام به او گفت: چرا اين گونه مأيوس و افسرده‏اى؟ چرا راز و نياز و نيايش با خداى خود را ترك نموده‏اى، و چون پشيمانى نااميد، از مناجات با خدا، كنار كشيده‏اى؟ 🌱 او در پاسخ گفت: زيرا از در خانه خدا رانده شده‏ام و چنين فهميده‏ام كه اين در، به روى من بسته است، از اين رو نااميد شده‏ام: گفت: لبيكى نمى‏آيد جواب زان همى ترسم كه باشم رد باب 🌱حضرت خضر عليه‏السلام به او فرمود: اى نيايشگر بى نوا، خداوند به من الهام كرد كه به تو بگويم: تو خيال مى‏كنى جواب خدا را بايد از در و ديوار بشنوى؟ همين كه الله الله مى‏گويى، دليل آن است كه: جذبه الهى تو را به سوى خودش مى‏كشاند، و دعايت را به استجابت رسانده است. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥 📖 🦋 🦋گزارش عجيب هُدهُد به سليمان عليه‏السلام‏🦋 🔰حضرت سليمان عليه‏السلام با تمام حشمت و شكوه و قدرت بى نظير بر جهان حكومت مى‏كرد. پايتخت او بيت المقدس در شام بود. خداوند نيروهاى عظيم و امكانات بسيار در اختيار او قرار داده بود، تا آن جا كه رعد و برق و باد و جن و انس و همه پرندگان و چرندگان و حيوانات ديگر تحت فرمان او بودند. و او زبان همه آن‏ها را مى‏دانست. 🌿هدف حضرت سليمان عليه‏السلام اين بود كه همه انسان‏ها را به سوى خدا و توحيد و اهداف الهى دعوت كند و از هر گونه انحراف و گناه باز دارد و همه امكانات را در خدمت جذب مردم به سوى خدا قرار دهد. 🔰در همين عصر در سرزمين يمن، بانويى به نام بلقيس بر ملت خود حكومت مى‏كرد و داراى تشكيلات عظيم سلطنتى بود ولى او و ملتش به جاى خدا، خورشيدپرست و بت‏پرست بودند و از برنامه‏هاى الهى به دور بوده و راه انحراف و فساد را مى‏پيمودند. بنابراين لازم بود كه حضرت سليمان عليه‏السلام با رهبرى‏ها و رهنمودهاى خردمندانه خود آن‏ها را از بيراه‏ها و كجروى‏ها به سوى توحيد دعوت كند. و مالارياى بت‏پرستى را كه واگير نيز بود، ريشه كن نمايد. 🌿روزى حضرت سليمان بر تخت حكومت نشسته بود. همه پرندگان كه خداوند آن‏ها را تحت تسخير سليمان قرار داده بود با نظمى مخصوص در بالاى سر سليمان كنار هم صف كشيده بودند و پر در ميان پر نهاده و براى تخت سليمان سايه‏اى تشكيل داده بودند تا تابش مستقيم خورشيد، سليمان را نيازارد. در ميان پرندگان، هدهد (شانه به سر) غايب بود، و همين امر باعث شده بود به اندازه جاى خالى او نور خورشيد به نزديك تخت سليمان بتابد. 🔰سليمان ديد روزنه‏اى از نور خورشيد به كنار تخت تابيده، سرش را بلند كرد و به پرندگان نگريست و دريافت هدهد غايب است. پرسيد: چرا هدهد را نمى‏بينم، او غايب است. به خاطر عدم حضورش او را تنبيهى شديد كرده يا ذبح مى‏كنم مگر اين دليل روشنى براى عدم حضورش بياورد. 🌿چندان طول نكشيد كه هدهد به محضر سليمان عليه‏السلام آمد، و عذر عدم حضور خود را به حضرت سليمان عليه‏السلام چنين گزارش داد: 🔰من از سرزمين سبأ، (واقع در يمن) يك خبر قطعى آورده‏ام. من زنى را ديدم كه بر مردم (يمن) حكومت مى‏كند و همه چيز مخصوصا تخت عظيمى را در اختيار دارد. 🌿 من ديدن آن زن و ملتش خورشيد را مى‏پرستند و براى غير خدا سجده مى‏نمايند، و شيطان اعمال آن‏ها را در نظرشان زينت داده و از راه راست باز داشته است و آن‏ها هدايت نخواهند شد، چرا كه آن‏ها خدا را پرستش نمى‏كنند...! آن خداوندى كه معبودى جز او نيست و پروردگار و صاحب عرش عظيم است. 🔰حضرت سليمان عليه‏السلام عذر غيبت هدهد را پذيرفت، و بى‏درنگ در مورد نجات ملكه سبا و ملتش احساس مسؤوليت نمود و نامه‏اى براى ملكه سبا (بلقيس) فرستاد و او را دعوت به توحيد كرد. نامه كوتاه اما بسيار پرمعنا بود و در آن چنين آمده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان - توصيه من اين است كه برترى جويى نسبت به من نكنيد و به سوى من بياييد و تسليم حق گرديد. 🌿سليمان عليه‏السلام نامه را به هدهد داد و فرمود: ما تحقيق مى‏كنيم تا ببينيم تو راست مى‏گويى يا دروغ؟ اين نامه را ببر و بر كنار تخت ملكه سباء بيفكن، سپس برگرد تا ببينيم آن‏ها در برابر دعوت ما چه مى‏كنند؟! 🔰هدهد نامه را با خود برداشت و از شام به سوى يمن ره سپرد و از همان بالا نامه را كنار تخت بلقيس انداخت. کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋نگاهى به جنگ بدر🦋 🌱يكى از حادثه‏هايى كه در آيات متعدد قرآن به فرازهايى از آن حادثه اشاره شده،(834)ماجراى جنگ بدر است كه نخستين جنگ براى مسلمانان، با كفار قريش بود كه شخص پيامبر در آن شركت نمود و فرماندهى جنگ را در دست داشت. مسلمانان در اين جنگ ضربه سختى بر دشمن وارد كردند. در آيات 45 تا 46 سوره انفال شش دستور نظامى ذكر شده كه در جنگ بدر موجب پيروزى مسلمانان گرديد، كه اگر مسلمانان در ساير جنگ‏ها رعايت كنند، پيروزى از آن آن‏ها است، كه در ذيل ذكر خواهد شد. 🌿اين پيروزى، بسيار عجيب بود، چرا كه تعداد مسلمانان كمتر از يك سوم تعداد دشمن بود، تجهيزات آن‏ها، قابل مقايسه با تجهيزات جنگى دشمن نبود، لطف سرشار الهى نصيب مسلمانان شد، چنان كه در آيه 26 انفال مى‏خوانيم: وَاذْكُرُواْ إِذْ أَنتُمْ قَلِيلٌ مُّسْتَضْعَفُونَ فِى الأَرْضِ تَخَافُونَ أَن يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ فَآوَاكُمْ وَأَيَّدَكُم بِنَصْرِهِ...؛ 🌱و به خاطر بياوريد هنگامى كه شما در روى زمين، گروهى كوچك و اندك و ضعيف بوديد، آن چنان كه مى‏ترسيديد مردم شما را بربايند، ولى خدا شما را پناه داد و يارى كرد... 🌿جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد، و موجب شكست مفتضحانه دشمن گرديد. در اين جا نظر شما را به خلاصه‏اى از اين نبرد قهرمانانه جلب مى‏كنيم: بدر منطقه وسيعى است كه داراى چاه‏هاى آب بوده و همواره كاروان‏ها در آن جا توقف مى‏كردند و از آب‏هاى آن بهره‏مند مى‏شدند. 🌱بدر در جنوب غربى مدينه بين مدينه و مكه قرار گرفته و از اين رو آن را بدر مى‏گويند كه نام صاحب آبهاى آن بدر بوده است. 🌱علت اين جنگ اين بود كه: در ماه جمادى الاولى سال دوم هجرت به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خبر رسيد كه كرز بن جابر با گروهى از قريش تا سه منزلى شهر مدينه آمده و شتران پيامبر را با چهارپايان افراد ديگر به غارت برده و به محصولات مدينه آسيب زده‏اند. 🌿رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم بى درنگ پرچم جنگ را به على عليه‏السلام سپرد، آن حضرت با جمعى از مهاجران بع تعقيب آن‏ها رفتند تا به چاه بدر رسيدند و سه روز هم در آن جا توقف كردند، هر چه جستجو كردند، كسى را نيافتند سپس به مدينه برگشتند (اين غزوه را غزوه بدر اولى يا بدر صغرى مى‏گويند.) 🌱از طرفى كفار، اموال مهاجران را در مكه، مصادره كرده بودند، و به طور كلى مى‏خواستند، مسلمانان را در مدينه در فشار محاصره اقتصادى قرار دهند، و روشن است كه اگر اين فشار ادامه مى‏يافت، دست كم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته مى‏شد. 🌿پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم براى شكستن اين محاصره، تدابيرى انديشيد، بزرگترين تدبيرش اين بود كه عبور كاروان‏هاى تجارتى مشركان مكه را قدغن كند. 🌱چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهى حضرت حمزه كه قهرمان رزم آورى بود، براى كنترل مسير كاروان‏ها فرستاد، پيامبر بيست شتر در دسترس آن‏ها قرار داد. 🌻داستان ادامه دارد کانال 👇 @Targomeh
﷽📚🕥📚🎆 📖 مشخصات ذوالقرنين‏ نام ذوالقرنين در قرآن در دو مورد آمده است، و داستان او به طور فشرده در سوره كهف در ضمن 16 آيه (از آيه 83 تا 98) ذكر شده است. درباره اين كه ذوالقرنين چه كسى بوده، مطالب گوناگونى گفته شده است، مانند: 1 - او همان اسكندر مقدونى است كه فتوحات بسيار نمود، و كشورهاى بسيار را در زير سلطه خود آورد. 2 - يكى از پادشاهان يمن بود، كه به عنوان تُبَّع خوانده مى‏شد، كه جمع آن تبايعه است‏طبق اين نظريه سد معروف مأرب كه در يمن بود از ساخته‏هاى او است. 3 - سومين و جديدترين نظريه اين كه ذوالقرنين همان كورش كبير است‏كه پانصد و سى سال قبل از ميلاد مى‏زيست. نظريه اول و دوم داراى مدرك قابل ملاحظه‏اى نيست، قرائن و دلائل، نظريه سوم را تاييد مى‏كنند. بنابراين با توجه به اين نظريه‏داستان ذوالقرنين را پى مى‏گيريم. اما اين كه به او ذوالقرنين (صاحب دوقرن) مى‏گفتند، باز مطالب گوناگون گفته شده است مانند: 1 - زيرا او دو قرن زندگى و حكومت كرد. 2 - زيرا به شرق و غرب عالم كه به تعبير عرب دو شاخ خورشيد است رسيد. 3 - زيرا دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود. 4 - زيرا تاج او داراى دو شاخ بود. ذوالقرنين از نظر قرآن داراى ويژگى‏هاى برجسته زير است: 1 - خداوند اسباب پيروزى‏ها را در همه ابعاد، در اختيار او گذاشت. 2 - او سه لشگركشى مهم كرد، نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام به منطقه‏اى در شمال كه داراى تنگه كوهستانى است، او در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد نمود. - او مردى با ايمان، عادل و مهربان و يار نيكوكار و دشمن ظالمان بود، از اين رو مشمول عنايات خاص خداوند گرديد. 4 - او نيرومندترين و مهم‏ترين سدها را كه در آن از آهن و مسؤوليت زياد استفاده شده بود، به عنوان دژ، براى كمك به مستضعفان ساخت، بيشتر به نظر مى‏رسد كه اين سد در سرزمين قفقاز، ميان درياى خزر و درياى سياه، بين سلسله كوه‏هاى آن جا همچون يك ديوار بوده است. 5 - در قرآن چيزى كه صراحت بر پيامبرى او داشته باشد نيست، ولى تعبيراتى ديده مى‏شود كه از علائم پيامبرى او خبر مى‏دهد، در روايات اسلامى به عنوان عبد صالح معرفى شده است. 6 - دو قوم وحشى يأجوج و مأجوج كه در منطقه شمال شرقى زمين در نواحى مغولستان سكونت داشتند و داراى زاد و ولد زياد بودند، موجب هرج و مرج مى‏شدند، و براى حكومت كورش باعث مزاحمت‏ها گشتند، و چنين به نظر مى‏رسد كه مردم قفقاز هنگام سفر كورش به آن منطقه، از كورش تقاضاى جلوگيرى از قتل و غارت آن‏ها را كردند، و او نيز براى جلوگيرى از آن‏ها به ساختن سد معروف ذوالقرنين اقدام نمود. 7 - از امام صادق عليه‏السلام نقل شده: چهار نفر بر تمام دنيا حكومت كردند، دو نفرشان از مؤمنان بودند كه عبارتند از: سليمان و ذوالقرنين، و دو نفرشان از كافران بودند كه عبارتند از نمرود و بخت النصر. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺
روزی آدم گشت مأمور این چنین * تا کند تعیین وصی و جانشین کرد تعیین طبق فرمان خدا * جانشین از بهر خود هابیل را به فرمان خداوند آدم مأمور گشت تا میراث نبوت خود و گنجینه های دانش خود را نزد هابیل فرزند کوچک تر خودش بگذارد و او را تعلیم دهد. قابیل دوباره از این قضاوت پدر لب به اعتراض گشود و باز قرار شد که آن دو نزد خدا قربانی کنند و قربانی هر کدام که قبول گردید او رسالت را بر عهده می گیرد. هابیل از گلّه خود گوسفندی پروار و قابیل از کشتزارها و مزارع خود مقداری گندم نامرغوب را نذر کرد. آتشی به اذن خداوند از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را بلعید و باز نذر هابیل مورد قبول خداوند قرار گرفت. ابلیس که تمام این صحنه ها را تماشا می کرد و در انتظار فرصتی مناسب بود، نزد قابیل آمد و او را تحریک کرد تا برادر خود هابیل را به قتل برساند. در بیان اینکه به چه علّت قابیل، هابیل را به قتل رساند، اختلاف نظر وجود دارد که به بعضی از آنها اشاره می کنیم؛ 1 - قول اول این است که مطابق روایات اهل بیت سبب قتل هابیل همان مسئله جانشینی و رسالت آدم بود که چون قابیل دید پدرش آدم علیه السلام ، برادرش هابیل را به این منصب مفتخر ساخت به وی حسد ورزید و او را به قتل رساند. 2 - قول دوم آنست که قابیل به خاطر زیبایی همسر هابیل به وی حسد ورزید و درصدد قتل او برآمد. 3 - قول سوم آنست که مجلسی قدس سره در حدیثی در بحار از معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام روایت کرده که خداوند به آدم وحی فرمود اسم اعظم من و میراث نبوت و آسمانی را که به تو تعلیم داده ام همه را به هابیل بسپار، آدم علیه السلام نیز این کار را کرد و چون قابیل مطلع شد. خشمناک شده به نزد آدم آمد و گفت؛ پدر جان مگر من از وی بزرگتر نبودم و به این منصب شایسته تر از او نیستم؟ آدم علیه السلام گفت؛ ای فرزند اینکار به امر خداست و او هرکه را بخواهد به این منصب می رساند و خداوند او را مخصوص به این منصب فرموده اگر چه تو از وی بزرگتر هستی، و اگر می خواهی صدق گفتار مرا بدانی، هر یک از شما دو نفر، قربانی به درگاه خدا ببرید و قربانی هر یک قبول شد او شایسته تر از دیگری است. که در این حال خداوند قربانی هابیل را پذیرفت تا به آخر. کانال 👇 @Targomeh 🍀🌺🍀🌺🍀🌺