eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
27 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
به سروستان گوهرشاد تو چون پا گذارم پر از نورم ، پر از عشقم ، پر از شور و شرارم تو آن دریای لطفی که به هنگام زیارت میان کشتی امن و امان تو سوارم
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
سلام تبادل فهرستی بعدیمون ان‌شاءالله جمعهء همین هفته با ما همراه باشید 🌸🌼
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دِگران رفتم از کوی تو لیکن عقبِ سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران، وای به حال دگران
از هرچه هست و نیست گذشتم ولی هنوز در مرز چشم‌های تو گیرم...فقط همین !
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است ...
در مکث زمان اگر چه پر جزر و مَدیم ما مجرم محکوم به حبس ابدیم یا پوچ دو دست سرد دنیاست و یا ما پشت همان دست که پوچ است زدیم @gida13
اگر غمگین غمگینم اگر آشوب آشوبم رهایم کن ز این دردم تو ای دلدار محبوبم اگر دستام میلرزه اگه چشمام بی سویند دلیل این صبوری باش بیا سنگ صبورم باش
منو دلتنگی و یک آه غلیظ از ته دل... نکنم عکس تورا سیر تماشا، چه کنم؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
لبت یزدی ترین قُطاب شهرِ عشق و شیرینی است... که تا می بوسمت، از گوشه هایش قند می ریزد....
خورده رقم از شوق تو کوچ پرستوها طعم لبت شد  الگوی محصول کندوها دیوان شعری که پر از شرح جنون ماست شد نُقل نَقل شب نشینی های شب بوها در شعر‌هایم چال روی گونه‌ات پر شد افتاد از رونق پس از این خال هندوها دست جهان در استعاره خالی است از تو تصویر چشمت پر شده در دست آهوها قدرت ندارم چشم بردارم ازین آتش شاگرد لب‌های تواند آشوب و جادوها وقتی که دردم دوری از آغوش گرم توست سودی نمیبینم در این درمان و داروها
از عشق مخفیانه چه جرمی بزرگتر؟! شاید سبک شدی دل من، اعتراف کن
عاشق شدیم و نظم جهان را بهم زدیم دنیا هنوز هم که هنوز است درهم است ...
لبریز غربتیم، پر از جاده‌ایم ما حالا که بی تو تن به سفر داده‌ایم ما این جاده گفته بود که رفتن رسیدن است! رفتیم و حال، از نفس افتاده‌ایم ما آیا برای او که دلش را به تو سپرد دلتنگ می شوی؟! چقدَر ساده‌ایم ما چیزی زیاد و کم نشده در جهان تو یک اتفاق بوده و افتاده‌ایم ما دل در مسیر عشق تو کم زخم خورده بود؟ زخمی بزن دوباره که آماده‌ایم ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من معلم هستم عاشقی پیشه‌ی من آسمانی راهم گاه گاهی قلمی می سایم از سر مهر نه جبر تا دل نازک شاگردانم پر احساس شود من معلم هستم عشق در خون کلاسم جاری است عطر یاس عرفان در کلامم ساریست تا سر زلف خدا را گره‌ای بر بندم به دل آبی شاگردانم من معلم هستم پر احساس بهار پر موسیقی باد آبشاران تپش قلب مرا می‌خوانند آبی دریا هم وسعت دید مرا می داند من ز هر فصل بهاری سازم پر نیلوفر و یاس تا شکوفا بشود دشت بی بوته شاگردانم می برم تا ملکوت می برم تا جبروت تا دل سبز خدا دور از وسوسه‌ی شر و گناه دور از دغدغه‌ی خاکی این دشت سیاه من معلم هستم همه دارایی من یک کلاسی است که برپا شده در کوه ولا همچنین قلم و کاغذ و یک تخته سیاه تا دری باز کنم تا ابدیت بر نور باز گویم به همه قصه‌ی شور سالکان ره طور من معلم هستم مالک مُلک هجا شاعر شعر رها واژه‌ها صف به صف استاده به پیش تا که آسان گذرم از خود و خویش تا که معنا بشوم در ره خلق تا که از هم بدَرَم جامه دلق در ضمیری که چو آبادی ما سرسبز است بذر انسانیِ انسان کارم عشق را با غم و غربت به تفاهم برسانم یکجا آدمی را همه تفهیم کنم فهم و فهماندن ومفهوم شدن را برسانم به کمال شاهراهی بکشم تا لب مرز وصال شمع این جاده شدن نقطه‌ی آغاز من است آسمانی شدنت پر پرواز من است "روز معلم بر پرچمداران علم و معرفت، معلمان عزیز مبارک باد
اگر خواهید بی‌تشویش باشید به راه عشق، دوراندیش باشید چه‌درپنهان، چه‌درپیدا، همیشه هوادار امام خویش باشید... (زرافشان)
بگو به عقربه ها موقع دویدن نیست که شب همیشه برای به سر رسیدن نیست
دوستت دارمِ من شکل مضارع دارد هر زمانم نگری من به تو مشغولم و بس...
باز هم شـب شـد و از خـلوت دل بیزارم بــایـد انـگـار دلــم را بــه دلــت بـسپـارم این‌هـمه آدم و این قـصهٔ تکراریِ شـب تو همان باش که من دوست‌ترش می‌دارم
ز چشمت مـاه می روید معلم دلت از مهـــر می گــوید معلم تو را ای روح سبـــز آســـمانی زمین با عشق می جوید معلم
درمکتب تــو درس چـه آموختنی است آنقدر که چشمم به لبت دوختنی است شاگـرد تـــو بودن افتخاری است مـرا هرنکته‌ی تو گوهری اندوختنی است
با حسرت دیدار، چه شب‌ها که سحر شد این عمر من و توست که بیهوده هدر شد هرگاه نسیمی به سر زلف تو پیچید خاکسترِ افروخته‌ام زیروزبر شد تا آمدم از وعده‌ی دیدار بپرسم لب‌های تو محدود به اما و اگر شد از چشم تو افتادم و دیدم که به جز من هر قطره که از چشم تو افتاد، گهر شد! در کوزه‌ی خشکیده، "نم"ی راه ندارد بیچاره نگاهی که به امید تو تر شد
امــروز که باســـواد و عالم هستیم در سایهٔ علم شاد و سالم هستیم یــادت نَــرود ای دل، تا آخــر عــمــر مدیـون مــحــبّــت مــعــلّــم هستیم!
عشق يعنی غزلِ رفتنش آغاز كنی به تهِ مصرعِ اول نرسی . . برگردد!
هدایت شده از اشعار "عاصی"
http: www.tebyan.net SoundGallery.html - TSB=Tebyan Sound Bank.mp3
2.92M
🌹ای مجاهد شهید مطهر 👌 با صدای: محمد گلریز 🌸 یاد و خاطره قافله سالار معلمان شهید 🌸 فیلسوف فرزانه آیت‌الله مرتضی مطهری(ره) و روز معلم گرامی و جاودانه باد. ❤️🇮🇷❤️