eitaa logo
محسن عباسی ولدی
55هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
345 فایل
زیر مجموعهٔ کانون فرهنگی_تبلیغی آیین فطرت توحیدی کانال ‌زیر نظر مستقیم حاج آقا عباسی ولدی اداره ‌می‌شود. کانال ها و آدرسهای کانون: ktft.ir/v سایت و ادمین فروش انتشارات آیین فطرت: ketabefetrat.com @foroosh_fetrat ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃آبروی عالم من دیده‌ام بیماری را که از شدّت درد آرزوی مرگ دارد. دنیا برایش هیچ کششی ندارد گویی که او را انداخته‌اند در یک قفس و لحظه به لحظه شکنجه‌اش می‌دهند. در بستر بیماری چشم به پنجره دوخته و از آن جا نگاهش را به آسمان خیره کرده منتظر است، منتظر مرگ. مرگ برای او یک اتّفاق ناگوار نیست شیرین‌تر اتّفاقی است که بناست بیفتد او بی‌تاب مرگ است و لحظه‌ها را برای آمدنش می‌شمارد. دوست دارم نقّاشی این بیمار را بکشم و انتظارش را لباس تصویر بپوشانم ولی آرام آرام دارم می‌فهمم که چه سخت است انتظار تو را به تصویر کشیدن. آقا! دنیا برای من بدون تو شکنجه‌گاه نیست تفرّجگاهی است که در آن خوب خوش می‌گذرد به من برای همین هم نه تنها منتظرت نیستم گاهی می‌ترسم از آمدنت. اگر بیایی و این تفرّجگاه را به میدان رزم بدل کنی من رزمنده‌ای می‌شوم در رکاب تو یا ... ؟ نمی‌دانم، واقعاً نمی‌دانم ولی می‌دانم تا بزرگ‌ترین زجر زندگی من، نبودنت نباشد من هیچ گاه منتظرت نخواهم شد. من می‌خواهم منتظرت شوم پس باید شبیه تو شوم. می‌خواهم زبانم را شبیه زبان تو کنم که وقتی حرف می‌زنم هر کدام از واژه‌هایم قطره‌های بارانی باشد که وقتی می‌بارند دل‌های تشنه را سیراب کند. تو با زبانت آبرونداشته‌ها را آبرومند می‌کنی و آبروهای ریخته را جمع می‌کنی و با واژه‌های آسمانی‌ات برای آبروی آبرومندان، قلعه‌ای می‌سازی که هیچ حسودی طمع نفود به آن قلعه را نداشته باشد. من زبان‌هایی را می‌شناسم که کارشان این است: آبروی آبرومندان را بریزند گویی لذّت می‌برند از بی‌آبرو شدن مردم! آبروهای ریخته را بیشتر پخش کنند روی زمین طوری که دیگر کسی توان جمع کردنش را نداشته باشد مثل این که دلشان خوش است به این تفریح! و سدّی بشوند در برابر آبرو نداشته‌ها تا هیچ آبرویی به سویشان روان نشود. گویی کسی اگر آبرودار شود، از آبروی آنها کم می‌شود. در جمع اینها که می‌نشینی آبروی مردم مثل نقل و نبات است در دهانشان می‌گذارند و می‌مکند و آخرش را زیر دندان‌هایشان می‌جوند. گاهی هم آبی می‌خورند روی آبروی مردم. آقا! می‌ترسم از این جماعت باشم هر گاه دیدی دارم قدمی به سوی آنها بر می‌دارم حتّی شده با شکستن پایم نگذار رنگی از این جماعت را بگیرم. کسی که نگهبان آبروی مردم نیست دروغ می‌گوید اگر بگوید منتظر توست. شبت بخیر آبروی عالم! @abbasivaladi
🌙یار شیرینم من بی آن که دعوت شوم به افطاری خانه‌ات این شب‌ها را با خیال مهمانی‌ات به سر می‌کنم. مدّت‌هاست که فهمیده‌ام خیال، نعمت خدا برای بیشتر زنده ماندن است. خدا را شکر برای این نعمت بزرگ. حالا در خیالم نشسته‌ام سر سفرۀ افطارت. افطارم را می‌خواهم باز کنم؛ امّا دلم نمی‌آید. دست به سوی چیزی دراز نمی‌کنم. منتظرم نگاهم کنی. نگاهم می‌کنی. باز هم چیزی نمی‌خورم. خرمایی به دست می‌گیری و تا دم دهانت می‌بری. من چیزی نمی‌خورم. خرما را از نزدیک دهانت بر می‌گردانی. من لب به چیزی نمی‌زنم. خرما را نزدیک دهانم می‌آوری. سرم را جلوتر می‌آورم. خرما می‌خورد به لبم. من از هوش می‌روم. عادت کرده‌ام که بدون شب بخیر گفتن به تو نخوابم. در همان حالی که از هوش می‌روم می‌گویم شبت بخیر یار شیرینم! @abbasivaladi
🔴روحیّات و حسّاسیت‌های نوعی ✅بسیاری از نکاتی که در ادامۀ گام‌های موفّقیت در زندگی مشترک مطرح می‌شود، از حسّاسیت‌های نوعی انسان‌ها به شمار می‌آید که توجّه به آنها می‌تواند به ما در مسیر شناخت حسّاسیت‌های نوعی همسرمان، کمک کند. 🔰علاوه بر آنچه در این گام‌ها می‌آید، در این جا برخی از حسّاسیت‌های مردانه و زنانه را برای نمونه بیان می‌کنیم. 🔹زنان نباید فراموش کنند که بیشتر مردان، دوست دارند وقتی از سرِ کار به خانه می‌آیند، با همسری مرتّب و آراسته مواجه شوند که با رویی گشاده و خندان، به استقبالشان آمده است. 🔹مردها از این که وقتی به خانه می‌آیند، با شکایت مادر از بچّه‌ها رو به رو شوند، فراری هستند. پس به هنگام استقبال، این نکات را رعایت کنید. 🔹بدرقه را هم فراموش نکنید و وقتی همسرتان برای کار از خانه خارج می‌شود، حتماً تا دمِ در، او را همراهی کنید. 🔸حالا مردها توجّه کنند که زن‌ها قبل از بچّه‌دار شدن، به جهت تنهایی و در هنگام بارداری، به جهت داشتن حال خاص، نیازمند توجّه ویژه‌ای هستند که در صورت پاسخ‌گویی به این نیاز، می‌توانند رابطۀ میان خویش و همسرشان را محکم کنند. 🔸البتّه از این نکته هم نمی‌توان چشم پوشید که برخی از زن‌ها بدون این که دست خودشان باشد، در هنگام بارداری، حتّی نسبت به بوی مردشان، حسّاسیت بسیاری پیدا می‌کنند. ⚠️اگر توجّه داشته باشید که این حالت، کاملاً غیراختیاری است، در رابطۀ میان شما و همسرتان، هیچ مشکلی پدید نمی‌آید. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚تا ساحل آرامش، کتاب اول،ص ١۸۶ @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0128 baghareh 277.mp3
9.14M
۱۲۸ آیه ۲۷۷ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالای خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
🍃یار خوش رو باید هوار کشید و همه را صدا زد باید حواس‌ها را جمع کرد، حواس همۀ مردم را باید به مردم گفت: دعاهایتان را عوض کنید اگر عوض هم نمی‌کنید دعایی را به دعاهایتان اضافه کنید. عمری است که دعا می‌کنید خدا ذخیره‌اش را بفرستد ولی باید این دعا را هم بکنید حتّی سفت‌تر از دعای تعجیل در فرج که خدایا! ما را منتظر کن. مگر می‌شود منتظِر‌ها نیایند و منتظَر بیاید؟ یک دعای دیگر هم باید کرد با سوز دل با اشک چشم در دل سحر دعا کنیم که خدایا! ما را از توهّم انتظار برَهان! مگر می‌شود توهّم انتظار داشت و منتظر شد؟ با سوز بیشتری باید دعا کرد که خدایا! ما را در توهّم انتظار نمیران. باید منتظر تو شد و مُرد. هر مرگی جز این، عاقبت به شرّی است. می‌خواهم منتظر تو شوم پس باید شبیه تو شوم. در اخلاق خوشَت ریز شده بودم به خوش زبانی‌ات رسیدم و محو شراب‌های شنیدنی‌ات شدم باز هم می‌خواهم ریزتز شوم. تو خوش اخلاقی، یعنی این که خوش‌رو هستی. آدم تو را که می‌بیند غم دنیا از دلش بیرون می‌رود. ابروان گشوده‌ات و لبخند روی لب نشسته‌ات کارشان باز کردن همۀ دل‌های گرفته است. وقتی که با آدم‌ها رو به رو می‌شوی چنان خوش‌رویی که باید به خودمان بفهمانیم که خوش‌رویی تو ریشه در خلق خوش تو دارد و گرنه غرور برمان می‌دارد که ما مایۀ خوش‌حالی تو بوده‌ایم. کاری به دوستان ویژه‌ات ندارم ولی می‌دانم خوش‌رویی تو با امثال من برای آن است که آدم شویم نه این که چون آدمیم، تو از دیدنمان خوشحال می‌شوی. غصّه‌های تو از من، نیازی به گفتن ندارد. تو وقتی به من می‌رسی، غصّه‌هایت را هم پنهان می‌کنی به قدری به رویم می‌خندی و به قدری با روی خوش نگاهم می‌کنی که شاید خدا کند و آدم شوم. من می‌دانم وقتی که بیایی خوش‌رویی تو حتّی دشمنانت را هم نرم می‌کند. می‌ترسم از روزی که دشمنانت، به دوستانت بدل شوند و من هنوز در خم کوچۀ خوش‌رویی مانده باشم. کاش یک بار رویت را نشانم می‌دادی تا خوش‌رویی‌ات را با چشمانم ببینم اگر خوش‌خیالی است، خودت نجاتم بده از آن ولی خیال می‌کنم اگر یک بار روی خوشت را ببینم جز برای کسانی که تو بگویی نمی‌توانم رو ترش کنم. شبت بخیر یار خوش‌رو! @abbasivaladi
❓باید از خود بپرسیم که امام خوبی‏ ها، امیر مؤمنان علی علیه السلام که در گفتار و رفتار خویش، فرزندانش را غرق در محبّت می‏ کرد، چرا برای نصیحت، علاوه بر گفتار، از نوشتار هم استفاده کرده است؟ ⁉️آیا این کار امام عزیزمان، نشان از تفاوتی قابل توجّه میان نوشتار با گفتار یا رفتار ندارد؟ ✅ یکی از ویژگی‏ ‏‏های اصلی نوشتار، ماندگاری آن است. 💟وقتی چند جملۀ محبّت‏ آمیز برای فرزندتان می‏ نویسید، او می‏تواند تا هر وقت که بخواهد، آن را نگه دارد. هر بار که این نامۀ محبّت‌آمیز خوانده می‏ شود، اثر محبّتی که شما به وسیلۀ نامه به فرزندتان کرده‏ اید، احیا می‏ شود. ✳️ از آن جایی که نامه در خلوت خوانده می‏ شود، احساس بسیار متفاوتی را در فرزند، تولید می‏ کند. 💞اثر این احساس در اوّلین برخوردی که فرزند پس از خواندن نامه با شما دارد، کاملاً قابل مشاهده است. اوّلین ارتباط پس از نامه، ارتباطی لطیف و احساسی است. ⬅️ادامه دارد..... 📚منِ دیگرِ ما، کتاب دوم، ص۱۴۲ @abbasivaladi
🍃یار شیرین سخن نقّاشی‌های انتظار را می‌شود زبان بین المللی انتظار کرد. این نقّاشی‌ها با همه حرف می‌زنند صدایشان را به راحتی می‌شود شنید. مثلاً می‌شود مردی را در کویری کشید که راه گم کرده و توشه‌ای هم ندارد؛ نه آبی و نه غذایی. از هر طرف که نگاه می‌کند جز شن‌های روان چیزی نمی‌بیند آفتاب هم دارد غروب می‌کند چشم‌های بی‌رمق مرد در کویر مانده همین طور می‌چرخد و افق را از همه سو رصد می‌کند. چشمش با این که از تشنگی و گرسنگی به سوسو زدن افتاده امّا به دنبال صید تصویری است که از آن دورها امید رو به مرگش را احیا کند. چه قدر صدای انتظار در این نقّاشی، بلند است و خوب دارد در گوشم فریاد می‌زند که: تو منتظر نیستی و درست می‌گوید: من منتظر نیستم. منتظر دنیا را با همۀ آبادی‌اش کویری می‌بیند که از هر سو جز شن‌های روان چیز دیگری پیدا نیست و تنها تویی که می‌توانی به مردم در کویر مانده بگویی راه از کدام سوست. من بدون تو هم احساس می‌کنم راه بلد این کویرم چه دلیلی بزرگ‌تر از این که من منتظر نیستم ولی می‌خواهم منتظر باشم پس باید شبیه تو شوم. زبانم را باید پاک کنم درست مثل زبان تو تو شأنت را بالاتر از آن می‌دانی که خودت را در اندازۀ باربری سخن‌ها پایین بیاوری. تو اگر بناست بار سخنی را به دوش بکشی سخن خدا و سخن دوستان خدا را از آسمان می‌چینی و روی زمین به گوش دل این و آن تعارف می‌کنی. باربری سخنان خلایق کار کسانی است که آدمیتشان را به قیمت خودشیرینی فروخته‌اند خودشیرینی می‌کنند و زندگی این و آن را تلخ می‌کنند. سخن‌چین هر چه که باشد منتظر نیست زیرا شباهتی به تو ندارد تو زندگی‌های تلخ را شیرین می‌کنی مگر می‌شود کسی که کارش تلخ کردن زندگی‌هاست منتظر تو باشد؟ خودتان گفته‌اید که سخن چین از بدترین جنبندگان روی زمین است چه قدر انتظار تو غریب شده در میان ما که حتّی بدترین جنبندگان روی زمین خودشان را منتظر تو می‌دانند که بهترین مخلوق خدا روی زمینی. آقا! من دوست ندارم باربر سخنان مردم باشم دوست دارم مثل تو با بار سخنان خدا و دوستان خدا بالی پیدا کنم برای خودم که زودتر از این زمینی که حسابی از آن خسته‌ام رها شوم و پرواز کنم به سوی آسمانی که برایش آفریده شده‌ام. به قدری گوش دلم را پر کن از حرف‌های آسمانی‌ات که دیگر جایی برای شنیدن حرف‌های دیگران نباشد حرف‌هایی را که نباید بشنوم، اگر نشنوم دیگر جایی نمی ماند برای باربری حرف‌های خلایق. من دوست دارم خودم را برای تو شیرین کنم کسی که برای تو شیرین می‌شود دیگر نیازی به خودشیرینی در برابر مردم ندارد. شبت بخیر یار شیرین سخن! @abbasivaladi
n074 تا ساحل،پرسش‌های گام سوم،چه اندازه باید نسبت به خوردن غذاهای نذری حسّاسیت داشت؟.mp3
1.35M
🎧 پرسش‌های گام سوم⬇️ ❓چه اندازه باید نسبت به خوردن غذاهای نذری حسّاسیت داشت؟ 🔰برخی با توجّه به جایگاه ویژۀ حلال و حرام بودن لقمه در زندگی، نسبت به هر چیزی که دیگران به آنها می‌دهند، حسّاس هستند؛ حتّی در بارۀ خوردنی‌های هیئت و نذری‌هایی که مردم به دیگران می‌دهند. ❓با این افراد وسواسی باید چگونه برخورد کرد؟ ❓آیا این اندازه از حسّاسیت، لازم است؟ ❓مثلاً اگر همسایه‌مان چیزی آورد، لازم است که تجسّس کنیم؟ @abbasivaladi
2⃣ چند جمله با کسانی که راست نمی‌گویند ❌حالا خطاب به کسانی که با یکی از این بهانه‌ها راستش را نمی‌گویند، باید گفت: شما تر و خشک را با هم نسوزانید. ❌حالا اگر کسی رازداری نکرد، شما تصمیم نگیرید که دیگران را در آتش کار زشت این فرد بسوزانید. ✅ در این جا با خدا معامله کنید. اگر خدمت به مسجد و حسینیه ارزش و قداست دارد، خدمت به خانواده هم ارزشمند است. ✳️ اگر شما برای یک مسجد یا حسینیه خدمتی کردید و اتّفاقا اهالی آن مسجد یا حسینیه برایتان مشکلی تولید کردند، شما خدمت به مسجد را به کلّی کنار نمی‌گذارید. ❇️ به خدا بگویید: «خدایا! محبوب‌ترین نهاد در نزد تو، خانواده است. کمک کردن به دیگران برای انتخاب درست، خدمت بزرگی به این نهادِ محبوب است. 💯 من با این‌که از برخی مردم در مسیر خدمت به این نهاد لطمه دیده‌ام، امّا چون "این محبّت از محبّت‌ها جداست، حبّ محبوب خدا حبّ خداست"، بازهم برای خدمت به محبوب تو، آنچه وظیفه دارم انجام می‌دهم». ‼️البتّه برخی از افراد هم از زشتی افشای این حرف‌ها باخبر نیستند. ⚠️ پس بد نیست که وقتی کسی برای تحقیق به سراغ شما می‌آید، به او تذکّر بدهید که: می‌خواهیم ثواب کنیم، مراقب باش ما را کباب نکنی! من به عنوان یک انسان مؤمن، خودم را موظّف می‌دانم که شما را راه‌نمایی کنم. شما هم رسم امانت را محترم بشمار و افشای راز نکن. ⬅️ادامه دارد .... 📚نیمه دیگرم، کتاب اول،ص ۱۴۶ @abbasivaladi
🍃مرهم دل های زخم دیده یادم آمد روزهایی را که اسرا یکی یکی آزاد می‌شدند چه دل‌های بی‌قراری که پس از سال‌ها تشویش و اضطراب آرام گرفته بودند و برای اوّلین بار لبخندی حقیقی به لبشان نشسته بود. چه زیبا بود در آغوش گرفتن پسران از سوی مادران مادرِ به پسر رسیده، گویی دیگر هیچ آرزویی نداشت به هر چه می‌خواست رسیده بود و در این میان مادرانی بودند که هیچ نام و نشانی از فرزندشان نبود فرزندانشان نام مفقود الاثر گرفته بودند این مادرها در آن روزها انتظار را چنان معنا کردند که پس از سال‌ها هنوز ترجمۀ آنها از انتظار بوی تازگی دارد. عکس پسرانشان را به دست می‌گرفتند یکی یکی سراغ اسیران آزاده شده می‌رفتند با چشمی پر از اشک و لحنی پر از بغض سراغ پسران مفقود الاثرشان را می‌گرفتند وقتی از اوّلی ناامید می‌شدند سراغ دومی می‌رفتند به صدمین آزاده هم که می‌رسیدند باز هم امیدشان همان رنگ و بوی اوّل را داشت و هنوز هم که سال‌ها از آن روزها می‌گذرد چشم به در منتظر نشسته‌اند تا شاید خبری بیاید. عمرشان به ظاهر آفتاب لب بام است امّا امیدشان چونان خورشید تازه طلوع کرده. آقا! دوست دارم یک روز به قدری دیوانه شوم که نامت را روی برگه‌ای بنویسم شهر به شهر و دیار به دیار بگردم و با چشمانی پر از اشک و با لحنی پر از بغض طوری که توان حرف زدن نداشته باشم به هر کسی رسیدم که شاید خبری از تو داشته باشد نامت را نشانش دهم و سراغت را از او بگیرم و اگر هزار هزار نفر ناامیدم کردند امیدم ذره‌ای رنگ نبازد. باید به نقّاش ماهری بگویم این مادر منتظر را با همۀ انتظارش برایم بکشد. انتظار این مادر، به من می‌گوید: تو منتظر نیستی ولی می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. هیچ دلی از زبان تو تا امروز زخم نخورده. پس چرا زبان ما چون تیغ است و کارش دریدن دل‌ها تو دل‌های زخم خورده را با حرف‌هایی که بوی خدا می‌دهد مرهم می‌گذاری و ما با زبانمان همان زخم‌ها را عمیق‌تر می‌کنیم زبان تو شمشیر است ولی برای دریدن پیکر تزویر و نیرنگ‌های شیطانی وقتی که حرف می‌زنی پرده‌های نفاق را چنان می‌دری که دیگر آبرویی برای منافق نمی‌ماند تو با این شمشیر چه قدر به داد مردمی می‌رسی که در هجوم شبهه‌ها همۀ دینشان درمسیر نابودی است ولی زبان ما شمشیری است که دل‌های آماده را چنان می‌درد که دیگر به هر چه فکر کنند، به دینداری فکر نمی‌کنند. ما نام تو را بر همین زبانی راندیم که کارش زخمی کردن دل‌هاست و خدا می‌داند چه قدر از این دل‌های زخمی حتّی از نام تو هم گریزان شدند. کاش لال می‌شدیم اگر بناست شبیه تو نشویم! شبت بخیر مرهم‌ دل‌های زخم دیده! @abbasivaladi
radio-maaref-99_02_07-18_00.mp3
12.54M
(قسمت بیست‌ و یکم ، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸واقعیت‌ها و نقش آن در تنظیم خانواده 🔹نگرانی بابت جنسیت فرزند دوم 🔸چرا قبلا شعار می‌دادید که فرزند کمتر زندگی بهتر؟ 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۸ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
radio-maaref-99_02_07-18_30.mp3
9.18M
(قسمت بیست‌ و یکم ، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸واقعیت‌ها و نقش آن در تنظیم خانواده 🔹نگرانی بابت جنسیت فرزند دوم 🔸چرا قبلا شعار می‌دادید که فرزند کمتر زندگی بهتر؟ 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۸ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
radio-maaref-99_02_14-18_00.mp3
12.74M
(قسمت بیست‌ و دوم ، بخش اول) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸نقش صاحب‌خانه‌ها در تنظیم خانواده 🔹معایب تک فرزندی 🔸نقش ما در ولایتمداری مردم 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۸ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
radio-maaref-99_02_14-18_30.mp3
8.88M
(قسمت بیست‌ و دوم ، بخش دوم) 🎙استاد ✅ موضوعات این برنامه: 🔸نقش صاحب‌خانه‌ها در تنظیم خانواده 🔹معایب تک فرزندی 🔸نقش ما در ولایتمداری مردم 🗓 یکشنبه‌ها، پرسمان تربیتی خانواده، 🕰 ساعت ۱۸ ⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰ @abbasivaladi
196 درس صد و نود و ششم می‌شه مرگ آدم رو یاد دنیا بندازه؟.pdf
236K
صد و نود و ششم: می‌شه مرگ آدم رو یاد دنیا بندازه؟ ✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا می‌کنید: ⁉️یکی از بزرگترین و در دسترس‌ترین استادای اخلاق رو می‌شناسید؟ ⁉️از کجا بفهمیم «روح حق‌طلبی»مون دچار انحراف نشده؟ ⁉️رو خطبه‌ای از نهج البلاغه، که ابن ابی الحدید می‌گه بیش از هزار با خوندمش، تأمّل کردید؟ @abbasivaladi
🍃راز لبخند آسمان فقیر است و نادار قامتش زیر بار فقر شکسته. با اندک آبِ رویی که داشته پولی قرضی کرده و جنسی خریده و سر بازار نشسته ولی چرا حتّی یک مشتری در این بازار سراغ جنسی را که او دارد نمی‌گیرد؟ جنسش اگر روی دستش بماند از آنهایی نیست که بشود فردا فروخت. تا امشب اگر فروخته شد که هیچ اگر نه، او می‌ماند و قرضی که گرفته و سودی که نکرده و بار ضرری که روی سنگینی بار فقر آمده. هر کسی پا به بازار می‌گذارد با خودش می‌گوید: این همان است، مشتری جنس من! وقتی که می‌رود به خودش می‌گوید حتماً همین امروز کسی می‌آید که مشتری فقر من باشد من امروز نه جنسم را که فقرم را می‌فروشم. آفتاب دارد غروب می‌کند. این بازار را شب باز نگه نمی‌دارند با نگاهش به خورشید التماس می‌کند کمی تعلّل کند در غروب کردنش. به گمانم خورشید راه آمده با دل او. نقاشی این مرد را می‌گذارم در برابرم و به خودم نهیب می‌زنم که آیا جنسی دارم که خریدارش تو باشی؟ اگر نه، چه قدر رو زده‌ام به این و آن که جور کنم آن را که تو می‌خری؟ اگر آری، چه قدر منتظر نشسته‌ام تا بیایی و مشتری آنچه دارم بشوی؟ باشد امشب هم می‌پذیرم که منتظر تو نیستم ولی می‌خواهم منتظر تو باشم پس باید شبیه تو شوم. خوش به حالت که زبانت را کرده‌ای زبان خدا و یقین دارم واژه‌هایی که از این زبان می‌تراود هر کدامش در آسمان به اندازۀ همۀ زمین و آسمان قیمت دارد. آقا! این چه زبانی است که هیچ گاه واژه‌ای بر او جاری نشد که بوی تمسخر از آن به مشام برسد. تو برای خنداندن دیگران نیازی نداری کسی را مسخره کنی به قدری دیدنت، بودنت، شنیدن کلامت و بویی که از پیکرت به مشام می‌رسد دل هر صاحب جانی را شاد می‌کند که دیگر احتیاجی نمی‌ماند به خندیدن‌هایی که قیمتشان خرد کردن دیگران است. چه قدر خیال مثل تو بودن شیرین است تو معنای واقعیِ هم فال و هم تماشایی می‌خندی از ته دل، می‌خندانی از ته دل و در خنده‌ها و خنداندن‌هایت جز خدا چیز دیگری موج نمی‌زند با هر لبخندی که می‌زنی و با هر لبخندی که می‌نشانی به اندازۀ عبادت اهل زمین و آسمان نامۀ عملت را پر می‌کنی از نیکی. من هم از این زندگی‌ها می‌خواهم خسته‌ام از نفس کشیدن‌های خودم. شبت بخیر راز لبخند آسمان! @abbasivaladi
هدایت شده از لالایی خدا
0129 baghareh 278-279.mp3
7.99M
۱۲۹ آیه ۲۷۹ - ۲۷۸ ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 📣 بچّه‌های لالای خدا! رزمنده‌های جبهه مواسات! از لشگر بچّه‌های صاحب زمانی جا نمونید. @lalaiekhoda
🍃طبیب دل ها وقتی کسی به من می‌گوید: «مریض دارم و برایش دعا کن» دلم عجیب می‌گیرد و نازک می‌شود. بیمارها بانی اشک من‌اند و گویی رسولی از طرف خدا برای شکستن دلم هستند. من می‌دانم شما دلتان از همه بیشتر به حال بیمار می‌سوزد. یکی از ما که بیمار می‌شود دعا از لبتان جدا نمی‌شود. با آه بیماری که شما را دوست دارد، آه می‌کشید و با اشک‌های او، اشک می‌ریزید. پیش از آن که دل او بشکند دل شما می‌شکند برایش و پیش از آن که او از خدا شفا بخواهد شما شفایش را طلب می‌کنید. او اگر یک حمد شفا بخواند برای خودش شما هفتاد حمد شفا خوانده‌اید برایش. می‌شود دلم را خوش کنم که سوختن دلم به حال مریض‌ها شباهتی به تو به شمار می‌آید؟ التماس می‌کنم این را شباهتی به حساب بیاور. آقا! کسانی چون من که دلشان بیمار است حال و روزشان وخیم‌تر است از آنهایی که تن بیماری دارند. مگر این گونه نیست که هر چه حال مریض وخیم‌تر باشد شما بی‌قرارترید؟ سلامت دل هر کسی، به اندازۀ شباهتی است که به تو دارد. تو که دل من را می‌بینی و می‌دانی این روزها دست و پا می‌زنم تا شباهتی به تو را در خودم بیابم. یافتن این شباهت برای خوش کردن دل است. من از این همه بیماری واهمه دارم اندازۀ فاصله‌ام تا تو می‌گوید: من بیماری صعب العلاجی دارم. آقا! می‌شود امشب دلت برای من هم بسوزد؟! برایم حمد شفایی بخوان. قطره‌ای اشک بریز. دست به دعا بردار برایم. ذکر امن یجیبی بخوان. شاید گره شباهت من به تو وا شود! امشب اگر در مسجد کوفه‌ای و در محراب عبادت علی دست به آسمان برداشته‌ای مرا در گوشۀ دیگری از عالم ببین که چشم دوخته‌ام به دعای تو. من بیمار توام برایم دعا کن. شبت بخیر طبیب دل‌ها! @abbasivaladi
❌ امروزه یک اشتباه بزرگ در میان جوانان، به صورت فرهنگ در آمده که سال‌ها پس از ازدواج، از خداوند تقاضای فرزند می‌کنند. این را هم فرهنگ و به قول خودشان، کلاس می‌دانند. 📛 متأسّفانه برخی از بزرگ‌ترها هم به این مسئله دامن می‌زنند و به جوان‌ترها توصیه می‌کنند چند سال اوّل زندگی را به دنبال خوشی‌هایتان باشید، بعد به سراغ فرزند بروید. ❌ این مسئله، هم از نظر پزشکی و هم از نظر تربیتی، اشتباه است. ⚠️ امروزه متخصّصان زنان و زایمان و نازایی می‌گویند: فرزند اوّل، باید در همان سال‌های اوّل زندگی به دنیا بیاید تا باروری پدر و مادر، امتحان شود و اگر مشکلی وجود داشت، هر چه زودتر، قبل از بالا رفتن سن، مداوا انجام بگیرد. از نظر تربیتی هم اشکال دارد. 🔴 امروزه متوسّط سن ازدواج در پسرها، حدود ۲۸ سال است. وقتی پنج، شش سال از ازدواج می‌گذرد و پای بچّه به خانه باز می‌شود، دیگر حوصله و انرژی کافی برای تربیت فرزند، وجود ندارد. ⬅️ ادامه دارد ..... 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص۲۶۲ @abbasivaladi