eitaa logo
محسن عباسی ولدی
56.4هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
348 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃محبوب خدا امروز داشتم کتاب خدا را ورق می‌زدم همان کتابی که پیش تو آشنا و پیش ما غریبه است. رسیدم به آیه‌ای که دلم را لرزاند نمی‌دانستم از شدّت مهربانی خدا فریاد شوق سر دهم یا از ترس خشمش رو به قبله بمیرم. خدا در این آیه گفته: مصیبت‌هایی که دامان ما را می‌گیرد برای کارهای بدی است که انجام می‌دهیم و گفته تازه از خیلی کارهای بدتان هم می‌گذرم. خوش‌حالم که خدای مهربانم از بسیاری از گناهانم می‌گذرد ولی می‌ترسم از بعضی از گناهانی که فکرشان را که می‌کنم، می‌بینم بزرگ‌تر از آنها، گناهی نیست. تو محبوب‌ترین خلق خدا روی زمینی. مگر غیر از این است؟ کسی روی زمین نفس نمی‌کشد که خدا او را هم اندازۀ تو دوست داشته باشد چه رسد بیشتر از تو. خدا این عالم را نگه داشته، چون تو هستی. تو اگر نبودی، لحظه‌ای دنیا روی پا نمی‌ایستاد. حالا به من بگو تا بدانم بزرگ‌تر از غمگین کردن تو آیا گناهی هست؟ کدام ترازو می‌تواند سنگینی گناه خشمگین کردن تو را بسنجد؟ و به من بگو تا بدانم که تا امروز چند بار غصّه را مهمان دلت کردم و چند بار ابروانت را به خشم در هم فرو بردم؟ اگر خدا بخواهد مرا به این گناه بگیرد باید منتظر چه عذابی باشم؟ خدا چه کار می‌کند با کسی که تو را غمگین یا خشمگین کرده باشد؟ آقا! یا بگو تا به حال حتی برای یک بار نه از دستم خشمگین شده‌ای و نه غمگین یا مرا به خاطر همۀ بدی‌هایم همین امشب ببخش. من از عذاب خدا می‌ترسم. هول و ولایی که به دلم افتاده را می‌بینی لرزه‌ای که به جانم افتاده را می‌بینی نگاه نگرانم به آسمان را می‌بینی به فریادم برس بدجور مضطر شده‌ام آقا! به چه کسی سوگندت دهم که از دستم غمگین نباشی؟ دست به دامان چه کسی شوم که از من خشمگین نباشی؟ هر طور که بناست بمیرم باکی نیست ولی می‌ترسم خدا مرا با عذابی ببرد که میوۀ تلخ غمگین یا خشمگین کردن توست. آقا! التماست می‌کنم، مرا ببخش! شبت بخیر محبوب خدا! @abbasivaladi
🍃نور امیدم ما وقتی کارمان گره می‌خورد، نذر می‌کنیم. با خدا قول و قراری می‌گذاریم که اگر گره از کارمان وا شد کاری کنیم که او خوشش بیاید مثلاً نذر می‌کنیم که به فقیری کمک کنیم یا یتیمی را کفالت کنیم. نذر کردن را از شما یاد گرفته‌ایم. گاهی که خیلی گره کارمان کور می‌شود نذرمان را پیش از روا شدن جاحتمان ادا می‌کنیم. انگار می‌خواهیم خدا را در عمل انجام شده قرار بدهیم. گاهی که خیلی خیلی کور می‌شود گره کارمان می‌رویم سراغ کسی که دل پاکی داشته باشد التماسش می‌کنیم که برایمان نذر کند و به او می‌گوییم نذر کردن از تو، ادا کردنش با من. آقا! حالم بد است. تو خوب‌تر از همه از حال بدم باخبری حتّی خوب‌تر از خودم. هر چه نذر و نیاز کردم، خوب نشدم گویی حنای نذرهایم رنگی ندارد دیگر. نذرهایم را هر چه پیشاپیش ادا کردم گره از حال بدم باز نشد. کلاف سر در گمی شده حال من دیگر کم آورده‌ام در حیرت باز کردن این کلاف سر در گم. امشب آمده‌ام بگویم می‌شود برایم نذر کنی؟ تو نذر کن، ادا کردنش با من. اختیار با تو، هر چه دوست داری برای خوب شدن حالم نذر کن. اگر دلت خواست به خدا بگو اگر حال من خوب شود هر چه دارم را خرج راهش می‌کنم. اگر خواستی نذر کن تا اگر گره از حال بدم باز شد آبرویم را در کف دست بگیرم و هر جا که خدا گفت بریزم. آقا! نکند دریغ کنی از جانم! تو نذر کن حال من خوب شود جان را هم اگر بخواهی می‌دهم به پای نذر تو. از این همه بدی دیگر به تنگ آمده‌ام کاری کن برایم آقا! حال و روزم خراب است. شبت بخیر نور امیدم! #بهانه_بودن #شب_بخیر #محسن_عباسی_ولدی @abbasivaladi
📌بررسی دلایل این ازدواج 🔰این خانم در صحبت های خود، به چند دلیل برای ازدواج با این آقا اشاره کرده است. 1⃣ ترس از ازدواج خواهر کوچک‌تر تن دادن به ازدواج، به جهت ترس از ازدواج کردن دیگری، صحیح نیست. ازدواج نکردن، بهتر است از ازدواج کردن و شکست خوردن. 2⃣ دل‌سوزی ازدواج، مؤسّسۀ خیریّه نیست. شما باید با کسی ازدواج کنید که کفوِ شماست. ما که ندیده‌ایم در آیه یا روایتی، به صورت یک قانون کلّی سفارش شده باشد از روی دل‌سوزی با کسی ازدواج کنید. 3⃣ رضای خدا اگر واقعاً این امر، معیار ازدواج باشد، باید پرسید رضای خدا را در چه چیزی می‌دیدید که به شوهرتان پاسخ مثبت دادید. آیا الآن آن ملاک و معیار رضای خدا، وجود ندارد؟ الآن در زندگی شما چه اتّفاقی افتاده که خداوند از آن غضب‌ناک شده است؟ 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ۱۳۱ _ ١٣٠ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0088 baghareh 215.mp3
4.69M
#لالایی_خدا ۸۸ #سوره_بقره آیه ۲۱۵ #محسن_عباسی_ولدی #نمایشنامه ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. دوستای خوب لالایی خدا! یادتون نره که هم‌وطنای عزیزِ سیل زده‌مون، هنوز به کمک ما نیاز دارن.💐 @lalaiekhoda
📌دلایل اثر نکردن محبّت 6️⃣ بسنده کردن به محبّت‌های عادی 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 ◽️یک ساعتی از ظهر گذشته است. مادر در آشپزخانه، مشغول کار است. زنگ خانه به صدا در می‌آید. مادر می‌داند که الآن، وقت آمدن دختر است. بی‌اعتنا به زنگ، چند بار دیگر غذا را هم می‌زند. دختر، حوصله‌اش سر می‌رود و دو سه بار پشت سرِ هم زنگ می‌زند. 🌼[رفتار مثبت: مادر، خیلی زود به سراغ آیفون می‌رود.] ◽️مادر، غذا را رها می‌کند و به سمت آیفون می‌رود. گوشی را بر می‌دارد. تا مطمئن می‌شود که دخترش است، صدایش را بالا می‌برَد و می‌گوید: چه خبر است؟ مگر سر آورده‌ای؟! 🌼[رفتار مثبت: مادر تا صدای دخترش را از آن سوی آیفون می‌شنود، با صدایی پُر از شادی و نشاط، سلام می‌دهد و در را باز می‌کند.] ◽️بعد هم دکمه را فشار می‌دهد و در را باز می‌کند و دوباره به سراغ غذا می‌رود. 🌼[رفتار مثبت: مادر به طرف آشپرخانه می‌رود، لیوان شربتی را که از قبل آماده کرده، بر می‌دارد و برای استقبال از دخترش به دمِ در می‌رود.] ... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 🔺این بخش کوتاهی از داستانواره‌ای بود که در مباحث ابتدایی محبّت، در بارۀ بی‌توجّهی پدر و مادر به نیاز محبّتی فرزندان آوردیم. ⚠️گاهی که در بارۀ آن رفتارهای مثبت سخن گفته می‌شود، برخی می‌گویند که این اندازه محبّت کردن، افراط است، غافل از این که همان طور که پیش از این هم گفتیم، آنچه در تربیت دینی به ما توصیه شده، محبّت شدید است. 🌹امام صادق علیه السلام فرمود: 🍃«خداوند به بنده‌ای که به فرزندش محبّت شدید دارد، رحم می‌کند»🍃 📚(الکافی، ج۶، ص۵۰). ✅ بسیاری از آثاری که برای محبّت بیان شد، در صورتی محقّق می‌شود که رابطۀ عاطفی شدید باشد. ⛔️ از رابطه‌های عاطفی عادی و معمولی که بسیاری از پدر و مادرها با فرزندانشان دارند، نمی‌توان توقّع چنین آثاری را در حدّ بالا داشت. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص91 @abbasivaladi
🌹 دوستان خوب لالایی خدا، سلام! 🔴 متأسفانه به علت کسالت عمو عباسی، برنامه امشب تعطیله. 🙏با اون دلای پاکتون یه حمد شفا برا همه مریضا بخونید.
🔰سرمایۀ یک زندگی موفّق است، در زندگی شما موجود است. فقط کمی قناعت و صبر می‌خواهد که اگر آن را به دست بیاورید، زندگی شما هیچ چیز کم ندارد. 🔆امام باقر(علیه السلام) یا امام صادق (علیه السلام) (تردید از راوی است) فرمود: کسی که به آنچه خداوند روزی او کرده، قانع باشد، از بی‌نیازترین مردم است. 🔆امیر دل‌ها، مولا علی (علیه السلام) نیز فرموده: قناعت، مالی است تمام ناشدنی. ❇️بدون قناعت، اگر کسی ثروتمند هم باشد، باز محتاج است. امیر مؤمنان علی(علیه السلام) فرمود: کسی که قناعت نداشته باشد، مال، او را بی‌نیاز نخواهد کرد. ✳️باید پذیرفت که بسیاری از کسانی که در حال حاضر از زندگی اقتصادی خوبی برخوردار هستند، در ابتدای زندگی، با کم ساخته‌ و با قناعت، همّت و توکّل بر خدا، توانسته‌اند زندگی خوبی را برای خود فراهم کنند. ✅شما هم صبر کنید که صبر، کلید رسیدن است. مولای صبر و ظفر، علی (عليه السلام)فرمود: انسان صبور، پیروزی را از دست نخواهد داد؛ اگر چه زمان رسیدن به آن، طولانی شود. 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول، ص ١٣١ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0089 baghareh 216.mp3
7.21M
۸۹ آیه ۲۱۶ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. @lalaiekhoda
🔴 حضور مجدد استاد عباسی در برنامه پرسمان تربیتی خانواده 👈 موضوع: خانه‌های هیأتی 🗓 از امروز، یکشنبه ۳ آذر 🕰 ساعت ۱۶، رادیو معارف ⬅️ تکرار برنامه: یکشنبه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
دوستان عزیز سلام 🌹 🔻امروز اولین برنامه پرسمان تربیتی خانواده با حضور استاد عباسی بود . 🔰پرسش برنامه این هفته : ❓به نظر شما هیأت چگونه میتواند در استحکام بنیان خانواده مؤثر باشد ؟ ✅نظرات و پاسخ های خودتون رو با این شماره ها با مابه اشتراک بذارید . ◀️ راه های ارتباط با برنامه : 📞۰۲۵۳۲۹۱۰۵۵۱-۲ ✉️۳۰۰۰۰۵۵۳
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ ✅برخی از جوانان می‌گویند: «ما همه‌ چیز را به دست اهل‌بیت علیهم السلام سپرده‌ایم؛ هر چه آنها صلاح بدانند». نه تحقیقی می‌کنند، نه معیاری در نظر می‌گیرند، نه صحبتی می‌کنند.می‌گویند: «اگر صلاح باشد، خودشان منتفی می‌کنند». 📛نه، این گونه نیست. توسّل به اهل بیت علیهم السلام جای وظیفۀ ما را نمی‌گیرد. کسی که در یک مسئله، وظیفه‌ای بر عهده دارد، اگر آن را انجام ندهد و بگوید: «کار را به خدا و اهل ‌بیت علیه السلام واگذار کردم»، یا نمی‌فهمد و یا خود را فریب می‌دهد. ‼️به این می‌ماند که مادر کسی تصادف کرده باشد و در گوشۀ خیابان با دست و پایی شکسته در خون خودش بغلتد و دو قدم آن طرف‌تر هم پسرش دست به دعا ایستاده باشد که: خدایا، مادرم را حفظ کن! ✳️تذکّر این مسئله هم ضروری است که بر اساس معارف قرآن و اهل بیت علیهم السلام، انسان در هر شرایطی می‌تواند با استفادۀ درست از لحظات زندگی، مسیر انسانی خود را طی کند. ❌پس اگر کسی را برای زندگی انتخاب کردید و پس از ازدواج فهمیدید که او مطلوب شما نیست، گمان نکنید که زندگی به آخر رسیده است. ⚠️ زندگی، هیچ وقت به بن بست نمی‌رسد؛ مگر آن‌که خودمان این بن بست را در مقابل خودمان بسازیم. ما باید از هر موقعیتی، در جهت کمال و رشد استفاده کنیم و تنها به بندگی و انجام وظیفۀ خود در مقابل خداوند بیندیشیم. ❇️ چه بسیار انسان‌های خوبی که همسر خوب، نصیبشان نشد و چه بسیار انسان‌هایی که به جهت صبر بر مشکلات زندگی، به بالاترین درجات انسانیت رسیدند. 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۰۹ _ ۱۰۸. ▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ @abbasivaladi
🍃خوب ترین یادم هست که می‌خواستم اجازۀ‌ ناز کردن از تو بگیرم ولی شرم اجازه نمی‌داد. به قدری بدی‌هایم در برابر نگاهم صف کشیده بودند که روی درخواست کردن را از من گرفته بودند. از وقتی شرم را کنار گذاشته‌ام و دارم در بارۀ نازکردن‌های دوست داشتنی‌ام با تو حرف می‌زنم احساس می‌کنم بدی‌ها دارد از خاطرم می‌رود. درست است که از تو خواسته بودم چند لحظه بدی‌هایم را از خاطرم پاک کنی تا توان ناز کردن بیابم؛ امّا آقا! من همیشه از فراموش کردن بدی‌هایم هراس دارم. بنده وقتی ناز می‌کند حواسش هست که ارباب، کرم کرده و به او اجازۀ ناز داده. وقتی بدی‌ها فراموش می‌شود توهم بزرگی دامن بنده را می‌گیرد و دیگر نام کارهایش را نمی‌شود ناز گذاشت چنین بنده‌ای طلبکار مولا می‌شود. آقا! ممنونم که توان دادی تا از نازکردن‌های دوست داشتنی‌ام بگویم ولی ممنون‌ترم از این که نمی‌گذاری بدی‌هایم را فراموش کنم. حالا که به بدی‌هایم نگاه می‌کنم می‌بینم می‌شود بی آن که این بدی‌ها را فراموش کنم برای تویی که ارباب خوبی‌ها هستی ناز کنم. یک روز همۀ بدی‌هایم را می‌ریزم در کیسه‌ای. کیسه را در کیسه‌های دیگری می‌کنم و کیسه بر دوش می‌آیم درِ خانه‌ات. وقتی غلامت در خانه را باز کرد سلامش می‌دهم و به او التماس می‌کنم که تو را صدا بزند. اگر از تو اذن ورود گرفت برای من ناز می‌کنم و می‌گویم: «می‌شود به اربابم بگویی از پنجرۀ‌ همان حجره‌ای که در آن نشسته سر بیرون کند و مرا ببیند و خودش اذن ورود بدهد؟» تو سر بیرون می‌کنی، من می‌بینمت نمی‌گویی بیا، می‌گویی: «منتظرت هستم. نمی‌آیی؟» من با سر می‌دوم به سوی حجره‌ات. وقتی رسیدم به در حجره، می‌ایستم. تو می‌پرسی: چرا داخل نمی‌شوی؟ می‌گویم: با این کیسه مگر می‌شود وارد شد؟ تا همین جا هم که آمدم، باید توبه کنم. می‌گویی: این چیست؟ می‌گویم: کیسه‌ای پر از همۀ‌ بدی‌هایم. و با ناز می‌گویم: اگر می‌خواهی مهمانت پا به حجره‌ات بگذارد فکری کن به حال این بدی‌ها و گرنه داخل نشده می‌روم. می‌گویی: کیسه‌ات را بگذار روی زمین. من هم می‌گذارم. می‌گویی درش را باز کن. می‌گویم خجالت می‌کشم. کیسه در کیسه گذاشته‌ام تا بوی تعفّنش را بپوشانم باز کنم، تعفّنش همه جا را می‌گیرد. خودت خم می‌شوی، در کیسه را باز می‌کنی همه جا را بوی عطر و گلاب می‌گیرد. می‌خواهم از هوش بروم، تو نمی‌گذاری. چه کار می‌کنی با من؟ من آمده بودم با ناز، بدی‌هایم را از میان ببرم تو همه را تبدیل به خوبی کردی. شبت بخیر خوب‌ترین! @abbasivaladi
radio-maaref-980903-1600(2).mp3
22.69M
(قسمت اول، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸نقش هیأت در استحکام بنیان خانواده 🔹تبیین معنای ولایت مداری 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
radio-maaref-980903-1630.mp3
14.54M
(قسمت اول، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸نقش هیأت در استحکام بنیان خانواده 🔹تبیین معنای ولایت مداری 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۶ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
175 درس صد و هفتاد و پنج تا حالا با داستان خضر و موسی زندگی کردید؟.pdf
226.4K
#درس صد و هفتاد و پنجم: تا حالا با داستان خضر و موسی زندگی کردید؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️تا حالا به این دقت کردید که «به چه چیزایی باید فکر کرد»؟ ⁉️اصلی‌ترین درس داستان حضرت خضر و موسی چیه؟ ⁉️چرا خدا حضرت خضر رو معلم یه پیامبر اولوالعزم می‌کنه؟ @abbasivaladi
🍃طبیب نازنینم شب‌های ناز کردن روشن‌ترین شب‌های زندگی من است. این شب‌ها حتّی از روز هم روشن‌ترند. وقتی که بزرگی‌ات را فراموش نمی‌کنم و هیچ بودنم را از یاد نمی‌برم ناز کردن، اگر چه راهی است برای زنده ماندنم امّا پنجره‌ای زیباست برای دیدن بیشتر و دقیق‌تر هیچ بودنم. چه خوب است که ناز کردن این چنینی زندگی را زیباتر از همیشه می‌کند ولی از آن، بوی تعفّن کبر به مشام نمی‌رسد. با این نگاه است که هر چه تو را بزرگ‌تر می‌بینم و خودم را هیچ‌تر حس ناز کردنم بیشتر می‌شود. چه خوب کردی که به من فهماندی ناز کردن، کار آدم‌هایی است که به هیچ بودن خویش پی برده‌اند و حالا می‌فهمم که چرا تو در برابر خدا که می‌ایستی در هوای ناز نفس می‌کشی. تو هم خودت را در برابر خدا هیچ می‌بینی. هر چه قدر طعم ناز کردن را بیشتر می‌چشم به هیچ انگاری خویش میل بیشتری پیدا می‌کنم. آقا! ما وقتی بیمار می‌شویم، نازمان بیشتر می‌شود. راستش را بگویم؟ این چند شب که از نازهایم برایت گفته‌ام و این قدر از شراب آسمانی‌اش مست شده‌ام بدجور دلم هوای مریض شدن کرده. دوست دارم یک بار بیمار شوم و تو بیایی به سر بالینم تا من لذت این بیماری را به دو عالم نفروشم. دوست دارم از دست تو دارو بخورم. من بد دارو هستم. دارو که می‌خواهم بخورم، ادا و اطوارم زیاد است. تو که می‌خواهی دارو بدهی به من ناز می‌کنم و نمی‌خورم. می‌گویی بخور تا زودتر خوب شوی. می‌گویم بدم می‌آید. تو به عزیزم و جانم می‌خوانی مرا. من مست می‌شوم. تو مرا می‌بوسی. من خوب می‌شوم. امّا از کیف خوردن دارو از دست تو نمی‌گذرم. با این که خوب شده‌ام، دارو را از دست تو چنان می‌خورم که گویی دارم شراب طهور بهشتی را سر می‌کشم و می‌مانم که چه کار کنم با این تضاد جدیدی که برایم پیش آمد. من دوست دارم باز هم بیمار شوم تا تو بیایی بر سر بالینم ولی با دارویی که از دست تو خوردم دیگر بیماری به سراغم نخواهد آمد. شبت بخیر طبیب نازم! @abbasivaladi
بچه‌ها اهل سرزمین فطرتند،‌ تو حاکمِ این سرزمینی 🍂آقا! بچه‌هایمان را مثل پیرها بی‌حوصله کرده‌ایم حال جست و خیز را از آنها گرفته‌ایم. حوصلۀ تکان خوردن ندارند مثل پیرها نشستن و برخاستن و دویدن و راه رفتن برایشان سخت شده. 🍂لبخندهایشان مثل ما بزرگ‌ترها نمایشی است خنده‌های از ته دلشان را فقط می‌شود پای طنّازی‌هایی دید که در قاب جادویی، تماشا می‌کنند. 🍂اگر با طنّازهای قاب جادویی و آدمک‌های بازی‌های خیالی روز و شب را سپری کنند حوصله‌شان سر نمی‌رود اما این کودکهایی که ما پیرشان کرده ایم حتی حوصلۀ همسالانشان را هم ندارند. 🍂آن کودک‌هایی که جسمشان پیر می‌شد را یادت هست؟ که گفتم تماشایشان دلمان را به درد می‌آورد؟ اما این کودک‌های پیر شده نمی‌دانم چرا دلمان را به درد نمی‌آورند. ما دوست داریم پیری این کودکان را. راحت نفس می‌کشیم در کنار این پیرها و خدا را شکر می‌کنیم برای این پیری. 🍂تو از تماشای کودک‌های پیر شده دلت به درد می‌آید. از این پیری متنفری نفست در سینه حبس میشود تو به درگاه خدا دعا می‌کنی برای شفای این روح‌های مچاله شده. حالا چطور می‌شود تو امام باشی و ما مأموم؟ 🍂نشانۀ شفای این کودک‌های پیر شده بالا و پایین پریدن است. بالا و پریدن‌های این کودک پیشانی تو را به نشانۀ شکر روی خاک می‌نشاند. چرا ما با جست و خیزهای کودکان فریاد گلایه‌مان به آسمان می‌رود؟ 🍂آقا! ما خودمان هم پیر شده‌ایم زودتر از آن که گمانش را می‌کردیم. ما پیرهایی هستیم که همه را پیر دوست دارند حتی کودک‌های معصوم را. ما ماهر شده‌ایم در پیر کردن کودکان آمده‌ایم پیش تو اعتراف کنیم به جرممان. ما را در کدام محکمه محاکمه خواهی کرد؟ 🍂ما اگر بدیم دلمان خوش است که کودکانمان تو را دارند. کاش می‌شد در همین کودکی پیرِ عشقشان می‌کردی و ما را فدایی این پیران عاشق! @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0090 baghareh 217-218.mp3
5.96M
۹۰ آیات ۲۱۸ - ۲۱۷ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب با تشکر از گروه "نسیم قدر" که زحمت اجرای تیتراژ این برنامه رو کشیدن. @lalaiekhoda
🍃یار خوب خوب من این شب‌ها شب‌های التماس من است به تو. چه قدر با این التماس‌ها زحمت تراشیده‌ام برایت. چند نفر مثل من دور و برت باشند ابتدا تا انتهای شبانه‌روزت می‌شود زحمت پشت زحمت. ولی چه کار کنم مانده‌ام برای این حال بدم چه تدبیری بیندیشم. اگر به تو التماس نکنم کسی هست که به التماس‌های من گوش کند؟ و اگر گوش کرد می‌تواند کاری برایم انجام دهد؟ بیان این التماس‌ها در جایی به جز درگاه تو فقط بردن آبروست، همین. حالم بد است آقا! بگو کی خوب می‌شوم اگر بدانم کی خوب می‌شوم زیر بار این انتظار، بهتر دوام می‌آورم. کی خوب می‌شوم آقا؟! من هر شب به امید این که فردا خوب می‌شوم می‌خوابم و به دل خوشی این که روز خوب شدنم فرا رسیده چشم باز می‌کنم و از خواب بیدار می‌شوم. آن امید و این دل‌خوشی اگر نبود هر شب با آرزوی مرگ می‌خوابیدم و اگر صبح بیدار می‌شدم خودم را نفرین شدۀ خدا می‌پنداشتم. کسی که امیدی به خوب شدنش نیست زنده بودن برایش بزرگ‌ترین عذاب خداست. آقا! می‌شود بگویی کی خوب می‌شوم؟ بگذار امیدم به زندگی بیشتر از اینی باشد که هست. حتّی اگر بناست یک روز مانده به مرگم خوب شوم باز هم بگو. خوب شدنم به قدری طرب انگیز است که به امید همان یک روز عمری را غرق شادی زندگی خواهم کرد. من اگر خوب شوم، به دردت می‌خورم یک لحظه اگر کسی به درد تو بخورد می‌تواند یک عمر مستی کند چه رسد به یک روز که هزاران لحظه است. اگر خوب شدنم دردی از تو دوا نمی‌کرد این قدر التماس نمی‌کردم. بد بودن و بد ماندنم عقده‌ای شده برای تو من اگر خوب شوم، لا اقل بار یک عقده از روی دلت برداشته می‌شود. یک روز خوب می‌شوم و به دردت می‌خورم و از خدا می‌خواهم که به آن یک روز برکتی به اندازۀ یک روزگار بدهد. آقا! دلم خوب شدن را می‌خواهد به درد تو خوردن را عقدۀ دل تو نبودن را زودتر بگو کی خوب می‌شوم. شبت بخیر یار خوب خوب من! @abbasivaladi