همسفران دیار طغرالجرد
💊💊💊 #موضوع پزشکی امروز کانال همسفران دیارطغرالجرد: #بیماری های عفونی فصل پاییز : [ قسمت
💊💊💊
#موضوع پزشکی امروز کانال همسفران دیارطغرالجرد:
#بیماری های عفونی فصل پاییز :
[ قسمت سوم ]
#چهارمین بیماری های عفونی فصل پاییز، می توان به " گلودرد " اشاره کرد.
4. گلودرد :
#ممکن است در هوای سردتر احساس خراش یا درد در گلو کنید که منجر به گلودرد می شود. گلودرد نیز از علائم آلرژی، سرماخوردگی و آنفولانزا است.
#علائم :
صدای خشن
مشکل در بلع
غدد متورم در گردن
از دست دادن اشتها
لرز
خارش و آبریزش چشم
دردهای عضلانی و بدن
گرفتگی بینی
#نکات پیشگیری :
از مکان های شلوغ خودداری کنید.
دست های خود را اغلب بشویید.
دهان خود را بپوشانید.
نوشیدنی ها، غذاها یا ظروف خود را با دیگران به اشتراک نگذارید، به خصوص اگر بیمار هستند.
5. نوروویروس :
#نوروویروس باعث التهاب معده می شود. بسیار مسری است و از پاییز تا زمستان در نوسان کامل باقی می ماند. این بیماری می تواند از فردی به فرد دیگر یا از طریق غذاهای آلوده به ویژه غذاهای دریایی منتقل شود.
#علائم :
اسهال
احساس بیماری
درد یا گرفتگی شکم
درد عضلانی
تهوع و استفراغ
#نکات پیشگیری :
دست های خود را بعد از استفاده از توالت و قبل از خوردن یا تهیه غذا به خوبی بشویید.
زمانی که بیمار هستید غذا درست نکنید و از دیگران مراقبت نکنید.
دستشویی و توالت خود را با مواد ضدعفونی کننده تمیز کنید.
غذاهای دریایی را به طور کامل بپزید، زیرا نورویروس می تواند در دمای بیش از 140 درجه فارنهایت زنده بماند.
#ششمین بیماری های عفونی فصل پاییز، می توان به "عفونت حاد گوش " اشاره کرد. با ما بمانید.....
✨برای تک تکِ شما آرزوی سلامتی داریم...🙏
https://eitaa.com/Yareanehamra
همسفران دیار طغرالجرد
🌷🌷 #قسمت چهل و ششم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه شهید سیداسدالله حسینی 🌷 [ قس
🌷🌷
#قسمت چهل و هفتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد )
#زندگی نامه شهید سیداسدالله حسینی [ قسمت دوم ]
کودک با خودش گفت: « کاش من هم میتوانستم مثل مادرم یک مرد باشم».
#همسران شهدا به راستی زینب زمانه بودند که در غیاب همسرانشان، هم پدر بودند وهم مادر که با پرورش فرزندانی شایسته، پیام شهدا را به گوش مردمان زمانه رساندند.
«خاطرات»
#سلوک عموی شهیدم :
راوی: سیدرضا حسینی (برادر زاده شهید)
#عمویم مقید بود که هر شب با وضو بخوابد و قبل از خواب، چند آیه از قرآن را تلاوت کند و نیمه های شب از خواب برمی خاست و به تهجّد می پرداخت. شب های زمستان که آب حوض یخ میبست، یخ های روی حوض را می شکست و وضو میگرفت.
#در تابستان کار میکرد تا مخارج تحصیل و هزینه های زندگی اش را تأمین کند و کمک حال برادرش نیز باشد. هیچ گاه دیده نشد که به برادر بزرگترش بی احترامیکند یا خواسته ی نا معقولی از ایشان داشته باشد.
#مرتبهی آخری که میخواست به جبهه برود، برای خداحافظی نزد مادرش رفت. ایشان ابتدا با او مخالفت کرد و گفت: « تو هنوز جوانی و تازه داماد شده ای و یک سال هم از ازدواجت نگذشته ولی او با شوخی های منحصر به فردش، مادر را آرام و راضی نمود و سپس با خانواده و برادرش خداحافظی کرد، عازم جبهه شد و اندکی بعد به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.
#راوی خاطرات: حاجیه خانم رشیدی (همسر شهید)
"اهل قرآن که باشی، قرآن تو را می خواند."
#یک شب وقت خواب، آن شهید بزرگوار قصد داشتند آیه ای از قرآن را بخوانند.
#هر چه در قرآن جست و جو کردند، نتوانستند آیه ی مورد نظر را پیدا کنند و خوابیدند. صبح که از خواب بیدار شدند، بعد از خواندن نماز، قرآن را باز کردند و بدون جست و جو سراغ آیه ی مورد نظر رفتند و آن را خواندند و آنگاه به من گفتند: «دیشب در عالم خواب، شخصی را دیدم و او نشانی آیه را به من داد و گفت که آیه در کدام سوره ی قرآن قراردارد و آیه ی چندم است».
«درراه عشق مرحله ی قُرب و بُعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت»
#وقتی همسرم به شهادت رسید، من باردار بودم و هر پنجشنبه برای قرائت فاتحه به روستای رشک وسطی می رفتم. آن زمان در این مسیر خیلی کم ماشین رفت و آمد میکرد و من با سختی زیاد این مسیر را طی میکردم.
#یک روز با لندرور یکی از اقوام، به روستای رشک می رفتیم در بین راه به خاطر تکان های شدید ماشین، خیلی اذیت شدم. شب شهید را در خواب دیدم و به من گفتند: «دیگر لازم نیست سر قبر من بیایی، از همان جا هم که فاتحه بخوانی به من میرسد. دیگر به خودت سختی نده».
#بر سینه آن مدال شهادت ندیده ای:
#شبی در خانهی خویشاوند گرامیمان، شهید محمّد ایزدی، مهمان بودم و یکی از همرزمان شهید نیز آنجا حضور داشت و از من طریقه ی شهادت اسدالله را پرسید و من هم در جواب گفتم: «نمیدانم تیر به کجای بدن او اصابت کرده بود».
#همان شب شهید به خواب من آمد و گفت: «وقتی تو بالای سرم نشسته بودی و پیکر مرا نگاه میکردی، دستت روی سینه ی من بود و جای ترکشی که سینه ام را زخمیکرده و به قلبم خورده بود، ندیدی».
« وَ إِنَّکَ لَعلَی خُلُقٍ عَظیمٍ»
مهربانی و تواضع وی زبانزد همه بود. هرگز حاضر نمی شد کوچکترین ناراحتی برای دیگران پیش بیاید و اگر کسی به او بی احترامی میکرد، با خنده و مهربانی با وی صحبت میکرد. کوچکترین کینه و ناراحتی از کسی به دل نمیگرفت و همیشه خندان بود. حتی اگر بزرگترین مشکلی برای او پیش می آمد، به روی خود نمی آورد و ناراحتی خود را بروز نمی داد. بسیار صبور بود و همیشه با نرمی و آهستگی صحبت میکرد و حاضر نبود بلند صحبت کند. میگفت: «مگر ما با کسی دعوا داریم که بلند صحبت کنیم».
ادامه دارد...
منبع نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍂
#گویند:
که شهریور تمام 🍂🍁🍃
و مهر از راه رسید
#چه خوش خیالند!!!
مهر برای ما
مدتها ست که آغاز شده......
#مهر آنهایی که
دوستشان داریم.....
مهر - - به ماه نیست
مهر - - به دل است
#مهرتان پر از مهر و مهربانی❤️🙏
🍂نیم روز سومین روز از ماه رنگارنگ پاییز شما پر از مهر و دوستی، روزگار بر همگی خوش🍂🍂
کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬
https://eitaa.com/Yareanehamra
✨🌹✨🌹✨
*طنز جبهه *
#ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود...
ازش پرسیدم: چه حرفی برای مردم داری؟
با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن،
عکس روی کمپوت ها رو نکنن!!
#گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو....
#با همون طنازی گفت:
آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده ...!!
"هفته دفاع مقدس مبارک"
کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌷
https://eitaa.com/Yareanehamra