eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55.3هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃ساقی شراب های شنیدنی کسانی که منتظر نیستند تکلیفشان معلوم است آنها آدم نیستند. کسانی که با انتظار زندگی می‌کنند در حلقۀ آدم‌ها وارد شده‌اند امّا هنوز راه دارند تا قلّۀ آدمیت زیرا انتظار جزئی از زندگی‌شان شده؛ نه همۀ آن. آدم‌ها سر تا پای زندگی‌شان انتظار است. نمازشان، نماز انتظار. نماز انتظار یعنی مثل تو نماز خواندن و نماز انتظار باز هم یعنی منتظر نمازخواندن با تو. روزه‌شان روزۀ انتظار روزۀ انتظار یعنی مثل تو روزه گرفتن و روزۀ انتظار یعنی منتظرِ با تو سحری خوردن و افطار کردن. حجّشان حجّ انتظار حجّ انتظار یعنی مثل تو به حج رفتن و حجّ انتظار یعنی منتظر با تو طواف کردن و با تو میان سعی و صفا راه رفتن با تو در عرفه و مشعر و منی زیر آسمان بودن و با تو رمی کردن و قربانی کردن. نفس کشیدنشان هم نفس کشیدن انتظار نفس‌های منتظرانه یعنی در هر نفسی هزار هزار بار یاد خدا بودن و نفس‌های منتظرانه یعنی منتظر شنیدن صدای نفس تو. مگر می‌شود لحظه‌ای از زندگی را پیدا کرد که در آن نشود منتظر تو بود؟ پس آدم‌ها همۀ زندگی‌شان انتظار توست. می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. پیش از این گفتم که تو خوش‌اخلاقی و من هم باید اخلاق خوشی داشته باشم حالا می‌خواهم کمی ریزتر شوم تو خوش اخلاقی یعنی این که زبانت مثل برگ گل نرم است و مثل عسل شیرین. کسی که زبانش خار دارد و مثل زهر هلاهل تلخ است باید دهانش را ببندد از ادعای انتظار تو. تو وقتی حرف می‌زنی آدم دوست ندارد لحظه‌ای چشم از دهانت بگیرد و به اندازۀ نفس کشیدنی گوشش از شنیدن باز بماند. واژه به واژۀ کلامت نه فقط گوش را که همۀ وجودم را نوازش می‌کند حرف زدن‌های تو ثابت می‌کند که شراب‌ها فقط نوش کردنی نیستند، گوش کردنی هم هستند. کسانی که با تو نشسته‌اند می‌دانند وقتی تو برای آدم حرف می‌زنی دیگر میلی به آب و غذا نمی‌ماند حرف شنیدن از تو، هم آدم را سیر می‌کند و هم سیراب. حالا که می‌خواهم هم‌رنگ تو باشم کاش یک بار مرا به میخانۀ حرف‌هایت می‌کشاندی تا کمی از شراب حرف‌هایت بنوشم و بکوشم که حرف زدن‌هایم مثل تو شود. قربان خوش زبانی‌ات آقا! مرا هم خوش زبان کن. شبت بخیر ساقی شراب‌های شنیدنی! @abbasivaladi
چقدر دلم تنگ شده برای پاکی‌های دوران کودکی‌ام! 🍃زندگی همه‌اش مسابقه بود این را خوب فهمیدیم. در مسابقه از کسی نباید جا می‌ ماندیم این را خوب فهمیدیم اما فقط مسابقه و جا نماندن را فهمیدیم و نفهمیدیم مسابقه بر سر چیست. 🍃برای چیزی که باید از آن دور می‌شدیم مسابقۀ نزدیک شدن دادیم و بر سر چیزی که باید به آن نزدیک می‌شدیم رقابتی برای دور شدن درگرفت. 🍃ما اهل مسابقه آفریده شده‌ایم بی ‌مسابقه زندگی معنا ندارد برایمان. خط پایان این مسابقه به دست آوردن تو بود. چه بلایی بر سرمان آمد که همه چیز را به دست آوردیم جز تو؟ 🍃قانون رقابت برای تو چقدر زیباست! رقیبان رفیقان هَمند درست مثل بازی‌های دوران کودکی. اگر کسی رقابت را به ذره‌ای کینه بیالاید از دور مسابقه خارجش می‌کنند. 🍃در مسیر رقابت برای تو اگر به زمین خوردهای برخوردیم باید دستش را بگیریم. بلند کردن زمینخورده ما را از رسیدن به تو بازنمی‌دارد این کار، خودش میانبری است برای زودتر رسیدن به تو. 🍃چقدر دلم تنگ شده برای پاکی‌های دوران کودکی‌ام! ⬅️ادامه دارد....... @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲۵ آیه ۲۷۳ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالای خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. 🌸دوستان عزیز لالایی خدا ! دوران کرونایی چه درسایی برا شما داشته ؟ ❗️چیزایی رو که تو این مدت یاد گرفتید برا ما بنویسید یا صداتون رو ضبط کنید تا ماهم بهتریناشو تو کانال بذاریم. @lalaiekhoda
🍃یار خوش خلق من مگر منتظرها شبیه تو نیستند؟ مگر رنگ و بوی تو را ندارند؟ اگر آری، پس به اندازۀ منتظرهایی که داری باید دنیا بوی تو را بدهد. بگذار اول خانه‌هایمان را بو کنیم. نفس عمیق بکشیم. یک بار دیگر. چرا خانه‌مان بوی تو را نمی‌دهد؟ مگر در این خانه، مدعیان انتظار تو زندگی نمی‌کنند؟ بی‌خیال خانه. برویم سراغ کوچه و خیابانمان. یک بار دیگر یک نفس عمیق دیگر. نه، این جا هم بوی تو را نمی‌دهد. مگر در این کوچه و خیابان‌ها مدّعیان انتظار تو قدم نمی‌زنند؟ اصلاً کمی از زمین فاصله بگیریم. برویم بالا. کمی بالاتر. خوب است همین جا. نگاهی بیندازیم به شهرمان شاید این شهر رنگ تو را داشته باشد! نه، خبری نیست. چرا؟ مگر صبح‌های جمعه چندین و چند دعای ندبه در مسجدها و حسینه‌های این شهر خوانده نمی‌شود؟ یعنی دعاهای ندبه شهرمان را به رنگ انتظار در نیاورده‌اند؟ باید رنگ و بوی تو را گرفت. انگار مدعی انتظار، زیاد است و منتظر، کم. بگذار خوب تماشایت کنم منی که می‌خواهم رنگ و بوی تو را بگیرم. خُلق تو آدم را یاد آسمان می‌اندازد، یاد خدا، یاد بهشت. به قدری از خُلق نیکویت بهشت می‌طراود که کسی که در کنار توست دیگر آرزوی بهشت نمی‌کند. با اخلاق خوشَت خدا را می‌آوری و در کنار همه می‌نشانی. این چه لبخندی است که دل جدا شدن از لبت را ندارد؟ این طور که هستی، مگر می‌شود با تو رو به رو شد و پس از آن از تو دل کَند؟ باید قبر هر کسی را که با تو آشنا می‌شود پیش پای خودت بکَنی. کسی اگر با تو آشنا شد از تو جدا نمی‌شود مگر با مرگ. یقینا تو اگر بیایی چونان جدّت با خلق نیکو مردم را دور و بر خود جمع می‌کنی. کسی که مدّعی انتظار است و اخلاق خوش ندارد باید عمری سر به سجدۀ توبه بگذارد و از دروغی که گفته استغفار کند. می‌خواهم منتظر تو باشم باید اخلاقم را خوش کنم. دعا کن برایم رنگ و بوی تو را گرفتن، رسیدن به هدف آفرینش است. شبت بخیر یار خوش خلق من! @abbasivaladi
❓چه کنم که تماشای تلویزیون رو ترک کنم ؟ 6⃣ گفتن اذکاری برای رهایی از وسوسه ✨در روایات و دستور العمل‌های علمای ما، ذکرهایی را برای رهایی از وسوسۀ شیطان، سفارش کرده‌اند. خوب است در هنگامی که شیطان، شما را برای دیدن این سریال‌ها وسوسه می‌کند، این اذکار را بگویید. در این جا برخی از این ذکرها را یادآور می‌شویم: 🔸در کتاب شریف مکارم الأخلاق، برای رهایی از وسوسه، این دستور العمل آمده است: خواندن آیۀ: «فَإِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم» و معوّذَتین(سورهای «فلق» و «ناس»). 🔸در همین کتاب از قول امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده که فرمود: هر گاه شیطان، یکی از شما را وسوسه کرد، به خدای تعالی پناه بَرَد و با زبان ظاهر و باطنش بگوید: «آمَنتُ بِاللهِ وَ رَسُولِهِ مُخلِصاً لَهُ الدّینَ». 🔸شخصی از مرحوم آیة الله العظمی بهجت رحمة الله عليه پرسید: زیاد مرتکب معاصی می‌شوم و هر چه تلاش می‌کنم، موفّق نمی‌شوم. ایشان فرمودند: «نقل شده که برای این مقصود، حمد و سوره اهدا شود برای مدفونین از مؤمنین و مؤمنات در مشاهد ثمانیۀ مشرفه: ”حرمین شریفین(مکّه و مدینه)“، ”نجف اشرف“، ”کربلای معلّا “، ”کاظمین“، ”سامرّا“، ”مشهد الرضا“ و ”قم“ و حمد و سوره برای مدفونین در سایر مشاهد مشرّفه». 7⃣جمع کردن بساط ماهواره 💯فرض بنده در پاسخ به این پرسش، آن است که امکان جمع کردن ماهواره برای ایشان وجود ندارد؛ مثلاً شاید فرزند خانواده است و پدر و مادر ایشان، ماهواره را به خانه آورده‌اند یا این که در آپارتمانی زندگی می‌کند که برخی از ساکنان آن، ماهواره دارند و ... ؛ امّا اگر ماهواره برای خودتان بوده، اختیارش دستِ شماست، حتماً همین امروز، بساط آن را جمع کنید و برای آن که جهت دیدن سریال‌های مورد علاقه‌تان به خانۀ کسی نروید، کارهایی را که پیش از این گفتیم، انجام دهید. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص٢٥٩ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️صلی الله عليك يا ابا عبدالله الحسين ♦️روضه های خانگی 🍃در میان روضه‌هایت زندگی کردن خوش است🍃 @abbasivaladi
🍃حضرت امید داشتم با خودم فکر می‌کردم که اگر بخواهم انتظار را بکشم باید چه چیزی را نقّاشی کنم. در طبیعت به دنبال مفهوم انتظار می‌گشتم. گشتم و گشتم و گشتم از کوه و در و دشت و صحرا گذشتم از میان درخت‌های جنگل دویدم ساحل را پشت سر گذاشتم شهرها و روستاها را دیدم و عبور کردم تا رسیدم به یک بیابان خشک و بی‌آب و علف. سینۀ‌ این بیابان پر بود از ترَک‌های پی در پی. نمی‌‌دانم باید این ترَک‌ها را به لب‌های تشنه تشبیه کنم یا چشم‌های منتظر که به سوسو افتاده‌اند. بادی که گهگاه در این بیابان می‌وزید گویی زمزمۀ التماس باران داشت. او شده بود زبان بیابان گاهی که باد به طوفان بدل می‌شد و گرد و خاکی را بلند می‌کرد التماس باران به ضجّه‌ای بدل می‌شد تا شاید دل آسمان به رحم بیاید. آیا کسی بود که از آن بیابان بگذرد و انتظار باران را در سر تا پای او نبیند؟ همین بیابان را می‌کِشم تا حواسم باشد اگر منتظر باشم تماشایم مردم را به یاد انتظار و منتظَر می‌اندازد. می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم باید با دیو یأس بجنگم تا نکند فاصله‌ها مرا از شبیه شدن به تو ناامید کنند. اصلاً کسی که ناامید است، منتظر نیست من اگر مأیوس باشم، شبیه تو نمی‌شوم. تو معنای امیدی وقتی زمین و زمان ناامید می‌شوند تو هستی که روح امید را در پیکرشان می‌دمی. تو میان بندگی و امید، رشته‌ای کشیده‌ای که با هیچ تیغ و تبری نمی‌شود آن را گسست. میان ما و امید را رشته‌ای پیوند داده که باریک‌تر از تار عنکبوت است فوتش کنند، از هم می‌گسلد. باید راهی را که تو در بندگی می‌پیمایی پیدا کنیم تا امیدمان شبیه امید تو شود. تو جز خدا به هیچ کسی امید نبسته‌ای راز عنکبوتی بودن رشتۀ امید ما دل بستن به غیرخداهای زیادی است که در چنته هر چه داشته باشند، امید ندارند. ما شبیه تو نیستیم امیدمان به خالق، اندک و به مخلوق بسیار است. خدا نکند واگذار شده باشیم به مخلوق و خالق رهایمان کرده باشد! خیالش زندگی را پر از وحشت و ترس می‌کند. می‌خواهم شبیه تو شوم تاری از رشتۀ امیدی که میان تو و خدا بسته است را بفرست به سویم تا من هم خودم را از این برهوت یأس بکشانم به آسمان امید تو. شبت بخیر حضرت امید! @abbasivaladi
🌙هلال ماه رمضان هلال ماه رمضان رخ نمود بی آن که هلال رخت رخی بنماید. باز هم رمضان دیگری آمد و تو نیامدی من فقط به امشبی نگاه می‌کنم که هلال را دیدم و تو را ندیدم امّا آرزوی این که شاید سحر بیاید و تو هم بیایی را از دلم بیرون نمی‌کنم. نه این که می‌شود بیرون کرد ولی من بنایش را ندارم اصلاً این آرزوها بیرون کردنی نیستند مگر می‌شود بدون این آرزوها زندگی کرد؟ من در این خیال امشب را می‌خوابم که وقتی بیدار شدم وضو بسازم و سر به شانۀ تو دعای سحر بخوانم یا نه، سکوت کنم و سر به شانه‌ات دعای سحر را از زبان تو نوش جان کنم. آقا! دعای سحر را که خواندی خودم سفره پهن می‌کنم برایت ما فردا سحر با هم سحری می‌خوریم. هر چه میل داری برای سحر بگو آماده کنم و بخوابم. نماز صبح اولین روز ماه رمضان را پشت سر تو اقامه خواهم کرد. بعد از نماز هم اوّلین یا علی و یا عظیم را همراه تو زمزمه می‌کنم و به اللهم ادخل علی اهل القبور السرور تو آمین می‌گویم. دعای روز اوّل را که خواندی رحل قرآن برایت می‌آورم و قرآن خودم را در برابرت می‌گذارم. تو که قرآن بخوانی من فقط گوش می‌کنم. گوش که کردم مست می‌شوم این مستی که روزه را باطل نمی‌کند آقا! ‌می‌کند؟ من رفتم با همین آرزو بخوابم و شب را سحر کنم. شبت بخیر تنها آرزوی من! @abbasivaladi
📌گام پنجم ⁉️تو را میشناسم؟ ✳️ چه مردها و چه زن‌ها، برای خود روحیّاتی داشته و نسبت به مسائل خاصّی حسّاسیت دارند. 💟 مثلاً مردها از نظر روانی دوست دارند همسرانشان برای آنها آرایش کنند یا زن‌ها دوست دارند همسرانشان، همیشه محبّتشان را نسبت به آنها ابراز کنند. به این نوع از روحیّات، «روحیّات نوعی» می‌گوییم؛ یعنی روحیّاتی که در نوع مردان یا زنان وجود دارد. ✅ روحیّاتی هم هست که به آنها «روحیّات شخصی» می‌گوییم؛ یعنی روحیّاتی که در یک مرد یا یک زن وجود دارد و عمومی نیست؛ مثل این که کسی به مهمان، زیاد حسّاس است و دیگری به دوری از پدر و مادر. 🔅 یکی از دلایل اصلی اختلاف در زندگی مشترک، توجّه نکردن به همین روحیّات و حسّاسیت‌هاست. ‼️شاید باور این نکته برای برخی مشکل باشد که بی‌توجّهی به این حسّاسیت‌های به ظاهر پیش پا افتاده، می‌تواند پایه‌های یک زندگی را بلرزانَد. 💞یکی از راه‌های ابراز محبّت، احترام به حسّاسیت‌های طرف مقابل است. ⚠️اگر حسّاسیت‌ها، از حد نگذشته و قابل تحمّل است، باید به آن‌ احترام گذاشت و اگر هم از چیزهایی است که با اصول زندگی در تضادّ است، با توجّه به نکاتی که در همین گام‌ها گفته می‌شود، باید آن را حل کرد. ❇️ یک همسر هنرمند، کسی است که بتواند در اوّلین فرصت، از روحیّات نوعی و شخصی طرف مقابلش آگاه شود. 💯برای به دست آوردن روحیّات نوعی همسر، باید قبل و بعد از ازدواج، در بارۀ روحیّات مرد و زن، اطّلاعاتی را کسب کرد. البتّه مشاوره با یک مشاور آگاه و متعهّد، سریع‌تر و بی‌خطاتر ما را به این مقصد می‌رساند. ⬅️ ادامه دارد ...... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول،ص١۸۵ @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۲۶ آیه ۲۷۴ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب منبع قصه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب«وسائل الشيعة، ج‏لد نهم، صفحه401» اثر شیخ حر عاملی 📣 بچّه‌های لالای خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
🌙روزه‌دار غریب ماه رمضان که می‌آید نمی‌دانم به شوق مهمانی خدا اشک بریزم یا برای غصّه‌هایی که این ماه با خود می‌آورد گریه کنم. غصّه‌های این ماه رنگ دیگری دارد برایم پر از آه، پر از حسرت و پر سوز. آقا! می‌شود وعده‌ای بدهی تا دلم خوش باشد که امسال مثل سال‌هایی نمی‌شود که ماه رمضانش رفت ولی یک بار هم به سفرۀ افطارت دعوت نشدم؟ من قانعم، با یک «شاید» هم دلم آرام می‌شود. بگو شاید دعوتم کنی تا از این اضطراب طولانی کمی خلاص شوم. باور کن که خسته‌ام از این همه اضطراب! در انتظار یک شاید می‌مانم. شبت بخیر روزه‌دار غریب! @abbasivaladi
📌لطف قلمت رنگ محبت دارد ✅کدام یک ازشیوه‏ های ابراز محبّت، طعم خاص و اثر ویژۀ خود را دارد. هیچ کدام را نمی‏ شود به جای دیگری استفاده کرد و از هیچ کدام به بهانۀ دیگری نمی‏توان غافل شد. اینها غذاهای مختلفی است که باید بر سرِ سفرۀ محبّت، وجود داشته باشد. ✉️وقتی واژه‏ ها و جمله‏ های محبّت ‏آمیز، روی کاغذ می‏ آید، در رساندن پیام‏ محبّت، حسّ بسیار متفاوتی را ایجاد و منتقل می ‏کند. شاید هیچ کدام از شیوه ‏های ابراز محبّت در رساندن پیام ما به فرزندمان، مانند نامه عمل نکند. ✨امیر قلم و بیان علی علیه السلام فرمود: نامه، گویاترین سخن‏گوی توست. 💟 یکی از ماندگارترین نامه‏ های تاریخ که مالامال از محبّت پدری به فرزند خویش است، نامۀ سی و یکم نهج البلاغة است؛ نامۀ امیر آسمان و زمین علی علیه السلام به فرزندش امام مجتبی علیه السلام . ❌ برخی گمان می ‏کنند که نامه برای وقتی است که فرزند به مسافرتی طولانی رفته باشد؛ امّا با این که امام حسن مجتبی علیه السلام در کنار پدر مهربانش امیر مؤمنان علی علیه السلام زندگی می‏کرد، ایشان برای توصیه‏ به فرزندشان، قالب نامه را انتخاب نمودند. ⬅️ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص ۱۴۱ @abbasivaladi
🍃گل خوشبوی نرگس نقاشی انتظارها دارد بلایی سرم می‌آورد که باید سال‌ها پیش بر سرم می‌آمد. من باید شب و روزم در فکر انتظار تو طی می‌شد. شب و روزهایی که بی‌انتظار تو گذشت بر باد رفت و دیگر به دست نمی‌آید. وقتی نقاشی‌های انتظار تو را می‌کشم آرام آرام بی آن که بخواهم همه چیز مرا یاد نبودنت می‌اندازد و دیگر راه فراری برای غفلت از تو نمی‌ماند. از پنجره داشتم حیاط خانه را تماشا می‌کردم جایی که برای یاکریم‌ها درست کرده بودم تا حفاظشان باشد از باران و آفتاب. جوجه‌هایش چند روزی است که سر از تخم در آورده‌اند. مادرشان پیششان نبود. هوا کمی سرد شده بود. از تنی که می‌لرزید و از نوکی که هی باز و بسته می‌شد چه خوب می‌شد فهمید انتظار جوجه‌ها را. آنها بدون مادرانشان می‌میرند این را با همۀ‌ وجودشان می‌فهمند و همین درک است که آنها را این طور منتظر نگه داشته است. من بدون تو ترسی از مرگ ندارم باورم این است که در زنده ماندن محتاج تو نیستم پس من منتظر نیستم از همین حالا جوجه‌های یاکریم حیاط خانه‌مان آینه دقم شدند و نشانه‌ای برای منتظر نبودنم ولی من می‌خواهم منتظر باشم پس باید شبیه تو شوم. آقا! از زبان پاک تو گفتم و از خدایی بودنش. می‌خواهم همین جا کمی بیشتر مکث کنم. زبان تو هیچ گاه به گوشت برادر مرده‌ات نخورده. زبان ما عادت کرده به طعم گوشت برادرهای مرده‌مان. عجیب ذائقه‌مان عوض شده آقا! می‌نشینیم پای جنازۀ برادرمان چنگ می‌زنیم به گوشت تنش با ولع زیر داندان می‌گیریم و می‌خوریم و لذّت می‌بریم. ما خو گرفته‌ایم به غیبت کردن از دیگران و دهانمان بو گرفته است، بوی جنازه. این دهان با هیچ مُشک و عنبری معطّر نمی‌شود و در عجبم که چرا دنبال راز بی‌نفوذ بودن کلاممان می‌گردیم! مگر کلامی که از دهان بوگرفته بیرون بیاید می‌تواند روی دل‌ها اثر بگذارد آن هم چه بویی، بوی جنازه. ما تا دهانمان را از تکه گوشت‌های برادرهای مرده‌مان پاک نکنیم زبانمان مثل تو، زبان خدا نمی‌شود و تا زبانمان زبان خدا نشود، شبیه تو نمی‌شویم. کاش خودت به کاممان تلخ می‌کردی گوشت برادرهای مرده‌مان را. به دادمان برس که با این مرده‌خواری‌ها زندگی‌هایمان بوی تعفّن گرفته. شبت بخیر گل خوشبوی نرگس! @abbasivaladi
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 پرسش‌های گام سوم⬇️ ⁉️راه تقویت ایمان شوهر 🔰دوست دارم شوهرم ایمانی قوی داشته باشد و به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله معتقد باشد. شوهرم نماز می‌خواند؛ امّا نمازش با حضور قلب نیست. ما یک سال و دو ماه است که عقد کرده‌ایم. پس از عقد فهمیدم که او دروغ گفتن را خوب بلد است؛ در حالی که من تصوّر دروغ گفتن را هم نمی‌توانم بکنم. من چیزی را از او پنهان نکرده‌ام و تمام کارهایم را به او گفته و می‌گویم. همین هم باعث شده که دروغ گفتن او کم شود. ✅ شوهرم اهل نماز و پول حلال به دست آوردن است. او خوش‌اخلاق و مهربان هم هست؛ ❓امّا به من بگویید چه کنم که دروغ نگوید و معنویتش تقویت شود؟ @abbasivaladi
❌رسوا شدن پس از ازدواج❌ ❌برخی هم می‌گویند: «ما اگر به تحقیق‌کننده راست بگوییم و ازدواج اینها هم سر بگیرد، همین فرد، حرف‌های ما را کف دست داماد یا عروس و یا خانوادۀ آنها می‌گذارد و آن وقت است که باید یک دشمن جدید را در زندگی خودمان تجربه کنیم. پس چیزی نمی‌گوییم و خیالمان را راحت می‌کنیم». 1⃣ چند جمله با کسانی که افشای راز می‌کنند ✅یک نفر در بارۀ خواستگار دخترش، برای تحقیق به سراغ همسایۀ پسر رفته و از او سؤال می‌کند. این شخص با سؤال خود، به این همسایه ابراز نیاز می‌کند. ✳️ او به معنای حقیقی کلمه، سائل است. همسایه هم احساس مسئولیت کرده و آنچه را می‌داند، بدون هیچ مزد و منّتی، در اختیار او قرار می‌دهد. ❇️ همسایه وقتی این حرف‌ها را می‌زند، این شخص را امین حساب کرده و حرف‌ها را به رسم امانت در اختیار این شخص قرار می‌دهد. 🔰پس چند اتّفاق در این جا افتاده: 1⃣درخواست این شخص از همسایه، 2⃣ احساس مسئولیت همسایه و 3⃣اعتماد همسایه به این شخص و به امانت گذاشتن این حرف‌ها. 4⃣اتّفاق چهارم را رقم می‌زند که همان خیانت به همسایه است و در پی آن، 5⃣اتّفاق پنجم هم میان همسایه‌ها رخ می‌دهد که حدّ اقلش به هم ‌ریختن رابطه‌هاست و شاید برخی خطرات دیگر هم داشته باشد. 📛زشتی این کار، در این جا متوقّف نمی‌شود. این کار عاملی می‌شود برای این‌که دیگران هم به این نتیجه برسند که در هنگام تحقیق، اطّلاعات درستی در اختیار تحقیق‌کنندگان قرار ندهند. ⚠️ این هم یعنی سدّ راه خیر شدن؛ یعنی عاملی برای پایه‌گذاری زندگی‌های سست؛ یعنی بنیان گذاشتن یک سنّت بد که همانا راست نگفتن و خیرخواهی نکردن در موارد مشورت است؛ یعنی عاملی برای فراموش شدن یک سنّت خوب که خیرخواهی در مسئلۀ ازدواج است. ⬅️ ادامه دارد .... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۴۵ @abbasivaladi
🌙روح نماز مگر می‌شود در ماه مهمانی خدا بود ولی به مهمانی افطار تو فکر نکرد؟ خیال مهمانی تو لحظه‌ای رهایم نمی‌کند. پیش از افطار در خانه‌ات باز است. نه؟ اگر دعوتم کنی، قبل از باز شدن در خانه‌ات می‌آیم و می‌نشینم پشت در. در که باز شد، دوست دارم اوّلین نفر باشم که پا به صحن خانه‌ات می‌گذارم. قبل از اذان مغرب چه کار می‌کنی؟ نمی‌دانم امّا وقتی که مرا دعوت کردی ، اذان مغرب که شد می‌شود خودت اذان بگویی آقا؟! اذانت را نمی‌خواهد سرعت ببخشی. ضعف روزه را صدای اذان تو از میان می‌برد. اگر نگران تشنگی و گرسنگی ما هستی خیالت راحت که با شنیدن صدای تو، هم سیر می‌شویم و هم سیراب. بعد از اذانت بایست به نماز مهربان من! ما با صدای تو افطار می‌کنیم و با نمازت جرعه جرعه شراب بهشتی می‌نوشیم. نمازت را طول بده. کسی که نماز تو را می‌شنود، از دنیا سیر می‌شود. یک بار شنیدن نماز تو یک عمر غذای جسم و جان می‌شود برایمان. کاش حسرت به دلم نماند و این خیال‌ها روزی لباس تحقّق بپوشد! شبت بخیر روح نماز! @abbasivaladi
195 درس صد و نود و پنجم کی می‌دونه کی، کجا و چه جوری از دنیا می‌ره؟.pdf
219.2K
صد و نود و پنجم: کی می‌دونه کی، کجا و چه جوری از دنیا می‌ره؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️تصویری که علّامۀ مجلسی از بعد از مرگمون نشون داده رو دیدید؟ ⁉️چه جوری می شه از مسائل غافل کننده دور شیم؟ ⁉️هدف اصلی شیطون از مشغول کردن فکر و ذهن ما چیه؟ @abbasivaladi
🍃صادق ترین بنده خدا یک روز همۀ نقّاشی‌های انتظارم را در میان آه‌های حسرتم قاب می‌کنم و نصبشان می‌کنم روی سینۀ آسمان. من می‌دانم این نقّاشی‌ها می‌توانند بار یک دنیا حرف را به دوش بکشند. امشب دوست دارم عاشقی را بکشم که کنار باغچۀ حیاط خانه‌اش نشسته و چشم به در دوخته نمی‌دانم در را چه طور بکشم تا هم بفهمند این در مدّت‌هاست باز نشده عاشق با خودش عهد کرده این در را به روی کسی جز معشوق سفر کرده‌اش باز نکند. و نمی‌دانم چطور باد را بکشم که وقتی تند می‌وزد و در را به صدا در می‌آورد چگونه دل عاشق را طوفانی می‌کند. اگر بتوانم در را طوری بکشم که معلوم شود مدّت‌هاست باز نشده همه می‌فهمند که عاشق با خودش عهد کرده تا معشوق نیاید دلش را با بیرون رفتن خوش نکند. طرز نگاه عاشق را وقتی که چشم به در دوخته چگونه باید کشید تا کسی که نگاهش می‌کند خوب بفهمد این چشم‌ها مدّت‌هاست که به جایی جز این در دوخته نشده. من نقّاشی‌ام را در یک روز برفی می‌کشم و عاشق را زیر بارش برف نشان می‌دهم روی تنش، روی سرش، روی صورتش دانه‌های برف نشسته و سفیدش کرده امّا او هنوز چشم به در دوخته و داخل نرفته. آقا! من منتظرت نیستم چون چشمم به همه جا خیره است،‌ جز مسیر آمدن تو گوشم را تیز کرده‌ام برای همه چیز، جز صدای پای تو. ولی می‌خواهم منتظرت باشم پس باید شبیه تو شوم می‌خواهم زبانم مثل زبان تو، زبان خدا شود پس باید از هر چه آلودگی است، پاک شود. روی زبان تو حتّی گرد دروغ هم ننشسته من وقتی می‌خواهم بگویم تو تا به حال دروغ نگفته‌ای خجالت می‌کشم. دروغ کجا و زبان تو؟! می‌شود بگویی کسی که از تعفّن‌های دروغش فرشتگان خدا به خدا گلایه می‌کنند تا ابتدای وادی انتظار تو چه قدر فاصله دارد؟ ما از شما آموخته‌ایم کسی که دروغ می‌گوید ایمان ندارد. بدون سرمایۀ ایمان چگونه می‌شود منتظر تو شد؟ و شنیده‌ایم دروغ، دروغ است؛ کوچک و بزرگ ندارد پس وای به حال کسی که دهانش خزانۀ انواع دروغ‌هاست و با وجود این خزانۀ گندآلود باز هم مدّعی انتظار توست! به گمانم بزرگ‌ترین دروغی که چنین دروغ‌گویی می‌گوید همین ادّعای انتظار توست. ما با این ادّعاهای دروغ، راه آمدنت را سد کرده‌ایم ولی خودت هم خوب می‌دانی که وقتی به حال و روز خرابمان فکر می‌کنیم چه قدر مضطرب و مشوّش می‌شویم مثل همین حالا که وحشت در خونمان دویده و به همۀ وجودمان سرایت کرده. می‌خواهم زبانم را از همۀ دروغ‌ها پاک کنم من مقام انتظار تو را به هیچ منفعتی نمی‌فروشم. شبت بخیر صادق‌ترین بندۀ خدا! @abbasivaladi