eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
3.1هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
233 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
✦┈┈••✾•🌺•✾••┈┈✦ (س) آیه‌های توانایی انسان را نوشت و سرود قدرت ایمان را سرود و شعر بلند رسالت را نگاشت... خانم جان، شما با هزار دلتنگی گره زدن به نام شما، به یاد شما... یقین دارم آمده بودید. یقین دارم آنها، آرامش خاطری برای زینت پدر و قرار دل بی قرار برادر بود... و یقین دارم هنگام رفتن، گره به گره برایشان طلب خیر کردی، آخر زینبیه منزل امیدشان است... تولدتان مبارک یار حسین ع ❤️ 📸 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj ✦┈┈••✾•🌺•✾••┈┈✦
🏴 سخت ترین مصیبت از زبان امام زمان(عج) 💠 حضرت "ارواحنافداه" نسبت به سه مصیبت وارد شده بر حضرت علیه السلام حساسیت بیشتری دارند: ◾️مصیبت عمه بزرگوارشان، (سلام‌الله‌علیها) ◾️مصیبت عموی وفادارشان، (علیه‌السلام) ◾️مصیت عموی شش ماهه، (علیه‌السلام) 💠حاج ملاسلطانعلی كه از جمله عبّاد و زهاد بوده است، می‌گوید: ◾️در عالم خواب به محضر والای علیه السلام مشرف شدم و عرض كردم: ◾️مولا جان، آیا آنچه در با این عبارت ذكر شده، درست است كه می‌فرماید: "پس صبح و شب بر شما كرده و به جای اشك می‌گریم"صحیح است؟ ◾️ فرمودند: بله. عرض کردم: آن مصیبت كه در آن به جای اشك خون می‌كنید كدام است؟ ⁉️آیا مصیبت علیه السلام است؟ فرمود: نه، اگر علی اكبر زنده بود، او نیز در این مصیبت خون گریه می‌كرد. ⁉️ گفتم: آیا مصیبت علیه السلام است؟ فرمودند: نه، اگر حضرت عباس هم در حیات می‌بود،در مصیبت آن خون میگریست. ⁉️گفتم: البته مصیبت علیه السلام است؟! فرمودند: نه، حضرت_سیدالشهدا هم اگر زنده می‌بود، در این مصیبت خون گریه می‌كرد. ⁉️ پرسیدم پس آن مصیبت كدام است⁉️ ◾️ فرمود: آن مصیبت اسیری عمه ام سلام الله علیها است... 📚 منبع احمد ‌قاضی زاهدی، شیفتگان حضرت مهدی، ‌ج 2، ص 144 ـ 145. شیفتگان حضرت مهدی(عج)، ج 1، ص 251. 🏴 اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🏴 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 2⃣ ویژگی دوم: جود و سخاوت روزى میهمانى براى امیرالمؤ منین (ع) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: اى فاطمه، آیا طعامى براى میهمان خدمت شما مى باشد؟ عرض كرد: فقط قرض نانى موجود است كه آن هم سهم دخترم زینب مى باشد. (س) بیدار بود، عرض كرد: اى مادر، نان مرا براى میهمان ببرید، من صبر مى كنم. طفلى كه در آن وقت، كه چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و كرم او باشد، دیگر چگونه كسى مى تواند به عظمت آن بانوى عظمى پى ببرد؟ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 ای که پدر شدی و جهانی را زینت داده ای!!! شنیده ام اسیران درگاهت جهانی را از اسارت داده اند... هر طور شده با بندهای اسارتی که نفس پاپیچم کرده خودم را به مجلس میلادت خواهم رساند ، مطمئنم ارباب عیدی خوبی برای مهمانانت کنار گذاشته... میخواهم از اسیری درگاهت را تمنا کنم... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 ای که پدر شدی و جهانی را زینت داده ای!!! شنیده ام اسیران درگاهت جهانی را از اسارت داده اند... هر طور شده خودم را به مجلس میلادت خواهم رساند، مطمئنم ارباب عیدی خوبی برای مهمانانت کنار گذاشته... میخواهم از اسیری درگاهت را تمنا کنم... 🔆 اطلاعیه مراسم میلاد با سعادت حضرت زینب س 🔆 جمعه تعطیل نیست! 😉😍 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 کبری(س) به دنیا آمده بود تا صبر و شکیبایی را از حضور خویش کند. حضرت زینب(س) باد 📽 کلیپی مناسب و استاتوس واتساپ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 دارد آبرو زیرا دلش با زینب است آبرو دار حقیقی در دو دنیا است راه ما راه حسین و ما کربلاست و اعتبار مکتب ما زینب است ◾️ سالروز حضرت زینب کبری "سلام الله علیها" تسلیت باد. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖: 📍امام رضا علیه السلام: شخصی که بدون بمیرد چنان است که در میان مردم نبوده و کسی که بمیرد و داشته باشد چنان است که هرگز نمرده است. 🔸من لایحضره الفقیه، ج3، ص481. 💠 : ۱. درختی خوش‌منظر و خوش بو ۲. پاکیزگی 🔰سوره اعراف ۱۲۳: فرعون با عصبانیت گفت: «یعنی، به موسی آوردید، آن‌هم بی‌اجازۀ من؟! یقین دارم این توطئه‌ای است که شما و موسی در شهر راه انداخته‌اید تا مردمش را آواره کنید!* حالا که این‌طور شد، حساب کار دستتان خواهد آمد: 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت دوم. موقع خروج از منزل کوله را برداشتم و یه نگاهی به پشت سرم کردم، خانه خالی بود. یه نگاهی به کوله و یه یا . از زیر قرآن رد شدم و سوار آسانسور. همینطور که می‌آمدم پایین به این فکر میکردم که چقدر راحت باید بزاری و بری! دیگه نمی‌خواستم پشت سرم را کنم. قلبم بی تاب بود. از خانه که بیرون آمدم همه را کردم. به نیابت همه اساتیدم، اموات، ذوی الحقوق، فامیل، دوستان و همسایه ها، اهالی زینبیه اعم از خادمین و شاگردها و مخاطبین و کانال زینبیه و پیج و .... موقع اذان مغرب زینبیه بودم. السلام علیک یا کبری. چه خلوت زیبایی.... آخرین وداع رو با خانم خود میکند. راستی مرگ هم به همین راحتیه؟! بعضی ها برای بدرقه آمده بودند. میان اشک و گریه و التماس دعا ... از زیر رد میشیم و سوار اتوبوس. با چند صلوات که یکی از همسفران گرفت راه افتادیم... حس شب را دارم. یعنی می‌پذیرد؟ خبر های که میرسه خوب نیست! و ما که اول راهیم. حسین میکشی مرا .... پرچم که به من افتاده شهید رزاقی هست. به پارکینگ ایران خودرو رسیدیم. اتوبوسهای ردیف ایستاده بودند و زائرهایی که دور آنها بودند یه حس خوب و شیرین داشت... انگار یه مرحله نزدیکتر شدیم!! حضور غیاب زائرها و برای رسیدن بقیه ...‌ تو این فاصله شام خوردن زائرها و تجدید وضو. شب و هوای خنک تقریبا و بدون ازدحام .‌‌ انتظار سخته... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هفتم. خلاصه بعد از پیاده شدن فهمیدیم آدرس رو اشتباه دادند و ۱۰۰ تا عمود دیگه باید بریم. دیگه هوا شده بود و ما هم خسته تر. تاولهای پام بشدت می‌سوخت. دردلم روضه ای برپا بود... گاهی روضه عطش و گاهی پاهای تاول زده و ... ولی از تازیانه و 😭😭 خبری نبود. هر چه هم نگاه میکردم هیچ چشم هیزی نبود و 😭 خلاصه عالمی بود و روضه ... با هر تعارف و شربت یک لعنت بر نثار میشد چقدر دلم برای تنگ شده بود که برام روضه بخونه... کم کم به نزدیکتر میشدیم به هم نزدیکتر... و صدای کاروان سلام الله علیها هم بیشتر بگوش میرسید. هر کار کردیم با ها نمیتونستم تماس بگیریم. تا اینکه تو یه خدمت رسانی امام رضا علیه السلام ۵ دقیقه وای فای مجانی دادن و ما تونستیم بفهمیم کجا رفتند. بازم امام رضا علیه السلام بداد رسید. چقدر دلتنگش شدم یهویی... راستی قبل اینترنت ما چطوری زندگی میکردیم؟ هیچی یادم نمیاد! انگار همیشه بوده ... زندگی بدون غیر ممکن شده! به موکبی که رسیدیم جای سوزن انداختن نبود. سالنهای شلوغ و و ... ولی چاره ای نبود.. چون پاها دیگه حتی برای یک قدم هم همراهی نمیکرد. چند دقیقه‌ای فقط افتادم. عرق از سر و روم سرازیر بود ... به زور وضو گرفتم و خوندم و بدون غذا فقط دراز کشیدم. بعد از یک ساعتی سرو کله بقیه پیدا شد. فهمیدم که کردن و به جای اینکه دنبال من بیان رفتند استراحت و باعث شده گم بشن. چشم هام رو بستم و پیش خودم فکر کردم، پس علت اینکه منم تو این دنیا شدم بازیگوشیه! چند ساعتی به حمام و لباس شستن گذشت. خدا خیرش بده یکی از بچه ها خیلی کمکم کرد تو پهن کردن و جمع کردن لباسها. پا ترکیده بود و حسابی میسوخت! به سختی راه میرفتم و واقعا به کمکش احتیاج داشتم. هر کار کردم با این خوابم نرفت. پاها را پانسمان کردم و نماز و شام ... سعی کردم را ببندم بلکه خوابم ببره. از نماز صبح تا حالا نخوابیده بودم به سختی خوابم برد.... فکر کنم چشم خوردم از بس گفتند سرت رو میزاری زمین میخوابی! حالا اصلا خوابم نمی‌برد ... بشدت افکار مختلف تو جولان داشت. انگار مغزم خاموش نمیشد! بعد از کلی زمان بالاخره ساعت ۱۳ خوابم رفت و ساعت ۲ با صدای یکی از بیدار شدم و بقیه رو هم بیدار کردم. آماده شدیم و راه افتادیم نماز شب رو تو راه خواندیم. صبحانه خوردیم و موقع اذان صبح تو یه موکب ایستادیم برای نماز... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
‌ ▪️دخترانه‌ترین اربعین▪️ 💢 قسمت ششم. دیشب حدود ساعت ۱۱ بود که رسیدیم ... یه از راه دور به امام دادیم و اشک و اه...🥺 بعد رفتیم موکب تا وسایلمون رو بزاریم و بیاییم برای زیارت ...😍 قسمت سخت سفر اربعین همین جاست که خسته وارد کربلا میشی و حالا باید مسافت زیادی رو تا پیدا کردن موکب طی کنی...🙈 دیگه اخرها کم آورده بودم ولی باید استقامت داشت در مسیر و ، تمرین همه آمادگی‌های ظهوره ... عضلات پشت پام بشدت گرفته و درد ناک شده ولی به خودم قول دادم هیچی نگم .... تمرین و ....☺️ خلاصه رو پیدا کردیم و اومدیم بریم جاگیر بشیم که یکی از همسفرها بدلیل گرمازدگی حالش بد شد و راهی سرم و ....🤒 تو موکب وقتی جای ما رو تحویل داد که مستقر بشیم یکی از خانم‌های زائر شروع کرد به اینکه تا این خط مال ماست و ....😐 باز هم بحث تکراری منفعت طلبی .... خیلی حرفه این همه راه با و بیایی ولی هنوز گیر این باشی که ده سانت جای تو بیشتر باشه ....😏 به هر حال جا اونقدر بود که برای خوابیدن باید به پهلو میخوابیدی...🙈 بخصوص که بغلت هم یه کوچولو خوابیده باشه و تو باید مراقب باشی بهش نزدیک نشی بیدار بشه ....🥰 بیشتر از تو این سفر مامان‌هاشون خسته میشن و باید یه خدا قوت از همین جا بهشون گفت....خلاصه یک ساعتی دراز کشیدیم و بلند شدیم تا راهی حرم ارباب بشیم 😍✋ وضو که گرفتم زیر لب شعری می‌اومد به سر زنان آمد به کربلا .....😭 دستهام ناخودآگاه به سرم میخورد انگار دلم میخواست با زینب همراه و هم ناله باشم ۶۰۰ متری تا حرم فاصله داشتیم که تو خلوت اون وقت شب به سرعت طی شد و به باب سلطانیه رسیدیم با فشار و وارد حرم شدیم و تو سرازیری قرار گرفتیم دلچسب ترین دنیا ....😭😍 سلام آقا که الان روبروتونم ....✋ من اینجام و زیارتنامه میخونم .... خدا رو شکر کردم که یک بار دیگه اربعین زیارت امام حسین علیه السلام قسمتم شد🙏 با همسفرها منتظر نماز صبح شدیم و بعد اومدیم تو زیارت ... با هر قدم بازی میکنی و کم کم نزدیک به حرم میشی و بعد یهو به خودت میای که روبروی ضریح هستی 😭 انقدر که از دور میتونی حرف بزنی نزدیک ضریح که میشی انگار وارد تونل وحشت میشی😐 چون خادمان عزیز و زحمتکش بصورت گروهی حمله می‌کنند و اصلا اجازه تمرکز نمیدن🙈 خلاصه اومدم کنار و یه گوشه‌ای خلوت کردم و زیارت اربعین رو خوندم و به نیابت همه ملتمسین و حق داران و .... من عادت دارم حتی به نیابت هم زیارت میکنم هر جا میرم ... بعد از ساعاتی اومدم بیرون و با همسفرها راهی موکب شدیم ✋😍 اما چه موکبی که چون بلد نبودیم هر چه بیشتر راه میرفتیم دورتر میشدیم! آخر سر دوباره برگشتیم نزدیک حرم تا تونستیم موکب رو پیدا کنیم راهی که ۶۰۰ متر بود رو دو کیلومتر راه رفتیم ....😔 وقتی رسیدیم موکب بی خوابی دیشب و خستگی و ....دست به دست هم داد و نزاشت گرما و سرو صدا و ...مانع بیهوشی بشه و از ساعت ۸ تا ۹/۳۰ خوابیدم🙈 بعد دیگه با بیدارشدم و .... بعد نماز ظهر راه افتادیم طرف برای زیارت دوباره و که بماند برای فردا شرح ماجرا.... 🔰 ادامه دارد. 🆔 https://eitaa.com/ZeynabiyehGolshahrKaraj
هدایت شده از آشپزیِ زندگی سالم
صبح از در این خانه که وارد میشوم اذن دخول میگیرم و دعایِ" سُبْحانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين" "الصافات آیات ۱۸۰ تا ۱۸۲" را به رسم عادت زمزمه میکنم. و سلام می‌دهم به بانوی دمشق، به عمه جانم، حضرت زینب "س" همه می‌دانند قدر این مکان را این را از تک تک عاشقانی که می آیند و با آرامش، به گوشه گوشه های اینجا می‌نگرند می‌شود فهمید. فضا، فضای شفاست و ما وسیله ایم برای اتصال، و چه زیباست عاشقانه هایی که هر لحظه، با تو بسته می‌شود "حسین" ✍✍ "خادم الزینب". م. خواجه حسینی. ارتباط با مدیریت کانال: 👥️ @khhosseini199 س روز میلاد حضرت زینب "س" بر همه شما همراهان عزیز مبارک. التماس دعا 🤲🤲 👩🏻‍🍳https://eitaa.com/Cooking_Zendegi_salem_zeynabiyeh