من لابلای مردم تهران دلم تنگه
اما تو چی؟ یه گوشهی آرومِ تبریزی
من تا به تهران کاسهکاسه اشک میریزم
وقتی یه کاسه آب پشت من نمیریزی
#امیرحسین_پورعزیز
پیوندِ بین عاشق و معشوق این است:
از ورزقان با جسم بی جان تا حرم رفت
✍️ #اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
ببین رهبر ما چه زیبا نوشت
همه غبطه خوردند از این سرنوشت
مدال لیاقت برای شماست
#شهیدانِ_پروازِ_اردیبهشت...
#رئیسی_عزیز
#زهره_قاسمی
https://eitaa.com/khalvatevesal
هدایت شده از علی مقدم
خبر آمد که بدن ها ز شرر می سوزد
خبر آنقدر که داغ است خبر می سوزد
جگر سوخته بویش به سماوات رسید
از غمِ داغ رفح، بس که جگر می سوزد
نه فقط قلب زمین سوزد ازین آتش ظلم
آسمان هم جگرش تا به سحر می سوزد
بدن دخترکی در دل آتش مانده
وای ازین داغ کزان قلب پدر می سوزد
دست و پای پسری سوخته در این آتش
مادری نیز به همراه پسر می سوزد
تا ابد لعنت و نفرین به تو ای اسرائیل
که از این شعله ظلم تو، بشر می سوزد
#علی_مقدم
@sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از علی مقدم
داریم نگرانت می شویم رفیق
دوستانی در بین شاعران دارم که با این که ماه هاست مردم مظلوم غزه دارند قتل عام می شوند، این ها در کانال اشعارشان یا در پیج هایی که دارند حتی یک خط مطلب علیه اسرائیل و در حمایت از مردم غزه نگذاشته اند.
برای اولین بار در تاریخ با پخش زنده رسانه ها، سوختن و قتل عام یک ملت را داریم مشاهده می کنیم و کمترین عکس العملی از خودمان نشان نمی دهیم.
عجب اتمام حجتی دارد برای انسان این قرن اتفاق می افتد.
انسانی که شعارهای انسانیتش گوش فلک را کر کرده ولی به یکی از قسی القلب ترین دوران خودش رسیده
رفیق شاعر اگه از توصیف خال و خط و چشم و لب فارغ شدی، اگه از چاپ و امضای کتاب و فروشش فارغ شدی، اگه از اضافه کردن تعداد افراد کانال اشعارت فارغ شدی، اگر از پست کردن اشعار عاشقانه در پیج اینستایت برای لایکگیری فارغ شدی، اگر از استوری بیت عاشقانه در موقع خوردن قهوه ات فارغ شدی، یکمصرع هم محض زنده بودن وجدان انسانی ات برای مردم غزه بگو
کمکم داریم نگران انسانیّتت می شویم رفیق
یک علامت حیاتی از قلب خودت نشان بده
نکند مرده ای و متوجه نیستی
ای وای به شاعری که در دیوانش
یکمصرع هم برای مظلوم نداشت
هذه شقشقه هدرت ثم قرّت
#علی_مقدم
@sheikh_ali_moghaddam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌صحنههای بهشدت دلخراش از بدنهای سوخته پساز حملهٔ موشکی رژیم خبیث صهیونیستی در رفح...
طبق اخبار صدها نفر زنده زنده در آتش سوختند... 😔😭🥀🥀
#رفح
چای می نوشم که با حسرت فراموشت کنم
چای می نوشم،ولی از اشک فنجان پر شده است...
#فاضل_نظری
هیاهوی گنجشکها
شبنم روی شیشه
ترمه طلادوز خورشید
عطر چای هل
و حضور تو ...
صبح، خودش زیبــاترین شعر است ...
#یوسف_آذرتـاش
صبح آمده برخیز خدا را بو کن
با خنده، غم ِگذشته را جارو کن
با مهر، لبِ پنجرهها عشق بکار
با عشق، به قابِ زندگانی رو کن
#صفيه_قومنجانی
چشمان غزلنوش تو را میخواهم
از حرف پرم، گوش تو را میخواهم
نزدیک بیا، مرا بغل کن لطفاً
آرامش آغوش تو را میخواهم
#جلیل_صفربیگی
مانند برکهای که در آن عکس ماه نیست
خاموش و خستهام به دلم غیر آه نیست
یک عمر با فراق تو سر کردم و هنوز
چشمم به راه هست و دلم روبهراه نیست
آری شبیه ریگ بیابان در این مسیر
دلبر زیاد هست و یکی تکیهگاه نیست
نا ممکن است بعد تو عاشق شود دلم
هر سایهای که در نظرم سرپناه نیست
ما را هوای وصل تو دیوانه کرده است
در مسلک شما نکند این گناه نیست ؟
دارم به انتهای خودم می رسم ولی
عمری که در هوای تو سر شد تباه نیست
#محمد_درّودی
خوندل از بی غیرتیها در دیار غزهایم
صبرمان دیگر سرآمد بیقرار غزهایم
ای علمدار ولایت بار دیگر تسلیت
حاج قاسم! مثل تو ما داغدار غزهایم
خونمان آمد به جوش از آن جنایات عظیم
داغدار آن زنان بار دار غزهایم
اینکه اینک زندهایم و غزه درگیر غم است
زین مصیبت تا قیامت شرمسار غزهایم
غزهی سنی به جای شیعه میجنگد کنون
اقتدار قدس را ما وامدار غزهایم
هیبت طوفان الاقصی پشت صهیون را شکست
تا ابد مدیون لطف شاهکار غزهایم
می کِشد ما را به غزه عطر اِحدَی الحُسنَیَین
طالب جام شهادت در نوار غزهایم
گر ولیّ امرمان یک دم دهد اذن جهاد
با دَم اِنّا فَتَحنا رهسپار غزهایم
حاج قاسم! غم مخور تا عاشقانت زندهاند
شک نکن تا پای جان، ما پای کار غزهایم
این زمستان می رود با نصرت پروردگار
شاهد روئیدن گل در بهار غزهایم
#غزه
#رفح
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی_زائر
۱۴۰۳/۱/۷
طومار عاشقانه فرستادمش ولی...
پاسخ دوخط نوشت که؛ خواندیم، یا علی!
#حسین_نادری
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازهی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
ای آینه، ای سنگ صبورم، دیدی؟!
دیدی که شکسته شد غرورم، دیدی؟
با سنگ نه با نگاه سردش هر بار
صد تکه شده قلب بلورم، دیدی؟
#مریم_احمدی(#حضرت_باران)
چقدر کشته و زخمی چقدر آواره...
به جا گذاشته باران بمب و خمپاره
چقدر مادر بیطفل و طفل بیمادر
اضافه شد به غم بیقرار گهواره
صدای شیون پروانههای سوختهبال
رهاست در شب خاورمیانه، همواره
و بوی سوختن گوشتِ تنِ مردُم
میآید از دهن آتشی وطنخواره
قرار بود که عاشق شویم و خوش باشیم
به رغم حیلهی این روزگار مکّاره
قرار بود یکی از پرندگان باشد
نه اینکه مرگ بریزد به خاک، طیّاره
نگاه کن دل من،سخت استخوان سوز است
نگاه کن، قلمم پودر شد دگرباره...
#اعظم_سعادتمند
#فلسطین
#رفح
برای فلسطین مقاوم
برجای نمانَد اثر از اَبترها کوتاه شود شرّ شرور از سرها
در محکمهها به جای محکومیت
صادر شده مُشتمشت خوابآورها
ای کاش که از خواب گران برخیزد
وجدان به خوابرفته در بسترها
تغییر بده نشانهات را ای سنگ!
اینبار هدف بگیر آنسو ترها
شاید که سکوتشان ترَک بردارد
یک عده جماعت تماشاگرها
با وعدهٔ نصرت خدا، نزدیک است
پیروزی خون سرخ بر خنجرها
هان! منتقم کربُبلا میآید
با لشکری از خون علی اصغرها
آن روز به انتقام گُر میگیریم
چون آتش مانْده زیر خاکسترها...
#زهرا_سادات_جعفرنیا
نشود سایه تو کم ز سرای وطنم
میدهم بهر وطن خون سر و خون تنم
وطنم زیر لوای تو و قرآن باشد
نرود زیر سم و چکمه دشمن، وطنم
آنکه فرمان دهد و رهبر ما هست تویی
آنکه فرمان تو را هست خریدار، منم
نگذارم وطنم دست اجانب افتد
گرچه آغشته شود باز به خونم، کفنم
تا که جمهوری اسلامی ایران باقی است
هست آن پرچم خوشرنگ وطن، پیرهنم
خاک بر سر کنم آن دم که نبینم رویت!
زنده باش! ای همهٔ روشنی انجمنم!
زنده باشی و ببینم رخ زیبایت را
نشود سایه تو کم ز سرای وطنم
#محسن_علیخانی
#مقام_معظم_دلبری
شکست شیشه ی دل را ، مگو صدایی نیست
که این صدا به قیامت بلند خواهد شد
#صائب_تبریزی
عشق اگر قصدش فقط تشویش جسم و روح بود
کاش از اول نمی آمد دو پایش می شکست
#اسماعیلعلیخانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برگرد... یکی بعد تو هم صحبت من شد
فردا که دلم رفت، نگویـی کـــــه نگفـتم...
#طلا_کاظمی
کاش در دهکده عشق فراوانی بود
توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم می کردیم
مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود
چه قدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود
کاش چشمان پر از پرسش مردم کمتر
غرق این زندگی سنگی و سیمانی بود
دل اگر رفت شبی کاش دعایی بکنیم
راز این شعر همین مصرع پایانی بود
#مریم_حیدرزاده