eitaa logo
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
3.1هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
233 فایل
☎️ تلفن تماس: ۳۴۶۴۲۰۷۲- ۰۲۶ 👥 ارتباط با مدیریت کانال: @admin_zeynabiyeh غنچه های زینبی: @ghonchehayezeynabi ریحانه الزینب: @reyhanatozeynab بنات الزینب: @banatozeynab فروشگاه: @zendegi_salem_zeynabiyehgolshahr کتابخانه: @ketabkhaneh_zeynabiyeh
مشاهده در ایتا
دانلود
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*┅═⊰༻◼️ ﷽ ◼️༺⊱═┅ 🏴 گزیده ای از سخنرانی سرکار خانم شامی زاده ⚜️ روز هشتم صفر ▪️اکنون که شعار های حسینی با شرف و مردانگی از ورای ۱۴ قرن گذشته ... 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj *┅═⊰༻◼️◼️-◼️◼️༺⊱═┅*
*┅═⊰༻◼️ ﷽ ◼️༺⊱═┅ 🏴 گزیده ای از سخنرانی سرکار خانم شامی زاده ⚜️ روز نهم ماه صفر ✅مدیریت ورهبری بی نظیر یکی از اصرار مانایی کربلای امام حسین(ع) به واسطه مدیریت و رهبری بی نظیر سیدالشهدا است. موفقیت و دوام نهضتها، باتوجه به ضرورت اخذ تصمیم گیری های اساسی و حیاتی به ویژه در شرایط بحرانی، بستگی زیادی به توانایی مدیران و رهبران دارد. امام حسین(ع) نهضت عاشورا را به بهترین وجه ممکن، از شروع تا پایان و نیز پس از آن وبا در نظر داشتن همه ی مهارت های مدیریتی آن هم با در نظر گرفتن تمامی جوانب و ابعاد، اعم از مهارت های فنی و فنون نظامی و مهارت های سیاسی و اجتماعی و انسانی آن رهبری کرد. ✅وظایف اساسی یک مدیر: ۱_ تصمیم گیری ۲_ برنامه ریزی ۳_ سازماندهی ۴_ هماهنگی ۵_ هدایت و رهبری ۶_ نظارت و کنترل تصمیم گیری عبارت از انتخاب یک راه از میان چند راه باتوجه به در نظر گرفتن هدف، آینده نگری و ... است. برای نهضت عاشورا از شروع تا پایان تصمیم گیری های حساب شده و نه سلیقه ای اتخاذ شده است. علامه شهید مطهری قدس سره: علم بشر از تبیین تمام اهداف و فلسفه ی حماسه ی حسینی(ع) قاصر است. ✅برنامه ریزی صحیح و اساسی بر دو اصل استوار است: الف_ دقت در هدف گذاری ب_ پیش بینی دقیق اقدام های آینده و زمان بندی آن ✅نهضت امام حسین در دو بخش سازماندهی شد: بخش شهادت (عملیات نظامی) بخش اسارت (عملیات فرهنگی) 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj *┅═⊰༻◼️◼️-◼️◼️༺⊱═┅*
Hossein Taheri ~ UpMusicHossein Taheri _ Ah Az Doori (128).mp3
زمان: حجم: 4.02M
*┅═⊰༻◼️ ﷽ ◼️༺⊱═┅* 🏴 آه از دوری آه از دوری هر شب هستم 🏴 حرمِ تو ولی می بینم که دوباره خوابم انگار ...💔 🎤 کربلایی حسین طاهری 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj *┅═⊰༻◼️◼️-◼️◼️༺⊱═┅*
*┅═⊰༻◼️ ﷽ ◼️༺⊱═┅ 🏴 گزیده ای از سخنرانی سرکار خانم شامی زاده ⚜️ روز دهم ماه صفر ✅رهبری رهبری عبارت است از: قدرت تاثیر گذاری بر پیروان، به نحوی که بر اساس میل و خواسته ی خود جهت تحقق اهداف در موقعیت های گوناگونی حرکت کند و رهبر کسی است که بتواند با این شیوه افراد را به کار گیرد. مفهوم مدیریت در نظام اسلامی چیزی جز فرایند رهبری جامعه نیست. هدایت و رهبری در نهضت امام حسین بر پایه اصول و ارزش های دینی قرار داشت. خصوصیت های رهبری در خطبه امام سجاد(ع): ای مردم! خداوند به ما شش چیز عنایت فرموده: علم و دانش، حلم و بردباری، سماحت وجوانمردی، شیرینی بیان و فصاحت، شجاعت و پایمردی و محبت در دل های اهل ایمان. کنترل و نظارت از مهمترین وظایف مدیران است. در کنترل، دومساله اساسی و محوری وجود دارد: ۱_ نظارت و ارزیابی نتایج ۲_ پیگیری در امور ارزیابی های به عمل آمده وانجام دادن اصلاحهای لازم. نمونه هایی از نظارت و کنترل ابا عبدالله(ع) در نهضت عاشورا بررسی پستی و بلندی اطراف خیمه، سرکش و بازدید از آماده سازی اسلحه، ترک کردن مدینه و هجرت به سوی مکه، قطع مراسم حج و خروج نابه هنگام از مکه و همراه بردن زنان و کودکان، شهادت جانسوز طفل شیرخوار، صحنه غم انگیز گودال و شهادت با لبان تشنه و بریدن سر از قفا جلوه هایی از هنر رهبری جاودانه آن حضرت در تحقق و تداوم این نهضت است. محور های مشترک تبلیغی در هر شهر: ۱_ معرفی اسلام ۲_ بیان هدف از قیام ۳_ معرفی بنی امیه ۴_ جلوگیری از تحریف واقعیت های نهضت عاشورا خطبه ی حضرت زینب(ع) درشهر کوفه در حال اسارت از جنایت های بنی امیه در کربلا و نیز نحوه ی شهادت حضرت سیدالشهدا پرده برداشت، عمق فریبکاری و تزویر و ظلم ستم امویان را آشکار نمود. 🆔 @zeynabiyehgolshahrkaraj *┅═⊰༻◼️◼️-◼️◼️༺⊱═┅*
🔖 : ◾️ماه غم اومد، که پر از دردیم میخونیم، تا تو برگردی ای ماه بی نشون، خورشید آسمون شور از چشم ما بخون ⚫️ هم اکنون مراسم عزاداری روز اول ماه الحرام 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
🔖 : ◾️شروع عاشقیمون از همین جا بود قدیم ندیما زیر این با مادرم راهی شدم زلفم گره خورد به همین پرچم 🏴 مراسم عزاداری در خانه حضرت زینب سلام الله علیها هم اکنون در حال برگزاری است. 🔰 بخش غنچه های زینبی. 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هفتم. خلاصه بعد از پیاده شدن فهمیدیم آدرس رو اشتباه دادند و ۱۰۰ تا عمود دیگه باید بریم. دیگه هوا شده بود و ما هم خسته تر. تاولهای پام بشدت می‌سوخت. دردلم روضه ای برپا بود... گاهی روضه عطش و گاهی پاهای تاول زده و ... ولی از تازیانه و 😭😭 خبری نبود. هر چه هم نگاه میکردم هیچ چشم هیزی نبود و 😭 خلاصه عالمی بود و روضه ... با هر تعارف و شربت یک لعنت بر نثار میشد چقدر دلم برای تنگ شده بود که برام روضه بخونه... کم کم به نزدیکتر میشدیم به هم نزدیکتر... و صدای کاروان سلام الله علیها هم بیشتر بگوش میرسید. هر کار کردیم با ها نمیتونستم تماس بگیریم. تا اینکه تو یه خدمت رسانی امام رضا علیه السلام ۵ دقیقه وای فای مجانی دادن و ما تونستیم بفهمیم کجا رفتند. بازم امام رضا علیه السلام بداد رسید. چقدر دلتنگش شدم یهویی... راستی قبل اینترنت ما چطوری زندگی میکردیم؟ هیچی یادم نمیاد! انگار همیشه بوده ... زندگی بدون غیر ممکن شده! به موکبی که رسیدیم جای سوزن انداختن نبود. سالنهای شلوغ و و ... ولی چاره ای نبود.. چون پاها دیگه حتی برای یک قدم هم همراهی نمیکرد. چند دقیقه‌ای فقط افتادم. عرق از سر و روم سرازیر بود ... به زور وضو گرفتم و خوندم و بدون غذا فقط دراز کشیدم. بعد از یک ساعتی سرو کله بقیه پیدا شد. فهمیدم که کردن و به جای اینکه دنبال من بیان رفتند استراحت و باعث شده گم بشن. چشم هام رو بستم و پیش خودم فکر کردم، پس علت اینکه منم تو این دنیا شدم بازیگوشیه! چند ساعتی به حمام و لباس شستن گذشت. خدا خیرش بده یکی از بچه ها خیلی کمکم کرد تو پهن کردن و جمع کردن لباسها. پا ترکیده بود و حسابی میسوخت! به سختی راه میرفتم و واقعا به کمکش احتیاج داشتم. هر کار کردم با این خوابم نرفت. پاها را پانسمان کردم و نماز و شام ... سعی کردم را ببندم بلکه خوابم ببره. از نماز صبح تا حالا نخوابیده بودم به سختی خوابم برد.... فکر کنم چشم خوردم از بس گفتند سرت رو میزاری زمین میخوابی! حالا اصلا خوابم نمی‌برد ... بشدت افکار مختلف تو جولان داشت. انگار مغزم خاموش نمیشد! بعد از کلی زمان بالاخره ساعت ۱۳ خوابم رفت و ساعت ۲ با صدای یکی از بیدار شدم و بقیه رو هم بیدار کردم. آماده شدیم و راه افتادیم نماز شب رو تو راه خواندیم. صبحانه خوردیم و موقع اذان صبح تو یه موکب ایستادیم برای نماز... 🔹 به قلم یک زائر اربعین. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
: 💠 سفرنامه اربعین. قسمت هشتم: بعد نماز و مناجات و زیارت که تو راه خواندیم ... نوبت های هر روز رسید. نمیدونم بقیه تو این راه به چی فکر میکنند... ولی من خیلی اراده و برام پر رنگه حس میکنم دقیقا همین ها برای لازمه... البته ایثار و ... هم هست. ولی این دو تا پر رنگتر هست. با صدای کربلا ما داریم می‌آییم ... به خودم آمدم . صدای میثم مطیعی بود که از یک باند بزرگ روی چرخ دستی پخش میشد . خدا رحمت کنه خواننده اولیه این نوحه را اکبر شریعت که در زمان جنگ وقتی این نوحه رو میخوند هیچ وقت فکر نمی‌کرد که یک روزی در جاده الحسین خونده بشه ... یاد آن که به این نیت حرکت کردند و شهید شدند بخیر... به عمود ۱۰۰۰ که رسیدیم احساس کردم ترکیده ... با اینکه دیروز پانسمان کرده بودم ولی بیشتر می‌سوخت. درد پاها و ... هم اضافه شد. باز هم یاد اهل بیت و مصور اصلا انگار خدا این دردها را میده تا موقع روضه بیشتر بفهمیم. وقتی بچه ها تقاضای استراحت میکردند ... تو دلم میگفتم راستی وقتی اهل بیت امام حسین علیه السلام میشدند آیا تقاضای استراحت میکردند یا اینکه کسی اصلا به تقاضاشون توجه میکرد؟!!!!! خلاصه به سختی خودمان را رساندیم به عمود ۱۰۶۶ ... مدینه الحسن ... انگار این را گذاشتند تا مهمان های امام حسین علیه السلام قبل ورود به کربلا توسط پذیرایی بشن وارد موکب شدیم . البته به یک شهرک بیشتر شبیه بود. هیچی مثل آغوش کرامت امام حسن ع آرامبخش نبود... دیگه به سختی می‌تونستم راه برم با آخرین قوا خودم را کشیدم بالا و تو سالن محمد بن ابی بکر افتادم و خوابیدم. بعد یک ساعت خواب با صدای زنگ تلفن بیدار شدم . یادم رفته بود خاموش کنم دیگه هم خوابم نرفت... تا ماندیم همان جا ... خنک بود و فضایی کاملا متفاوت با تمام موکب هایی که تجربه کرده بودیم. تو این فاصله با یکی از بچه ها گفتگویی داشتم. 🆔 https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
امروز بعد از شهید آوردن... شهید گمنام! اولین بار نبود که زینبیه آورده بود، ولی حال و هوایی که امروز داشت رو دفعات پیش تجربه نکرده بودم. انگار همه امروز یه طور خاص گریه میکردن... یه طور خاص عزاداری میکردن... شاید دلیلش اینه که تو این مدت معنای شهید رو بهتر فهمیدیم، یا شاید هم این بخاطر حضور خواهر بوده... حال و هوای امروز فرق داشت! در عین شلوغی انگار تنهایی رو حس میکردی یه جورایی میشد بودن رو فهمید... نمیخوام شعار بدم اما؛ انگار بعد از تمام ماجراهای این چند ماه کشور، بهتر تونسته بودیم که معنای غربت، معنای اشک های امام علی و حضرت زهرا، معنای و معنای شدن رو بفهمیم.... بماند به یادگار ای از ۵ دی ۱۴۰۱ 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
زینبیه گلشهر کرج🇵🇸
🔖 #ویژه: سلام خدمت همه اعضای دوست داشتنی کانال زینبیه به ویژه #جوانها و #نوجوانها! از امشب، مورخه
🔖 : 🔰 : داخل اردوگاه بعد از مشخص شدن اتاق و هم اتاقی هامون، با وجود تعداد زیادی تخت با کمبود مواجه شدیم و بعضی ها که سابقه اردوی داشتن، روی زمین و بعضی ها مثل من رو تخت خوابیدن. از اون شب ها بود که با وجود خستگی، خواب قصدِ سر زدن به چشم هاتو نداره☺️ و باید دعوت نامه براش بفرستی😅 و اتفاقات و احساسات قشنگی رو برام تدارک دیده بود، که پذیراش بودم😊 اما به هر طریق، خوابی نه چندان عمیق رو آغاز کردم که بتونم صبح زود بیدار بشم. 💠 شنبه ۶فروردین نماز صبح و دعای رو تنها، کنار مزار همون شهید ۱۹ساله خوندم.😍 بعد از صرف صبحانه، سوار اتوبوس شدیم و بازدید از ها رو شروع کردیم. برای دیدن اولین یادمان، پیاده شدیم و همراه جمعیت، از مسیر باریک و با پستی بلندی زیاد، گذر کردیم. به یادمان شهدای که رسیدیم یکی از رزمندگانی که در اون حضور داشته برای جمعیتی که گروه گروه توی اون محیط نشسته بودن و با اشتیاق گوش می دادن، روایتگری کرد و جریان و نامگذاری عملیات فتح المبین رو شرح داد. نماز ظهر رو تو مسجد یادمان فکه اقامه کرده و توی سوله تازه احداث شده زیر چادر قرمه سبزی خوردیم 😋 بعد از ناهار هم از نزدیک سوله، آب هویج گرفتیم و مثل ندید پدیدها هی عکس انداختیم.😄 یادمان بعدی کانال بود، آقای خدابنده(مسئول کاروان) تو اتوبوس از همه مون خواست به احترام این شهدا، بدون کفش به زیارتشون بریم، کفش ها رو تو دست گرفتیم و وارد کانال شدیم. شاید شبیه لحظه ای که موسی علیه السلام تجربه کرده بود... شبیه ندای کفش هایت را بیرون بیاور! به وادی مقدسی وارد شده ای... راه رفتن تو خاک آسون نبود با هر قدم توی خاک فرو می رفتیم، گروه قبلی از کانال خارج شدن و جاشون رو به ما دادن . بعد از شنیدن و روایتِ ، کمی از خاکی که به راحتی توی دست نمی موند رو داخل مشما ریختم برای سوغات،😊 دونستن اینکه اون عزیزان خدا توی این اقلیمِ ، با و ، چند روز رو تحمل کردن و آخر هم ، جان به جانان سپردن، دل سنگ رو هم می سوزونه. و اینکه اون نفرات آخر چه ساعات و دقایقی رو صبوری کردن و چی به سرشون اومده، کسی نمیدونه😢 چقدر شبیه بود.... 😭 ادامه دارد.... 🆔https://eitaa.com/joinchat/589168647Cd580981c2f
هدایت شده از بنات الزینب
32.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا سکینه بنت الحسین (س) از همان لحظه که مشک را دست عمو داد تا سالیان سال میسوخت و میگریست گریه هایش مبلغ مذهب و عاشورا بود بچه ها با عمو خداحافظی نکردند قول عمو رد خور ندارد همه منتظر بودند! عمو بر می‌گردد... ◾️ ۵ ربیع الاول وفات حضرت سکینه(س) تسلیت باد __ ✨به جمع دخترونه بناتی ها بپیوندید. @banatozeynab •┈┈•❀🕊🍃🌸🍃🕊❀•┈┈•