eitaa logo
اشعار محمد جواد شیرازی
916 دنبال‌کننده
35 عکس
9 ویدیو
0 فایل
این کانال توسط ادمین اداره می شود. مشاهده بانک جامع اشعار در وبلاگ: http://Sabuo.blog.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
ما در این دنیا پی جاه و جلالی نیستیم اهل شکوه کردن از رنج و ملالی نیستیم پخته ی عشقیم، در دوران کالی نیستیم با محمد جاودانیم و زوالی نیستیم   خورده بخت ما گره با رحمة للعالمین ذکر طوفانی ما یا رحمة للعالمین از همه سیریم الا رحمة للعالمین ظرف مان خالی شود هم دستْ خالی نیستیم   ما اگر در راه پر نور ولایت مانده ایم با دعاهای محمد  پر صلابت مانده ایم با عنایت زیر باران محبت مانده ایم تشنه و بی کس زمان خشک سالی نیستیم   گشته ایم از لطف احمد آشنای اهل بیت مبتلای احمدیم و مبتلای اهل بیت بچه های ما همه یک جا فدای اهل بیت قوم سلمانیم، قوم بی کمالی نیستیم   جان احمد در حقیقت هست جان فاطمه در دو عالم هست شیعه در امان فاطمه ما نمک گیریم... محشر در جنان فاطمه... ... غیر کوثر در پی جام حلالی نیستیم   شیخ آورده حدیثی را که از پیغمبر است: از صراطِ روز محشر رد شدن دردسر است برگ تضمین عبور از آن ولای حیدر است غافل از این نقل زیبای امالی نیستیم   باطن سیر به سوی حق همان سیر علی است بیشتر از ما خدا گوینده ی خیر علی است هر کجا باشیم راه حق مگر غیر علی است؟! حق مداریم و پی هر قیل و قالی نیستیم   ذاکر عشقیم با قرآن، اسیر احمدیم آیه آیه راوی خط غدیر احمدیم با برائت از سقیفه در مسیر احمدیم پیرو آن دو خبیثِ لاابالی نیستیم   پیر عشقیم امتحان عاشقی پس داده ایم نام حیدر که وسط باشد همه آماده ایم عبد دربار نجف هستیم، رعیت زاده ایم ما علی داریم بی مولی الموالی نیستیم   شمس تابان امامت منجلی باشد بس است یک ولی الله در عالم ولی باشد بس است نائب صاحب زمان سید علی باشد بس است با ولی باشیم در راه ضلالی نیستیم   هم چنان پای همان قول و قرار سابقیم در نگهداری از این مکتب سراپا عاشقیم راوی دین با روایات امام صادقیم غیر از این شیوه پی کسب تعالی نیستیم   می رسد بوی غریبی از مدینه با نسیم در کنار گنبد و ایوان طلای یک حریم طرح صحن جامع شیخ الائمه می کشیم بی خیال آن حریم و آن اهالی نیستیم   آخرش این فتنه را از ریشه در می آوریم حرف آل الله باشد بال و پر می آوریم سر بخواهند این قبیله کوه سر می آوریم بنده ایم و اهل ترک امتثالی نیستیم   عاقبت همدرد یار بی قرینه می شویم دسته جمعی کارگرهای مدینه می شویم مرهمی کوچک برای زخم سینه می شویم منتظر هستیم، اهل بی خیالی نیستیم https://eitaa.com/abdorroghaye
شمس رویت همیشه تابنده است ابرویت ذوالفقارِ برنده است دلت از مهر و عشق آکنده است نام احمد تو را برازنده است یا محمد که هر دو زیبنده است   مست جامت شدم خدا را شکر صید دامت شدم خدا را شکر بعد، رامت شدم خدا را شکر من بنامت شدم خدا را شکر هر اسیری به تو پناهنده است   خانواده به خانه محتاج است مو پریشان به شانه محتاج است مرغ، بر آب و دانه محتاج است نوکرت بی بهانه محتاج است دستِ لطفت زِ بس که بخشنده است   زینت دوش تو حسین و حسن عطر تو برده عطر و بوی وطن شاهد حرف من اویسِ قرن بتکان باز هم عبا، دلِ من... بر همین عطر دلنشین بند است   خطبه های فصیح تو دریاست خنده های ملیح تو غوغاست سینه ی ما... ضریح تو اینجاست رحمتی و شبیه تو زهراست نامتان هم مرا خوشایند است   چشم تو کرده بر دلم اثبات من کجا خواندن از شما... هیهات پس نوشتم به جای این ابیات بر محمد و آل او صلوات این دعا ضامنِ فرستنده است   راه سخت است، راهِ حل داری میل برچیدن هُبَل داری صحبت از رب لم یزل داری فاطمه را که در بغل داری دشمن ابترت سرافکنده است   سوره خواندی و از ولی خواندی هر کجا بی معطلی خواندی سنگ هم خوردی و ولی خواندی آیه آیه "علی علی" خواندی شاهد حرف من خداوند است   بستر تو که جای هرکس نیست منبر تو که جای کرکس نیست پس خلافت برای ناکس نیست لایق مسند شما پس نیست... غیر خیبر شکن که رزمنده است   حشر، حق است... پس اجل حق است راه توحید از ازل حق است الحق این حرف چون عسل حق است حق علی و علی معَ الْحَق است حق علی را به قلب ما کنده است   میوه داده است اشک و آه علی دو جهان، شیعه شد سپاه علی مذهب صادق است، راه علی مثل موجی به تکیه گاه علی... مکتب جعفری خروشنده است   https://eitaa.com/abdorroghaye
گریه ام، معذرت من باشد طلب مغفرت من باشد غفلتم وقت گناه از نظرت بدترین معصیت من باشد آنچه از دور و برت دورم کرد نفسِ بی تربیت من باشد اخم و تنبیه تو بی حکمت نیست موجب تقویت من باشد درک تنهایی ات، ای یوسف دل کاش در ظرفیت من باشد اینکه من یاد توام، رحمت توست نه که از معرفت من باشد نوکرت هستم و این نوکری ام سبب منزلت من باشد دوست دارم که شهیدت بشوم کاش این عاقبت من باشد کمکم کن برسم صحن حسین صحبت از حیثیت من باشد گریه کردن به ترک های لبش با تو این سنخیت من باشد https://eitaa.com/abdorroghaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مددی ای پسر فاطمه، وقت مدد است حال و روز دل شعله ور عشاق، بد است چند روز است که قوتِ همه ی ما آه است دیدنِ کودک افتاده زمین، جانکاه است گرگ غاصب، زده بر صورت هر طفلی چنگ آه مظلوم بلند است و دل ظالم سنگ کودکی بر اثر ترس، تنش می لرزد چشم هایش شده خیره، بدنش می لرزد مادری روی زمین در بغلش فرزندی است آخرین بار به زحمت به لبش لبخندی است کودکی آب ننوشید و به دستش نان ماند آسمانی شد و پر زد، بدنش بی جان ماند صاحب العصری و این عصر، دلت را خون کرد غزه ی سوخته در حصر، دلت را خون کرد همه ی واقعه ها می گذرد در نظرت دل ما سوخته مثل جگر شعله ورت شام طفلان هراسان چه زمان سر گردد؟! تو اراده بنما تا که ورق برگردد ای که ویران گر هر ظلم و فسادی هستی تو یداللهی و مافوق ایادی هستی چشم داریم همه بر تبرت ابراهیم گوش بر امر ولی در صف حزب اللهیم عزم ما در صف پیکار شبیه صخره است بر مریدان ابالفضل، شهادت فخر است بکش از قبضه ی خود تیغ دو سر را بیرون قطع کن ریشه ی تاریک یهود و صهیون آخرین ناجی و مونس، به رقیه برگرد پسر حضرت نرجس، به رقیه برگرد https://eitaa.com/abdorroghaye
با کریمان فقط تعالی هست راه پرواز ایده آلی هست من گدای چهارده نورم بر سرم سایه ی موالی هست تا دمی که حسن حسن گویم مطمئنا ره کمالی هست برسانید زیر پای نگار روی دوشم شکسته بالی هست وقت لطف کریم سامراست شاکرم این دو دستِ خالی هست  در میان سبوی مولایم هر صفت از می جلالی هست  وقت الطاف بی کران آمد پدر صاحب الزمان آمد  ذکر لب را ابامحمد کن کوچه های غریب را رد کن  سامرا می رسی، توسل کن  دل خود را بر این مقید کن این حرم منزل ولی خداست با وضو باش و رفت و آمد کن بنشین در میان صحنِ حسن عاشقانه نظر به گنبد کن جامعه را بخوان به چشم ترت یاد الطاف شاه مشهد کن خوب که بی قرار یار شدی قصد بوسه زدن به مرقد کن امشب احوال خوش تری دارم شوق دیدار عسکری دارم از ازل بوده ام گرفتارش سائل لطف ناب و بسیارش نه فقط سنگ دل ازین دوری کعبه ی حق شده است تب دارش غیر زندان و خلوت و غربت نیست آگاه، کس ز اسرارش   مانده در جای جای آن زندان نور آیات و صوت اذکارش حرف تقوا و زهد او که شود دشمنش هم شود طرفدارش با نگاهش شدند آخر سر شیرهای درنده بیمارش دلم امشب اگر که آباد است دل صاحبْ زمانمان شاد است معتکف های کنج محرابیم بی قراران روی مهتابیم از غم دوری گل نرجس سال ها خیره سوی سردابیم عیدها می رسند اما ما تا ظهور نگار بی تابیم هر شب از داغ این غم اعظم با دو چشم پُر آب می خوابیم ما رعایای در به در شده ایم که به فکر وصال اربابیم علت این فراق از سوی ماست خودمان بر فراق اسبابیم حقّ انوار صاحب امشب برسان صاحب الزمان یا رب https://eitaa.com/abdorroghaye
غم دیدی و غربت چشیدی صبر کردی هجران چشیدی، زجر دیدی صبر کردی از داغ دوری پدر، قدت کمان شد از غربتِ زندان شنیدی، صبر کردی هر دفعه دلتنگِ رضا جانت که بودی... چون شمعِ گریانی چکیدی، صبر کردی عزم سفر کردی، بلا دیدی در این راه با شوقِ این که می رسیدی، صبر کردی در ساوه خویشان را به خون دیدی، بمیرم زهرِ جفا را سر کشیدی، صبر کردی تا شهر قم رفتی به عشاقت رسیدی بینِ مریدان با امیدی صبر کردی تا قم رسیدی، یادِ زینب گریه کردی پیراهن از داغش دریدی، صبر کردی گفتی چگونه عمه در داغ حسینت تا قتلگاهِ او دویدی صبر کردی؟! مانند گل دانه به دانه با دل خون از پیکرش سر نیزه چیدی، صبر کردی در شام، وقتی چادرت می سوخت، دورت... نه یار بود و نه مریدی، صبر کردی جای تمام بچه ها شلاق خوردی از دردِ کعبِ نی خمیدی، صبر کردی تا روز آخر روضه های کربلا را در سینه ی ما پروریدی، صبر کردی https://eitaa.com/abdorroghaye
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟! شأن او شأن امام است که نامعلوم است اوج خوشبختی ما کلبِ سرایش شدن است هر کسی نیست سگِ فاطمه، بختش شوم است چهارده نور به دل دارم و این بانو هم خواهر حضرت خورشید در این منظومه است نام زوار حریمش که بهشتی شده اند در میان صحف مادر او مرقوم است هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند از عنایات غریب الغربا محروم است روز محشر به محبش برسد دار نعیم سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است سال ها دوری بابا و برادر دیدن... گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است در غریبی زیادش فقط این نکته بس است شیعیانش نشنیدند که او مسموم است https://eitaa.com/abdorroghaye
السلام ای زینب موسی بن جعفر، فاطمه حضرت معصومه ی آل پیمبر، فاطمه مظهر الله اکبر، ای سراسر فاطمه می زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه   تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست بر لبم بانگ اغیثینی اغیثینی نشست   بی پناه افتاده ام امشب نجاتم می دهی؟! پای من لغزیده از غفلت ثباتم می دهی؟! تشنه ی عشقم کمی آب حیاتم می دهی؟! شوق طوف مرقدت دارم، براتم می دهی؟!   دل بر احسان شما بستم، مرا هم می خری؟ سائل کوی رضا هستم، مرا هم می خری؟   از فراق باغبان گلبرگ ها پژمرده است بر دل زهرایی ات مُهر جدایی خورده است خاطرت از دوری شمس الشموس آزرده است رنگ و رویت را مصیبت های ساوه برده است   خواستی تا منزل جانان روی اما نشد آمدی تا زائر دلبر شوی اما نشد   مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند دسته دسته لاله ی پرپر به دورت ریختند با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند   خوب شد این جا همه بیدار و شیعه مذهب اند گریه کن های مصیبت های عمه زینب اند   خوب شد سنگی در این جا سوی ابرویی نرفت شعله ای از آسمان مابین گیسویی نرفت بهر غارت سینه ریزی و النگویی نرفت روی صحن سینه ای شمرِ سیه رویی نرفت   خنجر کندی مداوای دلی محزون نشد آسمان شهر قم شش ماه رنگ خون نشد   از روی نیزه سری این جا نمی افتد زمین خواهری در بین مرکب ها نمی افتد زمین دختری در زیر دست و پا نمی افتد زمین چادر ذریه ی زهرا نمی افتد زمین   من کجا و خواندن ابیات مکشوفه کجا؟! ساکنان قم کجا و لشگر کوفه کجا؟! https://eitaa.com/abdorroghaye
در دلم تا درد و ماتم پا گرفت غم میان سینه ام تا جا گرفت درد دنیا قوتم را تا گرفت حضرت معصومه دستم را گرفت احتیاجم، احتیاج دائمم بنده ی اولاد موسی الکاظمم سیره ام بر حق توکل کردن است درد و غم ها را تحمل کردن است دوری از رنگ تجمل کردن است بر بزرگ قم توسل کردن است تا که در راه قم و آن حومه ام در پناه حضرت معصومه ام جان فدای گریه های هر شبش سوختن از درد هجران و تبش ناله ی أمّن یُجیبِ بر لبش با دل خون گریه ی بر زینبش سالها با کوهی از آزار و درد صبر کرد و صبر کرد و صبر کرد در کنارش، سال ها بابا نبود در دلش از غصه دیگر جا نبود داغ او هجران یک مولا نبود آه، نزد او رضا حتی نبود آن قدر گریان دو محبوب شد از غم هجران چنان یعقوب شد من بمیرم که برادر را ندید التیام قلب مضطر را ندید آمد اما روی دلبر را ندید بار آخر سبط حیدر را ندید دور ماند از دلبر و از درگهش شد شهادت آخرین منزلگهش خوب شد در قم نگاه بد نبود رد شدند از کوچه های شهر، زود شکر حق اصلا نشد رویی کبود تازیانه ها نمی آمد فرود سنگ بر پیشانی حضرت نخورد زیر پا نام برادر را نبرد سوخت بین نار؟! نه یک لحظه نه زینتش شد خار؟! نه یک لحظه نه رفت تا بازار؟! نه یک لحظه نه ماند در انظار؟! نه یک لحظه نه بین بستر ناله زد با هر نفس وقت رفتن، یاد زینب بود و بس یاد آن خواهر که دید از خیمه گاه نیست اصلا حال یارش رو به راه مانده در گودالِ مقتل، بی پناه میزدش با کینه شمر روسیاه خسته شد ملعون، روی سینه نشست آنچنان زد که دل زینب شکست https://eitaa.com/abdorroghaye
همین که خواندمت یارب مرا فورا بغل کردی تمام غصه هایم را به لطف خویش حل کردی تو گفتی یک قدم بازا، می آیم ده قدم سویت نه من خود آمدم اما تو بر قولت عمل کردی نخوانده نامه ام را تا زدی یعنی فقط برگرد چه گویم که بدی دیدی و بر خوبی بدل کردی فدایت که مرا در خواب جهل و غفلتم دیدی ولی بیدارم از این خواب ها قبل از اجل کردی به حبل الله اعظم، بر علی دادی عنانم را چنین ایمن مرا از هر کجی و هر دغل کردی چنان دلبسته ام کردی به ایوانِ طلایش که خلاصم از غم دنیا و از طول امل کردی قَدیم المَنِّ وَ الاحسان، فدای قِدمت لطفت مرا مجنون ثارالله از صبح ازل کردی فدایت که میان روضه خانه منزلم دادی دگر آسوده ام از بزم های مبتذل کردی فقط گریه به غم های حسین است آبروی من ندارم غیر از این گریه پس انداز و عملکردی به زینب گفت با گریه: عزیزم بردباری کن زمانی که نظر بر قتلگاه از روی تل کردی بدان که مهر تو در عضو عضو پیکرم باشد همان دم که ته مقتل، مرا بی سر بغل کردی https://eitaa.com/abdorroghaye