8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 #جامعه_کبیره :
#رحمت و محبتی که از طرف امامان معصوم
بر ما جاری و ساری میشود؛
مقطعی نیست،
بلکه #ابدی است..!
🎥 گزیده ای از کلاس جامعه کبیره
🔺 استاد: سرکار خانم شامیزاده
#محبت
#امام
#با_من_حرف_بزن
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 #تبریک:
بانو! آمدی تا غربتِ غریبِ این #برادر، با قدمهای انتظار و شوق شما، رنگ دیگری بگیرد.
تو فرزند امام موسی علیه السلام هستی و مادر این زمین؛ خواهر #امام رضا علیه السلام هستی و همه کس این مردم؛ شفاخانه دلشان، #قوت قلبشان، نشان راه و نور چشمانشان.
#بانو! چه خوب شد که آمدی!
ولادت باسعادت کوثر همیشه جاری کویر قم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارک باد😍🎉
📽 کلیپی مناسب #استوری و استاتوس واتساپ
#روز_دختر
#استوری
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
#عاشقانه_های_یک_منتظر:
💠 سفرنامه اربعین. قسمت دوم.
موقع خروج از منزل کوله را برداشتم و یه نگاهی به پشت سرم کردم، خانه خالی بود.
یه نگاهی به کوله و یه یا #علی.
از زیر قرآن رد شدم و سوار آسانسور.
همینطور که میآمدم پایین به این فکر میکردم که چقدر راحت باید بزاری و بری!
دیگه نمیخواستم پشت سرم را #نگاه کنم.
قلبم بی تاب #ارباب بود.
از خانه که بیرون آمدم همه را #نیت کردم.
به نیابت همه اساتیدم، اموات، ذوی الحقوق، فامیل، دوستان و همسایه ها، اهالی زینبیه اعم از خادمین و شاگردها و مخاطبین و کانال زینبیه و پیج و ....
موقع اذان مغرب زینبیه بودم.
السلام علیک یا #زینب کبری.
چه خلوت زیبایی....
#کنیز آخرین وداع رو با خانم خود میکند.
راستی مرگ هم به همین راحتیه؟!
بعضی ها برای بدرقه آمده بودند. میان اشک و گریه و التماس دعا ...
از زیر #قرآن رد میشیم و سوار اتوبوس.
با چند صلوات که یکی از همسفران گرفت راه افتادیم...
حس شب #عاشورا را دارم.
یعنی #امام میپذیرد؟
خبر های که میرسه خوب نیست!
و ما که اول راهیم.
حسین میکشی مرا ....
پرچم #شهیدی که به من افتاده شهید رزاقی هست.
به پارکینگ ایران خودرو رسیدیم.
اتوبوسهای #عراقی ردیف ایستاده بودند و زائرهایی که دور آنها بودند یه حس خوب و شیرین داشت...
انگار یه مرحله نزدیکتر شدیم!!
حضور غیاب زائرها و #انتظار برای رسیدن بقیه ...
تو این فاصله شام خوردن زائرها و تجدید وضو.
شب و هوای خنک تقریبا و بدون ازدحام .
انتظار سخته...
🔹 به قلم یک زائر اربعین.
#سفرنامه
#یک
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
#عاشقانه_های_یک_منتظر:
💠 سفرنامه اربعین. قسمت چهارم.
نزدیک مرز هستیم.
توی راه #توفیق شد در مورد چند تا حدیث با دوستان مباحثه کردیم.
نکات خوبی مطرح شد.
انشاالله که این نکات، نگاه جدیدی در این #مسیر بهمون بده و باعث بشه بیشترین بهره وری رو داشته باشیم.
حس اینکه ۶ تا امام #معصوم اون طرف مرز منتظر هستند و آغوش باز کردند آدم رو دیوانه میکنه!
جلوه معشوق بر #عاشق فتاد
ما به او محتاج بودیم و او به ما #مشتاق
انبوه ماشین های سر #مرز که تو بیابان رها شده نشان از عشق بی حد داره...
ماشین های که شاید تمام #سرمایه زندگی یه آدم باشه!
و حالا صاحبش به عشق #امام رهاش کرده و رفته.
چه حس کوچکی تو این دریا #عشق دارم!!
سوار اتوبوس شدیم و به عشق امام حرکت.
از مرز عبور کردیم بالاخره...
اما خیلی #سریع و شگفت انگیز
چقدر خوبه درست همون جایی که همه باید بارهاشون رو بگردند یهو یکی بیاد بهت بگه نمیخواد شما برو!!
چند ساعتی تا نجف زمان داشتیم.
هر چه به خانه #پدری نزدیکتر میشدیم حس بهتری پیدا میکردم.
#نجف که رسیدیم رفتیم سراغ یه موکب.
ولی هیچ جا نبود. خیلی شلوغ بود.
به همین دلیل کوله ها رو یه گوشه گذاشتیم و رفتیم حرم مولا #علی علیه السلام.
از لابلای ازدحام عبور کردیم و دیدیم تمام صحن و حرم ها تعطیل شده و بسته.
ظاهراً بدلیل ازدحام چند نفر خفه شده بودند.
خدا نکنه هیچ کس پشت در بسته بمونه!!
به زور جای نماز پیدا کردیم و بعد نماز بیهوش شدیم از #خستگی.
نفهمیدم چند ساعت خوابیدیم.
ولی با صدای یکی از #همسفران بیدار شدم.
چه خوبه خوابیدن تو خانه پدر!!
خیلی #آرامش داره...
انگار همه خستگیهای وجودت یک جا خارج میشه
نزدیک #مغرب یه #زیارت و روضه کوچک و چند کلمه صحبت...
نماز #جماعت رو با هم خوندیم و کوله ها رو جمع کردیم که راه بیفتیم.
اما یکی کم بود...
مجبور شدیم #صبرکنیم تا بیاد.
چشمهام رو بستم، کلی حرف های درگوشی با بابام داشتم ....
🔹 به قلم یک زائر اربعین.
#سفرنامه
#چهار
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 #دلنوشته_باطعم_اخلاص:
💠 موکب رسانه ای اربعین.
#زیارت،
به معنای میل کردن به چیزی و رویگردانی از چیز دیگری است.
#زائــر وقتی به زیارت میره
از هرچی غیر از #امام روی برمیگردونه
و
یک #اُنس قلبی بین او
و کسی که به زیارتش رفته برقرار میشه.
به همین دلیل وقتی قصد و توجه امام بزرگی را میکنیم، میگوییم:
میخواهم بروم زیارت...
🎙 شناسه بحث: "زیارت"، صفر ۱۴۰۰، سرکارخانم نظری
📸 شما هم میتونید حس و حال و خاطرات اربعین ۱۴۰۱ رو به صورت لحظه ای با موکب رسانه ای اربعین به اشتراک بگذارید.
🆔 @Yamahdi_salam
#موکب_رسانه
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
#عاشقانه_های_یک_منتظر:
💠 سفرنامه اربعین. قسمت یازدهم.
نفهمیدم کی خوابم رفت که با ضربه جانانه یک زائر #عراقی به سرم بیدار شدم!
تا اومدم بفهمم چی شده آن یکی کوله رو کوبوند تو سرم ...خدا رو شکر کلا بعضی ها راحتند!!
در کل عراقی ها دو دسته هستند.
یک دسته فوق العاده #مهربان و خدمتگزار به زائر و یک دسته #خودخواه و متنفر از ما ....
البته دسته دوم کم هستند و اکثریت رو گروه اول تشکیل میده.
خادمین این موکب از گروه اول هستند و فکر کنم همه تحصیل کرده اند. از نوع رفتارها و #اخلاقشون پیداست.
نماز و ناهار و قرآن و ذکر ...
دارم سعی میکنم کمی بخوابم چون امشب رو دوست دارم اگر #حسین علیه السلام بپذیرد در کنار مادرش برایش گریه کنم انشاالله.
نشد که بخوابم!!
سرو صدای زیاد و ...
حدود ساعت ۴/۳۰ آماده شدیم که راه بیفتیم.
یکی از بچه ها حالش خوب نبود.
هر چه #اصرار کردم ماشین سوار بشه و بره قبول نکرد.
تا عمود ۱۳۰۰ که راه آمدیم دیدم بزور خودش رو میکشه.
لذا یه #ماشین گرفتم و سوار شدیم.
همه کلی خوشحال شدن :)
ما را تا عمود ۱۳۸۰ آورد.
اونجا پیاده کرد و چند تا عمود بعد گنبد حضرت #عباس علیه السلام دیده شد.
فقط کسی که تجربه #پیاده روی رو داشته میتونه بفهمه این تصویر چه حس و حالی داره.
تو راه نماز مغرب شد.
کنار خیابان فرش پهن کردیم و نماز خواندیم.
بعد نماز حرکت کردیم به سمت موکب #البرز...
حدود یک ساعتی راه رفتیم تا رسیدیم.
موکب استان البرز خیلی دورتر از #حرم بود سر راه هم نزدیک حرم حضرت عباس شدیم و سلام دادیم و هم حرم امام حسین علیه السلام.
از کنار #خیمه گاه هم عبور کردیم تا بعد از عبور چند خیابان شلوغ به #موکب رسیدیم.
الحمدلله یکی از بچه ها تو موکب برای ما جا گرفته بود.
لذا رفتیم و در مکان خودمان #مستقر شدیم.
بعد اینکه مستقر شدیم بعضی از بچه ها میخواستند برن حرم ...
قبل رفتن کمی صحبت کردیم و دعای #کمیل و روضه و...
خدا را شکر #امام خوب پذیرایی کرد.
یاد همه دوستان کردیم.
بعضی ها رفتند حرم و بقیه هم خوابیدند.
منم جز گروهی بودم که خوابیدم هر چه فکر کردم #حجتی پیدا نکردم که لابلای این همه مرد و فشار بریم سمت حرم علاوه بر این که میدونستم بدلیل #ازدحام نمیتوانند نزدیک شوند.
پاهام از درد فریاد میکرد. با #ماساژی که یکی از بچه ها داد کمی آروم تر شد.
یکی گفت خوب #سنی ازتون گذشته...
راست میگفت این چند روز هر بار جلوی آینه رفتم بیش تر از هر چیزی موهای #سفیدم جلوه میکرد..
بی اختیار زمزمه کردم #نوکرت داره پیر میشه....
حواست هست به #موهای سپید سرم...
از گذشته #شکسته ترم ....
قبل اینکه بیام یکی میگفت چرا صورتتون ریخته...
تو دلم گفتم داغ و #عزای حسین ریختن صورت هم داره!!
یکی میگفت چرا #قلبتون آنقدر فشار روش هست...
و من تو دلم #زمزمه میکردم وای از قلب حجه بن الحسن...
وای از دل زینب
🔹 به قلم یک زائر اربعین.
#سفرنامه
#یازده
#اگر_اهل_دلی_بسم_الله
#اینان_جوانان_زینب_اند
🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
▪️دخترانهترین اربعین ▪️
💢 قسمت دوم.
چمدان بسته کنار اتاق ... 🧳
چادر اتو کشیده و لباسهای تا کرده ...
کفشهای جفت شده ...
همهشون نشونهی #انتظاره ...
انتظار حرکت ...
ولی تماسهای پشت سر هم از صبح که تاخیر داره پروازتون ✈️
و
آخرین تماس که پروازتون کنسل شد!😶
صبر کنید ببینیم میتونیم پرواز دیگهای براتون هماهنگ کنیم؟!
و با بهت به همه دور و برم نگاه میکنم.
نمیدونم چه #تقدیری خدا برام مقدر کرده
و
#امام چه #تربیتی در این سفر نهفته!
اما
یقین دارم به خیلی چیزها ....
به #نظام_ربوبی پروردگار که
⚜ هیچ چیز تصادفی نیست ⚜
به اینکه تحت اشراف مربی همه چیز اتفاق میافته
و ....
تو #انتظاری که دارم میکشم خیلی نکات تو ذهنم میاد ....
بی توفیقی.....
نه اصلا فکرش را هم نمیکنم ....❌
اینان #خاندان_کرم هستند و به بدی ما نگاه نمیکنند🥺
ضمن اینکه من تمام آنچه باید انجام میدادم رو کوتاهی نکردم ...✋
پس این گزینه حذف ....⛔️
اجازه نمیدم شیطان با سرزنش کردن من رو از #تربیتی که در این واقعه وجود داره محروم کنه ❌
تمام حواسم رو جمع آیههای پیرامونم میکنم
و از خدا میخوام بهترین تقدیر مورد رضاش رو رقم بزنه ...☺️
راضی و تسلیم نشستم و فکر میکنم ...
عجیبه دلشوره ای نیست ...🥰
#آرامش بر وجودم سایه انداخته ....
نگاهی به گوشیم میندازم و کلیپی از آیت الله میر باقری توجهام رو جلب میکنه 🎞
و
اولین #آیه پروردگار خودش رو نشون میده ...
کلیپ در مورد جاموندههاست...
میگه همینکه با تمام وجودت دوست داشتی اونجا باشی قبوله ✋
زیر لب زمزمه میکنم ...
⚜یا لیتنی کنت معهم فافوز و فوزا عظیما ....⚜
پیش خودم میگم گاهی #هجرت باید از همین دوست داشتنهای معنوی باشه ....
پس اولین قدم ...
⚜ خدایا هر چی تو بخوای ⚜
تو این وادی هر چی جلوت گذاشتن بردار و شکر کن ....☺️🙏
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
▪️دخترانهترین اربعین▪️
💢 قسمت سوم.
صبح که از خواب پاشدم قرآن رو باز کردم. آیات رحمت نزول باران اومد ...
دلم قرص شد که #امام کرامت میکنند و به لطف پروردگار مشکل بلیط حل میشه ...☺️✋
تو این فاصله یکی از بچه ها که قرار بود روز بعد ما بیاد نجف از اونجا زنگ زد و گفت شما کجایید؟
پرسیدم رسیدید؟
گفت حرم #امیرالمومنین علیه السلام هستیم 😍
گفتم ما نتونستیم بیاییم!
تلفن رو که قطع کردم
تو دلم گفتم خدایا چقدر ما هیچی هستیم ....
یاد جمله امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه افتادم
⚜عرفت الله بفسخ العزائم ....⚜
با همه وجودم فقر و عدم #قدرت رو حس میکردم ...
تا اراده #پروردگار نباشه هیچ امری صورت نمیگیره ...
و انسان ضعیف ترین موجود روی زمینه ...🥺
و پر ادعا ترین ...
یاد درس این هفته کتاب الصلوه افتادم توجه به عزت #ربوبیت و ذلت #بندگی ....
انگار خدا امتحان همه درسها رو گذاشته بود یه جا بگیره ...
لبخند روی لبهام امد و گفتم خدایا شکرت ...😌☺️
همین که امتحان میگیری یعنی #تحت_تربیت هستیم ....
منتظر شدم کمی ساعت بگذره و با چند نفر تماس گرفتم و گفتم تلاش کنند و بلیط بگیرند ....
ساعاتی گذشت و ....
گوشی رو که قطع کردم اشک هام رو صورتم جاری شد ....😭
فقط گفتم خدایا شکرت ...
رفتم تو پیام رسان و بلیط رو چک کردم...
درست بود ...
برای ساعت ۲۲/۳۰ ....
گفتم اقا ممنونم که به بدی ما نگاه نکردی ....🥺😭
بلند شدم بقیه کارهام رو انجام دادم و کمی استراحت تا برای #سفر آماده بشم ... 😍
هر چند تمام مدت به این فکر میکردم که با یه مسئله چند نفر ابتلا پیدا کردند و نگاه هر کدوم #متفاوت بود ...
یه نفر که با ادعای خارج از توانش باعث گرفتاری و به زحمت افتادن گروهی شد ...🤨
یک نفر تا اخرین لحظه با نگاه خوشبینانه برخورد کرد...☺️
یک نفر عصبانی شد ...😡
یک نفر دنبال راهکار گشت ...🤓
و یکی دنبال علت بود ....🤔
خلاصه هر کس از #زاویه_دید خودش به موضوع نگاه کرد ....
اما برای من #انتظارش جلوه کرد ...
انتظاری که هر لحظه فرج رو درخواست میکردم ....
و دعای فرج فی هذه الساعه ...
برایم معنا شد.
راستی انتظار ما برای #فرج اینگونه است؟
قبل حرکت قران رو باز کردم
جالب بود 😌
از امام خواسته بودم برایم بگویند در سفر به چه نکاتی توجه داشته باشم ...
با استعاذه شروع کنم و ....
با #قرآن میشود زندگی کرد ...
قران بهترین #دوست و یار تو میتونه باشه اگر باهاش انس بگیری ...😍☺️
باهات حرف میزنه ...
راهنمایی میکنه ...
تو همین حال بودم که پسرم با یک لیوان ICE Cafe جلوم ایستاد ...
نگاهش کردم دیدم با لبخند گفت بخور قبل رفتنت....☺️
از دستش گرفتم و بلند شدم بغلش کردم ....
چقدر بزرگ شده ...
چه زود بزرگ شده....
دیگه سرم فقط تا سینه اش میرسه ....🙈
گفت خیلی دلم میخواست باهات بیام ولی نشد ...
گفتم انشاءالله سال دیگه ...🥰
یاد سفرهای قبلی افتادم که رفیق سفرم بود ...
گفتم برات دعا میکنم...
تو دلم گفتم آقا جوانهام نذر جوان امام حسین علیه السلام....
برای #سربازی خودت تربیتشون کن ...🙏
بالاخره کارت پرواز رو گرفتیم و نشستم تا بنویسم ...🤓✍
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
▪️دخترانهترین اربعین▪️
💢 قسمت چهارم.
هواپیما که از زمین کنده شد دلم میخواست منم از همه #تعلقاتم جدا بشم ... ✈️
تعلقاتی که هر کدوم با یک جلوه خودنمایی میکرد ...
به زیر پام نگاه کردم خونههایی که پر بود از آدمهایی با تعلقات مختلف ...
هر لحظه کوچکتر میشدند و حقیقت خودشون رو با همه کوچکی و حقیری نشون میدادند ...
#هجرتی که از دیروز شروع شده بود هی تو گوشم زنگ میزد ....
خدایا من دارم حرکت میکنم بقیه را به خودت واگذار میکنم ☺️✋
چشمت که به السلام علیک یا اخا الرسول میافتد دلت هُری میریزد ....🙈😍
چقدر دلم سرگذاشتن روی ضریح مطهر #امام و نجوا کردن با او رو میخواست ...
حرم قسمت خانمها بسته بود بنابراین به یک #سلام از دور کفایت کردیم و یه گوشه صحن نشستم رو به امام ...
#دلتنگی نزاشت آروم بشینم و اشکها روان شد ...😭
با خودم عهد کردم تو این سفر هر چی دلم کشید از عبادات و ...انجام بدم.
انگار با همه وجودم نوای مولای مولای #امیرالمومنین رو میشنیدم ...
بعد ساعاتی باید حرکت میکردیم به طرف #مشایه اما دل کندن سخت بود 😔
هنوز دلتنگی بر طرف نشده بود و دل گره خورده به امام بود 🥺
دلم میخواست همون جا بمونه و منم دعا کردم که بمونه و جسم به سختی کنده شد و رو به سمت حرم امام حسین علیه السلام و مشایه ....✋
به موکب ۲۸۵ رسیدیم البته بخش زیادی رو با ماشین حرکت کردیم ☺️
نماز صبح بود و برای انجام فریضه باید توقف میکردیم
بعد نماز و استراحت و ...☺️
تو موکب امام #رضا علیه السلام که جا میگیری انگار تو بغل امام رضا علیه السلام هستی ...😍
حداقل برای من اینطوریه ...
هرسال باید تو این موکب استراحتی داشته باشم.
با اینکه مال استان نیست ولی برای من همین که تحت اسم مبارک آقا هست کفایت میکنه😌
اومدیم بیرون و یه مسافتی رو خواستیم ماشین سواربشیم...
یه ماشین دو کابین عراقی نگه داشت و ما رو سوار کرد 🚙
۱۰ نفر ادم پشت ماشین سوار شدیم 😳
البته خودتون حساب کنید چطور ۱۰ نفر میتونند جابشن ...
وسط راه نگه داشت و با رانی و موز ازمون پذیرایی کرد ...🤩
مثل همیشه #مهمان_نوازی و ....☺️😇
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
▪️دخترانهترین اربعین▪️
💢 قسمت پنجم.
کلا این سفر با سفرهای دیگه ظاهرا متفاوته ...😍
غیر از قبل از پرواز که ۲۴ ساعت بین زمین و آسمون موندیم تا بلیط دوباره پیدا شد و راه افتادیم 😐😉
بقیه سفر رو #امام در نهایت آرامش و راحتی و پذیرایی رقم زدند 😇
ما هم که از اول بنا بر این داشتیم که خودمون رو #رها کنیم به دستان امام....
لذا ضمن #تشکر از مهمان نوازی امام و شکر پروردگار ...
به متنعم شدن از سفره کرامت امام مشغول شدیم ...☺️😍
نمونه اش هم اینکه صبح رفتیم برای خوردن نون و پنیر صبحانه و با ران بریان شده و نان تازه پخته شده و مخلفات روبرو شدیم ....😋
⚜هذا من فضل ربی ....⚜
اما گذشته از این قسمت بحثی که بشدت ذهنم رو درگیر کرده و با یکی از دوستانم هم مفصل چت کردم،
پیرامون تمرکز روی #نقطه_درگیری امام با جبهه باطل بود ....
اینکه در حال حاضر امام کجا هستند؟🤔
آیا در پیاده روی و میان موکبها یا در نقطه درگیری جبهه #حقوباطل؟
⚠️شما هم کمی فکر کنید ...
به هر حال معیت در زیارت عاشورا دقیقا باید فهم شود که کجا اتفاق میفتد ...
راستش روزها اونقدر گرم هست که نمیشه راه رفت ...🙈
بنابر این صبر کردیم تا کمی از حرارت هوا کم بشه و بعد راه بیفتیم✋☺️
تو #موکبی که مستقر شدیم ویترین نظم #تشکیلاتی اونها بشدت به چشم میخورد ...👌
و خیلی خوب و تشکیلاتی کار میکردند👏
#هجرت و سفر الی الامام بشدت برام پر رنگه ....😍🥺
#زیارت خودش یک سفر هست ...
⚜زیارت یک سفر الی الله است⚜
از وادی ولایت امام و خود امام مستقیما واسطه است.
زیارت، چنین امر عظیمی است که آداب و مناسک دارد و حتی در روایات آمده که هم آثار #روانی دارد هم آثار #اجتماعی و هم آثار تاریخی...
و حالا تو #اربعین با بحث #ظهور هم قرین شده 😇🥺
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
▪️دخترانهترین اربعین▪️
💢 قسمت ششم.
دیشب حدود ساعت ۱۱ بود که رسیدیم #کربلا ...
یه #سلام از راه دور به امام دادیم و اشک و اه...🥺
بعد رفتیم موکب تا وسایلمون رو بزاریم و بیاییم برای زیارت ...😍
قسمت سخت سفر اربعین همین جاست که خسته وارد کربلا میشی و حالا باید مسافت زیادی رو تا پیدا کردن موکب طی کنی...🙈
دیگه اخرها کم آورده بودم ولی باید استقامت داشت در مسیر #امام و #اربعین، تمرین همه آمادگیهای ظهوره ...
عضلات پشت پام بشدت گرفته و درد ناک شده ولی به خودم قول دادم هیچی نگم ....
تمرین #صبر و #سکوت....☺️
خلاصه #موکب رو پیدا کردیم و اومدیم بریم جاگیر بشیم که یکی از همسفرها بدلیل گرمازدگی حالش بد شد و راهی سرم و ....🤒
تو موکب وقتی #خادم جای ما رو تحویل داد که مستقر بشیم یکی از خانمهای زائر شروع کرد به اینکه تا این خط مال ماست و ....😐
باز هم بحث تکراری منفعت طلبی ....
خیلی حرفه این همه راه با #گرما و #سختی بیایی ولی هنوز گیر این باشی که ده سانت جای تو بیشتر باشه ....😏
به هر حال جا اونقدر #تنگ بود که برای خوابیدن باید به پهلو میخوابیدی...🙈
بخصوص که بغلت هم یه #فرشته کوچولو خوابیده باشه و تو باید مراقب باشی بهش نزدیک نشی بیدار بشه ....🥰
بیشتر از #بچهها تو این سفر مامانهاشون خسته میشن و باید یه خدا قوت از همین جا بهشون گفت....خلاصه یک ساعتی دراز کشیدیم و بلند شدیم تا راهی حرم ارباب بشیم 😍✋
وضو که گرفتم زیر لب شعری میاومد #زینب به سر زنان آمد به کربلا .....😭
دستهام ناخودآگاه به سرم میخورد انگار دلم میخواست با زینب همراه و هم ناله باشم
۶۰۰ متری تا حرم فاصله داشتیم که تو خلوت اون وقت شب به سرعت طی شد و به باب سلطانیه رسیدیم
با فشار و #سختی وارد حرم شدیم و تو سرازیری قرار گرفتیم
دلچسب ترین #سرازیری دنیا ....😭😍
سلام آقا که الان روبروتونم ....✋
من اینجام و زیارتنامه میخونم ....
خدا رو شکر کردم که یک بار دیگه اربعین زیارت امام حسین علیه السلام قسمتم شد🙏
با همسفرها منتظر نماز صبح شدیم و بعد اومدیم تو #صف زیارت ...
با هر قدم #عشق بازی میکنی و کم کم نزدیک به حرم میشی و بعد یهو به خودت میای که روبروی ضریح هستی 😭
انقدر که از دور میتونی حرف بزنی نزدیک ضریح که میشی انگار وارد تونل وحشت میشی😐
چون خادمان عزیز و زحمتکش بصورت گروهی حمله میکنند و اصلا اجازه تمرکز نمیدن🙈
خلاصه اومدم کنار و یه گوشهای خلوت کردم و زیارت اربعین رو خوندم و به نیابت همه ملتمسین و حق داران و ....
من عادت دارم حتی به نیابت #اعضا_کانال هم زیارت میکنم هر جا میرم ...
بعد از ساعاتی اومدم بیرون و با همسفرها راهی موکب شدیم ✋😍
اما چه موکبی که چون بلد نبودیم هر چه بیشتر راه میرفتیم دورتر میشدیم!
آخر سر دوباره برگشتیم نزدیک حرم تا تونستیم موکب رو پیدا کنیم
راهی که ۶۰۰ متر بود رو دو کیلومتر راه رفتیم ....😔
وقتی رسیدیم موکب بی خوابی دیشب و خستگی و ....دست به دست هم داد و نزاشت گرما و سرو صدا و ...مانع بیهوشی بشه و از ساعت ۸ تا ۹/۳۰ خوابیدم🙈
بعد دیگه با #گرما بیدارشدم و ....
بعد نماز ظهر راه افتادیم طرف #نجف برای زیارت دوباره و #پرواز که بماند برای فردا شرح ماجرا....
🔰 ادامه دارد.
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
▪️دخترانهترین اربعین▪️
💢 قسمت هفتم.
خروج از #کربلا همیشه بغض خاصی داره🥺
مدام زیر لب تکرار میکنی
⚜ولاجعله الله اخرالعهد منی لزیارتکم.....⚜
پیش خودم گفتم خوبه آدم حتی اگر اجلش برسه ملائک نقال آدم رو بیارن کربلا که اخرین زیارتش نباشه ...😭
به هر حال برگشتیم سمت #نجف ...
#گرما خیلی شدید بود بطوریکه از صورتم آب میچکید 😐
ترافیک زیادی هم بود اما دلم میخواست حتما برم زیارت امیرالمومنین علیه السلام..
لذا هر طوری بود با همراهانم اومدیم سمت حرم ☺️🥺
رفتم یه لباسی عوض کردم و تجدید وضو و اومدیم تو حرم ...
خدا رو شکر حرم باز شده بود و رفتم کنار ضریح ...✋
#قلبم رو که به ضریح چسبوندم خنکای عجیبی وجودم رو گرفت...😌😍
چقدر دلم برای آغوش #پدرانه حضرت تنگ شده بود ...🥺
بعد از #زیارت اومدم تو صحن حضرت زهرا سلام الله علیها و رو برو ضریح آقا نشستم و نگاه کردم و کمی هم قرآن و تدبر و...☺️
درد و خستگی دیگه اجازه نمیداد
تا زمان حرکت به سمت فرودگاه کمی دراز کشیدم و #دخترانه سرم رو روی پاهای #پدر عالم گذاشتم ..🥺
نمیدونم تا حالا تو حرم امام حس این رو داشتید که خونه #پدرتون اومدید و قشنگ میتونید بی رودربایستی خستگی تون رو در بیارید و ....☺️🥺
ولی من اینطوری هستم و با امام خیلی راحتم #دخترانههای من بیشتر از اینکه با پدر دنیاییم باشه با پدرهای آسمونیم هست 😍😌
آخه تا خودم رو شناختم #پدر نداشتم و با پدرهای آسمونیم به لطف خدا انس گرفتم همه شادیها و غمها و دلتنگیهام با اونهاست و از این بابت هزار بار خدا رو شکر میکنم☺️
زمان حرکت به سمت فرودگاه رسید و اومدیم بیرون ...
یه نگاه دوباره به ایوان طلا و ضریح آقا کردم 🥺
هنوز نرفتم ولی چقدر دلم دوباره تنگ شده...
مثل #دخترها سر خم کردم و گفتم زود دوباره مهمانم کنید ...🙏😭
انگار بدرقه #امام رو حس میکردم و ...
تو فرودگاه از همراهانم جدا شدم
ساعت پروازمون متفاوت بود و این زمان خوبی بود برای خلوت و جمع بندی #سفر ...☺️🤓
سفری که با نیت #هجرت اومده بودم و حالا به این نتیجه رسیده بودم و زمزمه کردم
⚜میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز ...⚜
🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj