eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.9هزار ویدیو
32 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز و برگ و باران دستی پر از فقیری باید بیایی امشب دست مرا بگیری @abadiyesher
💔 دلتنگم از تعلّق و ایثارم آرزوست دلگیرم از فراق که دیدارم آرزوست گر وصل را به قیمت خون میتوان خرید در خاک و خون تپیدنِ بسیارم آرزوست با هر چه هست بر صف اهریمنان زدن با هر چه هست لذّت پیکارم آرزوست دستی به خون تپیده و دستی به اسلحه رزمی چنین میانه آوارم آرزوست تا آخرین نفس نکشم دست از نبرد مرگی چنان شهادتِ سنوارم آرزوست @abadiyesher
من زیستنم قصه‌ی مردم شده است یک «تو» وسط زندگی‌ام گم شده است @abadiyesher
اشک، چون راز دلم گفت، فتاد از نظرم با وجودی که به صد خون جگر حاصل شد... @abadiyesher
خودم را خوب سنجیدم بدون تو نمی ارزید…! @abadiyesher
دیوانه شدم عشق تو آخر به سرم زد هر چه به سرم آمده را عشق رقم زد  تن خانه نشین، روح من اما سر کوچه بر پنجره‌ای خیره شد و مست قدم زد  شاعر شدم آن شاعر دیوانه که بی تو هرشب جگرش سوخت و تا صبح قلم زد بی خوابی شب‌ها همه تقصیر دلم بود در قهوه ی خود چشم تو را ریخت و هم زد آنروز که گفتم به خدا نیستم عاشق خوردم قسم کذب و خدا بر کمرم زد در پای تو افتاده‌ام ای دوست نظر کن مجنون شده‌ام عشق تو آخر به سرم زد @abadiyesher
کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید @abadiyesher
دلم هوای تو دارد ولی چگونه ببندم هزار نامه به پای کبوتری که ندارم.. @abadiyesher
صبح و شامم بر مراد است و شب و روزم به‌خیر صبح با آغوش تو، شب نیز در آغوش تو🥰 () @abadiyesher
اذان بگو - سنُصلی - رجز بخوان - سنُقاوم - به عشق صبح ظهوری همیشگی و‌ مداوم نوشته اند رسائل، هزار عالم و فاضل مدرّسان فضائل، معلّمان مکارم که ظلم بر لب گور است، مقدّمات ظهور است نمان که وقت عبور است، بُروز کرده علائم غمین مباش فلسطین که راز آیه‌ی والتّین برآمد از دل یاسین به مدّ واجب و لازم ولَو نشا لَطَمسنا، ولَو نشا لَمَسخنا فمااستطاع و مضیّا، بگو‌ به‌ کافر و ظالم حماسه است و حماسش، خروش دشنه و‌ داسش یهود ماند و هراسش در این شب متلاطم اگر زمانه منافق، نبود اگر که موافق تو‌ در نگاه خلایق غیور باش و مقاوم غمین رنج تو ماییم، نگو نپرس کجاییم قسم به قدس می آییم، به نام نامی قاسم @abadiyesher
چیزی از عشقِ بلاخیز نمی‌دانستم هیچ از این دشمن خونریز نمی‌دانستم ‌در سرم بود که دوری کنم از آتش عشق چه کنم؟ شیوۀ پرهیز نمی‌دانستم ‌ @abadiyesher
از قهر و قرار عاشقی لبریز است دلتنگی آن حزین و شورانگیز است صد رنگیِ برگ و برفِ یکرنگ در اوست تلفیق قشنگ شوق و غم، پاییز است @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Reza Bahram-Gole Maryam (320).mp3
8.81M
Reza Bahram-Gole Maryam (320).mp3 این گل مال منه دست به شاخه‌هاش نزنید... @abadiyesher
قابل توجه دوستان. کلمه‌‌ی اشتباهه. باید گفته بشه استاد یه کلمه‌ی فارسی است. و کلمات فارسی رو نمیشه جمع مکسر کرد. @abadiyesher
مانندِ باران در دلِ پاییز هستی با نم‌نمِ هر خنده شعرانگیز هستی من با کسی درباره‌ات حرفی نگفتم امّا تو از اشعارِ من سرریز هستی... @abadiyesher
سلام و احترام دوستان اگه گروه شعری سراغ دارند ممنون میشم لینک بفرستن شخصی بنده👌🌸 @Hazrate_baran_786
باید تو ازخود من هم از خود در گذر باشیم آری بیا تا بگذریم و همسفر باشیم می‌خواهد از ما عشق یک افسانه‌ی تازه افسانه‌ای که در حقیقت غوطه‌ور باشیم بوی ریا از صحبت این شهر می‌بارد از غیر همدیگر بیا تا بی‌خبر باشیم چشمان تو آغاز کرده فتنه را باید دنبال شر و شور و شعر و دردسر باشیم در عشق با چشمان بسته راه کوتاه است هرگز نباید در پی اما اگر باشیم دریا و کوه و جنگل و باران چه تکراری است امشب بیا تا فکر شعری تازه‌تر باشیم @abadiyesher
|فراخوان سراسری شعر مقاومت| ●محورها: ☑️ شهادت سیدحسن نصرالله ☑️ عملیات وعده صادق ۲ ☑️ نماز جمعه نصر مهلت ارسال آثار ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ارسال آثار در پیام‌رسان های سروش، ایتا، بله، روبیکا به نشانی: @sher_moghavemat ✅ به ۵ نفر برگزیده هر محور جوایز ارزنده‌ای اهدا می‌شود. ✅ اشعار برگزیده به زبان فارسی و عربی به چاپ خواهد رسید (معاونت فرهنگی و تبلیغات سپاه)
دوستان دقت داشته باشید 👇 ❗️❗️کپی اشعار هیچ اشکالی نداره ولی حتما نام شاعر رو قید کنید و گرنه نشر اشعار بدون نام شاعر شرعا جایز نیست. 👌 @abadiyesher
طوقی از عشق و جنون انداختی بر گردنم بعد از آن از مهر پوشاندی لباسی برتنم من درون شیشه‌ای از جنس خود زندانی‌ام تا به دست آرم تو را باید که خود را بشکنم از همان شب که به مهمانی خوابم آمدی عطر مویت تا کنون مانده است بر پیراهنم بی تو بی‌تابم اگریک شهر باشد یار من با تو آرامم اگر صد شهرباشد دشمنم تا امان پیدا کنی از چشم زخم روزگار می‌شود حرز امان تو دعای جوشنم کاش در پایان شعرم می‌شنیدم از لبت پیش من بنشین و سربگذار روی دامنم @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر انتخابی آرش پورعلیزاده در مرحله نیمه‌نهایی-شب هفدهم رقابت شاعران کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما غزل سوزاندم اما مصرعی را خام آوردم نسیم صبح نیشابور را پیغام آوردم دریغ از عشق خواهد سوخت آهوی گریزان دریغ از من دهانی با خودم دشنام آوردم حکایت می‌کند خورشید از خورشید از خورشید سر خم‌ باز کردم جام پشت جام آوردم سرخم باز کردم پیکری می‌سوخت در تاریخ سرخم باز کردم کوزه‌ای خیام آوردم همین جا هفت شهر عشق را گشتیم با عطار همین جا بود آن شب جامه‌ی احرام آوردم همین جا بود رقصیدیم و رقصیدیم و رقصیدیم من و آن صوفی مستی که از بسطام آوردم من از لب‌های خندان تو باغ پسته پروردم من از چشم ریاضت پیشه‌ات بادام آوردم تو آن انگشتر فیروزه‌ی باغ طلاگردی که از حوض حیاطت آبی آرام آوردم تو آن ققنوس عاشق پیشه‌ای با پیکری سوزان من آن آتش پرستم، عاقبت اسلام آوردم @abadiyesher
پاییز همچون خانه پدری می ماند آدم را به گذشته‌های دور میبرد به روزی که عاشق شدی پاییز حتی بادش هم که در گوش بوزد نجواگر خاطراتت میشود حال درختان و بارانش بماند🌞🍁 ‌ @abadiyesher