همسفران دیار طغرالجرد
👃👃👃 #موضوع پزشکی این هفته ی کانال همسفران دیارطغرالجرد : ( قسمت نهم ) #آنچه که باید در مورد بیمار
👃👃👃
#موضوع پزشکی این هفته ی کانال همسفران دیارطغرالجرد :
( قسمت دهم )
#آنچه که باید در مورد بیماری آرتروز بدانیم :
#علائم مفصلی آرتروز روماتوئید عبارتند از:
*خشکی صبحگاهی
*درد: اغلب در مفاصل یکسان در هر دو طرف بدن وجود دارد.
*از دست دادن طیف وسیعی از دامنهی حرکتی مفاصل همراه با تغییر شکل مفصل
*درد قفسهی سینه در هنگام تنفس، به علت التهاب لایهی جنب در ریه
*خشکی چشم و دهان در صورت همراهی با سندروم شوگرن
*سوزش، خارش و ترشحات چشمی
*ندول زیر پوستی: معمولا نشانهای از شدید بودن بیماری است
*بی حسی، سوزن سوزن شدن، یا سوزش *در دست و پا
*مشکلات خواب
#آرتروز دوران نوجوانی :
#آرتروز دوران نوجوانی انواع مختلفی دارد.
*آرتروز ایدیوپاتیک نوجوانان (JIA) که به عنوان آرتروز روماتوئید نوجوانان (JRA) نیز شناخته میشود، رایج ترین نوع آرتروز دوران کودکی است.
*آرتروز دوران کودکی میتواند باعث آسیب دائمی به مفاصل شود و برای آن درمانی وجود ندارد. با این حال ممکن است بیماری برای مدتی خاموش و غیرفعال شود.
#با علائم آرتروز دوران نوجوانی، در قسمت آخر این بحثِ پزشکی، فردا ما را همراهی کنید.
✨همواره وجودتان سلامت باشد ✨
https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #قسمت صد و نود و سوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیفو
🌷🌷🌷
#قسمت صد و نود و چهارم (کتاب
زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیفوری
( قسمت سوم )
#خاطرات برجای مانده از شهید
#تذکره ی کربلا
#راوی: مادر شهید
#چند سال بعد از اتمام جنگ و پذیرش قطعنامه، راه کربلا باز شده بود.
☆دل های سرشار از عشق امام حسین (ع) جانی دوباره گرفت و سال های انتظار و حسرت به پایان رسید و سیل مشتاقان بهسوی سرزمین ایثار و گذشت روانه شد. #وقتی که شنیدم پدران ومادران شهدا را به نوبت به زیارت سیدالشهدا (ع) می برند، اشک شوق از چشم هایم جاری شد. #بهعنوان مادر شهید تنها آرزویم زیارت مرقد امام حسین (ع) و شهدای کربلا بود. ☆عمری بود که در زیارت عاشورا و عزا داری های حسین (ع) دلمان در عطش زیارت مولایمان می سوخت وگریه تنها همدم و مونسم شده بود.
#جان فرزند شهیدم را که تقدیم راهش کرده و فراقش دردی بود که تنها زیارت کربلا تسکین دهنده اش بود. هر روز، هر ساعت و هر لحظه به زیارت شهید تشنه لب، تشنه تر می شدم. با خود می گفتم: «پروردگارا، یعنی روزی خواهد رسید که به زیارت قبر مطهر فرزند فاطمه (س) بروم؟»
#این آرزو، امید بخش ادامه ی زندگی ام بود تا اینکه هر روز خبرهایی مبنی بر باز شدن راه کربلا از سوی صدام جنایت کار شنیده میشد.
☆در همین اضطراب وهیجان روزگار می گذراندم که شبی در عالم رویا، رضا را دیدم که بر در خانه ایستاده است.
نگران ومضطرب به نظر می رسید. مهربانانه گفتم: «مادرم، عزیزم رضا جان، چرا بر در خانه تکیه داده ای؟ چرا نمی آیی داخل؟» با شوخی گفتم: «نا پیدایی؟ #کجایی که ما نمی بینیمت؟»
گفت: «مادر، من همیشه اینجا هستم. همیشه شماها را می بینم امّا شما مرا نمی بینید».
☆دستش را مشت کرده بود. احساس کردم چیزی در دستش پنهان است. جلو آمد وگفت: «مادر، دستت را نزدیک بیاور». دست های آسمانی اش را جلو آورد. انگار چیزی را در دستم گذاشت. دستم را عقب کشیدم و باز کردم ودیدم چند دانه مروارید است. از خواب بیدار شدم به همان شکل دستم را بسته دیدم و هدیه اعطایی پسرم را به تذکره و جواز کربلا تعبیرکردم.
#چندروز بعد از این ماجرا در مهر ماه سال 1378 من و پدر شهید، به سمت کربلا، سرزمین دلاوری عباس وپایداری زینب (س) مشرف شدیم و آرزوی دیرینه ی من با عنایت فرزندم برآورده شد.
#این جا بود که به زنده بودن شهدا بیش از پیش معتقد شدم وخدای بی همتا را سپاس گزاردم.
#رضا صدایم را شنید و به کمکم شتافت.
#راوی: خواهر شهید
ادامه دارد.
#منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال تلگرامی و ایتای همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra
May 11