eitaa logo
داستان دفاع مقدس، نکته، نقد
146 دنبال‌کننده
439 عکس
6 ویدیو
1 فایل
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند... شهید سید مرتضی آوینی تماس با من @ghasem_vardiani
مشاهده در ایتا
دانلود
- ✳️ مواردی که از دیدگاه من مخل شکوفایی ادبیات داستانی دفاع مقدس هستند. 1️⃣ اول باید در تعادل ارزش‌ها و اندیشه‌ها وجود داشته باشد. یعنی باید طوری نوشت که مخاطب متوجه جهت‌گیری نویسنده نشود. نباید با ارزش‌ها و خط فکری خودش به داستان نگاه کند. مخاطب ممکن است ارزش‌های نویسنده را قبول نداشته باشد، با آن‌ها آشنا نباشد و شاید نگاه نویسنده را در تقابل با نگاه خودش ببیند. کار نویسنده هنرمند و باهوش این است که به‌صورت کاملا نامحسوس و با استفاده به جا از عناصر و عبارات و واژگان، مخاطب را به سمت پیام داستان بکشد، حرفش را بزند و اعتقاد و ارزش‌های خودش را به خواننده بباوراند در غیر این‌صورت خواننده در همان سطرهای اول متوجه می‌شود که نویسنده دارد از اندیشه و ارزش‌های خود طرفداری می‌کند و اینجاست که ممکن است جبهه بگیرد و به جای همراهی با نویسنده و ماجراهای داستان با آن زاویه پیدا کند و یا کلا از خواندن کتاب منصرف شود. نکته دوم 👈 https://eitaa.com/Vardiani_Writing/69 ✒️ https://eitaa.com/Vardiani_Writing
🖋پاسخی کوتاه به سوالی تامل برانگیز 🔹آیا مستند داستانی ادبیات خلاقه را خفه کرده است؟ در جایی عزیزی مطلبی مرقوم فرموده بودند با عنوان: "مستند داستانی ادبیات خلاقه را خفه کرده است" در باب این سخن مواردی به ذهنم رسید که تقدیم می کنم آن چیزی که قالبهای جدید را به وجود می آورد، نیاز به داشتن روشها و ابزار مناسب برای رساندن پیام به گروه هدف است و اینکه ما چطور می توانیم حرف و پیام را به منتقل کنیم. سوال اینجاست که چگونه می توانیم به مخاطبی که به علاقه ندارد و آن را نمی خواند و دنبال نمی کند، شخصیتها را بشناسانیم و با واقعیتها آشنایش کنیم؟ چگونه به او بگوییم که چه بوده و شهدا که بودند؟ آیا او را وادار کنیم که بخواند -که ممکن نیست -و یا فقط با سرگرمش کنیم و واقعیتها را رها کنیم؟ برای مثال فیلم خوب را مثال می زنم. با استفاده از این فیلم در کمتر از دو ساعت می شود شخصیت شهید را در حد ظرفیت فیلم به همه جامعه از عام و خاص شناساند. چگونه؟ با کردن زندگی و داستانی کردن آن. آیا تمام اتفاقها، دیالوگها، شخصیتها، فضاها و مکانها واقعی بودند؟ کاملا مشخص است که نمی تواند اینطور باشد و این فیلم مصداق بارز و موفق م است که به قالب درآمده است. سریالهایی مثل پیامبر ع، س و حتی سریالهایی مانند و نمونه های موفق از فیلمنامه های مرکب از مستند و داستان هستند. در تمام دنیا و به خصوص در برای شناساندن شخصتهای حقیقی شان به صورت گسترده دارند از این قالب استفاده می کنند وشخصیتهایشان را با همین روش به تمام جهانیان می شناسانند. فیلمهایی مثل و دو نمونه بارزاز این مقوله هستند. در این جریان اول زندگینامه مستند شخصیت نوشته می شود. بعد به صورت درمی آید و بعد از آن تبدیل به فیلمنامه می شود و با استفاده از جذابیتهای تصویری و جادوی همه جهان را تحت تاثیر خودشان-درست یا غلط-قرار می دهند. در مورد گزاره که "مستند داستانی را خفه کرده است" هم باید کمی بیشتر اندیشید. در این نوع بیان نوعی عمد و جبر احساس می شود که به نظر من اینطور نیست. اگر نویسندگان و به خصوص داستان نویسان به سمت ادبیات خلاقه نمی روند، دلایلی زیادی دارد که باید بررسی شود. یکی از دلایل این است که موضوعات، شخصیتها و ماجراهای دفاع مقدس آنقدر ظرفیت دارد که برای پیدا کردن سوژه نیاز به تلاش زیادی نیست و به همین دلیل خلاقیت کمتر به کار می آید. از طرفی یک نویسنده متعهد که رسالت خودش را نوشتن از شهدا و راه شهدا می داند، آیا خلاقیت خودش را برای یافتن سوژه معیار و ملاک قرار می دهد و یا زندگی یک شهید واقعی را؟ او رسالت خودش را شناساندن شهدا می داند با نوشتن مستند داستانی -که من ترجیح می دهم از اصطلاح داستان و رمان زندگینامه ای استفاده کنم- سعی در انجام وظیفه دارد. شاید چندین سال دیگر ادبیات خلاقه دفاع مقدس گسترش بیشتری پیدا کند و آثار بیشتری خلق شود اما در حال حاضر بهتر می توان با داستان و رمان زندگینامه ای و به تبع آن فیلمنامه و فیلم و سریال، مقدس را به جامعه شناساند و آن را گسترش داد. و در پایان دغدغه اینکه مستند داستانی جای مستندنگاری را بگیرد و در آینده یک محقق به جای استفاده از مستندات برای پژوهش از داستان استفاده کند، محلی از اعراب ندارد چون هر محققی می داند و باید بداند که برای پژوهش به چه منابعی نیاز دارد و به کجا باید مراجعه کند. 🔸همراه شما در کانال ❇️ داستان دفاع مقدس، نکته، نقد 🔸لینک ارتباط @ghasem_vardiani .
. ✳️ بعضی از عواملی که مخل شکوفایی ادبیات داستانی دفاع مقدس هستند. 1️⃣ باید در تعادل ارزش‌ها و اندیشه‌ها وجود داشته باشد. یعنی باید طوری نوشت که مخاطب متوجه جهت‌گیری نویسنده نشود. نباید با ارزش‌ها و خط فکری خودش به داستان نگاه کند. مخاطب ممکن است ارزش‌های نویسنده را قبول نداشته باشد، با آن‌ها آشنا نباشد و شاید نگاه نویسنده را در تقابل با نگاه خودش ببیند. کار نویسنده هنرمند و باهوش این است که به‌صورت کاملا نامحسوس و با استفاده به جا از عناصر و عبارات و واژگان، مخاطب را به سمت پیام داستان بکشد، حرفش را بزند و اعتقاد و ارزش‌های خودش را به خواننده بباوراند در غیر این‌صورت خواننده در همان سطرهای اول متوجه می‌شود که نویسنده دارد از اندیشه و ارزش‌های خود طرفداری می‌کند و اینجاست که ممکن است جبهه بگیرد و به جای همراهی با نویسنده و ماجراهای داستان با آن زاویه پیدا کند و یا کلا از خواندن کتاب منصرف شود. 2️⃣ در باید بیشتر و واقعی‌تر به پرداخته شود. شخصیتی انسانی- و نه اسطوره‌ای- که رفته رفته در طول داستان به کمال می‌رسد و ملموس و دست یافتنی است. ما در بیشتر کتاب‌های این حوزه با یک یا برخورد می‌کنیم. نویسنده جرات و جسارت لازم برای بیان بعضی از ویژگی‌های شخصیت را یا ندارد و یا بیان آن را درست نمی‌داند. به همین دلیل این شخصیت‌ها را از همان ابتدای ماجرا در درجه‌ای از کمال انسانی معرفی می‌کند و چنان آن‌ها را متعالی جلوه می‌دهد که دور از دسترس بوده و نمی‌تواند با آن کند و الگو بگیرد. در اکثر داستان‌های این حوزه خواننده خودش را با یک تیپ مواجه می‌بیند نه یک شخصیت. در بعضی از های دفاع مقدسی- که نام نمی‌برم- عوامل خیلی تلاش کرده‌اند که این و تکامل و حرکت رو به کمال شخصیت تصویر شود اما متاسفانه موفق نشده‌اند. برای فرار از تبدیل نشدن شخصیت به تیپ، ناچار شخصیت‌هایی کلیشه‌ای و سفید و سیاه را در اطراف شخصیت اصلی قرار داده‌اند تا به تکوین شخصیت کمک کنند؛ اما این ترفند جوابگو نیست و باعث می‌شود سیر طبیعی خودش را طی نکند و تغییر و استحاله شخصیت در فاصله زمانی کوتاهی صورت بگیرد و برای باورپذیر نباشد. متاسفانه در بعضی از داستان‌ها همین تلاش هم دیده نمی‌شود و تیپ جای شخصیت را می‌گیرد و داستان جذابیت خودش را از دست می‌دهد. 3️⃣ سوق پیدا کردن به سمت فضایی خشن و مذکر، فضایی که کمتر در آن به روابط عاطفی پرداخته می‌شود، تعادل ندارد و با ماجراهای مناسب تلطیف نمی‌شود. فضایی که در درون خود ماجراهایی را جا داده که دایم در یک خط مشخص در حال حرکت هستند. ارتباطات عاطفی با مادر و همسر و فرزندان در به صورت کاملا کلیشه‌ای و کادربندی شده، کمرنگ و پراکنده است. البته در این مورد کارهایی انجام شده اما کافی نیست. خود من برای گریز از این حالت، در رمان «متخصص» و رمان «پروانه‌ها زیر باران»، فصل اول را با همسر و فرزندان شخصیت در یک حالت و بدون حضور شخصیت آغاز کردم و کوشیدم در سراسر رمان، که لازمه داستانی است که به می‌پردازد و و عطوفت در کنار هم وجود داشته باشد تا اثر از این جهت به برسد. 4️⃣ و پایانی مورد بعدی های سلیقه‌ای و غیر فنی است. گاهی اعمال این سلیقه‌ها به کار لطمه می‌زند و ارزش هنری کار را پایین می‌آورد و باعث می‌شود اثر، یکدستی و ساختاری خودش را از دست بدهد. باید نگاه جدیدی به ممیزی در این حوزه داشت و سلیقه مخاطب را هم در نظر گرفت. البته منظور این نیست که سطح را در حد عام پایین بیاوریم برعکس باید نگاه و مخاطب را ارتقا داد اما حذف سلیقه مخاطب و اعمال سلیقه‌ای خاص هم باعث کم شدن مخاطب خواهد شد. •┈┈••✾•💠•✾••┈┈• 🔸همراه شما در کانال ❇️ داستان دفاع مقدس، نکته، نقد 🔸لینک ارتباط @ghasem_vardiani .