eitaa logo
همسفران دیار طغرالجرد
588 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
52 فایل
مذهبی ،اجتماعی ،تاریخی، فرهنگی. شما میتوانید نظرات انتقادات ، پیشنهادات و مطالب مفید خود را ارسال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همسفران دیار طغرالجرد
🦾🦵🦿 #موضوع پزشکی این هفته ی کانال همسفران دیارطغرالجرد: #آنچه که باید در مورد گرفتگی عضلات یا اسپا
🦾🦵🦿 پزشکی این هفته ی کانال همسفران دیارطغرالجرد: که باید در مورد گرفتگی عضلات یا اسپاسم ، علائم، علل و راه های درمان آن بدانیم : { قسمت پنجم } و اسپاسم‌ها امکان دارد از بروز بیماری‌های مختلفی مانند موارد زیر خبر دهد: *بیماری‌های کبدی *بیماری‌های مربوط به غده تیروئید *تنگی کانال نخاع *سختی شریان‌ها *بیماری‌های نخاعی *دیابت *بیماری‌های عفونی *کم‌خونی *تحریک اعصاب کمر توسط عوامل مختلف برای پیشگیری از اسپاسم عضله : فکر کنید باید برای همیشه با اسپاسم عضلات کنار بیایید. این‌طور نیست و یک سری راهکارها وجود دارد که پیروی از آن‌ها درصد بروز اسپاسم عضله یا گرفتگی عضلانی را تا حد زیادی کاهش می‌دهد. ادامه ی مبحث، به بعضی از این راهکارها اشاره می کنیم. و توضیحات مختصری راجع به هر کدام ارائه می دهیم. ۱ - مواد مغذی مورد نیاز بدن را تامین کنید. که مواد مغذی مورد نیاز بدن تامین نشود، عضلات دچار اسپاسم خواهند شد. اصلی‌ترین مواد مغذی که کمبود آن‌ها رابطه مستقیمی با افزایش گرفتگی عضلات دارد، پتاسیم و ویتامین B هستند. برای این که به خاطر کمبود مواد مغذی مورد نیاز بدن دچار گرفتگی عضلات نشوید، باید از خوراکی‌هایی در برنامه غذایی خود استفاده کنید که منبع غنی پتاسیم و ویتامین B محسوب می‌شوند. مصرف موز، گوجه فرنگی، پره زردآلو، جگر، عدس، مغزجات و مواد غذایی مشابه می‌توانید پتاسیم و ویتامین B مورد نیاز بدن را تامین کنید. ادامه دارد.... ♦️همواره وجودتان سلامت باشد. ♦️ کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همسفران دیار طغرالجرد
  🌹🌹 #قسمت هشتاد و هشتم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) #زندگی نامه سردار شهید، جانباز حاج
🌹🌹 هشتاد و نهم (کتاب زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد ) نامه سردار شهید، جانباز حاج حسن رشیدی [ قسمت بیست و ششم ]  : خود نوشته‌های شهید🌷 باخط : خط مقدم که رسیدیم، پشت خاکریزی که به‌صورت مارپیچ بود و طول زیادی هم داشت، از ماشین پیاده شدیم. چند نفری با برادر سلیمانی به طرف انتهای خاکریز رفتیم. مسئول خط آنجا بود و شبِ عملیات، نیروهای کرمان باید از آن نقطه پیشروی می‌کردند. این سمت خاکریز که مسیر ما بود به خاطر تردد ماشین های تدارکات، مثل آرد نرم شده بود و با هر قدم خاک‌ داخل پوتین‌هایمان می رفت. من نزدیک خاکریز حرکت می‌کردم و برادر سلیمانی و چند نفر دیگر از مسئولین دسته‌ها و گروهان ها، سمت چپ من بودند. ناگهان یک گلوله ی خمپاره 120 سوت کشان از بالای خاکریز عبور کرد. نگاهش می‌کردم که ببینم کجا به زمین می‌خورد. از سوت گلوله ‌فهمیدم که دور از خاکریز به زمین فرود می آید. سلیمانی که در اهواز لباس زرد پلنگی را بیرون آورده بود و یک دست لباس فرم نو پوشیده بود، به محض شنیدن سوت خمپاره، درازکش خوابید و صورتش را برگرداند به طرف من، دید من ایستاده ام و دارم به نقطه‌ی فرود گلوله نگاه می‌کنم، با حالت چشم غره به من گفت: « بخواب». من گفتم: « برادر سلیمانی، بلند شو و ببین گلوله در چه فاصله ی دوری از ما افتاده!».   دید من توجهی به حرفش نکردم و خودم را توی خاک ها نیانداختم با ناراحتی از جایش بلند شد و به نقطه‌ی انفجار گلوله که حدود 800 متر دورتر از ما بود، نگاه کرد. کمی خشمش نسبت به من کمتر شد.   اختیار نگاهم به ایشان جلب شد. دیدم از یقه ی پیراهن تا نوک پوتین هایش پر از خاک شده. خاک ها چنان نرم بود که به تار و پود لباس هایش هم نفوذ کرده بود. من در طول جنگ هر وقت برادر سلیمانی را می‌دیدم به یاد آن چشم غره و خاکی شدن لباس هایش می‌افتادم.   برادر سلیمانی ما را به مسئول خط که فرد قد بلند و رئوفی بود و اگر اشتباه نکنم نامش محمّد حسینی بود، تحویل داد و کارِ آشنایی ما با خط، در شب انجام شد و روز بعد برادر سلیمانی آمد و ما را به پایگاه اهواز برگرداند. روز که گذشت، ما را از اهواز به سوسنگرد انتقال دادند و در مدرسه‌ای مستقر شدیم. در مدت کمی‌که آنجا بودیم، هواپیماهای عراقی هر روز می‌آمدند و گوشه ای از شهر را بمب باران می‌کردند. جلسه ی قبل از عملیات، در پایگاه گلف اهواز تشکیل شد. من و حجت‌الاسلام غیاثی و چند نفر از مسئولین گروهان ها و معاونین و گردان ها را به پادگان گلف آوردند تا در جلسه حضور پیدا کنیم. زمانی که جلسه شروع شد، از حضور من و حاج آقا غیاثی درجلسه ممانعت به عمل آوردند و گفتند: «فرمانده تان اسم شما را برای حضور در جلسه به ما نداده است». آقا غیاثی به من گفت: « ما را از جلسه منع کردند از عملیات که نمی توانند منع کنند، بیا تا فرصت داریم، برویم و غسل شهادت بکنیم». به حمام رفتیم و غسل شهادت کردیم تا جلسه تمام شد و به سوسنگرد برگشتیم. حاج قاسم برای قبول فرماندهی گردان : به من خبر دادند که برادر سلیمانی کارم دارد. وقتی که در یکی از اتاق های همان مدرسه، خدمت ایشان رسیدم، به من گفت: «گردان ابوالفضل (ع) را تحویل شهید اکبر محمّد حسینی دادم. شما هم بیایید گردان، دو شهید را تحویل بگیرید». من قبول نکردم.   روز بعد شنیدم شهید سید جواد حسینی، دو گردان از کرمان به دزفول آورده و در یکی از پادگان های ارتش که به دستور شهید صیاد شیرازی در اختیار سپاه قرارگرفته بود، مستقر کرده است. ادامه دارد... نشر زندگی نامه شهدای بخش طغرالجرد، کانال همسفران دیارطغرالجرد 🌹 https://eitaa.com/Yareanehamra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌩🍃🌩 حکایت آموزنده 👌 ضعیف و ماهی قوی !!     ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد.   حفظ آن نداشت ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش در ربود و برفت.   صیادان دریغ خوردند و ملامتش کردند که چنین صیدی در دامت افتاد و ندانستی نگاه داشتن.   گفت ای برادران چه توان کردن؟   روزی نبود و ماهی را همچنان روزی مانده بود.. بی روزی در دجله نگیرد و ماهی بی اجل بر خشک نمیرد... ⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️⚡️ فایل صوتی زیر: تصنیف بارون در نیم روز دوشنبه یازدهم دیماه ، از خداوند بخواهیم که بارون ببارد💦💦 آلودگی های زیستی مان را کم کند و هم دشت و بیابان خشکیده مان را آبیاری و هم دلهای بیمارمان را شفا…!!! همگی ختم بخیر، روزتان پراز اتفاقات ناب...🙏 کانال همسفران دیارطغرالجرد 🙏 https://eitaa.com/Yareanehamra
4_5830339145641232731.mp3
4.55M
« تصنیف بارون » 🔸• آواز: محمد رضا شجریان 🔹• کمانچه: کیهان کلهر 🔸• دف: بیژن کامکار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌩🍃🌩 مدرسه شهید مهدوی ،در زعفرانیه تهران👆👆 بدون هیچ توضیحی، مشاهده و خود قضاوت کنید..👌👌 کانال همسفران دیارطغرالجرد ⏬ https://eitaa.com/Yareanehamra