eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
27 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
دی گفت طبیب از سر حسرت چو مرا دید هیهات که رنج تو ز قانون شفا رفت
واله و شیدا دل من بی‌سر و بی‌پا دل من وقت سحرها دل من رفته به هر جا دل من بیخود و مجنون دل من خانه پرخون دل من ساکن و گردان دل من فوق ثریا دل من
دانه تویی،دام تویی،باده تویی،جام تویی پخته تویی،خام تویی،خام بِمَگذار مرا
گَفتمش شیرین ترین آواز چیست؟ چشمِ غمگَینش به رویم خیره ماند...
ما طریق عشق را باید که با هم طی کنیم چون رفیق نیمه ره در راه نگذاری مرا....
هر تبے ؛ تب عشق نیس عفونت هوسہ ࿐༵🌼
کاش در دیدار اول پای قلبم می‌شکست لااقل از درد می‌مُردم نه از این انتظار
ز حد بگذشت مشتاقی و صبر اندر غمت یارا به وصل خود دوایی کن دل دیوانه ما را علاج درد مشتاقان طبیب عام نشناسد مگر لیلی کند درمان غم مجنون شیدا را گرت پروای غمگینان نخواهد بود و مسکینان نبایستی نمود اول به ما آن روی زیبا را چو بنمودی و بربودی ثبات از عقل و صبر از دل بباید چاره‌ای کردن کنون آن ناشکیبا را مرا سودای بت‌رویان نبودی پیش ازین در سر ولیکن تا تو را دیدم گزیدم راه سودا را مراد ما وصال تست از دنیا و از عقبی وگرنه بی‌شما قدری ندارد دین و دنیا را چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید از دلم آهی بسوزد هفت دریا را بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را سخن شیرین همی گویی به رغم دشمنان سعدی ولی بیمار استسقا چه داند ذوق حلوا را؟
آن‌گونه دلم سوخت ز داغِ غمِ هجران هرجا سخن از عشق که شد، آه کشیدم
به دیده حسرتش داریم و دَر دل هُرم آهش را خدا از ما نگیرد سایه ی زلفِ سیاهش را
اولم خنده ز بی‌دردی بود آخرم گریه ز بی‌درمانی
‍ یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم از صبر لبریزم ولی چشم انتظارت نیستم یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی تو بیقراری می کنی ، من‌بیقرارت نیستم پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور آیینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیستم.
نرود تا کـه غدیر از سـر عالـم یکدم باده ی عشق بنوشید و ببخشید به هم مستیِ باده ی "خُم" از سر نامردان رفت که لگد خورد در و کرب بلا خورد رقم
اگه نفهمید چی؟ 🙄
همینجوری تا آخر نگاش کن تا تصادف کنی
30.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ ابوذر روحی به مناسبت عیدغدیر خم و مهمانی ده کیلومتری ▪️تا آزادی قدس مونده یک یاعلی(علیه السلام)
اول کلاج و ترمز آنگاه گاز و دنده بی وقفه و پیاپی با بوسه وقت خنده رانندگی کنار بوس و بغل قبول است شیرینیِ قبولی با خانمِ برنده طعم عسل برایم ماشین من برایت گفتی که باشد اما تو آدمی ؟!گزنده
هنگام امتحان و پارکْ کنار نرده ای کاش میزدم من دور و برش سه پرده گفتم به افسر او تا که کمک کنم من با اخم گفت ساکت تا شر به پا نکرده
. از غمم با گُل پژمرده‌یِ گلدان گفتم تلخ، با چاییِ یخ‌کرده‌ی لیوان گفتم گفتم آن‌قدر دلم تنگِ هوایش شده است... همه را نم‌نم، با نم‌نمِ باران گفتم حرف‌هایی که نمی‌شد به کسی گفت، ولی من به گنجشک نشسته لبِ ایوان گفتم راهیِ کوچه شدم، دل به خیابان دادم از خزان رازِ بزرگی به درختان گفتم دست در جیب فرو بُردم و سر در یقه‌ام از خودم هرچه شنیدم به خودم آن گفتم در خودم غرق شدم، در سَرم افتاد جنون از تو حتا به پلیسِ سرِ میدان گفتم! ناگهان چشم تو را روبرویَم دیدم هول شدم، حاشیه رفتم، سخن از نان گفتم پابه‌پا کردم و تو مثل همیشه رفتی به خودم لعنت از این بخت گریزان گفتم وقت کم بود... نشد حرف دلم را بزنم دوستت دارمِ خود را به خیابان گفتم...
. باید از عشق تو حرفی نزنم، میترسم عده‌ای مثل من ساده گرفتار شوند
صبح است و غزل برایتان دم کردم من بند دلم را به تو محکم کردم از شدت شوق، اشک چشمم شورید نیلوفری و هوای شبنم کردم
من از تو طلب دارم آقا خودت را مکن سدّ راه من انگشتری را گناهان من سد راهم شد آخر بیا برکن این قلعه‌یِ خیبری را
🌼☀️ دیروز گذشت و غصه‌های دیروز امروز امید زندگی هست هنوز خورشید دوباره سر زده با لبخند یعنی‌ که بخندید به غم‌ها هرروز