eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
با شیطنت مدام، آمد پاییز بر روی لبش سلام، آمد پاییز در جیب خودش بارش باران دارد با "برکت ناتمام" آمد پاییز...
🍁تولدت مبارک پاییزجان🍁 پیمانهٔ کوچه از غزل لبریز است اصلا همهٔ شهر خیال‌انگیز است شعر از سروکول باغ‌ها می‌ریزد استاد تمام شاعران پاییز است
از سوز دل و اشک چــــرا لبریزی؟ روی سر مـن غصه فقط می ریزی در دامن تو حال بدم عادی نیست ای فصل پر از غم نکنــد پاییزی؟!
می شود مثل دو تا کوه به هم تکیه کنند موج موهای من و شانه ی مردانه تو
ای دختر اشک های یکریز! بارانی جذاب غزل خیز! معشوقه‌ی صدهزار شاعر! زیبای هزار رنگ! پاییز! -ایهام🍁
مهری بی مهر نانی به قیمت جان و فرزندی که دیگر شوق اولین روز مدرسه اش با داغ پدر شروع شد.. موضوع درس امروز ب. ا. ب. ا بابا بابا دیگر نیامد.... بابا برای نان جان داد. بابا..... 🥺😭🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تیغ جفا خورَد به گلوگاه کارگر این جا کسی نبوده هواخواه کارگر با حرص و خودپسندی یک عده زَرپرست محنت شده ضمیمه به همراه  کارگر غافل شدیم از اینکه پِیمبر به افتخار گل بوسه می‌زند به رخ ماه کارگر غیر از علی که سرور مردان عالم است هرگز ندیده‌ام بخدا شاه کارگر لطف خداست اینکه میان تمام خلق برکَت قرار داده سر راه کارگر ای آن که نان ز سفره‌ی مردم بریده‌ای روزی اثر کند به خدا  آهِ کارگر
بنویسید که در اول این مهر،پدر ب...ب...او آب نخورد و ج...ج....جان داد به در
بنویسید که در اول این مهر،پدر خواست تا نان بدهد در عوضش جان داده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اون قد و بالایی که از گاری بیرون زده و اون قد و بالایی که اصلا معلوم نیست.... 😭😭😭
باز هم فصل خوش شیرین زبانی‌ها رسید فصل خوب خنده‌های شمعدانی‌ها رسید زنگ زد پاییز و در گوش درختان، باد گفت بوی ماه مهر!ماه مهربانی‌ها رسید
📩 پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی در پی حادثه اندوهبار معدن طبس 📢 برای کاهش ابعاد این مصیبت هر اقدام لازم را انجام دهید 🔹️ در پی حادثه اندوهبار انفجار معدن در طبس و جان باختن شماری از کارگران، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی ضمن تسلیت به خانواده‌های داغدار، بر لزوم بیشترین تلاش برای امدادرسانی به کارگران تاکید کردند. 📝 متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم حادثه‌ی تلخ و اندوهبار، در معدن ذغال سنگ در طبس را که در آن تعدادی از کارگران قربانی یا مصدوم شدند، به خانواده‌های این عزیزان و مردم آن منطقه تسلیت عرض می‌کنم. به مجموعه‌ی امداد که از سوی مقامات دولتی برای کمک به محل حادثه رفته‌اند تاکید می‌کنم که بیشترین تلاش خود را مصروف نجات آنان کنند و برای کاهش ابعاد این مصیبت هر اقدام لازم را انجام دهند. رسیدگی فوری به وضع مصدومان نیز باید مورد اهتمام قرار گیرد. سیدعلی خامنه‌ای اول مهر ۱۴۰۳ 💻 Farsi.Khamenei.ir
ای مانده به گرده هایتان رنج گران ای چشم به راهتان دمادم نگران پیچیده صدای رنجتان در معدن ای کارگران کارگران کارگران...
از زندگی، از این همه تکرار خسته‌ام از های و هوی کوچه و بازار خسته‌ام دلگیرم از ستاره و آزرده‌ام زِ ماه امشب دگر زِ هر که و هر کار خسته‌ام دل خسته سوی خانه تن خسته می‌کشم آخ ... کزین حصار دل آزار خسته‌ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته‌ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود... از خود که بی‌شکیبم و بی‌یار خسته‌ام تنها و دل گرفته و بیزار و بی‌امید... از حال من مپرس که بسیار خسته‌ام 💚
با چتر بسته زیر بارانی که من بودم ای‌کاش بودی در خیابانی که من بودم‌‌‌...
مردان خدا به عشق عنوان دادند به اهل و عیال امید و ایمان دادند رفــتــنــد کــه نـــان بــیــاورنــد، امــا آه بر دوش ذغال‌سنگ‌ها جان دادند
یک روز که رویِ بخت از ما برگشت از معدنِ رنج، جسم بابا برگشت با غیرتِ خود نذاشت تنها باشیم جان داد میانِ کوه، اما برگشت
در سینه‌ی خود اگر غمی سنگین داشت بر چهره ولی تبسمی شیرین داشت معدنچیِ گنجِ آبرو در همه عمر با قصه‌ی مرگ، الفتی دیرین داشت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سرزمین شعرها 🍎
با دسـت پر از پینه به مــــا نان دادی درس شـــــــرف و امید و ایمان دادی رفــــــــــتی پی رزق خود ولی بابا جان در‌‌ دست فرشته‌ها چه شد جان دادی
دلبرا، پیش وجودت همه خوبان عدمند...
پدرم را خدا بیامرزد مردِ سنگ و زغال و آهن بود سال‌های دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود از میان زغال‌ها در کوه عصرها رو سفید بر می‌گشت سربلند از نبرد با صخره او که خود قله‌ای فروتن بود بارهایی که نانش آجر شد از زمین و زمان گلایه نکرد دردهایش یکی دوتا که نبود! دردهایش هزار خرمن بود از دل کوه‌های پابرجا از درون مخوف تونل‌ها هفت خوان را گذشت و نان آورد پدرم که خودش تهمتن بود پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد بی خبر رفت او که چندی بود در هوای غریب رفتن بود مردِ دشت و پرنده و باران مردِ آوازهای کوهستان پدرم را خدا بیامرزد کارگر بود، اهل معدن بود
بُریـدم  از  هَمــه و  آمَـدَم  به  دیدارَت کبوترانه  نِشستم  به شوق ِ  دانه‌ی  تو 💚