eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
588 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
تقصیر شماست... در زمان دانش آموزی، معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی، گاه و بیگاه خاطرات و تجربه‌هایی از سال‌های زندگی در ایالت اوهایو نقل می‌كرد و این گفته‌ها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد. ایشان می‌گفت: یک روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده، مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم ریچارد نیكسون - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است. به دلیل كثرت دانشجویان، كلاس‌ها در آمفی تئاتر برگزار می‌شد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن می‌آمد، دیگر فرصت آشنایی با یكایک دانشجویان را نداشت؛ اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را می‌پرسید. در یكی از همان جلسات نخست، به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم، از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد، قدری درباره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود، همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیه‌السلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد. این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او، ترجمه انگلیسی را تهیه كردم و هفته‌های بعد، به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا به او برساند. در جلسات بعد دیگر فرصت گفت‌وگویی پیش نیامد و من هم تصور می‌كردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل، تقریبا موضوع را فراموش كردم. روزی از روزهای آخر ترم،در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد. با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم،با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفته‌اش، بیشتر ترسیدم. با دیدن من روزنامه‌ای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت می‌بینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم، خبر و تصویر دردناک خودسوزی یک جوان را در وسط خیابان دیدم. او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: می‌دانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپی‌گری و موسیقی‌های اعتراضی و آسیب‌های اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست! من با اضطراب سخن او را می‌شنیدم و با خود می‌گفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟ او سپس از نهج‌البلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده، در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علی‌بن‌ابیطالب، به مالک اشتر را كپی گرفته‌ام و هر روز می‌خوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه، مرور می‌كنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و می‌پرسد: این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟ بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامه‌ای برای اداره حكومت بنویسند، نمی‌توانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است! دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: می‌دانی درد امثال این جوان كه زندگی‌شان به نابودی می‌رسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمی‌شناسند! آری، تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشته‌اید و پیام علی را به این جوانان نرسانده‌اید! دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور، نهج البلاغه است. این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره “باران غدیر” در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم، چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد. پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مظلومیت علی‌بن‌ابی‌طالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: شما در معرفی امام علی و نهج‌البلاغه موفق نبوده‌اید! باید پیام‌های امام علی را چون سیم‌كشی برق و لوله‌كشی آب به دسترس یكایک انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند. به عشق امیرالمومنین نشر دهید... https://eitaa.com/Yareanehamra
✨▪️✨▪️ غرور یک محصل و نوجوان را نشکنید... زیر را مطالعه کنید.در مورد ادیسون هم سرگذشت مشابهی،نقل شده. ••••••••••••••••••••••••••••••• *به نام خدا …* درود برشما مهربان و صمیمی روز بخیر 🔻*دکتر شیری در اینستاگرام خود نوشت:* 🔹️از دبیرستان تیزهوشان ، علامه حلی معروف اخراج شدم ، با الفاظی شبیه  به اینکه "هیچی نمیشوی، کودن"..... 🔹️پدر و مادر یکهفته پشت در مدیر مدرسه البرز نشستند تا آقای دزفولیان رخصت داد تا نوجوان را ببیند : 🔹️گفتش: معدل ۱۱ نشان می دهد که درس را که رها کرده ای، واضح و روشن هم اعلام کرده ای که می خواهی شاگرد مکانیک بشوی تو مکانیکی محل....چرا؟ گفتم: درس را دوست ندارم. گفتش:بجای درس تو این ماهها چه کرده ای؟ گفتم: برنامه نویسی گفتش: آقای مسگری! یک مساله برایش طرح کنید که برایش کدنویسی کند. 🔺️یک ربع بعد : مسکری: آقای مدیر! من برگه این پسر را که تصحیح می کنم ، می بینم که این بچه نابغه است ، ثبت نامش کنید ( علیرغم اینکه مدرسه البرز شرط معدل ۱۷ داشت) دزفولیان گفت: پسرجان! من به اعتبار خودم ثبت نام مشروط می کنم تورا، آبروی من را نبری. 🔹️پسر اخراجی علامه حلی ، با رتبه دورقمی ، مکانیک دانشگاه صنعتی شریف قبول می شود و رتبه یک کنکور ارشد همانجا به رشته ام بی ای می رود !!! 🔹️روزی در اوج موفقیتهای تحصیلی دانشگاهی ، برگه برنامه نویسی را پیدا کردم که آقای مسگری به عنوان آزمون ورودی ازم گرفته بود ، سوال درباره حرکت مهره اسب شطرنج از نقطه آ به نقطه ب بود ولی در نهایت تعجب فهمیدم کاملا غلط حل کرده بودم ! به هر زحمتی بود مسگری را پیدا کردم ؛ ازش پرسیدم با اینکه این مساله را اشتباه کد زده بودم ولی شما اعلام کردید این بچه نابغه است ، چرا؟ 🔹️من را به یاد آورد و خندید و گفت: آقای دزفولیان بهم گفته بود این بچه غرورش شکسته شده در مدرسه قبلی ، هرطور برگه اش بود مهم نیست ، تو بلند جلوی خودش و پدر و مادرش بگو که "نابغه" است" ؛ او نیاز دارد دوباره برخیزد وگرنه شاگرد مکانیک می شود. احترام تمام* ،معلمین  ، و مدیرانی که *انسان ساز* هستند ... 👏👏👏👏 ———————————————— کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
▪️▪️▪️ گذشته چه خبر؟ عجیب این دو تصویر! سال ۱۹۹۱ صدام دستور کشتار شیعیان در عراق را صادر کرد و از سلاح‌های شیمیایی برای سرکوب مردم نجف و کربلا استفاده کرد. ، زیارت کربلا در اربعین جرمی با مجازات شکنجه و اعدام بود. سال ۲۰۲۱ اما، بیش از ۱۶ میلیون نفر برای زیارت به کربلا رفته بودند! https://eitaa.com/Yareanehamra
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🌸✨🍃 زیبای یک نمره ی قرضی معلم، به شاگردش ☝️جالبه والدین مشاهده کنید.....👌 کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://t.me/Yareanehamra
♦️♦️ قاصدک کوچک صلح هم اگر باشید... ارزشمندتر از یک سفیر کبیر جنگ است. ✍جان_لنون : ❄️تصور کنید، مردی که "همسرش" به شدت "بیمار" است و چیزی به مرگش نمانده. راه نجات یک "داروی بسیار گران قیمت" است که در شهر فقط یک نفر هست که آن را می فروشد. فقیر داستان ما، هیچ پولی ندارد، هیچ آشنایی هم برای "قرض گرفتن" ندارد، به سراغ "دارو فروش" می رود و "التماس" می کند. به دست و پایش می افتد و عاجزانه خواهش می کند آن دارو را برای همسر بیمارش به عنوان "وام یا قرض" به او بدهد. "دارو فروش به هیچ وجه راضی نمی شود، به هیچ وجه.!" مرد ما دو راه دارد. یا دارو را "بدزدد و یا نظاره گر مرگ همسرش" باشد. مرد دارو را شبانه می دزدد و همسرش را از مرگ "نجات می دهد." "پلیس شهر او را دستگیر می کند." کلبرگ، "روانپزشک و نظریه پرداز" بزرگ قرن بیستم، با "طرح این داستان" مردم خواست به دو سوال "جواب" دهند: ۱- آیا کار آن مرد درست بود؟ ۲- آیا برای این دزدی، مرد باید "مجازات" شود؟ چرا؟ معروف کلبرگ تمام بزرگان دنیا را به چالش کشید.!" وی پس از طرح آن گفت: روی جوابی که می توانید به این سوال بدهید من می توانم "میزان هوش و شعور اجتماعی" شما را تشخیص دهم... "مهمترین قسمت" این سنجش، پاسخ به سوال "چرا" در سوال دوم بود. هر کس "جواب متفاوتی" می داد. "سیاستمداران بزرگ دنیا" به این سوال پاسخ دادند: ، باید "مجازات شود،" دزدی به هر حال دزدی است. پا گذاشتن مقررات،" به هر حال "گناه" است. فارغ از بیماری همسرش. آن مرد "درست نبود" اما مجازات هم نشود. زیرا فقیر است و راهی نداشته. هنگامی که از "گاندی" این سوال را پرسیدند، "پاسخ عجیبی" داد.! گاندی گفت: آن مرد درست بوده است و آن مرد نباید مجازات شود.!" چرا؟ قانون از آسمان نیامده است." ما انسان ها "قانون" را "وضع می کنیم" تا "راحت تر" زندگی کنیم. تا بتوانیم در "زندگی اجتماعی" کنار هم تاب بیاوریم. هنگامی که قانون "منافی جان یک انسان بی گناه" باشد، دیگر قانون نیست.! انسان ها در اولویت است." آن قانون باید عوض شود. گاندی گفت: بر قانون مقدم است. "کلبرگ پس از شنیدن سخنان گاندی گفت: بالاترین نمره ای که می توان به یک مغز داد همین است." امید روزی که انسانیت حرف اول رادرجهان بزنه... میتونه آدم باشد.... هرآدمی نمیتونه انسان باشد . ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ ویدئوی زیر: قطعه ای کوتاه و شنیدنی از زنده یاد سیمین بهبهانی باصدای فریدون فرح اندوز https://t.me/Yareanehamra
✨🌸🍃✨🌸 مش تقی....طنز👌👌 تقی تو بیمارستان بستری بود، ۱۵ نفر از اهالی محل خواستن برن عیادتش یه مینی بوس دربست گرفتن با راننده توافق کردن که نفری ۵ تومن بدن، راننده گفت یک نفر دیگه هم بیارید که صندلیها تکمیل بشن! بهش گفتن نه دیگه کسی نیست فقط ماییم.... حرکت کنند که یکی از دور بدو بدو اومد طرف مینی بوس راننده گفت آها یک نفر هم جور شد. گفتن برو ولش کن این مش رجب نحسه، اگه با ما بیاد حتما نحسیش مارو می‌گیره و یک اتفاقی میُفته ... گفت نه، من به این چرت و پرتها و خرافات اعتقاد ندارم. مهم کرایه صندلیهاست که تکمیل بشن و ۵ تومن بیشتر گیرم بیاد، خلاصه راننده وایساد، مش رجب رسید، در مینی بوس رو باز کرد گفت پیاده شید. تقی مرخص شده نمی‌خواد برید..... کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://t.me/Yareanehamra
🍃🌼🍃🌼 آموزنده 👌👌 همکار داشتم سر ماه که حقوق می‌گرفت تا 15 روز ماه سیگار برگ می‌کشید، بهترین غذای رستوران رو می‌خورد. اما نیمی از ماه رو غذای ساده از خونه  می‌آورد. که از اونجا منتقل شدم، کنارش نشستم و گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی؟ با تعجب گفت: کدوم وضع گفتم زندگی نیمی اشرافی و نیمی گدایی به چشمام خیره شد وگفت: تا حالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم نه! گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفته ای؟ گفتم نه! گفت: تاحالا غذای فرانسوی خورده ای؟گفتم نه! گفت: تا حالا تاکسی دربست رفتی؟ گفتم نه! گفت: تا حالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تاخوشحالش کنی؟ گفتم نه! گفت: اصلا عاشق بوده ای؟ گفتم نه! گفت: تا حالا یک هفته از شهر بیرون رفته ای؟ گفتم نه! گفت اصلا زندگی کرده ای؟ با درماندگی گفتم اره...نه...نمی دونم...!! همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز...!! اما حالا که نگاهش میکردم برایم جذاب بود... موقع خداحافظی تکه کیک خامه ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم را عوض کرد، او پرسید: میدونی تا کی زنده ای؟ گفتم نه! گفت: پس سعی کن دست کم نیمی از ماه را زندگی کنی ... 🍃🌼🍃https://eitaa.com/Yareanehamra❤️🍃
🍃🌼🍃🌺🍃 آموزنده 👌👌 نقل می‌کرد، یکی از دوستانم مدتی سردرد عجیبی گرفت و مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر برای او آزمایش‌هایی نوشت. ▫️بعد از تحمل استرس طولانی و صرف هزینه زیاد برای گرفتن نتیجه آزمایش‌ به بیمارستان رفتیم؛ چشمان و قلبش می‌لرزید. ▫️متصدی آزمایشگاه جواب آزمایش را به ما داد و خودش به ما گفت: شکر خدا چیزی نیست. دوستم از خوشحالی از جا پرید؛ انگار تازه متولد شده؛ رفت بسته شکلاتی خرید و با شادی در بیمارستان پخش کرد. ▫️متصدی آزمایشگاه به من هم کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو! چیزی نیست شکر خدا تو هم سالم هستی!!! از این کار او تعجب کردم! ▫️متصدی که مرد عارفی بود گفت: دیدی دوستت الان که فهمید سالم است، چقدر خوشحال شد و اصلا به خاطر هزینه‌ها و وقتی که برای این موضوع گذاشته ناراحت نشد. من و تو هم قدر سلامتیمان را بدانیم و با صرف هزینه‌ای کم در راه خدا، با زبان و‌ در عمل شکرگزار باشیم که شکر نعمت باعث دوام و‌ ازدیاد نعمت است. «و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن…» (ضحی آیه ۱۱). «اگر شکرگزار باشید قطعا برای شما زیاد میگردانیم…» (ابراهیم آیه ۷) https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
▪️▪️▪️ #فریادهای شهید مطهری بر تحریفات عاشورا : #قسمت هشتم : #گریه بر امام حسین علیه السلام با هر
▪️▪️▪️ شهید مطهری بر تحریفات عاشورا ▪️ قسمت نهم : واقعه برای،گریاندن مردم: ده، پانزده سال پیش که به اصفهان رفته بودم، در آنجا مرد بزرگی بود، مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی اعلی الله مقامه، خدمت ایشان رفتم و روضه ای را که تازه در جایی شنیده بودم و تا آن وقت نشنیده بودم، برای ایشان نقل کردم. آن روضه خوان که اتفاقا تریاکی هم بود، این روضه را خواند و به قدری مردم را گریاند که حد نداشت. پیرزنی را نقل می کرد که در زمان متوکل می خواست به زیارت امام حسین برود و آن وقت جلوگیری می کردند و دست ها را می بریدند تا این که قضیه را به آنجا رساند که این زن را بردند و در دریا انداختند. در همان حال این زن فریاد کرد یا ابوالفضل العباس، یا ابوالفضل العباس، که داشت غرق می شد سواری آمد و گفت رکاب اسب مرا بگیر، رکابش را گرفت، گفت چرا دستت را دراز نمی کنی؟ گفت من دست در بدن ندارم، که مردم خیلی گریه کردند. حاج شیخ محمد حسن تاریخچه قضیه را این طور نقل کرد. گفت یک روز در حدود بازار، حدود مدرسه صدر (قبل از ایشان بوده و ایشان از اشخاص معتبری نقل کردند) مجلس روضه ای بود که بزرگترین مجالس اصفهان بود و حتی مرحوم حاج ملا اسماعیل خواجویی که از علمای بزرگ اصفهان بود در آنجا شرکت می کرد. معروفی گفته بود که من آخرین منبری بودم. منبری های دیگر می‌آمدند و هنر خودشان را برای گریاندن مردم اعمال می کردند، هر کس می آمد روی دست دیگری می زد، بعد از منبر خود می نشست تا هنر روضه خوان بعد از خود را ببیند. این مراسم تا ظهر طول کشید. دیدم هر کس هر هنری داشت به کار برد، اشک مردم را گرفت. فکر کردم که من چه کنم؟ همان جا این قصه را جعل کردم رفتم قصه را گفتم از همه بالاتر زدم. عصر آن روز رفتم در مجلس دیگری که در چارسو بود، دیدم آن که قبل از من منبر رفته همین داستان را می گوید. کم کم در کتاب ها هم نوشتند و چاپ هم کردند! این موضوع که دستگاه حسین دستگاه جدایی است و از هر وسیله ای برای گریاندن مردم می شود استفاده کرد، توهم و خیال و دروغ و غلط، یک عامل بزرگی برای جعل و تحریف شد! ادامه دارد... منبع نشر، کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌺🍃🌺 هست..... یک معجزه ای که چندین بار ارزش گوش دادن دارد..... هر انسان ناامیدی را به زندگی برگرداند.👌 دانلود کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
🍃🌹🌷🌹🍃 سالروزِ عملیات کربلای چهار بسر میبریم... یکی از رزمندگان دفاع مقدس از خاطرات آن روزها چنین بیان می کند : شب برای خیلی از بچه های رزمنده که در این عملیات شرکت داشتند. فراموش نشدنی است... که بعد از نزدیک به 38 سال هنوز هم که به یاد آن شب می آفتم بغض گلویم را می فشارد و اندوهگین می شوم . و چه میدانید کربلای چهار یعنی چه؟!!! شرکت کننده گان در کربلای 4 که بپرسید یک جمله شنیدنی دارند که خیلی عجیب است . 🏴 می گویند : ستارگان آسمان بالای سر اروند رود و نهر خین  ، آن شب صحنه هایی را دیدند که خورشید تا قیام قیامت از دیدن آن محروم است!   خدایا اینان چه دارند میگویند؟ مگر کجا بوده؟ بدانید کربلای چهار چه خبر بوده؟ با چشم دل بخوانید : 🏴جنازه بچه ها کنار هم جمع شده بودند،بعضی سر نداشتند،بعضی دست و پا نداشتند، بعضی در لباس غواصی  شهید شده بودند،آرام آرام بدن آنها را از سیم خاردار ها جدا میکردند و به طناب گره میزدند و در آب رها میکردند،دو نفر بسیجی اول طناب را میگرفتند و دو نفردیگر  آخر طناب را که شهدا را به عقب برگردانند. تاریکی اروند،صفی از پیکر پاره پاره شهدا در آب روان بود‌.🌹🌷 شاهد صحنه هایی از منتها الیه مظلومیت و شجاعت و ایثار بود... به پرواز درآمد،خدایا!میان این همه انسان که در شهرها در خانه های گرم و نرم خود خوابیده اند،چند نفر چنین صحنه هایی به مخیله شان خطور می کند؟ نفر باور میکنند که این جوانان برای امنیت و آسایش آنها اینچنین از همه چیز خود گذشتند؟ چند نفر مظلومیت این بچه ها را شناختند؟ 🏴کربلای_چهار عملیات_فریب بود یا نبود؟ لو رفته بود یا نرفته بود،اینها مال دانشکده های جنگ است،آنجا که میگویند اگر انواع و اقسام  تجهیزات دارید ،  اگر پشتوانه ماهواره ای دارید و  ......... کربلای چهار داستان تکنیک و تاکتیک نیست،داستان عشق است !    از کربلای چهار بیشتر بدانید.؟ پست بعدی ما را همراهی کنید... میفرستیم به ارواح تابناک و مطهر شهدای دفاع مقدس ، علی الخصوص شهدای مظلوم عملیات کربلای چهار 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra