🍃حضرت آب
امشب در فکر و خیالم ردیف کردهام
چیزهایی را که فراموش نمیکنم.
یکی یکی دارند از مقابل چشمانم رد میشود.
کاش رد میشدند و میرفتند
نه، میروند و برمیگردند.
اگر چه قیاسش جسارت به توست
امّا دست خودم نیست
خیالم اهل قیاس است.
من هیچ گاه نوشیدن آب را فراموش نمیکنم.
حتّی در خواب
تشنه که میشوم بیدار میشوم.
در هنگام شادی
به وقت مصیبت
در اوج هیجان
نه نه هیچ وقت نوشیدن آب را فراموش نمیکنم.
تو به خیالم فرمان بده
که در این چند دقیقه
قیاس را رها کند.
این قیاسها تیغ بُرانند
دلم را تکه تکه میکنند.
خب تو کمتر از آب که نیستی
و نیاز من به تو
کمتر از نیازم به آب نیست.
چند ساعت یا چند روز میشود بدون آب زندگی کرد؟
آیا بدون تو حتّی لحظهای میشود نفس کشید؟
حالا چرا آب نوشیدن را حتّی در خواب فراموش نمیکنم
امّا یاد تو را در هشیارترین لحظههای زندگی
به باد غفلت میسپارم؟
اگر باران از آسمان نیاید
و رودهایمان بخشکند
چرا لحظهای دستمان از آسمان جدا نمیشود
و اشکهایمان برای چشم برهم زدنی نمیخشکند
و حنجرههایمان حتّی برای دقیقهای آرام نمیگیرند
دعا پشت دعا دعا پشت دعا
برای باریدن باران و خروشیدن رودها
تو مگر از باران کمتری
که روزها و هفتهها میگذرد
و یک بار از ته دل
زبانمان به دعا گل نمیکند
و دستمان رو به آسمان نمیرود.
بار شرمندگی این قیاس بیشتر از آن است
که تاب ادامۀ این گفتگو را داشته باشم.
شبت بخیر حضرت آب!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0075 baghareh 189.mp3
7.67M
#لالایی_خدا ۷۵
#سوره_بقره آیه ۱۸۹
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
روزهای زوج، ساعت ۹شب
با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن.
دوستای خوب لالایی خدا!
یادتون نره که هموطنای عزیزِ سیل زدهمون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐
@lalaiekhoda
🍃قشنگترین یاد خدا
من قبول کردهام که فراموشکار نیستم.
کسی که همه چیز یادش میماند
و تنها تو را فراموش میکند
فراموشکار نیست.
کاش همه چیز را فراموش میکردم
تا برای فراموش کردن تو
بهانهای داشتم که کمی آرامم میکرد.
من فراموشکار نیستم.
همه چیز در ذهنم خوب میماند
حتّی خاطرههای کوچک سالها پیش
و آدمهایی که چند روزی بیشتر
خاطره نساختهاند برایم.
هم محبّتها در خاطرم میماند
و هم کینهها را فراموش نمیکنم.
کسی یک بار و فقط یک بار
محبّتی در حقم کرده
و من سالهاست که محبّتش را
در ذهن نگه داشتهام
و هر وقت که میبینمش
خودم را مدیون محبّتش میدانم.
حتّی وقتی که خودش نیست
تا نامش میآید
پیش این و آن از محبّتی که در حقّم روا داشته سخن میگویم
و پشت سرش سبد سبد گلواژههای تقدیر نثارش میکنم.
من فراموشکار نیستم
و کسی چه میداند که فراموشکار نبودن
عقدهای جانکاه شده برایم
و چگونه فریاد بزنم که:
اگر بناست تو را فراموش کنم
دوست ندارم چیزی به یادم بماند حتّی نامم.
خوش به حال فراموشکارها!
اگر بپرسی چرا تو را فراموش کردهاند
میگویند ما هیچ چیز را در یادمان نگه نمیداریم.
حالا که نصیب و روزی من یاد تو نیست
ای کاش فراموشکار شدن را نصیبم میکردی!
من از خودم ناامیدم
میشود تو تکلیف مرا معلوم کنی؟
میخواهی توفیق یادت را روزیام کنی؟
اگر آری، کاش زودتر کاسۀ دلم را پر از این روزی میکردی
و اگر نه، زودتر توفیق فراموشکاری را نصیبم کن.
من خاطری را که تو در آن جا نمیگیری نمیخواهم.
این خاطر، یک زبالهدان بیشتر نیست
نفسم بند آمده از بوی تعفّن این زبالهها.
زودتر خلاصم کن آقا!
شبت بخیر قشنگترین یاد خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃تنهای تنها
امروز جمعه بود.
دور و برم شلوغ بود؛ ولی تنها بودم
تنهای تنها.
وقتی کسی دور و برم نیست
تنهایی را بهتر میتوانم تاب بیاورم
دور و برم که شلوغ میشود
سنگین میشود بار تنهایی
به قدری که نزدیک است
زانو خم کنم و بیفتم روی زمین.
امروز جمعه بود.
دور و برم شلوغ بود؛ ولی تنها بودم
تنهای تنها.
وقتی کسی نیست و تنها هستم
بیرون و درونم مثل هم هستند.
گویی بیرون و درون در این وقتها
یار هم میشوند برای تاب آوردن تنهایی.
دور و برم که شلوغ میشود
بیرونم باید نقش کسانی را بازی کند که تنها نیستند.
شاید بشود در دقیقههای اوّل این نقش را خوب بازی کرد
امّا کمی که طول میکشد
حسابی نا میبرد این بازی کردنها.
بیرونم مشغول میشود
به کشیدن بار بازی در نقش کسی که تنها نیست
و درونم دست تنها میشود برای کشیدن بار تنهایی.
درون تنها میشود اندر تنها.
و بیرونم خودش را تنها میبیند
در کشیدن بار این نقش بازیها
او هم دست تنها میشود.
نه درونم میل بازی دارد
و نه بیرونم وقت همراهی با درون.
تو میدانی که این تنهایی چه بلایی میآورد
بر سر دلی که تنگ توست
این جور وقتها میشوم مثل آدمی که
دو دستش را با ریسمانی بستهاند
و هر دستش را از یک طرف میکشند.
میخواهم از وسط بر دو نیم شوم.
امروز جمعه بود
دور و برم شلوغ بود؛ ولی تنها بودم
تنهای تنها.
مرا داشتند از دو طرف میکشیدند
ولی خدا را شکر باز هم یک جمعه گذشت
و من زیر این بار سنگین دوام آوردم و زنده ماندم.
شبت بخیر تنهای تنها!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
📌گام سوم:سنگ محک (برای تصمیم هایمان،ملاک ثابت و صحیحی داشته باشیم) 🔰یکی از مشکلات زندگی مشترک، نداش
‼️برخی حتّی در اصل ازدواج هم با توجّه به نگاه مردم، تصمیم میگیرند؛ یعنی با کسی ازدواج میکنند که مردم، او را بپسندند. در این گونه ازدواجها، نباید منتظر عاقبت خوشی بود.
❌کسی که به دنبال تأمین نظر مردم، حتّی به قیمت زیر پا گذاشتن وظایف دینی است، در جلب توجّه مردم هم ناموفّق خواهد بود.
⚠️نگاه مردم به هیچ وجه نمیتواند معیار قابل اعتمادی برای زندگی باشد؛ چرا که به قدری نظر مردم تحت تأثیر شرایط تغییر میکند که ستایشگر دیروز من، سرزنش کنندۀ امروز من خواهد بود.
📛چنین کسی، نه تنها دلِ مردم رابه دست نخواهد آورد، بلکه خدا را هم از دست خواهد داد و به قول قدیمیها، از این جا رانده و از آن جا مانده خواهد شد.
✅رضایت مردم، به دست آوردنی نیست و زبانشان هم قابل کنترل نیست. پس زحمت بیهوده، چرا؟
📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۰۸ -۱۰۷
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_اول
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
🏴با عرض سلام و تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری امام حسین علیه السلام، برنامهی لالایی خدا تا شنبه ۲۳ شهریور تعطیل میباشد.
@lalaiekhoda
🍃ای یادت مایۀ زندگی
فراموش نشدنیها رهایم نمیکنند.
نکند اینها را خودت میفرستی به سراغ خیالم
که هر چه تلاش میکنم از دستشان فرار کنم
نمیشود که نمیشود؟
و نکند خودت دست خیالم را میگیری
و میبری به سوی قیاس.
خودت که میدانی یاد تو در خاطر من
مثل یک نسیم عبوری است
میآید و زود رد میشود.
امّا چرا وقتی فراموش نشدنیها به سراغم میآیند
یاد تو مثل سایه میآید روی سرم و کنار هم نمیرود؟
تا کی بناست چوب این قیاس بر سرم باشد.
قامتم دارد از بار شرم میشکند.
من که با این قیاسها آدم نشدم
نکند میخواهی خلاص شوی از دستم
که نمیگذاری از دست این قیاسها خلاص شوم.
امروز یاد نفس کشیدنم افتادم.
من نفس میکشم و یادم نمیآید لحظهای را که
از یاد برده باشم نفس کشیدن را.
کمی که نفس کم بیاورم
خیلی زود به سراغ جایی میروم
که کمککار نفسم باشد.
چرا در شلوغبازار روز، یک بار هم که شده
نفس کشیدن را فراموش نمیکنم.
کارهایی که در خواب هم فراموشم نمیشود
بد جور بلای جانم میشود در میان این قیاسها.
من وقتی میخوابم نفس کشیدن را فراموش نمیکنم که هیچ
گویی حتی بهتر از بیداری نفس میکشم.
اگر کسی از من بپرسد
چرا نفس کشیدن را فراموش نمیکنی
نگاهم را در چشمش میدوزم و حرفی نمیزنم
ولی با نگاهم بر سرش فریاد میکشم
که مگر پرسیدن دارد؟
آدمی که نفس نکشد، میمیرد.
آقا!
کی بناست باور کنم که بیتو نمیشود زندگی کرد.
بدون هوا، بینفس کشیدن
اگر بشود یک دقیقه یا چند دقیقه دوام آورد
مگر میشود بیتو چشم بر هم زدنی زنده ماند؟
پس چرا تو را فراموش میکنم؛ امّا نفس کشیدن را نه؟
من میدانم از اوّلین روزی که تو را فراموش کردم، مُردم
و اصلاً راز غفلت از یاد تو
در مرگی است که سالها از آن گذشته.
اگر هنوز هم امید دارم به زنده شدن
به خاطر اعتقادی است به نفس الهیات دارم.
ممنون که گاهی خودت را به یادم میآوری
تا چند لحظهای از چنگال ین مرگ دهشتناک رها شوم
و طعم زندگی را بچشم.
من به این گاه گاه زنده شدنها دل خوش کردهام
هر چه میکنی با من، این دلخوشی گاه گاه را از من نگیر.
شبت بخیر ای یادت مایۀ زندگی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
❓چرا محبت نمیکنیم؟
4⃣ مشغلههای فراوان
⚠️یکی از دلایل اصلی کمتوجّهی به نیاز محبّت در فرزندان، شیوۀ زندگی امروزی است.
🚫شلوغْبازاری که در اطراف زندگی پدر و مادر ایجاد شده، فرصت پاسخگویی به نیازهای طبیعی فرزندان را از ما گرفته است.
📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص۷۲
#من_دیگر_ما
#کتاب_دوم
#گزارههای_رفتاری
#تربیت_فرزند
@abbasivaladi
🍃مهربان من
چند شبی هست
که گرفتار فراموش نشدههای زندگیام هستم
فراموش نشدههایی که مرا
به دنیای قیاس میکشانند
دنیای قیاسی که قفسی تنگ شده بود برایم
قفسی که التماست میکردم مرا از آن برهانی
ولی امشب چه شده مرا
که نگاهم به این قفس عوض شده؟
دیگر این دنیا برای من قفس نیست
دنیای قیاسی که دوست داشتم از آن فرار کنم
بهشتی شده برای خودش
چه قدر خوب است نفس کشیدن در این قفس ...
نه در این بهشت!
درست فهمیده بودم
تو خودت مرا به دنیای قیاسها کشاندی
اما ببخش مرا
که گلایه کردم از تدبیر تو برای خودم.
بدون تو زندگی معنا ندارد
بدون یادت نفس کشیدن امکان ندارد.
تو مرا به دنیای قیاس کشاندی
تا بی آن که بخواهم، یاد تو باشم.
کاری کردی با خیالم
که آب میخورم، یاد تو میافتم
میخوابم، یاد تو میافتم
کسی محبتی میکند به من، یاد تو میافتم
نفس میکشم، یاد تو میافتم
وای که چه دنیای زیبایی است
دنیای قیاسی که هر چه التماس کردم
مرا از دست آن خلاص نکردی!
چه قدر تو مهربانی!
کِی بناست ایمان بیاورم به عصمت تدبیرت؟!
این قیاسها را اوّل تیغ کندی میدیدم
که روی حنجرم برای زجر کش کردن کشیده میشود
امّا حالا برایم بال فرشته شدهاند
که روی سرم به نوازش کشیده میشوند
پیش از این، قیاسها برایم هر کدام
سنگ تیز و درشت بود
که صورتم را نشانه میگرفت
و حالا برایم چونان لب معشوقاند
که روی گونۀ عاشق مینشیند.
من از دست این قیاسها فرار میکردم
ولی حالا قدم به قدم دنبالشان میدوم.
با این قیاسها یادت خانهای محکم پیدا کرده در قلبم
ممنونم که هر چه گلایه کردم
تاب آوردی و مرا از دنیای این قیاسها بیرون نکردی.
شبت بخیر مهربان من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
n049 تاساحل،کتاب دوم،درآمد.mp3
3.77M
باید قایقی ساخت از جنس مهربانی؛ قایقی که موجها توان شکستنش را نداشته باشند و طوفانها هوس وارونه کردنش را در سر نپرورانند. با قایق مهربانی میشود در میان موجهای متلاطم، آرام به سوی ساحل رفت. اصلاً با این قایق میشود روی این موجها سوار شد و به پیش رفت.
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_دوم
#کتاب_صوتی
#قایق_مهربانی
#بایدهای_زندگی_مشترک1
🎧در آمد
@abbasivaladi
محسن عباسی ولدی
#مهارتهای_انتخاب_همسر ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 2⃣ میدان تحقیق ❌برخی برای تحقیق، به یکی دو همسایه سر میزنند
#مهارتهای_انتخاب_همسر
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
📌پس در تحقیق، باید به سراغ چند دسته رفت:
1⃣ همسایهها
اگر خانوادۀ طرف مقابل، به تازگی محلّهشان را عوض کردهاند، به سراغ همسایههای قدیمی هم بروید. گاهی همسایههای قدیمی، چیزهایی میدانند که همسایههای جدید از آن بیخبرند. برخی از خانوادهها به جهت آبروریزیِ غیر قابل تحمّلی که یکی از اعضایشان به وجود آورده، محلّهشان را تغییر میدهند.
2⃣ رفقا
باید به سراغ رفقای مختلف رفت؛ رفقای مدرسه، دانشگاه و رفقای محلّه. رفقا از مسائل بسیاری باخبرند که خانواده هم از آن اطّلاعی ندارد. البتّه شاید رفقا به این راحتی حرف نزنند؛ امّا اگر همان شیوهای را که در گفت و گوی خواستگاری گفتیم، در این جا هم پیاده کنید، جوابهای مطمئنتری خواهید گرفت.
شناخت رفقا، خود، راهی برای شناخت افراد است؛ زیرا دوست خدا، پیامبر اکرم؟صل؟ فرمود:
مردم را به دوستانشان امتحان کنید؛ زیرا هر کس با کسی دوست میشود که راهش توجّه او را به خود جلب میکند.
3⃣ معلّمان و استادها
معلّمان به جهت ارتباط دائمی با شاگردانشان ــ که معمولاً همراه با تجربه و پختگی است ــ ، خیلی خوب میتوانند در راه شناخت طرف مقابل، کمکمان کنند.
4⃣ مدیریت مدرسه و دانشگاه
بد نیست که در مسیر تحقیق، خانوادۀ دو طرف، سری به کمیتۀ انضباطی هم بزنند. برخی از مسائل را نه رفقا میدانند و نه اساتید؛ امّا کمیتۀ انضباطی میداند. شاید در پروندۀ انضباطی این پسر یا دختر، چیزی باشد که نظر شما را به کلّی در بارۀ او تغییر دهد. اگر هم پسر یا دختر فارغ التحصیل شدهاند، برای اطّلاع از گذشتۀ او، انجام این کار بسیار مفید است.
5⃣هم اتاق
افرادی را که مدّتی در حجرههای طلبگی یا اتاقهای دانشجویی زندگی کردهاند، میتوان از طریق هماتاقهایشان، به خوبی شناخت. این فرصت مناسب را به راحتی از دست ندهیم.
6⃣ همکار
رئیس اداره، همکار، همسایۀ کاری (برای مغازهدار یا کسی که دفتر کار دارد)، حتّی آبدارچی اداره، افرادی هستند که با پرس و جو از آنان، میتوان به برخی از روحیّات طرف مقابل دست یافت.
📚نیمه دیگرم، کتاب اول، ص۹۹ - ۹۷
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
#نیمه_دیگرم
#کتاب_اول
#از_من_بودن_تا_ما_شدن
#ازدواج
@abbasivaladi
🍃مهربانتر از پدر
زندگی بدون تو، راه رفتن روی زمین پر از خار است
نشستن روی تختی از آهن گداخته
و خوابیدن روی بالشی پر از شیشههای شکسته.
زندگی بدون تو ، فرو رفتن در سیاهچال است
غرق شدن در گردابی از آب جوشیده
و ماندن زیر یک کوه بزرگ.
زندگی بدون تو، نوشیدن سرب مذاب است
خوردن لجنهای چند سال مانده
و سر کشیدن زهر هلاهل.
زندگی بدون تو، یک دروغ است، دروغی مفتضح
که حتّی آدمهای احمق هم باور نمیکنند
آنهایی که دروغِ زندگیِ بدون تو را باور کردهاند
مردههایی با جنازههای بو گرفتهاند.
باور مرده از کی اعتبار یافته؟
اینها را گفتم تا بگویم:
آقا!
من که اینها را میدانم
چرا باز هم بدون تو زندگی میکنم؟
من تازه فهمیدهام که مبتلا به خودآزاریام.
اگر بخواهم از دنیای خویش لذّت ببرم
و کاری به عقبا نداشته باشم
باز هم باید با تو زندگی کنم.
من مبتلا به خودآزاریام.
دنبال آرامشم
میدانم که تو زندگی آرام من هستی
و میبینم که به دنبالم میآیی
امّا چرا از دستت فرار میکنم، نمیدانم.
گویا باید باور کنم
که من مبتلا به خودآزاریام.
کاش تو فقط سرمایۀ به دست آوردن بهشت بودی!
کاش با تو نمیشد آرامش را در همین دنیا چشید!
کاش نمیشد با عشق تو
دلخوشترین آدم روی زمین شد!
این طور اگر بود، میشد خودآزار بودنم را انکار کرد
ولی راه فراری نیست، من خودآزارم.
در کنار این کاشها
یک کاش دیگر، حال دلم را زار کرده.
کاش خودآزاری من تو را آزار نمیداد!
چرا این قدر خوب و مهربانی
که وقتی من خودم را آزار میدهم
دل تو ریش ریش میشود؟
مرا رها کن در مرداب این خودآزاری.
کاش میرفتی سراغ زندگیات!
تو که بدون من چیزی کم نداری. داری؟
این قدر غصّه نخور
ولی دعا کن که روزی رها شوم از دام این خودآزاری.
شبت بخیر مهربانتر از پدر!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
164 درس صد و شصت و چهارم چه قدر به «عَلىٰ_ كُلِّ شَیءٍ قَديرٌ » بودن خدا فکر کردیم؟.pdf
233.6K
#درس صد و شصت و چهارم:
چه قدر به «عَلىٰ كُلِّ شَیءٍ قَديرٌ» بودن خدا فکر کردیم؟
✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا میکنید:
⁉️چرا بنده نمیتونه به هیچ خیری که بهش میرسه دلخوش کنه؟
⁉️علّت تکرار «عَلىٰ كُلِّ شَیءٍ قَديرٌ» تو آیههای قرآن چیه؟
⁉️بحث مرگ و زندگی چه جوری مانع تکبّر انسان میشه؟
@abbasivaladi
🍃آرامش زمین و آسمان
قبلاًها وقتی کسی را میدیدم
که به خود آسیب میزند
هر چه فکر میکردم، نمیتوانستم درکش کنم.
مگر میشود کسی خودش به خودش آسیب بزند؟
کسی را دیدم که تیغی به دستش گرفته
و روی دستش میکشد
و وقتی خون، قطره قطره از دستش میچکد
لبخند میزند و گاهی کارش به قهقهه هم میکشد.
تنها تصویری که از این آدمها در ذهنم نقش میبست
تصویر کسی بود که حتّی از ذرّهای عقل محروم است.
وقتی میشنیدم کسی خودش را کشته
مینشستم و ساعتها در فکر فرو میرفتم
که چه طور میشود کسی خودش به زندگی خودش پایان دهد.
این کار حماقت میخواهد یا جسارت و یا هر دو را؟
آخر چه قدر حماقت؟
چه قدر جسارت؟
امّا از وقتی که یقین کردهام من هم خودآزارم
گویی آرام آرام دارم میفهمم این آدمها را.
آقا!
هر چه گشتم و گشتم
تیغی تیزتر از تیغ غفلت از تو نیافتم
هر چه فکر کردم و فکر کردم
جان را لطیفتر از تن دیدم.
کار هر دم من کشیدن تیغ غفلت است
روی روحی که دور از تو نگهش داشتهام.
این تیغ را میکشم و همراهش لبخند میزنم
صدای قهقهههای من در کنار این روح پرخراش
صدای غریبهای نیست برای تو.
حالا میشود انکار کرد
که بهرهام از عقل حتّی به اندازۀ ذرّهای نیست؟
مگر میشود تردید کرد
کسی که خودش را از تو محروم میکند
از هر چه زندگی است محروم میشود؟
چه طور میشود این قدر حماقت داشته باشم
که خودم را از تو محروم کنم؟
شاید هم جسارتم زیاد شده که بیترس و واهمه
تو را کنار میگذارم از زندگی
و خیال میکنم هنوز هم زندهام.
چه قدر سیاه است تصویری که
این روزها دارم از خودم میکشم.
کاش چیزی میگفتی تا سیاهی این تصویر
ذرّهای هم که شده کمتر میشد.
مثلاً میگفتی غفلت از تو تیغ نیست
و تو را کنار گذاشتن خودکشی نیست.
اگر نه، کاش میگفتی غفلتم از تو آن قدرها نیست
که بشود نامش را خودآزاری یا خودکشی گذاشت.
شبت بخیر آرامش زمین و آسمان!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
بازی با کاج🌲
🌲
🔆میوه های مخروطیشکل درخت کاج، وسیله های خوبی برای بازی است.
🔹میوۀ کاج، به سه صورت عمده وجود دارد: در ابتدا، سبز است و پولکهای میوۀ کاج، کاملاً فشرده است. بعد قهوه ای میشود؛ امّا همچنان پولکها به هم فشرده است. بعد از مدّتی، پولکها از هم باز میشوند.
✅برخی از بازیهایی را که میتوان با میوۀ درخت کاج انجام داد، در این جا می آوریم:
1⃣ از میوۀ کاج در مرحلۀ اوّل و دومش ــ که پولکها به صورت فشرده در کنار هم هستند ــ ، میتوان همچون یک فرفرۀ چوبی استفاده کرد. میوۀ کاج را میان انگشت شست و انگشت وسط بگیرید و آن را روی یک جای صاف، مثل سینی یا کف سرامیک، بچرخانید.
معمولاً کودکان نمیتوانند به این شیوه، میوۀ کاج را بچرخانند؛ امّا تماشای صحنۀ چرخیدن میوۀ کاج برای آنها جالب است.
🔰چرخاندن میوۀ کاج، روش دیگری هم دارد.
🔸نخ ضخیمی مثل کاموا را دور میوۀ کاج ببندید. انگشتتان را روی میوه بگذارید، امّا میوه را زیاد فشار ندهید. انتهای نخ را بگیرید و خیلی زود، آن را به طرف خود بکشید و دست دیگرتان را نیز همزمان از روی کاج بردارید. میوۀ کاج، شروع به چرخیدن میکند.
2⃣ میوه های کوچک و بزرگ کاج را به کودکانتان بدهید تا با رنگهای خوراکی یا گواش، رنگ کنند.
3⃣ به کودکانتان کمک کنید تا پولک های میوۀ پیر کاج را بکَنند. هر کدام از پولکها را رنگ کنید و در بازی چسباندنی از آن استفاده کنید.
✅آشنایی با قوانین طبیعت و بالا رفتن خلّاقیت، از فواید این بازی است.
📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۵۸ - ۵۷
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃دنیای مهربانی
مرا ببخش که این شبها
حرفهایم همه تلخاند.
هنر شیرین کردن کام تو را ندارم
نمیدانم از شرم این همه تلخ کردن کامت
باید چه کار کنم؟
وقتی کام خودم شیرین نیست
چه طور میتوانم کام تو را شیرین کنم؟
امشب هم میخواهم کامت را تلخ کنم.
قصدم تلخ کردن کامت نیست
میخواهم حرف بزنم.
حرفهای شیرین بلد نیستم.
خب معلوم است دیگر
کامت تلخ میشود با حرفهای تلخ من.
اگر خستهای از من و حرفهای تلخم
میتوانی ساکتم کنی
و اگر دلت نمیآید، میشود گوشَت را ببندی به روی حرفهای من.
آقا!
حالا که نمیتوانم از گرداب عذابی که این روزها
با طوفان خودآزاری پدید آمده ،خلاص شوم
میخواهم قید همه چیز را بزنم.
من تصمیم گرفتهام، دنیاطلب شوم.
این طور، زندگی کردن برایم آسانتر میشود.
چه کار کنم؟
دیگر نمیکشم.
مگر چه قدر توان دارد آدم ناتوانی چون من؟
تا کی میشود بار این عذاب وجدان را تحمّل کرد؟
هر چه فکر میکنم که به چه دردی میخورم برای تو
فکرم به جایی قد نمیدهد.
دنیاطلب که شوم
برای تو هم خوب میشود.
تو هنوز امید داری به من
درست است که امید، خوب است
امّا این امید، مایۀ غم شده برای تو.
عقبرفتنهای من، آینۀ دق توست.
خدا را شکر که این همه عاشق سینه چاک داری
که دائم در حال پیشرفتاند
و کارشان نشاندن لبخند روی لب توست.
دیگر مرا میخواهی برای چه؟
من میروم سراغ دنیا.
تو هم با یاران عاشقت خوش باش.
این طور هم من خوشم، هم تو.
آدم دنیا طلب، عذاب وجدان میفهمد؟ نه.
تو هم که دنیاطلبها را دوست نداری. داری؟
پس دیگر غصّۀ مرا نخواهی خورد.
اشتباه که نمیکنم؟
خب دروازۀ دلت را باز کن
میخواهم از این جا بروم در دل دنیا.
ممنون که با این همه بدی
سالها مرا در دل خودت جا دادی.
من که سرمایهای برای جبران ندارم
خدا عوض خیر بدهد به تو.
منتظرم.
در خانۀ دلت را باز کن.
میخواهم بروم سراغ دنیا.
دنیا منتظرم نشسته.
چرا مرا زندانی کردهای در دلت؟
رفتن من، سبک شدن بار غم توست.
یک بار تصمیم گرفتهام ایثار کنم
میخواهم آتش جهنّم را بخرم
به قیمت آسایش تو.
باز
باشد، باز نکن.
من مینشینم این جا
تا یک روز از دستم خسته شوی
و در را باز کنی تا بروم در آغوش دنیا.
شبت بخیر دنیای مهربانی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
📡 پیامدهای ماهواره در خانواده
⁉️چه شد که پای ماهواره به خانههایمان باز شد؟
فصل4️⃣ : همرنگ جماعت شو؟! (جوزدگی)
✅ عزّت حقیقی
❇️ چهقدر کوچک است انسانی که برای شخصیت خود در نزد این انسانهای کوچک، ارزش قائل میشود. مگر مردم میتوانند به کسی عزّت دهند و عزّت کسی را از او بگیرند؟
ما در بارۀ مفاهیم کلیدی زندگی، باید تعریفی را که مورد پذیرش قرآن و اهل بیت علیهم السلام است، به دست بیاوریم و بر اساس آن، زندگی کنیم.
برای پیدا کردن عزّت، باید کجا رفت؟ خداوند، پاسخ این پرسش را اینچنین داده است:
مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعاً.
هر کس سربلندى مىخواهد، سربلندى، یکسره از آنِ خداست.
👈تمام عزّت، در دست خداست و هر کسی را که بخواهد، عزیز میکند و هر که را بخواهد، به خاک ذلّت میکشانَد.
وقتی که انسان در راه طاعتِ عزیزِ واقعی _ که خداست _ قرار گرفت، خداوند، عزّت او را در میان مردم، تضمین میکند.
خداوند متعال، در قرآن کریم میفرماید:
إِنَّ الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمٰنُ وُدّاً.
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، به زودى [خداى] رحمان براى آنان، محبّتى [در دلها] قرار مىدهد.
📚در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که ایشان فرمود:
هنگامى که خداوند، کسى از بندگانش را دوست دارد، به فرشتۀ بزرگش جبرئیل مىگوید: «من، فلان کس را دوست دارم. تو هم او را دوست بدار». جبرئیل هم او را دوست خواهد داشت. سپس در آسمانها ندا مىدهد که: «اى اهل آسمان! خداوند، فلان کس را دوست دارد. او را دوست بدارید». به دنبال آن، همۀ اهل آسمان، او را دوست مىدارند و پس از آن، پذیرش این محبّت، در زمین منعکس مىشود.
و هنگامى که خداوند، کسى را دشمن بدارد، به جبرئیل مىگوید: «من از او متنفرّم. تو هم او را دشمن بدار». جبرئیل، او را دشمن مىدارد. سپس در میان اهل آسمانها ندا مىدهد که: «خداوند، از او متنفّر است. او را دشمن بدارید. همۀ اهل آسمانها از او متنفر مىشوند. سپس انعکاس این تنفّر، در زمین خواهد بود.
❓در این جا، یک سؤال جدّی مطرح میشود که چگونه میتوان به این عزّت، دست یافت؟
◀️امام خوبیها، صادق آل محمّد علیه السلام فرمود:
هر که میخواهد بی آن که ایل و تباری داشته باشد، عزیز باشد و بدون آن که مال و ثروتی داشته باشد، بینیاز باشد و بدون آن که سلطنتی داشته باشد، هیبت داشته باشد، باید از خواری معصیت خدا به عزّت طاعت او در آید.
🎖کسی که به عزّت حقیقی دست پیدا میکند، تحقیر مردم، او را به تنگ نمیآورد. درست مثل کسی که ثروتمند است و پولهای اندکی که دست این و آن میبیند، چشم او را نمیگیرد. کسی هم که بندگیِ خدا را میکند، از نظر عزّت، نسبت به مردم، احساس بینیازی میکند و از همین رو، شخصیتی که دیگران به او میدهند، جذّابیتی برایش ندارد.
🔅وقتی که ما عزّت را تنها در دست خدا دیدیم، دیگر از نوع برخورد دیگران، غمگین نخواهیم شد؛ چرا که آنان، قدرت تحقیر ما را ندارند. از همین رو، خداوند متعال به رسول عزیز خود فرمود:
وَ لا یحزُنکَ قَولُهُم إِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً هُوَ السَّمیعُ العَلیمُ.
سخن آنان، تو را غمگین نکند؛ زیرا عزّت، همه از آنِ خداست. او شنواى داناست.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 178-184
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi