eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صد بار بگفتم به غلامان درت تا آینه دیگر نگذارند برت ترسم که ببینی رخ همچون قمرت کس باز نیاید دگر اندر نظرت
عشقت آموخت به من رمز پريشاني را چون نسيم از غم تو بي سر و ساماني را بوي پيراهني اي باد بياور، ور نه غم يوسف بكشد، عاشق كنعاني را دور از چاك گريبان تو آموخت به من گل من غنچه صفت، سر به گريباني را آه از اين درد كه زندان قفس خواهد كشت مرغ خو كرده به پرواز گلستاني را ليلي من! غم عشق تو بنازم كه كشي به خيابان جنون، قيس بياباني را اينك آن طرف شقايق، دل من مركز سوزش داغ بر دل بنهد لاله ي نعماني را همه، باغ دلم آثار خزان دارد، كو؟ آن كه سامان بدهد اين همه ويراني را
خونابِ درد گشت و زِ چشمم فرو چکید هر آرزو که از دلِ خوش باورم گذشت
نعشه شعرم ولی دارم خماری میکشم گوشه دنج اتاقم بیقراری میکشم تکه های خاطراتم را کنارم چیده ام پشت عکس یادگاری یادگاری میکشم روزگارم را اگر یک روز نقاشے کنم یک قفس باخاطرات یک قناری میکشم
خواب دیدیم که رؤیاست، ولی رؤیا نیست عمر جز «حسرت دیروز» و «غم فردا» نیست هنر عشق فراموشی عمر است، ولی خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟ در پری خانه ما حوصله غوغا نیست ما پلنگیم! مگو لکه به پیراهن ماست مشکل از آینه توست! خطا از ما نیست خلق در چشم تو دل سنگ، ولی ما دل تنگ «لا الهی» هم اگر آمده بی «الا» نیست موج شوریده دل آشفته ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست بر گل فرش، به جان کندن خود فهمیدیم مرگ هم چاره دلتنگی ماهی‌ها نیست فاضل_نظری
ای پاسخ بی چون و چرای همه ی ما اکنون تویی و مسئله های همه ی ما کو آنکه در این خاک سفر کرده ندارد سخت است فراق تو برای همه ی ما ای گریه ی شب های مناجات من از تو لبخند تو آیین دعای همه ی ما تنها نه من از یاد تو در سوز و گدازم پیچیده در این کوه صدای همه ی ما ای ابر اگر از خانه ی آن یار گذشتی با گریه بزن بوسه به جای همه ی ما ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم اما تو بکش خط به خطای همه ی ما گر یاد تو جرم است غمی نیست که عشق است جرمی که نوشتند به پای همه ی ما در آتش عشق تو اگر مست نسوزیم سوزانده شدن باد سزای همه ی ما "فاضل نظری"
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم رم دادن صید خود از آغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم کوی تو که باغ ارم روضهٔ خلد است انگار که دیدیم ندیدیم، ندیدیم سد باغ بهار است و صلای گل و گلشن گر میوهٔ یک باغ نچیدیم ، نچیدیم سرتا به قدم تیغ دعاییم و تو غافل هان واقف دم باش رسیدیم، رسیدیم وحشی سبب دوری و این قسم سخنها آن نیست که ما هم نشنیدیم ، شنیدیم
یک کاسهٔ توتِ سرخ تقدیم تو بود 🍓 بفرمایید توت فرنگی صبح اول صبح 😁
💠 امیدآفرینی کنید ای هم‌وطنان که اهل علم و شعرید از جان شنوید حرف سردار امید دارید اگر کشور ایران را دوست باید که امیدآفرینی بکنید * ✍️، ۱۴۰۱/۰۸/۲۹ 🌸 حضرت امام خامنه‌ای روحی‌فداه: شما نویسنده، شما شاعر، شما عالم، شما روحانی، ایران اسلامی را دوست دارید؟ خیلی خوب، پس باید امیدآفرینی کنید (۱۴۰۱/۰۸/۲۸). 🇮🇷
از بینشِ ما دشمن مان خون جگر است شالوده ی ظلم وجور او در خطر است ای شاعر انقلاب، رهبر فرمود: امروزه «امید آفرینی» هنر است احمدرفیعی وردنجانی
🔹هیاهو🔹 و شیطان چه دارد؟ هیاهو هیاهو هجوم صداها، از این سو از آن سو به نعره، به نفرت، به طعنه، به تهمت صداها سه‌شعبه، صداها دو پهلو دمیده به گوسالۀ سامری باز به آواز فتنه، به آوای جادو نه جای تأمل نه تاب تحمل هیاهو هیاهو، هیاهو هیاهو به بانگ مناره قسم هیچ و پوچ است الم‌شنگۀ این همه برج و بارو بگوشی؟ صدای شهیدان می‌آید که روشن شود جبهه‌های فرارو سراپا خروشم، برادر بگوشم بخوان از حسین و رجزنامۀ او بخوان از «مِنَ المؤمنينَ رِجالٌ» بخوان‌ «رَبُّنَا الله ثُّمَ اسْتَقامُوا» صدا شو، رسا شو، از آن خدا شو در این های‌وهوها، هُوَ الحق هُوَ الهُو
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ شدیم سرو و به ما بی‌ثمر لقب دادند سرت بلند! بیا این‌هم از سرافرازی ━━━━💠🌸💠━━━━
دوای عاشق دلخسته را معشوق میداند کسی تا درد نشناسد نمیداند دوای من ‌    ‌
نمیگویم همین شب های ابرآلوده برگردی تو فرصت داری اصلا تا ابد..تا زود برگردی تو فرصت داری از هرجای این تقویم بی تاریخ بدون هیچ مرز،ای عشق نامحدود برگردی تو فرصت داری ای زیباترین فردایِ فرداها سحرگاهی که خواهی ماند..خواهی بود برگردی جهان آتش گرفته است از همین سمتی که ماهستیم تو باید از دل این نقشه ی پردود برگردی دراین کوه احتمال ریزش است انگار میگوید مبادا بی من از این جاده ی مسدود برگردی بیا موهات سمت باد را تغییر خواهد داد تو دریایی تو باید برخلاف رود برگردی همین یک غنچه باقی مانده از این شاخه ی مریم همین کافیست تا یک صبح خیلی زود برگردی
رخ نازنین مپوشان همه زیر زلف مشکین بگذار روز و شب را ز هم امتیاز باشد
آری، بهار هست، ولی چشمْ بسته است مردی میان سبزۀ چشمی نشسته است 🌷
فهم عاقل را به عاشق راه نیست ... هر چه گویم باز میگویی که چیست ؟ باید اول ؛ ترک هوشیاری کنی ... عشق را در خویشتن جاری کنی !!! هر زمان گشتی تو مست جام عشق ... خویش را انداختی در دام عشق !!! آن زمان شاید بدانی عشق چیست … چون کنی درک یکی را از دویست ... !!!                 "🌸 🍃 🌸🍃 🍃🌸🍃 سلااام روزتون بخیر💜🍃🌸🍃🌸
خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم وز بهر تو از هر دو جهان برخیزم خورشید تو خواهم که بیاران برسد چون ابر ز پیش تو از آن برخیزم سلام صبح بارونیتون بخیر🌸🌸
درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او که هر نفس ز سینه اش سمندری در آمدی یکی نبود ازین میان که تیر بر هدف زند دریغ اگر کمان کشی دلاوری در آمدی اگر به قصد خون من نبود دست غم چرا از آستین عشق او چون خنجری در آمدی فروخلید در دلم غمی که نیست مرهمش اگر نه خار او بدی به نشتری در آمدی شب سیاه اینه ز عکس آرزو تهی ست چه بودی ار پری رخی ز چادری در آمدی سرشک سایه یاوه شد درین کویر سوخته اگر زمانه خواستی چه گوهری در آمدی هوشنگ ابتهاج
دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند دیوانـه ها از حال هــم امّا خبر دارند آیینه بانـــو! تجربه این را نشان داده: وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است اصلاً تمــام قرص ها جز تــــو ضـــــرر دارند آرامش آغوش تو از چشم من انداخت امنیتی کــــه بیمه های معتبـــر دارند «مردی» به این که عشق ده زن بوده باشی نیست مردان ِ قدرتمند ، تنهــــا «یک نفـــــر» دارند! ترجیــــح دادم لحـــن پُرسوزم بفهمـــاند کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند! بهتــر! فرشته نیستم ، انسانِ بـــی بالــــــم چــون ساده ترکت می کنند آنان کـه پَر دارند می خواهمت دیوانه جان! می خواهمت، ای کاش نادوستانم از سر ِ تـــو دست بردارند… امید صباغ نو
خَــم به اَبرو میبــری جانــم به قربانَـت رَود ناز مَـکن جانِ دلــم دل را به یَغمـا میبـری...
این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری! جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری! سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری! جلّاد و شهید جابجا شد در مغلطه‌ی خبرگزاری! افسوس که چشم ْ‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری! کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری
سراسر غمزه هایت لاجوردی بود و من عمری به معشوقی پرستیدم بلای آسمانی را