🌹🌹🌹
#امروز اول شهریور ماه روز پزشک است.
#کادر درمان در مقابله با ویروس کرونا نشان داد آنجا که لازم است پزشکان با جان خود می آیند....
#جان خویش را با سلامتی ما تعویض میکنند! ایثار از این بالاتر!!❤️❤️
#به احترام کادر درمان و پزشکان عزیز کشورمان،شهدای راه خدمت و سلامت، سر تعظیم فرود می آوریم،این روز را به خانوادههای این عزیزان شریف تبریک عرض می کنیم.🌷🌷
منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌹
https://eitaa.com/Yareanehamra
♦️♦️
#یک قاصدک کوچک صلح هم
اگر باشید...
#ماموریتتان ارزشمندتر از
یک سفیر کبیر جنگ است.
✍جان_لنون
#داستانک :
❄️تصور کنید، مردی که "همسرش" به شدت "بیمار" است و چیزی به مرگش نمانده.
#تنها راه نجات یک "داروی بسیار گران قیمت" است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد.
#مرد فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم برای "قرض گرفتن" ندارد، به سراغ "دارو فروش" می رود و "التماس" می کند.
به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان "وام یا قرض" به او بدهد.
"دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود، به هیچ وجه.!"
#حالا مرد ما دو راه دارد.
یا دارو را "بدزدد و یا نظاره گر مرگ همسرش" باشد.
مرد دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ "نجات می دهد."
"پلیس شهر او را دستگیر می کند."
#جان کلبرگ، "روانپزشک و نظریه پرداز" بزرگ قرن بیستم، با "طرح این داستان"
#از مردم خواست به دو سوال "جواب" دهند:
۱- آیا کار آن مرد درست بود؟
۲- آیا برای این دزدی، مرد باید "مجازات" شود؟ چرا؟
#داستان معروف کلبرگ تمام بزرگان دنیا را به چالش کشید.!"
وی پس از طرح آن گفت:
#از روی جوابی که می توانید به این سوال بدهید من می توانم "میزان هوش و شعور اجتماعی" شما را تشخیص دهم...
"مهمترین قسمت" این سنجش، پاسخ به سوال "چرا" در سوال دوم بود.
هر کس "جواب متفاوتی" می داد.
#حتی "سیاستمداران بزرگ دنیا" به این سوال پاسخ دادند:
#آری، باید "مجازات شود،" دزدی به هر حال دزدی است.
#زیر پا گذاشتن مقررات،" به هر حال "گناه" است. فارغ از بیماری همسرش.
#کار آن مرد "درست نبود" اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر است و راهی نداشته.
#اما هنگامی که از "گاندی" این سوال را پرسیدند، "پاسخ عجیبی" داد.!
گاندی گفت:
#کار آن مرد درست بوده است و آن مرد نباید مجازات شود.!"
چرا؟
#زیرا قانون از آسمان نیامده است."
ما انسان ها "قانون" را "وضع می کنیم" تا "راحت تر" زندگی کنیم.
تا بتوانیم در "زندگی اجتماعی" کنار هم تاب بیاوریم.
#اما هنگامی که قانون "منافی جان یک انسان بی گناه" باشد، دیگر قانون نیست.!
#جان انسان ها در اولویت است."
آن قانون باید عوض شود.
گاندی گفت:
#انسان بر قانون مقدم است.
"کلبرگ پس از شنیدن سخنان گاندی گفت: بالاترین نمره ای که می توان به یک مغز داد همین است."
#به امید روزی که انسانیت حرف اول رادرجهان بزنه...
#هرانسانی میتونه آدم باشد....
#ولی هرآدمی نمیتونه انسان باشد .
⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️
ویدئوی زیر:
قطعه ای کوتاه و شنیدنی از زنده یاد سیمین بهبهانی
باصدای فریدون فرح اندوز
https://t.me/Yareanehamra
🌹🌹🌹
#امروز اول شهریور ماه روز پزشک است.
#کادر درمان در مقابله با ویروس کرونا نشان داد آنجا که لازم است پزشکان با جان خود می آیند....
#جان خویش را با سلامتی ما تعویض میکنند! ایثار از این بالاتر!!❤️❤️
#به احترام کادر درمان و پزشکان عزیز کشورمان،شهدای راه خدمت و سلامت، سر تعظیم فرود می آوریم،این روز را به خانوادههای این عزیزان شریف تبریک عرض می کنیم.🌷🌷
منبع نشر کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌹
https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷🌷 #قسمت صد و نود و سوم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیفو
🌷🌷🌷
#قسمت صد و نود و چهارم (کتاب
زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگینامه شهید محمّد (رضا )صیفوری
( قسمت سوم )
#خاطرات برجای مانده از شهید
#تذکره ی کربلا
#راوی: مادر شهید
#چند سال بعد از اتمام جنگ و پذیرش قطعنامه، راه کربلا باز شده بود.
☆دل های سرشار از عشق امام حسین (ع) جانی دوباره گرفت و سال های انتظار و حسرت به پایان رسید و سیل مشتاقان بهسوی سرزمین ایثار و گذشت روانه شد. #وقتی که شنیدم پدران ومادران شهدا را به نوبت به زیارت سیدالشهدا (ع) می برند، اشک شوق از چشم هایم جاری شد. #بهعنوان مادر شهید تنها آرزویم زیارت مرقد امام حسین (ع) و شهدای کربلا بود. ☆عمری بود که در زیارت عاشورا و عزا داری های حسین (ع) دلمان در عطش زیارت مولایمان می سوخت وگریه تنها همدم و مونسم شده بود.
#جان فرزند شهیدم را که تقدیم راهش کرده و فراقش دردی بود که تنها زیارت کربلا تسکین دهنده اش بود. هر روز، هر ساعت و هر لحظه به زیارت شهید تشنه لب، تشنه تر می شدم. با خود می گفتم: «پروردگارا، یعنی روزی خواهد رسید که به زیارت قبر مطهر فرزند فاطمه (س) بروم؟»
#این آرزو، امید بخش ادامه ی زندگی ام بود تا اینکه هر روز خبرهایی مبنی بر باز شدن راه کربلا از سوی صدام جنایت کار شنیده میشد.
☆در همین اضطراب وهیجان روزگار می گذراندم که شبی در عالم رویا، رضا را دیدم که بر در خانه ایستاده است.
نگران ومضطرب به نظر می رسید. مهربانانه گفتم: «مادرم، عزیزم رضا جان، چرا بر در خانه تکیه داده ای؟ چرا نمی آیی داخل؟» با شوخی گفتم: «نا پیدایی؟ #کجایی که ما نمی بینیمت؟»
گفت: «مادر، من همیشه اینجا هستم. همیشه شماها را می بینم امّا شما مرا نمی بینید».
☆دستش را مشت کرده بود. احساس کردم چیزی در دستش پنهان است. جلو آمد وگفت: «مادر، دستت را نزدیک بیاور». دست های آسمانی اش را جلو آورد. انگار چیزی را در دستم گذاشت. دستم را عقب کشیدم و باز کردم ودیدم چند دانه مروارید است. از خواب بیدار شدم به همان شکل دستم را بسته دیدم و هدیه اعطایی پسرم را به تذکره و جواز کربلا تعبیرکردم.
#چندروز بعد از این ماجرا در مهر ماه سال 1378 من و پدر شهید، به سمت کربلا، سرزمین دلاوری عباس وپایداری زینب (س) مشرف شدیم و آرزوی دیرینه ی من با عنایت فرزندم برآورده شد.
#این جا بود که به زنده بودن شهدا بیش از پیش معتقد شدم وخدای بی همتا را سپاس گزاردم.
#رضا صدایم را شنید و به کمکم شتافت.
#راوی: خواهر شهید
ادامه دارد.
#منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال تلگرامی و ایتای همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra